نگاهى به وضعیت خانواده در بیست سال آینده‏ در گفتگو با چند کارشناس مسائل زنان‏


 

نگاهى به وضعیت خانواده در بیست سال آینده‏
در گفتگو با چند کارشناس مسائل زنان‏

طیبه میرزا اسکندرى‏

[پاره‏اى مشکلات که به ویژه در سال‏هاى اخیر تشکیل خانواده را دچار دشوارى کرده، نیز طلاق در کشور، هر چند بر خلاف آنچه گاه گفته مى‏شود، رشد خیره کننده‏اى نداشته است، اما به خاطر اهمیت آن، افزایش در حدّ یک یا دو درصد نیز قابل توجه است. این امر به ویژه اگر رو به گسترش باشد معلوم است که نگران کننده خواهد بود. رشد یکباره جمعیت در سال‏هاى 60 تا 65، گسترش تحصیلات عالى دختران، و گسترش بسیار زیاد اطلاعات و در نتیجه به هم خوردن مناسبات «درون خانوادگى» دیروز، سه عامل مهمى هستند که در پیش‏بینى وضعیت خانواده در دو دهه آینده در نگاه کارشناسان مورد توجه است بخش عمده امیدها و نگرانى‏ها نیز ناشى از این عوامل مى‏باشد. صدرالدین بلادى، حسین بانکى، اشرف گرامى‏زادگان و فرشته ولى‏مراد، به عنوان کارشناس این موضوع را مورد توجه قرار داده‏اند.]

مقدمه‏

جهان ما به سرعت دگرگون مى‏شود و جامعه و آدم‏ها نیز در تغییرند. هر آنچه به حیات آدمى مربوط مى‏شود، نیز تغییر مى‏پذیرد. خانواده هم به عنوان یک نهاد اجتماعى مهم و اولیه، از گردونه تغییرات بیرون نیست. خانواده با مجموعه نقش‏ها، کارکردها و موقعیت‏هاى مربوط به اجزاى درونى خود یعنى زن، مرد و فرزند، در حال تغییر است. خانواده به عنوان نهادى مرتبط با سایر نهادهاى اجتماعى چون تعلیم و تربیت، سیاست و اقتصاد دگردیسى مى‏پذیرد. البته هنوز خانواده مهم‏ترین نقش را در جامعه‏پذیرى آدم‏ها به عهده دارد. خانواده تنها سازمان مشروع براى ارتباط میان زن و مرد و تولید نسل به حساب مى‏آید. اما در جهان امروز که پدیده‏اى چون وسایل ارتباط جمعى به درون خانه‏ها راه یافته و در کنار پدر و مادر، به اجتماعى کردن کودکان مى‏پردازد، در دنیایى که تعریف آدم‏ها از نقش‏هاى خود در خانواده و جامعه، تنها از منبع سنت و فرهنگ بومى اقتباس نمى‏شود، بخصوص موقعیت و نقش زن‏ها به سرعت عوض مى‏شود، نمى‏توان خانواده را سنتى تعریف کرد؛ نه در نقش‏ها و تعامل‏هاى درونى و نه در موقعیت‏ها و ارتباطهاى بیرونى.
در این میان یک سؤال مهم براى بسیارى از کارشناسان و صاحب‏نظران مطرح است: مجموعه این تغییرات به سود خانواده و دوام و ماندگارى آن است یا به ضرر آن؟
بسیارى بر این باورند که جایگاه کنونى خانواده نسبت به گذشته بسیار متزلزل‏تر و نامطلوب‏تر است. خانواده امروزى نه دوام و بقاى خانواده سنتى را دارد و نه در کارکردها و وظایفى که براى خانواده تعریف شده، چون گذشته موفق و کارآمد است. با چنین دیدگاهى موقعیت خانواده در جامعه فردا به مراتب نامطلوب‏تر و سست‏تر است.
عده‏اى هم مى‏گویند برخورد فعال و مثبت با مسائل و مشکلات فعلى خانواده مى‏تواند فرداى خانواده را در جامعه ما امیدافزا و روشن‏تر سازد. نظریات مختلف را در این زمینه بخوانید:

وضعیت امروز خانواده مثبت است، نه ...

صدرالدین بلادى، کارشناس مرکز آمار ایران و عضو هیأت علمى دانشگاه:
پیش از اینکه در مورد موقعیت خانواده در جامعه آینده از دیدگاه آمارى در ابعاد اجتماعى، آموزش، بارورى و اشتغال صحبت کنم، مى‏خواهم در امور فرهنگى به یک نکته کلى اشاره کنم. در امور فرهنگى و اجتماعى هر جامعه محدودیت بوده، محدودیت‏گریزى هم بوده است. در سفر به کشورهایى مثل هند و ژاپن رفتارهاى زنان را مى‏دیدم. اصلاً ندیدم زنان در محافل عمومى با آرایش ظاهر شوند. اما متأسفانه زنان و دختران ما در واکنش به محدودیت‏هایى که در این مورد (وضع ظاهر) بوده، به این گونه رفتارها روى آورده‏اند. به نظر من در آینده با کم شدن محدودیت‏ها، محدودیت‏گریزى هم در زنان و دختران ما کم مى‏شود و این، بر وضع خانواده اثر مثبت خواهد داشت.
اما در مورد روند تغییرات در خانواده باید بگویم وقتى کوچک بودیم، خانواده پدرسالار بود. در حالى که الان خانواده فرزندسالار شده است. پدر در کارها با فرزندش مشورت مى‏کند، اما از آن سو، فرزندان خلاف نظر پدرها و مادرها کار مى‏کنند. این وضعیت خانواده در جامعه هم نمود پیدا مى‏کند. الان که فضاى جامعه باز شده و فرزندان در اداره امور خانواده مشارکت مى‏کنند، جامعه سیاسى هم به این سمت حرکت مى‏کند. اگر چنین نشود، افراد دچار تعارض مى‏شوند، در واقع به سمت نوعى هماهنگى میان خانواده و جامعه باید حرکت کنیم.

تحصیلات عالى زنان‏

اما یکى از تغییرات مهم در جامعه ما که مربوط به موقعیت زنان است، تحصیل آنها در مقطع عالى است. در مورد تحصیلات عالى خانم‏ها باید گفت معمولاً هدف آنها در تحصیل، معیشت نیست، معیشت هدف دوم آنهاست. چون مى‏دانند کار نیست، هدف خانم‏ها در تحصیل بیشتر کسب پرستیژ، چشم و هم‏چشمى و بالا کشیدن خود به لحاظ اجتماعى است. در هر حال با افزایش تحصیلات زنان، آگاهى عمومى آنها بالا مى‏رود. این آگاهى باعث مى‏شود زنان با حقوق قانونى و مدنى خود آشناتر شوند، چه قوانین رسمى و اکتسابى مثل قوانینى که به تصویب مجلس مى‏رسد و چه قوانین عرفى. البته ممکن است تحصیلات بالاتر پیامدهاى صنفى هم داشته باشد. اما در مجموع باید پیامدهاى مثبت تحصیلات زنان را بیشتر دانست.

کاهش بُعد خانوار

اولین تأثیر مثبت تحصیلات زنان، بر خانواده آن است که بُعد خانوار کاهش مى‏یابد. در سال 65 هر زن و مرد به طور متوسط 6 فرزند به دنیا مى‏آوردند. یعنى تقریباً تمام انرژى زن - چه روحى و چه جسمى - در خدمت فرزندان بود. عملاً براى زن هیچ انرژى نمى‏ماند که براى خودش صرف کند، ولى الان هر خانواده حداکثر سه فرزند دارد. در آینده این تعداد باز کاهش مى‏یابد و این باعث مى‏شود بچه‏ها از نظر آموزشى و تربیتى، بهتر پرورش یابند. همین بچه‏ها هستند که خانواده‏هاى آینده را تشکیل مى‏دهند.

گسترش مسئولیت‏هاى اجتماعى‏

زنانى که تحصیل کرده‏اند و فرزند کمترى دارند به کارهاى اجتماعى مثلاً در بخش آموزش و پرورش مى‏پردازند. یعنى وقتى را هم به خودشان اختصاص مى‏دهند. با بالا رفتن تحصیلات زنان، مسئولیت‏هاى آنها بیشتر مى‏شود. مسئولیت‏هاى اجتماعى بالاتر باعث مى‏شود بانوان براى بهبود وضعیت خود و انجام وظایف‏شان تدابیرى بیندیشند و تلاش‏هایى داشته باشند. همین فرآیند موجب رشد جایگاه زنان و بهبود وضع خانواده مى‏شود.
در حال حاضر میزان بیکارى افزایش پیدا کرده است. چون زنانى که تحصیل مى‏کنند، بیشتر دنبال کار مى‏روند. منتها در این روند موقعیت خانواده تضعیف نمى‏شود. چون معمولاً زن‏ها سعى مى‏کنند در نقش‏هاى اجتماعى ظاهر شوند که به خانواده و بچه‏ها لطمه نزند. در بخش دولتى 50% زنان معلم هستند. چون اوّلاً معلمى وقت زیادى نمى‏گیرد و آنها به فرزندان‏شان بهتر مى‏رسند. ثانیاً نقش‏هایى چون معلمى، نقش مقابل خانواده به حساب نمى‏آید.
البته در مواردى که زن‏ها نقش‏هاى سنگین اجتماعى مى‏پذیرند ممکن است خانواده تضعیف شود، ولى در کل خانواده در اثر پیشرفت زنان در تحصیلات و مسئولیت‏هاى اجتماعى، تضعیف نمى‏شود. راهکارى که خیلى خانواده‏ها در موقعیت جدید زنان یافته‏اند این است که تک‏فرزند یا بى‏فرزند باشند.
تحصیلات بالاى زنان ممکن است این پیامد منفى را هم داشته باشد که زنان با تحصیلات عالى مى‏توانند با مردان همرده خود یا بالاتر از خود ازدواج کنند. چون معمولاً در ازدواج سن و تحصیل بالاتر مرد براى زن مهم است. در آینده این روند نمى‏تواند ادامه یابد.

همفکر و مشاور مرد

پیامد دیگر تحصیلات بالاى زنان این است که زن تحصیل‏کرده نمى‏تواند در خانواده، تسلیم محض باشد. او خود را در کنار مرد و همفکر و مشاور او مى‏بیند. حتى در مواردى ممکن است زن خود را بالاتر از مرد ببیند که در این صورت، یک پیامد منفى حساب مى‏شود.
اما در مورد ازدواج زنان تحصیل‏کرده مى‏توان دو راهکار ارائه داد:
1- زن‏ها بپذیرند با مردانى با تحصیلات کمتر از خود ازدواج کنند.
2- چنین ازدواجى در فرهنگ جامعه پذیرفته شود.
البته در پیش‏بینى وضعیت آینده خانواده در جامعه نباید تنها شهرى مثل تهران را در نظر بگیریم. درست است که در تهران ماهواره، اینترنت و ... باعث شده گرایش به دفاع از حقوق زنان بیشتر شود اما ارتباطات یک نکته مثبت را در جهت تقویت خانواده به همراه دارد. این نکته مثبت آن است که امروزه در کشورهاى پیشرفته به تقویت خانواده بیشتر فکر مى‏کنند.
اما به هرحال همه کشور، تهران نیست. در نقاط دیگر کشور زنان خیلى مظلوم‏تر و محروم‏ترند و وضعیت خانواده هم چندان مطلوب نیست. بر این اساس باید گفت همه تحولات مربوط به وضع خانواده در آینده منفى نیست.
اما در پیش‏بینى موقعیت آینده خانواده در جامعه ما به لحاظ جمعیت‏شناختى با توجه به وضعیت فعلى، باید گفت الان گروه سنى 19- 15 ساله که در اوج جوانى‏اند بیشترین درصد جمعیتى در جامعه ما هستند. اگر روى این گروه سرمایه‏گذارى شود، آینده جامعه بیمه مى‏شود. الان بحران بیکارى جوان‏ها را در اوج سنین جوانى داریم. انرژى نهفته در جوان‏ها با ورزش و زمینه‏هاى سالم دیگر باید آزاد شود و یا با امور خلاف مثل اعتیاد که موجب عدم امنیت در جامعه مى‏شود.

پیامدهاى افزایش جمعیت

موالید سال 1363 حدود 2 میلیون و 300 هزار نفرند که الان به سن کنکور رسیده یا پشت کنکور مانده‏اند. بعداً اشتغال این افراد مسئله اجتماعى است و براى ازدواج و مسکن‏شان باید چاره‏جویى کرد. پس از یک دوره کاهش موالید الان دوباره با یک دوره افزایش موالید مواجهیم. چون جمعیت زیادى از دختران وارد زندگى خانوادگى شده و به سنین بارورى رسیده‏اند.
تحلیل جمعیتى که در مورد ازدواج مى‏توان ارائه داد این است که الان گروه سنى 19- 15 ساله زنان بیشتر از گروه سنى 24- 20 ساله مردان است. بنابراین عده‏اى از دختران نمى‏توانند ازدواج کنند. در آینده این وضعیت، برعکس مى‏شود. چون رشد جمعیت به گونه‏اى کاهش مى‏یابد که مردان براى ازدواج به تنگنا برخورد مى‏کنند. اگر مشکل فعلى یعنى نبود دختران در یک گروه سنى خاص براى ازدواج با مردان در گروه سنى بالاتر حل شود، یعنى شرط سن و تحصیلات بیشتر مردان نسبت به زنان در ازدواج در نظر گرفته نشود، در آینده هم مشکل مردان براى ازدواج با همین راهکار حل مى‏شود.

پیشنهاد شوراى عالى خانواده در مجلس هفتم مسکوت ماند
خانم اشرف گرامى‏زادگان، کارشناس حقوق زنان و مدیرمسئول مجله حقوق زنان:
زنان رو به جلو مى‏روند و این خود به خود براى خانواده هیچ پیامد منفى ندارد، به شرط آنکه امکانات و ابزارهاى لازم براى حل مسائل و ناهمگونى‏ها در خانواده فراهم شود. دایره‏هاى مددکارى و مشاوره‏هاى خانوادگى باید تقویت شود تا خانواده در عین دگرگونى، پایه‏هاى خود را حفظ کند. یکى از ابزارهاى مهم حفظ خانواده، قانون مناسب است. قانونى که نقش دولت، بخش خصوصى و جامعه مدنى را در حفظ خانواده مشخص کند.

سازمان امور کودکان‏

در برنامه چهارم توسعه، پیشنهاد تأسیس سازمان امور کودکان را دادیم، چون در کشور متولى دولتى براى امور کودکان نداریم. بهزیستى در مورد کل آسیب‏هاى اجتماعى مسئول است و نمى‏تواند براى کودکان کار خاصى انجام دهد. تحکیم خانواده هم بدون توجه به امور کودکان عملى نیست.
متأسفانه پیشنهاد تشکیل شوراى عالى خانواده هم اکنون در مجلس هفتم متوقف شده است. لازم بود براى هماهنگى میان وزارتخانه‏ها و NGOها در مورد مسائل خانواده و سیاستگذارى براى تحکیم آن یک مرجع عالى وجود داشته باشد. شوراى عالى خانواده به همین جهت مورد تصویب مجلس ششم قرار گرفت. سعى کردیم اشکالات مورد نظر شوراى نگهبان را در مورد شوراى عالى خانواده برطرف کنیم. منتها معلوم نیست به چه دلیل این پیشنهاد در مجلس هفتم مسکوت مانده است.

باید ازدواج همسالان را ترغیب کنیم‏

امیرحسین بانکى کارشناس مسائل زنان و نویسنده کتاب «دختران آفتاب»:
براى این بحث عنوان «چالش‏ها و فرصت‏هاى آینده براى خانواده» را پیشنهاد مى‏کنم. در این مورد باید گفت به لحاظ اعتقادى ما باید نگاه مثبت و امیدوارانه به آینده خانواده داشته باشیم. در عین حال در یک جامعه فعال با «اگر»ها و «اما»هاى زیادى مواجهیم. اگر هیچ کس هیچ کارى براى بهبود وضع خانواده نکند، پیش‏بینى ما از وضع خانواده، یک پیش‏بینى منفعل است. در این صورت باید تهدیدهاى خانواده را ببینیم. شاید یک روانشناس آگاه از این زاویه به مسئله نگاه مى‏کند که آینده خانواده را تاریک مى‏بیند. اما ما براى ارائه این پیش‏بینى فرض نمى‏کنیم هیچ کس هیچ کارى انجام نمى‏دهد. ما معتقدیم در مواضع و جایگاههاى مختلف اعم از رسمى و دولتى یا غیر رسمى عده‏اى کار مى‏کنند براى اینکه تهدیدها را از خانواده دور نمایند و فرصت‏هاى مثبت براى بهبود وضع خانواده ایجاد کنند. در سایه تلاش همین مراجع و عنایات معنوى که نصیب جامعه و نهاد خانواده مى‏شود، آینده خانواده را روشن پیش‏بینى مى‏کنیم.

تراکم جمعیتى در سن ازدواج‏

اما در نگاه به واقعیت‏ها باید گفت اتفاقاتى در حال وقوع است. در 5 تا 6 سال آینده یک وضعیت خطرناک جمعیتى داریم که تراکم جمعیتى در سن ازدواج است.
افزایش جمعیت سال‏هاى 60 تا 65 در یک برهه جمعیت مقطع دبستان ما را دچار مشکل کرد. در برهه دیگر در مقطع دبیرستان و حالا به دوره ازدواج رسیده است. (سنین بین 19 تا 23 سال) این تراکم جمعیتى در 7 تا 8 سال آینده نزدیک به چهار میلیون دختر ازدواج نکرده براى جامعه ما پدید مى‏آورد، دخترانى که از سن 29 و 30 رد شده و دیگر امیدى به ازدواج ندارند. این در صورتى است که همه پسرها شرایط ازدواج داشته باشند و ازدواج کنند. در چنین شرایطى براى این دختران نه فرصت‏هاى اشتغال در نظر گرفته شده و نه شرایط روحى و روانى آنها مورد توجه قرار گرفته است. در دهه 90 این اتفاق براى پسرها مى‏افتد. یعنى تلاطمى در سن ازدواج پیدا مى‏شود که باعث مى‏شود سه میلیون پسر ازدواج نکنند. از دست رفتن دخترها (در مقطع) و از دست رفتن پسرها (در یک مقطع دیگر) فقط به از دست رفتن خود آنها منجر نمى‏شود، بلکه جامعه هم دچار مشکل مى‏شود. مشکل اینها در پایان به کل جمعیت منتقل مى‏شود. وقتى یک دختر ازدواج نمى‏کند، مى‏تواند یک محله یا فامیل را نگران کند، چون بالاخره او یک انسان است و نیازهاى خودش را دارد، معصوم هم نیست. این یکى از چالش‏هاى 20 ساله آینده ماست. براى مبارزه با این چالش، ازدواج همسالان را باید ترغیب کرد. اگر عنوان سن و تفاوت سنى را از شرایط ازدواج حذف کنیم و روى سن تأکید نداشته باشیم، یا اختلاف سنى حدود 5/1 سال را بپذیریم، این مشکلات حل مى‏شود، هم براى امروز دخترها و هم براى فرداى پسرها. 15 سال پیش این اختلاف سنى حدود 5/7 سال بود، الان 5/3 سال شده است. باید کارى کنیم براى اینکه اختلاف سنى در ازدواج به 1 تا 5/1 سال برسد. باید ازدواج همسالان و بلکه دختران با پسر کوچک‏تر از خود صورت بگیرد و این به یک فرهنگ تبدیل شود؛ پس باید فرهنگ‏سازى شود.

همسانى عقلانى‏

البته در اینجا یک مشکل هم داریم و آن همسانى و کفویت است، کفویت عقلانى. دختران، بلوغ عقلى زودترى دارند. در کل در جامعه ما بلوغ عقلى دختران بیشتر شده و در عوض پسرها خام‏تر شده‏اند. اگر بخواهیم ازدواج همسال را تقویت کنیم باید مشکل بلوغ عقلى را حل کنیم. پس باید روى بلوغ عقلى و اجتماعى پسران‏مان کار کنیم. در این زمینه همه وسایل اعم از رسانه‏ها، داستان‏ها، رمان‏ها و فیلم‏هاى سینمایى باید در جهت تقویت بلوغ عقلى و اجتماعى پسران تلاش کنند تا مشکل ازدواج دختران و پسران همسال پیش نیاید.

مسئله اینجاست: نقش و جایگاه زن در خانواده‏

فرشته ولى‏مراد، نویسنده و کارگردان تلویزیونى:
وضع انسان تب‏دارى که علت تب، عفونت در یکى از اعضاى بدن او است بعد از بیست روز و بیست ماه چه خواهد بود؟ کارش به کجا مى‏کشد؟ در برخورد با او چند راه را مى‏توان تصور کرد؟
- تب او را کتمان کنند. براى گم کردن راه مرتب بگویند که تب ندارد. نه خودشان کارى کنند و نه بگذارند متخصص دیگرى کار خودش را بکند. بگویند خیال مى‏کنید تب‏دار است. هر که مى‏گوید او تب‏دار است، متهمش کنند مى‏خواهد شخص را به راهى ببرد که تصور بیمارى در او رشد کند و خودش را به تمارض زند و از این دست حرف‏ها ... چه بسا متهم کنند که با گفتن‏تان باعث بیمارى مى‏شوید.
- از بالا رفتن تب ناراحت باشند و تب او را با مسکّن پایین بیاورند. حتى در این بخش مى‏توان مسکّن را به موقع داد و خیلى مراقب بود که کار بالا نگیرد.
- نه بگویند تب دارد و نه بگویند ندارد. او را به حال خود بگذارند ... باز دو حالت دارد: یک غریبه براى مقاصد خود بیاید و او را به نوعى که مى‏داند مداوا کند. او مى‏تواند تب را بخشکاند ولى از روى نادانى مى‏تواند مرض دیگرى را بارور کند.
حالت دیگر هم معلوم است، او را به حال خود رها کنند تا آتش تب بالا بگیرد. در این حالت اوّل تشنج است که حاصل مى‏شود. بعد هم عفونت، کار خودش را مى‏کند. سپس به قدرى فراگیر مى‏شود که بیمار را از کار مى‏اندازد.
کم و بیش امروز مى‏توان «خانواده» را به انسانِ تب‏دار تشبیه کرد. آنچه براى بیست سال آینده بر سر او خواهد آمد همان است که بر سر بیمار تب‏دار در بیست روز و بیست ماه آینده خواهد آمد. عضو تب‏دار هم «ارتباطات بین فردى» داخل خانه است. آنچه مسئله دارد نقش و جایگاه زن در آن حال است. البته تعریف کودک و جوان هم در آن در همین راستا است.
آنچه امروز به عنوان مشکل خانواده مى‏بینیم (از فرار دختران، بالا رفتن طلاق، آمار افسردگى زنان، زنان خیابانى، انواع و اقسام بیمارى‏هاى جسمى که ریشه در فشارهاى روحى و عصبى، نابسامانى‏ها، پرخاشگرى جوانان و... دارد) بار و برآیند برخى ناراستى‏ها است.
به گواه تاریخ و بیانات بنیانگذار انقلاب، نقش زنان در انقلاب بیشتر از دیگر اقشار بود. خانواده در شکل گذشته همان گونه اداره مى‏شد که سیستم سیاسى اداره مى‏شد، یعنى حکومت انحصار شده در دست مرکز قدرت. در خانه عملکرد و تمرکز قدرت، از کانال مرد خانه بود. یا خودِ مرد و یا نزدیکان او: پدر، مادر، برادر و خواهرشوهر، یا اگر شوهر ضعیف و بى‏اراده بود، هر کس دیگرى که بر او تسلط داشت، حتى فردى از اقوام مى‏توانست در حکومت خانه نقش داشته باشد.
یک موضوع، مشترک و مورد توافق بود و آن کتمان وجود زن به عنوان یک انسانِ داراى اختیار و اراده با تمام توانایى‏هاى بشرى بود. اینها وقتى مستثنا مى‏شد که زن و یا اقوام او در توان و تسلط و قدرت سر بودند. در شکل عام و فرهنگ فراگیر در شکل آداب، رسوم، باورها و سنتى که از گذشته آمده، زن در خانه خدمتکارى بود که تمام توان و وقتش را براى خدمات‏دهى به آنها که قدرت را در اختیار داشته‏اند مى‏گذاشت؛ هم باور خودش بر همین اساس شکل گرفته بوده و هم انتظارات، او را در این مسیر جهت مى‏داد.

عصر ارتباطات و انفجار اطلاعات!

امروز چه مرکز قدرت، مرد، بخواهد و چه نخواهد، چه بپذیرد و یا نپذیرد این باورها به هم ریخته، تصور و توقع زن از خودش تغییر کرده، دگرگونى‏ها با سرعت جهشى در حال انتقال و گسترش است. گسترش اطلاعات در دست فرد یا افراد و یا ابزار خاصى نیست که خواسته شود جلوى آن گرفته شود. اطلاعات به سرعتِ برق (با همان امکانات الکتریکى مثل رادیو و تلویزیون و ماهواره و کامپیوتر و تولیدات فرهنگى هنرى که خوراک فکرى انسان‏ها را تهیه مى‏کنند ...) در حال گسترش است.
رابطه زن و مرد در داخل خانه دستخوش داده‏هاى اطلاعاتى و تغییر نگرش‏ها و باورها است. همین طور است تعریف از کودک و جوان و نوع ارتباط او با اولیا و مسئولان تربیتى و بزرگ‏ترها؛ از همه مهم‏تر تعریف او از خودش، آن گونه که خود را باور مى‏کند و از خودش مى‏خواهد. آنچه درون خانواده‏ها دچار مشکل شده، رویارویى دو نگاه و دو باور است. از یک طرف نگاه سنت‏مدارانه و تک‏محورى و قبول و پذیرش مرد و وابستگان او در مرکزیت قدرت؛ از طرف دیگر دو موضوع که دست به دست هم داده‏اند، یکى اینکه زن و مرد را دو آفریده که در انسانیت مساوى‏اند، مى‏بیند و زن را داراى حقوق انسانى مى‏بیند همان گونه که مرد را؛ موضوع دوم اینکه اداره امور را نه در شکل حاکمیت یک مرکز قدرت بلکه در شکل مدیریت و تعریف نقش‏ها با توجه به پذیرش تساوى انسان‏ها ترجیح مى‏دهد.
در جمع‏بندى مى‏توان گفت وضعیت خانواده در بیست سال آینده با کنار هم گذاشتن مواردى که ذکر آن رفت با توجه به مثالى که در ابتدا به آن اشاره شد به این گونه قابل پیش‏بینى خواهد بود که با «اگرها» تعیین مى‏شود.

بازنگرى در باورهاى عرفى‏

آنچه خانواده‏ها به آن احتیاج دارند بازنگرى و بازبینى دیدگاهها، توقعات و باورها در ارتباط با زن و با نقش زن و مرد در خانه، در نتیجه ارتباطات زن و مرد با هم و با فرزندان درون خانواده است. براى جلوگیرى از صدمات بیشتر و بالاتر به ارکان خانواده لازم است آنچه به اسم سنت و آداب و رسوم و باورهاى گذشته در دست است (که بسیارى از آنها هم به دیدگاه اسلامى ربطى ندارند و به تعبیر قرآن بیشتر همان است که در مقابل قانون خدا ایستادگى مى‏کند) بى‏تعصب و کارشناسانه بازنگرى شوند. نیز تعریف‏هاى صحیح ارتباط انسانى بر مبناى اخلاق، عدالت و نگاه انسانى به زن و کودک، به وسیله آموزش‏هاى عمومى، وسایل ارتباط جمعى و ارائه الگوها به افراد جامعه ارائه شده، تلاش شود به رفتار و فرهنگ عمومى تبدیل شوند.

قوانین فرهنگ‏ساز

ابزارهاى مهم براى این کار ترویج اخلاق، تصویب قوانین که هم نقش تربیت انسان‏ها را دارد و کار فرهنگى مى‏کند، نیز حد و مرزها را معیّن مى‏کند و فرهنگ‏سازى است. قدم اوّل، تغییر نوع نگاه است که در اثر آن برنامه‏ریزى و به کار گرفتن ابزارهاى رسیدن به مقصد را مى‏توان طراحى کرد. این امر میسر و ممکن نمى‏شود مگر اینکه مدیران و برنامه‏ریزان و سیاستگذاران، نیز مراکزى که تصمیم‏گیرى را در کنترل خود دارند (و به جز تعداد انگشت‏شمار همه مرد هستند) به خاطر خدا و جلب رضایت او از خودمحورى و تفکر مرد حورى بیرون بیایند. آن وقت است که اگر بخواهند مى‏توانند انتخاب کنند عدالت و حقیقت را اساس کار خود قرار داده و به جاى تعهد به آداب و رسوم آبا و اجدادى، سر بر آستان حق بسایند. در غیر این صورت آتشى سوزان و فراگیر به پا خواهد شد که هم خود، هم اهل‏شان، نیز جامعه را در بر خواهد گرفت. سیل به گونه‏اى فراگیر مى‏شود و آتش آن تب، به گونه‏اى بالا خواهد گرفت که کنترل از دست خواهد رفت و در روز حسرت چیزى جز پشیمانى براى هیچ کس از زن و مرد نخواهد ماند و عذرى هم پذیرفته نیست، چرا که ندانستن و نتوانستن عذر نیست و کسى مجاز نیست با خودپرستى باعث گمراهى و سرگردانى جوانان و انسان‏هاى دیگر شود. آنچه مسیر و آینده را شکل مى‏دهد خواستن و نخواستن است.