گزینشى از خطبه هاى حضرت آیت الله امینى در نماز جمعه قم 1


 

ازدواج دیرهنگام جوانان، دشوارى‏هاى شغل و تحصیل؛ چه باید کرد؟
«گزینشى از خطبه‏هاى حضرت آیت‏اللَّه ابراهیم امینى، در نماز جمعه قم»
«بخش اول»

اشاره‏

حضرت آیت‏اللَّه ابراهیم امینى، با نگارش «آئین همسردارى» از سال‏ها پیش از پیروزى انقلاب اسلامى و آثارى که پس از آن منتشر کرده نشان داده‏اند که موضوع خانواده و تربیت، یکى از دغدغه‏هاى مهم ایشان، در کنار دیگر فعالیت‏هاى علمى، حوزوى و سیاسى مى‏باشد. وى در سال‏هاى پس از پیروزى و شکل‏گیرى جمهورى اسلامى خدمات و مسئولیت‏هاى زیادى را در عرصه‏هاى مختلف فرهنگى، تربیتى، سیاسى و اجتماعى داشته‏اند. اینک نیز که از جمله در سمت امامت جمعه قم و نایب رئیس مجلس خبرگان رهبرى و مسئولیت دبیرخانه این مجلس مى‏باشند ارائه شده و نشان داده‏اند که همچنان و بلکه بیش از گذشته، موضوع خانواده و جوانان از دغدغه‏هاى اصلى ایشان مى‏باشد. دغدغه‏اى که گاه به صورت نگرانى بروز کرده و نشان مى‏دهد ایشان نگرانى زیادى از وضع موجود جامعه دارند. این دست دغدغه‏ها و نگرانى‏ها که از جمله برخاسته از ارتباطات نزدیک وى با اقشار مختلف جامعه است، باعث شده از فرصت خطابه نماز جمعه نیز براى طرح بخشى از دغدغه‏هاى فرهنگى و اجتماعى خویش از جمله مشکلات جوانان و خانواده‏ها بهره ببرند. مجله پیام زن نیز پیشتر در قالب گفتگوهایى پى‏درپى، بخشى از نظرات ایشان را براى خوانندگان خود منعکس کرده است.
آیت‏اللَّه امینى، چندى است که دشوارى‏هاى ازدواج را محور اصلى خطابه خویش قرار داده و در قالب یک بحث پیوسته به ابعاد مختلف این موضوع مهم که باعث افزایش سن ازدواج شده، و البته تا آنجا که فرصت و فضاى خطابه جمعه اجازه مى‏دهد، مى‏پردازند و در آن میان ضمن تأکید بر برخى مسائل، به نکته‏هاى قابل توجه و حتى راه‏گشایى پرداخته‏اند.
به خاطر اهمیت موضوع، و تجربه و اشراف ایشان در آن، و نکات ارزنده‏اى که مطرح کرده‏اند، مفید مى‏نمود که متن این بخش از خطبه‏ها براى خوانندگان عزیز منعکس شود. آنچه پیش روى دارید بخشى از چهار خطبه ایشان است که در موضوع ازدواج ارائه شده و با اندکى ویرایش، به عنوان بخش اول این مجموعه تقدیم مى‏شود، با این توضیح که نوار اولین خطبه در دسترس نبود و تنها بر اساس یادداشت اولیه ایشان تنظیم شده است، از این‏رو آن را مختصر مى‏بینید. بخش بعدى این مجموعه را در شماره بعدى مجله تقدیم خواهیم کرد.
از حضرت آیت‏اللَّه امینى که در تهیه این مجموعه، مجله را همراهى کردند سپاسگزارى مى‏کنیم و براى ایشان و همه خدمتگزاران اسلام و جامعه اسلامى آرزوى سلامتى و موفقیت داریم. زحمت پى‏گیرى و آماده‏سازى مجموعه را برادر محترم جناب آقاى محمد رضایى بر عهده داشته‏اند که سپاسگزار ایشان نیز مى‏باشیم. خوشحال مى‏شویم که خوانندگان عزیز نیز با اهتمام لازم این بحث را پى‏گیرى کنند و حتماً مجله را در جریان نقطه‏نظرهاى خویش قرار دهند. خوشحال مى‏شویم که دیدگاه شما را نیز دریافت و در مجله منعکس کنیم.

* * *

(1)

جمعه 5/4/1383- قم

موضوع سخن ما اعتیاد بود. در چند خطبه در این باره صحبت کردم. با اینکه هنوز این مشکل باقى است، امّا احساس مى‏کنم شنوندگان از این بحث خسته شده‏اند. به همین دلیل، این بحث را رها مى‏کنم و به یکى دیگر از مشکلات جوانان مى‏پردازم. این مشکل که پرداختن به آن ضرورى است، عبارت است از تأخیر سن ازدواج از سن بلوغ و ازدواج دیرهنگام جوانان.
چنان که مى‏دانید غریزه جنسى در پسران از پانزده سالگى بیدار مى‏شود و در حدود هجده سالگى کاملاً آشکار مى‏گردد. در دختران از سنین سیزده سالگى بیدار شده و در پانزده سالگى کاملاً بروز مى‏کند. زمانى که این غریزه طبیعى به صورت کامل آشکار شد، جوانان را تحت فشار قرار مى‏دهد، امّا متأسفانه اکثر پسران و دختران، امکان ازدواج نداشته و ازدواج آنها به تأخیر مى‏افتد. آمار این افراد سال به سال در حال تزاید است.
چنان که آمار نشان مى‏دهد، میانگین سن ازدواج در سال 1345 براى پسران، بیست و پنج سال و براى دختران 4/18 سال بوده است. در صورتى که در سال 1375، میانگین سن ازدواج پسران به 6/25 و دختران به 4/22 افزایش یافته است. به نظر یکى از کارشناسان مسائل جوانان، اخیراً میانگین سن ازدواج پسران به 27 سال و دختران به 5/24 سال رسیده است. فاصله سن میان 18 تا 27 سالگى در پسران و 15 تا 24 سالگى در دختران، زمان بسیار دشوار و پرخطرى است که نمى‏توان از آن به سادگى گذشت.
آیا مى‏دانید جوانان عزیز ما در این دوران پرخطر و حساس با چه مشکلاتى مواجه هستند و چه خطراتى در کمین آنها است؟! از دو حال خارج نیست: جوانان براى حفظ آبروى خود و خانواده، با تحمل دشوارى‏هاى فراوان، عفت خود را حفظ مى‏کنند، که عصبانیت، ضعف اعصاب، افسردگى، یأس از زندگى، پوچى‏نگرى، طغیان‏گرى، بداخلاقى و امثال اینها از نتایج این مقطع سنى است، چنان که در برخى جوان مشاهده مى‏شود.
در حالت دوم، جوانان به انحرافات جنسى، ارتباطات نامشروع، ولگردى و... کشیده مى‏شوند که آثار و تبعات جسمانى و روانى و اجتماعى آن بر کسى پوشیده نیست.
یکى از آثار بد، بالا رفتن سن ازدواج است. هر چه سن ازدواج بالاتر رود، دختر و پسر مشکل‏پسندتر و پر توقع‏تر مى‏شوند، در نتیجه، بسیارى از آنها براى همیشه از ازدواج و تشکیل خانواده و تربیت فرزند منصرف مى‏گردند و تا آخر عمر مجرد زندگى مى‏کنند اما زندگى در تنهایى بسیار سخت و دشوار است، مخصوصاً در آخر عمر.

(2)

جمعه 26/4/1383- قم

در خطبه گذشته عرض شد که یکى از مشکلات بزرگ جوانان، افزایش سن ازدواج است. در این زمان، متوسط سن ازدواج براى پسران، بیست و هفت سال و براى دختران، بیست و چهار سال گفته شده است. جوانان عزیز سخت‏ترین دوران جوانى را در این فاصله نُه سال یا کم و بیش مى‏گذرانند.
از یک طرف، سن ازدواج بالا رفته و از طرف دیگر، غریزه جنسى تحریک‏شان مى‏کند؛ ارضاى مشروع هم ندارند. آن وقت است که مشکلات فراوان روانى، جسمانى و اجتماعى براى آنها به وجود مى‏آید که در خطبه گذشته به بعضى از مشکلات اشاره کردم.
منظور من از اینکه مسائل جوانان و مشکلات آشکار و پنهان آنها را در این جلسات مطرح مى‏کنم، این نیست که اسباب نگرانى جوانان را بیشتر فراهم کنم و آنها را مضطرب نمایم و به اصطلاح، نمکى به زخم این عزیزان بپاشم. منظور از گفتن مشکلات، این است که آنچه را مربوط به جوانان است، اگر قدرت دارند، در حل آن بکوشند و آنچه مربوط به والدین یا مسئولان است، آنها هم در حل این معضلات کوشش کنند. نگفتن من دلیل نمى‏شود که این مشکلات وجود ندارد. البته احتمال دارد گفتن مشکلات، مقدارى تأثیر براى اهتمام به حل و توجه به آن داشته باشد، به هر حال، چاره‏اى جز گفتن نیست.
مى‏توانم کلیاتى را بگویم که هیچ مشکلى را حل نکند و آرامش به هم نخورد، ولى آیا مشکلات حل مى‏شود؟
یکى از عواملى که موجب شده این وضع به وجود بیاید؛ یعنى سن ازدواج بالا برود، مدرک‏گرایى شدید و قصد ادامه تحصیلات دانشگاهى است.
جوانان ما به برکت انقلاب و تأکید و تأیید امام راحل و دیگر مسئولان، اکثراً مشغول تحصیل مى‏شوند و تا دوره متوسطه و آخر متوسطه، تحصیلات‏شان را ادامه مى‏دهند. باید هم همین جور باشد و خیلى خوب است، چون تعداد بى‏سوادان کشور خیلى کم شده و به این خاطر از مسئولان تشکر مى‏کنیم.
امّا مشکل بعد از تمام شدن دوره دبیرستان است. در این وقت جوان‏ها؛ پسر و دختر در اثر جوّى که به وجود آمده است، سعى مى‏کنند به هر طریق ممکن در کنکور شرکت کنند و قبول بشوند و تحصیلات دانشگاهى را شروع کنند. همه سعى مى‏کنند که بچه‏هایشان به دانشگاه بروند و تحصیلات عالى داشته باشند. امّا با توجه به اینکه دانشگاهها محدودیت دارد، عده‏اى قبول مى‏شوند و عده‏اى قبول نمى‏شوند. آنهایى که قبول شدند، چه در دانشگاه آزاد و چه در دانشگاه دولتى، به تحصیلات ادامه مى‏دهند.
امّا پسرانى که در کنکور قبول نشده‏اند، طبق قوانین باید دوران سربازى را طى کنند. وقتى سربازى رفتند، باید دو سال آنجا باشند. بعد از آنکه دوره سربازى تمام شد، با توجه به اینکه در این مدت ترک تحصیل کرده‏اند، کمتر در کنکور شرکت مى‏کنند. اکثر پسرها دیگر میلى ندارند در کنکور شرکت کنند و برایشان این کار سخت است. از این‏رو، اگر شغل مناسبى پیدا کردند، مى‏روند و به کار مشغول مى‏شوند. گرچه شغل مناسب کم است! اما اگر شغل مناسبى براى آنها پیدا نشد، سرگردان مى‏شوند و باید در پارک و خیابان پرسه بزنند و اسباب ناراحتى خود و خانواده‏شان را فراهم کنند.
امّا دخترهایى که قبول شدند، ادامه تحصیل مى‏دهند. آنهایى که قبول نشدند، چون مشکل سربازى ندارند، به درس خواندن ادامه مى‏دهند و سال دیگر در کنکور شرکت و سعى مى‏کنند در رشته‏اى قبول بشوند. حتى اگر در دانشگاه دولتى نشد، در دانشگاه آزاد. در این وقت بر خانواده فقرا و مستمندان و کسانى که قدرت مالى ندارند، تحمیلاتى مى‏شود و بر آنها فشار مى‏آید. کارگر درمانده به هر طریق مى‏خواهد فرزندش را به دانشگاه بفرستد و ادامه تحصیل بدهد تا مثل خودش نباشد و وضعش بهتر بشود.
طبیعى است با این وضع پسرها کمتر در دانشگاهها هستند و داوطلبان دختر بیشتر هستند؛ این‏گونه است که داوطلبان دختر بیشتر مى‏شود و آنان به تحصیل در دانشگاه مشغول مى‏شوند و لیسانس مى‏گیرند و اگر هم توانستند بالاتر مى‏روند.
در این مدت، هر کس براى خواستگارى مى‏آید، خانواده‏ها قبول نمى‏کنند و یا دخترخانم‏ها قبول نکرده و مى‏گویند: مى‏خواهیم ادامه تحصیل بدهیم و نمى‏توانیم درس خود را رها کنیم. البته برخى هم مى‏پذیرند، ولى وقتى مشغول به تحصیل شدند، هر کسى را که براى ازدواج مراجعه مى‏کند، غالباً قبول نمى‏کنند.
مشکل دیگرى که براى دخترخانم‏ها پیدا مى‏شود، این است که مشکل‏پسند مى‏گردند؛ یعنى در سنین پایین‏تر، براى شوهرها شرط کمترى قرار مى‏دادند اما وقتى دخترى تحصیلات عالیه داشت، انتظار و توقعش زیادتر مى‏شود و مى‏گوید: من باید با کسى شوهر کنم که تحصیلاتش کمتر از خودم نباشد و اگر بالاتر بود چه بهتر! شغل و مسکن هم مى‏خواهد و مى‏گوید: شوهرم باید شاغل باشد و مسکن هم داشته باشد.
دخترخانم‏ها وقتى فارغ‏التحصیل شدند، سعى مى‏کنند به هر طریق ممکن در جایى شاغل بشوند و در جایى کارى پیدا کنند، چون مدرک گرفتن براى همین است که بروند در جایى شاغل بشوند.
مسئولان هم بدون رعایت مصالح خانواده و بدون اینکه فکر کنند عاقبت این کار چه مى‏شود، خیلى از دختران را استخدام مى‏کنند. با هر استخدامى از دخترخانم‏ها، یک پسر بیکار مى‏شود؛ حتى پسرانى که تحصیل کرده‏اند و مدرک دارند دیگر شغل پیدا نمى‏کنند، چون شغل‏ها خیلى زیاد نیست و مشکل اشتغال داریم!
دخترخانم‏ها هم که مى‏گویند: باید شاغل باشى و مدرک هم داشته باشى! در نتیجه، این مشکل به وجود مى‏آید که ازدواج‏ها روز به روز عقب مى‏افتد و سن ازدواج دخترها به بیش از متوسط بیست و چهار سال مى‏رسد و حد متوسط سن ازدواج پسرها بیست و هفت سال مى‏شود، امّا مى‏بینیم بعضى از پسرها به سى و پنج سال رسیده و هنوز ازدواج نکرده‏اند. دخترهایى هم هستند که به سنین خیلى بالا رسیده، امّا هنوز ازدواج نکرده‏اند.
نتیجه این وضع، آن مى‏شود که با کمال تأسف باید عرض کنم دخترها به واسطه مشکل‏پسندى و این و آن کردن، این یکى خوب نیست، آن یکى ماشین ندارد، آن دیگرى امکانات ندارد یا بهانه‏هاى دیگر، بدون شوهر مى‏مانند. عمر آدم هم که تدریجاً بالا مى‏رود و یک وقت به حدّى مى‏رسند که هرگز شانس ازدواج ندارند.
من از پیامدهاى سوء این وضع آمارى دارم، ولى براى رعایت بعضى جهات، آمار را نمى‏گویم، ولى آیا فکر کرده‏اید این وضع مى‏خواهد به کجا برسد؟! مى‏خواهیم چه کار کنیم؟! دخترها وقتى به سنینى برسند که مجبور باشند تا آخر عمر، مجرد زندگى کنند و از تشکیل خانواده و تربیت فرزند محروم بشوند، چه مشکلاتى به وجود مى‏آید؟!
پدر و مادرها هم متأسفند، ولى نمى‏توانند کارى بکنند. خیلى از پسرها هم به دلیل ردّ شدن تقاضاى ازدواج آنها مجرد مى‏مانند. آیا فکر مى‏کنید این وضع صحیح است؟! آیا در آینده مشکل حادترى پیدا نخواهیم کرد؟! آیا اکنون این مشکلات نیست؟!
این مطالب را نمى‏گویم که جوان‏ها را سرگرم کنم و به مشکلات و کمبودهایشان پى ببرند و بیشتر متأثر بشوند. مشکلات را مى‏گویم تا مسئولان به فکر بیفتند و خوب بیندیشند و به دور از احساسات، بلکه با در نظر گرفتن واقعیات، مشکلات را حل کنند.
پروردگارا! جوانان و دختران و پسران را در مسیرى که براى آنها خیر و مصلحت است، هدایت بفرما و مسئولان محترم نظام را براى حل مشکلات مردم و جوانان توفیق بیشتر عنایت بفرما.

(3)

جمعه 16/5/1383- قم

در خطبه گذشته عرض شد که یکى از بزرگ‏ترین مشکلات جوانان ما در این عصر، ازدیاد سن ازدواج است که طبق آمار، میانگین سن ازدواج براى پسران، بیست و هفت سال و براى دختران، بیست و چهار سال مى‏باشد. این دوران که بین بلوغ طبیعى و زمان ازدواج است، براى جوانان و نوجوانان دوران بسیار سختى است و گویا پدران و مادران و مسئولان آن گونه که باید، این دوران را مورد توجه قرار نمى‏دهند. نمى‏دانید جوانان در این دوران دَه ساله، چه مشکلاتى دارند!
مشکل‏تر از همه، این است که تأخیر ازدواج، گاهى به آنجا مى‏انجامد که شانس آنها براى ازدواج بسیار کم مى‏شود و به ناچار، تا آخر عمر ازدواج نمى‏کنند. زندگى در تنهایى هم بدترین و سخت‏ترین زندگى‏ها است. چنان که آمارها نشانگر آن است! متأسفانه روز به روز بر تعداد این گونه افراد افزوده مى‏شود و در این میان، دختران نسبت به پسران بیشتر ضرر مى‏کنند.
در خطبه‏هاى گذشته، در این باره مقدارى صحبت کردم. یکى از عوامل مهمى که این وضع ناگوار را براى جوانان به وجود آورده، مدرک‏گرایى شدید و عشق فوق‏العاده پسران و دختران براى شرکت در کنکور و قبولى در دانشگاه و شروع تحصیلات عالى و گرفتن مدرک، سپس اشتغال است.
این مسئله به حدّى اوج گرفته و مهم شده که حتى ازدواج که در زندگى جوانان بسیار مهم است، به فراموشى سپرده شده است. چشم و هم چشمى شرکت در کنکور و قبولى در آن و رفتن به دانشگاه، مسائل مهم دیگر زندگى و تشکیل خانواده را تحت‏الشعاع قرار داده است. نه خانواده‏ها به فکر حل این مشکل هستند و نه خود جوانان مى‏توانند در این قسمت کارى کنند.
به همین دلیل، قبل از آنکه در باره راه حل این مشکلات صحبت کنم، لازم مى‏دانم اشاره‏اى به ضرورت ازدواج داشته باشم. گرچه ضرورت ازدواج مسئله مسلّمى است و همگان آن را قبول دارند، امّا اکنون اوضاع به گونه‏اى شده که این مسئله به غفلت و فراموشى سپرده شده است. پس به ناچار مقدار کمى در باره اصل و ضرورت ازدواج صحبت مى‏کنم تا بعداً به بررسى راه‏حل‏ها بپردازم.
ازدواج و تشکیل خانواده، مهم‏ترین حادثه زندگى هر جوانى است. دختر و پسر از اوایل زندگى به فکر ازدواج هستند تا خانواده تشکیل بدهند و از مزایا و تشکیل خانواده بهره‏مند گردند. این حادثه، تقریباً مهم‏ترین اتفاقى است که در زندگى هر جوانى رخ مى‏دهد و او آرزوى آن را دارد. در این جهت، بین دختران و پسران تفاوتى نیست. کمتر کسى است که این آرزو را نداشته باشد. زندگى زن و شوهر با هم و تشکیل خانواده، آغاز زندگى رسمى است. انسان قبل از ازدواج و تشکیل خانواده، زندگى خود را زندگى خوب و کاملى ندانسته و آن را ناقص مى‏داند، که حق هم چنین است. ازدواج اساس زندگى است و بعد از ازدواج، بهترین دوران زندگى انسان آغاز مى‏شود، از این‏رو در طول تاریخ همه مردم، اقوام، ملل، متدینان و غیر متدینان به تشکیل خانواده، استحکام آن و ازدواج عنایت خاصى داشته و دارند، چه در ادیان آسمانى و چه در غیر ادیان آسمانى. به هر حال، مردم این نیاز را درک کرده و مى‏فهمند و این مسئله به صورت یک واقعیت در جامعه وجود دارد.
فواید ازدواج زیاد است و من به سه مورد اشاره مى‏کنم:
1. مهم‏ترین فایده ازدواج و تشکیل خانواده، عبارت است از انس، محبت و اُلفت خانوادگى. دختر و پسر بعد از تشکیل خانواده، محرم راز و شریک در زندگى پیدا مى‏کنند تا به زندگى خود مفهوم و معنا بخشند. انس و محبت خانوادگى را نمى‏توان در هیچ جاى دیگر یافت. نه دو شریک مى‏توانند این‏گونه باشند و نه دو همکار، حتى دو دوست نمى‏توانند چنین زندگى را تشکیل دهند؛ زندگى که در آن شریک یکدیگر باشند و خود را در خوشبختى یا ناگوارى‏ها سهیم همدیگر بدانند. زن و شوهر در زندگى مشترک، نسبت به یکدیگر احساس مسئولیت مى‏کنند و به دنبال تأمین نیازهاى یکدیگر هستند و این مسئله بسیار مهمى است که در جاى دیگرى یافت نمى‏شود.
2. از دیگر فواید ازدواج، ارضاى غریزه جنسى است که هر پسر و دخترى به آن نیاز دارند. این ارضا در پیوند زناشویى، بدون هیچ دغدغه و با آرامش همراه است که این وضع رضایتبخش نیز در هیچ جاى دیگرى پیدا نمى‏شود. البته ممکن است با ولنگارى و از راههاى دیگر، براى انسان ارضا حاصل شود، امّا این وضع، ارضا نخواهد بود، یعنى ارضایى بى‏دغدغه و با آرامش و لطف، در جاى دیگر غیر از محیط گرم خانواده وجود ندارد.
3. فایده سوم در تشکیل خانواده، زایش و پرورش فرزند است. هر پسر و دختر و هر زن و شوهرى علاقه دارند فرزندانى داشته و تربیت کنند و آنها را به عنوان یادگار از خودشان باقى بگذارند. فرزند، نتیجه ازدواج و ثمره عمر انسان است. کسانى که فرزند نداشته باشند، خود را ابتر و ناقص مى‏دانند. پس داشتن فرزند هم مسئله مهمى است. داشتن فرزند موجب رونق زندگى است و به آن صفا و شور مى‏دهد.
فوائد ازدواج و تشکیل خانواده بسیار است و من از باب نمونه به این مطالب اشاره کردم. امّا ضرورت ازدواج براى انسان به قدرى است که هیچ چیز دیگرى نمى‏تواند جاى آن را بگیرد. نه شغل و نه تحصیلات عالى، حتى ثروت زیاد نمى‏تواند جاى آن را بگیرد.
زندگى مجرد و تنهایى بدترین زندگى‏ها است و اصلاً نمى‏توان نام زندگى را بر آن نهاد. زندگى که مرد به تنهایى روزگار بگذراند و یا دختر به تنهایى عمر خود را سپرى نماید، زندگى نیست و هیچ کس خواهان چنین زندگى رقّت‏بارى نیست، امّا متأسفانه اوضاع کنونى به جایى رسیده که زندگى‏هاى مجردى در حال گسترش است.
اگر سخن مرا براى ضرورت زندگى مشترک و ارزش زندگى خانوادگى قبول ندارید، مى‏توانید از افرادى که از ازدواج محروم شده و نتوانسته‏اند خانواده تشکیل بدهند، سؤال کنید! ببینید آیا راضى هستند؟! ممکن است آنها داراى بهترین شغل بوده و ثروت کلانى فراهم کرده باشند، ولى از آنها بپرسید از اینکه نتوانستید ازدواج کنید، راضى هستید؟ قطعاً راضى نیستند!

طبق نامه‏هایى که برخى نوشته‏اند و آمارى که در این باره وجود دارد و تماس‏هایى که خودم با افراد مختلف داشته‏ام، معلوم مى‏شود این افراد نوعاً ناراضى هستند و در آخر عمر، پشیمان مى‏شوند که چرا ازدواج نکرده‏اند. پس باید از اوّل به فکر حل این مشکل بود.
براى یادآورى و تأکید بر اهمیت ازدواج، باید به کلام معصومین(علیهم السلام) در این باب رجوع کرد که چند حدیث در این باب قرائت مى‏کنم، البته در بخش تشویق به ازدواج دهها و صدها حدیث داریم.
قال رسول‏اللَّه - صلى‏اللَّه علیه و آله و سلم‏
«مابُنِى فى الإسلام بناءٌ أحبّ إلَى‏اللَّه أعزّ مِن التزویج؛ [بحارالانوار، ج 100، ص 222.]
هیچ بنایى در اسلام، بنا گذاشته نشده که بهتر و محبوب‏تر از ازدواج باشد.»
نه مسجد و حسینیه‏اى که ساخته شود و نه هیچ ساختمان و بناى بزرگ دیگرى که براى کار خیر ساخته شود؛ محبوب‏تر از ازدواج نیست؛ یعنى اگر انسان ازدواج کند، بهتر مى‏باشد و ثوابش بیشتر از آن است که مسجد بسازد و حسینیه بنا کند. این امر حکایت از توجه بالاى اسلام نسبت به ازدواج دارد. در حدیث دیگرى، پیغمبر اکرم - صلى‏اللَّه علیه و آله و سلم - فرمود:
«النکاح سنتى فَمن رغب عن سنتى فلیس مِنّى؛ [همان، ص 220.]

نکاح، سیره و روش من است؛ ازدواج سیره و سنت من است. اگر کسى از آن روى برگرداند، از من نیست؛ یعنى از امت من نیست.»
این تعبیر بالایى است. کسى که بدون داشتن عذرى از این سنت اعراض کند و بگوید نمى‏خواهم ازدواج کنم، از پیامبر و امت او نیست. به تعبیر دیگر، چنین فردى مسلمان نیست. در سخن دیگر پیغمبر اکرم(صلى‏اللَّه علیه و آله و سلم) مى‏فرماید:
«من تزوّج فقد احرز نصفَ دینه فلیتّق اللَّهَ فى النصف الباقى؛ [همان، ص 219.]
هر زمانى که بنده‏اى ازدواج کند، نصف دین خود را حفظ کرده، براى حفظ بقیه دین خود، باید متّقى بوده، احکام الهى رعایت کند».
همچنین ایشان در حدیث دیگرى فرمود:
«شرار موتاکم العُزّاب؛ [همان، ص 220.]
بدترین مردگان شما کسانى هستند که بدون عذر شرعى ازدواج نکنند و عَزَب بمیرند».
اگر انسانى بدون داشتن عذرى ازدواج نکند و بمیرد، در زمره بدترین مردگان قرار دارد.
پیامبر اکرم(ص) در جاى دیگر مى‏فرماید:
«ما من شاب تَزوّجَ فى حداثة سِنّه عجّ شیطانه یا ویله!یا ویله! عصم مِنّى ثلثى دینَه فلیتّق اللَّه العبدُ فى الثلث الباقى؛
[همان، ص 221.]
هر جوانى که در آغاز جوانى خویش ازدواج کند [یعنى زمانى که موقع ازدواج است و به ازدواج نیاز دارد]، شیطانش فریاد مى‏کشد: اى‏واى! اى‏واى! دو سوم دین خود را از شرّ من حفظ کرد و آن را نگه داشت. پس براى یک سوم باقى مانده باید تقوا پیشه کند».
از این قبیل تعابیر در احادیث و سخنان معصومین(علیهم السلام) فراوان داریم، که از باب نمونه به تعدادى اشاره کردم. البته ضرورتى نداشت این احادیث را بخوانم، امّا مشکل به حدّى رسیده که ارزش ازدواج بموقع، تقریباً از بین رفته و به فراموشى سپرده شده است. از این جهت، ناچار شدم این احادیث را بخوانم تا ان‏شاءاللَّه در جلسات بعد راجع به موانع ازدواج (که یکى از آنها تحصیلات دانشگاهى است) صحبت کنم و راه‏حل‏هایى که به نظر من مى‏رسد، بیان نمایم.

(4)

جمعه 6/6/1383- قم‏

در خطبه‏هاى گذشته عرض شد که یکى از مهم‏ترین عواملى که سبب شده ازدواج جوانان به تأخیر بیفتد، مدرک‏گرایى شدید جوانان و مسابقه احساساتى براى تحصیلات دانشگاهى است.
متأسفانه این امر سبب شده است ازدواج (که یکى از مسائل مهم زندگى است)، به فراموشى سپرده شود و به تأخیر بیفتد. در نهایت، گاهى سبب مى‏شود در اثر مدرک‏گرایى و تحصیلات دانشگاهى، دختران و پسران به سنینى برسند که شانس آنان براى ازدواج کم شود. سن آنان بالا مى‏رود و نمى‏توانند ازدواج کنند و به ناچار تا آخر عمر تنها زندگى مى‏کنند. زندگى در تنهایى هم بدترین زندگى‏ها است.
متأسفانه زیان این امر بیشتر متوجه دخترخانم‏ها است. چنان که آمار نشان مى‏دهد، اکنون تعداد زیادى از دختران به سنینى رسیده‏اند که دیگر امکان ازدواج برایشان فراهم نیست. با کمال تأسف، آمار این عده در حال افزایش است. من آمار دقیق آن را ذکر نمى‏کنم، ولى به هر حال، عرض مى‏کنم آمار نگران کننده و مسئله قابل توجهى است.
در این مورد مسئولان باید فکرى کنند و براى دخترخانم‏هایى که به سنین بالا رسیده‏اند و شانس ازدواج ندارند، چاره‏اى بیندیشند. بسیارى از این دختران، فارغ‏التحصیل و حتى شاغل هستند، امّا با وجود این، از گذشته خود و از وضع موجود نگران هستند، ولى چاره‏اى هم ندارند. گاهى هم اظهار پشیمانى مى‏کنند و کمک مى‏طلبند!
با این حساب، بزرگ‏ترین مشکل متوجه دخترخانم‏ها، مخصوصاً تحصیل کرده‏ها است. آمار بر تعداد تحصیل کرده‏هاى دختر که بسیارى از آنها شانس ازدواج ندارند، خیلى تأکید مى‏کند.
امیدواریم مسئولان محترم نظام براى حل این مشکل، فکر جدّى کنند. فکر مى‏کنم اگر همه همفکرى و همکارى کنند، امکان داشته باشد تا حدودى این مشکل را برطرف کرد.
در این باره به دخترخانم‏هایى که در صدد ادامه تحصیلات دانشگاهى هستند، چند توصیه مى‏کنم. قبلاً عرض کنم من اصلاً مخالف تحصیلات دانشگاهى دخترخانم‏ها نیستم. زیرا عملاً ثابت کردند در تحصیلات خیلى جدى هستند و آمار قبولى آنها زیاد است، چنان که نمره‏هاى آنها خیلى خوب است، هم در کنکور و هم در درس‏ها، به طورى که تعداد آنان زیادتر از پسرها شده است. این امر را مثبت مى‏دانم و دخترها لیاقت آن را دارند. کسى فکر نکند زن لیاقت تحصیلات عالى و امثال آن را ندارد! خیر؛ اینها لیاقت دارند و شاید لیاقت‏شان از پسرها زیادتر باشد؛ چون جدى‏تر درس مى‏خوانند و کوشش مى‏کنند.
امّا مى‏خواهم به این دخترخانم‏ها عرض کنم: درست است که تحصیلات دانشگاهى خوب است، ولى آیا اگر تحصیلات دانشگاهى سبب شود انسان از آرامش زندگى، تشکیل خانواده و تربیت فرزند محروم شود، باز ارزش دارد؟! یعنى اگر به آنجا رسید که تحصیلات و درس خواندن و بعد پیدا کردن شغل، هدف قرار گرفت، این گونه درس خواندن و مدرک بالا گرفتن، دختران را سعادتمند مى‏کند؟! آیا پیدا کردن شغل مناسب، دختران را سعادتمند مى‏کند؟!
از آن خانم‏هایى که شاغل بوده و تحصیلات عالى داشته و دارند، سؤال کنید و ببینید آیا آنها از این وضع راضى هستند؟! درست است که تحصیلات خوب است، ولى آیا به قیمت آنکه انسان از تشکیل زندگى و ازدواج بموقع محروم شود و به ناچار تا آخر عمر در تنهایى به سر بَرَد؟!
گمان مى‏کنم این امر به هیچ وجه به مصلحت دخترها و خانواده‏هاى آنها نیست. بنابراین، به دخترها و خانواده و والدین آنها توصیه مى‏کنم ازدواج بموقع جوانان‏تان را فراموش نکنید! ازدواج را فداى ادامه تحصیلات دانشگاهى نکنید. گرچه تحصیلات دانشگاهى خوب است، ولى احساساتى نباشید و عاقلانه فکر کنید؛ حسابشده فکر کنید. ببینید سرنوشت و آینده دختران‏تان به کجا مى‏رسد!
به دختران عرض مى‏کنم: به آینده خودتان فکر کنید! فکر نکنید حالا اگر مستقل شدید و بر فرض شغلى پیدا کردید و مدرک تحصیلى بالا گرفتید، مسئله تمام شده و زندگى شما قرین آرامش مى‏شود. این طور نیست! مى‏توانید جواب این مسئله را از کسانى که در این راه رفته‏اند و اکنون پشیمان هستند، سؤال کنید.
بنابراین، توصیه من به دخترخانم‏ها این است که چه قبل از قبولى در دانشگاه و چه بعد از قبولى، اگر خواستگار مناسب، خوش اخلاق، مهربان و متدینى پیدا کردند، او را به بهانه ادامه تحصیل ردّ نکنند؛ چون به مصلحت آنان نیست. ازدواج را بپذیرند و فرصت ازدواج را از دست ندهند. در سنین گرفتن دیپلم و کمى قبل از آن و تا چند سال بعد، فرصت ازدواج هست، ولى این فرصت همیشه باقى نمى‏ماند. پیشنهاد ازدواج را بپذیرید، اگر همسرتان حاضر شد به تحصیلات ادامه دهید، چه بهتر. به آقایان هم توصیه مى‏کنم موافقت کنید همسران‏تان ادامه تحصیل بدهند.
ممکن است دختر و پسرى دانشجو باشند یا یکى دانشجو و دیگرى شغل داشته باشد، با هم ازدواج کنند و مدتى در عقد به سر برند، رفت و آمد داشته باشند، آرامش پیدا کنند و تحصیلات خود را ادامه دهند. بعد از خاتمه تحصیلات، هر وقت فرصت شد و امکانات فراهم آمد، آن وقت عروسى کنند.
اگر مرد و زن و خانواده آنها عاقلانه و با تفاهم بخواهند، اکثراً مى‏توانند این کار را بکنند و نباید فرصت ازدواج را از دست بدهند. امّا اگر شوهر نخواست همسرش ادامه تحصیل بدهد، اگر چه دختر در دانشگاه قبول شده است، در این صورت صلاح نمى‏دانم شوهرها مخالفت کنند اما اگر شوهر به هر دلیلى اصرار داشت همسرش ادامه تحصیل ندهد حتى در این صورت نیز ارزش دارد دختران ازدواج را قبول کنند، گرچه مجبور شوند تحصیلات دانشگاهى خود را رها نمایند. بنده روى صلاحدید کلى و مصلحت آنان این مطالب را مى‏گویم.
تذکر دوم به دخترخانم‏ها این است که وقتى خواستگارى آمد، این شرط را که خواستگار حتماً مدرکش بالاتر از مدرک دختر و یا حداقل معادل مدرک او باشد، بردارند.
غالباً دخترها زیر بار نمى‏روند و مى‏گویند من لیسانس یا فوق‏لیسانس گرفتم، چرا با یک دیپلمه ازدواج کنم؟! نه؛ اگر خواستگار شرایط لازم را داشت، باید این شرط را بردارند. چه اشکالى دارد که داماد دیپلمه باشد؟ البته شرایط دیگرى را که بعداً عرض مى‏کنم، باید دارا باشد.
حال دخترخانم لیسانس یا فوق‏لیسانس داشته باشد؛ اگر بخواهند مى‏توانند با هم زندگى کنند. دختران بهتر است این شرط را بردارند و نگویند پیش دختران دیگر خجالت مى‏کشیم که بگوییم یک دیپلمه به خواستگارى ما آمده است؛ حتى در مورد شغل نیز باید این مسئله را رعایت کرد. معمولاً دخترها مى‏گویند شغل خواستگار باید ادارى باشد، به این دلیل که مى‏گویند پیش دوستان‏مان شرمنده مى‏شویم و خجالت مى‏کشیم که بگوییم همسرمان شغل آزاد دارد. این فکرها را نکنید و عاقلانه فکر کنید!
اوّلاً؛ معلوم نیست شغل ادارى بهتر از شغل‏هاى عادى باشد. به تجربه مى‏بینیم هیچ دلیلى ندارد افراد تحصیل‏کرده، با همسران‏شان بهتر از افراد عادى برخورد کنند. به علاوه؛ خیلى وقت‏ها مى‏بینیم افرادى که شغل آزاد دارند، بهتر و مناسب‏تر از دیگران با همسران‏شان برخورد مى‏کنند.
با این حساب، خیلى به این شرط مقید نباشید! اگر کسى شغل آزاد داشت و شغل محترمى بود و به اندازه زندگى درآمد داشت، باید این فرد را بر یک لیسانسه بیکار ترجیح بدهند؛ چون مدرک، نان و آب نمى‏شود و زندگى خرج دارد.
به هر حال، این بد رسمى است که دخترها از روى رقابت‏هاى نسنجیده و فکر نکرده مى‏خواهند حتماً شوهران‏شان داراى مدرک بالا بوده و شغل ادارى داشته باشند.
تذکر بعدى من سن ازدواج است. به نظر بنده، در سن ازدواج و تفاوت سنى میان دختر و پسر باید مقدارى ارفاق کرد. شاید قبلاً در خطبه‏ها گفته بودم که بهتر است دو یا سه سال زن‏ها کوچک‏تر از مردها و دخترها کوچک‏تر از پسرها باشند، ولى در اوضاع کنونى، به نظر مى‏رسد بهتر است این شرط برداشته شود.
به عقیده من، اگر دخترخانمى سنش به اندازه و یا حتى یک یا دو سال بیشتر از مرد است، و مرد واجد شرایط لازم است؛ نجیب، پاک، خوش‏اخلاق، مهربان و متدین است، او را بپذیرند و خیلى ایراد نگیرند که حتماً باید سن زن کمتر از مرد باشد.
اینها رسم و رسومى از سابق بوده است و در اوضاع کنونى، لازم نیست اینها را رعایت کنند. البته اگر شرایط حاصل شد، مسئله‏اى نیست، امّا براى اینکه مشکل دخترانى که تحصیل کرده‏اند و سن‏شان بالاتر از حد متعارف است، حل شود، پسرها این شرط را رها کنند و دخترها هم خیلى مقید به آن نباشند.
پروردگارا! جوانان ما را در مسیر زندگى خوب و سالم هدایت بفرما. مشکلات جوانان، چه مشکل ازدواج و چه مشکل شغل را، به خوبى حل بفرما.
ادامه دارد.

پى‏نوشتها: -