نویسنده

 

هواى آفتابى آینده‏

شهلا زرلکى‏

جوانى یعنى آغاز راه؛ و دختران چه بهارى باشند و چه خزان‏زده، در آغاز راهند. در آغاز راه، توشه سفر هست، امید رسیدن هست، امید یافتن همراه و همسفر هست و اینهمه، به جوان جرئتِ سفر مى‏دهد. جوانان از نعمت امیدهاى آتیه‏اى نویدبخش بهره‏مندند. شادابى و نیرو، جوان را مجهز ساخته است تا به پیشواز زندگى برود.
دختران، سرمایه‏هاى بسیار دارند. وجاهت، متانت و وقار، دختران ایرانىِ مسلمان را چهره‏اى بخشیده است که مى‏تواند وجه مشخصه آنها در میان جوامع مختلف با فرهنگ‏هاى مختلف باشد. «ایمان»، گوهر نایابى است که در قلب همه دخترکان سرزمین ما نهفته است. دختران از هر راهى که بروند و هر نقابى که به چهره بزنند، معصومیت کودکى‏هاى خویش را در جایى امن پنهان ساخته‏اند. جایى امن در خانه‏هاى پدرى، جایى مطمئن در آغوش پذیرنده مادر. امید به آینده، احساس خوشایندى است که دختر جوان تمامى آرزوهاى ممکن و ناممکن خویش را به یارى آن، نزدیک مى‏بیند. تمام رؤیاپردازى‏هاى دخترانه ریشه در همین امید جوانى دارد. پس نمى‏توان چندان خُرده گرفت که چرا دختر در بحبوحه بلوغ و نوجوانى، در گوشه انزوا مى‏نشیند. انزواى او به معناى تنهایى و افسردگى و ملال نیست. اگر جور دیگرى نگاه کنیم، خیالات دور و دراز دختر را از پسِ هاله‏اى از تنهایى مى‏بینیم. او افسرده نیست. اضطرابِ شیرین بلوغ یعنى ریختن طرح‏هایى زیبا براى آینده. این ابهامِ ذاتى آینده است که به اضطراب‏هاى هرازگاه دخترک دامن مى‏زند. ترس از نرسیدن به چشم‏انداز فریباى روزها و سال‏هایى که در راهند، دختر را نگران مى‏کند. پس انزوا و اضطراب‏هاى گاه به گاه او طبیعى و موجّه است. والدینِ دختر مى‏دانند یا باید بدانند که تلخى‏ها و دغدغه‏هاى دختر، گذرا و ناپایدار است. اگر اطرافیان بکوشند چراغ امید را در دل دختر روشن نگاه دارند و همراه او در گذر از مرزهاى پر افت و خیز جوانى باشند، هیچ گاه وسوسه گریز، دختران را آشفته نمى‏کند. اگر امید و ایمان، پا به پاى هم در ذهن و روح دختران نگران رشد کنند و بال و پر بگیرند، دیگر هراسى از بادهاى ویرانگر عشق‏هاى ساده‏لوحانه وجود ندارد.
امید به آینده بازتاب‏هاى گوناگونى در آینه زندگى دختران دارد. دورنماى تشکیل زندگى مشترک، رفتن به دانشگاه و ادامه تحصیل حتى اگر گوشه‏اى از خیال‏پردازى‏هاى دخترانه باشد، و اگر مجالِ به واقعیت پیوستن نداشته باشد، باز جرقه روشنى است در ظلمات تردید و بدگمانى نسبت به آینده‏اى که گاه جلوه‏اى مه‏آلود دارد و گاه منظره‏اى روشن و آفتابى. سرگردانى و دلواپسى دختران که گاه سبب مى‏شود آنها از مرزهاى تعادل دور شوند و اعتراض جامعه، قانون و خانواده را برانگیزند، اقتضاى طبیعتِ متلاطم جوانى است. «انتظار»، براى سر زدن افق‏هاى پیش‏رو، آدم منتظر را سراسیمه مى‏کند و این سراسیمگى، نشانه‏هاى بیرونىِ بسیار دارد؛ گرایش به مُدهاى عجیب و غریب، وسوسه‏هاى فرار از خانه براى تحقق آرزوهاى ناممکن، دل سپردن به عشق‏هاى خام کودکانه و بازیگوشانه و همه و همه، نشانگان توجیه‏شدنىِ رفتار دخترانى است که امید را در اعماق جان خود زنده نگاه داشته‏اند براى روز مبادا. پس مى‏توان امید بست که دخترانِ ره به بیراهه برده، از مسیرهاى بى‏برگشت، معصومیت‏هاى گمشده خود را بازیابند و به خانه برسند.
جوانى، آغاز راه است؛ پس اگر دخترانى هستند که شتابزده به راه مى‏افتند و فصلى از جاده را در تاریکى مى‏پیمایند، نباید ترسى به دل راه داد. گم شدن در آغاز راه، هراسناک نیست، چرا که امید بازگشت هنوز زنده است. پس مى‏توان با نگاهى شفقت‏آمیز و سرشار از همدلى به دختران نگاه کرد. چه دخترانى که خموش و خجل به تماشاى سال‏هاى نوجوانى نشسته‏اند و چه دخترانى که با نگاهى شیطنت‏آمیز، فضاى پیرامون خود را کنجکاوانه مى‏کاوند و گاه ناگزیر مى‏شوند تاوان کنجکاوى‏هاى بازیگوشانه خود را پس بدهند.
جوانى اگر آغاز راه باشد، حضورِ بلدِ راه یک ضرورت است. کسى باید در طى مسیر، راهنماى پاها و چشم‏هاى مردد و پر امید باشد. باید کسى باشد تا نگذارد گوهر ایمان زیر غبار فراموشى از یاد برود. آینده زندگى، یک جدال نابرابر است میان دل‏هاى پر شور و جوان و حوادث بى‏شمارى که همیشه پیش از آنکه فکر کنى اتفاق مى‏افتند. در این جدال، بازنده کسى است که تک و تنها و بى‏سلاحِ امید وارد کارزار شود. توکل به سرشارترین منبع نیرو و قدرت، نجات مسافران و جنگاورانِ صحنه‏هاى زیستن را تضمین مى‏کند. آتیه درخشان از آنِ کسى است که دل به وعده‏هاى آسمانى سپرده است و چشم به فراسوى ابرها دارد.
اى کاش تا دیر نشده، دختران با آسمان پیوند همراهى ببندند تا اسب‏سوار آرزوهایشان دیر نرسد. همه چیز آنجاست. آسمان منشأ همه آمدن‏هاست، و همه مى‏دانند که دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است. اگر از آسمان آینده، آفتاب طلب کنید، باران رحمت خواهد بارید و اگر باران عنایت بخواهید، روزها و حتى شب‏هایتان آفتابى خواهد شد.
... صفحه «آتیه» بسته مى‏شود با این امید که گره‏هاى کورِ زندگى دختران پاییز و بهار به دست آسمان گشوده شود ... . آمین.