دنیاى زنانه رمانهاى عامهپسند
شهلا زرلکى
ادبیات عامهپسند Pupular Literature، در بدنه ادبیات هر جامعهاى یک ژانر مستقل به شمار مىآید. وجود این گونه ادبى با ویژگىهاى خاص خود، گونهاى پاسخ به نیازها و خواستههاى مخاطبان است. ساختار یک اجتماع متشکل از قشرها، طبقهها و افراد متفاوتى است که مجموعه آنها یک جامعه بزرگ را پدید مىآورد؛ جامعهاى که در عین انسجامِ بیرونى، از درون، ماهیتى متکثر و چند لایه دارد. در لایههاى مختلف و گاه متباین ساختار درونى اجتماع، مخاطبان بالقوهاى زندگى مىکنند. هر شهروند علاوه بر نقش مجزایى که به عنوان یکى از اعضاى خانواده اجتماع بازى مىکند، مخاطب قانونها و محصولات اقتصادى، سیاسى، فرهنگى و هنرى نیز هست. ادبیات به مثابه یکى از محصولات فرهنگى، با حیطه گسترده و متنوعى از تقاضا روبهروست. همه افراد یک جامعه، نمىتوانند مخاطب اندیشهورزىهاى «ادبیات اندیشه» باشند. شعر و رمان دو گونه ادبى پرطرفدارند و تردیدى نیست که طرفداران شعر و رمانى که پایههاى شکلگیرى خویش را بر اصل و اساس پرسشهاى هستىشناسانه استوار کردهاند، در اقلیت قرار دارند. اکثریت شهروندان یک جامعه پیشرفته یا در حال پیشرفت، بیش و پیش از آنکه در بند پرسشهاى فلسفى و مسائل زیرساختى زندگى خود باشند، در قید دغدغههاى زندگى روزمره گرفتارند. غم و شادى آنها در مسیرى که از «سطحِ» زندگى مىگذرد، جریان دارد. حتى عشقورزىها و تمایلات معنوى آدمهایى که اکثریت جامعه - چه جوامع ابتدایى و چه جوامع متجدد امروزى - را تشکیل مىدهند، در جهتى پیش مىرود که مخالف جهتگیرىهاى قشر اقلیت است.
به بیان ساده، عامه مردم، فرصت و حوصله چندانى براى شنیدن و خواندن حرفهاى بزرگ و پیچیده و مبهم ندارند. این گروه اکثریت زمانى که به ادبیات روى مىآورند، بیشتر خواهان تفریح و تفنناند. ادبیات و به ویژه رمان براى آنها، آینهاى است که بتوانند تمامقدِ نیازها و دغدغههاى آشناى خود را در آن ببینند. غالباً این نیازها و دغدغهها، از جنس نیازهاى متعالى و دردها و پرسشهاى فرا زمینى نیست. خواننده عام، نیازهایى این جهانى دارد. اگر به خصلت عام بودن، «جوانى» را نیز بیفزاییم، آنگاه مىتوان نشانهها و مؤلفههاى رمان عامهپسند را به گونهاى مدوّن، طبقهبندى کرد. اما پیش از این طبقهبندى ذکر چند نکته ضرورى مىنماید. نخست آنکه وجود این ژانر در ساختار کلى ادبیات هر جامعهاى ضرورت دارد. عادت دادن به مطالعه و تربیت مخاطب براى خواندن ادبیات جدى، مهمترین کارکرد این گونه ادبى است. بسیارى از مخاطبان جدى ادبیات و اکثریت قریب به اتفاق نویسندگان صاحبنامى که مىشناسیم، در سالهاى نوجوانى و جوانى، خواندن و نوشتن را با مطالعه آثار همین ژانر آغاز کردهاند. اولین نتیجه رویکرد به این آثار، تقویت و آمادهسازى ذهن بکر و جوان مخاطب براى پیش رفتن به سوى ادبیات جدىتر است.
ناپختگى و ناآشنایى ذهنیت مخاطب جوان با آثار ادبى بزرگ، علت اصلى گرایش به رمانهایى است که بار محتوایى سنگینى ندارند. ذهن نوجوان و جوان، بىحوصلهتر و محدودتر از آن است که به تعمق در کتب فلسفى و متون چند لایه ادبى بپردازد. شکلگیرى گونههاى ادبیات عامهپسند به چند عامل بستگى دارد؛ عواملى که در فرآیندى خود به خودى از ملزومات یک جامعهاند و پیشزمینههاى ناگزیر شکلگیرى ادبیات عامهپسند به شمار مىآیند.
1- مخاطب: «لارنس پرین»، مهمترین ویژگى مشترک میان مخاطبان رمان عامهپسند را توقع «ثابت و یکسان آنها» از داستان مىداند. خوانندگان معمولاً انتظارات ثابتى دارند که اگر هنگام مطالعه یک داستان برآورده شود، آن اثر را خوب و تأثیرگذار ارزیابى مىکنند. یکى از توقعات خواننده، «سرگرمکننده» بودن یک رمان است. همان ویژگىاى که سبب شده است، منتقدان ادبى شاخهاى از ادبیات عامهپسند را «ادبیات گریز» (تفریحى، سرگرمى) (Literatur of escape) نامگذارى کنند. در چنین آثارى نباید به دنبال هدفمندىهاى خاص نویسنده بود. اندیشه، از خود رد پایى در این آثار باقى نگذاشته است.
وجوه شباهت میان قهرمانان داستان و خواننده داستان، خواننده را به رمان نزدیک مىکند و این نزدیکى همان اصلى است که از آن به عنوان «همذاتپندارى» یاد مىکنیم. مخاطب اگر با ماجراى داستان یا آدمهاى آن احساس نزدیکى و همدلى و همراهى نکند، قصه را ناتمام رها مىکند.
پایان خوش (Happy end)، بدیهىترین و سادهترین ویژگى یک رمان عامهپسند است. خواننده، مشتاق و کنجکاو سرنوشت آدمهاى رمان است و براى اشتیاق و علاقه خود، پایانى خوب و خوش را مىپسندد. از نظر او، قهرمانان قصه باید عاقبت به خیر شوند.
«خیر»بودن این عاقبت با تحقق آرزوهایى چون وصال عاشق و معشوق، مُردن رقیب یا دشمن و به بیان کلىتر، خوشبخت شدن، معنا مىیابد. دختر جوان قصه باید طالعى نیکو داشته باشد. «سیندرلایىشدن» بخت و اقبال دختر مفلوک و فقیر رمان و سر رسیدن بهنگام اسب سپید رؤیاها، یکى از نشانههاى مشترک است که در رمانهاى مختلف ژانر مورد نظر، بازتابى متفاوت دارد.
خیل رو به فزونى مخاطبان جوان و اشتیاق نسل دبیرستانى به خواندن رمانهاى عاشقانه که یکى از پر مخاطبترین رمانهاى ژانر عامهپسند است، دلیل محکمى براى انتشار این آثار در شمارگانى قابل توجه است. البته کثرت جمعیت جوان در جامعه معاصر ما و اشتیاق نسبت به رمانهاى عامهپسند، تحت تأثیر عواملى همچون رسانههاى گروهى، اینترنت و ... رو به کاستى است. تنها زمانى فزونى این استقبال به چشم مىآید که شمارگان و نوبت چاپ این گونه رمانها را با رمانهاى بخش ادبیات اندیشه مقایسه کنیم. اگر چه شمارگان کتابها در همه رشتهها و زمینهها، روندى رو به کاهش دارد اما باز در مقام مقایسه، رمانهاى عامهپسند چند گام جلوترند. به نظر مىرسد، وجود مخاطبان این گونه رمانها در تعدد نوبت چاپ و میزان شمارگان تأثیرى شگرف و قابل توجه دارد. پس طبیعى است هنگام بررسى چند و چون کیفیت و کمیت این گونه ادبى، بحث مخاطبشناسى نیز مورد توجه قرار گیرد.
2- ناشر: تأثیر ناشران بر ترویج رمان عامهپسند، چنان آشکار و بدیهى است که نیازى به تأکید ندارد. در واقع، موفقیت ناشر به استقبال خریداران کتاب بستگى دارد. ناشر و مخاطب در دو سوى رابطهاى متقابل و مستقیم قرار گرفتهاند. حیات اقتصادى و معنوى یک مؤسسه انتشاراتى وابسته به میزان تقاضاى مشتریان کتاب است. در اوضاع فرهنگى کنونى، همان گونه که پیش از این گفته شد، همچنان آمار انتشار آثار موسوم به عامهپسند، چند گام پیشتر از آثار دیگر است. پس اگر گروهى از ناشران نسبت به چاپ و انتشار این آثار استقبال بیشترى نشان دهند، جاى شگفتى نیست. تضمین بازگشت سرمایه، بهانه خوبى براى افزودن تیراژ و تعدد نوبت چاپ است. عدم خطرپذیرى ناشران در زمینه انتشار کتاب، عامل مهمى است که مانعى بزرگ بر سر راه نویسندگان و مترجمان به شمار مىآید. استقبال صنعت نشر از رمانهاى عاشقانهاى که محتواى عمیقى ندارند، خطرى جدى براى رمانهاى اندیشه است.
در ضرورت وجود رمانهاى عامهپسند شکى نیست، نگرانى آنجا آغاز مىشود که گرایش ناشران به چاپ آثار خوب غیر عامهپسند، کمتر مىشود و همزمان موجى عظیم از ناشران رمانهاى عامهپسند پدید مىآید. نبودن معیار ارزشگذارى و تمیز خوب و بد آثارى که به دست ناشر مىرسد، پنهانترین آسیب براى بدنه ادبیات به شمار مىآید؛ هر چند پیامدهاى این آسیب پنهان، این روزها آشکار است. نویسندگان رمانهاى عامهپسند در مقایسه با دو دهه قبل بیشتر شدهاند. اگر پیش از این دو - سه نویسنده در این ژانر، شناخته شده بودند، این روزها نمىتوان رقم ثابتى براى تعداد این نویسندگان تخمین زد. استقبال ناشران، گرایش نویسندگان را سمت و سو مىدهد. در واقع این استقبال، مشوق نویسندگان براى نوشتن رمانهایى است که براى همگان قابل خواندن است. «خواندنى» بودن، امتیاز کوچکى نیست، به شرط آنکه در پسِ یک اثر خواندنى، اندیشهاى ناب نهفته باشد. فرق بسیار است میان جذابیت موضوع و سوژه یک داستان و خواندنى بودن به معناى واقعىاش. در داستانى که اندیشه و کششهاى دراماتیک موازى یکدیگر حرکت کنند، مىتوان امیدوار بود اثرى شایسته متولد شود اما زمانى که رماننویس تمام همت خویش را براى تحریک احساسات مخاطب، به کار مىگیرد و فضایى سرشار از تخیلهاى سادهلوحانه مىسازد، نمىتوان انتظار داشت اثرى جاودان و خواندنى - به معناى حقیقىاش - شکل بگیرد.
نکته دیگر در باره پدیدآورندگان رمان عامهپسند، جنسیت نویسندگان است. در سالهاى اخیر موجى بزرگ و مهارناپذیر راه افتاده است که پیشاپیش آن، زنان نویسندهاى حرکت مىکنند که به عامهنویس مشهورند. البته در این خیل رو به فزونى، نامهاى شناختهشده اندکند. باقى، سیاهلشکران رمان عامهپسندند.
3- نویسنده: ضلع سوم مثلثى که ادبیات داستانى را شکل مىدهد، نویسنده است. رماننویسان نقش بزرگى در ترویج رمان عامهپسند داشتهاند. به استثناى چند اسم مشهور که از آن میان مىتوان به نسرین ثامنى (اوایل دهه شصت) و فهیمه رحیمى (اوایل دهه هفتاد) اشاره کرد، بسیارى از نویسندگان این ژانر که غالباً زن هستند، نام آشنایى ندارند.
رماننویسانى که در این ژانر قلم مىزنند، مىکوشند توقعات و انتظارات مخاطب را برآورده کنند. البته در این راه، آنها از برآوردن نیازهاى درونى و پنهان خویش نیز غافل نیستند. از آنجا که اکثریت زنان رماننویس - به ویژه در این ژانر - راه را بر غلبه احساسات زنانه خویش باز مىگذارند ناخودآگاه یا حتى آگاهانه جهت قلمشان به سوى عامهنویسى مىرود. غلبه «احساس بر تعقل» زمانى خطرناک مىشود که نویسنده زن، از دانش ادبى و بینش عمیق بهرهمند نباشد. سادگى مفرط نوشتار و سادهلوحى غالب بر گفت و گوهاى شخصیتهاى داستانى و پایان خوش قصه، از ویژگىهاى مشترک رمانهاى زنانه - از نوع عامهپسند - است.
حال این پرسش مطرح است که چرا گرایش زنان در زمینه نگارش رمانهاى عامهپسند بیشتر است؟
در بهار سال 83، حدود 35 رمان با این گرایش به چاپ رسیده است که از این میان، 30 رمان مربوط به نویسندگان زن بوده است. راستى چرا در بخش ادبیات عامهپسند، زنان نقش پر رنگى دارند؟ بىتردید براى بازشکافت این گرایش، باید به سراغ سائقهها و انگیزههایى روانکاوانه رفت.
رؤیاهاى شخصى زنان در بیشتر موارد حول موضوع عشق، مرد آرمانى یا ناکامىهاى عشقى مىگردد. زنها به دلیل ساختار ذهنى منحصر به فرد خود که مبتنى بر احساس است، گرایشى ناخودآگاه به خیالپردازى دارند. «تخیل»، یکى از اصول پایهاى داستاننویسى است اما تخیل زنانهاى که در قصههاى عامهپسند دیده مىشود، راهى به اعماق نمىبرد و در سطح ماجرا و موضوعى که برگزیده شده، باقى مىماند. به همین دلیل تخیل زنانه مبدل مىشود به سادهنگرى مفرطى که ریشه در خواستها و آرزوهاى خام دخترانه دارد. زنِ قصهنویس اگر شیوههاى درست و فنون داستاننویسى را با اندیشههاى بکر خویش در هم نیامیزد، موفقیتى در مسیر ادبیات کسب نخواهد کرد و خواننده او، دختران خیالاندیش و خاماندیش دبیرستانىاند. از سوى دیگر، این گونه رمانها، آسیبى جدى براى ذهن خیالپرداز دختران دبیرستانى نیز محسوب مىشوند. اگر مخاطبان جوان از این گذرگاهِ تمرین و عادت به مطالعه، به سلامت بگذرند، و با ژرفاى دریاى ادبیات آشنا شوند، مىتوان بر نقش فرهنگساز رمانهاى عامهپسند صحه گذاشت و همه اینها بستگى دارد به درجه خیالپردازى نویسنده و تأثیرپذیرهاى مخاطب.
رؤیاسازى زنان نویسنده، عامل مخربى است که همزمان عمل تخریب را در دو جهت به کار مىگیرد. غرق کردن مخاطب جوان در دریایى از خیالات و رؤیاهاى واهى و آفرینش اثرى که چیزى درخور رشد و ارتقاى شخصیت مخاطب ندارد. از یک سو، جوانان رؤیایى و واقعیتگریز پرورده مىشوند و از سوى دیگر، آثار ادبى دچار کیفیتى نازل مىشوند.
مسئله دیگر، مجراهاى انتشار این گونه آثار است. سرمایههاى شخصى نویسنده، این روزها، مهمترین عامل چاپ و انتشار آثار داستانى است. اولین کتاب یک نویسنده معمولاً با استقبال کمتر ناشرى روبهرو مىشود. اتکاء نویسنده به سرمایه شخصى، یکى از عوامل فزونى رمانهاى عامهپسند است. نویسندگان زن این گونه رمانها، تکثیرى تساعدى دارند. بالا رفتن قدرت مادى براى انتشار یک اثر و «توهم» نویسنده بودن، سبب شده ژانر مستقل ادبیات عامهپسند، آسیبهاى بسیارى را تجربه کند. غلطهاى نگارشى، ضعف زبانى و کلیشهاى بودن موضوع محورى داستان از جمله کاستىهاى رایج این گونههاى نوشتارى است. گروهى از این نویسندگان، تنها به ترسیم رؤیاهاى تحقق نیافتهشان مىاندیشند. مکتوب کردن این آرزوهاى دخترانه در قالب یک رمان، منجر به پیدایش آثار سطحى و بىارزشى شده است که اکنون شاهد آن هستیم.
از ویژگىهاى رمان عامهپسند مىتوان به مواردى از این دست اشاره کرد:
1- تقسیم شخصیتها به سیاه و سپید.
2- تقابل عشق و عقل یا بدى و خوبى.
3- تحریک احساسات و عواطف خواننده.
4- پایان خوش.
کنار هم قرار گرفتن این ویژگىها به تنهایى عاملى منفى براى رد یا انکار یک رمان به شمار نمىآید. چرا که همان گونه که در آغاز این نوشتار گفته شد، ژانر عامهپسند، ژانرى مستقل و ضرورى براى هر کشورى و هر جامعهاى است. نکته قابل تأمل در این میان، تکرار کلیشهوار مضامین این آثار است. ادبیات عامهپسند همچون دیگر گونههاى متکثر ادبى، نیازمند «خلاقیت» است. تکرار مضمونهایى که همه در سادهنگرى و نوعى بلاهت داستانى رایج، با یکدیگر مرزهاى مشترک دارند، به جز رکود و توقف ادبیات عامهپسند، حاصلى در پى ندارد. ویژگىهاى ادبیات عامهپسند گرچه ثابت و نامتغیرند اما لازم است نویسندگانى که در این ژانر قلم مىزنند، چاشنى تخیل و خلاقیت را با کار خویش بیامیزند تا شاهد آثار مشابه و بىارزش نباشیم؛ آثارى که حتى در شکل ظاهرى خود نیز شبیه همدیگرند. روى همه طرحهاى جلد، تصویر نیمرخ و تمامرخ دختر یا زنى جوان دیده مىشود که با چشمانى اشکبار به نقطهاى دوردست خیره شده است. اگر بر اهمیت طرح جلد به عنوان معرف محتواى درونى اثر، واقف باشیم، مىتوان آغاز و پایان ماجراى همه این کتابها را پیش از گشودن آنها حدس زد. تصویر زیبا و غمگین زنى جوان روى جلد یک رمان، انگیزه نیرومندى براى مشتریان مؤنث و جوان این گونه رمانهاست. بنابراین در کنار نقش مؤثر رمانهاى بازارى در زمینه ترویج عادت مطالعه، نباید نقش بازدارنده آنها را نیز از نظر دور داشت. این رمانهاى یک شکل، زمانى تهدیدکننده به نظر مىرسند که بدانیم نقش بسزایى در نزول سطح سلیقه مخاطب بازى مىکنند. بسیارى از مخاطبان نمىتوانند از گذرگاه رویکرد به رمانهاى سطحى و بازارى به آسانى عبور کنند. توقف در این گذرگاه، خطر هولناکى است که نسل جوان علاقهمند به مطالعه را تهدید مىکند. محدودیت ویژگىهاى رمانهاى عامهپسند در جامعه ما که همان تکرار مضامین عاشقانه است، این گونه ادبى را تا حد ابزارى براى سرگرمى و گاه فرو رفتن در وهم و رؤیایى بىثمر تنزل داده است.
اگر فضاى ادبى کشور، جایگاهى نیز براى ادبیات عامهپسند در نظر بگیرد و به نقد و بررسى رمان هایى که با این گرایش منتشر مىشوند، بپردازد، شاید بتوان از سیر نزولى سطح کیفیت این آثار جلوگیرى کرد. این نکته زمانى اهمیت مىیابد که در نظر داشته باشیم، اکثریت خوانندگان این رمانها را دختران جوان تشکیل مىدهند. رمان عامهپسند، مرکز دایرهاى است که مخاطب و نویسنده را به هم وصل مىکند. تکرار این دور و تسلسل با تکرار جنسیت دو سوى این ماجرا تکمیل مىشود. زنان نویسنده و زنان خواننده در حرکتى دوّار، دایره بزرگشوندهاى به نام ادبیات عامهپسند را ترسیم مىکنند. مراقب باشیم این دور باطل، سرگردانى و سرگیجه طبیعت و ذهنیت زنانه را مضاعف نکند.