نویسنده

 

باید جایگاه واقعى زن در جامعه مشخص شود
گفتگو با فرشته ولى‏مراد، کارشناس، مجرى و تهیه کننده برنامه تلویزیونى «زنان اهل قلم و قلم‏هایى که از زنان مى‏گویند»

مریم بصیرى‏

آغاز پخش برنامه 36 قسمتى «زنان اهل قلم و قلم‏هایى که از زنان مى‏گویند»، ما را بر آن داشت تا با تهیه کننده این برنامه گفتگویى داشته باشیم.
خانم «فرشته ولى‏مراد» کارشناس جامعه‏شناسى است و پس از 5 سال سابقه تدریس در دبیرستان‏هاى تهران در درس‏هاى زبان انگلیسى، ادبیات و جامعه‏شناسى، از سال 58 به صدا و سیما رفته و شروع به فعالیت در گروه جوان کرده است.
وى معتقد است که حرف‏هاى بسیارى در مورد زنان دارد پس مى‏کوشد در هر فرم و محتوایى در قالب‏هاى مختلف، حرف‏هایش را عنوان کند. پس به همین خاطر پس از پشت سر گذاشتن سه سال مسئولیت بخش خردسال تلویزیون در آغاز دهه 60 و همکارى با نشریات کودکان و نوجوانان، وارد حوزه مسائل زنان و خانواده شده است.
این تهیه کننده، کارش را با نوشتن داستان، نقد و بررسى فیلم، تحقیق و پژوهش در عرصه فرهنگ و هنر و ادب، برنامه‏سازى و... ادامه مى‏دهد و خود را در هیچ عرصه‏اى براى بیان سخنش محدود نمى‏کند.
وى پیش از این کارشناس، نویسنده و طراح برنامه‏هاى مختلف تلویزیونى بوده است؛ از جمله: «زن در قصه پریا»، «میکروفون طلایى»، «مسابقه کوچه پس‏کوچه»، «فکر خوب سیرى چند» و....
**

خانم ولى‏مراد، در اولین سؤال درباره برنامه اخیرتان توضیح دهید.

«زنان اهل قلم و قلم‏هایى که از زنان مى‏گویند»، در ارتباط با زنانى است که در مورد مسائل زنان فعالیت مى‏کند. این فعالیت هم شامل ادبیات داستانى و شعر مى‏شود و هم فعالیت‏هاى تحقیقى و پژوهشى و همچنین مسائل تئورى و ایدئولوژیک. در هر برنامه یکى از زنان تواناى کشور معرفى مى‏شوند و بنا به تخصّص آنان در مورد مسائلى چون زن در نهج‏البلاغه، مشارکت اجتماعى زن در اسلام، جایگاه زن در قرآن و مقایسه با ادیان دیگر، مسائل مربوط به خانواده و خانواده‏درمانى، بحث اشتغال زنان، زن و دفاع مقدس، نقد و بررسى هنر و ادبیات روز، زنان در تولیدات ادبى و هنرى و... صحبت مى‏شود. سعى من این است که تصویر زن در ایران با نشان دادن زنانى که یک قدم از دیگران جلوتر هستند، درست نشان داده شود. در کل مى‏خواهیم ببینیم جایگاه زن در کشور کجاست و قرار است به کجا برسد؟ مى‏خواهیم نوعى الگوسازى کنیم و مسیر را براى دیگر زنان باز کنیم، طورى که الگوهاى دختران امروزى مشخص شود؛ الگوهایى که متأثر از الگوى اصلى یعنى حضرت فاطمه(س) هستند.
علت پرداختن شما به این برنامه چه بود؟ آیا بیان مسائل و مشکلات زنان مد نظرتان بوده است و یا آشنایى مخاطبان با هنر و ادب و زنان نویسنده؟
ببینید برخى از مردم معتقدند هر مشکلى که جامعه انسانى با آن روبه روست زن و مرد هر دو با آن روبه رو هستند پس وقتى مسائل جامعه انسانى حل شود، مسائل زنان هم حل مى‏شود و پرداختن جداگانه به مسائل زنان لزومى ندارد. برخى دیگر هم معتقدند که زنان مسئله خاصى ندارند و مردان باید براى زنان تعیین کنند که چه باشند و چه نباشند، چه بکنند و چه نکنند، چه بگویند و چه نگویند، کجا بروند و کجا نروند، چه بخورند و چه نخورند و... در نظر آنان هر وقت زنان از مردان اطاعت نکنند دچار مشکل مى‏شوند. در واقع این افراد زن را موجودى مى‏دانند که زیرمجموعه مرد است و آمده تا در خدمت او باشد که البته این دیدگاه برگرفته از تورات و انجیل کنونى است و مربوط به یهودیان و مسیحیان است.
درست است که در کل، با حل شدن مشکلات جامعه انسانى، مشکلات زنان هم حل مى‏شود ولى آیا باید این مشکلات به شکلى مطرح شود یا نه؟ مشکلات زنان توسط چه کسانى باید گفته شود؟ آیا براى حل آنها باید پى‏گیرى‏هایى انجام بشود یا نه؛ اصلاً چه کسى از مشکلات زنان باخبر است و از درد آنان به درد مى‏آید؟ این‏جا بود که زنان اهل قلم مطرح مى‏شدند؛ زنانى که دردآشنایند و مى‏آیند در آثارشان از زنان و مسائل مربوط به آنان مى‏نویسند. پس هدف، آشنایى با مسائل زنان از زبان زنان نویسنده و محقق است.
در جامعه ما 80% کارها بر دوش زنان است و ادبیات فولکوریک ما نیز مابه‏ازاى بیرونى جامعه است.

یعنى ادبیات و جامعه‏شناسى ارتباط تنگاتنگى با همدیگر دارند؟

بله، به فرض در قصه‏هاى قدیمى کودکان مى‏شنوید که گرگ به یک خانه حمله مى‏کند و مردى در خانه نیست و مادر که همان بز زنگوله‏پاست براى کار و تهیه غذا به بیرون خانه رفته و مجبور است به تنهایى امور خانه و مسائل بیرون از خانه را انجام دهد و با دشمن هم بجنگد!
حدود ده سالى بود که در کانادا زندگى مى‏کردم و آنجا روى تحقیقى با عنوان نقش و جایگاه زن در ادبیات غرب کار مى‏کردم. تحقیقات بسیارى از طریق مصاحبه و آمارگیرى از خانواده‏هاى بلوک شرق به آمریکا انجام دادم. نقش و جایگاه زن در قصه پریا را هم همانجا نوشتم. با مطالعه فرهنگ غرب متوجه شدم که برخى مسائل فرهنگى ما بر اساس همان فرهنگ پى‏ریزى شده است، در صورتى که ما باید تفکرات اسلامى را میزان کار خودمان قرار دهیم و بقیه مسائل را از فرهنگ‏مان بیرون بریزیم. حتى در کتاب‏هاى درسى هم نادرست به زنان نگریسته شده است و خیلى راحت مى‏توان از یک بچه پرسید که نظرش نسبت به زن چیست و جواب او را با توجه به همان کتاب درسى‏اش گرفت.
در واقع ادبیات فولکوریک ما گرفته از مسائل جامعه‏شناسى مى‏باشند و همین ادبیات کهن ادبیات، ادبیات مدرن را مى‏سازند و مسائل دیگرى را مطرح مى‏کنند.

در مورد جایگاه زنان در تولیدات فرهنگى بگویید.

وقتى قرار باشد زنان و تولیدات فرهنگى آنها را بررسى کنیم، گاه یک لباس هم در حکم رسانه است. به نظر من اول باید جایگاه زن در جامعه را بررسى کنیم تا مشخص شود که این جایگاه چقدر با جایگاه زنان نامدار اسلام و سنت ائمه(ع) هماهنگ است. باید دید زن امروزى چقدر با قرآن نزدیک است و یا فاصله دارد که البته به نظر من دیدگاه برخى افراد و دست‏اندرکاران به زنان، متأثر از دیدگاه مسیحیت و یهودیان است. مثلاً در سریال امام على(ع) ظلم و فساد و شهادت امیرالمؤمنین(ع) همه بر گردن یک زن انداخته مى‏شود و این همان چیزى که از نظرات تحریف شده و از بایبل یهودیان گرفته شده است که زن دروازه گناه است.
چرا پلیدترین گناه تاریخ را بر گردن زن مى‏اندازند؟ حتى گناه مردان را هم به گردن زن مى‏اندازد. به فرض در سریال «معصومیت از دست رفته» یک زن آنقدر پلید مى‏شود که حتى از حجاج که پلیدترین فرد است، پلیدتر و مکّارتر معرفى مى‏شود و حجاج در مقابل این زن روسفید مى‏شود و به پلیدى او اشاره مى‏کند.
مثال دیگر هم این است که برخى مى‏گویند یک دنده زن کم است که این هم از همان فرهنگ بایبل به غلط وارد فرهنگ جامعه اسلامى شده است. در آن فرهنگ مى‏گویند چون زن دنده مرد خلق شده است، پس یک دنده زن کم است، آن وقت همین دیدگاه به غلط وارد فرهنگ ما شده و زن را موجودى ناقص فرض مى‏کنند.
مراکز و افرادى هم که کار فرهنگى مى‏کنند با توجه به برخى از همین نظرات غلط، تولیدات خود را پایه‏ریزى مى‏کنند و در نتیجه این تفکرات همین‏طور نسل به نسل تثبیت مى‏شود. اما کمتر کسى مى‏آید در تولیداتش نشان دهد که زن قهرمان است و مى‏تواند با موانع بجنگد و پیروز شود. زنانى که زیر فشار و تحقیر بزرگ شده‏اند و از زندگى‏شان ناراضى هستند، شکوه‏هایشان به جامعه تسرى پیدا مى‏کند و در نهایت به پرخاشگرى و لجام‏گسیختگى نسل جوان در جامعه منجر مى‏شود. همین که سال‏هاى سال زنان را محکوم کرده‏اند که گناه همه چیز بر گردن توست، باعث شده زنان افسرده‏تر شوند.
سیاستمداران و مسئولان فرهنگى، همه مرد هستند و اول باید دید که آنها در باورشان قبول دارند که زن مدیر و مدبّر است؟ قدیمى‏ترها که زنان را در حال خدمتگزارى و سرویس‏دهى مى‏خواهند و همه توانایى زن و فضاى مانور او در دنیا را در فضاى آشپزخانه مى‏دانند.
در تولیدات فرهنگى هم به دو شکل به زنان نگاه مى‏شود؛ یا زنانى که هیکل متناسبى دارند و دماغ عمل کرده و زیبا و در یک کلام، باربى هستند که همان مدل غربى است و تصویر آرمانى معشوقه با عشوه و کرشمه و یا اینکه زنانى سبکسر و شسته و رفته و بى‏خاصیتى که نادان و ناتوان هستند و در هر حال شیئى جنسى در خدمت مرد خانه.
اما در اسلام زن با شعور و تصمیم‏گیرنده است و مى‏تواند در مقابل ظلم بایستد. در هر دوى این مدل‏ها زنان به بیراهه مى‏روند و متناسب با شأن اسلامى نیستند. چون ما همه‏جانبه‏نگر نیستیم و درست نمى‏توانیم مسائل اسلامى را در تولیدات‏مان پیاده کنیم، مدل‏هاى غربى را ایرانیزه مى‏کنیم بدون اینکه کانال‏هاى اجرایى درست کنیم تا کارى در حوزه زنان صورت بگیرد. همه فقط حرف‏هاى کلى مى‏زنند و شعارهاى خوب خوب مى‏دهند و مى‏گویند اوضاع درست است. نتیجه آن مى‏شود که خوراک فرهنگى سالمى به خانواده‏ها نمى‏دهیم و آنها نیز چاره‏اى جز استفاده از دیگر محصولات را ندارند.

فعالیت‏هاى زنان و دیدگاه جامعه را در مورد این فعالیت‏ها پس از انقلاب اسلامى چطور ارزیابى مى‏کنید؟

وقتى قرار باشد جامعه‏اى اسلامى ساخته شود باید زنان نیز در تمامى عرصه‏ها سهیم باشند. بعد از انقلاب در ابتدا جامعه انسانى مد نظر بود و همه با هم فعالیت مى‏کردند ولى کم‏کم وقتى بحث تقسیم قدرت پیش آمد، نیمى از جمعیت کشور کنار گذاشته شدند. اگر قرار باشد روى مسائل زنان کارى صورت بگیرد و اوضاع اصلاح شود، مهم‏ترین قشر براى این کار، خود زنان هستند. درصد زنان متخصص کشور کم نیست ولى در جریان تصمیم‏گیرى نیستند و با گذشت 25 سال هنوز گلوگاههایى وجود دارند که زنان با وجود توان بالا نمى‏توانند کار کنند.
نصف نیروى انقلابگر، زنان بودند و نصف دیگرش نیز بارش بر دوش زنان بود، یعنى مردانى که دست‏پرورده زنان بودند و از آنها روحیه مى‏گرفتند.
در عرصه دفاع مقدس هم همین‏طور بود. همه مانورها روى ترشى و مربا درست کردن زنان در پشت جبهه بود اما زنان بنیان مرصوص را شکل داده بودند و حضورشان نه تنها غیر مستقیم نبود بلکه کاملاً مستقیم بود. خاطرجمعى و قلب مطمئنى که یک رزمنده هنگام رفتن به جبهه داشت به واسطه حضور همسر و یا مادرش در خانه او بود.
زنان در همان اوان انقلاب و بعد از آن ثابت کردند که آدم‏هاى مؤمن و متعمدى هستند و آن طور که برخى عنوان مى‏کنند آدم‏هاى ناتوان و ناآگاهى نیستند. زنان بعد از جنگ با صبورى بچه‏هاى شهدا و اسرا را تربیت کردند و آنها را به عرصه رساندند. پس با وجود اینکه هیچ زنى در خط مقدم جبهه نبود ولى جبهه اثر وجودى زنان بود.
جریان انقلاب باعث شد که مملکت دست خودمان بیفتد و عده‏اى مدیر شوند و به همان زنانى که در بطن انقلاب بودند و به آنان قدرت دادند، بگویند آنها کار بلد نیستند. حتى بعد از انقلاب برخى به امام خمینى(ره) گفتند زنان در رأى‏گیرى‏ها شرکت نکنند و دیگر نیازى به زنان نیست. برخى نیز گفتند رأى دو زن برابر با رأى یک زن باشد!
در آن زمان فقط چند زن فعال وجود داشتند که آنها هم به خاطر حضور پدر و یا همسرشان در عرصه سیاست، فعالیت مى‏کردند. اما حالا زنان به خاطر توانایى‏هاى خودشان مطرح شده‏اند ولى باز به آنها بى‏توجهى مى‏شود و گاه چون جزو فلان لیست و حزب هستند مردم به آنها رأى مى‏دهند بدون اینکه بدانند طرح زنان چیست؟ حضور زنان باید حضورى فهیم باشد نه اینکه حضورى فرمایشى. همه وزیران و مدیر کل‏ها هم که مرد هستند و سازمان‏ها توسط مردان اداره مى‏شود. حرف هم یکى است که جامعه اسلامى باشد و الگوى زنان حضرت زهرا(س). این حرف‏ها خیلى زیباست ولى آیا نباید یک مسئول بیاید و بگوید چه کار کنیم تا به آن الگوها برسیم تا دیگر جنبه‏هاى زندگى حضرت فاطمه(س) براى زنان باز شود؟ ماجرا شده است، ماجراى دیکته 20 که بدون غلطگیرى همه 20 مى‏شوند.
ظلم، خودش فى‏نفسه فساد است. کسانى که مى‏گویند چرا در مورد زنان حرف مى‏زنید باعث مى‏شوند که این فساد دامنگیر شود. اگر به حق و عدالت عمل نشود ظلم است و اگر ظلم باشد فساد است. افرادى که معتقدند با عنوان کردن حقوق زنان، آنها جرئ مى‏شوند باید بدانند زنى که بعد از عمرى زندگى مشترک و تحقیر شدن به اشکال مختلف در خانه، حالا فهمیده فطرت انسان مطابق با کرامت انسانى است و حالا عزت نفس پیدا کرده است تا حرف خودش رابزند، تازه با حق واقعى خودش آشنا شده است، حقى که سال‏ها از آن بى‏خبر بود.
انقلاب باعث شد انسان به کمال برسد و اولین کسى که باید کرامت زن را حفظ کند هم‏خانه و هم‏سر اوست. این حُسن انقلاب است که زن طورى بار بیاید که جلوى اولین کسى که او را تحقیر کرد، بایستد. یا باید چشم‏ها را ببندیم و یا با جسارت بایستیم و بگوییم این حرف‏ها که در مورد زن‏ها و کار آنها در خانه مى‏گویند، در اسلام نیست. در اسلام اسباب زندگى و جهیزیه واجب شرعى مرد است. ولى همیشه خانواده زن این لوازم زندگى را تهیه مى‏کند بدون اینکه کسى قدرشان را بداند. اگر زنى نه برحسب وظیفه بلکه به خاطر احساس تعلق به خانواده و محبت، خدمتى در خانه مرد مى‏کند مرد هم باید قدردان او باشد نه اینکه بگوید وظیفه‏اش بوده است و تازه بعد از چندین سال زندگى همه چیز به نام مرد باشد و زن هیچ مالکیت مادى نداشته باشد.
در دنیا با جهت‏گیرى‏هاى مخصوصى روى مسائل زنان کار مى‏شود. حالا اسلام که بهترین حرف‏ها را درباره زنان و خانواده زده است چرا باید با کم کارى ما، مسائل مربوط به زنان وارونه جلوه داده شود. توقعاتى که امروزه از زنان مى‏رود نامعقول است. از وقتى زنان دختر بچه هستند تا موقعى که بزرگ مى‏شوند مسئولیت‏هاى مختلفى در خانه دارند و به مرور زمان دچار بیمارى و افسردگى مى‏شوند چون از ابتدا کسى به خواسته‏ها و نیازهاى آنان توجهى نداشته و دچار انواع کمبودهاى روانى شده‏اند. وقتى ارزش‏ها و ضد ارزش‏هاى مربوط به حیطه زنان مشخص نیست نتیجه‏اى هم جز این نباید انتظار داشت.
انقلاب یک جسارت بزرگ بود و حالا براى حل مشکلات، آدم‏هاى جسور مى‏خواهد. آدم‏ها باید حرف‏هاى تازه بزنند و به مسائل روز توجه کنند نه اینکه حرف‏هاى همدیگر را تکرار کنند. اصلاً حکمت پویا بودن شیعه نیز در همین است که دستور اسلام در شرایط هر زمان براى مردم روشن شود. رمز موفقیت ما اجتهاد سنت پویا است.
خانم ولى‏مراد، اگر قرار باشد در مسائل سیاسى و اجتماعى و چه در مسائل فرهنگى همه‏اش داد از زن و حضور فعال او بزنند و شعار بدهند؛ آیا این خود نشانه نوعى ترحم نسبت به زن نیست و صحه گذاشتن بر این امر که زن موجودى ناتوان است و حالا باید دایم براى حضورش در صحنه و اعطاى حقوقش زمینه‏سازى کرد؟
موضوع زن چاهى شده است که اگر از آن آبى براى خود زن در نمى‏آید ولى براى عده‏اى نان دارد. برخى شعارهایى مى‏دهند که مردم از آن خوش‏شان مى‏آید ولى کارى را که خودشان دوست دارند انجام مى‏دهند.
زن احتیاج به حمایت دارد ولى هم در خانواده و هم در اجتماع به او ظلم مى‏شود. «روز زن» واقعاً به آن معناست که زن عنایت ویژه مى‏خواهد و چون حقش تا به حال ضایع شده است باید بیشتر به او توجه کرد تا حقوق انسانى وى ایفا شود.
هر چند برخى شعارها متناسب با باورهاى اسلامى است و باعث خوشبین شدن زنان مى‏شود، اما باید دانست که زنان ناآگاه نیستند و به دنبال دست و پنجه نرم کردن با مشکلات هستند و همین جنگیدن با مشکلات باعث مى‏شود توانایى‏هاى اصلى آنان هرز برود. زنان به جرم زن بودن انرژى‏هایشان هرز مى‏رود. هم در خانه درگیر خدمات مى‏شوند و هم در جامعه با افکار نادرست مبارزه مى‏کنند، حالا هم که وضعیت طورى شده خرج خانه هم به گردن زنان افتاده است و برخى مردان مى‏گویند حالا که مى‏خواهید فعالیت داشته باشید پس خرج خانه را هم شما در بیاورید.

با این حساب نظرتان در مورد اشتغال زنان در بیرون از خانه چیست؟

با اشتغال زنان کاملاً موافق هستم. فرهنگ جارى ما زن را مجبور به کار خانه مى‏کند. تربیت فرزند با کار خانه متفاوت است. هیچ زنى اجبار به انجام کار خانه ندارد. حال اگر زنى بیکار بود و توانایى و تخصصى نداشت باید کار خانه‏اش را هم انجام دهد.
با اینکه زن آزاد است که فعالیت اقتصادى خارج از خانه داشته باشد ولى افتخار اسلام هم به این است که حتى اگر زنى میلیاردر باشد خرج زندگى‏اش بر عهده همسر است. در صورتى که در دیگر کشورهاى غیر اسلامى نصف سرمایه زن متعلق به مردان است.
زنان حتى در گرفتن مال خودشان و نگهدارى از اموال‏شان به حمایت‏هاى قانونى احتیاج دارند؛ چرا که الان وضع طورى شده که بعضى مردان با گرفتن تمام اموال زنان بدون اینکه حتى چیزى به زن بابت حقوق زندگى مشترک بدهند، زنان را طلاق مى‏دهند و یا همان طور دوباره ازدواج مى‏کنند که به نظر من ازدواج مجدد آنها نوعى دزدى است.

منظورتان دزدى از اموال همسر اول است؟

بله، به نظر من مردى که مى‏خواهد ازدواج مجدد داشته باشد باید عدالت و توانایى‏اش سنجیده شده و برگه‏اى تحویل بگیرد. این نمى‏شود که مرد خودش مدعى و مجرى و متقاضى و قاضى باشد؛ یعنى مردى بگوید همسرم ناسازگار است پس باید زن دیگر بگیرم، چون مى‏توانم عدالت را اجرا کنم. پس اقدام مى‏کنم. درست است که در اسلام، ازدواج مجدد مردان به نفع زنان بوده ولى کدام ازدواج مجدد؟ اینکه هر مردى توانست با صرفه‏جویى و درایت زنش در امور خانه‏دارى پولدار شود، با پول دزدى و عاطفه‏دزدى برود همسر دیگر اختیار کند و زن اول حس کند عمرش حرام شده است!
زنى که تمام مسئولیت‏هاى زندگى را به دوش داشته و نواقص مادى زندگى را پوشش داده، جهیزیه آورده و چهار شیفت در خانه مرد کار کرده است و از حق خوراک و پوشاک و تفریح و استراحت خودش کوتاه آمده و بچه تربیت کرده است؛ در واقع از مرد طلب دارد و مرد هنگام ازدواج مجدد باید ابتدا طلب زن را از لحاظ مادى و عاطفى پرداخت کند و در صورت رضایت همسر اول خود، به همسر دوم فکر کند. اما الان وضع طورى شده است که هر مردى که مى‏خواهد مجدداً ازدواج کند مى‏گوید من مى‏توانم عدالت را اجرا کنم و ازدواج مى‏کند. در صورتى که اصلاً عدالت را اجرا نمى‏کند و یا درست‏تر بگوییم امکان اجرایش وجود ندارد.
خانم ولى‏مراد، با تشکر از شما، ما هم امیدواریم که واقعاً به مسائل و مشکلات زنان جامعه درست پرداخته شود نه اینکه همه چیز در حد شعر و شعار باشد.
ما نیز با همین امید فعالیت مى‏کنیم و تلاش‏مان این است که زنان به خود آیند و به حقوق انسانى‏شان پى‏ببرند.