تئاتر زنان، زنان در تئاتر

نویسنده


 

تئاتر زنان، زنان در تئاتر
گزارشى از چهارمین جشنواره تئاتر بانوان (کوثر)

محجوبه فامورى‏

در میان انبوهى از جشنواره‏هاى کشور، جشنواره تئاتر بانوان از جمله جشنواره‏هایى است که جسته و گریخته هر چند سال یک بار برگزار مى‏شود؛ و امسال براى چهارمین بار است که اداره کل امور بانوان سازمان فرهنگى، هنرى شهردارى تهران این جشنواره را برگزار مى‏کند.
این جشنواره به مناسبت میلاد باسعادت حضرت فاطمه زهرا(س) و هفته زن و بزرگداشت مقام مادر با موضوع «زن، هنرِ تربیت و خانواده» برگزار شد.
روز ولادت حضرت فاطمه(س)، افتتاحیه چهارمین جشنواره تئاتر بانوان در تالار شهید آوینى - فرهنگسراى بهمن - برگزار شد.
ابتدا «مریم پوریامین»، دبیر کل امور بانوان سازمان فرهنگى هنرى شهردارى تهران، ضمن خواندن متنى در مدح حضرت فاطمه(س)، گفت: «خواست ما وارد شدن افراد متعهد و علاقه‏مند و عاشق در این عرصه است. باید حقیقت گم شده را از لابه‏لاى افراطها و تفریطها بیرون آوریم و عطش فکرى نسل جوان میهن‏مان را در زمینه‏هاى مختلف هنرى پاسخى مثبت دهیم؛ چرا که پاسخ سؤال را اگر دوست ندهد، دشمن با ترفند خویش خواهد داد.»
سپس «اسفندیار مشاعى»، رئیس سازمان فرهنگى - هنرى شهردارى تهران طى سخنانى در باره جشنواره، از زنان و مردان و طبیعت وجودى آن دو سخن گفت. وى در ادامه، از همه هنرمندان که در این حرکت باشکوه شرکت کردند تشکر کرد و خدمات شایسته آنان را ارج نهاد.
قابل ذکر است در میان آثار متقاضى شرکت در جشنواره، 29 نویسنده و کارگردان زن حضور داشتند و 26 نمایش نیز توسط مردان کارگردانى شده بود که تنها چند اثر توانستند به بخش مسابقه جشنواره راه پیدا کنند.

روز اول:

در اولین روز برگزارى چهارمین جشنواره تئاتر بانوان، نمایش‏هاى «لالا»، «فالگیر»، «طلوع»، «تنها صداست که مى‏ماند»، «سرود دوباره کلات»، «دختران قالى‏باف» و «افسانه ریسمان» در هفت فرهنگسراى تهران: بانو (سرو)، مدرسه (اندیشه)، هنر (ارسباران)، قانون (ابن‏سینا)، جوان (خاوران)، بهمن (تماشاخانه مبارک)، طبیعت (اشراق) به روى صحنه رفتند. در این روز با وجود اینکه اولین روز اجراى نمایش‏ها بود، بیش از هزار و چهارصد نفر از آنها دیدن کردند.
نمایش «تنها صداست که مى‏ماند»، نوشته و کار «فرزانه نشاطخواه» بود. قصه نمایش، قصه پیرزنى است که تنها در منزل خود روى صندلى چرخ‏دار نشسته و دل در گرو بازى کودکان بیرون از خانه دارد. در این بین وى پیرمرد باغبانى را براى صرف چاى به منزل خود دعوت مى‏کند. پیرمرد از دوران جوانى خود مى‏گوید و اینکه دل در گرو دخترى داشته است. دختر با دیگرى ازدواج کرده و او همچنان پى عشق خود نشسته است.

موضوع نمایش «لالا»، نوشته و کار «مرجان نقیه» زندگى زنى است که از ترس سربازها و درجه‏دارها به قبرستان پناه برده است. زن در دوران جنگ او اسیر شده و با وجود تعرض یکى از درجه‏داران، این زن است که او را کشته و با بچه‏اى که آبستن شده است به دل قبرستان پناه مى‏برد و هر شب از ترس، دور تا دور قبرستان را بطرى مى‏چیند. بطرى‏ها، شب‏ها سنگر این زنِ بى‏دفاع‏اند. صداى افتادن هر بطرى، صداى پاى یک مهاجم است به دنیاى تنهایى زن. این کار از جمله نمایش‏هاى تک‏نفره‏اى است که غالباً در تکرار تکنیک بازگشت به گذشته یا روایت اتفاقات گذشته، قرار است امکان شناخت چگونگى پیش آمدن پریشانى شخصیت را براى مخاطب فراهم کند.

اجراى «طلوع»، نوشته و کار «حسین حدادى» تلاشى دوباره و چند باره براى تبدیل یک شعر حماسى براى نمایشى‏شدن است.
حماسه سترگ شاهنامه را در، بازى در بازى، دو زن و مرد در داستانى که آنها روایت خواهند کرد، مى‏یابیم. زن خواب دیده بر دو بخش و بخشى از آن ایراندخت است که پا به عرصه حضور مى‏گذارد تا اسکندر را که قصد فتح ایران دارد به زیر آورد. افسرى یونانى که خواب را مى‏شنود در جستجوى ایراندخت، زنان ایران با نژاد آریا را به زنجیر مى‏کشد و ... .

روز دوم:

در دومین روز از جشنواره، نمایش‏هاى زیر به اجر در آمد.
«آنا»، نوشته «جواد قامتى» و به کارگردانى «رقیه نجف‏زاده»، کارى از گروه نمایش شهرستان مرند بود. دخترى به نام فاطمه که پدرش را در جنگ تحمیلى از دست داده، از پدر خود نیروى مشاهده عناصر متافیزیکى را به ارث برده است که دیگران قادر به دیدن آن نیستند. او در یکى از مکاشفه‏هاى خود با پیرزنى ملاقات کرده که اشارتگر او به سوى یک جوان جانباز نود و پنج درصد - به نام على - شده است. فاطمه تصمیم به ازدواج با على گرفته است اما برادر او سعى دارد به نوعى «فاطمه» را از عملى که در پیش دارد، باز دارد. در این میان «آنا» مادر خانواده در تردید میان درستى و نادرستى ازدواج فاطمه با على به سر مى‏برد و ... .

نمایش «رختشورها»، نوشته «نورالدین آزاد» و به کارگردانى «سعید دولتى» نمایشى در باره فقر و بدبختى است و مشکلات زنان در جامعه را به نمایش مى‏گذارد. سه زن رختشوى بیمارستان به جان هم مى‏افتند، چون به زودى بیمارستان صاحب یک ماشین رختشویى جدید خواهد شد و به ناچار یکى از این سه زن کارش را از دست مى‏دهد. رختشورها، قصه مرگ است و زندگى، قصه عشق است و نفرت، قصه جهل است و نادانى، قصه صبر است و ایثار، قصه ... .
آدم‏هاى این نمایش به جاى آنکه بر حسب موقعیت و شرایط دراماتیک به بازگو کردن شرایط خود بپردازند، ناگهان بدون هیچ مقدمه‏اى به بازگویى پیشینه زندگى خود مى‏پردازند. دنیاى رئالیستى و واقع‏گرایانه آدم‏هاى نمایش، ناگهان تغییر فضا مى‏دهد و روابط صادقانه بین آدم‏ها که کم کم بر باور تماشاگر مى‏نشست، به ناگاه از بین مى‏رود. به هر حال هر نمایش دراماتیک، در بنیان و در نخستین سطح، رویدادى است براى کشاندن و نگهدارى توجه کسانى که آن نمایش براى آنان اجرا مى‏شود.

«یک فنجان قهوه»، کارى از گروه نمایش همدان، نوشته «اصغر فکور» و به کارگردانى «محمود نجارى»، داستان نویسنده‏اى است که آثار چاپ‏نشده‏اش او را افسرده کرده است. آثار او به نوعى جلوتر از زمان است و مشکلات متعددى چون زندگى در خانه مادرزنش و دغدغه‏هاى زندگى، او را به سوى اعتیاد سوق مى‏دهد و سپس شعله‏هاى شک و بى‏اعتمادى او را به مرز خودکشى مى‏رساند. در آخرین لحظات همسرش به کمکش مى‏آید و شک‏ها و شبهه‏هاى زندگى او را از بین مى‏برد.

مردى از پشت کلاه مخملى‏ها، طیب و قلدر با افکار سنتى، پس از دو سال حبس در جستجوى خواهرش عصمت که 3 سال است در جبهه‏ها به پرستارى رزمندگان مشغول است پا به منطقه جنگى مى‏گذارد. او به نوعى نماینده الگوى سنتى قشرى از مردم است که در طول تاریخ حضور داشته‏اند. وى شخصى است مخالف هر گونه آموزش و تعلیم و پرورش زنان. او هر نوع مدرسه و دانشگاه رفتن زنان را باعث فساد اخلاقى زنان مى‏داند. این داستان نمایش «عصمت»، نوشته «فرزین نظرى» و به کارگردانى مشترک او با «حسین شفیعى» است.

نمایش «زنان بى‏حضور مردان»، فضاى اجراى یک سالن تمرین است. حرف‏ها هم همه پیرامون نوشتن، تمرین و اجراى تئاتر و شرکت در جشنواره است. نمایش در یک محیط دانش‏آموزى در مقطع دبیرستان در حال رخ دادن است، ولى آنچه از اجرا و جنس روابط و خاستگاههاى آدم‏هاى نمایش برمى‏آید، بیشتر نشان از یک محیط دانشجویى دارد.
بیشترین حضور تماشاچى در فرهنگسراى جوان براى این نمایش به کارگردانى «تبسم هاشمى حائرى» بود.

روز سوم:

سومین روز جشنواره با اجراى نمایش‏هاى «دختران قالى‏باف»، «شب طولانى یلدا»، «بندیانه»، «آنا»، «همه ما یک خاطره»، «جواهر توره‏چى» و «یک فنجان قهوه» همراه بود.

«دختران قالى‏باف»، نمایش تقابل خیر و شر است. بخصوص اینکه در داستان‏هاى کلاسیک ایران یکى از الگوهاى کهن، روایت قصه به شمار مى‏آید. سه دختر قالى‏بافى که قصد مى‏کنند داستانى را به شکل اجراى یک نمایش روایت کنند. قصه زنان قالى‏باف به کارگردانى «علیرضا استادى»، داستان زنان این دیار است. اما توجه و شیوه روایت، بیشتر به این سمت متوجه مى‏شود که سرنوشت مرد اسطوره‏اى به کجا انجامیده است و ... .

«جواهر توره‏چى»، جزو آن دسته از آثارى است که مهارت درام‏نویسى نگارنده توانسته تا حد بالایى موقعیت را از کلیشه دور کرده و ما را با اثرى روبه‏رو کند که کشمکش و تعلیق و تراژدى هولناک پایان کار، همه و همه درخور توجه‏اند. محور این اثر تقدیر است و چرخش نهانى آدم براى گریز از تقدیر و باز سر در آوردن از مقابل تقدیر بى‏رحم غول پیکر ... .
نمایش «جواهر توره‏چى» به لحاظ زمانى از یک شب تا سحر مى‏گذرد و با این فشردگى زمانى، جواهر تصمیم مى‏گیرد ماجراى گذشته را براى دختربچه لالى تعریف کند و ... .
این نمایش نوشته «على عابدى» و کارگردانى «سعید امیرکلایى» از شهر آمل به اجرا در آمد.

«بندیانه»، یکى دیگر از این آثار بود که در سومین روز جشنواره به روى صحنه رفت.
داستان کار در زمان هخامنشى اتفاق مى‏افتد و در حقیقت بازیگران متنى کلاسیک را اجرا مى‏کنند. نمایش در یک سیاه‏چال مى‏گذرد و زندگى چند زن گناهکار را از زبان خودشان روایت مى‏کند. این اثر کارى از گروه «اساطیر» از کرمانشاه، به کارگردانى «پریا امیرى» در فرهنگسراى هنر به اجرا در آمد.

روز چهارم:

در چهارمین روز از جشنواره، نمایش‏هاى «گردونه»، «افسانه ریسمان»، «قایقران»، «فالگیر» و «برایم یک چراغ بیاور»، به روى صحنه رفت.
«گردونه»، با کارگردانى «مریم کاظمى»، داستان یک خیاطخانه است و پیرزنى که پشت چرخ خیاطى نشسته و در حال دوختن چیزى است. هما، زن دیگرى است که همه خانواده‏اش را در اثر زلزله از دست داده است. هما، داستان زندگى‏اش را براى پیرزن که خاله شوهرش است، بازگو مى‏کند.

«افسانه ریسمان»، نوشته و کار «مهبود مهرنوش»، روایت افسانه‏اى از زنى به نام ریسمان است که دنبال حقیقت جوهره زن است. او در خوابى واژگونه از حقیقتى آگاه مى‏شود که با حقیقت زن هیچ ارتباطى ندارد و ... .

در نمایش «قایقران»، نوشته «جلال تهرانى» و با کارگردانى «محبوبه بیات»، با یک زن روبه‏رو هستیم که درگیر زندگى ماشینى شده است. این کار به نوعى اعتراض به زندگى ماشینى و تکنولوژى است. البته زندگى ماشینى که زمینه‏هاى فرهنگى‏اش فراهم نشده و اینها مسائلى است که «عاطفه» را خدشه‏دار مى‏کند و در نهایت چیزى که مى‏ماند، تنهایى است.

«برایم یک چراغ بیاور»، عنوان نمایشى است که کارگردانى آن را «نسرین افشار» به عهده داشت. این کار در باره زنى است که با شوهر نویسنده‏اش مشکل دارد و تصمیم مى‏گیرد که از شوهرش جدا شود. در این میان اتفاقات جدیدى مى‏افتد و ... .
نمایش «برایم یک چراغ بیاور»، بر دو محور طنز و شاعرانگى مى‏چرخد. هر چند طنز اثر بر شاعرانگى آن مى‏چربد، ولى نویسنده تلاش دارد وجوه شاعرانه و رمانتیک آدم‏هایش را هم، به تماشاگر منتقل کند. این تأکیدگذارى و وضوح آن باعث مى‏شود اثر نتواند یک‏پارچه با مخاطبش روبه‏رو شود. به نظر مى‏رسد قدرت طنز اثر از امکان بهترى براى موضوع انتخاب شده برخوردار بوده و اگر گروه اجرایى تلاش خود را بر پایه طنز استوار کرده بود، به یقین اثر از تأثیرگذارى بهترى برخوردار مى‏شد.

روز پنچم:

در پنجمین روز از جشنواره «سرود دوباره کلات»، «شب طولانى یلدا» و ... اجرا شد.
نمایشنامه «شب طولانى یلدا»، نوشته «گیتا داوودى»، از جمله آثارى بود که امکان برخوردهاى متفاوت از سوى کارگردانان مختلف را فراهم مى‏کرد. اثر، اثرى بسته و تک‏صدا نبود و هم در معنا و هم ساختار اجرایى و تکنیک به کار گرفته شده، راههاى مختلف را مى‏آموزد. البته کارگردان نمایش «ناصر آویژه»، از نمایشنامه فرمان گرفته بود و این گامى است قابل تحسین. اما این فرمانبردارى از متن اصلى، مانع حضور کارگردان در اثر شده و با تماشاى نمایش به سرعت متوجه این نکته مى‏شویم که اجرا از متن نوشته شده چیزى بیشتر به ما منتقل نمى‏کند.
نمایش، داراى سه شخصیت است. یک زوج و مرد مسنّى به نام عمو. تِم متن با موقعیت جنگ شکل گرفته است؛ مردى که در تضاد میان آرمان‏ها و عشقش دست و پا مى‏زند و عاقبت هم در گیجى و منگى، آرمان‏ها و جنگ از دست رفته‏اش را فداى هر آنچه که عشق مى‏نامندش، مى‏کند.

نمایشنامه «سرود دوباره کلات»، رویکردى دوباره از فتح‏نامه کلات بود و این بار در قالبى دیگر به بازى خنیاگرانى در آمده بود که همه، زنانى دردمند بودند. ارنواز، همسر مهرداد در هیاهوى جنگ دوباره از پس خوابى که دیده، در هراس بود و خنیاگران در نمایشى که برایش به صحنه مى‏برند، درد قبل را که کشته شدن فرود به دست برادرش بود به چشمش آورده و ... .
یکى از ویژگى‏هاى این اثر به کارگردانى «فائزه نعمتى»، شکسته شدن فضاى نمایشى بود که توسط ارنواز رخ مى‏داد. او دو بار براى دیدن نمایش خنیاگران به صندلى تماشاگران مى‏پیوست و از جایگاه بازیگران صحنه‏هاى بازى در بازى یا نمایش در نمایش را مى‏نگریست. این ویژگى البته باید قانونمندى خود را در مسیر اجرا ثابت مى‏کرد. چرا که در صورتى دیوار چهارم در اجراى یک نمایش شکسته مى‏شود که تماشاگران، قرارداد جدید را به عنوان حذف تمام شرایط یک اجراى یک‏سویه بپذیرند و بتوانند در مسیر بازى به عنوان بازیگر قرار گیرند.

روز ششم:

در ششمین روز، نمایش‏هاى «برایم یک چراغ بیاور»، «همه ما یک خاطره»، «یک دروغ زیبا» و «فالگیر» در فرهنگسراهاى مختلف اجرا شدند.
گستردگى فرهنگسراها از شرق (فرهنگسراى طبیعت)، از غرب (فرهنگسراى قانون)، از جنوب (فرهنگسراى بهمن و جوان)، از شمال و مرکز (فرهنگسراهاى بانو، مدرسه، هنر) طورى بود که تمام مردم تهران از هر نقطه توانستند از آثار چهارمین جشنواره بانوان دیدن کنند.

«یک دروغ زیبا»، قصه دختر نابینایى است که نوازنده پیانو است و از طریق آگهى روزنامه‏اى با مرد نابینایى آشنا مى‏شود که مى‏خواهد نواختن پیانو را بیاموزد. دختر نابینا مى‏فهمد که مرد قبلاً نوازنده پیانو در یک رستوران بوده و چند سالى است که نابینا شده و ثروت زیادى به او به ارث رسیده است؛ و حالا همه به خاطر پول دور او را گرفته‏اند.
این نمایش، ساده و روان بود و بازیگران بازى قابل باورى را اجرا کردند ولى موضوع جاذب کار، نابینا بودن گروه و همه بازیگران بود، حتى کارگردان!

«فالگیر»، نمایشى است در باره پیرمرد فالگیرى که تصمیم دارد یکى از نوه‏هایش را از میان چندین نوه‏اش انتخاب کند تا به او حرفه فالگیرى را بیاموزد. نوه‏اى که به رغم پیرمرد از قدرت فوق‏العاده‏اى برخوردار است. در این میان سر و کله زنى پیدا مى‏شود و ... .
در پرداخت نمایشنامه «فالگیر»، نویسنده امکانات صحنه را کمتر مد نظر گرفته بود و به دلیل گذر زمانى موجود در قصه، اثر را با تعدد صحنه روبه‏رو کرده و این تعدد صحنه‏هاى کوچک بدون اینکه در ساختار اجرایى اثر بتواند جایگاهى پیدا کند باعث دهها بار خاموش و روشن شدن نور شده بود. با بررسى دقیق صحنه‏ها و ارتباط زنجیروار آنها به نظر مى‏آمد اثر مى‏توانست صحنه‏هایش در هم ادغام شده و کارى ساده‏تر و تکنیکى‏ترى را براى کارگردان به ارمغان آورد.
این نمایش، نوشته «سوسن رحیمى» به کارگردانى «فریبا آقاپور» به اجر در آمد.

روز هفتم:

در آخرین روز از جشنواره، «همه ما یک خاطره ازلى هستیم»، به همراه اجراى مجدد دیگر نمایش‏ها به روى صحنه رفت.
«همه ما یک خاطره ازلى هستیم»، اسم نمایشى است که نمایشنامه آن را «بهرام ریحانى» و «فریده شیرژیان» نوشته و «بهرام ریحانى» آن را کارگردانى کرده بود.
این نمایش یادآور خاطره‏اى بین یک زوج عاشق بود که در دو بخش زمین و ازل اتفاق مى‏افتد. آب، نماد لطافت، پاکى، زیبایى و حقیقت گرفته شده و به همین دلیل قسمت عمده نمایش در یک آکواریوم بزرگ اتفاق مى‏افتد. یعنى بازیگران لوله تنفسى به دهان گذاشته و نمایش را در آب اجرا مى‏کردند. در این کار از حرکات فرم و پانتومیم زیاد استفاده شده بود و حدود هشتاد درصد نمایش بدون کلام بود.

اختتامیه:

مراسم اختتامیه جشنواره در تالار شهید آوینى فرهنگسراى بهمن برگزار شد. در این مراسم «اعظم بروجردى»، دبیر این جشنواره ضمن ارائه گزارشى به نحوه برگزارى این جشنواره پرداخت و گفت:
«نمایش‏هاى برگزیده این جشنواره در فرهنگسراهاى تهران اجراى عمومى خواهند داشت.»
«هما روستا»، «محمود عزیزى»، «سعید کِشن‏فلاح»، «مجید جعفرى»، «مریم معترف»، «اِدنا زینلیان» و «منیژه محامدى» داوران این جشنواره بودند که در این مراسم، پس از قرائت بیانیه توسط نماینده هیئت داوران خانم «مریم معترف»، برگزیدگان معرفى و جوایز آنها اهدا شد.
علاوه بر اهداى جوایز دبیرخانه این جشنواره، جوایزى نیز از طرف رئیس سازمان صدا و سیما و خانم «زهرا شجاعى» مشاور رئیس جمهور در امور زنان به برگزیدگان این جشنواره اهدا شد.
نمایش «دختران قالى‏باف» موفق به دریافت جایزه بهترین موسیقى، جایزه دوم کارگردانى و در نمایشنامه‏نویسى، سوم شد.
نمایش «شب طولانى یلدا»، علاوه بر دریافت جایزه کارگردانى اول، نمایشنامه‏نویسى دوم، بهترین بازیگرى دوم زن و بهترین بازیگرى سوم مرد، جایزه ویژه سازمان صدا و سیما را که چهار سکه بهار آزادى بود، دریافت کرد. این جایزه از طرف صدا و سیما به خاطر نقش زن در خانواده به «گیتا داوودى» اهدا شد.
نمایش «گردونه» نیز جایزه اول نمایشنامه‏نویسى، سوم کارگردانى و بهترین بازیگرى اول زن را دریافت کرد. همچنین دفتر مشارکت زنان با اهداى یک سکه بهار آزادى از «سوسن مقصودلو» بازیگر این نمایش تقدیر به عمل آورد.
در ادامه، «مرجان نقیه»، بازیگر نمایش «لالا» موفق به دریافت بهترین جایزه بازیگر سوم زن و «حافظ آهى»، بازیگر «فالگیر» نیز موفق به دریافت جایزه بهترین بازیگرى دوم مرد شد.
نمایش «افسانه ریسمان» موفق به دریافت جایزه بهترین طراحى صحنه شد. علاوه بر این، دفتر مشارکت زنان نیز با اهداى یک سکه بهار آزادى، به طور جداگانه از «مهبود مهرنوش» نویسنده و کارگردان این نمایش تقدیر کرد.
با اعطاى 4 سکه بهار آزادى از گروه نمایش «یک دروغ زیبا» تقدیر ویژه به عمل آمد و دفتر مشارکت زنان از «بهرام ریحانى» براى ارائه اندیشه نو و طراحى ویژه در نمایش «همه ما یک خاطره ازلى ...» با اهداى یک سکه تقدیر کرد. دفتر مشارکت زنان با اهداى سکه‏اى به «فائزه نعمتى» در بخش کارگردانى و نویسندگى نمایش «سرود دوباره کلات» از این هنرمند تقدیر کرد.
هیئت داوران و ستاد جشنواره به جهت حضور شایسته و هنرمندانه اساتید پیشکسوت نمایش، جوایز ویژه خود را که شامل لوح تقدیر و یک سکه بهار آزادى بود به «محبوبه بیات»، «فرزانه نشاطخواه»، «رضا فیاضى»، «عباس افشاریان»، «فرهاد شریفى»، «نورالدین آزاد» اهدا کرد.
و اما ...
جشنواره تئاتر بانوان در شرایطى که معمولاً «زنان امکانات و فضاى کمترى براى فعالیت دارند، توانست حرکت خوب و مثبتى باشد. تئاتر بانوان به عنوان یک جریان مداوم و فعالیتى متعلق به بانوان که تمام فعالیت‏هاى آن به دوش بانوان است، حرکتى ارزشمند است ولى مهم تراز آن، حمایت و هدایت آن و سرمایه‏گذارى براى هدفمندسازى آن است.
هر جشنواره‏اى پر از روندهاى مؤثر و پیشرو و حتى عوامل بازدارنده است و این جشنواره هم از این امر مستثنا نبود.
با این وجود امیدواریم که باز هم شاهد این گونه جشنواره‏هاى هنرى در عرصه‏هاى مختلف براى بانوان باشیم.