به اوج مخروط تکامل مىاندیشد!
«گفتگو با سیده فاطمه رفیعىپور»نزهت بادى
مؤسسه علمى - تحقیقاتى امام هادى(ع) به همت حجتالاسلام و المسلمین سیدهادى رفیعىپور علوى در سالروز تولد امام هادى(ع) تأسیس شده است. وى که علاوه بر تحصیلات حوزوى، سابقه بیش از دوازده سال تحقیق را دارد، خود مىگوید: «در سال 1412 قمرى و در مراسم جشن میلاد امام هادى(ع)، انقلابى در من رخ داد که احساس کردم باید از غربت امام هادى(ع) بکاهم؛ به همین دلیل تصمیم گرفتم یک مؤسسه تحقیقاتى ایجاد کنم تا در زیر پرچم نام مقدس حضرت هادى(ع)، کتابهاى علمى و مذهبى را چاپ کنیم.»
اگر چه عنوانهاى منتشر شده کتابهاى مؤسسه انبوه نیست، اما به خاطر دقت نظر و توجه خاص آقاى رفیعىپور و همکارانشان، از محتواى غنى و عمیقى برخوردار است توانسته مورد توجه عالمان بزرگ حوزه قرار گیرد و نیز به عنوان کتاب برتر معرّفى گردد. آخرین کتاب چاپ شده مؤسسه به نام «مخروط و اوج تکامل» که جدیدترین نظریه تطبیقى ریاضیات با علوم فلسفى، کلام و عرفان را بیان مىکند و اتفاقاً در فضایى متفاوت از سایر تحقیقات مؤسسه قرار دارد، بهانهاى شد براى دیدار و گفتگوى کوتاه با نویسنده آن «خانم سیده فاطمه رفیعىپور علوى».کمى از خودتان برایمان بگویید.
سال 1353 در اصفهان به دنیا آمدم اما از ابتداى تولدم در قم زندگى کردم. رشته ریاضیات محض را در دانشگاه تهران خواندم و بعد دروس حوزوى را به طور غیر حضورى شروع کردم و سپس بطور حضورى، تحصیلات حوزوىام را به مدت یک سال ادامه دادم و فعلاً بطور آزاد در حال پژوهش مىباشم.
آشنایىتان با ریاضیات زودتر آغاز شد یا فلسفه و عرفان؟ و چطور ارتباط بین این دو مقوله را کشف کردید؟
به طور طبیعى در دوران راهنمایى و دبیرستان هم ریاضى مىخواندم و هم بینش اسلامى ولى در سال چهارم دبیرستان که فلسفه آفرینش را در معارف خواندم، عشق به فلسفه در من آغاز شد. به طورى که من قبل از دوران دانشگاه، مطالعات و تحقیقات فلسفى داشتم و برخى سؤالات فلسفى را از پدرم مىپرسیدم. در واقع نیّتم از انتخاب رشته ریاضیات این بود متوجه شدم بین الهیات و ریاضیات، ارتباطى است که ما هنوز آن را نفهمیدیم؛ یعنى اگر چنین ارتباطى نباشد، یا باید به الهیات شک کرد یا به ریاضى. به الهیات که نمىتوان شک کرد، پس تصمیم گرفتم که ریاضیات را مورد مطالعه قرار دهم. من قبل از ورود به دانشگاه هم اعتقاد داشتم که فلسفه هستى را مىتوان بر مبناى ریاضیات تنظیم کرد، اما بعد از آشنایى بیشتر با ریاضى، مطمئنتر شدم به طورى که گاهى من سؤالاتى از عرفان را با همسرم مطرح مىکردم. من براى آنها فرمولهاى ریاضى پیدا مىکردم و همسرم که تحصیلات حوزوى دارند، آیه یا روایت مربوط به آن را مىگفتند.
چه مسائلى مانع از ادامه تحصیلتان در رشته ریاضى شد؟
رشته فوق لیسانس و دکتراى ریاضى محض در قم وجود نداشت بنابراین من براى ادامه تحصیل باید به تهران مىرفتم. از طرف دیگر، من سال آخر دانشگاه ازدواج کرده بودم. با این شرایط یا باید زندگى مشترک و خانوادهام را به تهران منتقل مىکردم، یا خانوادهام را در قم رها مىکردم. پس احساس کردم باید صبر کنم تا کمى زندگىام روى غلتک بیفتد و به یک ثباتى برسد؛ چون بنیان خانواده از هر چیزى مهمتر است. در ضمن این طور هم نیست که آدم براى یادگیرى علم حتماً باید به بیرون از خانه و خانوادهاش برود. در خانه هم خیلى مسائل را مىشود به وسیله کامپیوتر و امکانات پیشرفته دیگر فرا گرفت.
با توجه به فضاهایى که هر دختر نوجوانى با شور و حس خودش در آن به سر مىبرد، علایق شما چگونه بود؟ چه کتابهایى در دوره نوجوانى مىخواندید؟
ما به خاطر ارتباطمان با اصفهان، مسافرت در زندگىمان زیاد بود. شهر اصفهان هم که شهر هنر و طبیعت است. آیه «قُل سیروا فى الأرض فاَنْظروا» همیشه برایم جالب بود. به خاطر همین در همه مسافرتهایمان به هر چیزى که مىدیدم فکر مىکردم، حتى به کوه، و به رودخانه زایندهرود. قرآن مىفرماید «اِنّ فى ذلک لایاتٍ لقوم یَتَفَکَّرون»، یعنى در طبیعت نشانههایى است براى گروهى که فکر مىکنند. من این تفکر و مطالعه در طبیعت را از نوجوانىام شروع کردم و البته کتابهایى هم در همین امور مىخواندم. ولى باید توجه داشت که تفکر توأم با غصه خوردن اصلاً خوب نیست، اینکه بنشینیم و به مسائل فکر کنیم و غصه بخوریم، یک نوع تفکر منفى و مخرب است. تفکر مثبت، تفکرى است که انسان را به خدا نزدیکتر کند.
چطور شد که به فکر چاپ این کتاب افتادید و انگیزهتان چه بود؟
براى من همیشه چراهاى زیادى مطرح بود؛ اینکه حساب و کتاب عالم بر چه پایهاى است؟ از سال 74 ذهنم مشغول بود که الگویى را پیدا کنم که بتوان همه مسائل زندگى را بر آن استوار کرد. اصلاً فکر نمىکردم جواب را پیدا کنم. لطف خداوند بود که جوابش به ذهنم خطور کرد. در سال 79 دریافتم که مىتوان همه شرایط و امکانات و امتحانات الهى و ... را بر روى یک سیر مخروطى استوار کرد و بعد صفحه روزگار را بر آن تقاطع داد تا وظیفه هر کسى معلوم شود. زمانى که آن را به اساتید حوزه علمیه نشان دادم، اصلاً به فکر چاپ نبودم. اساتید خیلى بنده را تشویق کردند که آن را چاپ کنم تا حالت علمىترى پیدا کند چون آنها مىگفتند که در فلسفه تا به حال از مخروط در فضاى سهبُعدى مثال زده نشده است و این نظریه نویى است؛ البته آنها نظر داشتند که این کتاب در چند جلد با تفصیل و شرح کامل چاپ شود اما چون این کار به زمان طولانى نیاز داشت و ممکن بود در طول زمان از نظریه برداشتهاى انحرافى شود، قرار شد براى حفظ فرمولبودن و جلوگیرى از تحریف آن، در حال حاضر به این شکل چاپ شود.
شما در انتخاب مخاطب، بیشتر به چه قشرى نظر داشتید؟ چون کتاب از یک سو، براى آشنایان و متخصصین در فلسفه و ریاضى، خیلى محدود و ساده جلوه مىکند و از سوى دیگر، در نظر خوانندگان علم که شناخت زیادى به فلسفه و ریاضى ندارند، پیچیده است. شما مخاطب را جزء چه دستهاى در نظر داشتید که چنین سطحى را براى نگارش کتاب انتخاب کردید؟
من دوست داشتم مبانى اسلام زیبا و کامل را با بیان قابل فهمى براى همه مطرح کنم. در واقع من مخاطب همگانى را در نظر داشتم تا عموم مردم بفهمند که اسلام بىحساب و کتاب نیست و حتى مىتواند بر دقیقترین نمودارها و الگوهاى ریاضى مبتنى شود. چون همیشه عامه مردم هستند که حرکت مىکنند و پشتوانه اسلام به حساب مىآیند، بنابراین آنها باید آگاه و روشن شوند. من روش قرآن را برگزیدم. قرآن برترین کتاب هستى است. آن را، هم یک فرد عامى مىفهمد و هم یک تحصیلکرده؛ هر کدام به اندازه رتبهشان. من هم دلم مىخواست مطالب عمیق را با زبان سادهاى بگویم. مثلاً درک این قضیه براى عوام خیلى مشکل است، نمىتوانند بفهمند چرا کسى کار خوبى انجام دهد اما برایش سیئه به حساب مىآید. این مطلب با ریاضى حل مىشود. چطور در یک سیر مخروطى یک دایره از دایره دیگر بالاتر است، وقتى آن دایره بالاتر کار نیکى مىکند که براى دایره پایینى عمل نیک به حساب مىآید، براى خودش سیئه است.
در این زمانه که برخى از جوانان علمزده هستند و نظر خوشبینانهاى نسبت به دین ندارند، آیا تطبیق دین با علم مىتواند برایشان راهگشا باشد؟
بله. همیشه این مشکل بود که چطور مىشود در مسئله علت و معلول، بىنهایت علت، بالاخره به یک علت اصلى برسند. اما با سیر ممتد تدریجى براى سلسله علل در ریاضى، بیان این نکته سادهتر شده است. البته کتاب، ظاهر سادهاى دارد ولى مطالب عمیق و پیچیدهاى در آن گنجانده شده است. چون تطبیق ریاضى با فلسفه کار مشکل و گستردهاى است.
مهمترین نکتهاى که مىتوان از کتاب یاد گرفت، چیست؟
براى اینکه هر شخصى بتواند در هر مقطعى از زندگىاش، وظیفهاش را تشخیص دهد، باید مخروط کمالش را با صفحه روزگارش تقاطع دهد چون صفحه روزگارِ هیچ کس شبیه دیگرى نیست. هر مخروط کمالى یالهاى مختلفى دارد و هر یال یک فضیلت و حسنه است. گاهى انسان حیران مىشود که کدام یال را باید انتخاب کند. مثلاً در این موقعیت باید کظم غلیظ کند یا شدت عمل نشان دهد. در چنین موقعیتى او باید مخروط کمالىاش را با صفحه روزگارش تقاطع بدهد تا وظیفهاش روشن شود. اگر در آنجا به وظیفهاش عمل کرد، آن نقطه پر مىشود و او جلوتر مىرود.
به عنوان خواهرى که چنین موفقیتى را پیدا کردهاید، نقش و تأثیر یک زن موفق در خانواده و اجتماعش را چگونه ارزیابى مىکنید؟
زنان باید به خودشان بقبولانند که صاحب عقل هستند و از شخصیت والایى برخوردارند و مادر بودن، مسئولت حقیر و بىاهمیتى نیست. زمانى آرامش و امنیت بر اجتماع سایه مىاندازد که مادران آگاه، متدین و سالم (هم از لحاظ جسمى، هم از لحاظ روحى) بتوانند انسانهاى کاملى را در دامان خود پرورش بدهند. خانمها نباید اینقدر خودشان را حقیر و کوچک بدانند، به طورى که هر کسى به خود اجازه بدهد تا برایشان تصمیم بگیرد و حقوق آنان را تعیین کند. زنان خود صاحب فکرند و مىتوانند به آرمانهاى متعالى برسند. این یک خط فکرى اشتباهى است که زن یا مرد را در مقابل هم قرار مىدهند. مهم این است که هر کسى بتواند به مقام انسانیت برسد. خداوند فرموده است: «خَلَقَکم من نفس واحدة و جعل منها زوجها» همه ما از یک نفس واحد هستیم، فقط صفحه روزگارِ یک زن با یک مرد فرق دارد و گرنه مخروط تکاملى که براى رسیدن به خدا باید طى شود، براى همه یک شکل است. در واقع زن و مرد بودن اهمیت ندارد. مهم این است که هر کسى بداند وظیفهاش چیست و بعد آن را به درستى انجام دهد.
هر مادرى مىتواند یک انسان را به وجود بیاورد، پس بهتر است تا زنده هستیم از قرآن که کتاب زندگى و زندگان است، بهره بگیریم. بر سرِ قبر مردگان قرآن خواندن مانند این است که این نسخه شفابخش از انسان زنده بیمار دریغ شده و حالا که او مرده، آن نسخه را بر سر قبرش مىخوانند. خانمها اگر هوشیار باشند، مىتوانند خانوادهشان را به سمت قرآنى زیستن سوق بدهند.
پس از صحبت با خانم رفیعىپور، براى اطلاع بیشتر از چگونگى مراحل چاپ کتاب «مخروط و اوج تکامل»، با مسئول محترم مؤسسه امام هادى(ع)، حاج آقاى رفیعىپور علوى به گفتگو نشستیم.لطفاً کمى از روند چاپ کتاب برایمان توضیح دهید.
زمانى که این کتاب به صورت نسخه اولیه نوشته شد، من آن را مطالعه کردم تا ببینم آیا وجاهت علمى دارد یا خیر. بنده فلسفه خوانده بودم اما با ریاضیات آشنایى زیادى نداشتم. با این وجود کتاب را مورد بررسى و دقت قرار دادم و نه تنها مطلب مخالف مبانى اسلام را در آن ندیدم، بلکه احساس کردم براى ترغیب دانشپژوهان به حقایق فلسفى و اعتقادى، کتاب بسیار خوبى است. اما باز هم به نظر خودم اعتماد نکردم و آن را به اساتید و فضلاى دیگر که هم در فلسفه و هم در ریاضى صاحبنظر بودند، ارائه دادم و آنها بسیار استقبال کردند و ما را براى چاپ آن تشویق کردند. من به خاطر اینکه نگران بودم مبادا در درازمدت برداشتهاى انحرافى از این کتاب شود، دوباره آن را در اختیار اساتید طراز اول حوزه علمیه گذاشتم و آنها کتاب را تأیید کردند. حتى در این روند، از اساتید ریاضى دانشگاهها هم نظرخواهى کردیم و آنها نیز مطالب را درست و قابل قبول دانستند. بعد از آن من مطمئن شدم که چاپ چنین کتابى در آینده مشکلى پیدا نخواهد کرد.
میزان استقبال خوانندگان از کتاب را چطور ارزیابى مىکنید؟
با توجه به اینکه مدت زیادى از چاپ کتاب نمىگذرد، اما کتاب فروش نسبتاً خوبى داشته است. در نمایشگاه کتاب تهران، خیلى خوب مورد استقبال قرار گرفت. بعضى از دانشجویان به محض دیدن کتاب آن را مىخریدند. البته اگر تبلیغات بهترى در باره کتاب شود، به طور یقین استقبال آن هم بهتر خواهد شد. به هر حال، اگر کتاب در دست ناشرین قوى بود، حتماً به چاپهاى بعدى هم مىرسید. چون تمام مطالب این کتاب بر اساس عقل و دلیل است و ثابت مىکند که مسائل دینى با عقل سازگار است. به هر حال انتشارات ما آرام آرام حرکت مىکند، ولى با این حال نتیجه خوب بوده است.
ضمناً من از مجله پیام زن که یک خط انسانگرایانه را دنبال مىکند، تشکر مىکنم. بنده هر ماه مجله را مىخوانم و از بسیارى از مطالب آن لذت مىبرم. ان شاءاللَّه خداوند توفیق دهد روز به روز مطالب و محتواى مجله غنىتر شود.
ما نیز از جناب آقاى رفیعىپور علوى تشکر مىکنیم که با مهربانى و صمیمیت پذیراى ما شدند تا دیدارى از مؤسسهشان داشته باشیم.