زنان و دختران روستایى و عشایرى در جمهورى اسلامى ایران
اطهره نژادى
[در جمهورى اسلامى ایران، زنان روستایى و عشایرى قشر عمدهاى از زنان کشور مىباشند که نقش پیدا و پنهان آنان در اداره جوامع محلى و آثار ثانویه آن بر توسعه کشور قابل توجه است. در این نوشتار که روش تحقیق آن کتابخانهاى است و با استفاده از کتب و اسناد و مدارک از قبیل مقالات، مجلات و روزنامهها گردآورى و تدوین شده، سعى مىشود طبق آمارى مقایسهاى، روند بهبود وضعیت زنان روستایى و عشایر ایران طى 25 سال پس از پیروزى انقلاب اسلامى مورد بررسى قرار گیرد تا بر اساس آن، ضمن تعیین جایگاه کنونى این قشر زنان، راهکارهاى دستیابى به وضعیت مطلوب ارائه شود.]
توسعه، به معناى بهتر شدن روابط تولیدى و افزایش کمّى اقتصادى در امر تولید و مصرف جامعه و بالا رفتن شرایط کیفى از نظر اجتماعى (سطح سواد، رفاه عمومى، بهداشت، درمان و غیره) و انسانىتر شدن زندگى و روابط اجتماعى است. این مفهوم گسترده، رشد کمّى و کیفى در تار و پود اجتماع بوده و تنها افزایش ابعاد مادى و کمیتى موجود نمىباشد، بلکه تبدیل کمیّت به کیفیتى مطلوبتر، کارآمدتر، والاتر و انسانىتر است.
امروزه در بسیارى از بحثهاى مربوط به توسعه و جوانب گوناگون آن، نقش زنان روستایى در اولویت قرار مىگیرد. این امر در کشورهاى در حال توسعه و در حال گذار که نیازمند بهرهورى کامل از نیروى انسانى خود هستند، اهمیت بسیارى مىیابد. بر اساس مدارک و اسناد سازمان ملل متحد، در حالى که زنان 50 درصد جمعیت جهان را تشکیل مىدهند و تقریباً دو سوم کل ساعات کار را دارند، فقط یک دهم دارایىهاى جهان از ایشان است. همچنین در کشورهاى آسیایى میزان مشارکت زنان در حدود 29 درصد است، در حالى که دسترسى آنان به منابع، براى تأمین فرصتهاى شغلى، کمتر از مردان است و این مسئله در مورد زنان روستایى و عشایرى نیز صادق است.
در جمهورى اسلامى ایران، زنان روستایى و عشایرى قشر عمدهاى از زنان کشور مىباشند که نقش پیدا و پنهان آنان در اداره جوامع محلى و آثار ثانویه آن بر توسعه کشور قابل توجه است. در این نوشتار که روش تحقیق آن کتابخانهاى است و با استفاده از کتب و اسناد و مدارک از قبیل مقالات، مجلات و روزنامهها گردآورى و تدوین شده، سعى مىشود طبق آمارى مقایسهاى، روند بهبود وضعیت زنان روستایى و عشایر ایران طى 25 سال پس از پیروزى انقلاب اسلامى مورد بررسى قرار گیرد تا بر اساس آن، ضمن تعیین جایگاه کنونى این قشر زنان، راهکارهاى دستیابى به وضعیت مطلوب ارائه شود.نقش زنان روستایى و عشایرى در توسعه
بر اساس آخرین سرشمارى 1375 مرکز آمار ایران، 12 میلیون از جمعیت کشور و یا حدود 21 درصد جمعیت، به زنان روستایى اختصاص یافته است. زنان در مناطق روستایى، نقش عمدهاى در تولید محصولات زراعى و دامى به عهده دارند و علاوه بر خانهدارى، در کارهاى کشاورزى، مزرعهدارى، پرورش دام و طیور و تولید صنایع دستى نیز فعال هستند. گاهى نیز زن روستایى به عنوان زن سرپرست خانوار، به نام نیروى مزدبگیر به انجام کار در مزارع و یا کارخانهها مىپردازد (پاک بین 1380).
در سال 1375، نزدیک به 295 هزار زن در فعالیتهاى کشاورزى روستایى به طور رسمى شاغل بودهاند و 20 درصد از کل نیروى کار کشاورزى کشور را زنان تشکیل دادهاند، به طورى که جمعیت آنان، 765 هزار نفر در مقابل 3 میلیون و 63 هزار نفر مرد بوده است (اطلاعات 1379).
از دیگر فعالیتهاى مهم زنان روستایى، اشتغال آنان در زمینه صنایع دستى است. بر اساس اطلاعات موجود، 75 درصد از تولیدات صنایع دستى کشور ما در انحصار زنان است. به طورى که 80 درصد سهم قالىبافى در 15 استان کشور، 80 درصد گلیمبافى در 20 استان، 80 درصد جاجیمبافى در 19 استان و 97 درصد سوزندوزى در 20 استان کشور به زنان تعلق دارد. جدول شماره 1، متوسط درصد سهم زنان روستایى در تولید محصولات مختلف در استانهاى کشور را نشان مىدهد (کاویانى و خسروى نوده 1376).جدول شماره 1: متوسط درصد سهم زنان روستایى در تولید محصولات مختلف در استانهاى کشور
فعالیت مراحل و انواع زنان روستایى متوسط درصد سهم ملاحظات کشاورزى و باغدارى کاشت
داشت
برداشت22
25
4/26درصد موجود در 15 استان
درصد موجود در 9 استان
درصد موجود در 17 استاندامدارى
چرا
تعلیف
مراقبت از دام
شیردوشى23
41
42
86درصد موجود در 15 استان
درصد موجود در 20 استان
درصد موجود در 19 استان
درصد موجود در 20 استانصنایع دستى قالىبافى
گلیمبافى
جاجیمبافى
سوزندوزى80
80
80
97درصد موجود در 15 استان
درصد موجود در 20 استان
درصد موجود در 19 استان
درصد موجود در 20 استانزنان عشایر
عشایر به کسانى گفته مىشود که از طریق دامدارى و شبانى امرار معاش مىکنند، محل ثابتى براى زندگى ندارند و به دنبال گلههاى گوسفند، مسیرهاى طولانى ییلاق و قشلاق را در چند ماه طى مىکنند. در زندگى عشایرى، هر کس وظیفهاى دارد و به این ترتیب همه در حال کار و فعالیت هستند. زنان عشایر، وظایف متنوعى را بر عهده دارند و علاوه برداشتن وظیفه همسرى و مادرى، مانند مردان، در کلیه کارهاى زندگى مشارکت دارند. دوشیدن شیر گوسفندان و تهیه مواد لبنى مختلف جهت مصرف خانواده و عرضه به بازار فروش، پشمریسى و تهیه فرش و سیاهچادر، تأمین سوخت، تهیه غذا و خانهدارى، بخشى از وظایف زنان عشایر است.
هر چند عشایر کوچنده، مردمى هستند که ویژگىهاى مشترکى از جمله ساخت اجتماعى قبیلهاى، اتکاى معاش به دامدارى و شیوه زندگى شبانى یا کوچ دارند، اما استحکام وابستگى قبیلهاى و میزان اتکاى معاش به دامدارى در همه عشایر کوچنده یکسان نیست، به همین ترتیب، شیوه زندگى شبانى و میزان اتکاى آنان به مراتع طبیعى براى چراى دام متفاوت است. به عبارت دیگر، خصوصیات یاد شده در بخشى از جامعه، قوى و بارز و در بخش دیگر ضعیف است تا جایى که عده زیادى از آنها تفاوت قابل ملاحظهاى با روستاییان محیط خود ندارند.
بر اساس سرشمارى سال 1377 عشایر کوچنده کشور، از 910 هزار و 719 نفر عشایرى که در کوچ ییلاقى، مسیرى به طول 30 کلیومتر و بیشتر را طى کردهاند، 471 هزار و 844 نفر مرد و 438 هزار و 875 نفر زن بودهاند. نسبت جنسى در بین این عشایر 108 بوده است. همچنین در تیرماه 1377، از جمعیت 6 ساله و بیشتر زنان عشایر، 5/50 درصد شاغل، 8/15 درصد محصل و 9/23 درصد خانهدار بودهاند. جدول شماره 2، توزیع نسبى جمعیت 6 ساله و بیشتر برحسب وضع فعالیت به تفکیک جنس را نشان مىدهد.جدول 2: توزیع نسبى جمعیت 6 ساله
و بیشتر برحسب وضع فعالیت
به تفکیک جنس
وضع فعالیت مرد زن شاغل 36/67 53/50 بیکار 38/3 77/0 محصل 86/21 84/15 خانهدار 29/0 86/23 داراى درآمد بدون کار 52/0 68/0 سایر 53/5 04/7 اظهار نشده 06/1 28/1 منبع: مرکز آمار ایران (1377)
جدول 2 نشان مىدهد که نسبت مردان شاغل، بیشتر از زنان شاغل است هر چند اختلاف نسبت به 20 هم نمىرسد، که این مسئله با توجه به عرف جوامع و مسئولیت خانوار که بر عهده مردان است، قابل توجیه مىباشد اما نکته جالب توجه این است که نسبت زنان بیکار در جامعه عشایرى کمتر از مردان است. بنابراین نمىتوان رابطه مستقیمى را بین نسبت بیشتر شاغل بودن و نسبت کمتر بیکار بودن در جامعه عشایرى یافت. شاید این امر ناشى از فعالیتهاى جانبى متعدد زن عشایرى باشد که شغل محسوب نمىشود اما بیکارى هم به شمار نمىرود. همچنین بر اساس آمار، بالاترین میزان فعالیت زنان عشایر در این گروه از عشایر کوچنده با طول مسیر کوچ بالا، در گروه سنى 40 تا 44 ساله به چشم مىخورد. این مسئله نیز با توجه به عرف جوامع عشایرى قابل استدلال است چرا که در جامعه ایلات و عشایر، زن با محدودیتهاى زیادى از نظر مشارکت در عرصههاى مختلف روبهرو است، به گونهاى که دختر عشایر، قبل از ازدواج هویت به رسمیت شناخته شدهاى ندارد و در تملک برادر و پدر به سر مىبرد و پس از ازدواج نیز به خانواده همسر متعلق است. وى در سالهاى اولیه زندگى مشترک به طور معمول با زادآورىهاى متوالى روبهرو است و به نظر مىرسد فرصت فعالیت در عرصههاى دیگر را کمتر داشته باشد.
دومین دسته از عشایر کشور، گروهى از عشایر کوچنده هستند که در کوچ ییلاقى خود، مسیرى کمتر از 30 کیلومتر را طى مىکنند. طبق سرشمارى سال 1377 عشایر کوچنده کشور، 329 هزار و 8 نفر در این گروه جاى مىگیرند که از میان آنها 159 هزار و 744 نفر زن و 169 هزار و 264 نفر مرد بودهاند. در این گروه، در مقابل هر 100 زن، 106 مرد وجود دارد و بیشترین فعالیت زنان این گروه عشایر در گروه سنى 35 تا 39 سال به چشم مىخورد که درصد فعالیت این گروه سنى، 2/69 بوده است.
در گروه سوم عشایر نیز که در کوچ ییلاقى قبل از سرشمارى سال 77 شرکت نکردهاند و 64 هزار و 362 نفر بودهاند، 31 هزار و 232 زن و 33 هزار و 130 مرد وجود داشته که نسبت جنسى آنها 106 محاسبه شده است.
جدول شماره 3، گروههاى مختلف عشایر را به تفکیک جنس نشان مىدهد.جدول 3: گروههاى مختلف عشایر کشور به تفکیک جنس
ردیف گروه تعریف جمعیت کل زن مرد نسبت جنسى گروه اوّل عشایر کوچنده با مسیر کوچ ییلاقى بیش از 30 کیلومتر 910719 438875 471844 108 گروه دوم عشایر کوچنده با مسیر کوچ ییلاقى کمتر از 30 کیلومتر 329008 159744 169264 106 گروه سوم عشایرى که در کوچ ییلاقى شرکت کردهاند 64362 31232 33130 106 کل عشایر مجموع گروههاى عشایرى 1304089 629851 674238 107 منبع: مرکز آمار ایران (1377)
نسبتهاى جنسى جامعه عشایرى کشور، میزان تقریباً برابر شمار جمعیت زن و مرد را نشان مىدهد و حضور زنان عشایر در عرصه تولید صنایع دستى، خانهدارى و پرورش دام، نشانگر میزان تأثیر پیدا و پنهان این زنان در فرآیند توسعه در مقیاس محلى، منطقهاى و ملى است. به طور کلى روند حضور زنان عشایر در فرآیند توسعه را مىتوان با نگاهى به آمار به عنوان یک منحنى صعودى ارزیابى کرد که نتیجه عوامل متعددى از جمله افزایش نرخ سواد میان جمعیت زنان عشایرى است.
نرخ باسوادى در جامعه زنان روستایى و عشایر
نرخ باسوادى زنان روستایىنرخ باسوادى زنان روستایى کشور در سال 1355، 3/17 درصد بوده در حالى که در سال 1375، این شاخص به 5/62 درصد رسیده است. در همین سالها، نرخ باسوادى زنان روستایى زیر 24 سال به 78 تا 91 درصد در نقاط مختلف و گروههاى سنى مختلف افزایش یافته است. نکته قابل توجه در این زمینه آن است که نرخ باسوادى 5/62 درصدى زنان روستایى در سال 1375 در مقایسه با زنان شهرى که نرخ باسوادى 7/81 درصد را داشتهاند، به اندازه قابل توجهى پایینتر است که این مسئله مىتواند از سویى به عنوان فرصت برنامهریزى تلقى شود و از سوى دیگر تهدیدى براى نرخ باسوادى کشور و پیامدهایى از جمله مهاجرت روستاییان به شهرها به شمار رود. این گزینه در صورتى درصد قطعیت بالایى مىیابد که روستانشینان با تحصیل و آموزش موافق باشند و امکانات آموزشى در اختیار آنان نباشد، ولى در هر صورت رفع شکاف موجود میان نرخ سواد زنان شهرى و روستایى باید به صورت فرضیه برنامهریزى توسط برنامهریزان روستایى مورد توجه قرار گیرد. مقایسه آمار درصد باسوادى زنان روستایى در سال 1375 نسبت به سال 1335 نشان مىدهد که در سال 1335، تقریباً همه زنان روستایى بىسواد بودهاند و درصد باسوادى میان آنان تنها یک درصد بوده است (امور زنان ریاست جمهورى و همکاران 1372). از سوى دیگر، بررسى سابقه فعالیتهاى آموزشى و ترویجى خاص زنان روستایى بیانگر این است که اولین آموزشها، همزمان با اجراى لایحه اصلاحات ارضى و زمیندارى دهقانان رژیم گذشته در مهر 1341 آغاز و مقدر شد هر سال، دولت، عدهاى از مشمولان دیپلمه نظام وظیفه را مأمور آموزش روستازادگان کند که در چهارم آبان و دوازدهم آذر همان سال، لایحه استفاده از مشمولان مذکور و لایحه متمم آن به تصویب هیئت دولت رسید. به موجب این لایحه وزارت آموزش و پرورش موظف شد از میان کسانى که گواهینامه کامل متوسطه دارند و طبق قانون باید خدمت نظام وظیفه را انجام دهند، عدهاى را با همکارى وزارت جنگ براى آموزگارى در روستاها تربیت کند و با درجه گروهبانى و لباس نظامى به نام افراد سپاه دانش، تحت نظر دو وزارتخانه یاد شده به تأسیس دبستانهاى روستایى مأمور سازد.
باسواد کردن اهالى روستا شامل کلیه افراد روستا اعم از دختر و پسر و زن و مرد بود. لوایح فوق در ششم بهمن 1341 به تصویب مجلس ملى آن زمان رسید و به دنبال آن، نخستین دسته سپاهیان دانش که 2460 نفر بودند، در اوّل اردیبهشت 1342، روانه روستاهاى کشور شدند (اعظمى و میرزایى 1373).نرخ باسوادى زنان عشایرى
نرخ باسوادى میان عشایر گروه اوّل که مسافتى بیش از 30 کیلومتر را در کوچ ییلاقى طى مىکنند، بر اساس نتایج تفصیلى سرشمارى اقتصادى - اجتماعى عشایر کوچنده کشور در سال 1377، 41 درصد بوده که با توجه به عدم سکونت دایم این عشایر و محدودیت در ارائه امکانات آموزشى به آنان، مىتواند نمایانگر توسعه سطح آموزش میان عشایر باشد. بر اساس این سرشمارى، در سال 1377، 304 زن عشایرى فارغ التحصیل از دورههاى عالى تحصیلى در این گروه عشایر وجود داشتهاند که 157 نفر از آنان فوق دیپلم و 147 نفر دیگر لیسانس و بالاتر از لیسانس بودهاند. همچنین میان زنان عشایرى که سالانه مسافت زیادى را کوچ مىکنند، 508 زن و دختر در حال تحصیل وجود داشتهاند که 171 نفر در مقطع فوق دیپلم و 237 نفر در مقاطع بالاتر دانشگاهى مشغول به تحصیل بودهاند.
بین فارغ التحصیلان عشایرى، 75 زن فارغالتحصیل رشته علوم انسانى، 49 نفر فارغالتحصیل تربیت معلم و علوم تربیتى و 34 نفر فارغالتحصیل بهداشت و رشتههاى علوم پزشکى بودهاند که تعداد یاد شده، بیشترین رقم فارغالتحصیلان در رشتههاى مختلف تحصیلى است. این در حالى است که هیچ زن عشایرى در رشتههاى معمارى و شهرسازى، حمل و نقل و ارتباطات و خدمات تجارى، تحصیل نکرده است. این نکته مىفهماند نیاز جامعه محلى زنان و دختران عشایر، در انتخاب رشته تحصیلى آنان بسیار مؤثر بوده است. دختر جوان عشایرى که در محدوده ایل با ارتباطات محدود و کاملاً تعریف شدهاى پرورش یافته است، حضور در عرصههاى آموزشى رشتههایى چون علوم انسانى و بهداشت را از نیازهاى اصلى جامعه خود مىداند و در این عرصهها با جدیت وارد مىشود در حالى که عدم حضور دختران عشایر در رشتههاى معمارى و شهرسازى، حمل و نقل و ارتباطات و خدمات تجارى، هر چند ممکن است از زوایاى گوناگون قابل بررسى باشد، اما از طرفى مهر تأییدى است بر نیازسنجى اجتماعى دختران جوان عشایر. بنابراین در برنامهریزى جهت آموزش و پرورش دختران روستایى و عشایرى، به نظر مىرسد پس از تعیین نیازهاى آموزشى آنان، مهمترین اقدام، تنظیم محتواى برنامههاى آموزشى با توجه به ملاکهاى خاصى است که انتخاب این ملاکها متأثر از مسئولیتها، نقشها و وظایف این قشر از زنان است.
مسئله قابل توجه دیگر این است که نهضت سوادآموزى در گزارش عملکرد سالهاى 72 تا 77 بیان مىکند که هر چند دختران روستایى 50 درصد جمعیت لازم التعلیم را تشکیل مىدهند، ولى نرخ پوشش تحصیلى دختران در نهضت سوادآموزى 43 درصد است و این عامل باعث مىشود که در این گروه سنى، بىسوادى وجود داشته باشد. همچنین در گزارش مذکور آمده در کلاسهاى نهضت سوادآموزى تراکم دانشآموزى کم است و این امر به علت آن است که کلاسهاى گروههاى لازمالتعلیم در روستاهایى تشکیل مىشوند که صعبالعبور بوده، از تعداد خانوار کمترى برخوردار بوده و بیشتر چادرنشین هستند. جدول شماره 4، تراکم دانشآموزى را در کلاسهاى نهضت سوادآموزى طى سالهاى 72 تا 77 نشان مىدهد (کرد زنگنه 1377).جدول 4: تراکم دانشآموزى در کلاسهاى نهضت سوادآموزى در سالهاى 72 تا 77
سال 72 73 74 75 76 77 تراکم دانش آموز در هر کلاس 3/12 9/11 5/11 1/11 3/12 10 منحنى تراکم دانشآموز در هر کلاس، روند نزولى سالهاى 72 تا 75 را نشان مىدهد. از آنجا که 50 درصد جمعیت لازم التعلیم را دختران تشکیل دادهاند و بر اساس تحلیل و توصیف نهضت سوادآموزى امکان دایر کردن کلاسهاى آموزشى در همه روستاها وجود نداشته است، مىتوان گزینهاى مبنى بر کاهش حضور دختران را در کلاسها، عاملى براى روند نزولى تراکم دانشآموزى برشمرد. اما این مسئله بدون شک نیازمند اطلاعات بیشترى است که در حوصله این نوشتار نمىگنجد.
نسبت و چگونگى ازدواج زنان روستایى و عشایرى
زنان روستایى
تعداد ازدواجهاى صورت گرفته در نقاط روستایى، به نسبت شهرها پایینتر است که به دلیل کمتر بودن میزان جمعیت روستایى نسبت به شهرى است. آمار موجود در نقاط روستایى و شهرى بیانگر این است که درصد طلاق در نقاط روستایى پایینتر مىباشد و بررسىهاى گوناگون انجام شده مؤید آن است که علت پایینتر بودن طلاق در مناطق روستایى، پایینتر بودن سطح توقعات زنان و مردان روستایى و پاىبندى بیشتر آنان به معتقدات مذهبى و سنتهاست. میانگین سن ازدواج دختران روستایى نیز پایینتر از میانگین سن ازدواج دختران در شهرهاست که این مسئله ریشه در محدودتر بودن سطح سواد و تحصیلات عالى دختران روستایى در مقایسه با دختران شهرى و عدم پافشارى دختران روستایى براى داشتن استقلال در ابتداى زندگى مشترک و پذیرش سنت یکجانشینى با خانواده همسر مىباشد. همچنین علت دیگرى که براى پایینتر بودن سن ازدواج دختران روستایى مىتوان خاطرنشان کرد، عرف روستاییان مبنى بر تصمیمگیرى پدر براى ازدواج فرزندان است که در برخى موارد این امر به اجبار در ازدواج مىانجامد. اما بررسى روند افزایش سن ازدواج در جوامع روستایى در سالهاى آمارى مختلف، به روشنى بیانگر دگرگونىهاى اساسى و تدریجى اجتماعى و فرهنگى در این جوامع است. به طورى که در سالهاى 55 تا 75 میانگین سن ازدواج دختران روستایى از 19 سال به 6/19 سال در سال 65، و 2/20 در سال 75 رسیده است. از مهمترین دلایل افزایش سن ازدواج مىتوان به تغییر تدریجى فرهنگ سنتى روستاهاى کشور اشاره کرد. به نظر مىرسد امروزه مردان روستایى با حضور دخترانشان در کلاسهاى آموزشى روستا، کمتر مخالفت مىکنند و گسترش ارتباطات و وسایل ارتباط جمعى از جمله رادیو و تلویزیون به تغییر ماهیت روستا از جزیرهاىبودن به پیوستهبودن با شهرها کمک کرده است. از سوى دیگر، بالا رفتن میانگین سن ازدواج دختران روستایى مىتواند تابعى از مهاجرت پسران روستا به شهرها و بازنگشتن آنها به روستا تلقى شود که این امر به عنوان یک مسئله در محیطهاى روستایى قابل تأمل و بررسى است.
زنان عشایرى
میان عشایر نیز، میانگین سن ازدواج در مقایسه با شهر و در بعضى موارد روستا، پایینتر است. ساختار خانواده و نظام خویشاوندى عشایر به گونهاى است که زن، تنها پس از ازدواج و مادرشدن، قدر و ارزش مىیابد اما دختران عشایر در انتخاب زمان و سن ازدواج و چگونگى انتخاب همسر نقشى ندارند. گاهى ازدواجها در سطح رؤساى ایلها به منظور نزدیک کردن دو طایفه رقیب یا دشمن یه یکدیگر و برقرارى اتحاد سیاسى انجام مىگیرد. در مجموع ازدواج، تابع مجموعهاى از ملاکها و معیارهاى اجتماعى و فرهنگى رایج در جامعه عشایرى و متناسب با نظام اجتماعى حاکم بر آنهاست. طلاق در فرهنگ عشایر، پدیدهاى زشت و ناپسند است که کمتر رخ مىدهد و تنها مواردى چون بدرفتارى و بدخلقى زن، تمکین نکردن و فرمان نبردن از شوهر، سترون و نازا بودن زن، فرزند پسر نیاوردن و علیل و بیمار بودن زن است که در پى آن، طلاق مىتواند در جامعه عشایرى مجاز دانسته شود. این امر به خوبى تفاوت جایگاه زن و مرد در جامعه عشایرى را نشان مىدهد و ضرورت برنامهریزى فرهنگى و آموزشهاى حقوقى به زبان ساده را براى زنان و مردان عشایرى در زمینه جامعهپذیرى و قانونپذیرى گوشزد مىکند.
زنان و تحولات کشاورزى
پس از پیروزى انقلاب اسلامى در کشور، دو دوره تحول کشاورزى در برنامهریزىها و سیاستگذارىهاى این بخش دیده مىشود. در دوره اوّل که از سال 58 تا 67 به طول انجامید، اصلاحات ارضى جدیدى پیرامون محور توزیع مجدد زمین بین کشاورزان، تخصیص زمین به کشاورزان بدون زمین و تکیه بیشتر بر کشاورزى کوچک دهقانى دیده مىشود اما در دوره دوم که مربوط به سالهاى 68 تا 75 مىباشد، دگرگونىهاى تولیدى پیرامون محور ارتقاى فنى فعالیتها به منظور افزایش بازدهى کشاورزى در واحد سطح، اقتصادى کردن فعالیت در بخش کشاورزى و تلاش در جهت خوداتکایى در تولید محصولات اساسى مد نظر قرار مىگیرد. در دوره اوّل، نگرشهاى حاکم بر جامعه، موجب محدود شدن مشارکت رسمى زنان در کشاورزى مىشود و در کنار محدودیتِ حاصل از نگرش حاکم، سیاستهاى مورد بحث که بدون توجه ویژه به زنان طراحى شده بود، نمىتواند امکان مشارکت بانوان را در بخش کشاورزى فراهم آورد؛ ولى در دوره بعد، به تدریج سیاستهاى معطوف به جنسیت در بخش کشاورزى مطرح شد و فعالیتهایى در زمینه طرحهاى اولیه تشکلهاى زنان روستایى کشاورز، ایجاد پایگاههاى اولیه آموزشهاى ترویجى ویژه زنان، معطوف کردن بخشى از اعتبارات کشاورزى به زنان و مکانیزاسیون با توجه به نوع مشارکت زنان در تولید صورت گرفت (اطلاعات 79).
مشکلات زنان روستایى و عشایر
روزنامه آسیا (1380) به نقل از مدیر کل دفتر امور زنان روستایى و عشایرى وزارت کشاورزى اعلام کرد که اگر زنان روستایى دست از فعالیت بکشند، از 3/1 میلیارد دلار درآمد صادرات کالاهاى غیر نفتى محروم مىشویم. این در حالى است که پایین بودن سهمبرى زنان روستایى از میزان دسترنجشان، یکى از مشکلات اصلى آنان است. بنا بر آمار ارائه شده، میزان حضور زنان در اقتصاد کشاورزى 6/50 درصد است، در حالى که میزان سهمبرى آنان از تولیدات خود، فقط 6/13 درصد است. بیشترین درصد کار قالىبافى کشور به عهده زنان روستایى و عشایر است، در حالى که از 570 میلیون دلار درآمد حاصل از آن، تنها 5/42 درصد، میزان سهمبرى زنان است؛ همان طور که در بخش کشاورزى، سهم زنان 4/38 درصد است.
مسئله قابل توجه دیگر درباره زنان روستایى این است که متأسفانه، نیمى از فعالیتهاى اقتصادى آنان به ثبت نمىرسد. طبق برآوردهاى آمارى، سهم زنان روستایى در فعالیتهاى اقتصادى - کشاورزى بالغ بر 2/14 درصد ثبت شده است، در حالى که اگر رقم کار بدون مزد زنان در بخش کشاورزى و دامدارى به این رقم اضافه شود، بهرهاى که جامعه از کار زنان روستایى مىبرد 3/61 درصد خواهد بود.
زنان روستایى به طور معمول، مالک نیستند و بدون مزد کار مىکنند. از آنجایى که در کنار خانهدارى به فعالیتهاى مزرعهدارى و دامدارى نیز مشغولند، اغلب شاغل محسوب نمىشوند. چون مالک زمین نیستند و طبق قانون پس از فوت همسر، زن از زمین ارث نمىبرد، بدین ترتیب زن روستایى، کارگرى محسوب مىشود که بیمه، مزد و مالکیتى ندارد.
در بخش آموزش، امکانات کافى براى بهرهمندى از کلاسهاى آموزشى در روستاها براى زنان روستایى وجود ندارد. برخى از آداب و رسوم مانع شرکت زنان و دختران در کلاسهاى آموزشى مىشود. دختران روستایى، پس از اتمام دوره ابتدایى به دلیل عدم دسترسى به امکانات آموزشى در مقاطع تحصیلى بالاتر، مجبور به ترک تحصیل هستند. این مسئله را در تفاوت نسبت باسوادى زنان و مردان روستایى در گروههاى سنى مختلف به خوبى مىتوان مشاهده کرد. زنان روستایى نسبت به مردان، دسترسى کمترى به اعتبارات و تسهیلات اعطایى از سوى بانکها و سایر مؤسسات مالى دارند. آنها اغلب به دلیل نداشتن وثیقه براى دریافت اعتبارات بانکى، واجد شرایط دریافت وام نیستند، از اینرو به وامدهندگانى روى مىآورند که بهره بالایى از آنان مىطلبند! این مسئله علاوه بر افزایش فشار اقتصادى بر آنان، از نظر روانى نیز براى زنان، مسئلهساز است.
در ایران، بر اساس قوانین و مقررات، برخوردارى زنان روستایى از خدمات مؤسسات مالى و اعتبارات، محدودیت خاصى ندارد و هر یک از بهرهبرداران بخش کشاورزى اعم از زن و مرد به تناسب حجم و سطح فعالیت خود مىتوانند از منابع رسمى تقاضاى وام کنند. اما آنچه براى زنان روستایى به عنوان سدى در جهت دسترسى آنان به اعتبارات عمل مىکند، ضوابط، مقررات و اولویتهاى تعیین شده و توانایى داشتن توجیهات مالى، فنى و اقتصادى است.
یکى دیگر از مسائل زنان روستایى، میزان کم دسترسى آنان به خدمات ترویجى است. در حالى که به نظر مىرسد زنانى که بخش قابل توجهى از نیروى کار کشاورزى را تشکیل مىدهند، باید با استفاده از خدمات ترویجى و آموزشى، سطح آگاهىها و توانایىهاى خود را ارتقا بخشند.
توجه به این نکته نیز ضرورى است که فرهنگ و عرف روستاها، حضور مروِّجان زن را براى آموزشهاى ترویجى به زنان، بیشتر مىپذیرد که متأسفانه، تعداد آنها در حد لازم نیست.
پایین بودن دستمزد زنان روستایى در مقایسه با مردان، مهاجرت مردان به شهرها و افزایش کار زنان در روستاها، کمبود متخصصان زن جهت آموزش زنان روستایى، عدم مشارکت زنان در پروژههاى اجرایى در محیط روستا و مشکلات دسترسى به خدمات و تسهیلات اجتماعى نیز از مهمترین مشکلات زنان روستایى به شمار مىرود.
علاوه بر مسائل عنوان شده که در یک تقسیمبندى کلىتر در دسته مسائل اقتصادى و اجتماعى زنان روستایى جاى مىگیرند، این قشر از زنان با مشکلات فردى و خانوادگى روبهرو هستند. سوء تغذیه به طور معمول بین این دسته از زنان به چشم مىخورد. نگاهى به زندگى آنان، نشان مىدهد که علاوه بر ناتوانى جسمى، آنها در هنگام کارکردن، کودکان خود را بر پشت خود حمل مىکنند. علاوه بر انجام فعالیتهاى مزرعه، در خانهدارى نیز تمام مسئولیت را بر عهده دارند و در کنار آن به دوشیدن شیر، تمیز کردن طویلهها و عملآورى محصولات لبنى نیز مىپردازند.
با توجه به آمار مراکز بهداشت روستایى مىتوان دریافت علىرغم پیشرفتهاى بسیارى که در زمینه ارائه امکانات بهداشتى به روستاییان، پس از پیروزى انقلاب اسلامى حاصل شده است، هنوز کمبود امکانات پزشکى، دندانپزشکى، عدم وجود آب لوله کشى در تمام روستاها و به حد کافى نبودن آموزشهاى بهداشتى در سطح روستاها، به ویژه براى مادران باردار، مشکلات بهداشتى فراوانى براى زنان روستایى ایجاد مىکند. این مسئله در کنار مسائل فرهنگى، به ویژه براى دختران روستا، در سنین بلوغ و از نظر بهداشتى مشکلآفرین است که در برنامهریزىهاى آموزش روستا، با توجه به خردهفرهنگهاى موجود در کشور، باید براى این مسئله تدبیرى اندیشید.
زنان عشایر، در مقیاسى وسیعتر، با همه موارد یاد شده در زمینه اقتصادى - اجتماعى و مشکلات بهداشتى و فردى روبهرو هستند. علاوه بر این، سنتهاى خاص جامعه عشایرى به مشکلات زنان دامن مىزند. زنان و دختران عشایر به هیچ عنوان از حقوق اقتصادى بهرهمند نیستند و حاصل کار و تلاش آنان، بىکم و کاست، در اختیار مرد خانواده قرار مىگیرد. وجود عرفهایى چون «خونبس» که بر اساس آن، براى رفع اختلاف دو طایفه، خواهر و یا دخترى از خانواده قاتل را به عقد یکى از بستگان مقتول در مىآورند، به خوبى نشانگر وجود مشکلات فرهنگى در جامعه عشایرى است.اقدامات سازمانهاى مختلف براى بهبود وضع زنان روستایى و عشایر
پس از پیروزى انقلاب اسلامى ایران، اقدامات متعددى توسط وزارتخانهها و مؤسسات گوناگون براى خدماترسانى به زنان روستایى انجام شد، اما موازىکارىهاى زیادى نیز در این میان به چشم مىخورد که از جمله آنها مىتوان به فعالیتهاى یکسان انجام شده در اولین سالهاى پس از پیروزى انقلاب توسط سازمانهایى چون سازمان بهزیستى، وزارت جهاد سازندگى، هلال احمر و دیگر سازمانها در زمینه ارائه آموزش قالىبافى به روستاییان اشاره کرد.
کمیته امداد امام خمینى
کمیته امداد امام خمینى در طول سالهاى متمادى با استفاده از مؤسسات تابعه خود، اقدام به برگزارى دورههاى آموزش خیاطى، بافندگى، گلدوزى، قالىبافى و گلیمبافى براى زنان روستایى کرد. طبق آمار ارائه شده از سوى این کمیته، تا پایان سال 1369، این نهاد 27 کارگاه خیاطى، گلدوزى و بافندگى، 10 کارگاه قالىبافى و یک کارگاه گلیم و جاجیمبافى براى زنان دایر کرده است. بخش دیگرى از فعالیتهاى کمیته امداد امام خمینى(ره) در حوزه فعالیتهاى خودکفایى جاى مىگیرد که بر اساس آن، وامهاى بلندمدت به منظور کسب و اشتغال و تهیه ابزار کار و مواد اولیه، پرداخت شده و در جهت تشکیل و واگذارى دورههاى کارآموزى و تهیه مقدمات لازم براى خودکفایىِ جمعى و گروهى از طریق کارگاههاى آموزشى و تولیدى اقدام شده است.
وزارت جهاد کشاورزى
وزارت کشاورزى نیز پروژههاى مختلفى در زمینه تحقیقات اجتماعى، اقتصادى و آموزش زنان روستایى به مرحله اجرا در آورده است. تدوین طرح ترویج کشاورزى و توسعه زنان روستایى که با همکارى صندوق بینالمللى توسعه کشاورزى به اجرا در آمد، از شمار فعالیتهاى این وزارتخانه در زمینه خدماترسانى به زنان روستایى محسوب مىشود که از 6 پروژه این طرح، یک پروژه آن به طور ویژه به بحث ترویج و آموزشهاى ترویجى زنان روستایى اختصاص داشته است. بر اساس مجموعه اطلاعات پایه در مورد زنان روستایى جمهورى اسلامى ایران، این پروژه در استانهاى گیلان و آذربایجان شرقى با هدف ارتقاى دانش کشاورزان و افزایش درآمد خانوار اجرا شده که در پایان دورههاى آموزشى 650 نفر رهبر ترویج کشاورزى زنان در گیلان و حدود 850 نفر در آذربایجان شرقى، آموزشهاى لازم را فراگرفتهاند. بر پایه این آموزشها و با ایجاد گروههاى همیار 10 تا 15 نفره میان زنان کشاورز، جمعى بین 14 تا 27 هزار نفر از زنان کشاورز در استانهاى مذکور، آموزش دیدهاند.
در سال 1376، طرح آموزش ترویجى و توسعه اشتغالات خانگى، توسط دفتر امور زنان روستایى وزارت کشاورزى تهیه شد. پس از تصویب این طرح در سال 1377 توسط سازمان مدیریت و برنامهریزى و اختصاص ردیف اعتبارى خاص براى آن، در سطح ملى اجرا شده است. این طرح پروژههاى آموزشى مدیریت امور خانه و خانواده، پروژههاى آموزشى ترویجى اقتصاد خانه و پروژههاى آموزشى فنى و حرفهاى را در بر گرفته است. با اجراى این پروژهها، تدبیر امور خانه، مهارتهاى اجتماعى و مشارکت، اصول تغذیه انسان، آشنایى زنان با قوانین و حقوق اجتماعى و فردى و خانوادگى، نیز بهداشت خانه و خانواده، آموزش داده شده است. جداول زیر آموزشهاى ترویجى و فنى و حرفهاى ارائه شده به زنان روستایى را در سالهاى 78 تا 82 نشان مىدهد (جهاد کشاورزى 1383).
آموزشهاىترویجى (نفر روز) 137 1379 1380 1381 1382 632,162 643,166 530,194 768,119 369,263
آموزشهاى فنى و حرفهاى (نفر - روز) 1378 1379 1380 1381 1382 رسمى
107749غیررسمى
1165054رسمى
406778غیررسمى
1201132رسمى
449056غیررسمى
315163رسمى
14469غیررسمى
557032رسمى
-غیر رسمى
178810
در زمینه بهداشت نیز، طرح بقا براى ارتقاى سطح سلامت قالىبافان و بهسازى کارگاههاى قالىبافى انجام شده که جمعیت زنان تحت پوشش این طرح، از سال 1374 تا 1381، 480 هزار و 500 نفر محاسبه شده است. همچنین در سالهاى گذشته، طرحهایى از جمله صندوق اعتبارات خرد، گروههاى خودیار، تلهفود و آورتین با هدف افزایش مهارت زنان روستایى در امر تولیدات خانگى، تبدیل محصولات، کاهش ضایعات و بهبود الگوى مصرف، ارتقاى بهرهورى زنان روستایى در بخش تولیدات دامپرورى، زراعت و بهبود وضعیت اقتصادى و معیشتى خانوارهاى روستایى اجرا شده است.
بنا بر اطلاعات ارائه شده در زمینه این طرحها، طرح صندوق اعتبارات فرد به منظور فقرزدایى و رفع محرومیت از زنان روستایى و سهولت دسترسى آنان به منابع اعتبارى از سال 1379 به اجرا در آمده و طرح گروههاى خودیار نیز برنامهاى دوسویه و مشارکتى براى زنان روستایى بوده که گروههاى آن با هدف ایجاد زمینههاى خودیارى، توان تصمیمگیرى، اشتغالزایى و درآمدزایى تشکیل شده است. پروژه تلهفود، با همکارى سازمان خواروبار جهانى (فائو) در زمینه تولید محصولات کشاورزى و غذا به اجرا در آمده و طرح آورتین، طرحى ترویجى براى زنان روستایى و عشایر بوده که با هدف توسعه اشتغال خانگى و افزایش آگاهىها و توانایىهاى زنان محروم روستایى و دسترسى آنان به امکانات اولیه در روستاى آورتین استان کرمان اجرا شده است.
در مجموع، پروژههایى که توسط وزارت جهاد کشاورزى در زمینههاى اشتغال، افزایش درآمد و فقرزدایى زنان روستایى انجام شده، یک هزار و 835 نفر را تحت پوشش قرار داده و بالغ بر 5 میلیارد و 500 میلیون تومان هزینه در برداشته است (جهاد کشاورزى 1383).
عنوان تعداد پروژه افراد تحت پوشش موضوعات پروژهها
طرح آورتین 51 6075 - پرورش بزتالى
- پرورش مرغ بومى- تجهیز و ایجاد کارگاه قالىبافى پروژههاى تلهفود 12 606 - پرورش مرغ بومى
- نقاشى روى سفال
- پرورش گاو شیرى- بوجارى و بستهبندى حبوبات
- پرورش بره
- پرورش ماهىپروژههاى صنایع
دستى و تبدیلى40 935 - بسته بندى محصولات کشاورزى
- بوجارى و بستهبندى حبوبات
- اسانسگیرى کنجد- تولید نیمهصنعتى پنیر
- قالىبافى
- حصیربافىپروژههاى دامپرورى 33 670 - پرورش مرغ بومى
- پرورش گوسفند
- پرورش زنبور عسل- پرورش گاو شیرى
- پرورش بوقلمونپروژههاى زراعت
و باغبانى29 451 - کشت زعفران
- کشت گیاهان دارویى
- کشتهاى گلخانهاى- پرورش قارچ صدفى
- پرورش گلهاى زینتى
طرح گروههاى
خودیار4 60 - پرورش گوسفند
- کاشت و تولید نهال- پرورش طیور
- پرورش گوسالهصندوق اعتبارات 33 1297 - محصولات گلخانهاى، دامدارى، پرورش طیور، خیاطى، فروش البسه، سبزىکارى، خرد کاشت صیفىجات، باغدارى، نقاشى روى سفال و ... پروژههاى G.G.P 7 759 ساخت کارگاه خیاطى، ساخت 14 جایگاه مرغ بومى، ساخت جایگاه گاو شیرى، ساخت جایگاه بوقلمون، پرورش گاو شیرى، ساخت سوله و خرید دستگاه بستهبندى محصولات کشاورزى منبع: گزارش وضعیت خدمات ارائه شده به زنان روستایى در سالهاى 77 تا 83
سازمانهاى دیگر
علاوه بر وزارت جهاد کشاورزى، سازمان بهزیستى، سازمان تبلیغات اسلامى و سازمان صنایع دستى ایران نیز فعالیتهایى را در جهت خدماترسانى به زنان روستایى و عشایر کشور در کارنامه فعالیتهاى خود به ثبت رساندهاند که در این نوشتار، به بررسى آنها پرداخته نمىشود.
زنان روستایى و اعتبارات خرد
تحولات اعتبارات خرد در ایران به سه دوره تفکیک مىشود. دوره اوّل مربوط به سالهاى قبل از پیروزى انقلاب اسلامى ایران است که با ایجاد اولین صندوق قرضالحسنه در سال 1348 آغاز شد و با انگیزههاى سیاسى - مذهبى و به طور محدود در شهرها گسترش یافت. در این دوره، وامها بدون هدف و براى رفع نیازهاى گوناگون پرداخت مىشد و ضوابط پرداخت سادهاى داشت، اما مشارکت عموم در آن محدود بود و زنان جایگاهى نداشتند.
توزیع اعتبارات خرد در دوره دوم که پس از پیروزى انقلاب اسلامى آغاز شد و تا سالهاى اخیر ادامه یافت، با انگیزههاى اقتصادى و کمک به محرومان همراه بود و به سرعت در سطح کشور گسترش یافت، به طورى که تا سال 1367 تعداد صندوقهاى قرضالحسنه به سه هزار واحد رسید. از سال 1364، کمیته امداد امام خمینى(ره) با توزیع وامهاى خودکفایى با هدف ایجاد اشتغال به عنوان یک نهاد جدید توزیعکننده اعتبارات خرد، معرفى شد. با شروع تورم و کاهش ارزش پول، برخى صندوقهاى قرضالحسنه اهداف اولیه خود را رها کردند و برخى تعطیل شدند، اما کمیته امداد امام(ره)، به اعتبارات خرد توجه بیشترى کرد و نه تنها بر ارقام وامهاى خودکفایى افزود بلکه توزیع وامهاى طرح حضرت زینب (س) را که مربوط به زنان بىسرپرست روستایى بود، آغاز کرد، هر چند ضوابط دریافت وام نسبت به دوره اوّل سختتر بود. با این حال، مشارکت عمومى افزایش چندانى نیافته، اما سهم زنان در دریافت بخشى از وامها افزایش یافته بود.
در دوره سوم که مسئله خشکسالى سالهاى اخیر در روستاها مطرح شد، به دلیل آسیبپذیرتر بودن زنان، سیاستهاى مناسبى در جهت حمایت از آنان در پیش گرفته شد. در این دوره، مشارکت مردم به دلیل تضعیف قدرت مالى دولت، اهمیت بیشترى یافت و مقرر شد که نهادهاى اعتبارى با شرایطى همچون مشارکت مالى مردم به دلیل ضعیف بودن قدرت مالى دولت در سالهاى اخیر و مشارکت آنان به منظور جلوگیرى از گسترش بخش دولتى، حضور زنان در عرصه مالى، کمک به افزایش مشاغل خانگى که در توان اعتبارات خرد است - به منظور افزایش درآمد - و پرداخت وامهاى آسان و بدون وثیقه، هماهنگ باشند. هر چند در اوضاع فعلى صندوقهاى قرضالحسنه از این ویژگى برخوردار نیستند، اما صندوق مشارکت زنان روستایى تمام ویژگىهاى یاد شده را داشته و براى اولین بار در سه روستاى استان کرمانشاه تشکیل شده است. هر عضو صندوق دو هفته یک بار 300 تومان به عنوان حق عضویت مىپردازد و مبلغ جمعآورى شده در همان زمان به صورت وام بین متقاضیان توزیع مىشود.یافتهها و پیشنهادها
با نگاهى به فعالیتهاى انجام شده در زمینه زنان روستایى و عشایر کشور به ویژه فعالیتهاى دفتر امور بانوان وزارت جهاد کشاورزى به عنوان متولى امور زنان روستایى کشور، به نظر مىرسد تعداد افراد تحت پوشش پروژههاى انجام شده این دفتر نسبت به جمعیت کل زنان روستایى کشور بسیار پایین است. از سویى پروژههایى که در این موضوع طراحى و تدوین مىشوند، مىتواند گستره وسیعترى از موضوعاتى را که زنان روستایى با آن روبهرو هستند دربر گیرد. پروژههاى انجام شده در زمینه خدماترسانى به زنان روستایى که به نظر مىرسد در راستاى شاخصهاى توسعه نیز طراحى و تدوین شدهاند، باید در گستره ملى، منطقهاى و محلى قابلیت اجرا داشته باشند. مهمترین شاخصهاى توسعهیافتگى کشورها عبارتند از: برطرف ساختن بیکارى و امکان استفاده از اوقات فراغت، توانایى رفع نیازهاى اولیه مادى، تأمین اجتماعى، برخوردارى از امکانات مناسب بهداشتى و درمانى، امکان استفاده از تسهیلات آموزشى، همچنین برخوردارى از سطح سواد مناسب و کاهش وابستگى اقتصادى و اتکاى بیشتر به خود (کامران 74)، از اینرو باید برنامههاى خدماترسانى زنان روستایى و برنامههاى حمایتى طراحى شده، به برنامههاى توسعهاى همهسونگر تبدیل شود، تا با توجه به ضرورت دستیابى به توسعه پایدار، اهداف ملى در سطح محلى قابل انجام و دستیابى باشد. تعداد افراد تحت پوشش پروژههاى سازمانها به ویژه جهاد کشاورزى نشان مىدهد که فراوانى زنان تحت پوشش نسبت به کل زنان روستایى قابل توجه نمىباشد در حالى که امکان همپوشانى پروژههاى مختلف سازمانهاى گوناگون از نظر مخاطبان امر که زنان روستایى هستند، وجود دارد. بنابراین بهترین گزینه پیشنهادى براى رفع مشکل، توجه ویژه به زنان روستایى به عنوان یکى از مهمترین اقشار زنان جامعه در تصمیمگیرىهاى کلان مملکتى و در پى آن، محلى اقدام کردن بر اساس شرایط بومشناختىِ ویژه هر روستاست. از طرفى ضرورت انجام کارهاى فرهنگى براى ارتقاى شاخصهاى فرهنگى جوامع روستایى و عشایر به خوبى خود را نشان مىدهد، همچنین به نظر مىرسد توجه دولت به تأمین امکانات و احتیاجات روستانشینان در محل زندگى آنان، علاوه بر جلوگیرى از مهاجرت روستاییان به شهرها، به افزایش تولیدات کشاورزى و تقویت حس تملک در روستاییان منجر مىشود. در پى ایجاد حس تملک، حفاظت از منابع طبیعى و محیط انسانى در روستاها نیز به وجود آمده و یا تقویت مىشود.
از سوى دیگر برنامهریزى توسعه روستایى باید با دیدى سیستمى و کلنگر طراحى و تدوین شود، نیز در تصمیمگیرىها، ضریب همبستگى بین متغیرهاى مختلف در حوزه برنامهریزى روستایى محاسبه شده و مد نظر قرار گیرد، چرا که استفاده از این شیوه آمارى مىتواند برنامهریزان را در جهت پیشبینى وضعیت یک پدیده و یا مسئله مورد بررسى، در صورت تغییر عوامل تأثیر گذار، یارى رساند.
سرانجام اینکه باید در جهت تبدیل «برنامهریزى براى مردم» به «برنامهریزى با مردم» تلاش کرد و با مشارکت آن به ویژه در موضوع مورد بررسى این مقاله، مشارکت زنان روستایى و عشایر را در برنامهریزىها افزایش داد.منابع مورد استفاده:: -
- موسى اعظمى و اماناللَّه میرزایى، 1373، بررسى تاریخچه فعالیتهاى آموزشى و ترویجى خاص زنان روستایى ایران، جهاد سازندگى، معاونت ترویج و مشارکت مردمى، خدمات نشر صالحان روستا.
- نیکى پاکبین، 1380، مشارکت زنان روستایى در توسعه، نشریه برزگر.
- جهاد کشاورزى، 1383، وضعیت خدمات ارائه شده به زنان روستایى در سالهاى 77 تا 83، معاونت ترویج و نظام بهرهبردارى، دفتر امور زنان روستایى
- دفتر امور زنان ریاستجمهورى، وزارت کشاورزى و وزارت جهاد سازندگى، 1372، اطلاعات پایه در مورد زنان روستایى ج. ا. ا.
- روزنامه اطلاعات، 23/9/79، «زنان روستایى از ارزش افزوده کشاورزى بهره چندانى ندارند».
- روزنامه آسیا، 16/10/1380، «زنان روستایى 4 درصد کار مىکنند، 1 درصد سهم مىبرند».
- فریدون کامران، 1374، توسعه و برنامهریزى روستایى، مؤسسه انتشارات آواى نور.
- کاویانى و خسروى نوده، 1376، نقش فعالیتهاى تولیدى دختران روستایى بر درآمد خانوارها، مجموعه مقالات همایش تواناسازى دختران جوان روستایى در مشارکتهاى اجتماعى.
- شهناز کرد زنگنه، 1377، عملکرد نهضت سوادآموزى در سالهاى 72 تا 77، کتابخانه تخصصى زنان، مرکز امور مشارکت زنان.
- مرکز آمار ایران، سالنامه آمارى سال 1375.
- مرکز آمار ایران، نتایج تفصیلى سرشمارى عشایر کشور در سال 1377.