سبز آسمونى‏

آسمان کبود

گریه‏هاى بى‏امان من‏
بر صورت زمین یخ مى‏زند
و تنهایى‏ام را
تنهاتر مى‏کند
باز
گریه‏هاى من‏
ابر مى‏شود
و چشمان شیشه‏اى آفتاب را مات مى‏کند
بى‏فروغ تو
از نگاه ما
آسمان مثل آه‏هاى درهم پیچیده‏
کبود مى‏شود
سیاه مى‏شود
آه ...
در آه‏هاى ممتد
رنگ من و تو
تباه مى‏شود
شکل من و تو
شکل من و ماه‏

ابوالفضل صمدى رضایى (کیانا) - مشهد

اى اشک‏

اى اشک، اى پناه بى‏پناهان ببار
تا تو همدم منى نیازم از هر کس بریده مى‏شود
زمانى که از هر جایى درمانده مى‏شوم‏
به تو پناه مى‏آورم‏
ببار اى اشک، اى درمان آلام زندگى من‏
که هر قطره تو به جان آرامش مى‏دهد
نگفتم، نخواندم، ندیدم، مانند تو
زمانى که بحران درونم را
با آبیارى خود ترمیم مى‏کنى‏
به کمک من کسى نمى‏آید
اى همراه و اى درمان دردهاى درون من‏
اى اشک!

طوبى ابراهیمى - مشهد