دریچه اى رو به خیال

نویسنده


 

دریچه‏اى رو به خیال‏

مسعوده کرمى‏

پنجره، نامى است که همیشه انسان را به فراسوى خود مى‏خواند. پنجره، دریچه‏اى است به سوى مرزهاى بى‏انتها تا آنجا که بال خیال به پرواز در آید.
«پنجره‏اى رو به کاشان و ابیانه» نام نمایشگاه عکسى است از «گروه عکاسان رویش آبى» وابسته به انجمن هنرهاى تجسمى استان قم، به مدیریت آقاى «محسن زمانى»، که خود از نقاشان و گرافیست‏هاى استان قم است.
نمایشگاه مذکور، حاصل سفر این گروه به شهر کاشان و روستاهاى ابیانه و کامو مى‏باشد. قابل ذکر است ابیانه، روستایى تاریخى در میان کوههاى کرکس در اطراف شهر کاشان است که گفته مى‏شود فرهنگ و نوع پوشش مردمان آن از ایران قبل از اسلام مانده است.
معمارى این روستا نیز برگرفته از معمارى دوران ساسانى است. اهالى این روستا اکثراً تحصیلات عالیه دارند و نسبت به جمعیت میانگین تحصیلکرده کشور، اهالى ابیانه در سطح ممتازى قرار دارند.
در «دیدار» این شماره دیدارى خواهیم داشت از این نمایشگاه.
به هنگام ورود به سالن، پوستر نمایشگاه توجه‏مان را جلب مى‏کند. عکسى که بخش وسیعى از آن را پهنه آبى آسمان فرا گرفته، در میان حاشیه مشکى به خوبى خودنمایى مى‏کند و عبارتى که مخاطب را به دیدار از نمایشگاه عکس «پنجره‏اى رو به کاشان و ابیانه» دعوت مى‏کند. در حالى که «رویش آبى» را در ذهن‏مان هجى مى‏کنیم، وارد مى‏شویم.
سالن نمایشگاه پذیراى بازدیدکنندگانى است که به تماشاى عکس‏ها مشغول هستند. به جمع عکاسان نمایشگاه ملحق مى‏شویم. بعد از آشنایى با اعضاء گروه «رویش آبى» تصمیم مى‏گیریم ضمن تماشاى عکس‏ها با دوستان عکاس نیز گفتگویى داشته باشیم.
قبل از تماشاى عکس‏ها، علامت «گروه عکاسان رویش آبى» جلب توجه مى‏کند. از آقاى زمانى مى‏پرسیم:
چرا «رویش آبى» را به عنوان نام گروه انتخاب کرده‏اید؟
رویش به منزله به وجود آمدن، جلوه کردن و در حرکت بودن و نمو داشتن است و آبى نشانه زلالى، پاکى و صداقت و آسمانى بودن. ان شاءاللَّه گروه تشکیل شده «رویش» خود را تا مقصد که کمال این راه است ادامه خواهد داد.

تعریف شما از عکاسى چیست؟

عکاسى در جهان دیروز و امروز از جایگاه ویژه‏اى برخوردار بوده و در آینده هم خواهد بود.
پیشرفت‏هاى علمى از یک سو و زمان درگذر از سوى دیگر، همه چیز را در تغییر و دگرگونى مداوم و لحظه‏اى قرار داده است. آنچه مى‏گذرد دیگر تکرار نمى‏شود و به تعبیر حکیم یونانى: «ما دو بار به یک رودخانه وارد نمى‏شویم.» اما عکاسى توان بازگرداندن ما را به رودخانه جارى زندگى و زمان دارد.
عکاسى از طبیعت، سوژه‏هاى انسانى و ... به گونه‏اى تغییر کرده و این تغییرات آنچنان در زندگى روزمره نفوذ کرده است که هیچ کجا نمى‏توان اثرى از عکاسى را ندید. تزئینات منازل، تابلوهاى مغازه‏ها، تبلیغات، مطبوعات، تجارت همگى به نوعى رابطه مستقیمى با عکاسى دارند و دیگر نمى‏شود مثل سابق عکاسى را به چهار عدد عکس خانوادگى محدود کرد.
به عقیده من عکاس با ثبت لحظات تکرارنشدنى، عمر آن لحظه را تا زمانى که عکس وجود دارد، طولانى مى‏کند.

آقاى زمانى، در این نمایشگاه از چند قطعه عکس استفاده شده است؟

با توجه به روند موضوع کاشان و روستاى ابیانه و کامو که بتوان تا حدودى موقعیت مکانى و طبیعت و مردم آنجا را در معرض دید مردم قرار داد، بعد از حذف کردن تعدادى از عکس‏ها، 49 قطعه عکس، انتخاب نهایى بود که در این نمایشگاه به نمایش عموم گذاشته شده است.

به جز دوستان حاضر، افراد دیگرى هم عضو این گروه هستند؟

بله، چند نفر دیگر هم هستند که متأسفانه امروز نتوانستند در جمع ما حاضر باشند.
آقاى زمانى در حالى که آماده رسیدگى به کارهاى دیگر نمایشگاه مى‏شود، مى‏گوید: «و حالا اگر اجازه بدهید شما را با عکاسان گروه تنها بگذارم.»
در میان عکس‏هاى نمایشگاه به عکسى از خانم «زهرا مرادى» مى‏رسیم. از عکاس مى‏خواهیم که از خودش و علاقه و انگیزه‏اش در این رشته بگوید و او با شوخ‏طبعى خاصى که در رفتارش هویدا است، شروع به صحبت مى‏کند.
نمى‏دانم عکاسى را از کى شروع کردم. در واقع مى‏توانم بگویم از کودکى. البته شناختم از این رشته هنرى از دبیرستان آغاز شد و بعدها با ورودم به کانون عکاسان و تشویق‏هاى آقاى زمانى و مادرم به ادامه کار در این رشته مصمم شدم.

دوست دارى بیشتر در چه زمینه‏اى کار کنى؟

به کارهاى اجتماعى علاقه‏مندم، اما در کل آنچه مرا در این رشته راضى مى‏کند آن است که چیزى را به ثبت مى‏رسانم.

مطالعه در زمینه عکاسى چقدر به پیشرفت کار کمک کرده است؟

رشته اصلى من گرافیک است و مطالعاتم بیشتر در رابطه با گرافیک است نه عکاسى، با این حال در بهتر شدن کارم بى‏تأثیر نبوده است.
به عکسى از خانم «فخرالسادات طباطبایى» مى‏رسیم و او مى‏گوید: «آموزش عکاسى را سه سال پیش با تشویق پدرم و زیر نظر استادم آقاى زمانى آغاز کردم.»

چه عاملى باعث شد که عکاسى را به صورت جدى دنبال کنى؟

من به همه هنرها علاقه‏مندم اما به عکاسى، به خاطر اینکه کمک مى‏کند تا دیدگاه و نگاهم را ثبت کنم، علاقه دارم خصوصاً وقتى که در طول زمان به تدریج این تغییر نگاه و زاویه دیدم را مى‏بینم.
عکس پیرمردى ایستاده در گورستان، که سایه‏اش موازى و همسو با سایه سنگ قبرها کشیده شده، نظرمان را جلب مى‏کند. رو به خانم «محبوبه معارف‏وند» مى‏پرسیم:

نظرت در مورد این کارت چیست؟

خودم به این عکس علاقه دارم. زمانى که براى عکاسى وارد قبرستان روستاى کامو شدیم، در آن قبرستان خالى که سنگ قبرها از قطعات سنگ کوه بودند، پیرمردى تکیده با نگاهى بى‏فروغ به شکلى ایستاده بود که گویى خود او هم یکى از سنگ قبرهاست. این نگاه و طرز ایستادن او مرا بر آن داشت تا در قاب فریم او را ثبت کنم.

در کارهاى شما معمولاً ارتفاع دوربین با سوژه یکى نیست. آیا این موضوع عمدى بوده است؟

بله، این زاویه کار را دوست دارم، چون که زاویه روبه‏رو معمولاً عادى است و مثل اینکه همه مى‏توانند از این زاویه ببینند و من با تغییر ارتفاع دوربین نسبت به سوژه از نگاه معمولى فاصله مى‏گیرم و زاویه جدیدى را براى بیننده خلق مى‏کنم.
در باره رنگ و ترکیب‏بندى هنرى آنها در عکاسى برایمان بگو.
من مجذوب و عاشق رنگ‏ها هستم و این شدت علاقه همیشه یک جایى در کارهایم خودش را نشان مى‏دهد.

آیا در نمایشگاه‏هاى دیگرى شرکت کرده‏اى؟

بله، در نمایشگاه پژوهشى در فرهنگ عامه مردم استان قم در دو دوره شرکت داشتم که از آنجا لوح تقدیر دریافت کرده‏ام. همچنین در نمایشگاه عکس عاشورا در سال 82 شرکت داشتم.

نگفتى چه مدت است عکاسى مى‏کنى؟

عکاسى را حدوداً سه سال پیش، در کانون عکاسان قم با استاد «ابراهیم سلیمانى» آغاز کردم و با گروه عکاسان «رویش آبى» کارم را ادامه دادم. دغدغه اصلى‏ام همیشه کار در زمینه اجتماعى بوده است، اما متأسفانه در این راه با مشکلات و محدودیت‏هاى زیادى مواجه بوده‏ام. البته منظورم محدودیت‏هاى اجتماعى و نگاه جامعه به یک خانم عکاس مى‏باشد.
خانم طباطبایى که انگار دل پرى دارد مى‏گوید: «و البته عدم همکارى مردم و سوژه‏ها و حتى گاه تقاضاى پول در ازاى اجازه عکاسى را هم به این مشکلات اضافه کنید.» نگاه تأییدگر خانم «منصوره جمشیدپور» توجه ما را جلب مى‏کند. از او مى‏خواهیم که در مورد خودش و آموزش‏هاى احتمالى و کارهایش توضیح بدهد.
چهار سال پیش دوره اول آموزش عکاسى را در «آموزشگاه آزاد هنر» با مسئولیت آقاى زمانى، نزد آقاى سید ابراهیمى گذراندم و پس از آن با تشویق و راهنمایى‏هاى آقاى زمانى به مداومت و پشتکار در این رشته پرداختم تا جایى که در یکى دو سال اخیر به صورت حرفه‏اى، عکاسى را دنبال مى‏کنم. خصوصاً در دو سفر اخیر که به برپایى این نمایشگاه انجامید.

عکاسى با لنز تله و زاویه بسته از ویژگى‏هاى بیشتر آثار در این نمایشگاه است. در این زمینه توضیح خاصى را لازم نمى‏دانى؟

ببینید، یک قاعده کلى است که «سوژه به عکاس مى‏گوید که چه نوع کادر و زاویه‏اى را انتخاب کند.» به نظر من ضمن در نظر گرفتن این قاعده، سلیقه و خلاقیت هنرمند را هم نباید نادیده گرفت. من خودم وقتى در محیطى طبیعى قرار مى‏گیرم، در زیبایى‏هاى خیره‏کننده طبیعت مى‏گردم تا یک زاویه بسته مطلوب پیدا و کار کنم، چرا که معتقدم بسیارى از اوقات سوژه‏ها در حالت کافى و نماى باز، نمود و تأکید خود را ندارند و وقتى که در کادرى بسته و زاویه‏اى مناسب قرار مى‏گیرند، نمود بیشترى پیدا مى‏کنند.

در کارهاى اجتماعى به همین صورت عمل مى‏کنى؟

در کارهاى اجتماعى قضیه فرق مى‏کند، چرا که به عقیده من ویژگى سوژه اجتماعى آن است که حرف و پیامى داشته باشد و از آنجا که گنجاندن این پیام و مفهوم در کادرى محدود و بسته غالب اوقات امکان‏پذیر نیست، کادرهاى باز، پاسخ بهترى خواهند داد.
گفتى که داشتن پیام از ویژگى‏هاى یک سوژه اجتماعى است. فکر مى‏کنى آثار حاصل از دو سفر اخیرتان چقدر حائز این ویژگى هستند؟
هدف ما در این سفر معرفى فرهنگ و بافت محلى «کامو» بود. این کار فرق دارد با موضوعات اجتماعى که در شهر دنبال مى‏کنیم، چرا که در آنها ما دنبال معرفى یک مشکل یا معضل اجتماعى هستیم.

فکر مى‏کنى در زمینه معرفى فرهنگ و بافت محلى این مناطق چقدر موفق بوده‏اى؟

تا حدود زیادى موفق بوده‏ایم. البته در این مسیر با مشکلاتى روبه‏رو بودیم که امکان کار را از ما مى‏گرفت. مثلاً در ابیانه با اینکه این روستا حالت توریستى پیدا کرده ولى مردمش با عکاس‏ها و خبرنگاران به سختى ارتباط برقرار مى‏کنند خصوصاً حضور عکاس‏ها برایشان آزاردهنده بود. چون آنها فکر مى‏کردند که زندگى عادى و روزمره‏شان دارد به تصویر در مى‏آید و این موضوع برایشان خوشایند نبود. از این‏رو ما مجبور بودیم براى گرفتن یک عکس، اول با آنها ارتباط برقرار کنیم و بعد از جلب رضایت‏شان اجازه کار بگیریم. اما روى هم رفته مى‏توان گفت تا حد زیادى موفق بوده‏ایم.
«فریده گرامى» در تأیید صحبت‏هاى خانم جمشیدپور مى‏گوید: بله، به طور مثال شما در عکس «کوبه»، که درهاى قدیمى خانه‏ها دوکلون‏دار را به تصویر کشیده است، به بخشى از فرهنگ و آداب این مردم پى مى‏برید.
رو به خانم گرامى که عکاسى را در سال 76 و از دبیرستان آغاز کرده و با سینماى جوان و کانون عکاسان و گروه «عکاسان رویش آبى» ادامه داده است مى‏کنیم و مى‏گوییم:

از عکس‏هایت برمى‏آید که شما نیز کار با نماهاى بسته را ترجیح مى‏دهى، درست است؟

بله، من ترجیح مى‏دهم که با نماهاى بسته کار کنم و این موضوع هیچ ربطى به احساس محدودیت داشتن و یا تفاسیرى از این دست ندارد. من این کادر را انتخاب مى‏کنم تنها به این دلیل که فکر مى‏کنم با آن مى‏توانم راحت‏تر کار کنم و سوژه‏هایم را پر رنگ‏تر به مخاطبم معرفى کنم. همچنین در بعضى سوژه‏ها باعث تمرکز مى‏شود تا آنچه مورد نیاز است را فقط بیننده به آن توجه کند و پیام سوژه را به بیننده برساند.

به نظر شما نوع آموزش‏هایى که یک هنرجو مى‏بیند چقدر در تعیین زاویه دید او تأثیر دارد؟

واقعیت این است که هنرجو بسیارى از ایده‏هاى مربى را مى‏گیرد هر چند زاویه دید آنها متفاوت باشد. به هر حال هنرجو خط مى‏گیرد اما در نهایت با سلیقه و خلاقیت خودش کار مى‏کند خصوصاً اگر فردى خلّاق باشد.

نقش اساتید در این زمینه چگونه است؟

ببینید، به نظر من قضیه مثل مسائل ریاضى است که استاد فرمول‏ها را معرفى مى‏کند. اما در نهایت حل مسئله و زمان و چگونگى استفاده از فرمول بسته به هوش و خلاقیت خودِ هنرمند دارد. خانم جمشیدپور وارد بحث مى‏شود و مى‏گوید: «اصلاً خاصیت هنر به گونه‏اى است که حالت القایى ندارد و هر کس به واسطه ضمیرى که دارد هنرش را ارائه مى‏دهد. در هر هنرى باید یک چیز در درون فرد وجود داشته باشد که او و نگاهش را از سایرین متفاوت نشان دهد. آموزش و تلاش خیلى مهم هستند ولى در نهایت جوهره‏اى که در هر فرد است تعیین‏کننده سبک و روش اوست.»
آقاى زمانى که تازه دوباره به جمع ما ملحق شده است، مى‏گوید: «اساتید بنا را بر آن مى‏گذارند که هر کسى در هر زمینه‏اى که توانایى دارد به پیشرفت و شکوفایى برسد. اصلاً قرار نیست که دیدگاه هنرجویان را به یک سمت و سو گرایش داد و در واقع این کار امکان‏پذیر نیست چرا که در این صورت، هنر از تنوع و گوناگونى و زیبایى‏اش بى‏بهره مى‏شد.»

با آرزوى موفقیت براى تمامى اعضاى این گروه و دیگر جوانان فعال در عرصه عکاسى.