مشاور شما
آمنه ملاباشى
خواهر ج.ج - اسلامشهر
دخترى 21 ساله هستم. پسر 25 سالهاى که همسایهمان است به تازگى با خواهر بزرگترم عقد کرده. آنچه براى خانواده ما مهم بود، پاىبند بودن به خانواده، اصالت و انسانیت است و این خانواده مشمول چنین صفاتى بودند. او پدر و مادر خوب و مهربانى دارد و به عروس خود بسیار علاقهمند هستند. اما از همان اوایل متوجه شدیم که شوهرخواهرم قدرى عصبى و تندخوست، اما به خواهرم خیلى علاقه دارد. در ابتدا به او گفته بود که دوست دارد خواهرم گاهى از چادر استفاده کند. اما پس از عقد، از لفظ «باید» استفاده مىکرد، یا بعداً گفت که دوست ندارد خواهرم سرِ کار برود؛ ما اینها را با خانوادهاش مطرح کردهایم و آنها نیز به او تذکر دادهاند. تا حدودى هم بدبین و شکّاک است. خواهرم از جر و بحث با او خسته شده است. به ما بگویید که چه کنیم؟
خواهر گرامى!
امیدواریم بتوانیم راهنماى خوبى براى شما و خواهرتان باشیم. این طور که گفتهاید، خانواده شوهرخواهرتان از نظر اخلاقى، خانواده خوب و مناسبى هستند و همین مبناى قبولى خواهر و خانوادهتان براى قبولى ازدواج با او بوده. اما شوهرخواهرتان، به نظر مىرسد دچار مشکلاتى در شخصیت و منش خود است که یکى از آنها دودلى در تصمیمگیرىهاست، مثل اینکه قبلاً به همسرش نگفته بود که چادر سر کند یا شاغل نباشد. یکى دیگر، حساس بودن و شاید تا حدى شکاک و بدبین بودن است که داشتن حجاب شدیدتر یا درخواست براى کار نکردن هم از روى شکاک بودن (در خصوص مردان) است که این حالات برمىگردد به شرایط روحى - روانى که در محیط خانوادهاش از کودکى روبهرو بوده و شخصیت او را شکل داده است. خصوصیت مذموم دیگر او، عصبى و پرخاشگر بودن است که به همین ویژگىها در ابتداى امر، باید دقت بیشترى مىشد. اما این طور که اظهار داشتهاید، خانواده او از روى عقل و منطق، قضاوت مىکنند؛ حتى پسر خود را نصیحت مىنمایند. بهترین راه این است که خانواده شما از طریق آنها روى پسرشان تأثیر گذارند. بسیارى از شروط و مسائل اساسى زندگى در ابتدا باید در میان گذاشته شود و از کنار آنها سهل و آسان نگذریم، حتى مثلاً در مورد کار، از طرف مقابل تعهد گرفت که بعدها پشیمان نشود. هنوز دیر نشده و در جلسهاى خانوادگى، این مسائل بین دو طرف مىتواند مطرح و حل شود.
در طول زندگى با رفتار مناسب خواهرتان، همسرش به سجایا و خوبىهاى اخلاقى او پى مىبرد و از ایشان مطمئن مىشود. بهتر است همسران راجع به شرایط مورد توافق قبلى، زیاد براى هم توضیح ندهند تا ذهنیت ناجورى ایجاد نشود. در کنار همه اینها بهتر است خواهرتان و همسر گرامىاش، نزد روانشناس یا مشاورى مراجعه کرده و مسائل خود را در میان بگذارند تا او جهت هر چه بهتر شدن فضاى زندگىشان و همرنگ شدنشان کمک کند. البته توصیه یا حتى تأکید ایشان بر استفاده از چادر براى پوشش را باید مثبت نگریست و بهتر است خواهر محترمتان با ایشان و البته به خواست خودش، در این موضوع همراهى کند. نیز اگر اشتغال به کار بیرون از خانه، تأثیر منفى روى وظایف داخلى و صفا و صمیمیت روابط زناشویى مىگذارد و همسرشان نیز هزینه زندگى را در حدّ قابل قبول تأمین مىکند، چه اصرارى بر ادامه اشتغال است، مگر اینکه تعهدات کارى وجود داشته باشد که آن امرى دیگر است.برادر الف.ص - مشهد
در زمان نوجوانى، نداشتن پدر را حس کردم؛ اما در کنار این کمبود، یک مادر فداکار و زحمتکش، جایش را پر کرده بود. سعى کردم به او کمک کنم و به یارى خداوند، از هر پلیدى و زشتى، به دور باشم. به عبادات و واجبات توجه خاصى دارم و مىکوشم در تمام مراحل زندگىام، خداوند را فراموش نکنم، تا اینکه دست تقدیر باعث آشنایى و سپس وصلت من با دخترخانمى شد. او را بسیار دوست دارم. سعى مىکنم احترامش را حفظ کنم و همدم خوبى برایش باشم. اما همسرم، غرور مرا در مقابل اقوام خود مىشکند و رفتارهاى مرا مسخره مىکند. بارها به خاطر پدر و مادرش مرا از خود مىراند. هیچ گاه به خواستههاى من توجه نمىکند. از هدیههاى من گلایه مىکند. پدر همسرم نیز بر سر مسئلهاى مانع دیدن ما شده و چند ماه است که او را ندیدهام. در طى یک سال که از نامزدى ما مىگذرد، همسرم و خانوادهاش مرا رنج دادهاند. به طورى که دیگر امیدى به آینده ندارم. گناه من در زندگى چیست؟ هنوز هم او را دوست دارم و نمىتوانم فراموشش کنم.
نمىدانم که ادامه این زندگى درست است یا نه؟ آیا مىتوانم امیدوار باشم که همسرم عوض خواهد شد؟ لطفاً مرا از گرداب سرگردانى نجات دهید.
برادر گرامى!
سعى کردهایم تا آنجا که در توان داریم پاسخگوى سؤالات شما و راهنمایتان باشیم. از صفات و سجایاى اخلاقى خوبى برخوردار هستید و تا به حال در زندگى به خوبى پیشرفت کرده و موفق بودهاید. ان شاءاللَّه ازدواج شما (که مثل اکثر ازدواجها، در ابتدا مشکلاتى در بر دارد) ختم به خیر شود. در هر آشنایى و وصلتى، در ابتداى امر، به علت تفاوت خصوصیات فردى (که برگرفته از محیط پرورشى مىباشد)، اختلافاتى به وجود مىآید. در صحبتهاى اولیه که جهت شناخت طرفین به عمل مىآید، دو طرف سعى در درک هر چه بیشتر هم مىکنند تا تفاوتها، کاهش یابد و به شباهتهاى بیشترى برسند. اما تا وقتى وارد زندگى مشترک (زیر یک سقف نشدهاند) بسیارى از صفات و خصوصیات، آشکار نمىشود.
مسئله دیگر اینکه، در شروع آشنایى، دو نفر سعى مىکنند خود را هر چه بیشتر با طرف دیگر همرنگ کرده، نظریات و علایق او را قبول کرده، هر چه بیشتر، خُلق خوش به هم نشان دهند (هر چند این کار خودآگاه یا ناخودآگاه صورت پذیرد) ولى، بسیارى از مسائل تا در مرحله عمل وارد نشوند، مشخص نمىشود. توقعات از خانوادهها که بالاتر مىرود، حرفها و نقلها بزرگتر از آنچه هستند، احساس مىشود و ... به این مسئله نیز توجه داشته باشید که همسر شما باید در برخى مسائل تجربه بیندوزد و زمان لازم است تا با برخى از مسائل به طور احساسىِ صِرف، برخورد نکند و یاد گیرد که عقل و منطق را هم دخالت دهد. پس بهتر است با صبر و حوصله با او برخورد کرده و به وى اجازه دهید کم کم با شما همخوان شود. احساسات و درخواستهاى خود را با زبان خوش و در کمال آرامش و خونسردى با او در میان بگذارید. در برخى موارد از دیگران بخصوص بزرگترهاى او بخواهید این مسائل را با او در میان بگذارند و در باره حرفها و رفتارهایش به وى تذکر دهند. نگه داشتن احترام توسط طرفین، اهمیت بسزایى دارد. اگر حرمتها شکسته و زیر پا گذاشته شود، شاید دیگر قابل جبران نباشد. در مورد رفتار خانواده همسرتان سعى کنید به خودکاوى و بررسى حرفها و رفتارهاى خود هم عادلانه بپردازید. شاید در جایى اشتباه یا کوتاهى داشتهاید. بهتر است با همسرتان و خانواده او، جلسهاى مشترک با بزرگترها بگذارید و خواستههاى یکدیگر را بشنوید و به همدیگر، فرصت جبران دهید . هنوز در ابتداى راهید و زود است مستأصل و پشیمان باشید. ما همان طور عمل مىکنیم که فکر و احساسمان به ما مىگوید.