زنان در جمهورىاسلامى ایران، مرورى بر شاخص‏هاى توسعه‏

نویسنده


 

زنان در جمهورىاسلامىایران، مرورى بر شاخص‏هاى توسعه‏

 سهیلا خوشبین‏

[جریان فمینیسم در ایران متأثر از حرکت فمینیستى در غرب است اما این جریان در ایران به شاخه‏هاى مختلف با رویکردهاى متنوع قابل تقسیم مى‏باشد. عمده‏ترین جریان فمینیسم در کشور ما ضمن پذیرش اصل تقابل و تفاوت میان زنان و مردان به عنوان امرى تکوینى، از حقوق و فرصت‏هاى برابر براى زنان و مردان در جامعه و خانواده طرفدارى مى‏کند که در بخش اول این مقاله مورد بررسى قررا گرفته است. در بخش دوم با تأکید بر طبیعت متفاوت زنان با مردان، حقوق اجتماعى آنان مثل ازدواج، طلاق، تجرد قطعى، اشتغال، سواد و تحصیلات به مثابه شاخص‏هاى توسعه پایدار، بر اساس قوانین جمهورى اسلامى به ارزیابى گذاشته شده است.]

فمینیسم در غرب‏

در دنیاى غرب از قرن هفدهم به بعد پا به پاى نهضت‏هاى علمى و فلسفى، نهضتى در زمینه مسائل اجتماعى و سیاسى به نام حقوق بشر پا گرفت. این نهضت فکرى اثرات خود را در جامعه به صورت انقلاب و تغییر نظام آشکار ساخت. تا قرن نوزدهم آنچه در باره انسان‏ها گفتگو مى‏شد، مربوط به حقوق ملت‏ها در برابر دولت‏ها بود. در قرن بیستم مسئله حقوق زن و مرد مطرح گردید و براى اولین بار در اعلامیه حقوق بشر (که پس از جنگ جهانى دوم در سال 1328 توسط سازمان ملل متحد منتشر گردید) تساوى حقوق زن و مرد اعلام شد.
از این تاریخ به بعد جریان‏هاى‏آزادى خواهى زنان با نام فمینیسم نامگذارى گردید که هدف آن برقرارى تساوى زنان و مردان در زمینه‏هاى اجتماعى، اقتصادى و سیاسى بود.

فمینیسم در ایران‏

در ایران فمینیسم فراتر از مرزهاى عقیدتى و جغرافیایى قرار دارد و به عنوان یک جریان تجددگرایانه مطرح بوده که ارمغانى از دنیاى غرب به دنیاى شرق است.
آشنایى تجددطلبان ایرانى با پدیده‏هاى غربى از دوره قاجاریه شروع شد و باعث گردید که زنان به نقش داشتن در عرصه‏هاى اجتماعى، اقتصادى و سیاسى همپاى مردان و یا حداقل به دنبال آنان گرایش پیدا کنند. براى ایجاد نقش‏پذیرى، تقلید در زمینه‏هاى علوم و فناورى ضرورى به نظر مى‏رسید.
در این راستا روشنفکران و تجددطلبان ایرانى در رویارویى با دنیاى غرب، دو گونه برداشت داشتند: عده‏اى حفظ فرهنگ ایرانى برگرفته از غرب را در صنعت ضرورى مى‏دانستند؛ گروهى نیز در دو زمینه یاد شده تقلید را لازم و ضرورى مى‏دیدند.
در واقع گروه دوم باعث ترویج فرهنگ غربى در ایران شدند که خاستگاهى براى شروع جریان فمینیسم در ایران از این زمان گردید.
در مشرق‏زمین از جمله ایران اندیشه نوگرایى به عنوان ایدئولوژى نو رسیده از قرن نوزدهم پا گرفت. مراحلى را که این اندیشه اجتماعى طى کرد، تأثیرات خاصى را بر ساختار اجتماعى و فرهنگى مشرق‏زمین بر جاى نهاد.
مشکل زنان در جامعه، از یک جهت به فرهنگ اجتماعى، عرف و عدم اجراى صحیح قوانین اسلامى برمى‏گردد؛ از سوى دیگر به سبب عدم شناخت زنان از حقوق اجتماعى و اسلامى خودشان است، و چون ابزار و امکانات لازم براى اجراى قانون را در دست ندارند، دچار محرومیت و ستم مى‏شوند.
نگاهى به دگرگونى‏هاى اجتماعى دهه اخیر نشان‏دهنده پیشرفت زنان در جهت دستیابى بر حقوق خود است و اگر در مسیر صحیح گام بردارند موفق خواهند شد و به حقوق ویژه زنان دست خواهند یافت.

طرحواره‏هاى جنسیتى‏

از مسائل مرتبط با فرهنگ اجتماعى مى‏توان طرحواره‏هاى تبعیض جنسیتى را نام برد. طرحواره‏هایى که هر یک از افراد جامعه به طور ناخودآگاه در مورد نقش‏ها و وظایف زنان دارا هستند در رفتار و برخورد با آنان تاثیرگذار است. در واقع طرحواره‏ها بر چگونگى ادراک و یادآورى ما از رویدادها و تجربه اثر مى‏گذارند. به همین جهت است که سوگیرى‏هاى طرحواره‏اى آشکارتر شده و پیامدهاى منفى آنها بیشترین اهمیت را پیدا مى‏کند.
طبق نظریه‏اى در باره طرحواره جنسیت، کودک علاوه بر یادگیرى مفاهیم و رفتارهایى که در فرهنگ وابسته به جنسیت شناخته مى‏شوند، ممکن است یاد بگیرد که اطلاعات را در چارچوب طرحواره جنسیت پردازش کند و جهان را بر حسب تمایز بین زن و مرد سامان دهد. بر این اساس پسران و دختران جوان فرا مى‏گیرند که مطابق فرهنگ خود، به صورت یک زن و یا یک مرد در آیند.
در واقع هر انسانى به هنگام تولد، زن و یا مرد به دنیا نمى‏آید، بلکه جامعه ویژگى‏هاى رفتارى و نقش‏هاى زن یا مرد را به او مى‏نمایاند. عوامل اجتماعى در نقش‏پذیرى دختر و پسر نقش عمده‏اى را ایفا مى‏کنند. آموزش‏هایى که از طریق والدین، کتاب‏هاى داستان، همسالان، معلمان، رسانه‏هاى گروهى و راههاى دیگر به کودک داده مى‏شود، در پرورش نقش جنسیى کودک تأثیر بسزایى دارد. در پرورش‏دهى به‏جاست که تمایز جنسیتى در جامعه محدود گردد. ویژگى‏هاى شخصیتى انسان باید از قید و بند جنسیت رها باشد و جامعه باید از تصورات قالبى در ارتباط با فرافکنى جنسیت در موقعیت‏هایى که ربطى به جنس ندارد، پرهیز کند. خلاصه اینکه فرد مجبور نیست دو جنسى باشد بلکه فرهنگ جامعه است که باید از تصورات قالبى در این زمینه دست برداشته و به تأثیر رویکردهاى فمینیستى دقت بیشترى مبذول دارد.

فمینیسم ایرانى‏

یکى از تحولات دو دهه اخیر در زندگى فرهنگى ایران، توجه به مسائل زنان و تأکید بر نقش جنس‏گونگى، مردسالارى و فمینیسم در قالب حرکت‏هاى سیاسى، اجتماعى و فرهنگى است. فمینیسم ایرانى به طیفى از زنان ایرانى اطلاق مى‏گردد که قصد دارند از نگرشى نو به مسائل زنان نظر اندازند و براى دگرگونى و بهبود شرایط آنان فعالیت کنند. این طیف متشکل از دو گروه تجددطلب هستند:
1 - گروهى که به فرهنگ غرب دلبسته‏اند و منکر آموزه‏هاى دینى هستند. این گروه مروِّج دیدگاههاى ماتریالیستى هستند.
2 - گروهى که هم به اسلام معتقدند و هم تحت تأثیر فرهنگ غرب هستند و در این شرایط دفاع از حقوق زن را سرلوحه فعالیت‏هاى خود قرار داده‏اند. این گروه براى پیوند فرهنگ دینى و فرهنگ مدرن غرب، متون دینى را به گونه‏اى هماهنگ با فرهنگ جدید تفسیر کرده و آنها را پیش مى‏برند.
امروزه در ایران حجم زیادى از ادبیات را مسائل زنان به خود اختصاص داده است. در حوزه مطبوعات، نشریات متعددى به موضوع و مسائل زنان پرداخته‏اند.
در بخش دولتى نیز سازمان‏هاى متعددى در ارتباط با مسائل زنان تشکیل شده است، براى نمونه به دفتر امور زنان در نهاد ریاست جمهورى، جمعیت زنان جمهورى اسلامى، دفتر همبستگى زنان و ... مى‏توان اشاره کرد که به صورت دولتى و یا نیمه‏دولتى براى رشد و اعتلاى حقوق زنان فعالیت مى‏کنند. این مجموعه که خود را طرفدار حقوق زنان مى‏دانند، بیشتر تحصیلات دانشگاهى داشته و با ترجمه، نگارش و بررسى میدانى سعى کرده‏اند فهم و مصادیق زنانه‏نگرى را در ایران روشن کنند.
از آنجا که فمینیسم ایرانى متأثر از فمینیسم غربى با شاخه‏هاى متعددى از قبیل لیبرال، سوسیال، مارکسیست، رادیکال و پسامدرن است مى‏توان مدعى شد که فمینیسم ایرانى داراى رویکردهاى متعددى است که هر یک نگرش و دیدگاه خود را نسبت به مسائل زنان دارد. این رویکردها گرچه با یکدیگر تفاوت دارند، ولى همه آنها در هر حال انتقادى به نظام اجتماعى داشته‏اند و بر متغیرهاى اساسى جامعه‏شناختى از قبیل نابرابرى اجتماعى، دگرگونى اجتماعى، قدرت، منافع، باورها، نهادهاى اجتماعى، خانواده، قوانین، سیاست، کار و پیشه، دین و آموزش تأکید داشته‏اند.
جریان فمینیسم که در ایران برگرفته از حرکت فمینیستى در غرب است، لااقل داراى سه رویکرد و نگرش است:

1 - تأکید بر عدم تقابل میان زن و مرد

این رویکرد یک جریان فکرى است که خواستار از بین بردن اصل تقابل مرد و زن است، یعنى زن و مرد به مثابه انسان باید مورد توجه قرار گیرند، نه به صورت دو جنس متفاوت، چرا که تأنیث و تذکیر در روح انسان قابل طرح نیست.
مدعیان این رویکرد معتقدند که الگوهاى ارزشى و رفتارى متمایز بین زن و مرد باید متحول شود و انسان بودن به جاى زن و یا مرد بودن، هدف فرآیند جامعه‏پذیرى قرار گیرد. در این راستا از آنجا که فرهنگ مردسالارانه غالب و به عنوان فرهنگ برتر در جامعه مطرح بوده است، باعث گردیده که زنان بیشتر شبیه مردان در آیند. شباهت زنان به مردان، به معناى وقوع یک تحول و انقلاب بزرگ، ارزشى است که امکان از هم گسیختگى خانواده و بروز پدیده‏هاى جدیدى در مسائل و روابط جنسیتى را به دنبال خواهد داشت. این نکته قابل ذکر است که فمینیسم ایرانى با این رویکرد نسبت چندانى ندارد.

2 - تأکید بر عدم تفاضل میان زن و مرد

در این رویکرد اصل تقابل و یا لااقل تفاوت به مثابه امرى تکوینى و تغییرناپذیر پذیرفته شده، بدین معنا که طرفداران این تفکر پذیرفته‏اند که زن و مرد در ناحیه بدن، ذهن و نفس تفاوت‏هایى دارند اما هدف آنان نفى تفاضل و برترى بین زن و مرد در جامعه است. در واقع طرفدار حقوق و فرصت‏هاى برابر براى زنان و مردان در جامعه و خانواده هستند.
این رویکرد برگرفته از دیدگاههاى پسامدرنى است که معتقد است در هویت زنانه، چه از نظر زیستى و چه از نظر اجتماعى، قابلیت مثبتى وجود دارد که باعث مى‏گردد توان زنان را در نقش‏هاى مادرى، پرورش‏دهندگى و حس مسئولیت زنانه افزایش دهد. این رویکرد کلیت خانواده را انکار نمى‏کند، ولى در عین حال خواهان نقش مساوى زن و مرد در وظایف و مسئولیت‏هاى خانوادگى و اجتماعى است.
عمده جریان فمینیسم ایرانى تحت تأثیر این رویکرد قرار دارد که خود به چندین گرایش متفاوت انجامیده است:

2 - 1 - فمینیسم سیاسى (فمینیسم اپوزیسیون)

طرفداران این گروه آزادى زن را امرى سیاسى مى‏دانند و جنبش زنان را به عنوان یک جنبش مستقل، متأثر از انگیزه، فعالیت و سازماندهى خود زنان مى‏بینند که برنامه عمل و کار آن نیز توسط زنان تعیین و عملى مى‏گردد. در این راستا تشکل مستقل زنان را به عنوان یک نهاد صنفى - سیاسى دیده که تأکید بر «رهایى زن یک امر سیاسى است» دارد. این شاخه از فمینیسم بیشترین فعالیت خود را در خارج از ایران انجام مى‏دهد.

2 - 2 - فمینیسم اسلام‏گرا

این رویکرد خود به سه زیرمجموعه متفاوت تقسیم مى‏گردد:

2 - 2 - 1 - فمینیسم سنتى و اصول‏گرا

این گروه معتقدند که براى مقابله با سکولار کردن جامعه و اسلام، باید جامعه دوباره اسلامى شود. به نظر اسلام‏گرایان، خطر اصلى غرب براى جامعه اسلامى، فرهنگى است و نه سیاسى و اقتصادى. وابستگى فرهنگى باعث زایل شدن ایمان و در نتیجه هویت فرد مى‏گردد، در نتیجه بیشتر از وابستگى سیاسى باعث تباهى اسلام و مسلمانان مى‏گردد. در این راستا زنان و خانواده نقش اساسى دارند، زیرا زنان حاملان اصلى فرهنگ تلقى مى‏گردند و در واقع اینان فقط مى‏توانند پاسدارى از سنت‏ها و ارزش‏هاى اسلامى را داشته باشند.

2 - 2 - 2 - فمینیسم اصول‏گرا

این گروه در مقابل نگرش سنتى به زن پا گرفتند. بسیارى از سنتى‏ها بر اساس دیدگاه سنتى، مرد را موجودى قوى‏تر و برتر از زن مى‏دانند. زن سنتى در هماوردى‏هاى آزادى‏خواهى در عرصه‏هاى اجتماعى و سیاسى حضور ندارد؛ عرصه‏اى که در آن به دلیل ارزش‏هاى انسانى، خودآگاهى‏هاى فرهنگى - اجتماعى، حق‏طلبى، عدالت‏خواهى و ... زنان در برابر ستم و زور ایستادگى مى‏کنند.
نگرش سنتى هنوز موفق نشده حق زنان را در تعیین سرنوشت خود و ضرورت باز تعریف نقش آنان را در جامعه به رسمیت بشناسد. به همین جهت فمینیسم اصول‏گرا براى رهایى زن از الگوى سنتى و حضور زن در صحنه‏هاى سیاسى، اجتماعى و فرهنگى شکل گرفت. این نگرش در پاسخ به مسئله زنان، الگویى از زن را ارائه مى‏کند که ضمن حفظ حریم عفاف و خوددارى از هر آنچه که او را به عنوان زن مى‏نمایاند، مانند مردان، حضورى فعال و همه‏جانبه در عرصه‏هاى مختلف پیدا کنند.
این گروه ضمن توجه به مسائل زنان و تأکید بر ضرورت انجام اصلاحات اساسى در این زمینه، از عوامل اجتماعى تأثیرگذار بر آن غافل نشده و راه برطرف کردن آنها را نه در حذف و تغییر قوانین اسلامى، بلکه در شناخت درست قوانین و تلاش در جهت اجراى صحیح آنها مى‏داند.
در این نگاه حضرت فاطمه(ع) در جریان فدک و دفاع از امامت، و حضرت زینب(ع) در جریان واقعه عاشورا نمونه‏هاى بارزى از این جایگاه براى زنان هستند.

2 - 2 - 3 - فمینیسم اصلاح‏گرا

این گروه بر آن باورند که با تغییر ارزش‏هاى سنتى و پیش‏فرض‏هاى حاکم بر نگرش سنتى، بتوانند مسائل و چالش‏هاى زنان مسلمان ایرانى را حل و رفع کنند.
در واقع این نواندیشان در صدد ارائه فقهى پویا براى زنان هستند که در آن مقتضیات زمان و مکان (پسامدرنى) لحاظ شده باشد.

2 - 3 - فمینیسم سکولار

این گروه در چند سال اخیر فعالیت گسترده‏اى را براى ابراز دیدگاههاى خود در جهت الگوسازى براى حرکت زنان ایران آغاز کرده و تلاش مى‏کند به هر صورت ممکن، نسخه فمینیسم غیر دینى را به عنوان راهکارى مؤثر براى حل مشکلات زنان این مرز و بوم مطرح سازد.
سکولاریسم، جدایى دین از حوزه اجتماعى را به عنوان یک راه حل منطقى براى پیشرفت زنان مى‏پذیرد و طرفدار تشابه و تساوى حقوق زنان و مردان است و در عین اظهار تدین، از قوانین مدنى و جزایى حاکم بر مسائل زن انتقاد مى‏کند. بر این اساس با ارزش‏هاى موجود در جامعه نیز مخالفت مى‏کند و بر این باور است که مردان تکیه زده بر قدرت نمى‏توانند راهگشاى خوبى براى زنان باشند، از این‏رو زنان به حضور پرچمدارانى از جنس خود در مسند قدرت نیاز دارند.

فمینیسم جنسیت‏گرا

جنسیت گرایان، زن و مرد را نه دو جنس مخالف بلکه متفاوت مى‏بینند. این گروه خصوصیات زنانه و مردانه را به صورتى که طبق سنت وجود دارد و در دو قطب مخالف هم قرار مى‏گیرند، امرى طبیعى و سالم ندانسته و آن را زاییده شرایط اجتماعى و فرهنگى ناسالم و غیر متعادل مى‏دانند.
نظریه «زنمرد» که به جمعى از خصوصیات زنانه و مردانه در یک فرد براى رهایى از جنسیت عنوان مى‏گردد، از اینجا پا گرفته است. در تئورى «زنمرد» با توجه به فرهنگ مردسالارى و قدرت برتر مردان باعث مى‏گردد که زنان براى دستیابى به حقوق برابر با آقایان، به مردان تبدیل شوند. این تئورى در نهایت ارزش و جایگاه خانواده را زیر سؤال مى‏برد.

فمینیسم علم‏گرا

طرفداران این گروه اعتقاد دارند که زنان مانند مردان باید به عالم درون و بیرون نگاه عالمانه کنند. بر این اساس زنان باید به علومى از قبیل خودشناسى، معرفت‏شناسى، روان‏شناسى و ... راه پیدا کنند تا بتوانند مانند مردان برداشت‏هاى خود را ارائه نمایند.
طبق این نگرش براى حل و رفع مسائل زنان، باید خودِ بانوان به حوزه‏هاى معرفتى و جهان‏بینى وارد شوند تا بتوانند از جهان هستى برداشت و تلقى داشته باشند، همچنین بتوانند بر تلقى مردان از جهان کائنات تأثیر گذارند.

فمینیسم اسلامى‏

این نگرش نیز به مقتضاى ادله دینى، تقابل بین زن و مرد را مى‏پذیرد، ولى تفاضل بین آنها را در امور اجتماعى، سیاسى، فرهنگى و اقتصادى نفى مى‏کند. در واقع این گروه بخشى از خواسته‏هاى اجتماعى، سیاسى، فرهنگى، اقتصادى و حقوقى زنان ایرانى را به زبان اسلامى ترجمه کرده و با مسئولان حکومتى ضمن انتقال موارد یاد شده، به بحث و گفتمان مى‏پردازند. بعضى معتقدند که این گروه مذهبى از درون فمینیسم‏هاى اصلاح‏گرا شکل گرفته‏اند.

* *

واقع‏بینى شرط راه است‏

در تحلیل و بررسى فمینیسم ایرانى چندین مطلب شایان ذکر و دقت و تأمل است:
بر خلاف فمینیسم غرب که متأثر از تکامل زنان بوده، فمینیسم در ایران از مباحث وارداتى است. بنابراین مشابه هر موضوع وارداتى دیگر چون از تکامل علمى و معرفتى انسان منشأ نگرفته و در بستر واقعیت‏هاى اجتماعى و سیاسى این مرز و بوم شکل نگرفته، سنخیت و همگونى بسیار کمى با وضعیت اعتقادى، فرهنگى و اجتماعى زنان مسلمان ایران دارد و باعث مى‏گردد تا برطرف نشدن مسائل یاد شده به راحتى نتواند دردهاى بانوان این مرز و بوم را درمان کند.
از سوى دیگر، ایران با قومیت‏ها و فرهنگ‏هاى متفاوتى روبه‏رو است که نمى‏توان از یک گروه عام و واحد براى جامعه زنان صحبت کرد. موقعیت‏هاى زنان در قومیت‏هاى مختلف متفاوت است و براى شناخت زنان نیاز به تحقیقات اجتماعى خاص وجود دارد تا ویژگى‏هاى یگانه زنان در هر یک از قومیت‏ها شناخته شود تا بتوان بر آن اساس راه حل‏هاى مناسبى براى مشکلات آنان به دست آورد.
فمینیسم‏هاى موجود در ایران على‏رغم اینکه خدمات مفیدى از خود بر جاى گذاشته‏اند، ولى هنوز از توان علمى لازم و ابزارهاى مناسب براى شناخت مسائل زنان ایرانى برخوردار نبوده و ذکر کلیات و نکات مبهم نمى‏تواند راهکار مناسبى براى حل مسائل زنان محسوب گردد. به طور مثال بهبود وضعیت زنان نباید به معناى تضعیف نهاد خانواده و در نهایت ناپایدارى جامعه تلقى گردد.
همان طور که فمینیسم در غرب به حوزه‏هاى معرفت‏شناسى، روان‏شناسى، انسان‏شناسى، جامعه‏شناسى و ... وارد شده، در ایران هم شایسته است که به دنبال تحصیل یک نگرش معرفت‏شناسانه به کل هستى، مباحث زنان شکل بگیرد.
در هر حال جامعه ایران با تأکید بر طبیعت متفاوت زنان با مردان، حقوق اجتماعى متفاوتى براى آنان از طریق قانون اساسى جمهورى اسلامى و قوانین مدنى و خانواده قائل شده که در اینجا مورد اشاره قرار مى‏گیرد.

ازدواج‏

در قوانین ایران حق تشکیل خانواده و ازدواج، یکسان به زن و مرد داده شده است. در مورد حق قیمومت بر کودکان و حق انتخاب نام خانوادگى براى زن پس از ازدواج نیز تفاوتى وجود ندارد.
على‏رغم موارد یاد شده، قانون مدنى ایران، در مورد پاره‏اى از حقوق زناشویى تفاوت‏هایى براى زن و مرد قائل شده است.
طرح نیازسنجى اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى زنان کشور در سال 1381 نشان داد که 59% زنان نگران آینده هستند و 7% این نگرانى‏ها به مسائل زناشویى بازمى‏گردد.
مطالعه آمارى ازدواج نشان مى‏دهد که روند ازدواج‏هاى سالانه ثبت شده در ایران از سال 1355 تا سال 1380 صعودى بوده و از 168 هزار مورد به 644 هزار مورد رسیده است. این میزان در 25 سال اخیر در کل کشور 8/3 برابر و در مناطق شهرى و روستایى به ترتیب 8/4 و 3/2 برابر شده است. این ارقام نشانگر رشد کمتر ازدواج در مناطق روستایى است.
با توجه به روند افزایش جمعیت و تغییرات ساختار سنى آن و رشد شهرنشینى در ایران به نظر مى‏رسد که تعداد مطلق ازدواج و یا طلاق‏هاى ثبت شده، به تنهایى روشنگر تغییر وضعیت زناشویى در جامعه نیست، بنابراین از روند شاخص عمومى ازدواج (نسبت تعداد ازدواج در یک سال معیّن در 1000 نفر جمعیت 15 ساله و بالاتر در همان سال) که توصیف و تحلیل دقیق‏ترى را از وضعیت زناشویى مى‏کند در این گزارش استفاده مى‏شود.
برخلاف روند افزایشى شمار مطلق ازدواج‏هاى ثبت شده، میزان عمومى ازدواج در کل کشور در این مدت 25 سال روند نزولى داشته و از 760 در هزار در سال 1355 به 665 در هزار در سال 1380 کاهش یافته است. این کاهش تا سال 1365 نسبتاً کند بوده، ولى در 5 سال (1380 - 1375) شدت بیشترى گرفته و قسمت عمده کاهش نرخ ازدواج در روستاها اتفاق افتاده است.
در کنار این کاهش، افزایش میانگین سن در اولین ازدواج مشاهده مى‏گردد.
میانگین سن در اولین ازدواج یکى دیگر از شاخص‏هاى بیانگر وضعیت ازدواج در جامعه است. بررسى روند تغییرات این شاخص نشان مى‏دهد که در سال‏هاى 1365 - 1355 بر خلاف روند توسعه و به دلیل تشویق تشکیل خانواده در سنین پایین، سن ازدواج مردان شهرى کمى کاهش پیدا کرده و تغییرات سن ازدواج در سایر گروهها بسیار کند بوده است.

جدول-1- میانگین سن در اولین ازدواج به تفکیک جنس و نقاط شهری و روستایی در سال های 1375-1335

سال 1335 1345 1355 1365 1370 1375

کشور
مرد 9/24 25 1/24 8/23 4/24 6/25
زن 19 4/18 7/19 9/19 9/20 4/22

شهر
مرد 7/25 6/25 1/25 4/24 9/24 2/26
زن 5/18 19 2/20 2/20 1/21 5/22

روستا
مرد 3/24 4/24 7/22 8/22 5/23 6/24
زن 3/19 9/17 1/19 6/19 8/20 3/22

از سال 1365 به بعد میانگین سن در اولین ازدواج در میان مردان و زنان شهرى و روستایى از افزایش مداوم برخوردار بوده است. در این راستا افزایش سن ازدواج نزد زنان بیش از مردان بوده و منجر به کاهش اختلاف سنى زوجین در سال‏هاى اخیر شده است.
سرعت افزایش میانگین سن در اولین ازدواج در زنان بیش از مردان و در زنان شهرى بیش از زنان روستایى است. در واقع در سال‏هاى 1365 - 1355 میانگین سن مردان در اولین ازدواج، متأثر از سیاست‏هاى تشویقى کاهش یافته، ولى پس از آن متأثر از عوامل اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى مجدداً افزایش مى‏یابد. حال آنکه میانگین سن زنان در اولین ازدواج بدون تأثیر از سیاست‏هاى تشویقى و صرفاً متأثر از توسعه اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى در این دوره 40 ساله به طور مستمر افزایش یافته است.
فاکتورهاى اجتماعى از قبیل افزایش سطح تحصیلات به ویژه میان دختران و مؤلفه‏هاى فرهنگى از قبیل انتقال فرهنگ سنتى به فرهنگ مدرن و حتى پسامدرن (که باعث افزایش تمایل دختران به داشتن شغل و کسب استقلال مالى و افزایش تمایل جوانان به ویژه پسران براى کسب آزادى‏هاى اجتماعى شده است) و عناصر اقتصادى از قبیل بالا رفتن هزینه‏هاى زندگى و پایین بودن درآمد سرانه و در نهایت افزایش نرخ بیکارى، از جمله عوامل تأثیرگذار بر افزایش سن ازدواج در هر دو جنس در سال‏هاى اخیر بوده است.
مطالعه آمار نشان مى‏دهد که کاهش نرخ ازدواج در جوامع روستایى در مقایسه با جوامع شهرى به ویژه در فاصله سال‏هاى 1380 - 1375 على‏رغم محدود بودن سطح تحصیلات در بین روستاییان به ویژه دختران روستایى که اغلب از تحصیلات متوسطه بالاتر نمى‏رود و منافات نداشتن کار و فعالیت‏هاى زنان روستایى با ازدواج آنان نشانگر دو نکته است:
1 - شدیدتر بودن فشارهاى اقتصادى در روستا در مقایسه با شهر.
2 - مهاجرت مردان جوان روستایى در جستجوى کار و یا تحصیل به شهرها.

جدول-2- درصد افراد حداقل یک بار ازدواج کرده در جمعیت 10 ساله و بیشتر در کشور به تفکیک جنس ونقاط شهری و روستایی در سال های 1375-1335
سال 1335 1345 1355 1365 1370 1375

کشور
مرد 8/72 7/58

5/56

2/56 2/54 7/54
زن 9/87 8/72 3/67 2/66 63 7/59

شهر
مرد 1/66 8/53 52 1/56 2/55 9/52
زن 9/87 4/69 3/65 2/67 6/64 6/60

روستا
مرد 1/76 2/62 1/61 2/56 8/52 3/52
زن 9/87 75 3/69 65 61 3/58

 

سال 1335 1345 1355 1365 1370 1375

کشور
مرد 3/6 3/4 5/6 8/6 3/5 5/2
زن 41 9/45 3/43 3/34 6/25 8/17

شهر
مرد 9/1 1/2 6/3 6/4 3/4 9/1
زن 3/45 40 5/30 4/33 9/24 3/16

روستا
مرد 9/8 1/6 2/10 5/9 3/6 7/3
زن 5/38 2/50 2/38 4/35 4/35 2/20

این جدول در مورد ازدواج زودرس متأثر از عوامل پیشگفت، بیانگر نکات زیر است:
1- میزان ازدواج زودرس در زنان شهرى در 1335 بیش از زنان روستایى بوده، حال آنکه در 1375 این شاخص در زنان روستایى بالاتر از زنان شهرى است.
2- این شاخص در خصوص مردان شهرى على‏رغم افزایش آن تا سال 1365 در این دوره 40 ساله تغییرى نکرده، در صورتى که در مردان روستایى بیش از 50% نزول پیدا کرده است.
3- سرعت کاهش این شاخص نزد زنان شهرى و روستایى بیش از مردان است و نزد زنان شهرى بیش از زنان روستایى است.
یکى از مؤلفه‏هاى مؤثر بر افزایش نرخ ازدواج مردان در سال‏هاى 65 - 1355 سیاست‏هاى تشویقى ازدواج در این دوره زمانى است.
تفاوت‏هاى اجتماعى از قبیل تحصیلات و اشتغال در بین مناطق شهرى و روستایى از عوامل مؤثر بر تفاوت‏هاى ازدواج در مناطق شهرى و روستایى است.
ازدواج زودرس در مناطق روستایى داراى نرخ بالاترى در مقایسه با مناطق شهرى است و به همین جهت باید از نظر عوامل پیشگیرانه در اولویت قرار گیرد.
ازدواج موقت که در سال‏هاى اخیر از روند افزایشى برخوردار بوده است، نیاز به توجه بیشتر مسئولان امر دارد، زیرا در صورتى که به صورت صحیح اجرا و به ویژه ثبت نگردد، باعث افزایش بى‏بند و بارى در جامعه و به ویژه، نابسامانى فرزندان متولد شده از این نوع ازدواج‏ها مى‏گردد؛ در واقع باعث بروز آسیب‏هاى اجتماعى در قشر آسیب‏پذیر جامعه یعنى مادران و کودکان مى‏شود.

طلاق‏

طلاق پدیده‏اى است قانونى که منجر به فسخ نهایى ازدواج یعنى جدایى زن و شوهر مى‏گردد و به هر یک از طرفین این حق داده مى‏شود که طبق قوانین کشور خود دوباره ازدواج کنند.
روند طلاق‏هاى سالانه ثبت شده در ایران از سال 1355 تا سال 1380 (به جز سال 1375) صعودى بوده و در این فاصله زمانى از 18000 مورد به 61013 مورد افزایش یافته، 4/3 برابر شده است. این میزان در همین دوره زمانى در مناطق شهرى 7/3 برابر و در جوامع روستایى 2 برابر شده است. آمار نشان مى‏دهد که على‏رغم افزایش نرخ ازدواج و تعداد افراد ازدواج کرده در سال 1375 میزان طلاق کاهش یافته است. از مؤلفه‏هاى مؤثر در کاهش نرخ طلاق در سال یاد شده مى‏توان تغییر در قوانین خانواده و ایجاد موانع قانونى در جهت مشکل‏تر کردن طلاق را نام برد. على‏رغم موارد عنوان شده در 5 سال اخیر، میزان طلاق روند افزایشى یافته و تعداد طلاق در مناطق شهرى در سال 1380 به بیش از 6/1 برابر در سال 1375 رسیده است. بررسى تغییرات شاخص میزان خالص طلاق (نسبت تعداد طلاق‏هاى واقع شده در یک سال معیّن به 1000 نفر جمعیت همسردار میانه همان سال) در طى دوره 1380 - 1355 نمایانگر این نکته است که در تمام این دوره شاخص در مناطق شهرى از کمیت بالاترى در مقایسه با مناطق روستایى برخوردار است (حدود 5/3 تا 5/5 برابر). در این راستا تفاوت‏هاى فرهنگى به ویژه در زمینه ارزش‏هاى سنتى و تفاوت‏هاى اجتماعى از قبیل تحصیلات و اشتغال در بین مناطق شهرى و روستایى مى‏توانند از عوامل تأثیرگذار بر این پدیده باشند.
طلاق و خانواده‏هاى از هم پاشیده، یکى از مهم‏ترین عوامل بروز آسیب‏هاى اجتماعى از قبیل خودکشى، فرار کودکان و نوجوانان و جوانان از منزل، بزهکارى نوجوانان و جوانان، اعتیاد، فحشا به ویژه در گروههاى آسیب‏پذیر جامعه یعنى مادران و کودکان است.

تجرد قطعى‏

تجرد قطعى (میانگین درصد مجردهاى گروه سنى 49 - 25 ساله و درصد مجردهاى گروه سنى 54 - 50 ساله) را مى‏توان به عنوان یکى دیگر از شاخص‏هاى سنجش وضع زناشویى در جامعه نام برد. این شاخص بیانگر نسبتى از جمعیت در معرض ازدواج است که تا 50 سالگى ازدواج نکرده‏اند. علت انتخاب 50 سالگى این است که احتمال ازدواج بعد از این سن به ویژه براى زنان بسیار کم است.
به طور کلى در ایران همانند دیگر کشورهاى مسلمان میزان تجرد قطعى پایین و نرخ عمومیت ازدواج بالا است که معلول نگرش‏ها و اعتقادات دینى و مذهبى و پذیرا نبودن بى‏بند و بارى‏هاى اجتماعى است.
بررسى روند تغییر تجرد قطعى طى دوره 1380 - 1355 نشان مى‏دهد که بالاترین میزان تجرد قطعى 87/1% بوده و به مردان شهرى در سال 1365 تعلق داشته است.
در دهه 70، کشور شاهد کاهش قابل توجه نرخ تجرد قطعى در میان مردان و افزایش تدریجى آن در بین زنان بوده، به گونه‏اى که در سال 1375 میزان تجرد قطعى در بین زنان از مردان پیشى گرفته و در سال 1380 این میزان براى زنان بیش از دو برابر مردان مى‏شود که معلول کاهش فرصت و یا تمایل زنان براى ازدواج در مقایسه با مردان در همین فاصله زمانى است. با عنایت به سقف سنى 50 سال براى اندازه‏گیرى میزان تجرد قطعى که وضعیت ازدواج افراد را در 20 تا 30 سال گذشته نشان مى‏دهد و هنوز تغییرات اجتماعى و اقتصادى تا این اندازه شدید نبوده است، انتظار مى‏رود که روند صعودى میزان تجرد قطعى در دهه‏هاى بعد تشدید گردد و میزان تجرد قطعى زنان در یک و یا دو دهه اخیر به چند برابر زمان حال برسد.
از سال 1365 به بعد به درصد افراد ازدواج نکرده در تمامى گروههاى سنى اضافه شده است. گرچه درصد مردان ازدواج نکرده در سنین زیر 25 سالگى به میزان محسوسى از زنان بیشتر است، ولى با بالا رفتن سن ازدواج در سال‏هاى اخیر شاهد پیشى گرفتن درصد زنان هرگز ازدواج نکرده بوده‏ایم. در سال 1380 درصد زنان ازدواج نکرده در سنین 39 - 35 سالگى با بیش از 90% رشد نسبت به سال 1370 بالغ بر 6/4% جمعیت زنان واقع در این سنین شده است. در همین سال این نرخ براى مردان 5/3% بوده است. افزایش درصد زنان هرگز ازدواج نکرده در دهه اخیر در مناطق روستایى بسیار شدید بوده و از 7/1% در سال 1370 به 5/5% در سال 1380 رسیده است و باعث گردیده که میزان تجرد قطعى نزد زنان روستایى در سنین یاد شده نزدیک به سه برابر میزان تجرد قطعى در میان مردان روستایى گردد.
در نهایت مى‏توان نتیجه گرفت که موارد زیر از جمله عواملى هستند که على‏رغم توصیه‏هاى دین اسلام، موجب دیر ازدواج کردن و در نتیجه بالا رفتن سن ازدواج در کشور شده است:
1 - توسعه شهرنشینى؛
2 - افزایش نرخ باسوادى و بالاتر رفتن سطح آگاهى‏هاى عمومى؛
3 - افزایش سطح تحصیلات به ویژه در زنان؛
4 - رشد و توسعه اقتصادى همراه با افزایش هزینه‏هاى زندگى و بالاتر بودن رفاه خانواده؛
5 - افزایش تمایل براى تشکیل خانواده‏هاى هسته‏اى؛
6 - رشد نرخ بیکارى و پایین بودن سطح درآمد قشر کثیرى از جامعه به ویژه جوانان؛
7 - بالا رفتن سطح توقعات جوانان به دلیل افزایش ارتباطات؛
8 - افزایش آزادى‏ها و بى‏بند و بارى‏هاى اجتماعى؛
9 - افزایش تمایل زنان به کسب شغل و داشتن استقلال؛
10 - افزایش بى‏ثباتى در زندگى‏هاى زناشویى؛
11 - مهاجرت مردان روستایى به شهرها و کاهش نسبت جنسى در روستاها؛

آمار ثبتى به دست آمده از سازمان ثبت احوال در سال 1379 نشان مى‏دهد که حدود 640 هزار ازدواج ثبت شده، بررسى اطلاعات سنى مزدوجین مذکور، نمایانگر این نکته است که حدود 97% ازدواج زنان در این نمونه در گروههاى سنى 39 - 15 سال و حدود 94% ازدواج مردان در گروه سنى 44 - 20 سالگى بوده است. در این راستا بیشترین تعداد ازدواج براى زنان در 20 سالگى و براى مردان در 24 سالگى بوده است. بر اساس اطلاعات مرکز آمار میانگین سن در اولین ازدواج براى مردان 4/26 سال و براى زنان 6/23 سال در سال 1382 اعلام شده، در حالى که این نرخ در سال 1375 براى مردان 2/25 سال و براى زنان حدود 22 سال بوده است. اطلاعات یاد شده نشانگر کاهش اختلاف سنى زوجین در سال‏هاى اخیر بوده است.
انبوه نوزادان متولد شده در سال‏هاى 65 - 1355 و رسیدن آنان به مرحله ازدواج و بارورى در سال‏هاى اخیر، باعث عدم تعادل در توزیع سنى ازدواج گردیده است، بدین شکل که اگر الگوى سنى رایج ازدواج که حکایت از اختلاف سنى بیش از دو سال را مى‏کند تداوم یابد، تعداد دختران در معرض ازدواج نسبت به تعداد پسران در معرض ازدواج افزایش یافته، بر این اساس پیش‏بینى مى‏گردد که نرخ تجرد قطعى نزد دختران با سرعت بیشترى نسبت به گذشته پیشى بگیرد که معلول متعادل نبودن توزیع سنى الگوى ازدواج و تداوم الگوى سنى رایج ازدواج است.
در این راستا سیماى سلامت و جمعیت در سال 1379 نشان داد که در جوامع شهرى زنانى که حداقل یک بار ازدواج کرده‏اند حدود 96% آنان داراى همسر، 5/2% مطلقه و باقى‏مانده که 5/1% را تشکیل مى‏دهد بیوه هستند. در جوامع روستایى وضعیت همسردارى این زنان به ترتیب 3/96%، 7/2% و 1% است.
بررسى در زمینه نیازسنجى اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى زنان کشور در سنین 15 ساله و بالاتر با حجم نمونه 12000 نفرى در 1381 نشان داد که در نمونه مورد بررسى فقط 60% زنان در سنین 15 ساله و بالاتر داراى همسر هستند، در حالى که 33% آنان هرگز ازدواج نکرده‏اند و 7% آنان مطلقه و یا بیوه هستند.
مطالعات انجام شده در سال 1365 از سوى سازمان ثبت احوال نشان داد که 99% زنان موفق به ازدواج مى‏شوند و فقط 1% آنان تا پایان عمر مجرد باقى مى‏مانند.
بر این اساس با هدف پیشگیرى از تشدید بحران تجرد دختران در حال حاضر و پیشگیرى از بحران تجرد پسران که در دهه‏هاى آتى شروع مى‏گردد، کارشناسان امر، ازدواج با همسن و یا حداکثر دو سال اختلاف سن را به جوانان در معرض ازدواج توصیه مى‏کنند. در واقع تغییر الگوى سنى رایج ازدواج به عنوان یک راهکار براى حل بحران پیشنهاد مى‏گردد. در این راستا رسانه‏هاى جمعى و گروهى در زمینه فرهنگ‏سازى این پیشنهاد مى‏توانند اقدامات مؤثرى انجام دهند.

سواد و تحصیلات‏

نسبت باسوادى جمعیت طى سال‏هاى 1375 - 1335 بیش از 5 برابر شده، این افزایش در مورد مردان حدود 4 برابر و در مورد زنان بیش از 9 برابر شده است. سرعت افزایش نرخ باسوادى در زنان و مردان روستایى بیش از زنان و مردان شهرى بوده است.

جدول-1- درصد باسوادی در جمعیت 6 ساله و بیشتر در کشور به تفکیک جنس و نقاط شهری و روستایی در سال های 1375- 1335
سال 1335 1345 1355 1365 1370 1375

کشور
مرد 4/22 1/40 9/85 71 6/80 7/84
زن 8 9/17 5/35 1/52 1/67 2/74

شهر
مرد 9/45 5/61 4/74 4/80 7/86 6/89
زن 4/22 3/38 6/55 4/65 8/76 7/81

روستا
مرد 9/10 4/25 6/43 9/59 6/72 5/72
زن 2/1 3/4 3/17 36 2/54 1/62

در سال 1379 سیماى جمعیت و سلامت نشان داد که درصد باسوادى در افراد 6 ساله و بالاتر به شرح زیر است:

جدول -2- درصد باسوادی در افراد 6 سال به بالاتر در سال 1379 در کشور به تفکیک جنس، شهر و روستا
کل شهر روستا
مرد و زن مرد زن مرد و زن مرد زن مرد و زن مرد زن
4/81 8/86 9/75 4/86 9/90 8/81 4/72 4/79 4/65

اطلاعات جدول نشان مى‏دهد که درصد باسوادى در زنان روستایى پایین‏تر از زنان شهرى است و اختلاف در میزان باسوادى بین زنان و مردان روستایى بیش از زنان و مردان شهرى است. حال آنکه در کل میزان باسوادى در مردان بالاتر از زنان است.

جدول- 3- درصد افراد 6 ساله و بالاتر با سواد بر اساس مقاطع تحصیلی در سال 1379 در کشور به تفکیک جنس، شهر و روستا

ابتدایی راهنمایی دبیرستان پیش دانشگاهی یا دیپلم دانشگاهی
مرد زن مرد زن مرد زن مرد زن مرد زن
6/36 38 9/26 3/22 13 2/12 6/13 9/14 8/7 1/6

بیشترین اختلاف در توزیع جنسى مقاطع تحصیلى بر اساس جدول شماره 3 به مقطع راهنمایى برمى‏گردد.
از نظر فرصت‏هاى برابر براى دسترسى به امکانات آموزشى، مطالعات مرکز آمار در 1382 نشان مى‏دهد که میزان باسوادى در مردان حدود 86% در حالى که در مورد زنان حدود 75% است.
طرح نیازسنجى اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى زنان کشور در سال 1381 نشان داد که حدود 10% از علل عدم برخوردارى زنان از حقوق اجتماعى، در ارتباط با پایین بودن سطح تحصیلات آنان است.
اصل سوم قانون جمهورى اسلامى ایران فراهم آوردن زمینه‏هاى آموزش و پرورش رایگان براى همه ملت را از وظایف دولت مى‏داند و اصل سى‏ام بر این وظیفه تأکید دارد. زنان در ایران مى‏توانند تا سطوح عالى ادامه تحصیل دهند و از این نظر تفاوتى بین زنان و مردان وجود ندارد.

وضعیت اشتغال

در جامعه ایران یکى از مسائل اساسى در انتخاب شغل، متناسب بودن شرایط احراز شغل با ویژگى‏هاى شاغل است. بر این اساس بحث جنسیت، جایگاه مهمى پیدا مى‏کند و باعث مى‏گردد عنصر جنسیت در کنار برخى عوامل فرهنگى با توجه به ارزش‏گذارى‏هاى متفاوتى که نسبت به شخصیت زن شده، در ایجاد تفاوت تأثیر گذارد. در واقع دیدگاه فرهنگى که زن را موجودى همطراز با مرد از لحاظ توان جسمى و روحى مى‏داند و زمینه را براى عهده‏دار شدن هر شغلى توسط زنان هموار مى‏بیند، در ایران در مقام عمل هنوز مورد توجه و استقبال قرار نگرفته است.
اسلام با نگرش غایت‏مدارانه به انسان اعم از زن و مرد، تمام خصوصیات مثبت و منفى او را در راستاى آن غایت و هدف مى‏بیند. اسلام، غایت انسانى را در قرب به خدا به عنوان نهایى‏ترین و کامل‏ترین هدف هستى مى‏داند، بر این اساس به تبیین وظایف فردى و اجتماعى زنان و مردان مى‏پردازد. اسلام در مورد کار معتقد است شغل در هر سطحى وسیله و ابزارى تلقى مى‏گردد که با حفظ شرایط و خصوصیات مى‏تواند مقرب انسان به خدا باشد، به همین دلیل از دیدگاه اسلام، کار ستوده محسوب مى‏شود اما در غیر این صورت مانع رسیدن به هدف واقعى تلقى مى‏شود.
به نظر مى‏رسد امروزه دیدگاه مطرحى که مخالف با اشتغال زنان باشد وجود ندارد و به طور کلى پذیرفته‏اند که زن مى‏تواند در اجتماع ظاهر شود و با پذیرش شغل و مسئولیت‏هاى دیگر اجتماعى به گردونه پویایى و فعالیت‏هاى اجتماعى بپیوندد. آنچه مورد مناقشه است گستره کار است و این سؤال عنوان مى‏شود که آیا زنان توان عهده‏دار شدن و اشتغال همه سطوح شغلى از هر نوع حرفه و یا کارى را دارا هستند؟ پاسخ به این سؤال سبب شکل گرفتن دیدگاههاى مختلف در این زمینه شده است. از این میان سه نظریه نئوکلاسیک، تجزیه شدن بازار کار و تئورى‏هاى جنسیتى مطرح مى‏شود.

تئورى نئوکلاسیک

این تئورى گویاى پذیرا نبودن زنان به عنوان نیروى کار در سازمان‏ها از سوى کارفرمایان است. کارفرمایان علل پذیرا نبودن زنان را در سازمان، برخاسته از چندین عامل از قبیل مسئولیت‏هاى خانوادگى، نیروى جسمى، آموزش عمومى و فنى، ساعات کار، غیبت از کار و جابجایى زن مى‏دانند. به اعتقاد برخى صاحب نظران متغیرهاى فوق که به صورت طبیعى بر بازدهى کار و بهره‏ورى سازمان اثرگذار است، نزد زنان از مطلوبیت کمترى در مقایسه با مردان برخوردار است. در واقع باعث محرومیت و بى‏بهره ماندن زنان از داشتن ویژگى‏هاى مثبت کارى گشته است. نیروى انسانى زن به دلیل مؤلفه‏هاى فیزیولوژیک و برخى شرایط مثل ازدواج، حاملگى، شیردهى و پرورش فرزندان از حضور مستمر و مفید در سازمان بى‏بهره مانده‏اند، همین امر باعث گشته که کارفرمایان رغبتى به سرمایه‏گذارى در آموزش نیروى انسانى زنان نداشته باشند.

تئورى تجزیه شدن بازار کار

یکى از معروف‏ترین تئورى‏ها در این زمینه تئورى بازار کار دو گانه است که در آن میان دو نوع از مشاغل تمایز دارند:
1- مزد بیشتر، امنیت بیشتر و فرصت‏هاى شغلى بیشتر؛
2- مزد کمتر، امنیت کمتر و فرصت‏هاى شغلى کمتر؛
بر اساس این تئورى احتمال به کار گماردن مردها در مشاغل گروه اوّل بیش از زنان است، چون ثبات کارگر در کار براى کارفرما اهمیت دارد و جابجایى بیشترى در زنان مشاهده مى‏شود.

تئورى جنسیتى

این تئورى تبیین وضع نامساعد زنان از حیث اشتغال را در گرو نگرش سیستمى به زن به عنوان جزیى از یک فرآیند اجتماعى که تابع مرد است مى‏داند. بر این اساس زن موجودى است که از جهت جسمى و فکرى ناتوان است و در همه مراحل فردى و جمعى از جنس مخالف خود پیروى مى‏کند و مسئولیت اصلى چنین موجودى تنها در خانه‏دارى و مراقبت از کودکان است.

دیدگاه اسلام در باره کار

با توجه به آیات و روایات مطرح در باره کار مطالب زیر عنوان مى‏گردد:
1- حضور زنان در صحنه اجتماع با رعایت تقوا و عفت کامل منعى ندارد.
2- تصدى مشاغل توسط زنان با حفظ همه شرایط تقوا و عفت منعى ندارد.
3- منع تصدى مشاغل براى زنان در صورتى است که حیطه تصدى و اشتغال آنان در سطح کلان و بسیار گسترده مثل حکومتدارى والا باشد، در غیر این صورت هیچ محدودیتى براى سرپرستى‏هاى غیر کلان و ناگسترده توسط زنان وجود ندارد.
4- یکى دیگر از موارد منع اشتغال براى زنان، موافقت نکردن شوهر در زمینه تصدى شغل است.
على‏رغم ماده 75 قانون کار که انجام کارهاى خطرناک، سخت، زیان‏آور و نیز حمل بار بیش از حد مجاز با دست و بدون استفاده از وسایل مکانیکى را براى کارگران زن ممنوع کرده و در واقع به نفع زنان عمل مى‏کند، در کل محدودیت‏هایى در قوانین داخلى براى کار کردن زنان در خارج از منزل وجود دارد.
امروزه با استفاده از دانش بشرى مى‏توان قابلیت و توان افراد را براى مسئولیت‏پذیرى و واگذارى بسیارى از وظایف افزایش داد. بنابراین زنان در حال حاضر مى‏توانند با تحصیل دانش مدیریت در سطح گسترده، توان علمى و عملى خود را گسترش دهند و با آموزش براى تصدى مناصب مدیریتى آماده شوند.
طرح نیازسنجى اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى زنان کشور در سال 1381 نشان داد که توسعه اشتغال زنان، بالاترین درصد پیشنهاد زنان را در باره ارتقاى وضعیت آنان به خود اختصاص داده است.
سیماى جمعیت و سلامت در سال 1379 نشان داد که فقط 5/10/% زنان در سنین 10 ساله و بالاتر در شهر و 5/19% در روستا شاغل هستند، در حالى که این شاخص براى مردان در همین گروه سنى در سال یاد شده 2/55% در شهر و 3/59% در روستا بوده است.
اطلاعات مرکز آمار در سال 1382 نشان مى‏دهد که درصد فعال بودن از نظر اقتصادى در زنان 15 ساله و بالاتر 5/12% است، در حالى که این شاخص براى مردان همین گروه سنى 73% است. این شاخص براى دختران 24 - 15 ساله 5/11% در مقایسه با 8/53% براى مردان همین گروه سنى و براى زنان سالمند 65 ساله و بالاتر 1/2% در مقایسه با 5/37% براى سالمندان مرد است.
میزان اشتغال، یکى دیگر از شاخص‏هاى مرتبط با موضوع است که بر اساس اطلاعات مرکز آمار در سال 1382 براى زنان حدود 10% و براى مردان حدود 63% اعلام شده است.

مشارکت سیاسى زنان‏

یکى از مباحث عمده جامعه‏شناسى، شکاف‏هاى اجتماعى است و یکى از این شکاف‏هاى اجتماعى، شکاف جنسیتى است که به عنوان یک شکاف ساختى از تقسیم جمعیت جامعه میان دو گروه مردان و زنان به وجود آمده است. در این راستا میزان فعال بودن شکاف جنسى بر حسب نوع جامعه به شرح ذیل تعیین مى‏گردد:
1- در جامعه سنتى که زنان تابع شوهر هستند و نقش سیاسى ندارند. این شکاف فعال نیست.
2- در جامعه نوین، تحولات گسترده اجتماعى موجب فعال شدن این شکاف در قالب درخواست حق رأى و نمایندگى در نهادهاى پارلمانى و مواردى از این قبیل مى‏گردد.
3- جوامع در حال گذر که این شکاف نیمه فعال است.
در این راستا به نظر مى‏رسد جامعه سیاسى ایران به عنوان یک جامعه در حال گذر با وضعیت اخیر شکاف جنسیتى روبه‏رو شده و در این حیطه، اندیشه سنتى سیاسى صف‏آرایى مى‏کند.
شاخص‏هاى نابرابرى جنسیتى که از دیدگاه زن گرایان مورد تأکید واقع شده، مشتمل بر حق رأى زنان جهت شرکت در فعالیت‏هاى سیاسى، برابرى دستمزد زنان و مردان در ازاى کار برابر، فرصت‏هاى برابر براى دسترسى به امکانات آموزشى، کار خانگى و نامشخص بودن نقش آن در تولید ناخالص ملى، مشارکت در تصمیم‏گیرى مسائل درون منزل و نابرابرى در حقوق مدنى است.
در مورد کار خانگى و نامشخص بودن نقش آن در تولید ناخالص ملى عنوان مى‏گردد: هر کجا که در ازاى کار، پاداشى (نقدى یا جنسى) پرداخت شود، این کار ارزش اقتصادى پیدا مى‏کند، بنابراین کار بدون پاداش نظیر کار زنان در خانه، از نظر اقتصادى و در نهایت به لحاظ اجتماعى و فرهنگى بى‏ارزش مى‏شود. به رغم اینکه گفته شده گرچه زنان خانه‏دار در گروه غیر فعال از نظر اقتصادى طبقه‏بندى مى‏شوند، ولى عملاً در کاهش هزینه‏هاى خانواده نقش اساسى دارند، لیکن پیامد به رسمیت نشناختن کار ناپیداى زنان باعث فرودستى جایگاه بانوان خانه‏دار در تصمیم‏گیرى‏هاى خانوادگى مى‏گردد. از سوى دیگر این فرودستى به محتویات رسانه‏هاى آموزشى باز مى‏گردد. در کتب درسى و غیر درسى هنوز مادران در آشپزخانه و در حال انجام کار خانه تصویر مى‏شوند. در این راستا تحلیل محتواى کتب اوّل دبستان بیانگر آن است که در آنها کار خانه به شکل ناپیدایى، بى‏ارزش نشان داده مى‏شود. در زمینه شاخص مشارکت زنان در تصمیم‏گیرى‏هاى خانوادگى نیز نشان داده شده که هر چند زنان خانه‏دار در تصمیم‏گیرى‏هاى خانوادگى نقش کمى دارند، اما قدرت تصمیم‏گیرى زنان شاغل بیشتر از زنان خانه‏دار است. در واقع براى زنان شاغل تعداد فرزندان دلخواه و واقعى، نزدیک و کمتر از زنان خانه‏دار است، که نشان از مشارکت زنان شاغل در امر تصمیم‏گیرى مربوط به شمار فرزندان را نشان مى‏دهد. در نهایت زنان در مقابل حقوق مدنى از قبیل حق حضانت و تابعیت با نابرابرى‏هایى روبه‏رو هستند، در حالى که هیچ یک از این اختلافات مبناى شرعى ندارد و با اصلاح قوانین قابل حل هستند.
به همین دلیل پیشنهاد کرده‏اند که دختران ایرانى با حقوق خود ضمن یک ماده درسى مشخص آشنا شوند. این فرآیند در حالى است که حضور زنان در مراجع قانونگذارى به تنهایى چاره‏ساز نابرابرى‏هاى جنسیتى نیست و باید ساخت فرهنگى دولت با اتکا به احزاب، انجمن‏ها و سازمان‏هاى مستقل (که بتوانند زنان را از تمام طیف‏ها و لایه‏هاى اجتماعى، سیاسى و عقیدتى به صحنه سیاسى جذب کنند و مشارکت مردم را در امر قانونگذارى بدون جهت‏یابى انحصارى فراهم سازند) اصلاح گردد.
یکى از شکاف‏هاى پایدار و تاریخى و ساختى در جامعه، شکاف جنسیتى است. این شکاف در جامعه سنتى به دلیل پیروى سیاسى زنان از شوهران، غیر فعال است و در جوامع نوین نیز به دلیل تغییرات فراگیر اجتماعى بسیار فعال مى‏نماید. با این حال شکاف مزبور در جوامع در حال گذار، گاه فعال و گاه غیر فعال عمل مى‏کند.
در ایران واکنش به وضعیت سنتى زنان از زمان مشروطه و ارتباط با اروپا آغاز شد. فرهنگ مردسالارانه، جامعه سنتى زنان ایرانى را تحقیر کرده و فعالیت زنان را محدود به شوهردارى و خانه‏دارى کرده است. با شروع روند نوسازى جامعه ایران حق تحصیل زنان، امکان حضور آنان در برخى جنبش‏ها را هر چند به شکل جدا و اغلب در حمایت از گروههاى دیگر اجتماعى نظیر روحانیان فراهم آورده است. به این ترتیب در سال‏هاى پس از انقلاب اسلامى به واسطه مشارکت زنان در تظاهرات و جنگ و انتخابات ریاست جمهورى، شکاف جنسى فعال شد که البته این فعالیت خودجوش نبوده و در نتیجه متأثر از نظریات مذهبى، استدلال مى‏کند که شرکت زنان در زندگى عمومى و سیاسى موجب تضعیف رابطه آنان با زندگى خانوادگى مى‏شود. این دیدگاه در هنگام حضور در عرصه قانونگذارى عناصر مردسالارى به قانون تزریق کرده است. از این دیدگاه نتیجه مى‏گیریم که بى‏اعتنایى سیاسى زنان لازمه تداوم نظام اجتماعى، سیاسى، فرهنگى و جنسیتى مردسالارانه بوده و مى‏توان استدلال کرد که انفعال سیاسى زنان بیشتر پیرو چیرگى منطق مرد سالارانه بر جامعه ایران مى‏باشد.
طرح نیازسنجى اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى زنان کشور در سال 1381 نشان داد که زنان معتقدند بیشترین علل عدم برخوردارى بانوان از حقوق اجتماعى، به دیدگاه مردان در مورد زنان باز مى‏گردد.
اگر انواع مشارکت سیاسى زنان ایران پس از انقلاب اسلامى شامل مشارکت بسیجى با شاخص‏هایى چون شرکت در راهپیمایى و بسیج مستضعفان، مشارکت سنتى با شاخص‏هایى چون پشتیبانى از رزمندگان، اهداى کمک مالى و خدماتى به جنگ و شرکت در فعالیت‏هاى سیاسى براى انجام تکالیف شرعى و مشارکت مدرن با شاخص‏هایى چون شرکت در انتخابات، نمایندگى پارلمان، عضویت در قوه مجریه، دیوان‏سالارى دولتى و تشکل گروه خاصى از انجمن‏هاى زنان تعیین گردد، این سه نوع مشارکت مختص سه دوره شکل‏گیرى اولیه انقلاب (1360 - 1357)، دوران جنگ (1369 - 1360) و آغاز برنامه اوّل توسعه (1369) قلمداد مى‏گردد.
آیه 12 سوره ممتحنه دلالت بر بیعت زنان همانند مردان با پیامبر(ص) مى‏کند، بنابراین زنان از دیدگاه اسلام صلاحیت دارند در امور سیاسى اجتماعى و سرنوشت‏ساز اظهار نظر کنند.
حضرت امام خمینى(ره) معتقدند: از بابت حقوق انسانى تفاوتى بین زن و مرد نیست، زیرا هر دو انسانند و زن حق دخالت در سرنوشت خویش را همچون مرد دارد. در باره بانوان فرمود: زنان باید در صحنه‏هاى اجتماعى حضور یابند و نه تنها در شرایط صف و پشتیبانى بلکه در شکل دادن به نظام اجتماعى و برنامه‏ریزى، در تصمیم‏گیرى‏هاى مهم سیاسى و در گرداندن چرخ‏هاى جامعه دخیل باشند. گرچه حضرت امام خمینى تأکید کرده‏اند که اسلام حق تعیین سرنوشت را به هر دو داده است، یعنى باید از همه آزادى‏ها بهره‏مند باشند: آزادى انتخاب کردن، انتخاب شدن، آزادى آموزش و کار کردن و مبادرت به هر نوع فعالیت اقتصادى، لیکن در عمل و هنگام تداوم دوره، استقرار نظام شکاف جنسیتى طبیعى جلوه داده شده است.
به همین جهت مقام معظم رهبرى نیز در مناسبت‏هاى مختلف نسبت به مشارکت زنان در صحنه‏هاى اجتماعى و سیاسى نظر مثبت خود را ابراز کرده و عنوان کردند که اسلام مى‏خواهد رشد فکرى، سیاسى و علمى زنان به حد اعلا برسد و وجودشان براى جامعه حداکثر استفاده را داشته باشد. بنابراین اگر نگذارند زن به تحصیلات صحیح و به علم و معرفت دست پیدا کند، ظلم است. اگر شرایط طورى باشد که زن فرصت پیدا نکند به خاطر فشار کارهاى گوناگون به اخلاق، به دین و به معرفت خود برسد، ظلم است.
ریاست محترم جمهورى نیز معتقد هستند که پرداختن به مسائل زنان نیازمند نگرشى جدید در تمامى سطوح جامعه است و گشودن عرصه‏هاى جدید و پاسخگویى به خواسته‏هاى کنونى زنان نیاز به برنامه‏هاى نو دارد.
در این راستا اصول 3 و 20 قانون اساسى به برابرى حقوق زن و مرد اذعان دارد، چنان که در بند 8 اصل 3 آمده که هیچ تبعیضى بین زنان و مردان در باره تعیین سرنوشت سیاسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى نیست. اصل 20 مى‏گوید همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان مورد حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانى، سیاسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى با رعایت موازین اسلامى برخوردارند. این در حالى است که قانون اساسى اعلام مى‏دارد که رئیس جمهور باید از میان رجال مذهبى و سیاسى باشد، گرچه در حال حاضر از کلمه رجال به عنوان مردان استفاده مى‏شود اما با توجه به تفسیر شوراى نگهبان که در حال انجام است، راه براى استفاده بجا از کلمه رجال بسته نیست.
در واقع براى زنان در زمینه انتخاب کردن نمایندگان مجلس، اعضاى مجلس خبرگان، رئیس جمهور و ... در قوانین جمهورى اسلامى هیچ گونه محدودیتى وجود ندارد.
در مورد انتخاب شدن زنان به استثناى مقام رهبرى و ریاست جمهورى نیز در قوانین کشورى هیچ گونه نابرابرى بین زنان و مردان مشاهده نمى‏گردد.

رسانه‏هاى جمعى‏

در کانال ارتباطات حدود یک سوم تا یک دوم دانشجویان روزنامه‏نگارى را زنان تشکیل داده‏اند، در حالى که درصد کمى از آنان در مطبوعات حضور پیدا کرده‏اند. اضافه بر آن اخبار مربوط به زنان در کلیه مسائل، آمار ناچیزى از کل اخبار را پوشش مى‏دهد و از مجموع کل نشریه منتشره در ایران نشریه‏هاى متعلق به زنان اندک هستند.
گروههاى ذى‏نفوذ دولتى زنان، بیشتر در کمیسیون امور بانوان وزارت کشور و بسیج خواهران تشکل یافته است. سازمان‏هاى غیر دولتى زنان نیز در ایران پس از انقلاب مشغول فعالیت هستند. اضافه بر این گردآورى خواسته‏هاى زنان توسط دفتر امور زنان ریاست جمهورى و شوراى فرهنگى و اجتماعى بانوان صورت مى‏گیرد.
زنان در مجلس خبرگان قانون اساسى تقریباً فعالیتى نداشته و تعداد داوطلبان نمایندگى زن در دوره‏هاى مجلس و عضویت آنان در پارلمان ضعیف بوده و رقم پایینى را تشکیل داده است.
در قوه مجریه نیز فعالیت زنان در سطوح بالاى سازمانى در حد مشاور و معاون رئیس جمهور و وزیر، على‏رغم دارا بودن تحصیلات عالى بسیار کمرنگ بوده است.
در عرصه قوه قضائیه هر چند قضاوت جزء مشاغلى است که در حیطه زنان قرار ندارد، ولى با این حال اعلام گردیده که تصدى مقام‏هاى قضایى براى زنان منع قانونى ندارد. زنان در سمت مشاور دادگاهها مى‏توانند کار کنند لیکن نمى‏توانند به ریاست دادگاه برسند.
از طرفى طبق ماده 4 و 5 سیاست‏هاى اشتغالى زنان در جمهورى اسلامى ایران اعلام گردیده که مشاغلى مانند قضا و آتش‏نشانى به دلیل ارزش‏هاى اعتقادى و فرهنگى و اجتماعى متناسب زنان نیست.
تبلور روحیه مردسالارانه در فرهنگ ایران از طریق رسانه‏هاى آموزشى قانونى به شکل قانونمند به فرآیند جامعه‏پذیرى سیاسى تزریق گشته و جلوه آن را در مجموع کتب فارسى دوره راهنمایى به صورت‏هاى زیر مى‏توان دید: به کارگیرى کمتر اسامى مؤنث در مقایسه با اسامى مذکر، تصاویر کمتر زنان در مقایسه با تصاویر مردان، نقش عمده زنان در محدوده فعالیت‏هاى خانگى و حاشیه‏اى در مقایسه با نقش برتر و اساسى مردان در هر یک از مقوله‏هاى مرتبط با فعالیت‏هاى بدنى، حرفه‏اى، فعالیت‏هاى سیاسى و اجتماعى و اوقات فراغت، اختصاص حرفه‏هاى داراى ارزش‏هاى اجتماعى و اقتصادى به پسران در مقایسه با فعالیت‏هاى دختران به صورت ادامه کارهاى خانگى. در واقع فعالیت‏هاى زنان در مقایسه با حرفه‏هاى مردان از اعتبار کمترى برخوردار بوده و عمدتاً نیاز به تحصیلات خاصى ندارد.
مقایسه ویژگى‏هاى شخصیتى و رفتارهاى منتسب اجتماعى به زنان و مردان در کتب فارسى نشان مى‏دهد که رفتارهاى مثبت منتسب به مردان به مراتب بیش از زنان است؛ در این راستا ویژگى‏هاى اجتماعى‏تر و مبنى بر هوش و ابتکار بیشتر مختص مردان است، در حالى که ویژگى‏هاى زنان بیشتر فردى و غیر پویا است.
در واقع مى‏توان گفت که بین حاکمیت روح فرهنگ و خواست‏هاى مردسالارانه نیروى اجتماعى اثرگذار بر عرصه قانونگذارى جامعه از یک سو و قاعده‏مندسازى انضباطى قوانین، رابطه علت و معلولى وجود دارد.

وضعیت سلامتى زنان
نسبت جنسى

طبق سرشمارى سال 1375 جمعیت مردان کشور حدود 5/30 میلیون نفر و جمعیت زنان کشور حدود 5/29 میلیون نفر اعلام گردیده است. در سال یاد شده در ازاى هر 100 نفر زن، 103 نفر مرد وجود داشته، یعنى در سال 75 نسبت جنسى برابر 103 بوده است. روند 40 ساله این شاخص در فاصله سال‏هاى 1375 - 1335 نشان مى‏دهد که شاخص از نوساناتى در این دوره زمانى برخوردار بوده، به طورى که در سال 1335 این نسبت 104 و در سال 1345 این نسبت 107 و در سال 1365 نسبت جنسى 105 بوده است. پیش‏بینى‏هاى جمعیتى ادامه مستمر روند نزولى را براى این شاخص تا سال 1429 پیش‏بینى مى‏کنند، حال آنکه این نسبت براى زمان آغاز تولد (نسبت جنسى در بدو تولد) تا سال 1429 ثابت مى‏ماند.

جدول-1- نسبت جنسی جمعیت کشور به تفکیک نقاط شهری و روستایی

  1335 1345 1355 1365 1370 1375
کشور 104 107 106 105 106 103
نقاط شهری 106 108 110 105 107 104
نقاط روستایی 102 107 103 104 106 102

مقایسه نسبت جنسى جمعیت در نقاط روستایى و نقاط شهرى نشان مى‏دهد که جمعیت مردان در مقایسه با جمعیت زنان در شهر بیش از روستا است و حکایت از مهاجرت مردان روستایى جویاى کار و یا تحصیل به شهر مى‏کند.

جدول - 2- نسبت جنسی جمعیت در سال 1375 به تفکیک گروه های سنی

گروه سنی 1335 1345 1355 1365 1370 1375
14-0 ساله 104 109 109 105 105 104
64-15 ساله 103 105 104 105 106 102
65 ساله و بیشتر 109 114 111 105 129 114

این مقایسه نشان مى‏دهد که جمعیت زنان در مقایسه با جمعیت مردان در گروه سنى سالمندان (65 ساله و بیشتر) در مقایسه با سایر گروههاى سنى کاهش بیشترى دارد. در واقع زنان بیش از مردان در مقطع سالخوردگى از دست مى‏روند.

امید به زندگى در آغاز تولد در ایران و مقایسه آن با سایر کشورها

تعریف

امید به زندگى به معناى برآوردى از متوسط تعداد سال‏هاى عمر یک فرد در بدو تولد است که مى‏توان انتظار داشت عمر کند، به شرط آنکه میزان‏هاى مرگ فعلى در تمام طول عمر وى بدون تغییر باقى بماند، به طور مثال وقتى مى‏گویند امید به زندگى در بدو تولد در ایران 69 سال است، یعنى هر کودکى که در ایران متولد مى‏شود، بدون در نظر گرفتن جنسیت وى (دختر یا پسر) انتظار مى‏رود به طور متوسط 69 سال عمر کند، به شرط آنکه میزان‏هاى مرگ فعلى براى تمام طول عمر وى تغییرى نکند.

وضعیت موجود

در سال‏هاى اخیر که مسئله جنسیت اهمیت پیدا کرده، این شاخص به تفکیک زن و مرد اندازه‏گیرى شده است. در این راستا با توجه به بلندتر بودن طول عمر زنان در مقایسه با مردان، این شاخص معمولاً براى زنان بیش از مردان اعلام مى‏گردد، به طور مثال توسط مرکز آمار ایران در سال 1380 امید به زندگى در بدو تولد براى زنان 4/70 سال و براى مردان 6/67 سال گزارش شده است.
مطالعه روند شاخص امید به زندگى در آغاز تولد نشان مى‏دهد که گرچه از روند مطلوبى برخوردار بوده، ولى داراى دامنه تغییرات وسیعى در کشور است. به طورى که امید به زندگى در بدو تولد در سال 1380 براى هر دو جنس در سیستان و بلوچستان 3/63 سال و در تهران و گیلان 70 سال بر اساس اطلاعات مرکز آمار گزارش شده است.
کشور ایران بر اساس تقسیم‏بندى شوراى اقتصادى و اجتماعى براى کشورهاى آسیایى و اقیانوسیه (اسکاپ) در منطقه آسیاى جنوبى و جنوب غربى قرار گرفته، داراى امید به زندگى در بدو تولد براى زنان برابر 72 سال و براى مردان برابر 69 سال در 1383 (2004) بر اساس اطلاعات جمعیتى اسکاپ است.
در منطقه آسیا و اقیانوسیه (اسکاپ) بر اساس اطلاعات جمعیتى در سال 1383 (2004)، متوسط امید به زندگى در بدو تولد براى زنان برابر 70 سال و براى مردان 66 سال و در منطقه آسیاى جنوبى و جنوب غربى این شاخص براى زنان 65 سال و براى مردان 64 سال اعلام شده است. بنابراین شاخص امید به زندگى در بدو تولد براى زنان و مردان ایرانى بیش از میانگین امید به زندگى در بدو تولد در کشورهاى منطقه آسیا و اقیانوسیه و همچنین آسیاى جنوبى و جنوب غربى است.
دامنه تغییرات امید به زندگى در بدو تولد در کشورهاى منطقه آسیا و اقیانوسیه در سال 1383 (2004) بر اساس اطلاعات جمعیتى منطقه اسکاپ از 44 سال براى مردان و زنان افغانى مستقر در منطقه آسیاى جنوبى و جنوب غربى؛ تا 85 سال براى زنان در کشورهاى ژاپن و هنگ کنگ و 79 سال براى مردان در کشور هنگ کنگ چین واقع در منطقه آسیاى شرقى و شمال شرقى است. این نکته قابل ذکر است که اطلاعات کشورهاى ژاپن و هنگ کنگ مربوط به سال 1381 (2002) است.
جدول شماره یک متوسط امید به زندگى در بدو تولد بر اساس جنسیت را در منطقه آسیا و اقیانوسیه به تفکیک مناطق جغرافیایى در سال 1383 نشان مى‏دهد.

جدول -1- متوسط امید به زندگی در بدو تولد بر اساس جنسیت را در منطقه  آسیا و اقیانوسیه به تفکیک  مناطق جغرافیایی در سال 1383

منطقه آسیا و اقیانوسیه متوسط امید به زندگی در بدو تولد
زنان مردان
منطقه آسیای شرقی و شمال شرقی 75 70
آسیای جنوب شرقی 70 65
آسیای جنوبی و جنوب غربی 65 64
آسیای شمالی و مرکزی 73 63
اقیانوسیه 77 73
منطقه آسیا و اقیانوسیه 70 66

اطلاعات بالا نشان مى‏دهد که گرچه امید به زندگى در بدو تولد براى مردان و زنان ایرانى در مقایسه با متوسط منطقه کشورهاى آسیایى و اقیانوسیه و همچنین متوسط منطقه کشورهاى آسیاى جنوبى و جنوب غربى در وضعیت بهترى قرار دارد، لیکن براى رسیدن به حداکثر امید به زندگى در بدو تولد در منطقه آسیا و اقیانوسیه که 85 سال براى زنان و 79 سال براى مردان و همچنین حداکثر امید به زندگى در منطقه آسیاى جنوبى و جنوب غربى (محل استقرار کشور ایران) که 76 سال براى زنان و 70 سال براى مردان سریلانکایى اعلام شده، راه درازى در پیش است.

گذشته تا حال شاخص

جدول-1- برآورد امید به زندگی در کشور به تفکیک جنس و نقاط شهری و روستایی در سال های 1375-1355

  1355 1365 1370 1375 1380
کشور
مرد 6/57 5/58 4/62 67 6/67
زن 5/57 3/59 4/62 8/69 4/70
شهر
مرد 4/60 1/62 5/65    
زن 8/63 5/63 6/66    
روستا
مرد 4/56 1/54 4/59    
زن 54 7/54 60    

این جدول نشانگر موارد زیر است:
1- سرعت افزایش شاخص امید به زندگى زنان در بدو تولد در این دوره 25 ساله بیش از مردان بوده است.
2- در کل کشور على‏رغم مشابه بودن این شاخص در هر دو جنس در سال 1355 این شاخص در سال 1380 در زنان بالاتر از مردان است.
3- افزایش این شاخص در زنان روستایى بیش از زنان شهرى است.
4- اختلاف این شاخص به تفکیک جنس در نقاط روستایى کمتر از نقاط شهرى است.
مطالب بالا از کاهش بیشتر نرخ مرگ در زنان در مقایسه با مردان و روستا در مقایسه با شهر حکایت دارد.
شاخص امید به زندگى در بدو تولد براى زنان در سال 1355 حدود 57 سال و براى مردان حدود 5/57 سال ثبت شده است. این شاخص در یک دوره 25 ساله براى زنان حدود 13 سال (حدود 25%) و براى مردان حدود 10 سال (حدود 20%) افزایش داشته است. بیشترین افزایش این شاخص براى هر دو جنس در فاصله سال‏هاى 1375 - 1365 اتفاق افتاده است، به طورى که این شاخص براى زنان در این دهه حدود 10 سال (حدود 80% کل افزایش) و براى مردان حدود 5/8 سال (حدود 85% کل افزایش) افزایش مى‏یابد.

وضعیت شاخص در آینده 50 ساله‏

جدول شماره دو اطلاعات مربوط به شاخص امید به زندگى در بدو تولد بر اساس جنسیت را براى آینده 50 ساله یعنى سال 1429 (2050) به تفکیک مناطق از نظر توسعه‏یافتگى، جهان، آسیا و ایران نشان مى‏دهد.
منبع استفاده شده براى این اطلاعات، پیش‏بینى‏هاى جمعیتى بخش جمعیت ملل متحد است که توسط اداره جمعیت در دفتر سلامت خانواده در زیر مجموعه معاونت سلامت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکى گردآورى، ترجمه و ویرایش شده است.
تمامى پیش‏بینى‏هاى جمعیتى فوق بر اساس فرضیه بارورى متوسط انجام شده، بنابراین امکان مقایسه کردن مناطق بر اساس شاخص را فراهم کرده است.
اطلاعات بالا نشان مى‏دهد که گرچه ایران از نظر این شاخص در مقایسه با مناطق کمتر و حداقل توسعه یافته، آسیا و جهان در وضعیت مطلوبى قرار گرفته، ولى براى رسیدن به حد کشورهاى بیشتر توسعه یافته با وجودى که از اختلاف زیادى با آنها برخوردار نیست، نیازمند تلاش زیادى است.

مرگ و میر

میزان‏هاى مرگ به تفکیک جنس، در کشور تولید نشده است ودر دسترس نمى‏باشد. در این راستا مطالعه‏اى با بررسى سیماى مرگ در 10 استان کشور به تفکیک جنس و شهر و روستا انجام گرفت. این تحقیق نشانگر تفاوت سن هنگام مرگ در بین زنان و مردان است. دامنه این تغییرات از حدود 3 تا 9 سال است.
متوسط عمر مردان متأثر از مؤلفه‏هاى زیستى و اجتماعى کوتاه‏تر از زنان است، بنابراین در استانى مثل ایلام که زنان زودتر مى‏میرند و یا استان کرمانشاه که سن متوسط زنان و مردان در زمان مرگ تفاوتى ندارد، نگاه عمیق به شرایط اجتماعى و زیستى زنان را طلب مى‏کند.
در نهایت مى‏توان گفت که قوانین کشورى در مورد حق برخوردارى از تأمین اجتماعى، خدمات بهداشتى درمانى و بیمه، هیچ گونه تفاوتى بین بهره‏مندى زنان و مردان از این حقوق قایل نشده است.

جدول-1- پیش بینی متوسط امید به زندگی در بدو تولد در سال های 1429-1424
منطقه متوسط امید به زندگی در بدو تولد در سال های 1429-1424 (سال)
هردوجنس مردان زنان
جهان 3/74 72 7/76
کشورهای بیشتر توسعه یافته 6/81 6/78 6/84
کشورهای کمتر توسعه یافته مشتمل بر کشورهای حداقل توسعه یافته 1/73 71 3/75
کشورهای کمتر توسعه یافته با حذف کشورهای حداقل توسعه یافته 1/75 8/72 4/77
کشورهای حداقل توسعه یافته 4/66 1/65 8/67
کشورهای آسیایی 76 6/73 5/78
ایران 1/79 5/76 8/81