به جستجوى «من»
نوجوانى در دختران، مرحله گذر از کودکى به بزرگسالى است که تقریباً از 11، 12 سالگى آغاز و در سن 20 سالگى، زمانى که یک دختر از نظر ساختهاى عقلى، عاطفى و اجتماعى متحول مىشود، پایان مىیابد. به عبارت دیگر، آغاز نوجوانى دختران، فرآیندى زیستى - جسمى و پایان آن، فرآیندى روانى - عقلى مىباشد. دو موضوع مهمى که در این دوره اهمیت فوقالعادهاى مىیابند عبارتند از: بلوغ و هویت.
بلوغ، مرحلهاى از تحول زیستى دختران است که با رشد صفات جنسى ثانویه و تغییرات بدنى در دختران همراه بوده و معمولاً فرآیند 3 تا 4 سالهاى را طى مىنماید. البته بلوغ را نمىتوان معیار نوجوانى دانست چرا که بلوغ در همه جوامع، نژادها و فرهنگها تقریباً در فاصله سنى معینى رخ مىدهد اما نوجوانى به معنى ورود به دنیاى بزرگسالى است و بر حسب شرایط اجتماعى، فرهنگى و عاطفى در سنین متفاوتى دیده مىشود. با این تفاصیل نباید از آثار روانى بلوغ بر دختران غافل ماند. معمولاً این مرحله سنى را دوره طوفانها، فشارها و سرکشىها مىدانند که طى آن دختران افرادى دمدمى، مشوّش، نگران و مضطرب به نظر مىآیند.
در مورد ویژگى دوم، یعنى هویت، باید خاطرنشان ساخت پس از 11 سالگى، دخترى که حالا نوجوان شده، چون از نظر ذهنى این توانایى را پیدا کرده که از مفاهیم انتزاعى استفاده کند، دیگر مىتواند فرض کند و از فرضیاتش نتیجهگیرى نماید. همین باعث مىشود تا او آرمانها، ایدهآلها و برنامههاى خاصى براى آینده و زندگىاش در نظر گیرد. در این سنین، دختران از نظر ساخت عقلى به تکامل رسیده و مشغولیتهاى ذهنى فراوانى راجع به آینده در آنان پدیدار مىگردد. افزایش بحث و مشاجره میان دختران و والدین در این سن، تلاشى است که در حقیقت از طرف دختران براى شناخت اطراف و دنیاى اطرافشان انجام مىپذیرد. در این سن، همچنین دختران نوجوان تلاش دارند تا در شمار بزرگسالان قلمداد گردند و خود را با بزرگسالان برابر مىدانند. تقلید، تضادورزى، دخالت یا مقابله با اجتماع و بزرگسالان از جمله کارهایى است که دختران نوجوان براى تکیه زدن بر کرسى بزرگسالى از خود بروز و ظهور مىدهند.
در واقع در این دوره، دختران مراحل شکلگیرى شخصیت در سطح بزرگسالى را تجربه نموده و به جستجوى «من» یا هویت خویش برمىآیند. هویت، احساساتى است که فرد در مقابل خویشتن دارد و این احساس براى دختران نوجوان از توصیههایى ناشى مىشود که دیگران - یعنى افرادى که براى او اهمیت دارند و ارزشمندند - به او مىکنند.
تا زمان نوجوانى، دختر نوجوان سه پایگاه اجتماعى یعنى خانواده، گروه همسالان و مدرسه را تجربه کرده و در هر یک از این پایگاهها نقشى را بر عهده داشته و یا اینکه نقشهایش در ارتباط با دیگران بوده است. همین امر باعث مىشود که دختران بر اساس تأیید یا عدم تأیید دیگران در باره خود قضاوت نمایند. دختربچهاى که قبلاً براى گریز از تنبیه سعى مىکرد نقش خود را به درستى ایفا نماید، اینک براى دستیابى به تأیید دیگران و براى خوب بودن تلاش مىکند. تصور او این است که تمام نگاهها متوجه رفتارها و حالات اوست و چون احساس مىکند فرد ممتاز و ویژهاى است، سعى مىکند همیشه بهترین باشد که این مسئله به شکلى افراطى در «توجه به خود» ظاهر مىشود. در این میان، همه کنشها و واکنشهایى که در اطراف دختران اتفاق مىافتد، تأثیر بسیار ژرف و عمیقى بر آنان مىگذارد. تأثیر این رفتارها در عینىترین نمونه خود به آموختن رفتارهاى اجتماعى و اکتساب شخصیت فردى و اجتماعى دختران نوجوان و نهادینه شدن شخصیت آنها در جامعه منجر مىشود.
هنگامى که دخترى متولد مىشود و در خانوادهاش رشد مىکند، به اتفاق دیگر اعضاى خانواده از زندگى تأثیر پذیرفته و خوبىها و بدىها را مىآموزد. اما واکنشهاى حساب شده و تقریباً آگاهانه به رفتارهاى اطرافیان در دوره نوجوانى بیشتر خودنمایى مىکند و در واقع سرآغاز تعامل با دیگران است. به دلیل فاصله بین گذر از کودکى و رسیدن به جوانى، نوجوانِ دختر در معرض قضاوتها و هیجانات و احساسات زودگذر است و تلفیقى از القائات و تلقینات کودکى است و تقلیدهاى دوران نوجوانى بخش عمدهاى از کنشهاى او را شامل مىشود. برداشت ذهنى دختران از خانواده خود و طرز تعامل والدین با آنان تعیینکننده جهتگیرى شخصیتى آنان در دوره جوانى و حتى بزرگسالى مىباشد. در این میان، از شایعترین ذهنیتهاى دختران نوجوان که با کوچکترین رفتار نامناسبى شکل مىیابد، همان وجود تبعیض و دوگانگى و چندگانگى در رفتار والدین با فرزندان مىباشد. دختران در سالهاى نوجوانى به سختى مىتوانند به ماهیت رفتارى والدین با خود و دیگران پى ببرند و چه بسا کمترین بىاعتنایى به آنها و کمترین اعتنا به دیگران باعث شود تا این رفتارها تبعیضآمیز جلوه نماید.
تبعیض، در واقع ارجح شمردن و برترى دادن برخى بر برخى دیگر است بدون آنکه شرایط، ویژگىها و دلایل این کار براى طرف مورد تبعیض مشخص باشد. معضل تبعیض در بسیارى از خانوادهها بیشتر مربوط به تبعیض جنسیتى بوده و توجه بیشتر و زیاده از حد به جنس پسر در سنین نوجوانى، نمونه شایعى براى دختران نوجوان مىباشد. در این میان، نوع رفتار والدین و قضاوت فرزندان در این ارتباط به بروز تنش در شخصیت و روح و روان دختران نوجوان و تخریب اراده و اعتماد به نفس آنان مىشود. ممکن است عدهاى از والدین خود را از تبعیض قایل شدن میان فرزندان خود مبرّا بدانند اما در عمل بسیار اتفاق مىافتد که والدین ناآگاهانه عشق و محبتشان را به صورت نابرابر و ناعادلانه میان دختران و پسران تقسیم مىکنند و حتى امکانات و تفریحات را نیز به طور نامساوى در اختیار فرزندان دختر و پسر مىگذارند که البته چنین رفتارى را مىتوان در گذشته والدین، تربیت و چگونگى شکلگیرى شخصیت آنان در دوران کودکى و نوجوانى و تفاوت علاقهشان به دختر و پسر جستجو نمود.