شوما خودت امتحانو چىکار کردى؟
رفیع افتخار
زکیه مىگفت: «در این عصر پیشرفت و فناورى آیا منصفانه و عقلایى است که سادهترین و بنیادىترین قدم پیشرفت یعنى مدرسه را از خود و جامعه دریغ کنیم؟ در واقع در این دوران پر شور و شر زندگى که توانایىهاى ذهنى و جسمىمان زیاد است باید تلاش کنیم و خوب درس بخوانیم و دانشاندوزى کنیم.»
عهدیه مىگفت: «دخترها به من مىگفتند فیلسوف، مىگفتند ارسطو، مىگفتند ابوریحان. به من مىگفتند بپا خودت را خفه نکنى. آخر من خیلى خیلى خرخوانى مىکردم.»
سورى مىگفت: «حالا حسرت اون روزهایى را مىخورم که چرا درسهایم را نخواندم اما حسرتخوردن هیچ دردى را از من دوا نمىکند.»
بهرخ مىگفت: «صبح بدو بدو رفتیم سرِ جلسه امتحان. توى راه با دخترها تا تونستیم خندیدیم.»
ندا مىگفت: «چه زود گذشت. انگار همین دیروز بود مدرسهها باز شدند و ما مىگفتیم «حالا کو تا آخر ترم!» ولى خیلى خیلى زود گذشت. تا چشم باز کردیم امتحانات آمدند.»
سبزه مىگفت: «چشمتون روز بد نبینه! کم کم به نمرههاى بد و خیلى بد عادت کردم. حالا مىخوام درسامو با دقت و وقت بیشترى بخونم تا معدلمو - که الهى بخوره تو سرم - بالا ببرم.»
و سرِ آخر ناهید مىگفت: «اگه نمرههاى فیزیک و هندسه تحلیلم خوب نشده، اینم مىدونم که با گریه کردن کارى درست نمىشه.»
خانوم خانوما، چرا سر تکون مىدى؟ چرا گردن کج مىکنى؟ چرا عجز و التماس؟ بلا به نسبت، چرا کهیر زدى؟ بلد نیستى درس بخونى، بلد نیستى نمره بیارى، امتحاناتو خراب کردى و کاسه چه کنم، چه کنم دستت گرفتى؛ خب راهشو نمىدونى، راه و روشت غلطه. و اللَّه راهشو بلد نیستى. باللَّه بلد نیستى. مىگى نه، اینجا رو نیگا کن. از همى فردا هر چى مىگیم مو به مو انجام مىدید بعد اگه خواستین، برامون شاخ و شانه بکشین. اما جان بابا، جان مامان، جان هر کى که دوس دارین حرفامونو پشت گوش نندازین که اونوقت دیگه ... .
تو فرخندهخانوم، تو دانشآموزى هستى که در طول سال درس نمىخوانى و از آنجایى که به هیچ وجه به درس و مشقت اهمیت نمىدهى شبهاى قبل از امتحان توى دلت محلول سیر و سرکه نمىجوشد و در این شبهاى به قول خودت نحس تا مىتوانى براى خودت خیالبافى مىکنى و منتظر حادثهاى نشستى تا همچون رعد از راه برسد تا شاید امتحان برگزار نشود. یا هم فرجى شود و بالکل کل امتحانات کنفیکون شوند. شوما خودت بالاترین و بیشترین موفقیتها را کسب نموده و بهترین نمرات را تصاحب خواهید نمود. آفرین و صدمرحبا بر شوما. شوما خودت آخر دانشآموزایى و توى دانشآموزى حرف ندارى. ایام به کامت!
تو پریوشخانوم، تو دانشآموزى هستى که در طول سال زحمت نکشیدهاى بنابراین در شبهاى قبل از امتحان تصمیم مىگیرى یکشبه ره صد ساله را بپیمایى و همه درسهاى انبارشده و خاکخورده را مطالعه نمایى.
تو، خودت، گرد و خاک روى کتابهایت را مىتکانى، آنها را با آب و صابون مىشویى و بدون ترس و دلشوره، پر نشاط و پر خنده به سر جلسه امتحان مىروى. البته ممکن است نمرهات 20 نشود اما، اى به هیفده هیجدهاى هم راضى مىشوى. بلاشک به تو هم کارت آفرین و صدآفرین و دههزار آفرین تعلق مىگیرد. تو خودت هم در زمره دانشآموزان بیست کلاسى. بلاشک تو خودت هم کارِت کارستونه. مىپرسى چرا؟ معلومه دیگه، چون هرکولشم نمىتونه همه درساشو شب امتحان بخونه و هیفده هیجدهاى بیاره. بنابراین تو هم عاقبت به خیر مىشوى و یکشبه ره صد ساله را مىروى. اوقاتت سبز متمایل به قرمز باد!
اما تو مریمخانوم، از همین الان بگوییم برایت بسیار متأسفیم و به حال زارت اشک مىریزیم. شوما، بدبختانه دانشآموزى هستى که با برنامهریزى مطالعه مىکنى و یادداشتها و کتابهاى درسىات را خوب و مرتب بازبینى مىفرمایى. تو، خودت، پرسشهاى احتمالى امتحانات را حدس مىزنى و اطلاعات آموختهشده قبلى را به خاطر مىآورى. پس با اطمینان و اعتماد به نفس به سر جلسه امتحان مىروى. اما افسوس بیشتر وقتها نمرهت از 5 یا فوقش 6 بالاتر نمىرود. بىرودروایسى و در یک کلام، تو خودت هیچى نمىشوى. مىپرسى چرا؟ دلیل نمىخواهد. نمره 20 مىخواهى، برو از فرخنده و پریوش یاد بگیر. ببین اونا چىکار مىکنن تو هم همون کارو بکن. آخه دختر خوب، وقتى اونا واسه برنامهریزى درسى تره هم خرد نمىکنن، مگه مُخت عیب کرده خودتو این همه به زحمت بیندازى؟ آخرش هم بشى 6. شوما خودتو بزن به بىخیالى. اگه نمرهت نشد سیصزده!
و اما مىرسیم به سرکاران علیه فخرىخانوم، پرىخانوم و الهامخانوم. خانمهاى جوان و محترم، اولاً شوما هرگز از آموزگارتان نپرسید چه مطالبى در امتحان مىآید. برعکس، تمام وقت خود را مصروف مطالعه مطالبى بفرمایید که حتم دارید در امتحان نمىآید. این از اولاً، اما دوماً، دوماً هیچ وقت و هیچ زمانى از معلمتان نپرسید شکل و شیوه امتحان چگونه مىباشد که کلاً به ضرر شماست. سوماً، در روزها و هفتههاى مانده به امتحان، به اشارهها و تأکیدهاى معلمتان بىمحلى کنید و توى دلتان بگویید ولللش!
در ضمن، هیچ هم نکتههاى مهم را علامتگذارى نکنید. راز موفقیت شوما فقط همین چند نکته است. شوما فقط به این نکات اساسى و حیاتى عمل نمایید اگر نمرهتان از 20 هم نزد بالا. نمرهتان مىشود 21، مىشود 24، مىشود ... و اما دلارام، انیس و مونس که مىخواهند خود را براى امتحانات سخت و طاقتفرسا آماده نمایند.
1- شوما درسهاى نخواندهتان را همین طورى نخوانده بگذارید باشند و مطلقاً سراغ یادداشتهایتان نروید چون ممکن است چشمهاى نازنینتان به یادداشتهایتان بخورد.
2- ورقههاى امتحانى گذشته را اصلاً مورد مطالعه و بررسى قرار ندهید و از کنار هر سؤال یا مبحثى که اشکال دارید، قدمزنان و بىتفاوت بگذرید.
3- شب قبل از امتحان، به پرسشهایى که فکر مىکنید ممکن است در امتحان بیایند فکر نکنید؛ برعکس، از فکر این دسته از سؤالات بزنید بیرون. به همین ترتیب، به هیچ وجه سعى نفرمایید خود را به جاى طراحان سؤالها بگذارید که ضرر مىکنید.
4- شب قبل از امتحان، تا خودِ صبح بنشینید سریال تلویزیونى و پخش زنده فوتبال جام باشگاههاى اروپا را نگاه کنید و تخمه بشکنید و روز بعد با چشمهاى پفکرده سرِ جلسه امتحان حاضر شوید.
5- قبل از امتحان با بىحوصلگى و خیلى سرسرى مطالبتان را مرور کنید.
6- براى رسیدن به سر جلسه امتحان اصلاً عجله نکنید. نیمساعتى هم از وقت جلسه گذشت، خب گذشت.
پس از عمل به توصیههاى ما، مطمئناً شاگرد اول کلاس خواهید شد. بِهتان تضمینى قول مىدهیم. حالا بروید از زندگىتان لذت ببرید.
و بالاخره مىرسیم به خانومها پرستو، سودابه، بتول، سهیلا و مهتاب. شوما:
1- به هیچ وجه زمان امتحان را پیش خودتان تقسیمبندى یا برنامهریزى نکنید.
2- اگر کسى به شما گفته یا از جایى شنیدهاید «اول از همه پرسشها را مرور کرده تا با اندیشه طراحان سؤالات آشنا شوید»، حتم بدانید طرف دشمنتان است.
2- اگر بارم سؤالات یکى و مساوى است با خودتان و همه لج کنید و اول به مشکلترین سؤالات جواب بدهید.
4- اگر جواب سؤالى را نمىدانید اما جواب غلط شوما از نمرهتان کم نمىکند باز هم لجبازى کنید و هیچ چیز به عنوان جواب ننویسید.
5- با شجاعت و شهامت و درایت فقط یک بار ورقه امتحانى را مرور نمایید. (پیش خودتان مرتب بگویید: برو بابا، حوصلهشو دارى!)
6- مطلقاً جوابهاى سؤالهایتان را مرور و کنترل نفرمایید. (این هم بر مبناى بابا، حوصلهشو دارى!)
7- اگر فرصت امتحان دادن شوما مثلاً یک ساعت است با یک نگاه سرسرى به سؤالات 10 دقیقهاى قال قضیه را بکنید و بعد، دِ برو که رفتى. مىپرسید چرا؟ چون بر همه واضح و مبرهن است یک ساعت وقت تلف کردن سر جلسه امتحان مال شاگرد تنبلهاست. حیف نیست آدم یک ساعت از عمر عزیزش را صرف دوباره خواندن سؤال جوابهایش کند؟
نه، خانوما، ما از اوناش نیستیم که وقت واسمون بىارزش باشد. ما اصلاً مىمیریم واسه وقت. ما اصلاً وقتشو نداریم یه ریزه به ذهن خلاّقمون برسیم. ما حتى وقتشو نداریم یه تقلب بىقابلیت واسه خودمون جور کنیم. ما حتى وقت بهونه برنامهریزى واسه دکتر و عروسى رفتن دروغکى و یا مجلس ختم ساختن رو نداریم، ما حتى ... .
بارى، عزیزان و سروران، نگفتهاى نمانده که نگفته و توصیهاى نبوده که نکرده باشیم. خانوماى دیگر رعنا، لاله، پانتهآ، مژگان، هدیه، سرور، نازى، ماهرخ و دیگر خانوماى محصل و دانشآموز و دانشجو مىتوانند با مراجعه به صفحه «دیوار آرزوهاى» این شماره و با تأسى جستن از دیگردوستانشان، و با تقلید کورکورانه از روش درس خواندن و امتحان دادنشان در تمامى مراحل درس و مشق و امتحان و زندگى موفق و پیروز باشند. عزت وافر!