نهاد خانواده را باید پاس داشت‏

نویسنده


 

نهاد خانواده را باید پاس داشت‏
«نقدى بر وضع کنونى خانواده»

احمد عابدینى‏

[بر اساس آموزه‏هاى قرآنى آرامش روحى و روانى، ایجاد دوستى، رحمت و محبت از جمله ره‏آوردهاى تشکیل کانون خانواده مى‏باشد که مورد تأکید زیاد اسلام واقع شده است.
به اعتقاد نویسنده، این دستاوردها نیز با مهندسى خاصى در تنظیم روابط خانوادگى حاصل مى‏شود که امروزه دستخوش تغییرات نامطلوب شده، فلسفه وجودى خانواده را مورد تهدید قرار داده است. از نگاه وى مشکلات روزافزون اقتصادى، اشتغال زنان، به هم‏ریختگى روابط مدیریتى در خانواده و فروگذارى از برخى اقتضائات طبیعى زنان و مردان، از جمله عواملى است که این واحد بنیادین جامعه مورد نظر اسلام را به مخاطره انداخته است. این نگاه اگر چه در پاره‏اى از موضوعات درخور نقد است اما اصل دغدغه نویسنده در صیانت از کانون خانواده مغتنم و نیازى مبرم براى جوامع امروزى به شمار مى‏رود.]
برخى از مشکلات خانواده، امروز به شکل نگران کننده‏اى در آمده است. این‏گونه مشکلات باید ریشه‏یابى شود و اساسى حل گردد. شاید بتوان در یک جمله مشکل و راه حل را این‏گونه خلاصه کرد که اسلام براى خود نظامى دارد و براى خانواده طرحى دارد و براى اجتماع طرح دیگر متناسب و هماهنگ با آن؛ ولى ما انسان‏ها با وضع قوانین مبتنى بر روش و آداب قومى و تحت تأثیر فرهنگ و نظام‏هاى حقوقى بیگانه مقدار زیادى از آن نظام را از بین برده‏ایم و آن را ناقص و بدقواره ساخته‏ایم. چنان نظامى نه محبوب کسى است و نه توان حلّ مشکلى را دارد.

جایگاه خانواده‏

اسلام براى خانواده ارزش خاصى قایل شده، روابط درون و برون خانه را تنظیم کرده، مدیر داخلى و بیرونى را مشخص ساخته، مدیر مالى، راه به دست آوردن ثروت، چگونگى مصرف و ... را به گونه وجوبى و تکلیفى یا استحباب و یا ارشاد و راهنمایى معّین کرده و براى هر قسمت، زمینه‏سازى‏هاى مناسب را انجام داده، ولى ما برخى را به عنوان اینکه ارشادى است و الزامى نیست، برخى را به عنوان اینکه استحبابى است و وجوبى نیست و برخى را به عنوان اینکه ضرورت اقتضا مى‏کند و چاره‏اى نیست، تغییر داده‏ایم و گفته‏ایم این حکم ثانوى است و گاهى یک امر ضرورى را به همه جا سرایت داده‏ایم.

قرآن فرمود:
«و من آیاته أنْ خلق لکم مِن أنفسکم أزواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودّةً و رحمةً؛
از نشانه‏هاى خدا اینکه از [نوع‏] خودتان همسرانى براى شما آفرید و میان‏تان دوستى و رحمت نهاد.»
در اینکه براى بیان این آیه چقدر مقدمه‏چینى کرده و از چند آیه پیش و چند آیه بعد همه کلمات و قسمت‏ها را زوج یکدیگر قرار داده و در این آیه نیز کلمه «مودّةً و رحمةً» را قرین هم ساخته است و مسائلى از این قبیل بحث نمى‏کنیم(1) و در اینجا به موضوع مى‏پردازیم که «زوج» را از [نوع‏] خودِ فرد قرار داد، نه از نوعى بالاتر و پایین‏تر، حتى به وى اطلاق «زوجة» نکرد، لفظ «ازواج» را به کار برد که جمع «زوج» است و لفظ «زوجات» را که جمع «زوجه» است به کار نبرد. قرآن با عنایت خاص کلمه‏اى را به کار برد که بر مرد و زن یکسان قابل تطبیق باشد. در جاهاى دیگر نیز همین حقیقت را بیان کرد؛ مثلاً در اوّل سوره نساء تصریح کرد که خاستگاه مرد و زن یک چیز است:
«یا أیّها الناس اتقوا ربَّکم الذى خلقکم مِن نفسٍ واحدة و خلق منها زوجَها؛
اى مردم از پروردگارتان که شما را از نفس واحد آفرید و از همان [نفس‏] زوجش را آفرید، تقوا پیشه گیرید.»
شایان یادآورى است کلمه «نفس»، وحدت را مى‏رساند و آمدن «واحدة» براى تأکید است.
جالب‏تر اینکه در ابتداى آیه سوره روم «و من آیاته» را قرار داد. این قسمت در قرآن یازده بار آمده، هفت بارش در سوره روم و پیش و پس از آیه مورد بحث قرار گرفته، در آنها خلقت انسان از خاک از آیات خدا شمرده شده، نیز آفرینش آسمان و زمین یا برپا داشتن آسمان‏ها و یا ... مطرح شده، هر یک از آیات خدا شمرده شده است. خلقت زوج و قرار دادن مودّت و رحمت، از نعمت‏هاى بسیار بزرگ الهى است که همطراز با آفرینش آسمان و زمین و ... سزاوار عنوان «وَ مِنْ آیاته» مى‏باشد.
این بیان قرآن و ارزش ازدواج و مقام همسر؛ حال شما مقایسه کنید آن را با آنان که از ازدواج روى گردانند. چه آنان که همجنس‏گرا هستند یا آنان که گوشه‏گیرند و یا از مشکلات ازدواج مى‏ترسند و یا .... باز مقایسه کنید با کسانى که زن را بشر نمى‏دانند یا در گفتار و عمل و یا در گفتار او را بشر مى‏دانند، ولى وى را به کارهایى وا مى‏دارند که شأن بشر نیست و عملاً او را تحقیر مى‏کنند و یا آنانى که با زیاده‏روى او را برتر از مرد مى‏دانند و از طرف دیگر بام بر زمین مى‏افتند و در صدد تخریب و تحقیر مردانند!
آیه هدف از خلقت زوج را «آرامش یافتن در کنار او» دانسته «لتسکنوا الیها» و در آیات دیگرى نیز به همین حقیقت اشاره کرده است.(2) بنابراین هدف از تشکیل خانواده، احساس آرامش زن و شوهر در کنار یکدیگر است؛ مرد پس از یک روز کار بیرون خانه، به منزل برمى‏گردد تا آرامش یابد و زن پس از ساعت‏ها کار در خانه و رسیدگى به امور مختلف مى‏خواهد کنار همسرش بیارمد.
حال مقایسه کنید با وضع ما. مردى که صبح تا شب، انواع مُدها، مدل‏ها، دختران بزک کرده و ... را دیده است و انتظار دارد خانمش همه آن زیبایى‏ها را یکجا داشته باشد! در مقابل، خانم نیز انتظار دارد مرد، تمامى آنچه را که او در دنیاى پر از زرق و برق دیده و شنیده، برایش فراهم کند و خانه به جاى مَسْکَن و محل آرامش، جایى مى‏شود که هر دو از آن گریزانند! با اوضاع کنونى ملاقات زن و مرد و مطرح ساختن تقاضاهاى غیر معقول و غیر ضرورى و ... ایجاد کننده استرس و اضطراب و ناهنجارى است! تازه اگر زن و مرد، هر دو خود را غیر واقعى نشان داده باشند و هر یک خود را داراى ویژگى‏هایى معرفى کرده باشد که فاقد آنند، دو رویى و پنهان‏سازى نیز نگرانى بیشترى به آنان تحمیل مى‏کند. این امور باعث مى‏شود برخلاف آنچه که خداوند خواسته زوجین کنار هم آرامش داشته باشند، هر دو در کنار یکدیگر عذاب کشند.
«و جعل بینکم مودّة و رحمة؛
بین شما دوستى و رحمت قرار داد.»
آنچه که خداوند قرار داده، دوستى و رحمت است تا زن، شوهر خود و شوهر، همسر خویش و هر دو بچه‏هایشان را دوست بدارند و روابط بر اساس مهربانى و محبت باشد و هر یک در هنگام ناتوانى دیگرى مددکار او باشد.
امّا افراد دور از واقعیت اسلام هر یک به گونه‏اى تیشه بر ریشه محبت زدند! مردان بى‏خبر از انسانیّت، با زور بازو و ستم به زن و پایمال کردن حقوق او، نیز واداشتن زن به کارهاى خارج از توانش، محبت را از بین بردند. دیگرانى با زبان چرب و نرم دختران را فریب دادند و آنان، را روسیاه کردند و با عمل خود نشان دادند فضایل انسانى از بین‏شان رخت بربسته است و باز از سوى دیگر، تیشه به ریشه محبت و مودّت زدند. در این میان دستگاههاى حمایت کننده از زنان، براى حمایت از این قشر مظلوم قوانینى وضع کردند که زن بتواند با مراجعه به مراجع قانونى، از آلام و ظلم‏هاى وارد بر خود بکاهد. از مردان در هنگام ازدواج تعهدهایى گرفتند و به نفع خانم‏ها شروطى وضع کردند و....
امّا کسانى که زن‏آزارى مى‏کردند، پیوسته به کارشان ادامه دادند و جز اندکى به دست قانون گرفتار نشدند! سوء استفاده کنندگانى هر روز زنانى را متقاضى طلاق در صف دادگاه قرار دادند و پیوسته به انواع مواد و تبصره‏ها، شوهرانى که هیچ یک از آن خشونت‏ها را نداشتند، نیز به صف دادگاه کشاندند. همه این کارها یک قربانى داشت و آن مهر و محبّت بود. رابطه عاطفى، به رابطه مخاصمه‏آمیز تبدیل شد و هر کس در صدد یافتن نقطه ضعفى از دیگرى بود. در حالى که دین راه دیگرى را پیشنهاد کرده که ماندگار و راحت‏تر است و آن پرورش اخلاق در خانواده‏هاست.
نیاز به اخلاقى شدن جوّ خانواده‏
راستى اگر به جاى پرداختن به تربیت قاضى براى دادگاه خانواده، به پرورش مربى اخلاق براى خانواده مى‏پرداختیم و روحانیانى که قاضى شده‏اند، مربّى اخلاق مى‏گشتند و در هر شهر و روستا روحانى به جاى طرح چند مسئله شکیات و سهویات با استفاده از احادیث اخلاق، درس مهر و محبت مى‏داد و از آزاررسانى به درخت تا حیوان و همنوع را توضیح مى‏داد و وجدان افراد را بیدار مى‏کرد، کار بیشتر و بهتر به نفع زنان سامان نمى‏یافت؟!
امروزه بسیارى از زن‏آزارى‏ها و مجبور کردن زن به کارهاى خارج از توانش در جاهایى صورت مى‏گیرد که زن نه از قانون حمایتى خبر دارد، نه جرئت مراجعه به آن جا را دارد و نه آبرودوستى و فکر آینده‏اش چنین اجازه‏اى را به او مى‏دهد؛ پس باز محکوم به تحمل کردن انواع ظلم‏هاست.
اما روحانى، معلم اخلاق. سخنران متین، مى‏تواند به مرد بیاموزد که زن‏آزارى بد است: «و المرئة ریحانة و لیست بقهرمانة؛
زن شاخه گُل است و خادم و خدمتکار نیست.» باید به مردان بیاموزانند که با دسته گل نباید برخورد خشن کرد. گل در اثر خشونت پژمرده مى‏شود. باید جوّ را اخلاقى کرد، آنگاه اگر مردى لجوج و اخلاق شکن پیدا شد، با قانون جلوى او را بگیرند؛ نه اینکه اوّل قانون وضع کرد و سپس با بیان حقوق دست نایافتنى یا کم دست‏یافتنى، پایه‏هاى خانه‏ها را متزلزل ساخت و زنان را علیه مردان تحریک کرد، یا وقتى آمار طلاق بسیار شد، به قاضى‏ها سفارش شود که دادرسى را طول دهند تا طرفین خسته شوند! این یعنى گم کردن راه!

مادر و شیر دادن و نگه‏دارى بچه‏ها

اسلام مادر را مسئول شیر دادن بچه‏ها مى‏داند و خداوند حکیم در او عاطفه و مهر و محبتى قرار داد که بتواند مشکلات فراوان بچه را از دوران آبستنى، شیر دادن، پرورش و تربیت بچه، عهده‏دار شود. خدا فرمود:
«وَ اْلوالِداتُ یُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کامِلَیْنِ؛(3)
مادران فرزندان خود را دو سال کامل شیر دهند.»
براى اینکه مادر نگرانى و اضطرابى نداشته باشد و شیرى سالم به فرزند بخوراند تا بچه‏اى سالم تحویل جامعه دهد، تمامى هزینه‏هاى زندگى او و بچه را اعم از لباس و مسکن و غذا و ... بر عهده مرد قرار داد و فرمود:
«وَ عَلَى اْلمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ کِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ(4)؛
بر عهده صاحب فرزند است که خوراک و لباس مادران را به حدّ متعارف بدهد.»
یا فرمود: «فَاءِنْ أَرْضَعْنَ لَکُمْ فَأَتُوهُنَّ أَجُورَهُنَّ؛(5) اگر براى شما [فرزندتان‏] را شیر دادند، اجرت‏شان را بپردازید.»
و یا فرمود: «أَسْکِنُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ سَکَنتُم مِن وُجْدِکُم؛(6) در مسکنى که در حدّ توان شماست آنان را اسکان دهید.»

نکته:

نوع این آیات مربوط به زنى که طلاق داده شده مى‏باشد، ولى بسیار روشن است که از راه درک معیار و ملاک و قیاس اولویت معلوم مى‏گردد وقتى که زن طلاق داده شده را باید خوراک، پوشاک و مسکن داد تا با خاطرى آسوده بچه را شیر دهد و حتى اجرت شیر دادن به او تعلق مى‏گیرد، به طریق بهتر روشن مى‏گردد همسر انسان که در داخل خانه و بدون هیچ نزاعى به کار مشغول است، باید مورد حمایت همه‏جانبه قرار گیرد تا با خاطرى آسوده، از شیره جانش به بچه بخوراند و او را پرورش دهد. امّا آنچه در جامعه اتفاق افتاده و مى‏افتد، بسیار رنج‏آور، مشکل‏ساز و نگران‏کننده است.
از یک سو، مردان که باید تمامى هزینه‏ها را تأمین مى‏کردند، گاهى به خاطر بُخل، یا جهالت از ارزش کار مادر و فقر، از تأمین هزینه‏ها خوددارى کردند یا با هزار منّت و تحقیر، قسمتى از آن را تأمین مودند اما از سوى دیگر، رسانه‏هاى جمعى و جوّ عمومى به شکل‏هاى مختلف، زن خانه‏دار را موجودى مصرف کننده، بى‏کفایت، مزاحم و ... دانستند! چنان که زحمات فراوان او در تربیت کودک، شیر دادن، تمیز کردن او و حتى آبستن بودن را بى‏ارزش دانستند و بى‏پاداش گذاشتند. در نتیجه زن خود را موجودى نیازمند دید که براى تأمین هر نیاز خویش باید به شوهر التماس کند و مرد پس از خشونت‏هاى بسیار و ... مقدار اندکى بدهد. این امور کم کم زن را تحریک کرد که راه درآمدى براى خود بیابد. از سوى دیگر، تبلیغات داخلى و خارجى درباره تساوى زن و مرد و بد معنى کردن آن و ... موجب شد که خانم‏ها براى کار به خارج از خانه روان شوند. از دیگر سو، صنعتى شدن جهان و مکانیزه شدن تمامى کارها، توان جامعه را براى ایجاد کار براى افراد به شدت پایین آورد و مردان زیادى بیکار ماندند تا چه رسد به زنان.
از جهت دیگر، ارزش‏ها در هم ریخت و توانایى‏هاى زنان در زایش، نگهدارى، شیردهى و ... همه بى‏ارزش تلقى شد و توانمندى‏هاى مردان ملاک ارزش شد. زن براى نشان دادن تساوى خود با مردان، حاضر شد به کارهاى سخت نظیر کار در معدن و کارگرى و عملگى و حتى رانندگى ماشین‏هاى سنگین دست بزند و هر کار مردانه‏اى را با هزار زحمت به خود بقبولاند.
توان باردار شدن، شیر دادن و تربیت کودک را که از عهده هیچ مردى ساخته نیست، ضد ارزش تلقى کردند و چنین شد که تعادل و هنجارها فرو ریخت.
پادشاه ساسانى را گفتند: سبب زوال مُلک تو چه بود، گفت: کارهاى بزرگ را به افراد خُرد سپردم که توان انجام آن را نداشتند و کارهاى خُرد را به افراد بزرگ سپردم که از انجامش شانه خالى کردند.
دادنِ غذاى خوب به بچه، بازى با او، تربیت صحیح وى، آموختن مهر و محبت به او و یاد دادن راه و رسم صحیح زندگى، نیز نگهدارى او از انواع انحراف‏ها، کارهاى بزرگى است که از عهده غیر مادر ساخته نیست، چنان که کارهاى سخت بدنى نظیر باربرى، رانندگى، بنایى و عملگى کارهاى فیزیکى سختى است که از عهده بیشتر زنان برنمى‏آید.
در چنین شرایط و جوّهایى نه در خانه فردى باقى مى‏ماند که به بچه‏ها درس عشق، محبت، اخلاق و ... بدهد و نه در جامعه‏اى که کارهایش ده تا و کارجویانش بیست تاست، جایى براى این امور است. طبیعتاً در چنین جامعه‏اى اگر اخلاق و ارزش‏ها حاکم نباشد هر کس در فکر پرونده‏سازى براى دیگرى، نیز دروغ و تزویر است تا او را از کار برکنار کند، بدان امید که خود جاى وى را بگیرد یا به به انواع ترفندها به او بفهماند که من نیز سهمى دارم. آن وقت است که راستى، حقیقت، مهر و محبت از جامعه رخت برمى‏بندد و پایه‏هاى اخلاق فرو مى‏ریزد. وقتى پایه‏هاى اخلاقى فرو ریخت، هر روز جنایت تازه‏اى رخ مى‏دهد و ننگ جدیدى به بار مى‏نشیند که دیگر پنهان کارى و ظاهرسازى، ره به جایى نمى‏برد.

چگونگى رواج اعتیاد و سایر فسادهاى اجتماعى‏

کاریابان پس از تلاش فراوان و نیافتن کار و خستگى روحى شدید، برخى به اعتیاد رو مى‏آورند، سپس برخى از اینان و بعضى از کاریابان غیر معتاد، براى کارداران و پولداران نقشه مى‏کشند. از سوى دیگر بى‏پولى و ضعف اراده ناشى از اعتیاد این زمینه را ایجاد مى‏کند که معتادان، زنان و فرزندان خود را به موادفروشى و حتى خودفروشى، دزدى، فحشا و ... مجبور کنند. نتیجه این مى‏شود که معتاد از یک طرف و در یک جا ایجاد فساد مى‏کند، و خانواده‏اش، از راه دیگرى ایجاد فساد مى‏کند. اگر فرزند فرار کند و به شهر دیگرى برود، باند فراریان از خانه را تقویت مى‏کند و بالاخره فساد فراگیر مى‏شود.
«ظَهَرَ اْلَفسَادُ فِى اْلبَرِّ وَ اْلبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِى النَّاسِ؛(7)
فساد و تباهى به خاطرِ کرده خودِ مردم در خشکى و دریا پدید آمد.»
اگر بر مجموع آنچه بیان شد نقشه‏هاى دشمنان براى نابودى مسلمانان یا نابودى فرهنگ و باورهاى دینى مردم ساکن مناطق نفت‏خیز و حاصلخیز را بیفزایید، روشن مى‏گردد اوضاع از چه قرار است که واقعاً وضع تأسفبارى است.
روشن است با گرفتن، زدن، بستن و حتى کشتن، مشکل جامعه حل نمى‏شود. مشکل جامعه را باید از خانه حل کرد؛ باید تمام فکر و سرمایه براى اصلاح خانواده‏ها به کار گرفته شود تا ریشه فساد بخشکد. هرگونه طرحى براى جامعه، بدون در نظر گرفتن خانواده، کارى ابتر و ناقص خواهد بود.

چه باید کرد؟

راه چاره را ذیل همان آیه بیان کرد:
«لِیُذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِى عَمِلُواْ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ؛(8)
تا به آنان برخى از [پیامدهاى ]اعمال‏شان را بچشانیم شاید برگردند.»
برگشتن از آنچه خداوند در آفرینش و تکوین قرار نداده بود و ما به پیروى از هواى نفس یا سخن‏هاى ناآگاهان شرقى و غربى به سویش رفتیم؛ برگشتن از قوانین در ظاهر حمایتى و در واقع تخریبى.
به نظر مى‏رسد در خانواده باید به تدریج، بدون جنجال و انحراف در فهم و یا جوسازى، نیز فراهم کردن تمامى زمینه‏ها و امکانات و رفع مشکلات، قوانین به حالت طبیعى و اولیه خود برگردد تا خانه‏اى پر مهر و محبت، بدون استرس، و بچه‏هایى شاداب داشته باشیم. همان خانواده سنتى را که سال‏ها تخریب کردیم، دوباره بنا نهیم، و اکنون با طرحى نو و دقیق، اشکال‏هایش را بزداییم.
مرد باید به وظیفه خود عمل کند و بار تأمین هزینه‏هاى گوناگون زن و فرزندان، اعم از منزل، لباس، غذا، هزینه‏هاى تحصیلى و ... را فراهم کند و هیچ‏گاه کمبودها، نارسایى‏ها و احتمالات نگران‏برانگیز را درون خانه مطرح نسازد، نیز آنچه را که در توان دارد، براى تأمین هزینه‏ها به کار برد و هیچ بُخل و کم کارى و حرص را در وجود خود راه ندهد.
از آن طرف، زن باید با اعتماد کامل به شوهر، آنچه را که وى به خانه مى‏آورد، نهایت تلاش و توان او بداند و زیاده نخواهد(9) و خاطر خویش و دیگران را مکدّر نکند.

در این صورت زن هیچ گونه نگرانى و اضطرابى ندارد و همه فشار بر مرد است، که این توان به او داده شده است: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَىَ النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى‏ بَعْضٍ وَ بِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوالِهِمْ؛(10)
مردان بر زنان سرپرستى دارند، به دلیل آنکه خدا برخى از ایشان را بر برخى برترى داد و [نیز] به دلیل آنکه از اموال‏شان هزینه مى‏کنند.» اگر مرد دچار فشار روانى و اضطراب شود، چندان مشکلى براى بچه‏ها پیش نمى‏آید، چون نه به بچه شیر مى‏دهد و نه ساعت‏هاى متمادى مى‏خواهد کنار فرزند باشد تا او از ناراحتى پدر باخبر شود و روحیه‏اش کسل گردد، بلکه پدر، در خارج از خانه، با مشکلات دست و پنجه نرم مى‏کند و حاصل تلاش خود را شبانه به خانه مى‏آورد و با لبى خندان و بدون بازگو کردن مشکلات، با آنان روبه‏رو مى‏شود. چنان که اگر پدر روزىِ فراوان به دست آورد، براى خانواده گشایش بیشترى قرار مى‏دهد، همان گونه که در روایات سفارش شده است و اگر کم به دست آورد، به حداقل قناعت مى‏کند.
بنابراین سرپرستى مردان بر زنان هیچ‏گاه به معناى زورگویى به زنان و زدن آنان نیست؛ بلکه قوام بودن، سنگ صبور بودن و از جمله تحمل کردن مشکلات فراوان اقتصادى و منتقل نکردن آن به خانواده است.
حال این را مقایسه کنید با وضع موجود که زنِ جوان، چه باردار یا داراى بچه کوچک یا حتى پیش از باردارى، همراه شوهر از این بنگاه مسکن به آن بنگاه، از این کوچه به آن کوچه بدَوَند و در حالت اضطراب باشند که آیا خانه‏اى مى‏یابند و سپس نگرانى اینکه آیا پول آن تأمین مى‏شود و ... آنگاه وقت شیر دادن، سینه خشک است و یا شیرى همراه با دلهره زیاد به فرزند مى‏خوراند و مادر نیز نحیف و عصبى مى‏گردد و پس از مدتى قرص‏هاى آرام‏بخش مصرف مى‏کند. بالاخره زن براى یارى شوهر و کاستن از آلام او و تأمین هزینه‏ها، استخدام دولت مى‏شود و یا در شرکت خصوصى به کار مشغول مى‏گردد؛ امّا پیوسته نگرانى این را دارد که کارفرما از او راضى است؟ رتبه شغلى او ارتقا مى‏یابد؟ بچه‏ها در چه وضعى هستند؟ با این همه کار، درآمد به هزینه‏ها مى‏رسد؟

همه این چالش‏ها ایجاد نگرانى و فشار روانى مى‏کند و مشکلات روحى و روانى زنان را افزایش مى‏دهد. نیز بچه‏هاى خورنده چنین شیرى را، غیرطبیعى و نامتعادل مى‏سازد. بیمارى‏هایى ایجاد مى‏شود که پیشتر نظیرش نبوده، چون این عوامل قبلاً نبوده است. چنان که هزینه‏هاى درمان بچه در کودکى و بزرگ‏سالى به هزینه‏هاى خانواده و کشور افزوده مى‏شود و....
امّا واگذار کردن تحمل همه این گرفتارى‏ها به مردان (که تحمل و توان بیشترى دارند و نقش شیردهى یا تربیت را ندارند و بلکه توانش را ندارند، نیز دادن شغل زنان، در ادارات به مردانى که شغلى ندارند یا خواهان شغل دوم هستند) با مصلحت خانواده سازگارتر و به عدالت اجتماعى نزدیک‏تر است. البته روشن است که اجرا ساختن این طرح در این زمان و شرایط
1- نیاز به زمینه‏سازى دارد؛
2- طرح، تنها مختص به کارهایى شود که زنان با اجبار و تنها براى کسب درآمد به آن تن داده‏اند و آن کارها از شأنى برخوردار نیستند؛
3- به موازات حذف خانمى از شغل دولتى یا خصوصى باید مبلغ پرداختى، به گونه‏اى به سبد خانواده افزوده گردد تا از نظر اقتصادى دچار مشکل نشوند.
4- باید براى کارهاى خانواده ارزش قایل شد و مزد و حقوق آنها را بر اساس معیارهایى تعریف و پرداخت کرد تا زن بفهمد براى تک‏تک کارهایش ارزش قایلند، به ویژه کارهایى که در تربیت فرزند مؤثر است؛ نظیر همبازى شدن با او، یاد دادن شعر و سرود به وى، یاد دادن مفاهیم به کودک و....
بنابراین باید «الرجال قوامون على النساء» به عنوان یک اصل قبول شود، همان گونه که در اداره، عنوان ریاست مطرح است و رئیس تمامى مسئولیت‏ها را مى‏پذیرد و وظایف و حقوق او شناخته شده، یا در وزارتخانه، وظایف وزیر شناخته شده است و کسى منکر آن نیست، ولى وزیر نباید دیکتاتورى کند، یا حق کارمندان را پایمال نماید، بلکه باید طبق قانون عمل کند و از حقوق کارمندانش دفاع نماید، همچنین حقوق آنان را بپردازد و از آنان بخواهد به وظایف‏شان عمل کنند. در خانه همین‏طور است و مسئولیت و مقام با تمامى وظایفش به مرد سپرده شده است؛ چرا که در دنباله آیه مى‏فرماید «بما فضل الله بعضهم على بعض و بما انفقوا من اموالهم» به این جهت مرد عهده‏دار امور است، زیرا برترى‏هایى مناسب با مسئولیت دارد، مثلاً صبر و تحملش بیشتر است، نیز به این جهت که هزینه‏ها را پرداخت مى‏کند تا زن با خاطرى آسوده به کارها و مسئولیت‏هاى خود بپردازد.
بنابراین آیه 34 سوره نساء با آیه اوّل آن کاملاً هماهنگ است و باید در یک راستا معنى شود. در آیه اوّل، زن و مرد را از نفس واحد دانست و در آیه 34، سرپرستى امور خانواده را به مرد داد.
بد بودن چند مرد، یا زن‏آزارى برخى افراد که درست تربیت نشده‏اند یا مدیر و مدبّر نبودن چند مرد دیگر، نباید افراد را به این سمت و سو بکشاند که مدیریت مرد و قوّام بودنش، مورد اشکال واقع شود و یا چنین مقامى از او سلب گردد. به هر حال، خداوندى که در عالم تکوین مرد و زن را از جهاتى متفاوت آفرید، با توجه به آفرینش، قانون‏هاى تشریعى را وضع کرد؛ بنابراین صلاح در آن است که به تشریع الهى برگردیم و با توجه به تفاوت (نه تبعیض) در آفرینش، تفاوت مسئولیت‏ها را بپذیریم در حالى که از لحاظ انسان بودن، هر دو انسان هستند و از نفسِ واحد. اما فضیلت و برترى نزد خدا، مسیرى است اختیارى که هر انسانى چه زن و چه مرد در هر شرایطى باید بپیماید. در کاخ فرعون ستمگر و مدعى خدایى، مى‏توان زنى صالح بود(11) و در خانه پیامبرى چون نوح(ع) مى‏توان زنى کافر داشت.(12) پسرى سیاه از مناطق دور مى‏تواند لقمان حکیم شود(13) و پسر نوح(14) و جعفر کذاب مى‏توانند گمراه باشند و بالاخره «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَاللَّهِ أَتْقاکُمْ»(15) که متقّى شدن، مسیرى کاملاً اختیارى است.

چندهمسرى

قانون دیگرى که در اسلام بود و هست و ما از یک سو با شرطگذارى در دفترچه‏هاى ازدواج و از دیگر سو با تبلیغات رسانه‏اى، راه آن را بستیم، چندهمسرى (تعدد زوجات) است. از همه مهم‏تر مردان داراى چندهمسر با رعایت نکردن عدالتى که خداوند فرمان داده بود، تیشه به ریشه این قانون زدند، به گونه‏اى که اکنون قلم از نوشتن این قسمت هراس دارد و نمى‏داند آیا خوانندگان با آن برخورد مثبت مى‏کنند، یا نمونه‏هاى ظلم و جور زیادى را که به همسر اوّل در خانه‏ها رفته است، مطرح مى‏سازند، ولى به هر حال، دختران فرارى که اخبارش در تمامى رسانه‏ها، کم و بیش مطرح مى‏شود و تعدادشان رو به افزایش است، رجوع به بهزیستى و ایجاد کار براى آنان و دادن تسهیلات و وام، مشکل نیاز به شوهر را برطرف نمى‏سازد و براى این چالش باید جداگانه فکرى کرد.
درست است که هر زنى حق دارد شوهر خود را دوست بدارد و تمامى محبت وى را براى خود بخواهد و با همسر دوم کاملاً مخالف باشد؛ نیز حق دارد با شرطهاى سخت، امکان ازدواج دوم را از شوهر بگیرد و شرع شروط ضمن‏عقد را لازم‏الاجراء مى‏داند؛ امّا همه اینها در نگاه جزیى و تقریباً فردى به قضیه است؛ در حالى که مسئولان باید کلان‏نگرى کنند. امّا مسئولان جامعه چه کنند؟
فرض کنید واقعاً و طبق حساب احتمالات و ... تعداد دختران و پسران متولد شده در هر عصرى یا در کل دوران، مساوى باشند امّا تلفات ناشى از جنگ‏ها، کارهاى سخت و مشقت‏بار، تصادفات جاده‏اى، نزاع‏ها و دعواهاى قبیله‏اى و... مردان را بیشتر از زنان به کام مرگ مى‏فرستد. تازه زنان به عللى که در جاى خود آمده از عمر طولانى‏ترى نسبت به مردان برخودارند. هر کس با نگاهى به اطراف خویش اعم از همسایه‏ها و خویشاوندان و... وجود چندین زن بى‏شوهر و یا دخترى که برایش همسرى وجود ندارد، مى‏یابد. بنابراین حتى اگر دولت تمامى مردانِ بى‏زن را مجبور کند که ازدواج کنند باز تعدادى زن بِدون شوهر باقى مى‏ماند.
تازه اجبار انسان‏ها امرى غیر منطقى و غیر طبیعى است که دوامى ندارد. با مثالى بحث را پى مى‏گیریم.

سخت‏گیرى به کارفرمایان و پیامدهاى آن

همه به یاد داریم که پس از انقلاب براى حمایت از کارگران، قانون‏هاى سختگیرانه‏اى علیه کارفرمایان وضع شد و همه خوشحال بودیم که به حقوق کارگران رسیدگى شد، عدالت تحقق یافت، کارگر با کارفرما مساوى شد و به هر شکایتى علیه کارفرما به سرعت رسیدگى شد، بیمه اجبارى، مرخصى سالانه، مرخصى استعلاجى و ... امّا غافل از اینکه با این شرایط دیگر کسى حاضر نیست کارفرما شود و پول خود را براى تولید و صنعت هزینه کند، بلکه پول‏ها به خارج رفت و ... افراد زیادى بیکار ماندند و هیچ کارگاه یا کارخانه‏اى آنها را قبول نمى‏کرد. بسیارى از کارخانه‏ها ورشکست شد و ... این بود که در مجلس شوراى اسلامى، کارگاههاى با کارگر اندک را از تحت شرایط قانون کار خارج ساختند، به کارفرما وام دادند و... این روند ادامه دارد و براى شکوفا شدن اقتصاد و جذب بیکاران و افزایش تولید باید چنین مى‏کردند. درباره ازدواج انتخاب همسر و ... نیز همین گونه عمل شد، براى حمایت از خانواده و زنان و رعایت حال کودکان، هر روز قوانین و شروط و ماده‏ها و تبصره‏هایى قرار داده شد؛ امّا غافل از اینکه این شروط مرد را از ازدواج منصرف مى‏کند و سن ازدواج را از بیست سال به بالاى سى سال مى‏کشاند. در نتیجه جوانان از ازدواج هراسانند و به پیامدهاى آن فکر مى‏کند.
مى‏توان گفت برخى قوانین حمایتى موجب شد زنان به جاى کمک در خانه، تربیت کودک، همراهى با شوهر و ... پیوسته راه دادگاه را طى کنند و طلاق، امر متداولى شد و بچه‏هاى طلاق، راهىِ خیابان‏ها شدند. پسران و دختران از ازدواج باز ایستادند و گاه برخى به انحراف کشیده شدند. دولت به گمان خویش با اعطاى وام و یا اعطاى مسکن، در صدد تشویق به ازدواج برآمد، غافل از اینکه بر فرض کافى بودن وام و خوب بودن مسکن و ... مشکل جاى دیگر است، مشکل این است که با وضع برخى قوانین و قرار دادن بعضى شروط، قوّامیت و سرپرستى از مردان گرفته شد و آنان را نسبت به ازدواج دلسرد کرد. آنان که توان مالى، جسمى و روحى براى همسران متعدد داشتند، از آن منع شدند و انسان‏هاى محتاط و محافظه‏کار نیز از ازدواج سر باز زدند. مشکلات، فسادانگیزى جهانى و تقلید از فرهنگ غرب نیز مزید بر علت شد و مسئله را بغرنج کرد و دختران و پسران با شهوت تحریک شده، چونان سیلى بنیان کن، به سوى جامعه سرازیر شدند. نظیر اینکه برخى در شمال، جنگل‏ها را بریدند و گفتند: از یک طرف چوب جنگل‏ها را استفاده مى‏کنیم، از سوى دیگر، زمین‏هاى کشاورزى افزوده مى‏شود. غافل از اینکه درختان، مانع جریان سیلاب‏هاى سنگین بود. چند برابر نفع برده شده، باید هزینه شود تا شاید طبیعت به حالت اوّل برگردد.
نگاههاى برخى مردان داراى همسر و انتظاراتى که از زنان خود پیدا مى‏کنند و نزاع‏هاى هر روز درون خانه‏ها، از پیامدهاى ناخوشایند است. از سوى دیگر، ارائه برخى گزارش‏ها در صفحه حوادث روزنامه‏ها و خواندن آن توسط پیر و جوان و بدآموزى‏هاى ناشى از آن، آثارش بیشتر است؛ زیرا از یک سو، آموزش فساد، دزدى، آدم‏ربایى و ... مى‏باشد، از سوى دیگر، جوّ ترس، بدبینى و بى‏اعتمادى را در خانه‏ها حاکم مى‏سازد. توقع‏ها، بدبینى‏ها و انتظارات بیجا موجب گسترش طلاق مى‏شود و دَور قبلى با شدّت و حدّت بیشترى جریان مى‏یابد و هر روز قربانى بیشترى مى‏گیرد.
نتیجه: برگشتن به قانون تشریعى خداوند که آفرینش را عهده‏دار است، بهترین راه مى‏باشد. موانع از سر راه ازدواج مجدد باید برداشته شود؛ با تبلیغات مناسب، چهره کریه و زشت چندهمسرى به چهره‏اى متعادل برگردد و در عرض آن با گسترانیدن مباحث اخلاقى، حس عدالت‏گرایى در مردان تقویت شود. به نظر مى‏رسد چاره‏اى جز این نیست، زیرا نیاز غریزى، چون نیاز به غذا، از نیازهاى اولیه و اصلى است. مسئولان جامعه باید به هوش باشند. کجروى‏ها یکى از بزرگ‏ترین چالش‏هاى امروزى جامعه ماست و باید برایش فکرى کرد.

پى‏نوشتها: -
1) ر.ک، ژرفایى قرآن و شیوه‏هاى برداشت از آن، ص‏190 تا 193، به قلم نگارنده، انتشارات مبارک، اصفهان، 1382ه . ش.
2) سوره اعراف، آیه 189.
3) سوره بقره، آیه 233.
4) همان.
5) سوره طلاق، آیه 6.
6) همان.
7) سوره روم، آیه 41.
8) همان.
9) در آموزه‏هاى دینى، همه شنیده‏ایم که پیامبر اکرم(ص) کارها را بین حضرت على(ع) و حضرت زهرا(س) تقسیم کرد. کارهاى بیرون را به عهده حضرت على و کارهاى درون خانه را به حضرت زهرا سپرد و به او سفارش کرد که چیزى از شوهرش نخواهد و به هر چه به خانه آورد قناعت کند؛ زیرا چه بسا حضرت على(ع) توان تهیه بیش از آن را نداشته باشد.
این تقسیم کار حتماً بیشترین مصلحت را داشته است. اگر کار کردن حضرت زهرا در بیرون خانه، مصلحت بیشتر یا ثواب افزونترى داشت، پیامبر آن را از دخترش دریغ نمى‏کرد. به ویژه که وضع مادى آن خانواده خوب نبود و بارها حضرت، براى تأمین هزینه‏هاى غذا - حتى از غیر مسلمان - قرض گرفت.
از سوى دیگر، اگر زیاده‏خواهى و فشار بر شوهر مصلحت داشت، باز حضرت رسول آن را پیشنهاد مى‏کرد یا لااقل از دخترش مى‏خواست که مشکلات را به گوش حضرت برساند. مجموع این آموزه‏ها نشان مى‏دهد که دادن روحیه اطمینان خاطر به زن، راهگشاترین و بهترین مسیر است.
10) سوره نساء، آیه 34.
11) سوره تحریم، آیه 11.
12) همان، آیه 10.
13) لغتنامه دهخدا.
14) سوره هود، آیه 46.
15) سوره حجرات، آیه 13.