بلاهاى طبیعى، زیان‏هاى روحى و آزمایش الهى  در سالگرد زلزله دلخراش بم‏

غلامرضا گلى زواره‏

بلاهاى طبیعى، عذاب یا امتحان؟

آنچه فلاسفه به نام قوانین تکوین و نظام اسباب و علل خوانده‏اند در فرهنگ اسلامى، سنّت الهى نامیده مى‏شود. سنّت‏هاى خداوند از شئون ربوبیّت پروردگار عالم و تدبیر خالق هستى براى موجودات است. یکى از متداول‏ترین سنن الهى، آزمایش و امتحان است که نه مربوط به قشر خاصى است و نه در زمان و مکان مشخصى صورت مى‏گیرد. امتحان هر کس بر حسب درک و معرفت، موقعیت فردى و اجتماعى، شخصیت روحى و معنوى، میزان اعتقاد، ایمان و باور، متفاوت است. برترین انسان‏ها کسانى هستند که از امتحان خداوند سرافراز بیرون آیند. امام صادق(ع) فرمود:
«مؤمن همچون کفه ترازو است، هر اندازه ایمانش رو به فزونى رود، امتحانى سخت‏تر دارد.»(1)
خداوند در قرآن کریم موارد متعددى از بلاهایى را که متوجه پیامبران بوده است، نقل مى‏فرماید که دقّت و تفکر در آنها ذهن را بیشتر به اهمیّت موضوع متوجه مى‏سازد.
گاه امتحان الهى در قالب سختى‏ها، محرومیت‏ها و مصایب ظاهر مى‏گردد. رنج و شداید امورى هستند که انسان در زندگى خود ناگزیر از رویارویى با آنهاست. وظیفه آدمى در قبال مقدّرات و خواست الهى مقاومت، پایدارى، استقامت و پرهیز از جزع و فزع است (ناشکیبایى) چنان که قرآن مى‏فرماید:
«وَ لَنبلُوَنّکُم بِشى‏ءٍ مِنَ الخَوفِ و الجُوعِ و نقصٍ مِن الأَموالِ و الأَنفُسِ و الثَّمراتِ و بَشِّرِ الصَّابرین؛(2) و البته شما را به سختى‏هایى چون ترس، گرسنگى، کاستى در اموال و جان‏ها، آفت زراعت و نقصان در منافع بیازماییم و مژده باد بر آنان که صبر پیشه مى‏کنند.»
بعد از آنکه پیامبرى میان امّتى ظهور مى‏کرد چنانچه حکمت الهى اقتضا مى‏نمود، مردم به رنج‏ها و دشوارى‏هایى دچار مى‏شدند تا زمینه مساعدترى جهت رشد و گسترش هدایت در بین آنان پدید آید.(3) مصایب و بلایا این مقدمات را فراهم مى‏کند که انسان متوجه نیازمندى خود گشته، خضوع قلبى خویش را افزایش دهد. احساس نیاز توجه بنده را به درگاه حق جلب مى‏کند و آمادگى روانى وى را براى پذیرش کلام حق فراهم مى‏سازد امّا انسان‏هایى که پس از رسیدن بلا، اهل تضرع و زارى به پیشگاه حق نباشند، دل‏هایى با قساوت دارند و شیطان اعمال زشت آنان را در نظرشان زیبا جلوه داده است.(4)
غوطه‏ور گردیدن در رفاه و لذات دنیوى دل‏هارا به غفلت سوق مى‏دهد و مقدمات عصیان و رویگردانى از فرایض و واجبات پروردگار را مهیّا مى‏سازد و بدین ترتیب جامعه گام به گام به سوى سرنوشت زیانبار و تاریک پیش مى‏رود. زمانى که فساد و انحراف بر جامعه چیرگى یافت عذاب الهى نازل مى‏گردد و به مکافات سرپیچى و ناسپاسى خود دچار مى‏شوند. این هم نمونه‏اى دیگر از سنت الهى است که گاهى توسط عذاب آسمانى صورت مى‏گیرد و در مواقعى با اکثر حوادث طبیعى که مخرّب هستند انجام مى‏پذیرد. در مواردى هم عذاب توسط اقوام و گروههاى دیگر بر جامعه فرو مى‏بارد. این گونه سختى‏ها و گرفتارى‏ها مى‏تواند تربیت‏کننده افراد و بیدارکننده ملت‏ها باشد. آیت‏اللَّه شهید مرتضى مطهرى مى‏نویسد:
«شداید همچون صیقلى که به آهن و فولاد مى‏دهند. هر چه بیشتر با روان آدمى تماس گیرد او را مصمّم‏تر، فعال‏تر و برّنده‏تر مى‏کند زیرا خاصیت حیات این است که در برابر سختى مقاومت کند و به طور خودآگاه و یا ناخودآگاه آماده مقابله با آن گردد.»(5)
بنابراین، مصیبت، سنّت قطعى و مسلّم خداوند مى‏باشد و شکیبایى در این فضاى ناگوار ضرورتى اجتناب‏ناپذیر است.
سیل، زلزله، طوفان، رانش زمین، صاعقه و آتش‏فشان، همگى عوارض طبیعى هستند که امکان دارد باعث بروز فجایع و تهدید زندگى انسان‏ها شوند اما هر چه در مقابل این حوادث به کمک علوم و فنون وآموزش‏هاى لازم خود را مجهز کنند قطعاً میزان خسارات مالى و جانى کاهش مى‏یابد.
یکى از غیر قابل پیش‏بینى‏ترین سوانح، زلزله است که دانش زمین‏شناسى عقیده دارد با خالى شدن انرژى زمین در گسل‏ها و فعل و انفعلات صفحات کره زمین این حادثه رخ مى‏دهد.

آنچه که به زلزله سیماى خوفناک بخشیده، این واقعیت مى‏باشد که تکان چند ثانیه‏اى پوسته زمین موجب خرابى خانه‏ها، آتش‏سوزى‏هاى خطرناک و در نتیجه تلفات جانى و مالى مى‏شود. زمین‏لرزه با همه چهره وحشتى که دارد حاوى این مزیت است که با ساختن بناهاى مقاوم تا اندازه‏اى مى‏توان از نتایج شوم آن اجتناب کرد، در صورتى که در مقابل آتشفشان، تنها کار عاقلانه ترک محل حادثه است.(6)
در هر حال زلزله منجر به نابودى بخش مهمى از امکانات و دارایى‏هاى انسان گردیده و مجروحان و کشته‏هاى زیادى به بار مى‏آورد و پاگر چه ریشه‏اى علمى دارد امّا خارج از قلمرو و اراده بشرى است که مى‏تواند عذابى الهى و امتحانى آسمانى باشد.

زلزله‏اى که در پنجم دى‏ماه 1382، در شهرستان بم اتفاق افتاد، علاوه بر خسارات فراوان جانى و مالى، از لحاظ روانى، زیان‏هاى زیادى بر جاى گذاشت که عوارضى به مراتب ناگوارتر از زیان‏هاى فیزیکى دارد که تا مدت‏ها خانواده‏ها و بازماندگان را در بحران‏هاى روحى و رفتارى و عاطفى قرار مى‏دهد. یک انسان سانحه‏دیده نه تنها عزیز و بستگان خود را از دست داده بلکه، در لحظاتى بسیار کوتاه و ظرف چند دقیقه آنچه را به آن تعلّق عاطفى و زیستى داشته از دست داده است. فرد دچار فشار روانى شدید است که با دشوارى، مى‏توان به التیام دردها و زخم‏هاى روحى او مبادرت کرد. در این میان، آنان که دچار نقص عضو و معلولیت‏هاى بدنى مى‏گردند وضعى ناگوارتر دارند زیرا علاوه بر تحمّل رنج روحى ناشى از حادثه، با معضل دیگرى دست و پنجه نرم مى‏کنند. بازماندگان به دلیل ضایعات روحى و جسمى باید مورد توجه قرار گیرند و مشاوران روان‏شناسى به آنان کمک کنند که در حد توان با مشکلات کنار آیند و خود را با اوضاع جدید وفق دهند.

واکنش‏هاى رفتارى در برابر زلزله‏

حادثه وحشتناکى چون زلزله علاوه بر اینکه عده زیادى را زیر آوارهاى ناشى از تخریب ساختمان‏ها مدفون مى‏کند، عده‏اى را که باقى مانده‏اند در خرابه‏هاى ناحیه‏اى ویران سرگردان مى‏کند که از داشتن کمترین امکانات محرومند و نمى‏دانند با سرماى شدید یا گرماى طاقت‏فرسا چه کنند، به علاوه شوک روانى ناشى از حادثه‏اى مرگبار و وحشتناک، کارکردهاى عادى و طبیعى افراد را دچار اختلال مى‏کند و چنین اشخاصى کنترل رفتارى خود را در برخورد با دیگران و محیط اطراف از دست مى‏دهند. به همین دلیل برخى از بازماندگان دچار بهت‏زدگى مى‏شوند و نسبت به محرک‏هاى بیرونى یا واکنش نشان نمى‏دهند یا به کندى و توأم با اختلالات رفتارى عکس‏العمل نشان مى‏دهند. بى‏قرارى و هیجان ناگهانى موجب مى‏شود اشخاص مدام جزع و فزع کنند، داد و فریاد بکشند و با اضطراب، تشویش و بدون هدف به این سوى و آن سوى بروند. اگر بخواهند بخوابند، در این حالت دچار رؤیاهاى نگران‏کننده و کابوس‏هاى خوفناک مى‏گردند و وحشت‏زده و سراسیمه از جایى که خوابیده‏اند، برمى‏خیزند. از دست دادن محیط امن عاطفى که فرد با آن خو گرفته، که ارتباط او را با معناى زندگى و تمامى آنچه را که در ذهنش متصوّر است قطع مى‏کند و چون بر اثر این ضایعه همه چیز را نیست و نابود شده تلقى مى‏کند، تصوّرش نسبت به آینده توأم با خوف، رعب و هراس مى‏باشد. غالباً اشخاص آسیب‏دیده، چنین وقایع دهشتناکى را نمى‏توانند در مسیر زندگى طبیعى خود، در ذهن و فکر خویش ثبت کنند و بدان معنا دهند.(7) با توجه به اینکه حسّ جمع‏گرایى در این زمان در قوى‏ترین حالت خود قرار دارد و گرایش به خانواده مى‏تواند توجیه‏کننده بسیارى از اتفاق‏ها باشد اگر اعضاى خانواده، حضور نداشته باشند، وحشت و برانگیختگى شدیدى ایجاد مى‏شود، زیرا فرد وقتى مشاهده کند، نزدیکان وجود ندارند، فجایع و مشکلات را شدیدتر و عمیق‏تر درک مى‏کند و فشار ناشى از این احساس بسیار قوى‏تر خواهد بود، به همین دلیل نباید آنان را از صحنه حادثه دور کرد؛ چرا که مشاهده وقایع، به تطابق فرد در آینده کمک فراوانى مى‏کند، زیرا همجوارى با دیگر اعضاى خانواده به دلیل وجود تجربه دردناک مشترک تأثیر درمانى بسزایى دارد. حس سردرگمى و کاهش کنترل بر زندگى، دردناک‏ترین حالات روحى بازماندگان است و از این جهت اگر در مورد تغییر مکان آنان بررسى کافى و همه‏جانبه صورت نگیرد این عارضه موجب تشدید وضع روانى آنها مى‏گردد.
بارزترین و در عین حال ناگوارترین بخش پیامد زلزله، تخریب خانواده است. براى پدر و مادرى که فرزند خود را از دست داده‏اند، این مصیبت دشوار و غیر قابل تحمل است؛ البته اگر والدین جوان باشند و فرزند دیگرى را به دنیا آورند در این صورت چنین فاجعه‏اى تا حدودى فراموش مى‏شود اگر چه دردناک مى‏باشد. بالا بودن سطح فرهنگ، ارتباط با یکدیگر و مساعدت‏هاى اجتماعى و اقتصادى مى‏تواند زمینه ترمیم خانواده را فراهم کند و راه را براى رسیدن به یک زندگى عارى از هراس و اندوه هموار سازد. بنابراین لازم است همراه با بازسازى چه در اسکان موقت و چه در اسکان دایم که صرفاً فیزیکى است به بازسازى خانواده نیز پرداخته شود.(8)

وظیفه بازماندگان‏

فرد مصیبت‏دیده باید این واقعیت را در نظر گیرد که بلاها و حوادث ناگوار، بیرون از اراده حق و سرنوشت آدمى نمى‏باشد، بنابراین جزع و فزع و بى‏تابى‏هاى شدید که از اندوه عمیق مایه مى‏گیرد و نیز سخط و خشم و نارضایى در برابر این گونه مصایب نسبت به خدا موجب سقوط و انحطاط انسان از مقام و مرتبت رضا به قضاى الهى مى‏شود. اگر چنین خصوصیتى از فردى گرفته شود خطر بزرگى، شخصیت آدمى را تهدید مى‏کند و او مزیّت شکوهمندى از دست مى‏دهد. تسلیم بودن در برابر تقدیر الهى بیانگر وجود اراده مصمم و استوار انسان است. البته گریستن و ناله و اندوه سر دادن با رضاى حق منافاتى ندارد بلکه معیار آن، حالات درونى، نگرش‏ها و باورهاست. در فرهنگ اسلامى توصیه شده هر کس دچار مصیبتى شده و بر جان خویش بیمناک است، اشک بریزد تا او را تسکین دهد. روایات منقول از ائمه هدى (ع) این واکنش را نتیجه عادى خروش عواطف مى‏دانند. وقتى فردى رابطه نزدیکى با امورى از دست رفته دارد بخصوص وقتى این جدایى غیر قابل بازگشت باشد طبیعى است که مى‏تواند با گریه تا حدودى اندوه خویش را کاهش دهد.(9)
برخى پژوهشگران عقیده دارند اشک ناشى از تنش‏هاى عاطفى، ارزش شفابخش دارد، بدین ترتیب که مواد سمّى را برطرف کرده و تعادل مواد شیمیایى بدن را برقرار مى‏نماید. نوحه‏سرایى با سخنانى مناسب و توأم با نکاتى که بر درستى و راستى تکیه دارد، در مصایب رواست. رسول اکرم(ص) دستور داد بر شهادت حمزه(ع) نوحه‏سرایى کنند و در سوگ او بگریند. حضرت فاطمه زهرا(س) با رحلت پدرش، بر سر مزار آن وجود مبارک رفت و مشتى خاک از مزار رسول اکرم(ص) برداشت و اشعارى را سرود که ترجمه‏اش چنین است: «چه باک است کسى را که خاک مزار احمد را ببوید. آرى، در غیر این صورت آن فرد در تمام روزگار رایحه‏اى آرام‏بخش‏تر از آن را نبوییده است. آسیب‏هایى بر من بارید که اگر بر روز روشن فرو مى‏ریخت به شب تیره مبدّل مى‏گردید.»
البته نوحه‏گرى به سخنان باطل براى فرد از دست رفته حرام است. منع عبارت است از بازگویى خصلت‏هایى که در فرد متوفا نبوده است، نیز مردان بیگانه از صداى شیون زنان بهره جویند یا آنکه بر چهره با اسبابى ضربه زنند و زخم و زار کنند، گریبان چاک نمایند، موى بر کنند و امثال آنها که نارواست.(10)
البته لازم است کسى که عزیزى را از دست داده و به شدت به او وابستگى داشته، غم و غصّه‏هاى خود را بروز دهد و درد جانکاه را در مسیر طبیعى خود، به پایان رساند. اگر از ابراز ناراحتى‏ها و اندوه وى جلوگیرى شود امکان دارد سوگوار در ماجراى مذکور به سوى امورى یأس‏آور و خطرناک سوق داده شود. به عبارت دیگر، عدم احساس حادثه فقدان نزدیکان و به تعویق انداختن آن، وضع دردناکى به دنبال دارد. آنان که اندوه خویش را انکار مى‏کنند، دیر یا زود با نوعى افسردگى از پاى در مى‏آیند. همخوانى با محیط جدید با توجه به رابطه بازمانده با متوفا و نقش‏هایى که او ایفا مى‏کرده است، براى افراد معانى متفاوتى پیدا مى‏کند. براى اشخاصى که همسر خود را از دست داده‏اند این وظیفه مستلزم مواجه شدن با تنهایى، بزرگ کردن فرزندان بدون همسر و اداره امور مالى است؛ نقش‏هایى که احتمالاً تا قبل از فقدان متوفا، قبلا با آنها چندان آشنا نبوده‏اند. گسترش مهارت‏هاى تازه و تقابل این نقش‏ها باعث اکراه و رنجش بسیارى از بازمانده‏ها مى‏شود که آنان را باید در کاهش ناگوارى‏هاى نگران کننده، یارى داد. کناره‏گیرى عاطفى از متوفا و سرمایه‏گذارى دوباره انرژى روانى براى اوضاع جدید به طورى که این نیرو بتواند در وضع جدیدى ترمیم‏کننده خلل‏هاى پیش آمده باشد، از دیگر دشوارى‏هاى افراد بازمانده است، زیرا باید در اوضاع جدید امیدها و خاطرات خود را از فرد فوت شده، جدا کند و تعلقات و عواطف خویش را در جاى دیگرى به کار گیرد. چسبیدن به وابستگى گذشته و ممانعت از علاقه‏هاى جدید این وضع را دردناک‏تر مى‏کند چنان که برخى این فقدان را چنان دردناک مى‏یابند که با خود پیمان مى‏بندند هرگز دوباره به کسى عشق نورزند زیرا امکان دارد او هم به سرنوشت فقید از دست رفته دچار شود. چنین شیوه‏اى براى فرزندان مشکلات عاطفى و رفتارى به وجود مى‏آورد و آنان را در حالتى تعارض‏آمیز قرار مى‏دهد. مشاوران مى‏توانند در این موارد به کمک خانواده فرد از دست رفته بشتابند و کانون آشفته را به ساحل آرامش برسانند. در هر حال پیشگیرى از پیچیده شدن اندوه و فراهم ساختن زمینه براى جلوگیرى از متلاشى شدن شخصیت روحى و روانى بازماندگان با بازسازى مناطق آسیب‏دیده، اهمیت افزون‏ترى دارد و نباید این ضرورت اجتناب‏ناپذیر، فراموش شود.(11)
براى کسى که مبتلا به مصایب و بلاهایى گردد پاداش‏هاى خوبى در جهان ابدى در نظر گرفته شده است. اصولاً در خور کمال ذات و جمال صفات خداوند نیست آسیبى را متوجه بنده‏اى کند مگر آنکه پاداش و عوضى بهتر و مرغوب‏تر از آن را براى وى در نظر گیرد. در روایات و احادیث ائمه هدى (ع) بر این واقعیت تاکید شده است که اگر فرد مؤمن بداند خدا چه امورى را در برابر مصیبت‏هایى که به او رسیده، پیش‏بینى کرده است، آرزو مى‏کرد، او را در دنیا با قیچى قطعه قطعه مى‏کردند! نیز در منابع روایى تصریح گردیده است هر کسى فرزند یا فرزندانى را از دست بدهد در حجاب و پوششى قرار مى‏گیرد که او را از آتش حفظ مى‏کند. نیز امام صادق (ع) فرموده‏اند:
«کسى که از بلایى آسیب ببیند و بر آن حادثه صبر کند، پاداش آن بهشت است.»
اگر بازماندگان متوجه این حقایق شوند از آلام و حزن‏هاى آنان کاسته مى‏شود.(12)
اگر چه شِکْوه کردن و احساس نارضایتى از بلایا منع گردیده امّا جایگزین آن در فرهنگ اسلامى مطرح شده است و آن نیایش، راز و نیاز با خداوند، گریه و زارى به درگاه او، درخواست شکیبایى از پروردگار براى جبران صدمات به هر شیوه‏اى که خیر و صلاح است مى‏باشد. پاداش کسى که شکایات حال خویش را براى مردم بازگو نکند مغفرت الهى است.(13) به علاوه مصیبت‏دیدگان باید به این امر آگاه باشند که درد و رنج ناشى از حوادث مخرّب در مقابل برخى ضایعات دیگر مى‏تواند پایان‏پذیر باشد و کسى که دچار ضایعه‏اى بزرگ شد، مى‏تواند رنج‏هاى زندگى را تحمل کند؛ نیز بداند تنها او گرفتار ضایعه نیست، بلکه در زلزله‏هاى شدید، سیلاب‏هاى وحشتناک و طوفان‏هاى مهیب، شدت حادثه آنقدر گسترده است که بسیارى را مبتلا کرده است. توجه به این نکات مى‏تواند از فشار روانى و هیجان‏هاى منفى رنج‏دیدگان در حوادث طبیعى به نحو قابل ملاحظه‏اى بکاهد.

مسئولیت ما در برابر مصیبت‏دیدگان‏

طبیعى است فقدان عزیزان، دشوار بوده و مسائلى را به دنبال دارد که از مهم‏ترین آثار آن اثرات روحى و عاطفى بازماندگان است. بخصوص در مورد کودکان که تأمین و برآوردن نیاز عاطفى آنان از مهم‏ترین مسائل است، بنابراین باید تدابیرى اندیشید که این خلأ تا حدودى ترمیم گردد. در روایات رسیده از معصومین(ع) به مسلمانان توصیه شده است در زدودن اندوه از دل برادران و خواهران خود بکوشند و از شاد کردن دل خانواده‏هاى رنج‏دیده غافل نشوند. رسول اکرم(ص) فرموده:
«کسى که با گفته‏اى برادر مؤمن خود را گرامى بدارد و او را از بلاها و سختى‏ها برهاند، وقتى این کار را انجام مى‏دهد، زیر سایه گسترده رحمت و لطف خداوند خواهد بود».
نیز در روایتى آمده است:

«بهترین کارها نزد خداوند آن است که مؤمنى را شاد کنى، گرسنگى او را برطرف سازى و براى رفع سختى‏ها و غم‏هایش بکوشى.»(14)
در حدیث دیگرى تأکید شده است:
«هر کس دلسوخته‏اى را تسّلا دهد، روز قیامت حُلّه و لباسى بر او پوشانیده مى‏شود که به آن مزیّن و مفتخر مى‏گردد. نیز هر کس مصیبت‏زده‏اى را دلدارى دهد همانند او اجر خواهد داشت.»(15)
پس از حوادث طبیعى، یافتن جنازه‏ها و اجراى مراسم سوگوارى براى بازماندگان اهمیت بسیارى در پذیرش رخداد فاجعه، در درازمدت از یک سو، و در احساس اداى دَین نسبت به رفتگان از سوى دیگر دارد. ایجاد امنیت و کمک به بازسازى حس امنیت درونى بازماندگان نیز ضرورى به نظر مى‏رسد زیرا صدمات جدّى، آرامش روانى افراد را در هم مى‏ریزد و آنان را در نوعى اضطراب شدید و عمیق قرار مى‏دهد. در وهله نخست، با قرار دادن افراد در قرارگاهها و یا اماکنى که بدین منظور در نظر گرفته شده، مى‏توان تا حدودى این امنیت را به آنان داد. براى بازسازى زندگى عاطفى و روانى آسیب دیدگان باید تماس آنان را با سایر بازماندگان یا خویشاوندانى که در شهرهاى دیگر زندگى مى‏کنند برقرار کرد و تسهیلات لازم را در این خصوص تدارک دید. در جامعه‏اى مانند ایران که بخش عمده‏اى از حمایت‏هاى اجتماعى توسط گروههاى خانوادگى، طایفه‏اى و فامیلى انجام مى‏گیرد از میان رفتن یا لطمه دیدن هویت اجتماعى فرد موجب مى‏شود که مکانیسم‏هاى دفاعى او دچار آسیب شود و وى در برابر ضربات روحى و روانى سست شود. برقرارى ارتباط وى با اقوام و آشنایان در حداقل حالت آن، در این لحظات آشفته مى‏تواند به او کمک بزرگى کند.

براى اینکه افراد بتوانند براى مدّت طولانى ضربه‏هاى شدید روحى و عاطفى را هضم کنند و مورد پذیرش قرار دهند باید به آنان کمک کرد تا حوادث را در زندگى فردى و اجتماعى خویش جاى دهند و براى آنها حکمت و معنایى در نظر گیرند. ارزش‏ها و اعتقادات افراد در توجیه این امور نقش مهمى ایفا مى‏کنند. چنان که عده‏اى آنها را تقدیر الهى و گروهى عذاب آسمانى تلقى مى‏کنند و بعضى آنها را آزمایشى براى سنجش میزان ایمان افراد به حساب مى‏آورند. به هر حال هر کدام از این نکات مى‏توانند مطرح شوند. باید براى بلادیدگان توضیح داد که در برابر مصایب، اجر اخروى و پاداش سراى جاوید را دریافت خواهند کرد و اگر هم آسیب‏هاى طبیعت به دلیل گناهانى است که افراد مرتکب مى‏شوند، در واقع مقصد نهایى پالایش درونى است و مصایب مى‏تواند جان‏ها را از گرد و غبار و آلودگى‏هاى گناه پاک کند و زمینه‏اى براى رشد و هدایت و تکریم بنده فراهم نماید و این حرکت تربیتى به نفع انسان است، نه اهانتى به او. بلاها مى‏توانند آدمى را از گرداب غفلت برهانند و او را در مسیر هدایت قرار دهند. گاه خداوند جایگاهى رفیع و بلندمرتبه را براى بندگان خویش در نظر گرفته است که رسیدن به چنین منزلتى با عبادت و عمل صالح به دست نمى‏آید بلکه بلایى نازل مى‏گردد تا بنده با صبر بر آن، اجر گیرد و ارتقا یابد؛ بر اساس این نگرش دوران تلخ و مرارت‏بار بلا، شیرین مى‏شود. همچنین برخى تصور مى‏کنند نعمت و شادمانى و مصون بودن از مصایب، اکرام خداوند در خصوص بندگان است. با چنین بینشى افراد به هنگام روبه‏رو شدن با صدمات و حوادث مصیبت‏بار خود را ملامت مى‏کنند و نوعى احساس حقارت در زوایاى روح و روان آنان جاى مى‏گیرد.

ما وظیفه داریم احساس مصیب‏دیدگان را اصلاح کنیم و نباید اجازه دهیم این ایده به شکل خودخورى و افسردگى، خود را نشان دهد زیرا گاهى بلا در واقع نعمتى است که در لباس نقمت آشکار گردیده و علامت محبت و لطف خداست که اسباب اهانت از سوى خالق هستى در خصوص بندگان، حتى در مواردى وفور نعمت، عذاب است نه کمبود آن. رسول اکرم (ص) فرمود:
«چون خداوند عبدى را دوست بدارد، وى را مبتلا مى‏سازد و چون علاقه و حبّ افزایش یابد، وى را به باد فنا قرار دهد.» پرسیدند: یعنى چه؟ فرمود: «مال و ثروت و فرزندى برایش باقى نمى‏گذارد.»
حافظ مى‏گوید:
هر که در این بزم مقرّب‏تر است‏
جام بلا بیشترش مى‏دهند
شهید ثانى مى‏نویسد: باید بلادیدگان به این نکته توجه کنند که مصایب غالباً از جانب خداوند متعال، ویژه فردى است که حق‏تعالى به وى عنایت زیادترى دارد و او را از توجه مخصوص برخودار ساخته است.(16)

کودکان نباید فراموش شوند

در میان گروههاى سنّى، کودکان، آسیب‏پذیرترین افراد به هنگام حوادث ناگهانى هستند. کودکان بازمانده از رخدادهاى طبیعى توانایى تحمل درد از دست دادن والدین و نزدیکان را ندارند. در هنگام بحران باید تنها شنونده‏اى همدل براى این افراد باشیم. در مورد حرف‏ها و نگرانى‏هاى آنها سریع قضاوت نکنیم و با رفتار و اعمال غیر متناسب، فشار و نگرانى روانى آنان را افزایش ندهیم و باید احساسات عاطفى خویش را کاملاً کنترل کنیم. به همین دلیل روان‏شناسان عقیده دارند براى حفظ تعادل روحى کودکان بهتر است آنان در شهرى که دچار حادثه شده‏اند و در خانواده‏هایى که وابستگى فامیلى دارند، باقى بمانند و به زندگى ادامه دهند. لازم است از جابه‏جا شدن آنان تا سر حد امکان پرهیز کرد.

امکان دارد واکنش نسبت به حوادث بلافاصله و یا روزها و حتى هفته‏ها پس از سانحه در بین کودکان بروز دهد که باید از دست دادن اطمینان نسبت به بزرگترها را به این وضع افزود. در این حالت باید براى ایجاد احساس امنیت در کودک وى را در آغوش گرفت و ماجراى سانحه را تا حد امکان برایش شرح داد و او را تشویق کرد تا احساسات خود را بیان کند، نیز به وى کمک شود تا بفهمد ناراحتى پس از حادثه ناگوار، طبیعى است؛ اگر چه پاسخگویى به کودکان در مورد از دست رفتن والدین دشوار است، ولى محال نیست. بهترین راه در این زمینه راستگویى و صداقت است. باید از گفتن دروغ‏هایى چون پدر یا مادرت فوت نکرده و به سفر رفته‏اند، پرهیز کرد. این گونه پاسخ‏هاى نابه‏جا غیر از آن که کودگان را سردرگم مى‏کند، میزان اعتماد آنان را به بزرگ‏ترها رفته رفته کاهش مى‏دهد. باید نگذاشت مرگ عزیزان، اطفال را مأیوس و اندوهگین کند. مى‏توان به بچه‏ها گفت به جاى آنها که از دست رفته‏اند، افراد مهربانى از راه مى‏رسند یا آنکه به آنان تذکر داد رفتار خوب شما درگذشتگان را شادمان مى‏کند و یا چون تو بچه خوبى هستى و اذیت نکرده‏اى مادرت یا پدرت خوشحال شده است. نباید اجازه داد یاد افراد متوفا یکمرتبه فراموش شوند بلکه مى‏توان خاطرات خوشى را که از آنها در ذهن مانده، براى اطفال بیان کرد. مرور خاطراتى از افراد فوت شده براى فرزندان بخصوص امورى که در ارتباط با کودکان بوده است و مسائلى از این قبیل مى‏تواند نور امید را در ذهن و روان بازماندگان کم سال زنده کند، البته خاطرنشان مى‏گردد خاطره‏هاى رفتگان را نباید با بى‏تابى، غصّه و حزن براى کودکان تعریف نمود زیرا آنان افسرده مى‏شوند و از افراد متوفا بیزار مى‏گردند.
آگاهى درست، طفل را مقاوم، استوار و داراى شخصیت متعادل مى‏کند به نحوى که کنترل خویش را چه در آن هنگام و چه در سنین بعد حفظ خواهد کرد. آشنایى تدریجى با مشکلات، کودک را آبدیده مى‏کند به شرطى که انتقال مفاهیم و آگاهى‏ها به وى درست، منطقى و متناسب با سطح درک و عواطف او باشد. احتیاجى نیست بازماندگان کوچولو را با غم و افسردگى آشنا کنیم بلکه باید به آنها بیاموزیم که غم‏ها را چگونه تحمل کنند، رفته رفته فراموش نمایند و از این وقایع اسف‏انگیز پند گیرند.
کودکى که شاهد وقوع حادثه‏اى ناگهانى و مخرّب بوده و از بین رفتن یا زخمى شدن عزیزان و نیز خراب شدن محل زندگى خود و خانواده‏اش را مشاهده کرده است، احتیاج به فرصتى فورى در فضاى آرام و مهربان و اطمینان‏بخش، در روزهاى بعد از حادثه دارد. بسیار مهم است که به کودکان اطلاعاتى در خصوص آنچه رخ داده و آنچه اتفاق خواهد افتاد و اینکه نتیجه احتمالى وضع فعلى چه خواهد بود، داده شود. مثبت و خوش‏بین بودن در مورد موقعیت پدید آمده، برقرارى ارتباط کافى با کودکان، حمایت عاطفى از آنان، یافتن علایق مشترک بین بزرگسالان و اطفال در موقعیت‏هاى بحرانى و مصایب، از دیدگاه روان‏شناختى، اطمینان‏بخش خواهد بود.
جابه‏جایى مکانى آن هم به صورت اجبارى در بحران‏هایى چون زلزله موقعیتى استرس‏زا براى انسان‏ها در هر سنى که باشند بر جاى مى‏گذارند که این عارضه بر زندگى کودکان اثراتى به مراتب ناگوارتر و مخرّب‏تر خواهد گذاشت. معمولاً وقتى کودکى بر اثر آسیب‏هاى ناشى از حوادث طبیعى از آغوش پر مهر و گرم خانواده جدا مى‏شود و در محیطى جدید و کاملاً غریبه قدم مى‏گذارد دچار ترس و دلهره مى‏گردد و واکنش‏هاى منفى رفتارى و گریز از موقعیت‏هاى ترسناک از خود بروز مى‏دهد. بنابراین باید کوشش شود این نقل و انتقال‏ها با آمادگى روانى و ذهنى کودکى و به آرامى و قدم به قدم صورت گیرد. دلیل جابه‏جایى براى آنان شرح داده شود و به کودکان متذکر گردند که در وضع جدید، اوضاعى بهتر و آرام‏تر خواهند داشت. حتى‏الامکان و به میزان توانایى به اطفال در جابه‏جایى مسئولیت داده شود، زیرا مایلند احساس کنند عضو مفید و مؤثرى براى جامعه و خانواده و کمکى براى بزرگ‏ترها و همسالان هستند. کوشش شود کودکان اشتراکاتى بین محیط جدید و محل زندگى قبلى بیابند و از محل اسکان تازه آگاهى‏هاى قابل درکى به دست آورند. نیز تلاش‏ها بر این باشد که کارى بر خلاف میل کودکان صورت نگیرد و در حد توان و امکان، حق انتخاب داشته باشند. این روند میزان سازش اطفال را با محیط جدید افزایش مى‏دهد؛ در ضمن باید فرصتى را فراهم کرد تا کودکان هر زمان که تمایل دارند از حادثه صحبت کنند و در هنگام سخن گفتن، باید با آنان همدل و همراه گردید تا بهتر بتوانند احساسات خود را به صورت کلامى و گفتارى بیان کنند. حق ناراحتى و گریه و زارى را باید به کودکان یاد بدهیم. البته ضرورت دارد در این هنگام آنان را مورد حمایت‏هاى روانى و عاطفى قرار داده و در برخورد با اطفال رفتارى مشفقانه و توأم با عطوفت و محبت بروز دهیم.(17)

پى‏نوشتها: -
1) بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 67، ص 210.
2) سوره بقره، آیه 155.
3) نک: سوره انعام، آیه 42.
4) همان، آیه 43.
5) عدل الهى، شهید آیت‏اللَّه مطهرى، ص 181.
6) مبانى زمین‏شناسى، ابروچف، ترجمه دکتر عبدالکریم قریب، ص 398.
7) با استفاده از نوشتار دکتر رضا کاظم‏زاده، روان‏شناس بالینى در کشور بلژیک، روزنامه اطلاعات، شماره 22961، 14/10/1382.
8) گفتگو با دکتر مهدى طالب (عضو هیئت امناى پژوهشکده سوانح طبیعى و کارشناس مسائل اجتماعى)، مجله فرهنگ و پژوهش، شماره 134، ص 30.
9) من لا یحضره‏الفقیه، ج‏1، ص‏235.
10) مسکّن‏الفؤاد عند فقد الاحبة و الاولاد، شهید ثانى، ترجمه دکتر سید محمدباقر حجتى، ص‏245 - 244.
11) نشریه علمى و پژوهشى علوم انسانى دانشگاه الزهرا، شماره نهم و دهم، نشریه حمایت، شماره 10؛ رنج و التیام، ویلیام وردن، ترجمه محمد قائد.
12) ترجمه مسکّن الفؤاد، ص‏107 - 106.
13) تحمل و مهار مصیبت از دیدگاه احادیث، عبدالهادى مسعودى، مجله علوم حدیث، سال نهم، بهار 1383، ش‏31.
14) وسایل‏الشیعه، ج‏11، ص 573 و 591.
15) ثواب‏الاعمال و عقاب‏الاعمال، ج‏1، ص‏333 و 442.
16) ترجمه مسّکن‏الفؤاد، ص‏265.
17) کودکان زلزله، فرهنگ و پژوهش، شماره 134؛ مقاله بهداشت روانى کودکان و رویداد مرگ، طیبه زندى‏پور، مجله علمى پژوهشى علوم انسانى دانشگاه الزهرا، سال دوم، شماره 3 و 4.