طلاق؛ چاره چیست؟


 

طلاق؛ چاره چیست؟

تحلیلى بر مشکل طلاق در کشور در گفتگو با چند کارشناس:
حجت‏الاسلام و المسلمین نورالله قدرتى، معاون آموزش دادگسترى‏ و مسئول مرکز تحقیقات فقهى قوه قضاییه
دکتر علیرضا محمدى، معاونت بهزیستى استان قم
جناب آقاى عباس جعفرى، رئیس مجتمع قضایى خانواده تهران

گفتگو: زهره دهخدا، محمدکاظم اطمینان
تنظیم: نفیسه محمدى‏

[طلاق هر چند در هیچ جامعه‏اى خوشایند نیست اما چاره‏اى هم نیست و شاهد آن شکست عملى جوامعى است که آن را اساساً ممنوع شمردند ولى در عمل مجبور به پذیرش آن شده‏اند. این است که همواره تلاش شده است اولاً، عوامل گسترش آن کاهش یابد و ثانیاً، از پیامدهاى منفى آن کاسته گردد و سوم اینکه قانونمند شود. شریعت اسلامى نیز که در این زمینه همچون دیگر مسائل انسانى و اجتماعى، دست برتر دارد، در هر سه بعد آموزه‏هاى خویش را عرضه کرده است. افزایش نرخ طلاق هر چند در سال‏هاى اخیر مایه نگرانى است ولى نباید آن را در حدّ یک بحران احتماعى ارزیابى کرد. مجموع عوامل منجر به طلاق، بخشى از آن را طبیعى مى‏نماید، ولى افزایش یک تا دو درصد نیز پرسش نگران کننده‏اى پیش روى مدیران جامعه و کارشناسان مى‏گذارد که چرا؟ اینکه از هر یکصد ازدواج 5 یا 6 و یا حتى 7 مورد آن به طلاق بیانجامد، هر چند ناراحت کننده است اما نگران کننده در حدّ یک بحران اجتماعى نیست ولى افزایش سه یا دو و حتى یک درصدى آن در فاصله کوتاه مایه نگرانى و موضوعى جدّى براى بررسى است. آخرین آمار مربوط به سال 1381، کمى بیش از ده درصد است که در مقایسه با خیلى از کشورهاى غربى بسیار پایین است ولى براى جامعه اسلامى ما و مدیران آن هشدار دهنده است، هر چند افزایش آن در مقایسه با سال‏هاى اولیه انقلاب فقط در حدّ دو تا سه درصد است.
گفتگو با سه کارشناس که به خاطر مسؤولیتشان، سال‏ها در این زمینه تجربه دارند، به انگیزه بررسى عوامل و راهکارهاى کاهش طلاق صورت گرفته است؛ معاون آموزش دادگسترى و مسؤول مرکز تحقیقات فقهى قوه قضاییه، معاونت بهزیستى استان قم، و رییس مجتمع قضایى خانواده تهران.]

درآمد

پس از طلاق شرایط روحى زنان نسبت به مردان به مراتب سخت‏تر خواهد بود؛ زیرا زن از لحاظ روحى و اقتصادى لطمه بیشترى مى‏بیند، پس باید با ایجاد فضاى متعادل، تدابیرى بیندیشند تا از لطمه‏ها و مشکلات جلوگیرى کنند. زنان وقتى براى طلاق تصمیم مى‏گیرند، از ابتداى تصمیم تا به اجرا در آمدن آن و حتى تا چند سال پس از آن، از مشکلات روحى بسیارى رنج مى‏برند و فضاى مناسب براى زندگىِ متعادل ایجاد نخواهد شد، بخصوص اگر از جانب خانواده‏ها حمایت نشوند.
پس از زنان، قربانیان از هم پاشیدگى خانواده‏ها کودکان هستند، کودکانى که باید در کانون گرم و صمیمى خانواده و زیر نظارت پدر و مادر تربیت شده و تحصیل کنند، اما فروپاشى بنیان خانواده‏ها، این حق طبیعى را از کودکان سلب مى‏کند. پراکنده شدن اعضاى خانواده و محرومیت فرزندان از سرپرستى مشترک والدین، آنان را از داشتن مواهب و مزایاى زندگى خانوادگى محروم مى‏کند و هویت فردى و خانوادگى فرزندان را، مختل مى‏نماید. پس از طلاقِ والدین، به دلیل فقدان پدر یا مادر، مسائل روحى و روانى بسیارى براى فرزندان ایجاد مى‏شود.
به گفته آسیب‏شناسان اجتماعى، طلاق همچنین پدیده‏اى جمعیتى است که به لحاظ کمّى و کیفى بر ساختار جمعیت اثر مى‏نهد، زیرا تنها واحد مشروع و اساسى تولید مثل و تکثیر جمعیت، خانواده است که با وقوع طلاق از هم مى‏پاشد.
اثرات اقتصادى طلاق هم شایان توجه است زیرا عدم تعادل روحى، نیروى انسانى تولید و خدمات را در جامعه بر هم مى‏زند و منجر به بروز آثار منفى در حیات اقتصادى جامعه مى‏شود.
براى بررسى بیشتر این پدیده با چند کارشناس صحبت کردیم، تا آثار تخریبگر طلاق را بهتر بشناسیم و بدانیم راههاى پیشگیرى این بیمارى مهلک چیست؛ بیمارى که ابتدا در سطح کوچک خانواده و سپس در سطح گسترده‏تر جامعه شیوع و گسترش مى‏یابد و ارتباطات انسانى را مختل مى‏کند.

* * *

حجةالاسلام نوراللَّه قدرتى‏

حجةالاسلام و المسلمین نورالله قدرتى، معاون آموزش دادگسترى و سرپرست مرکز تحقیقات فقهى قوه قضائیه و مستشار دادگاه تجدید نظر که داراى تجاربى ارزشمند در زمینه طلاق مى‏باشد، با رویى گشاده پذیرفت.

ضمن تشکر از جناب‏عالى به نظر شما نقش خانواده‏هاى امروزى در تحکیم بنیان خانواده و آماده کردن پسران و دختران براى زندگى مطلوب چیست؟

خانواده در تمام جوامع، اصلى‏ترین و مهم‏ترین واحد اجتماعى است که بیشترین تأثیرگذارى را در ارائه طریق و هدایت فرزندان دارد. خانواده چنانچه نقش اصلى خود را در ارتباط صحیح با فرزندان بیابد و نقش هدایتگرانه را به صحنه عمل بکشاند، به راحتى مى‏تواند به ارائه الگوهاى اخلاقى، فردى و حتى اجتماعى و تعیین خطمشى صحیح در برخوردهاى مختلف فرزندان خود بپردازد.

ارتباط دوستانه و ارشادى با فرزندان‏

اولین گام براى رسیدن به این هدف و تأمین زندگى سعادتمندانه براى فرزندان و حتى جامعه، ارتباط دوستانه و در عین حال ارشادى براى فرزندان مى‏باشد. دومین قدم که در ردیف گام اوّل مى‏باشد، عملکرد صحیح اخلاقى و اجتماعى والدین در ظریف‏ترین و ریزترین روابط اخلاقى و اجتماعى است که مى‏تواند به عنوان بهترین الگو و نمونه، چراغ راه دایمى فرزندان باشد.

نیازشناسى‏

در کنار این دو مسئله والدین باید نیازهاى فرزندان خود را به خوبى بشناسند. هر عصر و زمانى نیازهاى مخصوص به خود را دارد و والدین نمى‏توانند فرزندان را با توجه به نیازهاى زمان پیشین خودشان تربیت کنند. اگر چه اصول کلى تربیت ثابت است، اما برخى اصول و نیازها متغیر است و والدین در تربیت فرزندان باید به این تغییرات دقت و توجه کافى داشته باشند.

هنجارها و ارزش‏هاى استوار

به طور کلى خانواده وقتى مى‏تواند فرزندان را براى زندگى مطلوب و متعادل آماده کند که خودش از نظر روحى، اخلاقى و ارزش‏ها متزلزل نباشد. مطمئناً خانواده‏اى که از نظر روحى و اخلاقى دچار لغزش و تزلزل باشد، فرزندانى که در آن کانون تربیت مى‏شوند، فرزندان مفید و مؤثرى به حال جامعه نیستند و گاهى اوقات به حال جامعه مضرند.

عمل به آموزه‏هاى دینى‏

اما بهترین راه براى اثبات و تحکیم خانواده و در پایان تربیت صحیح فرزندان این است که معیارها و ملاک‏هاى ادیان الهى به طور عموم و معیارهاى دین اسلام به طور خصوص که در مورد خانواده بیان شده، شناخته و عمل شود. امروزه با توجه به بحران شخصیتى که در جامعه و بخصوص جوانان وجود دارد و اندیشمندان هم به آن رسیده‏اند، بهترین راه ثبات خانواده و تحکیم بنیان آن، توجه به دین و ارزش‏هاى دینى است. در این میان والدین باید فززندان خود را با ارزش‏ها و هنجارها آشنا کنند. اگر غیر از این باشد خانواده به وظایف خود عمل نکرده است. نمى‏شود فرزندان را به حال خود رها کرد، بلکه باید نظارت و هدایت آگاهانه را - نه به معناى سلب اختیار - در مورد آنان به کار گرفت، طورى که آنها خود به سمت امورى که سعادت‏شان را تأمین مى‏کند بروند.

جایگاه «طلاق» در متون دینى ما چیست و جناب‏عالى تا چه حد عدم پاى‏بند بودن به ارزش‏هاى دینى و مذهبى را در افزایش طلاق مؤثر مى‏دانید؟

ناخوشایندترین حلال!

در متون دینى ما از طلاق به عنوان «مبغوض‏ترین حلال» یاد شده است. طلاق از امورى است که حلال مى‏باشد و حرمت شرعى ندارد، اما در عین حال «ناخوشایندترین حلال» است. اسلام براى کمتر گرفتار شدن خانواده‏ها به فاجعه طلاق، براى انتخاب همسر، معیارها و ملاک‏هایى را معرفى مى‏کند که اگر این معیارها در انتخاب همسر صورت پذیرد، طلاق بسیار کم اتفاق مى‏افتد. به طور کلى اگر تمام دستورهاى اسلام و ارزش‏هاى دینى پیرامون خانواده، در خانواده‏ها حاکم بشود، طلاق به ندرت اتفاق مى‏افتد. در محاکم خانواده مى‏دیدم زوجینى که براى طلاق مراجعه مى‏کنند یا هر دو طرف به امور معنوى توجه ندارند یا یکى از دو طرف و ...
وقتى به سراغ عوامل طلاق مثل اعتیاد و تهاجم فرهنگى مى‏رویم، ملاحظه مى‏کنیم همه این عوامل به ضعف ارزش‏ها و باورهاى دینى برمى‏گردد. یقین دارم هشتاد درصد طلاق‏هاى امروزى به خاطر ضعف ایمان است؛ اگر مرد باورش بشود که جایز نیست همسرش را کتک بزند و یا به او ظلم بکند، خیلى از اختلافات خانوادگى پیش نمى‏آید و همین طور عوامل دیگر.

مسائلى که زوجین پیش از ازدواج باید به آن توجه کنند، ملاک‏هایى است که از آن به عنوان «ملاک‏هاى مد نظر در دین اسلام» نام بردید، همچنین شناخت زوجین را از یکدیگر امرى بسیار مهم دانستید، اما در بسیارى از موارد ملاحظه مى‏گردد پسر و دخترى که 3 الى 4 سال و یا حتى بیشتر پیش از ازدواج با همدیگر دوست و آشنا بوده‏اند، بلافاصله پس از گذشت چند ماه از ازدواج‏شان جهت طلاق و جدایى به محاکم خانواده مراجعه مى‏کنند، با توجه به پیشینه آشنایى، علت امر را در چه مى‏بینید؟

ارتباط مخفیانه‏

شناخت و در نظر گرفتن ملاک ازدواج بسیار مهم است اما درصد زیادى از افرادى که پیش از ازدواج با همدیگر آشنایى و ارتباط داشته‏اند، ارتباط آنها مبتنى بر اساس صحیح نبوده است. بسیارى از این ارتباطات به طور مخفیانه و در اوج هیجانات دوران جوانى و دور از نظارت والدین و افراد راهنما و صلاحیتدار ایجاد مى‏شود و ادامه مى‏یابد.

عشق، کور و کر مى‏کند!

شدت شور و احساسات ناشى از بلوغ جنسى و حاکمیت احساساتى که در آن کمتر زمینه‏هایى از تعقل و خردمندى یافت مى‏شود، براى دختر و پسر ایجاد محدودیت در شناخت عمیق مى‏کند. به این معنى که دختر و پسر در این دوران کمتر عیوب طرف مقابل را مى‏بینند و گاه اصلاً متوجه آن نیستند و یا اگر هستند به لحاظ حاکمیت احساسات از آن صرف نظر مى‏کنند و یکدیگر را غرق در دریایى از احساسات خود که نامش را عشق گذاشته‏اند، مى‏کنند. پس از ازدواج و فروکش کردن تمایلات جنسى اندک اندک متوجه عیوب یکدیگر و عدم همگنى خُلقى و گاه تفاوت‏هاى فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى و خانوادگى مى‏شوند و چون در بسیارى موارد حمایت‏هاى خانوادگى را به همراه ندارند، در برخورد با یکدیگر امکان استفاده از راه حل‏هاى منطقى را ندارند، چه بسا خانواده‏هاى آنها به لحاظ مخالفت‏هاى اولیه با ازدواج آنها به این اختلافات دامن زده و موجبات تشدید آن را فراهم مى‏آورند.
البته گاهى شروع ارتباط بر اساس احساسات نبوده و ارتباط آنها با یکدیگر، معقول و صحیح بوده، اما عشق و علاقه عاملى براى ندیدن عیب‏ها پیش از ازدواج مى‏شود؛ یا دختر یا پسر متوجه عیب همدیگر مى‏شوند اما فکر مى‏کنند این مسائل در مسیر زندگى رفع مى‏گردند.
اگر جوانان آگاهى داشتند یا مراکزى وجود داشت که آگاهى را به جوانان مى‏داد که عیوب به ظاهر کوچک بعدها منشأ اختلافات عمیق مى‏شود، شاید امروز با بحران طلاق روبه‏رو نبودیم.

کوتاهى خانواده‏ها

در کنار این دو مسئله گاهى خانواده‏ها عامل پنهان ماندن عیوب پسر و دختر مى‏شوند؛ یعنى خانواده با اینکه عیوب جسمى، اخلاقى و روحى فرزند خود را مى‏داند، ولى بروز نمى‏دهد، حتى سعى در پنهان کردن آن دارد و معتقد است با این کار زندگى او را سر و سامان مى‏بخشد، ولى نمى‏داند به این وسیله ضربه بزرگى به دختر یا پسرى مى‏زند که زندگى‏شان را با علاقه و امید شروع کرده‏اند.

به نظر شما مهم‏ترین عوامل طلاق در سال‏هاى اخیر و علت رشد این پدیده در کشور چیست؟

به طور کلى عوامل طلاق متعدد مى‏باشند، اما چند عامل در جامعه کنونى ما تأثیرگذارتر است. اعتیاد که به جرئت مى‏توانیم بگوییم، شصت درصد طلاق‏هاى امروزى ما به خاطر این پدیده مخرب مى‏باشد. مشکلات اقتصادى زوجین و دخالت خانواده‏ها مخصوصاً در سال‏هاى اوّل زندگى به عنوان عوامل مؤثر بر طلاق قلمداد مى‏شوند. عوامل دیگر از جمله عدم شناخت کافى زوجین قبل از ازدواج، عدم توافق و تفاهم فرهنگى و ... اشتباه در انتخاب، ازدواج‏هاى اجبارى، ترک زندگى خانوادگى توسط زوج، ازدواج مجدد مرد، مفاسد اخلاقى و ... نیز درصدهایى از طلاق را به خود اختصاص مى‏دهند.
البته در بررسى عوامل طلاق، اگر چه این موارد به عنوان دلایل طلاق مطرح مى‏شوند، ولى نمى‏توانیم یک نسخه براى تمامى استان‏ها بپیچیم و بگوییم این عوامل در همه شهرها یکسان عمل مى‏کند، چنان که در استان قم اعتیاد حرف اوّل را مى‏زند، ولى ممکن است در یزد و سمنان این گونه نباشد.

نقش قوانین‏

قوانین مختلف مربوط به خانواده را در سال‏هاى پس از پیروزى انقلاب اسلامى موجب کاهش طلاق مى‏دانید یا افزایش آن؟

وقتى سیر صعودى یا نزولى طلاق را در سال‏هاى پس از انقلاب تاکنون بررسى مى‏کنیم، نمى‏توانیم بگوییم قوانین باعث کاهش یا افزایش طلاق شده است. اوایل انقلاب به عنوان مثال سال 1358 آمار طلاق در کشور چیزى حدود 6% بوده است. این مسئله به خاطر گرایش شدید مردم به انقلاب و ارزش‏هاى دینى بود. حتى ارتباط خانواده همخوان با آرمان‏هاى دینى و ارزش‏هاى اسلامى صورت مى‏گرفت. هر چه مردم از این احساسات و گرایش‏ها و آرمان‏ها دورتر شدند، انحلال خانواده و مسائل و مشکلات دیگر دامنگیر آنها شد.
تغییر بعضى از قوانین در فاصله 25 سال پس از انقلاب، نه به عنوان عاملى براى افزایش طلاق، بلکه در جهت آسان‏سازى طلاق براى خانم‏ها بوده است. البته این قوانین جدید نیستند و تقریباً شرح و بسط قانون مدنى هستند؛ به عنوان مثال قوانین مربوط به حق طلاق زوجه، پیشتر در محدوده مواد 1129 و 1130 و 1119 قانون مدنى بود که به ترتیب مربوط به حق درخواست طلاق از طرف زن، زمانى که زوج عمداً یا به علت عدم توانایى نفقه زوجه را پرداخت نمى‏کند؛ همچنین حق درخواست طلاق به دلیل عسر و حرج و حق طلاق به علت تحقق شروط ضمن عقد. پس از انقلاب براى ماده 1130 قانون مدنى، 5 مورد از مصادیق مورد ابتلا صراحتاً توسط قانونگذار به عنوان مصادیق عسر و حرج شناخته شده، همچنین از نیمه دوم سال 1363 با استفاده از ماده 1119 قانون مدنى، شروطى در عقدنامه‏ها گنجانده شد که پس از تفهیم آن به زوجین و در صورت توافق ضمن عقد، شرط و امضا شود. در واقع راههاى اجراى قانون پیشین، روشن‏تر و تا حدودى بعضى ابهامات برطرف شد. البته در خصوص اجرةالمثل متأسفانه با تصویب تبصره 6 ماده واحده اصلاح قانون و مقررات طلاق به شکل بسیار مبهم و بدون در نظر گرفتن استنباطهاى ناهمگون و ضد و نقیض از آن شبهه، یک شبهه جدید از حقوق زنان ایجاد شد، به گونه‏اى که بسیارى از محاکم در حال حاضر حق دریافت اجرةالمثل را مختص تبصره 6 و شروط مندرج در آن به ویژه زمانى که طلاق به درخواست زوج است، مى‏دانند. در حالى که این سؤال پیش مى‏آید که هر گاه درخواست طلاق توسط زوجه باشد یا اصلاً زوجه نخواهد طلاق بگیرد، تکلیف چیست؟ حال آنکه پیش از تصویب این قانون بحث اجرةالمثلِ خانه‏دارى و ... تحت عمومات ماده 336 و 337 قانون مدنى عمل مى‏شد. در واقع مى‏توان گفت تصویب تبصره 6 ماده واحده بیشتر در جهت ضایع شدن حق زنان بوده، از طرفى ابهامات این قانون باعث اختلاف آراى شدید در محاکم شده است. در عین حال بعضى از قوانین هم در سال‏هاى پس از انقلاب بسیار کارآمد هستند. از جمله قوانین قابل تقدیر از مصوبات مجلس شوراى اسلامى و مجمع تشخیص مصلحت نظام در خصوص حضانت فرزند، ماده واحده سپردن سرپرستى کودکان صغیر به مادران آنها، نیز اصلاح ماده 1169 قانون مدنى مبنى بر تغییر سن حضانت در اولاد ذکور و افزایش آن به 7 سال و بعد از 7 سال هم ایجاد حق براى محاکم جهت تشخیص مصلحت طفل در تعیین حضانت مى‏باشد، به این معنى که حق حضانت اطفال تا هفت سالگى با مادر است، پس از آن محکمه با رعایت و عنایت به مصلحت طفل، حضانت وى را مشخص مى‏کند.

نقش اعتیاد و دسیسه دشمن‏

آمار طلاق نشان مى‏دهد که اعتیاد در سال 1356 تنها 2% در طلاق نقش داشته، در حالى که این رقم در سال‏هاى کنونى به 60% مى‏رسد، نظر شما در این مورد چیست؟

متأسفانه اعتیاد در چند سال اخیر رتبه اوّل را در افزایش طلاق و ایجاد سایر آسیب‏هاى اجتماعى داشته، ثانیه به ثانیه آثار مخرب آن چون سیلى بنیان کن به پیش مى‏رود اما برنامه‏ریزى‏هاى متعدد همچون مبارزات گسترده با قاچاقچیان مواد مخدر، تقدیم کردن شهیدان بسیارى، اقدامات متعدد نیروهاى انتظامى، پرشدن زندان‏ها از معتادان، به وجود آمدن انجمن‏هاى معتادان خودمعرّف، تلاش‏هاى سازمان بهزیستى در پیشگیرى و درمان و ... چندان نتیجه مثبتى نداشته است. این وضع نشان مى‏دهد این اقدامات در مقابل دشمن عظیمى همچون اعتیاد و گستردگى و پیچیدگى باندهاى بین‏المللى و عوامل مختلف توزیع، نیز برنامه‏ریزى خاص دشمنان انقلاب در استفاده از این حربه براى انحراف جوانان به ویژه پس از انقلاب و دوران جنگ، بسیار ناچیز است.

فرهنگ‏سازى‏

مهم‏تر از مبارزات فیزیکى و برنامه‏ها و اقدامات، مبارزه فرهنگى است که جنبه پیشگیرى داشته باشد. باید از سنین پایین براى آموزش و پیشگیرى شروع کنیم و نسل نوجوان و جوان را با پدیده و عوارض آن آشنا کنیم، نیز آنها را در مقابل اعتیاد واکسینه کنیم و گرنه دیگران به آنها اطلاعات غلط مى‏دهند. همان طور که در ابتداى صحبتم گفتم باید جوان‏ها را درست تربیت کنیم تا بد را از خوب به راحتى تشخیص دهند.

ناآگاهى زنان و تدابیر قانونگذار

یکى دیگر از مشکلات ناآگاهى زنان از حقوق خودشان است. دیگر مشکلات زنان را در حوزه قضایى مربوط به خانواده و حقوق خود در چه مى‏بینید؟ قانونگذار چه تدابیرى را جهت تأخیر طلاق و حفظ حقوق زوجه در نظر گرفته است؟

همان طور که شما اشاره کردید یکى از مهم‏ترین مشکلات زنان در حوزه قضایى مربوط به خانواده، عدم آگاهى ایشان از قوانین و حقوق مربوط به خودشان مى‏باشد، خصوصاً اینکه عرف و فرهنگ جامعه در بسیارى موارد حقوق آنان را که مد نظر و مورد تأکید قانون و شرع است، به رسمیت نمى‏شناسد. بیشتر زنان به لحاظ حفظ آنچه نامش را آبرو گذاشته‏اند، از حقوق گذشته خود دم برنمى‏آورند. مواردى هست که به محاکم رجوع مى‏کنند و على رغم حمایتى که قانون در صدور آرا به نفع آنان دارد، در مرحله اجراى حکم به لحاظ وجود راه فرارهاى بسیار قادر به دستیابى بر حقوق مادى خود که محکمه به آن حکم کرده نیستند. البته قانونگذار خصوصاً در جایى که درخواست طلاق توسط مرد باشد، طبق ماده واحده اصلاح قانون مقررات مربوط به طلاق با ارجاع امر به داورى و تعیین داور از طرف زوج و زوجه سعى در ایجاد سازش مى‏کند. چنانچه نتیجه‏اى حاصل نشد، به استناد تبصره‏هاى 3 و 6 همان ماده واحده بر اساس درخواست زوجه، حقوق وى را تعیین مى‏کند و طلاق را منوط به پرداخت دیون توسط زوج مى‏کند، لکن در اجراى این قانون، مسئله داورى در بسیارى موارد حالت صورى به خود گرفته، به ویژه در جایى که داوران از غیر خویشاوندان و دوستان زوجین انتخاب مى‏شوند، که به حرفه و شغل مبدل شده است. آفت‏هایى اهداف قانونگذار را در این زمینه تهدید مى‏کند. در بحث رسیدن زوجه به حقوق خود، هر چند در اندکى موارد، «داورى» عاملى براى عقب‏نشینى مرد و انعطاف او براى آغاز دوباره زندگى است، اما از ضمانت اجرایى مناسبى براى زندگى قابل قبول برخوردار نیست.

ادعاى اِعسار

از طرفى با امکان استفاده زوج از اعسار جهت پرداخت حقوق زوجه و درخواست تقسیط دیون، زوجه به حقوق خود آن گونه که حق وى مى‏باشد، نمى‏رسد.
البته همان طور که آگاهید در قانون مباحث مربوط به حقوق مالى خانم‏ها مثل مهریه، اجرةالمثل، نفقه و ... مشخص شده و ما از این جهت مشکل نداریم. اما در بحث اجراى قانون، خانم‏ها با مشکلات زیادى روبه‏رو هستند؛ یکى از این مشکلات پنهان کردن اموال توسط زوج مى‏باشد. گاهى اوقات صدور حکم اعسار به نفع زوج و باعث تضییع حقوق خانم‏ها مى‏شود. متأسفانه موارد بسیارى مشاهده مى‏شود که قضات محترم به خاطر تراکم کار سررشته کار را از دسته مى‏دهند و رأیى که بر مبناى سرعت و بى‏دقتى با عنوان اعسار صادر مى‏شود، حقوق زنان را پایمال مى‏کند. زنانى که ممکن است پس از طلاق هیچ درآمد و پشتوانه مالى نداشته باشند.
یک طرف مشکلات خانم‏ها در بحث احقاق حقوق خود برمى‏گردد به صلاحیت محاکم خانواده. در رسیدگى به دعاوى، این محاکم صلاحیت را طبق قانون یا بر مبناى وقوع عقد و یا محل سکونت خوانده (مشتکى علیه) مى‏دانند. حالا فرض کنید زنى در قم سکونت داشته باشد و محل وقوع عقد آنها در شیراز باشد و زوج در بندرعباس ساکن باشد؛ زن چه مشکلاتى و دردسرهایى را باید طى کند تا بتواند به حقوق مالى خود برسد! شایسته است قانونگذار در جهت کاهش این مشکلات حداقل در دعاوى مالى، محاکم خانواده محل سکونت خانم‏ها را صالح به رسیدگى بداند.

مراکز مشاوره خانواده‏

بهتر است به مشکلات و مسائلى که در مسیر طلاق هست بپردازیم. با توجه به تجربیات شما در محاکم خانواده، مى‏دانید که قضات محترم محاکم خانواده فرصت کافى براى پرداختن به مشکلات زوجین را در جلسات دادرسى ندارند و زوجین را در جهت سازش و اصلاح، به داور ارجاع مى‏دهند. با توجه به اینکه داورى در طلاق نوعاً به یک بحث صورى تبدیل شده، لزوم ایجاد مراکز مشاوره در محاکم خانواده را تا چه حد لازم و مفید مى‏دانید؟
بحث داورى یک ریشه شرعى دارد؛ «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثوُا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ و حَکَماً مِنْ اَهْلِها ...» (سوره نساء، آیه 35) وقتى به مفهوم آیه نگاه کنیم، در مى‏یابیم که قرآن کریم بحث دخالت داوران و حَکَم را پیش از تیره شدن روابط زوجین مى‏داند.
متأسفانه الان بحث داورى در محاکم، پس از تیره شدن روابط زوجین مى‏باشد. در صورتى که اگر خانواده‏ها بر اساس دستور قرآن عمل کنند و پیش از اینکه دچار اختلافات و ناسازگارى‏هاى شدید بشوند، به داور مراجعه کنند، شاید کار اصلاً به دادگاه کشیده نشود. از طرفى عدم وقت کافى قضات براى رسیدگى به مسائل زوجین، تراکم کار و بحث آمارگرایى که متأسفانه الان در دادگاهها وجود دارد، باعث مى‏شود که قضات طرفین را براى سازش به داور ارجاع دهند. چون داوران در اغلب موارد تخصص کافى در این زمینه ندارند، نتیجه مثبتى از ارجاع براى زوجین حاصل نمى‏شود. بنابراین اگر بخواهیم بحث داورى به اهداف دین اسلام نزدیک بشود باید نهاد داورى با امکانات لازم و نیروهاى متخصص و کارآمد ایجاد کنیم، یا بحث مشاوره را در دادگاهها به صورت یک امر موظف دربیاوریم. البته در راستاى این هدف اقداماتى در زمینه تأسیس نهاد داورى، تقویت واحد مصالحه و مشاوره در امور بانوان و ... انجام مى‏گیرد. همچنین از قضات محاکم خانواده باید آمار کیفى بخواهیم، نه آمار کمّى! یعنى بحث آمارگرایى به ویژه در محاکم خانواده باید از بین برود تا قضات محاکم بتوانند در فضاى باز و آرام قضاوت کنند.

چندهمسرى‏
با توجه به اینکه اسلام اصل تعدد زوجات را پذیرفته، چرا امروزه چندهمسرى به عنوان یکى از عوامل طلاق مطرح مى‏شود؟

متأسفانه در بحث ازدواج مجدد نه تنها فرهنگ‏سازى نکرده‏ایم، بلکه فرهنگ رایج در کشور مخالف آموزه‏اى است که شرع مقدس اسلام گفته است. یکى از شرایط ازدواج مجدد، رعایت عدالت است. مرد باید رعایت عدالت را در ابراز علاقه و برخوردهاى عملى - نه در علاقه درونى به همسران خود - بروز دهد. از طرفى، مرد باید توان مادى چندهمسردارى را هم داشته باشد. اگر ازدواج مجدد با شرایط و معیارهاى شرعى صورت گیرد، ازدواج مجدد نه تنها عامل طلاق نمى‏شود، بلکه به عنوان عاملى مؤثر براى رفع بسیارى از مسائل و مشکلات اجتماعى خواهد بود. در جامعه ما وجود بسیارى از خانم‏ها که همسران‏شان فوت شده‏اند و یا زنانى که مطلّقه هستند یک واقعیت است. اگر ازدواج مجدد و حتى ازدواج موقت در قالب منطقى و بر اساس اهداف الهى و انسانى که مد نظر دین اسلام بوده است صورت پذیرد، تأثیر بسیار مهمى در کاهش جرایم جنسى و مشکلات اخلاقى خواهد داشت. البته باید به این نکته مهم هم توجه کنیم کسانى که از روى هوى‏ و هوس مبادرت به ازدواج مجدد مى‏کنند، هم خانه اوّل را خراب مى‏کنند و هم خانه دوم را بر ویرانى بنا مى‏کنند.

تهاجم فرهنگى‏

نقش تهاجم فرهنگى، تجمل‏گرایى در خانواده‏ها و تنوع‏طلبى و ماهواره و اینترنت در خانه‏ها را تا چه حد در از هم پاشیدن کانون خانواده‏ها مؤثر مى‏دانید؟
همان طور که ابتداى صحبت‏هایم اشاره کردم، عامل اصلى بسیارى از طلاق‏هاى امروزى که حدود 80% درصد است، کاهش پاى‏بندى به ارزش‏ها و مسائل دینى مى‏باشد. وقتى که دین و مذهب از خانواده‏ها بیرون برود، به راحتى پذیراى تهاجم فرهنگى، تجمل‏گرایى، بى‏اعتقادى و ... مى‏شوند. اگر مطالعه‏اى در زندگى خانواده‏هاى بسیجى، سپاهى، روحانیون، شهدا و افراد تحصیل‏کرده و فهیم داشته باشیم، مى‏بینیم طلاق بسیار کمتر است و این به خاطر گرایش آنها به ارزش‏ها و مسائل اسلامى است.
از طرفى اگر دشمن پیشتر با توپ و تانک به غارت کشور ما و ویرانى آن مى‏پرداخت، امروزه با تهاجم فرهنگى و با ابزارى چون ماهواره، اینترنت و ... سرمایه‏هاى معنوى و فکرى و باورها و ارزش‏هاى دینى ما را تغییر مى‏دهد.
معلوم است که استفاده ماهواره و اینترنت و رایانه به جاى خود چیز بدى نیست. باید فرهنگ استفاده از اینها را اصلاح کنیم. متأسفانه قانونمند نبودن راههاى استفاده از این ابزار از حیث قانونى و حکومتى، نیز از بُعد نظارتى که والدین باید داشته باشند، آثار منفى آن را گسترش داده است. تأسف‏بارتر اینکه پیش از آنکه فرهنگ مثبتى در خصوص راههاى استفاده و بهره‏بردارى از این گونه وسایل ایجاد شود، نیز پیش از آنکه متولیان فرهنگى رسالت خود را در این زمینه به کار ببندند، این وسایل گسترش وسیع یافته و همه‏گیر شده است. پس از به وجود آمدن آثار منفى و تخریبگر و گسترش فساد و تباهى ناگهان همه به فکر افتاده‏اند که براى رویارویى با آن چه باید کرد!

فرهنگ‏سازى و راهکارهاى پسندیده‏

آنچه که بیش از پیش باید به آن توجه کرد، قانونمند کردن استفاده و فرهنگ‏سازى جهت طریقه‏هاى صحیح کاربرد و آموزش و تبلیغ اثرات بهره‏بردارى مثبت و منفى از این ابزارها است. بنابراین بسته به نحوه استفاده از این وسایل چنانچه در جهت صحیح و درست باشد، نه تنها انحلال کانون خانواده‏ها، بلکه بسیارى از فسادهاى اخلاقى، جنسى و ... را نخواهیم دید و برعکس!

پیش‏بینى وضع آینده‏

با توجه به وضعیت زنان و خانواده‏ها در شرایط فعلى جامعه و پس از انقلاب اسلامى، وضعیت زنان را در 25 سال آینده چگونه ارزیابى مى‏کنید؟
اگر به همین شکل چند سال اخیر که ملاحظه مى‏کنیم باشد، یعنى آسیب‏هاى اجتماعى، فروپاشى خانواده‏ها و ... روز به روز در حال افزایش باشد، مسلّماً وضعیت بدترى خواهیم داشت. اگر مسئولان مراکز و نهادهاى مسئول به فریادهاى مکرر مقام معظم رهبرى در بحث تهاجم فرهنگى دقت و توجه کافى نکنند، به ویژه با تهاجم فرهنگى که غرب به کار مى‏بندد، وضعیت مناسبى نخواهیم داشت و شاهد افزایش طلاق، زنان خیابانى، دختران فرارى، اعتیاد، فحشا و ... خواهیم بود. غرب به این نتیجه رسیده که اگر بتواند خصوصاً روى جوانان و زنان و دختران ما از لحاظ تهاجم فرهنگى کار کند، موفق است. اگر زنان و دختران ما اصلاح بشوند، تأثیر بسیار مثبتى در اصلاح جامعه خواهند داشت. در احادیث داریم که «الجنةُ تَحْتَ اَقْدامِ الأُمَّهاتْ.»

راههاى پیشگیرى از اختلاف‏ مهم‏ترین راههاى پیشگیرى از اختلافات خانوادگى و طلاق چیست؟

توجه به ارزش‏هاى دینى و اخلاقى، عدم دخالت خانواده‏ها در روابط زوجین، بالا بردن شناخت زوجین و آگاهى‏هاى آنها نسبت به مسئله ازدواج در پیشگیرى از طلاق بسیار مؤثر است. در اوضاع کنونى جامعه، بیکارى و فقر هم عامل مؤثر در طلاق مى‏باشد. توجه به مشکلات اقتصادى خانواده‏ها و اشتغال آنها که مقام معظم رهبرى هم در سال‏هاى اخیر بسیار به آن اشاره و تأکید داشتند در کاهش طلاق مؤثر مى‏باشد.

جناب آقاى قدرتى، ضمن تشکر از جناب‏عالى، دوست داریم صحبت پایانى شما را نیز بشنویم.

نظام اسلامى ما بر اساس اعتقادات و ارزش‏هاى دینى و اخلاقى خانواده‏ها مستقر و پیروز شد و اکنون تداوم دارد. اگر بخواهیم جامعه همچنان موفق باشد، باید خانواده‏ها را از همین حیث تقویت کنیم و در برابر ناهنجارى‏ها و آسیب‏هاى اجتماعى واکسینه نماییم. هر گونه ناهنجارى در خانواده باعث تزلزل جامعه مى‏شود. حالا اگر جایى آسیب‏ها پدید آمدند باید آسیب‏دیدگان را حمایت کنیم. اگر طلاقى صورت گرفت باید زنان مطلّقه حمایت شوند. نمى‏توانیم از واقعیت‏هاى پیرامون خودمان فرار کنیم. زنان مطلّقه در جامعه با مشکلات زیادى روبه‏رو هستند. بحث، مشکلات اقتصادى است. باید در نظام و مملکت ما که اسلامى است، نهادى تأسیس بشود و این گونه زنان را حمایت کند. این گونه زنان حتى در روابط اجتماعى خود با دوستان دچار مشکل مى‏شوند. باید با اصلاح فرهنگ‏مان در برخورد با زنان مطلّقه سعى در حل مشکلات آنها داشته باشیم.

* * *

دکتر علیرضا محمدى‏

بررسى ریشه‏هاى معضل طلاق را با جناب آقاى دکتر علیرضا محمدى، معاونت سازمان بهزیستى استان قم در میان گذاشتیم. ایشان نیز با خوشرویى پذیرفت و با حوصله تمام به پرسش‏هایمان پاسخ گفت.

آقاى دکتر محمدى، ضمن تشکر از جناب‏عالى مى‏دانید که بسیارى از ازدواج‏ها در جامعه ما بدون آگاهى صورت مى‏گیرد و دختران و پسران پیش از ازدواج به وظایف، مسئولیت‏ها و حقوق خود آشنا نیستند. لزوم مراجعه آنها را به مراکز مشاوره پیش از ازدواج تا چه حدى مى‏دانید و مراجعه به مشاور چقدر مى‏تواند در پیشگیرى از طلاق مؤثر باشد؟

مشاوره پیش از ازدواج‏

مشاوره پیش از ازدواج نقش خیلى مؤثرى را در آگاهى دختران و پسران دارد که بدانند اوّلاً براى چه مى‏خواهند زندگى مشترک تشکیل بدهند و اصلاً هدف آنها از ازدواج چیست؛ دوم چه کسى را براى زندگى مى‏خواهند انتخاب کنند. اکنون خیلى از ازدواج‏ها بر مبناى شناخت صحیح از همدیگر صورت نمى‏گیرد. دختر و پسرى همدیگر را مى‏بینند و از یکدیگر خوش‏شان مى‏آید و بدون اینکه به این نتیجه برسند که کفو و هم‏شأن هستند، با هم ازدواج مى‏کنند. به مرور زمان وقتى که حقیقت زندگى و مشکلات زندگى خودش را نشان مى‏دهد و ... اینها همه باعث مى‏شود که این دو نتوانند با هم کنار بیایند، در نتیجه احترام را زیر پا مى‏گذارند، پرخاش مى‏کنند و حرمت‏ها را مى‏شکنند. این پیامدها منجر به کاهش استوارى زندگى و افزایش طلاق مى‏شود. مشاوره قبل از ازدواج و استفاده از تیم‏هاى تخصصى در این زمینه حدود 70 الى 80 درصد طلاق‏ها را کاهش مى‏دهد.
دختران و پسران باید طى مشاوره به این نتیجه برسند که چه کسى را مى‏خواهند براى ازدواج انتخاب کنند و فرد چه خصوصیاتى باید داشته باشد و تا چه حد از نظر اخلاقى و روحى و مذهبى با آنها همخوانى دارد. این موارد در کاهش طلاق مؤثر خواهد بود.

سن ازدواج‏

با توجه به اینکه پدیده سن هم یکى از عوامل قابل اهمیت در درک و فهم از شخصیت وجودى هر انسان و شناخت احساسات و علاقه‏ها و تفاهم است، بفرمایید چه رابطه‏اى بین ازدواج‏هاى زودرس یا دیررس با طلاق وجود دارد؟

آمارى که از مرکز کاهش طلاق داریم نشان مى‏دهد که 50% پرونده‏هاى طلاق که به این مرکز ارجاع داده شده مربوط به زوج‏هاى زیر 25 سال است و این رقم بالایى است. این مسئله نشان مى‏دهد بدون اینکه اصول زندگى، مهارت‏هاى لازم براى زندگى مشترک مثل مهارت‏هاى ارتباطى، مهارت‏هاى حل مشکل و ... را آموزش دیده و یاد گرفته باشند، ازدواج مى‏کنند. همین امر باعث مى‏شود به مجرد اینکه کوچک‏ترین مشکلى در زندگى پیش بیاید، با همدیگر مشاجره بکنند و با مسائل زندگى حتى جزیى و کوچک، خیلى کم کنار بیایند. البته با توجه به آمارى که از طلاق موجود است، مشاهده مى‏شود حتى در افراد تحصیل‏کرده و سن بالا و حتى داراى تحصیلات عالى هم طلاق رخ مى‏دهد. معتقدم دلیل این مسئله آن است که روح اتکا به نفس، خودباورى، عزت نفس و داشتن روحیه گذشت و فداکارى در زندگى مشترک را به جوانان‏مان آموزش نداده‏ایم.

گفتید یکى از عوامل طلاق، ازدواج در سن پایین و عدم اطلاع از اصول زندگى است. دلایل دیگر طلاق را که منجر به بالا رفتن آمار آن در سال‏هاى اخیر است چه مى‏دانید؟
ناهمگونى فکرى‏

در باره با عواملى که منجر به طلاق مى‏شود بحث عدم همخوانى زن و شوهر با نیازها و تفکرات همدیگر مطرح مى‏شود. طلاق در مواردى همچون اعتیاد، ناسازگارى زن یا شوهر، کتک‏کارى، بى‏اعتنایى مرد نسبت به زندگى و بسیارى از عوامل دیگر جلوه پیدا مى‏کند. در حال حاضر مواردى همچون اعتیاد، ازدواج‏هاى تحمیلى، تعدد زوجات، پرکارى زیاد و اشتغال بیش از حد، از عوامل طلاق هستند که به تنهایى جاى بحث و گفتگو دارند.

ناهمگونى فرهنگى‏

در کنار این عوامل بحث شکاف فرهنگى و ناهمگونى فرهنگى که در حال حاضر دچار آن شده‏ایم عامل بسیار مهمى است. متأسفانه این مسئله در حاشیه شهرها و در مناطقى که مهاجرنشین داریم، بیشتر بروز پیدا مى‏کند. نه تنها در طلاق که در سایر آسیب‏هاى اجتماعى خود را نشان مى‏دهد. در کنار این مسئله بحث تهاجم فرهنگى است که دشمنان خیلى زیرکانه و مرموزانه روى آن کار مى‏کنند و ما به شدت غافلیم، اما تأثیر بسیار نامطلوبى در ایجاد ناهنجارى‏هاى خانوادگى دارد. حتى بعضى از فیلم‏ها و سریال‏هاى تلویزیونى آن را تشدید مى‏کند، چون در این مجموعه‏ها ساختارشکنى و بى‏حرمتى مى‏شود و این فرآیند براى خانواده‏ها بسیار زیانبار است، چون گاهى تقلید از این برخوردها زمینه را براى ایجاد اختلافات خانوادگى فراهم مى‏کند. اما با توجه به همه این عوامل باز هم معتقدم چنانچه خانواده اعتقاد مذهبى قوى داشته باشد، در رویارویى با خیلى از مسائل، دچار آسیب‏پذیرى کمترى مى‏شود. البته نمى‏خواهم بر این نکته پافشارى کنم که در خانواده‏هاى مذهبى طلاق وجود ندارد، بلکه معتقدم در خانواده‏هایى که اعتقاد مذهبى کمترى دارند یا اعتقادات در آن خانواده جایگاهى ندارد، زن و شوهر از روابط و حدود اختیارات همدیگر آگاه نیستند و نمى‏دانند اسلام چه وظایفى را در برابر همدیگر به عهده آنها گذاشته. مسلّماً در این گونه خانواده‏ها مشاجرات، اختلافات و سایر آسیب‏ها و مفاسد اجتماعى افزایش بیشترى دارد.
در مورد عوامل طلاق، مسئله کفو و همسانى را مطرح کردید که از جهات مختلف خود را بروز مى‏دهد، اما بعضى روان‏شناسان و کارشناسان معتقدند زوجین دانسته یا ندانسته دچار یک نوع دافعه‏هاى درونى، فکرى، رفتارى و ... نسبت به همدیگر مى‏شوند. این نوع دافعه‏ها زمینه‏هاى کاهش احساسات مثبت و بى‏میلى نسبت به یکدیگر را در طرفین ایجاد مى‏کند. دافعه‏ها را چگونه ارزیابى مى‏کنید و تا چه حد در پدیده همسرستیزى و طلاق مؤثر مى‏دانید؟
دافعه‏ها با توجه به نظریات و صحبت‏هاى کارشناسان پاسخ این است که چنانچه ازدواج‏ها بر اساس اصول و شناخت صحیح از همدیگر صورت بگیرد، زوجین نسبت به اخلاق و روحیات همدیگر و حقوق عرفى، شرعى و قانونى‏شان آشنا خواهند بود. این افراد در زندگى و روبه‏رو شدن با مشکلات، کمتر دچار دافعه‏ها مى‏شوند. اما دافعه‏ها بر اثر گذشت زمان و صورت نگرفتن شناخت طرفینى ایجاد خواهد شد. چنانچه ازدواج‏ها تنها بر اساس عشق‏هاى زودگذر و بدون شناخت صورت گیرد و دختر و پسر شناخت کافى از همدیگر نداشته باشند، در زندگى دچار مشکل مى‏شوند، در پایان با نوعى بدبینى و یأس و ناامیدى به زندگى نگاه مى‏کنند و این مسئله در رفتار، اخلاق و حتى نوع نگرش آنها به زندگى تأثیر مى‏گذارد و تمام رفتار و حرکات آنها را به نوعى دافعه تبدیل مى‏کند. وقتى دافعه‏هاى روانى، کلامى، رفتارى، فکرى و ... زیاد شد، بهانه‏گیرى‏هاى زندگى شروع مى‏شود و حتى تا مرز طلاق هم پیش مى‏رود.

عمده‏ترین دلایل مردان و زنان براى طلاق را چه مى‏دانید؟
دلیل جدایى‏

بر اساس آمارى که از مرکز کاهش طلاق بهزیستى گزارش شده است، عمده‏ترین دلایل طلاق از سوى مردان به اینهاست: عدم توجه اصولى و درست زن به شوهر، عدم تمکین زن، عدم تفاهم جنسى، توقعات زیاد زن از شوهر.
عمده‏ترین دلایل زنان براى طلاق، اعتیاد مرد، ازدواج مجدد، عدم ابراز محبت مرد به زن، سخت‏گیرى در رفت و آمدهاى زن، پرکارى و اشتغال مرد و یا بر عکس بیکارى، فقر اقتصادى.

دگردیسى فرهنگى‏

در حال حاضر فرهنگ جامعه ما متحول شده و آمار هم تا حدودى همراه با تحولات افزایش داشته است. در جامعه قدیم اگر چه حقوق زن کاملاً رعایت نمى‏شد و بسیارى از علل جدایى وجود داشت، اما طلاق بسیار کم بود. جامعه ما در گذشته اعتقاد داشت که زن با لباس سپید به خانه بخت مى‏رود و باید با همان لباس هم بیرون بیاید. به همین دلیل زنان سعى مى‏کردند تا جایى که ممکن است، مسائل و مشکلات زندگى را تحمل کنند. البته نمى‏خواهم بگویم این روند کاملاً خوب بوده، چرا که بعضى از زنان در معرض فشار قرار مى‏گرفتند اما به خاطر سنت‏ها و اعتقادات، تحمل مى‏کردند. به نظر من حقوق زن و مرد باید در کنار هم رعایت بشود و به دختران و پسران‏مان باید مهارت‏هاى لازم را براى زندگى صحیح آموزش بدهیم. از طرف دیگر بحث حرمت‏ها و ارزش‏هاى فرهنگى نیز داخل خانواده‏ها باید حفظ بشود.

ناهمگونى فرهنگى، تربیتى، اجتماعى و ... زوجین و خانواده‏ها با توجه به مهاجرت آنها از روستا به شهر یا از شهرى به شهر دیگر تا چه حد در پدیده طلاق مؤثر است؟
پیامدهاى ناهنجار مهاجرت‏

به دنبال رشد مهاجرت به شهر، به ویژه در سال‏هاى پس از انقلاب با پدیده حاشیه‏نشینى در شهرها روبه‏رو شدیم. حاشیه‏نشینى عامل بسیار مهمى در ناهمگونى تربیتى و اخلاقى است.
فرهنگ‏ها و قومیت‏هاى مختلف در اثر مهاجرت به حاشیه شهرها روى مى‏آورند و فرهنگ و اخلاق آنان در تضاد و تقابل با یکدیگر قرار مى‏گیرد و زمینه را براى بسیارى از ناهنجارى‏ها و آسیب‏هاى اجتماعى آماده مى‏کند. حتى حاشیه شهرها محل امنى مى‏شود براى افرادى که دنبال مفسده هستند، چون کسى آنها را در این گونه مکان‏ها نمى‏شناسد. بنابراین ارتباط بسیار زیادى بین مهاجرت به شهرها، حاشیه‏نشینى، مشکلات فرهنگى، آسیب‏هاى اجتماعى، اعتیاد، طلاق و ناسازگارى‏ها وجود دارد.

ولى آمارهاى مختلفى که از چند دهه گذشته تا کنون در موضوع طلاق ثبت شده، بیانگر است که طلاق در بین شهرنشینان بیشتر از روستاییان است. میانگین جدایى در شهرها سه برابر روستاها است. چرا طلاق در شهرها و روستاها اختلاف دارد؟

آمار طلاق در روستا

افراد ساکن در مناطق روستایى بیشتر افرادى سازگار و سنت‏گرا هستند و اعتقادات مذهبى خیلى خالص‏ترى دارند؛ به دلیل اینکه کمتر در معرض تهاجم فرهنگى، صنعتى و ماشینى شدن و از بین رفتن حرمت‏هاى زندگى قرار گرفته‏اند. اما در مناطق شهرى با نوگرایى و مدگرایى و یک سیل تهاجم تبلیغاتى شدید روبه‏رو شدیم که خیلى راحت حریم‏ها و ارزش‏هاى جامعه ما را کمرنگ مى‏ساخت. چندى پیش در روزنامه خواندم یکى از مسئولان عالى‏رتبه نظامى آمریکا گفته بود: از طریق نظامى نتوانستیم ایران را از میدان خارج کنیم، به همین جهت باید حساس بشویم روى مسائل فرهنگى ایران تا آنها را از درون متلاشى کنیم. مقام معظم رهبرى تحت عنوان «شبیخون فرهنگى» بارها به آن هشدار دادند اما متأسفانه مسئولان از این مسئله بسیار مهم غفلت کردند.
در حال حاضر تهاجم و شبیخون فرهنگى را در شهرها به ویژه شهرهاى بزرگ ملاحظه مى‏کنیم و اثرات آن را در داخل خانواده‏ها نمى‏توانیم منکر شویم. اما در روستاها به دلیل محفوظ ماندن به میزان قابل توجهى از تهاجم فرهنگى، نیز اینکه ازدواج را راحت و ساده مى‏گیرند و سعى مى‏کنند همسرشان را از محل سکونت‏شان، و ... انتخاب کنند، اختلافات خانوادگى کمتر پیش مى‏آید. از طرفى زندگى در روستا باعث عمیق‏تر شدن اعتقادات مذهبى مردم مى‏شود. زندگى در طبیعت و اینکه روستاییان از مواهب الهى، بیشتر از شهرنشینان بهره‏مند هستند، آنها را هر روز با قدرت خداوند و ... بیشتر آشنا مى‏کند، اما در شهر و مناطق شهرى از مبدأ هستى غفلت مى‏کنیم. گویا توسعه زندگى شهرنشینى و گسترش امکانات را آفریده خداوند نمى‏دانیم! و به این سمت و سو کشیده مى‏شویم که اینها قدرت بشر است.

مذهب و طلاق‏
رابطه بین افزایش یا کاهش طلاق را در خانواده مذهبى و غیر مذهبى چگونه بررسى مى‏کنید؟

هر عاملى که به زندگى معنا بدهد، باعث حفظ و دوام آن مى‏شود. چه معنایى بالاتر از مذهب و دین در زندگى (که باعث مى‏شود انسان در زندگى داراى هدف و به اصولى پاى‏بند باشد)؟! افراد مذهبى چون به خداوند اعتقاد و ایمان قلبى دارند، در رویارویى با مشکلات زندگى، صبر و تحمل را پیشه مى‏کنند و به توصیه‏هاى اسلام مبنى بر ایثار، گذشت، چشم‏پوشى از خطا و ... عمل مى‏کنند. بر عکس در خانواده‏هاى بى‏ایمان (که از اعتقادات قوى و محکمى برخوردار نیستند، از طرفى زندگى مشترک را بر اساس ارزش‏هاى اسلامى شروع نکرده‏اند، نیز به توصیه‏هاى اسلام در زمینه حفظ کیان خانواده و این پیوند مقدس توجهى ندارند) سرِ مسائل پوچ و بى‏اهمیت از کوره در مى‏روند و زندگى را فنا مى‏کنند. از طرفى خانواده‏هاى مذهبى در مرحله اوّل سعى مى‏کنند همسرشان را با توجه به معیارها و ملاک‏هاى دینى انتخاب بکنند و این مسئله در پیشگیرى و کاهش طلاق در این گونه خانواده‏ها تأثیر زیادى دارد.

رابطه بین بحران ارزش‏ها در جامعه و خانواده را به ویژه پس از پایان جنگ تحمیلى با پدیده رو به رشد طلاق چگونه ارزیابى مى‏کنید؟
بحران و طلاق‏

در زمان جنگ، الگوى کلى بسیار خوبى براى جوانان‏مان تعریف کردیم. الگو مصداقى از ایثار، گذشت، توجه به معنویت و توکل به خدا بود که ما را در جنگ به پیروزى مى‏رساند. کشور تازه از دوران فلاکت و سیه‏بار ستمشاهى نجات پیدا کرده بود، که دچار یک جنگ تمام‏عیار شد. در ظاهر اگر چه فقط عراق مقابل ما بود اما بسیارى از کشورها و در رأس آنها آمریکا پشت سر آن بودند. با این حال جوانان با اعتقادات مذهبى قوى و داشتن روحیه ایثار و از خود گذشتگى به استقبال شهادت رفتند. هر کسى به نوعى با همین اعتقاد در این راه جهاد کرد.
پس از جنگ متأسفانه مسئولان کشور با توجه به مشکلاتى که ایجاد شده بود و اثرات جنگ و ویرانى‏هاى آن، الگوى مناسب فرهنگى و دینى را نتوانستند به جوانان ارائه کنند و از الگوسازى فرهنگى براى نسل جوان غفلت کردند. این وضع باعث شد پس از جنگ و در دهه اخیر با آسیب‏هاى اجتماعى از جمله طلاق، اعتیاد، زنان ویژه و دختران فرارى روبه‏رو شویم، که متأسفانه روز به روز رو به افزایش است.
این فرآیند نشان مى‏دهد نتوانستیم واقعیت‏ها و ارزش‏ها را براى نسل جوان خوب تعریف کنیم و پس از جنگ دچار بحران شدیم.

مى‏دانید یکى از مسائل مهم در خانواده، به مسائل جنسى برمى‏گردد. با توجه به اینکه بعضى از کارشناسان مسائل اجتماعى معتقدند مسائل جنسى و تفاهم جنسى و آشنایى و شناخت درست آن یکى از مقوله‏هاى مهم زندگى مشترک مى‏باشد، تأثیر تفاهم جنسى را در پایدارى زندگى مشترک تا چه حد مى‏دانید؟
چهار رکن زندگى‏

به طور کلى در ازدواج براى رسیدن به زندگى مطلوب و آرام، چهار رکن اساسى باید رعایت شود. اولین رکن، عشق و دوست داشتن است. عشق و دوست داشتن چنانچه در مسیر صحیح قرار بگیرد و از روى هوى‏ و هوس نباشد، موجب تکامل و رشد زن و مرد مى‏شود. دومین رکن، کفو بودن زن و شوهر از نظر مسائل فرهنگى و اجتماعى و مذهبى است. مسائل اقتصادى و مالى هم به عنوان سومین رکن در زندگى مطرح مى‏شوند و نقش مهمى را در زندگى ایفا مى‏کنند.
بحث تفاهم جنسى در کنار این سه رکن نقش مهمى را در دوام زندگى مشترک دارد. مسائل جنسى، غریزه‏اى است که خداوند در ذات بشر قرار داده و در آیات قرآن هم بر این مسئله تأکید شده که زن و شوهر در کنار یکدیگر باید به آرامش برسند. منظور از آیه، آرامش روحى و اخلاقى و غریزى است.
متأسفانه بسیارى از زن و شوهرها نسبت به مسائل جنسى و زناشویى، آگاهى درست ندارند و بعضى به باور نادرست خود از روى حجب و حیا در صدد یادگیرى این مسائل نیستند. زن به نحوى از مرد در این گونه قضایا ناراضى است و مرد هم احساس مى‏کند زن در مباحث جنسى و زناشویى، او کوتاهى نمى‏کند. خیلى از زوجین با این مسئله به طور سطحى و پیش پا افتاده برخورد مى‏کنند. در صورتى که تفاهم جنسى واقعاً در تداوم زندگى مشترک تأثیر دارد. چنانچه تفاهم صورت نگیرد، بهانه‏گیرى‏ها و اختلافات روى موارد خیلى بى‏اهمیت شروع مى‏شود و زندگى را به کام هر دو تلخ مى‏کند.

پیامدهاى جدایى‏
زنان مطلّقه در جامعه ما با چه مشکلاتى روبه‏رو هستند و مخرب‏ترین آثار روحى و مادى طلاق در مورد فرزندان چیست؟

زنان وقتى طلاق مى‏گیرند، مأمن و سرپناهى را که داشته‏اند از دست مى‏دهند. آنها به نوعى امنیت خود را از دست مى‏دهند؛ به دلیل اینکه در معرض خیلى از مسائل و مشکلات قرار مى‏گیرند. همین که اطرافیان، دوستان و ... بفهمند زن مطلّقه است، حتى در پذیرش معمولى به نوعى او را اذیت مى‏کنند. دیدگاهها در مورد این زن متفاوت است. بعضى عمل او را تأیید مى‏کنند، برخى معتقدند باید به هر نحوى با مشکلات زندگى مى‏ساخت.
به طور کلى زن پس از طلاق با سرخوردگى، سرزنش اطرافیان، مورد سوء استفاده واقع شدن، یأس و ناامیدى و تنفر از زندگى روبه‏رو مى‏شود. از جهت تأمین معیشت خود و بچه‏هایش با مشکل روبه‏رو مى‏شود و این مسئله تهدید جدى براى زن مطلّقه است. چون هیچ پشتوانه مادى ندارند، حتى همین مسائل ممکن است زن را به طرف سایر آسیب‏هاى اجتماعى گرایش دهد.

بچه‏هاى طلاق‏

بچه‏هاى طلاق نیز از جهت مادى و روحى مشکلات زیادى دارند. از جهت معنوى همین که پدر و مادر به عنوان سرپرست کودک بالاى سر او نیستند و محبتى که این بچه‏ها نیاز دارند، به طور اصولى و درست پاسخ داده نمى‏شود، زمینه را براى بسیارى از اختلالات روحى و شخصیتى فرزندان فراهم مى‏کند.
این گونه فرزندان به خاطر کمبود محبت دچار سرخوردگى، خودکم بینى، افسردگى، عدم اعتماد به نفس و به طور کلى اختلال شخصیت مى‏شوند.
اگر پس از طلاق حضانت فرزند با مادر باشد و او هم نتواند آنها را با نحوه درست و شایسته تأمین کند، دچار مشکل خواهند شد. بحث کودکان خیابانى را در خانواده‏هاى طلاق بسیار دیده‏ایم، به دلیل اینکه فرزندان خانواده در بعضى مواقع حتى از حداقل معیشت زندگى محرومند. خیلى از این بچه‏ها اقدام به دست‏فروشى کنار خیابان‏ها مى‏کنند و یا اینکه ترجیح مى‏دهند شب را در خیابان‏ها بمانند که این مسئله، تهدید جدى براى آنهاست. وقتى کودکان در خیابان‏ها مى‏مانند، از آنها سودجویى مى‏شود و حتى در معرض آزار و اذیت قرار مى‏گیرند. ممکن است خیلى از این بچه‏ها در امر خرید و فروش مواد مخدر وارد شوند و اجتماع را به طرف فساد ببرند.

تأثیر قانون‏
نقش قوانین را در کاهش یا افزایش طلاق چگونه مى‏بینید؟

روح خانواده با حقوق و احکام آمرانه منافات دارد و اثر قوانین به صورت صِرْف و یکجا در آن کمرنگ است. اگر قصد ما از ایجاد قوانین این باشد که سنت‏ها و ارزش‏ها کنار گذاشته شود و قانون بر روابط خانواده حکمفرما باشد، مسلّماً زن و مرد همچون دو مدعى در برابر هم ظاهر مى‏شوند و دیگر از این خانواده انتظار فداکارى، گذشت و مسئولیت‏پذیرى نخواهد رفت و الگوى خانواده غربى بر آنها حاکم خواهد شد. به خاطر همین مسئله قوانین حاکم بر خانواده باید در کنار مسائل حقوقى با آرمان‏هاى مذهبى و انسانى هماهنگ باشند.
البته با توجه به واقعیت‏هاى امروز، نقش حقوق و قانون را در تنظیم مسائل خانواده نمى‏توانیم انکار کنیم، زیرا افرادى که به جز زور با هیچ منطقى تسلیم نمى‏شوند، راههاى قانونى تنها راه براى تسلیم کردن است. با این حال قوانین خانواده ما در بسیارى موارد از فقه دینى سرچشمه گرفته است. قوانین با دو شرط مى‏توانند در کاهش طلاق مؤثر باشند؛ یکى اینکه ضمانت اجرایى قوى داشته باشد و دیگر اینکه دختران و پسران ما با حقوقى که در خانواده براى آنها مشخص شده (از لحاظ قانونى) کاملاً آشنا باشند. آشنا بودن به حق و حقوق در پیشگیرى از بسیارى از مسائل مؤثر است.

آقاى دکتر محمدى، صحبت‏هاى پایانى شما پیرامون این بحران اجتماعى چیست؟

جامعه و مسئولان باید با تبیین صحیح ایدئولوژى اسلامى و آموزش‏هاى اخلاقى دینى پیرامون خانواده به جوانان، اتخاذ سیاست‏هاى مناسب براى ازدواج آنها و اجازه روابط درست و اسلامى بین پسران و دختران، زمینه را براى ازدواج صحیح فراهم کنند. اگر به جاى دادن شعار که فقط موجب سطحى‏نگرى و دور ماندن از واقعیت‏ها مى‏شود، در باره ازدواج صحیح، اصولى و همراه با شناخت عقلانى فرهنگ‏سازى کنیم و جوانان‏مان را به اهمیت این مسئله آگاه سازیم، جلوى خیلى از بى‏بند و بارى‏ها و مشکلات اجتماعى و طلاق را گرفته‏ایم.

* * *
آقاى عباس جعفرى‏
رئیس مجتمع قضایى خانواده در تهران‏

جناب آقاى جعفرى، ضمن تشکر از شما عوامل مؤثر در طلاق را در سال‏هاى اخیر چه مى‏دانید؟
عوامل طلاق‏

دلایل عمده‏اى که در دادگاهها به عنوان عوامل مؤثر در طلاق مطرح هست، یکى مسائل اقتصادى است. علت عمده آن بیکارى است. اصولاً دوران بیکارى و بحران اقتصادى چه در جنگ و چه پس از جنگ، همواره با افزایش نرخ جرم روبه‏رو بوده و از لحاظ اجتماعى، آثارى همچون طلاق دارد.
دوم بحث اعتیاد است که در قالبى همچون عسر و حرج در دادگاهها مطرح مى‏شود.
بخشى از طلاق‏ها ناشى از عدم توافق زوجین است. رفتارها و کفو بودن که در اسلام مطرح مى‏شود خیلى مصداق دارد؛ بعضى از زن و شوهرها ظاهراً هیچ مشکلى با هم ندارند، ولى خوب همدیگر را درک نمى‏کنند یا از روى لجبازى با هم توافق نمى‏کنند و یا تفاهم کارى و اخلاقى ندارند و نمى‏توانند با هم زندگى کنند. یعنى ذاتاً زن و شوهر با هم مشکل حاد ندارد، ولى نمى‏توانند با همدیگر زندگى کنند.
عامل دیگرى که در طلاق مطرح است بحث دخالت اطرافیان در زندگى است که مشکل ایجاد مى‏کند. دخالت‏ها چه از جانب زن و چه از جانب مرد تحریکاتى دارد که منجر به عدم ادامه زندگى مى‏شود. این مسئله در جاهایى که فرهنگ سنتى رایج است بیشتر صورت مى‏گیرد و موجب طلاق مى‏گردد.
بحث دیگرى که در طلاق هست بیمارى‏هایى است که پس از ازدواج پیش مى‏آید و ادامه زندگى را مشکل مى‏سازد. مى‏شود گفت مباحث بهداشت روانى، اقتصاد و رفتارهاى فردى در طلاق مؤثرند. اما بیشتر طلاق‏ها در بخش اقتصادى و مسائل مربوط به اعتیاد مطرح مى‏شود.

اقدامات پیشگیرى از اعتیاد
دولت چه اقداماتى را در زمینه پیشگیرى از اعتیاد براى کاهش آمار طلاق انجام داده است؟

متأسفانه کشور ما در مسیر ترانزیت است و به هر حال گرفتار این مشکل هستیم. از طرفى حکومت معتقد نیست که در بحث مواد مخدر به سازش برسد، مثلاً به کشور افغانستان بگوید تجارت مواد مخدر را با ایران قطع کنید، ما سالیانه چند میلیارد به شما مى‏دهیم! در این صورت حکومت را متهم به معامله مى‏کنند. مبارزه با اضرار به نفس و روح انسان جزو ارزش‏هاى ذاتى حکومت ماست. حکومت ما چون یک حکومت ایدئولوژیک و آرمان گراست نمى‏تواند همچون بعضى حکومت‏ها یک سرى معاملات حکومتى را انجام بدهد، از این‏رو بعضى مشکلات، تحمیلى است.
باید با این قضیه واقع‏بینانه برخورد کنیم. تا زمانى که فقر به ویژه در مناطقى که رد پاى ترانزیت و توزیع در آن هست و یا جامعه آمادگى براى مصرف دارد، حاکم است، رویارویى راحت نیست و همچنان بحث اعتیاد وجود دارد. اخیراً نشانه‏هایى از واقع‏گرایى در کشور دیده مى‏شود که نویدبخش است، به این معنى که معتاد را بیمار تلقى و او را درمان کنیم، یعنى از نگاه خشونت‏گرایانه به نگاه واقعیت‏گرایانه برسیم. باید به این قضیه توجه کنیم که برخى ناهنجارى‏هاى اجتماعى مثل طلاق، اعتیاد، خودکشى و ... همراه هر اجتماعى است. اگر بگوییم جامعه‏اى بدون طلاق، اعتیاد، خودکشى و ... به وجود بیاوریم، دور از واقعیت است، ولى با این حال دولت باید براى کاهش این قضیه، سیاست جدى پیشگیرى داشته باشد. تلقى کردن معتاد به عنوان بیمار و تلاش براى درمان او در حال حاضر جزء سیاست‏هاى دولت و راه حل مناسبى است. البته برخوردهاى قضایى و قانونى هم باید با عاملان توزیع و قاچاق و ... صورت گیرد.

در مورد مسائل اقتصادى که از عوامل طلاق است، چه نظرى دارید؟
مشکلات اقتصادى‏

مسائل اقتصادى در درجه دوم عوامل طلاق وجود دارد. در بحث اعتیاد، معتاد ناتوان از زندگى است. اما در بحث اقتصادى، با کمى توجه و تلاش بیشتر، مشکل حل مى‏شود، همچنین ممکن است خانواده کمک کنند و یا وضع مالى شخص کمى مناسب‏تر شود و زندگى او رو به راه شود اما در بحث اعتیاد، مشکل درونى وجود دارد. فرد نمى‏تواند کار کند، یا کار هم بکند، صرف مواد مخدر مى‏شود. بحث اعتیاد بخصوص در طلاق عسر و حرج بسیار حاد است، یعنى رتبه اوّل را دارد.

نقش آموزش‏
آموزش چه نقشى را در پیشگیرى معضلاتى که منجر به طلاق مى‏شود، دارد؟

در دنیا بحث آموزش و اطلاع‏رسانى از جمله ابزار پیشگیرى است. دنیا به این نتیجه رسیده که همه چیز را نباید از کانال قضایى حل کرد. باید سرمایه گذارى‏ها را به سوى پیشگیرى و درمان پیش از درد بگذاریم. اگر بتوانیم در طلاق، به اطلاع‏رسانى و آموزش آثار و عوارض طلاق سراغ مردم برویم و پرچمدار اطلاع‏رسانى به مردم بشویم، مشکل راحت‏تر حل مى‏شود. اینکه طلاق عوارض و آثارى را دارد، گرچه خداوند طلاق را حلال کرده اما این طور نیست که حتماً این کار انجام بشود. طلاق موجب بحران در جامعه است و میزان آن تا حدى قابل پذیرش است. نه مثل مسیحیت که اصلاً طلاق را قبول ندارد و نه مثل افزایش نرخ آن در برخى کشورها!
به هر حال آموزش و اطلاع‏رسانى تأثیر بسیار زیادى در پیشگیرى از این پدیده دارد. باید تمام رسانه‏ها و دستگاهها و نهادهاى فرهنگى کشور در این زمینه فعالیت کنند.
رسانه‏ها و مطبوعات، آموزش و اطلاع‏رسانى در مورد این قضیه را، سرلوحه کار خود قرار دهند، یعنى مباحث مربوط به خانواده و ازدواج و طلاق و ... را که با استحکام جامعه ایرانى مرتبط است.
قوه قضاییه باید در این راه پیشقدم شود و تیم‏هایى درست کند که به جوامع روستایى و شهرى بروند و افراد را با مشکلات طلاق و پیامدهاى آن آشنا کند، همچنین به مشاوره‏هاى پیش از ازدواج توجه شود.

تأثیر رسانه‏ها
نقش صدا و سیما در کاهش و پیشگیرى از طلاق چیست؟

صدا و سیما به علت اینکه مخاطب زیادى دارد مى‏تواند بخش بیشترى را تحت تأثیر قرار بدهد. یکى از پربیننده‏ترین برنامه‏ها فیلم‏ها و سریال‏هاى خانوادگى است که ربطى به طلاق دارد، ولى نمى‏شود براى تمام کشور یک حکم داد، چرا که فرهنگ هر شهر با شهر دیگر متفاوت است. پس بهترین راه آگاه‏سازى مردم با مشکلات زندگى، راههاى مبارزه با آن، جلوگیرى از ازدواج‏هاى ناآگاهانه و مسائل پیش از ازدواج است، نه اینکه بگوییم فلان راه براى جارى کردن طلاق است و یا با فلان قانون و ماده واحده هزینه کمترى صرف فرآیند طلاق مى‏شود.
نقش فرهنگ در کاهش طلاق بسیار شایان اهمیت است که بر عهده رسانه‏ها بخصوص صدا و سیما است.

اینترنت و ماهواره تا چه حد در افزایش یا کاهش طلاق مؤثر است؟

اینترنت و ماهواره، داراى دو بُعد است که هیچ کدام را نمى‏شود نادیده گرفت؛ از طرفى مزایایى دارد و از طرفى دیگر معایبى. باید به جاى اینکه محدودیت ایجاد کنیم، به مصونیت بپردازیم. تا وقتى که محدودیت داشته باشیم، مشکل هم وجود دارد. همین حکم در قرآن هست که تقوا موجب پیشگیرى و پرهیزگارى افراد است؛ تقوا مصونیت است. انسان معتقد از راههاى منفى و ناپسند دنبال مقصد نمى‏رود و سعى مى‏کند که مسائل مهم و مورد اهمیت را جستجو کند.
باید در جامعه‏اى که جوان نمى‏تواند در سن قانونى و شرعى ازدواج کند و سرگرمى هم ندارد، مصونیت ایجاد کنیم، چرا که محدودیت جوان را بیشتر حریص مى‏کند. مى‏دانیم اثرات نامطلوب این دو رسانه تا چه حد پیشرفته است. بیشتر کشورها در بخش اینترنت به فیلتر رو آورده‏اند. نه فیلترى که همه چیز را از بین مى‏برد، بلکه فیلترى که در بخش غیر اخلاقى است.

تأثیر قوانین‏
قوانین تا چه حد در افزایش یا کاهش طلاق مؤثرند؟

همان طور که گفتم سه بخش مهم را که در این امر دخیل هستند داریم:
1 - بخش دادگاهها؛
2 - بخش فرهنگ عمومى؛
3 - بخش قوانین.
قوانین پس از انقلاب دچار دگرگونى‏هاى اساسى شد. نظام حکومتى به جمهورى اسلامى تبدیل شد، که باید خیلى از ساختارهایش تغییر مى‏کرد. در بخش خانواده هم طبیعى بود که خیلى تغییر داشته باشیم، اما همه دگرگونى‏ها باعث راحت‏تر شدن مسائل و حل مشکلات خانوادگى نشد. با ذکر مثال، مسئله روشن‏تر مى‏شود، مثلاً ماده واحده طلاق درست کردیم که مردها هر وقت بخواهند بتوانند همسرشان را طلاق بدهند اما با دادن تمام حق و حقوق زن! چون مى‏خواستیم حقوق زنان را رعایت کنیم، اما مشکل از همین جا شروع شد. مردانى که تقاضاى طلاق مى‏کردند، طبق ماده واحده مى‏بایست مهریه، جهیزیه، نفقه گذشته، اجرةالمثل و ... را به صورت نقد بپردازد. وقتى مرد با چنین مشکلاتى روبه‏رو مى‏شد، از لحاظ مادى متضرر مى‏شد، پس طلاق نمى‏داد، چون با از دست دادن همسرش زندگى‏اش مى‏رفت، به همین دلیل طلاق نمى‏داد و زن را معلق نگه مى‏داشت. با بروز چنین مشکلى آنقدر زن تحت فشار قرار مى‏گرفت که خودش تقاضاى طلاق مى‏کرد و با بخشیدن حق و حقوقش، جدا مى‏شد. این وضع در مورد زنانى بود که مى‏خواستند طلاق بگیرند، اما زنى که مأمن و پناهگاهى نداشت، مجبور بود وضعیت بد زندگى را تحمل کند، که اصلاً در شرع ما پذیرفته نیست. در این طور موارد همه سختى‏ها به گردن زن بود چون نه زندگى داشت، نه مى‏توانست برود شوهر کند! این برآیند خلاف حکم خداوند است که فرموده: «زن‏ها را به خوبى نگه دارید، یا به راحتى رها کنید»؛ اما مردان نه رها مى‏کنند، نه به خوبى زندگى مى‏کنند. این یک مشکل عمده و بزرگ در مورد قوانین و اصلاحات آن است. باید در این مورد گره کار را پیدا کنیم. در این امر به یک سرى جسارت‏هاى فقهى نیازمندیم، بدون اینکه مرزهاى فقه را بشکنیم و خلاف شرع عمل کنیم. چون آنچه شرع گفته، عین حکمت است و نباید از مرزهاى شرع خارج شویم. اما وضعیت طلاق طورى است که به سختى اِعمال مى‏شود و همه را تحت فشار مى‏گذارد.

تأثیر آگاهى و دانش‏

اگر زوجین تحصیل‏کرده باشند و از لحاظ علمى به هم نزدیک باشند، مى‏توان این امید را داشت که مسئله طلاق کمتر صورت بپذیرد؟

در ازدواج باید آگاهانه گام برداریم. اسلام به شرط کفو و همسان بودن خیلى توجه کرده است. کفو گستره وسیعى دارد، در اعتقاد، رفتار، شئون، ظاهر، قیافه و ... اما نباید توقع داشت زن تحصیل‏کرده با شوهر تحصیل‏کرده به مشکل برنخورد. البته تحصیلات بسیار خوب است و دید انسان را در زمینه‏هاى اجتماعى و اخلاقى باز مى‏کند اما باز باید در این مورد بین طرفین تفاهم باشد. فقط تحصیل مهم نیست، بلکه چگونگى آن و حتى سال‏هاى تحصیلى مهم است. تصور کنید یک خانم تحصیل‏کرده در مقطع دکترى‏ با مردى که تازه موفق به کسب کاردانى شده است، چقدر تفاوت دارد! در ازدواج مسائلى دخیل هستند که هر کدام‏شان جاى کلى بحث و توضیح و تفسیر دارد.

به عنوان آخرین سؤال، لطفاً توضیح دهید چند درصد از طلاق‏ها به درخواست آقایان است؟

همان طور که گفتم وقتى طلاق به دست مرد صورت بگیرد، دچار ضررهاى زیادى مى‏شود چون به واسطه طلاق هم حاکمیت خود را از دست مى‏دهد و هم پولش را! پس به این ترتیب کمتر به سراغ طلاق مى‏آید و تقریباً نیمى از مردان با زیر فشار گذاشتن زن، او را مجبور به درخواست طلاق مى‏کنند، به همین دلیل بیشتر درخواست‏هاى طلاق از سوى خانم‏ها است.

* * *

توضیحات کارشناسان محترم را در مورد پدیده طلاق شنیدیم و با چشم‏اندازى از این واقعیت آشنا شدیم. نیز مى‏دانیم این امر ناپسند در جایى که ادامه زندگى مقدور و اختلافات موجود قابل حل نیست، به عنوان یک ضرورت شناخته مى‏شود.
اما به راستى باید براى آگاهى اقشار جامعه چه کرد؟ آنها را به قوانین جدایى آشنا کرد یا آگاهى‏هایى در زمینه ازدواج و توافق و تفاهم داد؟
آموزش ازدواج درست با رعایت تمامى شرایط اخلاقى، دینى و ... تنها راهى است که ما را در رسیدن به جامعه‏اى سالم کمک خواهد کرد.
به امید آنکه روز به روز افق‏هاى روشن تفاهم و تعادل به روى جوانان ما گشوده شود و هر روز بر شمار زوج‏هاى خوشبختى که طعم تفاهم را مى‏چشند افزون گردد. چه با ازدواجى شایسته، نسل‏هاى دیگر فرهیخته و اندیشور و سرافراز خواهند شد.