خانواده، جوان و ازدواج (1)
احمد لقمانى
راه ماندگارى و شیوه پویایى در زندگى
«ازدواج» و «تشکیل خانواده»، راهى براى جاودان ماندن نسل انسان است و اساسىترین بنیان در زندگى محسوب مىشود.(1) این گام مهم و مؤثر با اندیشهها و انگیزههاى متفاوتى انجام مىپذیرد که همراه هر یک، خطرات یا برکات بسیارى را به دنبال دارد.
انگیزههاى «عادى و مادى»، مثل تأمین غرایز طبیعى و انگیزههاى «عالى و الهى»، همانند رسیدن به کمال، تبدیل شخصیت فردى انسان به شخصیت اجتماعى، درک و دریافت صفات برجسته انسانى و آسمانى، همه و همه در شکلگیرى روابط پس از ازدواج تأثیر بسزایى دارند. ترکیبى از انگیزهها نظیر نیاز به همصحبتى، فرار از تنهایى، داد و ستد عاطفى، سر و سامان یافتن روحى، تداوم و بقاى نسل و اطاعت امر خداوند در مسیر گزینش همسر، دست به دست هم مىدهند و نقطه آغاز حرکت به سوى ازدواج را فراهم مىکنند.
بىگمان داشتن اندیشهاى روشن و انگیزهاى شفاف براى ازدواج و تشکیل خانواده آغاز شایسته و براى تداوم زندگى و مقابله با دشوارىها، سختىها و سنگلاخهاى امروز و فرداى زندگى مشترک، امرى بایسته محسوب مىشود؛ از اینرو، ازدواجهاى تحمیلى، احساسى و هوسى، اراده جوانان را براى رویارویى با دشوارىها به شدت سست مىسازد و از هر گونه پیشامدى، آنان را مىترساند. بدین خاطر، مهمترین عامل براى آمادگى دختران و پسران جوان در امر ازدواج، شناخت درست و دقیق از تشکیل خانواده و مسئولیتپذیرى هر یک در لحظات گوناگون زندگى است.
به یقین در پرتو این شناخت، اراده و انگیزهاى والا نصیب زوج و زوجه مىشود که در کوتاهترین زمان «شخصیت فردى» آنان به «شخصیت اجتماعى» گسترش مىیابد و خود را مسئول حفظ و حراست همسر، آبروى خانواده و تأمین نیازهاى امروز و فرداى فرزندان مىبینند. به همین دلیل تمامى هوش و درایت و استعداد و ابتکار خود را در انجام این اهداف به کار مىگیرند تا شخص شایسته، مفید و مؤثرى در جامعه محسوب شوند و ضریب خطاى هر یک در مسیر پر فراز و فرود زندگى کم و کمتر گردد.(2)
هر یک از ما با هر مقدار از عمر، بسیارى از افراد را دیدهایم که پیش از ازدواج و پذیرش مسئولیت خانواده، دچار روزمرّگى و احساسات سطحى و اسیر سبکسرى، بىمبالاتى و حتى هرزگى بودهاند؛ اما پس از تشکیل خانواده، نوعى بزرگى و بزرگوارى، متانت و دیانت در اندیشهها و شیوههاى آنان پدید آمده است، به گونهاى که در زمانى اندک و غیر قابل باور، رفتارى زیبا و زرّین و شیرین و دلنشین پیدا کردهاند.
استاد شهید آیتاللَّه مطهرى، برکات بىمانند ازدواج و تشکیل خانواده را که هیچ گاه قابل جایگزینسازى نخواهد بود، این گونه توصیف مىنماید:
«یک خصایص اخلاقى هست که انسان جز در مکتب تشکیل خانواده نمىتواند آنها را کسب کند. تشکیل خانواده، یعنى یک نوع علاقهمند شدن به سرنوشت دیگران ... اخلاقیون و ریاضتکشها که این دوران را نگذراندهاند، تا آخر عمر یک نوع «خامى» و یک نوع «بچگى» در آنها وجود داشته است. یکى از علل اینکه در اسلام ازدواج یک امر مقدس و یک عبادت تلقى شده است، همین است ... ازدواج، اولین مرحله خروج از خودِ طبیعى فردى و توسعه پیدا کردن شخصیت انسان است ... یک پختگى هست که این پختگى جز در پرتو ازدواج و تشکیل خانواده پیدا نمىشود، در مدرسه پیدا نمىشود، در جهاد نفس پیدا نمىشود، در نماز شب پیدا نمىشود، با ارادت به نیکان هم پیدا نمىشود، این را فقط در همین جا [یعنى ازدواج و تشکیل خانواده ]باید به دست آورد.»(3)
بدانگه که لوح آفرید و قلم
بزد بر همه بودنىها رقم
جهان را فزایش ز جفت آفرید
که افزونى از یک نیاید پدید
اگر نیستى جفت اندر جهان
بماندى توانایى اندر نهان
یکى نیست جز داور کردگار
که او را نه انباز و نه جفت و یار(4)سعادت و سیادت در زندگى
نگاه نورانى همراه با جلوههاى رحمانى معصومان(ع)، نگاهى جامع و جمیل و دقیق و عمیق است که برتر از نگرش جامعهشناسان و روانشناسان، جلوههاى پیدا و ناپیداى «ازدواج» و تشکیل خانواده را مورد نظر قرار مىدهد.
این نگاه، گاه با عبارت: «مِنْ سعادة المرء ...؛
از سعادت مرد ...» به ترسیم بخشى از نیکبختى افراد مىپردازد، چنان که رسول اکرم(ص) فرمود:
«مِنْ سعادة المرء الزّوجة الصّالحة؛(5)
[یکى] از نشانههاى نیکبختى و سعادت مرد، داشتن همسرى صالح و شایسته است.»
اما گاهى برتر از آن، به طور کلى و مطلق، یکجا تمامى برکات و حسنات را بیان کرده و بدان مىپردازد، همانند گفتار گرانبار پیامبر گرامى اسلام(ص) که فرمود:
«مَنْ اُوتى قلباً شاکراً و زوجةٌ صالحة تعینه على امر دنیاه و آخرته فقد اُوتى فى الدنیا حسنة و فى الاخرة حسنة و وقى عذاب النّار؛(6)
کسى که به او قلب شاکر و سپاسگزار و همسرى شایسته و نیکوکار عطا گردید که مددکار وى در امر دنیا و آخرت او باشد، همانا خیرها و خوبىهاى دنیا و حسنات آخرت را از آنِ خود کرده است و عذاب آتش دوزخ از او دور مانده است.»
در کنار این دو، ارائه ارزشهاى حقیقى زندگى در جلوه سوم است که به صورت بیان «برترین» و «بهترین» و حتى به صورت «انحصار» است! در این بینش و نگرش هیچ هدیهاى همسو و همراز محسوب نمىشود و سرافرازى این «ارزش پایدار» همیشگى خواهد بود؛ همانند «ازدواج» که در سخن ستبر و زیباى پیامبر اکرم(ص) این گونه معرفى شده است:
«ما بُنى فى الاسلام بناءٌ اَحَبّ الى اللَّه - عز و جل - و اعزّ من التزویج؛(7)
هیچ کانونى در اسلام بنا نشده است که نزد خداوند محبوبتر و عزیزتر از ازدواج و تشکیل خانواده باشد.»
بهرهمندى مرد از «زوجه صالحه» یا «بانوى نیکوکار» در محیط گرم زندگى، موضوع دیگرى است که امام على بنموسىالرضا(ع) این گونه توصیف مىفرماید:
«ما اَفادَ عبدٌ فائدةً خیراً مِنْ زوجة صالحة؛ اذا رأها سَرَّته و اذا غاب عنها حَفِظَتْهُ فى نفسها و ماله؛(8)
هیچ بهره و فایدهاى شخص نبرده است بهتر از فایده همسر صالح [کسى که] چون شوهر، او را مىبیند خوشحالش مىکند و هنگامى که مرد دور از خانه است، همسرش [شخصیت] وى را حفظ مىکند و مراقب دارایى او خواهد بود.»
در تمامى این عرصهها، «ازدواج»، «تشکیل خانواده» و «همسر صالح و سپیدسیرت»، محورى بنیادین محسوب مىشود که خیرها و خوبىهاى خدادادى همچون آبشار برکات از آن ریزان خواهد بود. چنانکه امیر مؤمنان على(ع) فرمود: «هیچ یک از یاران رسول خدا ازدواج نمىکرد، مگر اینکه پیامبر اکرم در باره او مىفرمود: «دینش کامل شد.»»(9)عیارها و معیارهاى ازدواج
نخستین پرسشى که نسل نو پس از انگیزه ازدواج در درون خود مىیابند و در زمانها و مکانهاى مناسب به دنبال پاسخ آن مىروند، این است که:
معیارهاى انتخاب همسر چیست؟
حد و اندازه واقعى میزانهاى گزینش همسر چگونه تنظیم و تدوین مىشود؟
در این مسیر پیچ در پیچ، دشوار و گاه غیر قابل دید، چگونه مىتوان ضریب اطمینان را افزایش و ضریب خطا را به کمترین مقدار ممکن کاهش داد؟
هراس و حساسیت بسیار این معیارها گاه سراغ اندیشمندان باتجربه رفته و چونان وسواس فراوان، دغدغه خاطرى مثالزدنى براى آنان پدید آورده است. یکى از آنها حاصل تجربیات و مطالعات عمیق خود را به فرزند خویش این گونه ارائه مىدهد:
«فرزندم! اگر خدا خواست و به حد بلوغ رسیدى، در انتخاب همسر خود، منتهاى دقت و مراقبت را به عمل آور، زیرا خیر و شر زندگانى و سعادت و بدبختى آینده تو، مربوط به این موضوع مهم است.
مسئله ازدواج مثل اجراى نقشه جنگى است که انسان اگر یک مرتبه اشتباه نماید، کارش تمام مىشود و دیگر جبران آن به هیچ وسیله صورت نمىپذیرد، زنى را که مىخواهى براى همسرى خویش انتخاب نمایى، در کیفیت اخلاق و سیرت او تحقیقات عمیق کن و بدان که والدین او در دوره جوانىِ خود، صاحب چه اخلاق و تمایلاتى بودهاند.»(10)
اهمیت معیارهاى گزینش همسر، دیگران را نیز وادار به اظهارنظر کرده است. دانستن این سخنان، ابعاد بینش هر یک از ما را بیشتر و بهتر مىسازد. ببینیم و بخوانیم.
قبل از ازدواج، چشمها را به خوبى باز کنید و بعد از آن، کمى آنها را روى هم بگذارید.(11)
به یاد داشته باش که یک ازدواج موفق به دو عامل بستگى دارد: اول یافتن یک انسان خوب و دوم انسان خوب بودن.(12)
با زنى ازدواج کنید که اگر مرد مىبود، بهترین دوست شما مىشد.(13)
اگر از طبقه بالا زنى بگیرید، به جاى خویشاوند، ارباب خواهى داشت.(14)
زنِ نجیب گرفتن مشکل است، اما نگهدارىاش آسان است.(15)
اگر دخترت را خوب جایى شوهر دادى، پسرى به دست آوردى و اگر بد جایى شوهر دادى، دخترت را از دست دادى.(16)
پدران، مادران، مربیان و مبلّغان در باره معیارهاى انتخاب همسر از سوى جوانان، با طرح این پرسشها مىتوانند هر یک از عزیزان و مشورتکنندگان را کمک نمایند.
1- ارزش حقیقى ملاک مورد نظر شما از نظر زیبایى، تحصیلات، ثروت، مقام و موقعیت و یا شهرت چیست؟
2- در حقیقت میزان دوام و ثبات این ملاک در زندگى مشترک، تا چه اندازه است؟
3- این معیار در مقایسه با سایر ملاکها، تا چه اندازه اصالت و اعتبار دارد؟
4- نقش این معیار در حل مشکلات احتمالى زندگى چیست؟معیارهاى انتخاب همسر؛ نگاهى دوباره
آشنایى با نکتهها و گفتههاى صاحبنظران و اندیشمندان یادآور این حقیقت محسوس است که هر کس بنا بر «جهانبینى» خاص خود اظهارنظر مىکند، از اینرو خطاها و خسرانهاى بىشمارى در شیوههاى زندگى هر فرد به چشم مىخورد مگر آنکه از سخن و سیره کسانى بهره جویند که علاوه بر آنکه مطالبى «مىدانند»، حقایقى را «مىبینند».
به یقین بهرهمندى از شخصیتهایى اینچنین، ارزشى بىهمتا در زندگى ما دارد که هرگز قابل جایگزینى با دیگر بهرهها نخواهد بود. بدین خاطر ما چون برخى معتقد نیستیم:
«ازدواج مثل مغز بادام است؛ تا نخوردهاى نمىدانى تلخ است یا شیرین!»
و یا نمىگوییم: «ازدواج زودش اشتباهى بزرگ و دیرش اشتباهى است بزرگتر!»(17)
بلکه آموزههاى آسمانى به خانوادهها و دختران و پسران هر نسل و هر عصرى معیار حقیقى و واقعى ارائه مىکند تا با دلى پاک و دیدهاى تابناک «زمان ازدواج»، «معیار ازدواج» و «تلخىها و شیرینىهاى تشکیل خانواده» را به دور از هیاهو و احساس به خوبى بدانند و بیابند.
به این سخن نورآفرین پیامبر اکرم(ص) بنگریم که فرمود:
«اذا جاءکم من ترضون خُلْقَه و دینَه فزوّجوه، اِلاَّ تفعلوا تکن فتنةٌ فى الارض و فساد کبیرٌ؛(18)
با کسى که «اخلاق» و «دین» او مورد پسند است، ازدواج انجام دهید؛ و اگر چنین نکنید، فتنه و فساد بزرگى در زمین به وجود خواهد آمد.»
در یک نگاه، اصول و بنیان انتخاب، دو عامل است؛ نخست «اخلاق» و دوم «ایمان». دیگر معیارها که در جاى خود گاهى درست و دقیق به نظر مىرسد، همه «فروع» انتخاب همسر محسوب مىشوند نه «اصول». چنانکه رسول اسلام(ص) به تمامى پیروان خود فرمود:
«کسى که با زنى به خاطر «مال و دارایى» ازدواج کند، خداوند او را به حال خود واگذار مىکند و کسى که به خاطر «جمال و زیبایى» با او ازدواج کند، در او امور ناخوشایند خواهد دید! و کسى که به خاطر «ایمان و ارزشهاى دینى»، با او ازدواج نماید، خداوند همه آن [امتیازات مادى و ظاهرى ]را براى وى فراهم مىکند.»(19) به راستى مفهوم عبارت «در آن زن امور ناخوشایند مىبیند»؛ (رَأى ما فیها یَکْرَهُ)، چیست؟
آیا این واقعیت تلخ نیست که هر گاه زیبایى رکن نخست انتخاب همسر و معیار اصلى گردید، رخدادهاى تلخى براى زن و در زن پدید مىآید که زندگى را سست و لرزان و ناامن و هراسان مىسازد و آثار زشت و زیانبارى به همراه خود مىآورد؟! آثارى که چون سیل، گاه آبروى خانه و خانواده را با خود مىبرد! بىتردید این سخن به معناى چشمپوشى از تمایلات ذاتى و فطرى یعنى «زیباگرایى و زیباپسندى» آن هم در انتخاب همسر به عنوان شریک زندگى در طول یک عمر نیست که پیشوایان روشناندیش ما به این مهم توجه ویژهاى کردهاند، چنانکه پیامبر اکرم(ص) فرمود:
«هنگام انتخاب همسر، همان گونه که در باره زیبایى صورت همسر تحقیق مىکنید، در باره موى او نیز سؤال و تحقیق کنید، زیرا مو یکى از زیبایىهاست.»(20)
اما همه خیرها و خوبىهاى زندگى یا سعادت و نیکبختى همسر در جلوه ظاهرى و زیبایىهاى او خلاصه نمىشود و یا در مال و دارایى و مقام اجتماعى محدود نمىگردد، که این عوامل در جاى خود و با مقدار و معیار خاص خود مفید و مؤثر خواهد بود و اگر هر یک جایگزین دیگر عوامل شود، به جاى «صلاح»، «فساد» به همراه خواهد داشت.
اطرافیان نسل جوان نخست باید حساسیت و اهمیت «انتخاب همسر» را خود درک کنند و به دنبال آن، بینشهاى شایستهاى براى دختران و پسران خود پىریزى نمایند تا علاج واقعه قبل از وقوع صورت گیرد و «زیبایى و طنّازى»، «صوت و صدا» و یا «قدرت و ثروت» از آنان دلبرى نکند و دل و دیده آنها را نرباید.
به یقین هر گاه شعار و شیوه والدین، مسئولان، مربیان و مبلّغان «دقت» در انتخاب؛ «سهولت» در ازدواج گردید، مشکل جوانان در کوتاهترین زمان حل خواهد شد، به شرط آنکه «بدانند» و برتر از آن «بخواهند»؛ که این راهى روشن و روشنگر است که آموزههاى دینى مطرح مىنماید و به هنگام انتخاب با: «ایّاکم»؛ برحذر باشید و مراقب باشید، «فانظر»؛ درست و دقیق نگاه کنید، همگان را به دقت و درایت دعوت مىکند، همانند:
«ایّاکم و خضراء الدّمن ...(21) ایّاکم و تزویج الحمقاء ...(22) فانظر الى ما تَقَلَّدُهُ ...(23) انظر فى اى شیىء تصنع ولدک؛(24)
هشدار! بپرهیزید از سبزههاى زیبا بر مزبله [دختران زیباصورت که در خانواده زشتسیرت تربیت شدهاند]، ... دورى کنید از ازدواج با احمق ... بنگرید چه طوقى [از تعهد و مسئولیت همسر] بر گردن خود مىآویزید. مراقب باش فرزندت را در چه جایى قرار مىدهى!»
اما پس از عبور از این مرحله دقیق و دشوار، مىفرماید:
«خیرُ النّکاح اَیْسَرُهُ ...؛(25)
بهترین ازدواج، آسانترین آنهاست.»
بهترین همسران، کممهرترین آنان است. با نگاهى اینچنین، ازدواج «وسیله»اى براى دستیابى به سعادت و نیکبختى است نه آنکه «هدف اصلى» براى گذران اوقات و جبران تلخىهاى گذشته و حال ما باشد و با فراموشى دوران جوانى از سوى پدران و مادران، تشریفات و آداب و رسوم فلجکنندهاى براى جامعه و جوانان مطرح شود که تنها شادىهاى سطحى و ظاهرى نصیب آنان گردد و از نیکبختى، آرامش و آسایش روحى دور و دورتر شوند.
ادامه دارد.پىنوشتها:
1) تاریخ فلسفه، ویل دورانت، ترجمه عباس زریاب خویى، ص437.
2) جوان و نیروى چهارم زندگى، دکتر محمدرضا شرفى، ص42 و 41.
3) تعلیم و تربیت در اسلام، استاد مطهرى، ص251، 252 و 398.
4) فردوسى.
5) الکافى، مرحوم کلینى، ج5، ص327.
6) فقهالقرآن، ج1، ص299.
7) بحارالانوار، علامه مجلسى، ج103، ص222.
8) الکافى، ج5، ص327.
9) مکارمالاخلاق، ص99.
10) اخلاق، ساموئل اسمایلز، ترجمه محمد سعیدى، ص437.
11) بنیامین فرانکلین.
12) جکسون براون.
13) بردون.
14) کلئوپول.
15) ضربالمثل چینى.
16) ضربالمثل فرانسوى.
17) ضربالمثل فرانسوى.
18) الکافى، ج5، ص347؛ ر.ک: التهذیب، ج7، ص394.
19) التهذیب، ج7، ص399؛ وسائلالشیعه، ج20، ص51.
20) الفقیه، ج3، ص388.
21) الکافى، ج5، ص332.
22) همان، ج5، ص353؛ التهذیب، ج7، ص406.
23) الکافى، ج5، ص332.
24) ر.ک: التهذیب، ج7، ص406 و 407؛ الکافى، ج5، ص353 - 332.
25) همان.