نویسنده

 

خواسته‏هاى زنان از خانه تا جامعه‏
گزارشى از وضعیت زنان و درخواست‏هاى آنان در جمهورى اسلامى ایران‏

مسعوده کرمى‏

[مطالبات زنان از خانه تا اجتماع، دامنه گسترده‏اى را شامل مى‏شود که پرداختن به آنها در مجالى اندک میسر نمى‏باشد اما زنان، خود مى‏دانند که اساسى‏ترین خواسته‏ها و مشکلات آنان چیست. به جهت درک و شناسایى مهمترین شاخصه‏هاى وضعیت زنان در ایران، در این مجموعه راجع به مسائل خاص زنان، مهمترین مشکلات بر سر راه زن و خانواده، سیر صعودى یا نزولى مشکلات آنان پس از انقلاب، میزان تأثیرگذارى زنان مدیر بر حل مسائل زنان و الگوهاى زن و خانواده موفق، از گروهى از زنان پرسش و به همراه پاسخ‏هاى کارشناسان، تحلیل و بررسى شده است.]

سرآغاز

پژوهش و ژرف‏اندیشى در روند پیشرفت یا پسرفت اقوام و جوامع مختلف، همواره توجه را به سوى یک برآیند مهم معطوف مى‏دارد و آن اینکه در جاى جاى مسیر حرکت‏ها به سوى ترقى و توسعه، به ویژه آنجا که خاستگاههاى فکرى و فرهنگى در کار است و یا برعکس در حرکت به سراشیبى سقوط و انحطاط نظام‏ها و جوامع، جاىْ پاى حضور زنان به روشنى پیداست. زنان هم از آن‏رو که نیمى از اجتماع بشرى را تشکیل مى‏دهند و هم بدان جهت که تربیت و پرورش نیمه دیگر یعنى مردان را به عهده دارند، مستقیم یا غیر مستقیم در تمامى دگرگونى‏هاى اجتماعى، مناسبات قدرت و ظهور و سقوط تمدن‏هاى بشرى نقش داشته‏اند. چه از آن روزگار دیرین که به واسطه حاکم بودن نظام مادرسالار بر نخستین جوامع بشرى و رواج کیش پرستش «الهه مادر» در بسیارى از اقوام و سراسر شرق میانه، زنان از جایگاه و شرف والایى بهره‏مند بودند و چه در روزگارى که در نظام پدرسالارى، مرد مهم‏ترین قدرت‏ها را قبضه کرده و بر خانواده و جامعه حاکم بود و عدم تعادل و ناهماهنگى میان دو جنس (زن و مرد) را برحق جلوه مى‏داد، نیز در زمان کنونى که هیچ قطعیت و جزمى در مورد نقش‏ها و کارکردهاى افراد (چه زن و چه مرد) به بوته اعتبار و اتفاق نظر نمى‏نشیند، چنان که نظام خانواده، تعریف و جایگاه و نقش متعارف و سنتى خود را در معرض تهدید مى‏بیند و دهکده جهانى با بیش از شش میلیارد نفر همنوع، جاى خانه و خانواده بشر سرگردان را مى‏گیرد.

حضورى دوگانه‏

در طول همه این عصرها و برخلاف اندیشه غالب، زنان همواره کوشیده‏اند براى طرح و اثبات وجود مؤثر خود شیوه‏هاى مناسب و همخوان با زمان خویش را بیابند. چنان که زمانى بارز و مدعى در امور مهم شده اما زمانى به دور از به رخ کشیدن خود، حضورشان را تحت سلطه در پستوى خانه‏ها با اشکبارى و کینه‏توزى و حیله‏گرى، تأثیرگذار و هدفمند ساخته‏اند. زنان حتى آن زمان که توسعه نیافته، منفعل و گوشه‏گیر با اوضاع کنار آمده‏اند، در واقع خواسته و ناخواسته به واسطه ارتباط مستقیم با نسل تحت تربیت خود، بر جریانات و دگرگونى‏هاى جامعه مؤثر بوده‏اند.
از همین‏رو نخبگان و بزرگان هر جامعه‏اى پرورش زنان و دختران فهیم و گرامیداشت شخصیت، حرمت و جایگاه آنان را، از ابتدایى‏ترین و اصولى‏ترین گام‏هاى دستیابى به اوج ترقى و پیشرفت معنوى و مادى جامعه برمى‏شمارند، چنان که اهتمام جدى در این زمینه را مطمئن‏ترین و نزدیک‏ترین مسیر موفقیت مى‏دانند. گزارش حاضر تلاشى است در جهت بررسى و شناساندن بیشتر وضعیت زنان و دیدگاه آنها و جامعه نسبت به هویت، جایگاه و خواسته‏هاى آنان در جمهورى اسلامى.
نظرسنجى‏هاى این گزارش طى گفتگوهاى حضورى، مکاتبه‏اى و تلفنى با 25 نفر از زنان کشور در شهرهاى مختلف تنظیم شده است. با تشکر از خانم «صدیقه مشایخى» که در تهیه برخى از نظرات دوستان ما را یارى دادند و با امید به آنکه گزارش حاضر در معرفى مسائل و مشکلات زنان و نیز در آشناسازى جامعه و بانوان با حقوق و آزادى‏هاى قانونى خویش مؤثر باشد، موفقیت تمامى زنان کوشا و فرهیخته کشور را در سایه انقلاب و نظام اسلامى از آفریدگار بزرگ خواستاریم.

وضع زنان‏

«وضعیت زنان» مقوله‏اى گسترده و داراى ابعاد گوناگون و پیچیده است. گستردگى و تنوع ابعاد، در هر جامعه‏اى بر اساس سیاست، اقتصاد، فرهنگ، میزان توسعه و رشدیافتگى افراد به ویژه زنان و سطح انتظارات آنان متفاوت مى‏باشد. از این‏رو در جهت درک و شناسایى وضعیت زنان کشور به بررسى موضوعات گوناگون ذیل که زیرمجموعه این مقوله قرار مى‏گیرند، پرداخته مى‏شود.

چالش‏ها

در آغاز شاید اساسى‏ترین پرسش که ذهن را به خود مشغول مى‏سازد این باشد که مسائل خاص زنان چیستند و بر چه اساسى مى‏توان گفت این مشکلات مختص زنان است؟
«خدیجه میرغنى‏زاده» 35 ساله از یزد مى‏گوید: «مسائل خاص زنان در جامعه ما تبعیض جنسى و نگاه جنسیتى است که اعمال مى‏شود و همین مسئله باعث شده گاهى زنان عقده گشایى کنند.»
«اعظم اللَّه‏داد» 38 ساله و خانه‏دار مسائل خاص زنان را مربوط به جنسیت آنها مى‏داند اما اکثر مسائل را بین زن و مرد مشترک مى‏شمرد.
خانم «ش. فیروزى» دانشجوى کارشناسى از ساوه مى‏گوید: «مسائل خاص زنان عبارت است از نابرابرى جنسى و مناسبات حقوقى برآمده از آن مثل حق طلاق، حضانت فرزند، ارث، دیه و حضور برابر زنان با مردان در عرصه‏هاى مختلف سیاسى، حقوقى و مدیریتى.»
«محبوبه برازنده» 34 ساله از گچساران مسائل خاص زنان را این گونه تعریف مى‏کند: «مسائل مربوط به توانایى‏ها و حقوق زنان (که اکثر اوقات از سوى مردان نادیده گرفته مى‏شود و بسته به فرهنگ هر جامعه و سطح توقعات زنان آن جامعه متفاوت مى‏باشد) غالباً در همه زمینه‏ها و در ابعاد فردى و گروهى است.»

مهم‏ترین مشکلات بر سر راه زن و خانواده‏

«شکوه ملک‏زاهدى» 42 ساله از اراک معتقد است که برابر نبودن امکان رشد و پیشرفت براى زن و مرد، مهم‏ترین مشکل زن و خانواده مى‏باشد. خانم «فیروزى» که 28 سال دارد، قرائتى از دین را که نابرابرى جنسى را تبلیغ و ترویج و بازتولید مى‏کند، به عنوان مهم‏ترین مشکل زنان معرفى مى‏کند.
همچنین خانم «سعا جودى» کارشناس زبان انگلیسى از قم در پاسخ مى‏گوید: «عدم وجود قوانین حامى زنان در بعضى زمینه‏ها که شاید به دلیل عدم حضور زنان در عرصه‏هاى قانونگذارى باشد. عدم امنیت اقتصادى، نگرانى از شکست در زندگى و ترس از طلاق به خاطر عواقب و مشکلات فرهنگى و اقتصادى آن و در نتیجه تحمل هر گونه ظلم و بى‏عدالتى و تحقیر در زندگى زناشویى، نداشتن حق آزادى انتخاب همسر و شریک زندگى، چرا که زن‏ها در واقع انتخاب مى‏شوند، نه اینکه انتخابگر باشند، آن هم در مهم‏ترین و اساسى‏ترین تصمیم و انتخاب زندگى‏شان.»
«سیده‏مریم ساداتى» و «خدیجه محمدزاده» از قائمشهر معتقدند که انواع مشکلات فرهنگى، اجتماعى، حقوقى و اقتصادى به علاوه تعصبات بى‏جا و محدودیت‏هاى به کار گرفته شده براى زنان از سوى خانواده و همسر، از مهم‏ترین مشکلات زنان به شمار مى‏رود.
«اللَّه‏داد» شخصیت ندادن و احترام قائل نشدن جامعه براى زن و عدم آگاهى عمومى از هویت او را مطرح مى‏کند. «مرضیه معمارى» از بروجرد، فقر مالى و شکست در زندگى و طلاق؛ و «مهرانگیز مقدم شهرکى» از شهرکرد بحث ازدواج مجدد مردان داراى همسر را به موارد گفته شده، اضافه مى‏کند.

نگرش کارشناسانه‏

با توجه به پاسخ‏هاى ارائه شده از سوى زنان، حجةالاسلام آقاى على کرمى‏فریدنى، کارشناس علوم دینى و مترجم «مجمع‏البیان» به فارسى در 30 جلد مى‏گوید: مسائل و مشکلات زنان را از ابعاد و زوایاى گوناگون مى‏توان مورد بررسى قرار داد، اما به نظر مى‏رسد محورى‏ترین این مسائل در جامعه و جهان ما مى‏تواند اینها باشد:
1 - نگاه ترحم‏آمیز و شکننده به زن که ضعیفه است و ناتوان، و درخور ترحم؛ نه انسان و صاحب توانمندى و حقوق انسانى و داراى استعدادها و توانایى رشد و شکوفایى و زیستن به صورت موجودى مستقل و آزادمنش و داراى حقوق انسانى برابر با مرد.
2 - نگاه جنسیتى به زن به گونه‏اى که دردمندانه در مناسبات اجتماعى گاه به او نه به عنوان انسان که زنى با وپژگى‏ها و بهره‏دهى‏هاى زنانه نگریسته مى‏شود.
3 - نگرش تبعیض‏آمیز در قلمرو حقوقى، اجتماعى، اقتصادى، سیاسى و هنرى تا معنوى و دینى. از گواهى دادن زن گرفته تا ازدواج و استقلال او، تا دیه و بر عهده گرفتن پست‏هاى کلیدى که در همه این مسائل زنان با مشکلات جدى روبه‏رو مى‏شوند. خاستگاه این وضع خاص، نگرش منفى به زن است که او را به عنوان انسان نمى‏نگرند! حل این معضلات اگر درست بیندیشیم و بخواهیم از آنها نجات پیدا کنیم، به همان نگرش برمى‏گردد. اگر نگرش اصلاح شود و زن را به سان مرد پیش از زن بودن، انسان بنگریم و داراى حقوق و امنیت و استقلال و آزادى و حق حاکمیت بر سرنوشت، با چنین چالش‏هایى در پهنه جامعه روبه‏رو نمى‏شویم.

نظریات مسئولان‏

در ادامه بحث بار دیگر به سراغ دوستان‏مان در شهرهاى مختلف مى‏رویم و نظریات آنها را در مورد نوع نگاه مسئولان نسبت به زنان و توانایى‏هاى آنها جویا مى‏شویم.
«فیروزى» دانشجوى مقطع کارشناسى نگاه مسئولان را بسیار موقتى و تشریفاتى مى‏داند و «افضلى» استاد دانشگاه آن را مثبت ارزیابى مى‏کند.
«میرغنى‏زاده» مى‏گوید: «نگاه مسئولان رنگ سیاسى دارد. آنها هنوز زنان و توانایى‏هایشان را باور ندارند و در درون نپذیرفته‏اند که باید براى زنان برنامه‏ریزى و سرمایه‏گذارى کرد.» «الله‏داد» از کرج معتقد است که مسئولان تا حد زیادى توانسته‏اند موقعیت زن را در اجتماع تثبیت کنند و این امر را مى‏توان از حضور زنان در تمام عرصه‏هاى جامعه دریافت.
«سعا جودى» از قم ابراز مى‏کند که در گفتار و شعارهاى بسیارى از مسئولان، از زنان و حقوق اجتماعى برابر آنها با مردان زیاد صحبت مى‏شود اما در عمل این طور نیست و بعد از گذشت بیست و پنج سال از انقلاب اسلامى با توجه به اینکه زنان از نظر تحصیلات و کسب مدارج علمى در سطح بالا و همپاى مردان قرار دارند، هنوز فرصت نیافته‏اند در پست مدیریتى بالا در کشور ایفاى نقش کنند؛ پست‏هاى مدیریتى چون وزارت، قضاوت، ریاست قواى سه گانه، استاندار، فرماندار، رئیس آموزش و پرورش یا صدا و سیما و ... .

سیاست‏ها و قوانین در مورد زنان‏

«میرغنى‏زاده» دانشجوى کارشناسى از یزد مى‏گوید: «این سیاست‏ها تا حدى مثبت است اما هنوز بایستى نگاه علما و مسئولان در مورد زنان تصحیح گردد تا نتایج خوب و بهینه‏اى مترتب گردد.»
«الله‏داد» و «ملک زاهدى» از اراک سیاست‏ها و قوانین را تا حدى به نفع جامعه زنان مى‏دانند اما «برازنده» و «محمدزاده» معتقدند قوانین وضع‏شده به تنهایى کافى نیست، بلکه باید زمینه‏ها و ضمانت‏هاى اجرا و پیاده شدن قوانین را هم فراهم کرد.
«سعا جودى» مى‏گوید: «در دهه اوّل انقلاب به واسطه جنگ تحمیلى و اوضاع سیاسى و فرهنگى حاکم بر جامعه، فضایى براى طرح و تحلیل این مباحث نبود، اما در اواخر دهه دوم انقلاب تا یکى دو سال گذشته یعنى بین سال‏هاى 76 - 75 تا 82 - 81 بارقه‏هایى از امید درخشید که متأسفانه امروز دوباره رو به خاموشى مى‏رود.»

مشکلات زنان بعد از انقلاب، سیر صعودى یا نزولى؟

«فیروزى» از ساوه مى‏گوید: «از این نظر که روند مدرنیزاسیون در ایران و جهان رو به جلو بوده، برخى از مشکلات زنان برطرف شده اما حاکمیت قرائتى مردسالارانه از دین در بسیارى از زمینه‏ها به ویژه عرصه حقوق مدنى و خانواده، مشکلات زنان را بیشتر کرده است.» خانم «ملک زاهدى» دیپلمه و خانه‏دار معتقد است که نوع مشکلات و شکل ظاهرى آنها عوض شده اما از نظر کیفى تفاوت چندانى نکرده است.
«کارگران» مهندس کامیپوتر از بافق و «افضلى» استاد دانشگاه زنجان مى‏گویند: «به دلیل رشد و آگاهى زنان و توانمند شدن آنها در بروز استعدادهایشان و همچنین در پى مردود شناخته شدن بسیارى از فرهنگ‏هاى غلط و تعصبات نادرست در جامعه و فراهم شدن امکان حضور فعال زنان در جامعه، مشکلات‏شان کاهش پیدا کرده است.»
«میرغنى‏زاده» عنوان مى‏کند که پیش و پس از انقلاب، دو برهه زمانى‏اند و زنان در این دو شرایط متفاوت بوده‏اند. براى زنانى که پیش از انقلاب در عسر و حرج بوده‏اند، الان مشکلات کمتر شده؛ اما براى بعضى هنوز به سقف ایده‏آل نرسیده است و گروهى هم اصولاً بر سبیل و صراط دیگرى هستند.

دستیابى به هویت واقعى یا ابزار در عرصه‏هاى اجتماعى و فرهنگى؟!

«مرضیه معمارى» بازنشسته آموزش و پرورش تأکید مى‏کند: «تا زمانى که زنان جایگاه واقعى خود را از دید قرآن و اسلام در اجتماع پیدا نکنند، مسلّماً به عنوان یک ابزار به آنها نگریسته خواهد شد.»
«اعظم الله‏داد» معتقد است زنان بعد از انقلاب از این نظر شرایط بهترى پیدا کرده‏اند، اما هنوز تا یافتن هویت به معناى واقعى راه زیادى در پیش است.
همچنین «برازنده» از گچساران مى‏گوید: «زنان على‏رغم فعالیت و تلاش در تمام زمینه‏ها و همپاى مردان هیچ گاه از نظر هویت و شأن با مردان برابر نبوده‏اند.»از زنجان «افضلى» بر این باور است که جز در مناطق و محیطهایى خاص، در کل زنان به هویت خود دست یافته‏اند و «محمدزاده» معلم آموزش و پرورش از قائمشهر مى‏گوید: «به جز عده‏اى از زنان که هویت اصلى یک زن مسلمان را پیدا کرده‏اند، بقیه هویت اصلى خود را فراموش کرده و دنباله‏رو الگوهاى غربى شده‏اند.»

هویت زن در تفکر دینى‏

آقاى کرمى فریدنى مى‏گوید: در اندیشه دینى، زن هویت انسانى دارد؛ بسان مرد، بى‏هیچ کم و کاست در انسانیت. زن داراى کرامت ذاتى و حقوق اساسى است، درست بسان مرد. زن در برابر خدا، خویشتن، طبیعت و همنوع داراى مسئولیت‏ها و تعهدات و وظایفى است. اینها عمده هویت زن را مى‏سازد. اگر گاه وظایف و شرایط ویژه‏اى براى زن و نقش خاص و جایگاه باید در نظر گرفت، مربوط به نقش خاص اوست که دیگر انسان‏ها هم در شرایط و جایگاه ویژه با نگاهى خاص دارا هستند و این وضع به زن اختصاص ندارد.

حضور زنان مدیر در عرصه‏هاى سیاسى، اجتماعى‏

خانم «ف. ن» 49 ساله از قم مى‏گوید: «این امر باعث مى‏شود زن به نمایندگى از تمام زنان در جامعه فعالیت کند و بنا به درک زنانه‏اش مشکلات را حل یا به حل آنها کمک کند.» «لیلا افضلى» استاد دانشگاه توضیح مى‏دهد که با حضور زنان در میادین اجتماعى بسیارى از مشکلات جامعه بانوان به طور ملموس قابل بررسى مى‏باشد و این وضع باعث بازتاب مشکلات به مسئولان گشته و نهایتاً در قانونگذارى و تصویب موارد و قوانینى که موجب رفع چالش‏ها باشد، مؤثر واقع خواهد شد.
«اعظم الله‏داد» ضمن معرفى «عدم استقلال فکرى، عملى و اقتصادى زنان» به عنوان ریشه اصلى مشکلات جامعه زنان، مى‏گوید: «زنى که با استقلال و اعتماد به نفس گام برمى‏دارد زودتر به آرمان‏هایش مى‏رسد و ورود زنان به عرصه‏هاى سیاسى و اجتماعى، راه را براى مستقل شدن‏شان هموار مى‏کند.»
«میرغنى‏زاده» بر این باور است که اگر چه حضور، کمى تا قسمتى باعث کاهش مشکلات زنان شده اما مشکلاتى دیگر را رقم زده است.
آقاى کرمى فریدنى، نویسنده کتاب سال «فروغ آسمان حجاز» در باره نظریات دوستان مى‏گوید: «بى‏تردید حضور اندیشمندانه و سنجیده برخى از زنان آزادمنش و حق‏طلب به ویژه اگر در رشته و جایگاهى موفق شوند و بدرخشند، مى‏تواند به زنان نواندیش و کمال‏جو، اعتماد به نفس و امید به رشد و پیشرفت بدهد و از دو جهت از مشکلات آنان بکاهد؛ نخست آنکه چهره‏هاى آگاه و پرتلاش مى‏توانند منشأ اثر باشند و با آگاهى از مسائل و مشکلات زن و طرح درست و آزادمنشانه آنها، تصمیم‏سازان جامعه را براى حل مشکلات برانگیزند، نیز جامعه را به جهت ساختن دنیاى جدید و آراسته به عدالت اجتماعى، آزادى و تأمین حقوق انسان و پیراسته از عقب‏ماندگى و استبداد که حقوق زن نیز در آن تأمین مى‏گردد، جهت دهند.
از دیگر سو به زنان و دختران خوشفکر و معنویت‏خواه، نوید و پیام بدهند که هر یک از آنان مى‏تواند با آراستگى به دانش و خرد و اخلاق و توانمندى و کارایى، در جامعه بدرخشد و منشأ اثر باشد.»

ارتباط مشکلات زنان با الگوهاى ارزشى و بحران هویت‏

«اعظم الله‏داد» معتقد است از آنجا که هویت داشتن تا حدود زیادى مانع از استمداد غیر عقلانى از بیگانه و الگوپذیرى کورکورانه و غلط مى‏شود، مى‏توان گفت که مشکلات زنان با الگوهاى ارزشى و بحران هویت ارتباط تنگاتنگى دارد.
«میرغنى‏زاده» کارشناس پرستارى از یزد مى‏گوید: «این دو بر هم بى‏تأثیر نمى‏باشند. همین که امروزه در برخى از زنان و دختران، ناهنجارى‏هاى اجتماعى مشاهده مى‏شود، برگرفته از بحران هویت مى‏باشد.» همچنین «افضلى» از زنجان مى‏افزاید: «هر اندازه زنان الگوهاى ارزشى نادرست داشته باشند، مشکلات آنان و به تبع مشکلات خانواده‏هایشان افزایش مى‏یابد.»

*

شبیه‏سازى ساختار اجتماعى زنان غربى‏

«وحیده کارگران» مهندس کامپیوتر و «سیده‏مریم ساداتى» کارشناس پرستارى از قائمشهر بر این عقیده است که پیامد مثبت در نتیجه الگوسازى مثبت به دست مى‏آید. اگر گزینش کردیم و بخشى از فرهنگ آنها را که با فرهنگ و اعتقادات‏مان هماهنگ است، گرفتیم و به کار بستیم موفق خواهیم بود؛ در غیر این صورت نه.
«خدیجه محمدزاده» که با شبیه‏سازى موقعیت‏هاى ساختار اجتماعى زنان غربى براى زنان کشورمان مخالف است، توضیح مى‏دهد که این امر باعث مى‏شود زن ایرانى فرهنگ و سنت گذشته‏اش را فراموش کند و آن را به کلى کنار بگذارد و به دنبال شبیه‏سازى خود با الگوهاى غربى برود، در حالى که الگوهاى گذشته همیشه بد نیستند، بلکه باید با توجه به شرایط و امکانات و محیط، آنچه را که مناسب است برگزید و به آن پاى‏بند بود. با الگوهاى جدید نیز با توجه به فرهنگ کشورمان برخورد کنیم و در صورت پذیرفتن آنها مقلد کور نباشیم.
«میرغنى‏زاده» ضمن تأیید نظر خانم «محمدزاده» معتقد است فرهنگ ایرانى - اسلامى هرگز نمى‏تواند شبیه غربى‏ها باشد؛ شاید آنها را تحمل کنیم ولى از درون حسى به ما مى‏گوید که شرقى بودن با غربى بودن فرق مى‏کند. فقط مى‏توانیم نقاط مثبت و بخشى از فرهنگ‏شان را که هماهنگ با فرهنگ‏مان است بگیریم و در کنار شرقى بودن بهره‏اى ببریم تا به تعادل برسیم. چون انسان محل برخورد شرق جان و غرب عقل است و ایران اسلامى، تقاطع اشراق و معنویت شرق و تعقل غرب مى‏باشد.

زنان بیشترین قربانیان آسیب‏ها و عوامل ناامنى فرهنگى و اجتماعى‏

«خانم ملوس تشنه‏لب» 53 ساله از بروجرد مى‏گوید: «ضعف قوانین در حمایت از حقوق زنان و عدم حمایت زنان از سوى مردان از عوامل اصلى قربانى شدن زنان است.» خانمى از شهرکرد ضمن تأیید نظر خانم «تشنه‏لب» اضافه مى‏کند: نداشتن ضمانت اجرایى همان قوانینِ ضعیفِ حقوق زنان از یک سو و ناآگاهى زنان نسبت به حقوق خود از سوى دیگر، باعث مى‏شود که زنان بیشتر در جامعه مورد سوء استفاده قرار گیرند. این عوامل موجبات ناامنى در جامعه را نیز فراهم مى‏آورند.
«فیروزى» از ساوه نابرابرى جنسى و تبلور این نابرابرى در مناسبات حقوقى را از عوامل اصلى ناامنى فرهنگى، اجتماعى زنان معرفى مى‏کند و معتقد است که در عرصه بى‏قانونى جنگل طبیعتاً افرادى که از نظر توان فیزیکى در درجه پایین‏ترى هستند، قربانیان اصلى خواهند بود. حاکمیت مناسبات مردسالارانه در پوشش سنت، دین و قوانین سبب شده است جامعه ما با نوعى هرج و مرج و ناهنجارى نسبت به حقوق زنان روبه‏رو گردد و این از دلایل اصلى آسیب‏زایى جامعه ما براى زنان است.
«ملک زاهدى» 42 ساله و خانه‏دار مى‏گوید: «ناآگاهى زنان از حقوق‏شان، استثمار شدن زنان توسط اطرافیان خصوصاً شوهران، و نیز وابستگى اینان به شوهران در مسائل مادى و معنوى آنها را آسیب‏پذیرتر کرده است.»
«میرغنى‏زاده» که تنها وجود قانون و قواعد را راهگشا نمى‏داند، معتقد است باید مجریان قانون و فرهنگ عمومى پذیرا و اجرا کننده حقوق و جایگاه زن باشند، و اصولاً خود زنان دچار افراط و تفریط بوده و نتوانسته‏اند در مقابل آسیب‏هاى اجتماعى، خویش را بیمه و مصون کنند.
«محبوبه برازنده» زنان را به خاطر داشتن روح لطیف و ذهن حساس‏تر نسبت به مردان، آسیب‏پذیرتر مى‏داند و عوامل ایجاد ناامنى فرهنگى و اجتماعى را فقر، ضعف قانون در حمایت از زن، حقوق و جایگاهش و نیز بى‏سرپرستى و بدسرپرستى برخى زنان عنوان مى‏کند. همچنین «کارگران» کارمند معدن از بافق مى‏گوید: «به دلیل اینکه در بعضى شهرها و مناطق کشور اجازه و امکان حضور در جامعه به زنان داده نمى‏شود، از این‏رو اگر زمانى این فرصت براى زن‏ها فراهم شود و وارد جامعه شوند، به علت ناآگاهى از بسیارى مسائل، در جامعه قربانى آسیب‏هاى زیادى مى‏شوند. از طرفى هم وجود فرهنگ‏ها و تعصبات و برداشت‏هاى نادرستى که از دین شده و اعتماد به نفس زنان را از آنها مى‏گیرد، باعث ناامنى براى زنان در جامعه مى‏شود.»

حجةالاسلام آقاى کرمى فریدنى صاحب کتاب «ظهور و سقوط تمدن‏ها از دیدگاه قرآن»، علل آسیب‏پذیرى زنان نسبت به مردان را این گونه بر مى‏شمارد:
1 - عدم رشد و شکوفایى فکرى و فرهنگى: در بیان ارزشمندى از پیامبر آورده‏اند که در وصف عقل انسان فرمود: «العقلُ ما عُبدَ به الرحمن و اکتُسِبَ به الجنان» گوهر گرانبهاى خِرَد آن است که خدا به وسیله آن پرستیده و فرمانبردارى شود و انسان به برکت آن به گونه‏اى زندگى کند که به بهشت پرطراوت و زیباى خدا راه یابد. این سخن سازنده نشانگر آن است که یکى از اساسى‏ترین راههاى اصلاح فرد و جامعه و مدیریت آن و ایمن کردن آنها در برابر ناهنجارى و قانون‏شکنى و ستمگرى و ستم‏پذیرى، تلاش در خردمندى و شکوفا ساختن دستگاه عقلانى فرد و جامعه است. در جامعه بدان دلیل که زنان از محرومیت‏هاى بسیارى از جمله رشد و شکوفایى خرد واندیشه رنج مى‏برند، در فراز و نشیب‏هاى زندگى و سر دو راهى‏هاى قدرت لازم را براى تحلیل مسائل در خود نمى‏بینند و در زندگى بازنده مى‏شوند. بنابراین رشد فکرى و توانمندى عقلى با آسیب‏پذیرى اجتماعى تناسب معکوس دارد. هر فرد و جامعه‏اى خردمندتر، آگاه‏تر، ژرف‏اندیش‏تر، آسیب‏پذیرى آن کمتر و برعکس.
2 - راز دیگر آسیب‏پذیرى احتمالى زنان، جایگاه متزلزل و موقعیت بى‏ثبات آنان در جامعه است. هنگامى که در خانه و جامعه، زن، صاحب کرامت و حقوق و آزادى و امنیت به حساب آید و برابر با مرد، و موجودى وابسته و طفیلى به حساب نیاید، طبیعى است که در تصمیم‏گیرى و فراز و نشیب‏ها خود را برتر از ابزار شدن و وسیله سوء استفاده قرار گرفتن مى‏نگرد و اجازه نمى‏دهد او را قربانى هوى‏ها و بداندیشى‏ها و خودپرستى‏ها کنند؛ نیز باور مى‏کند که انسان است و گرامى‏تر از آنکه او را تحقیر کنند و نمى‏پذیرد که خود را جز در برابر به دست آوردن خشنودى خدا و بهشت زیباى او فدا کند، بنابراین براى کمتر ساختن خطرات احتمالى و آسیب‏هاى اجتماعى زن، باید او را گرامى داشت و بر جایگاه شایسته‏اش نشاند و حقوق و حرمت انسانى او را پاس داشت.
3 - نگاه ابزارى و جنسى به زن.
4 - ضعف قوانین حمایت از حقوق زن.
5 - فقر اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى.
6 - عدم آشنایى عمومى نسبت به حقوق زن و عدم آشنایى زنان نسبت به این حقوق.
7 - وجود تعصب‏هاى کور و خُرده‏فرهنگ‏هاى محلى و منطقه‏اى عقب مانده و فسیلى که مانع حضور پویاى زن در جامعه و رشد و شکوفایى او مى‏گردد.

آشنایى زنان با حقوق زن و خانواده‏

خانم «فیروزى» مى‏گوید: «مسلماً آشنایى زنان با حقوق خویش در حفظ و احقاق حقوق آنها مؤثر است، اما بسیارى از حقوق زنان به صورت قانونى و شرعى از آنها گرفته شده است.»
خانم «کارگران» ضمن کارگشا دانستن آشنایى زنان با حقوق‏شان، ابراز تأسف مى‏کند که غالب بانوان در بسیارى موارد نسبت به حقوق خود و چگونگى استفاده از آن براى حل مشکلات‏شان، ناآگاهند.
از نظر «اعظم الله‏داد»، آشنایى زنان با حقوق‏شان باعث مى‏شود از جایگاه و شأن خود در خانواده و جامعه آگاه شوند که به هویت‏بخشى زنان کمک مى‏کند.
«میرغنى‏زاده» ضمن مفید و راهگشا معرفى کردن شناخت زنان نسبت به حقوق‏شان معتقد است کمترین نتیجه شناخت آن است که جلوى تمامیت‏خواهى مردان و فرزندان را خواهد گرفت، ولى یک نکته قابل تأمل است که حقوق و قواعد حقوقى هنوز آنچنان که باید از زنان دفاع نمى‏کند.

حجةالاسلام آقاى کرمى فریدنى در این باره توضیح مى‏دهد:
خاستگاه اندیشه جدایى حقوق زن یا تقابل و تضاد این حقوق با حقوق مرد، اندیشه‏ها و تمدن‏ها و مکاتب بشرى هستند که از راه آموزه‏ها و تجربه‏هاى محدود و پر خطاى پدید آمده و افتان و خیزان، رشد و بالندگى یافته‏اند. راز این نکته در آن است که همگى در آغاز، زن را انسان کامل و درخور حقوق و وظایف انسانى به حساب نیاورده و او را تا شیطان و موجودى پلید و ناپاک و گاه حیوان و پدیده‏اى فاقد خِرد و اندیشه تنزّل داده‏اند! روزگارى کالاى تجارتى و درخور مبادله و خرید و فروش و زمانى شبیه انسان و روزگارى هم انسان و داراى حقوق برابر با مرد پنداشته‏اند. چون این اندیشه‏ها چنین مراحلى را از سر زن گذرانده‏اند، به ناگزیر براى او حقوق ویژه و وظایف خاص و در کنارش مشکلاتى ویژه پنداشته‏اند و کار را به تقابل و تضاد حقوق زن و مرد در اجتماع سوق داده‏اند. اما در نظرگاه اسلام - خردگرا و عدالت‏آفرین، اگر ژرف بیندیشیم، زن و مرد، پیش از زن یا مرد بودن، انسان هستند و آفریده یک آفریدگار و پروردگار دانا و فرزانه و دادگر. و چون هر دو انسان هستند و انسان‏ها حقوقى انسانى، همانند و برابر دارند، پس حقوق انسان را باید طرح کرد، نه حقوق ویژه زن یا مرد را! انسان پس از انسانیت زن دارد و مرد، کودک دارد و جوان، سالمند دارد و میانسال. اما همه در اصل انسان هستند و داراى حقوق انسانى. درست است که هر کدام از این گروهها، در نقش خاص خود حقوق و وظایفى جداگانه مى‏طلبند، اما در انسان بودن، همه انسان هستند و داراى حقوق انسانى. به عنوان مثال:
1 - در اسلام انسان داراى حق حیات فردى است و این حق باید در حمایت قانون قرار گیرد و از تعرض و تجاوز مصون بماند؛ حال انسان زن باشد، یا مرد: «مَن قَتَل نَفْسَاً بِغَیر نَفسٍ اَو فسادٍ فى الأَرض فکأَنّما قَتَل النَّاسَ جَمیعاً» و یا «مَن أَحیى‏ نَفساً فَکَأنّما أحیى‏ النَّاسَ جمیعاً» و یا «وَ لَکمُ فى القِصاصِ حیاةٌ».
2 - انسان داراى حق حیات فکرى و زندگى فرهنگى یا حیات شخصیت است. حق حیات شخصیت بسان حق حیات شخص باید در حمایت قانون باشد، مرد باشد یا زن؛ فرقى نمى‏کند: «فَبَشِّر عِبادِ الَّذینَ یَسْتَمِعونَ القُول وَ یَتَّبِعونَ أَحْسَنه»
به همین جهت ترور شخصیت با ابزارهاى خاص نظیر سوء ظن و بدگمانى، تمسخر و لودگى، افترا و بهتان، غیبت و بدگویى، لقب زشت تراشیدن و عیب‏جویى، تجسس در امور داخلى و خانوادگى زن یا مرد، در اسلام خردپیشه مردود و منفور است، خواه در مورد زن به کار گرفته شود و یا مرد.
3 - انسان داراى حق زیستن به صورت موجودى خردورز و داراى شعور و اندیشه و حق گزینش و مقایسه و انتخاب در همه میدان‏هاى زندگى است. این حق باید در حمایت قانون قرار گیرد حال انسان زن باشد یا مرد.
4 - انسان داراى حق امنیت است: امنیت جسم، جان، آبرو و کرامت، امنیت خانه و خانواده، امنیت فرهنگى و سیاسى و اجتماعى و اقتصادى و شغلى، نیز امنیت در دیگر ابعاد زندگى؛ همه اینها باید مورد حمایت قانون قرار گیرد و تفاوتى ندارد صاحب حق زن باشد یا مرد؛ هر دو در این حق برابرند.
5 - انسان داراى حق آزادى است: آزادى فکر، آزادى و انتخاب بیان و اراده و دیگر انواع آزادى در قلمرو مقرّرات، حال این حق از آنِ زن باشد یا مرد، فرقى نمى‏کند. پیامبر فرمود: «النَّاسُ کُلُهُم أَحرار؛ مردم همگى آزاد به دنیا آمده‏اند و باید آزاد زندگى کنند.» امیر مؤمنان فرمود: «لا تکن عَبد غیرک فَقَد جَعَلَکَ اللَّهُ حُرّا؛ برده و اسیر دیگرى مباش چرا که خدا تو را آزاد آفرید» و پروردگار دوست دارد بنگرد که تو آزادانه بیندیشى، بنویسى، آزاد تصمیم بگیرى و آزادمنشانه و شرافتمندانه زندگى کنى، حال انسان زن باشد یا مرد.
6 - انسان داراى حق برابرى است. برابرى انسان در انسانیت و در پیشگاه خدا، نیز برابرى در حقوق و وظایف، همچنین در مقابل قانون و برابرى در بهره‏ورى از امکانات ملى و فرصت‏ها. این حق باید در حمایت قانون قرار گیرد، حال صاحب حق زن باشد یا مرد. پیامبر فرمود: «النَّاسُ أَمامَ الحقِّ سَوا کأَسنان المَشْط؛ مردم در برابر قانون برابرند، درست بسان دندانه‏هاى شانه.» همین گونه حق دفاع از حقوق خویش در برابر تهاجم و تجاوزکاران؛ در تمام حقوق طبیعى محور، انسان است و نه زن یا مرد. بنابراین اگر زنان بخواهند با حقوق خویش آشنا شوند و به حقوق انسانى خود دست یابند، باید بکوشند همه انسان‏ها صاحب حقوق و کرامت و آزادى و حرمت گردند. حقوق زن یعنى حقوق بشر، یعنى حقوق انسان، چرا که همه انسان‏ها زن یا مرد در نقش و جایگاه خاص، حقوق ویژه‏اى دارند. با این بیان زن جز در برخى جزئیات، که بخشى از آنها قابل حل است، به جدایى حقوق به صورتى که اندیشه بشر راهنما بوده، نیازى ندارد. باید کارشناسان و صاحب نظران و دلسوزان و اصلاح‏گران جامعه بکوشند حقوق انسان به رسمیت شناخته شده و مورد احترام قرار گیرد، خواه انسان زن باشد یا مرد. اگر این گونه شد مشکلات زنان هم از سر راه برداشته مى‏شود، آنگاه آسیب‏هاى احتمالى قربانیانِ بیشتر از زنان نمى‏گیرد، چرا که دیگر شخصیت زن دست‏کم گرفته نمى‏شود، اعتماد به نفس او لگدمال نمى‏شود، فقر فکرى و فرهنگى و اقتصادى گریبان وى را نمى‏گیرد، دیدگاههاى سنگواره‏اى و منفى در مورد زنان، او را تحقیر نمى‏کند و وى را آسیب‏پذیر نمى‏سازد. دیگر استثمار زن به وسیله مردنمایان پایان مى‏پذیرد و وابستگى‏هاى رنگارنگ و اسارت‏بار او به مرد پایان مى‏یابد. دیگر تعصبات احمقانه و افراط و تفریطهاى دهشتناک در مورد زن و نابرابرى‏هاى حقوقى و حاکمیت مناسبات مردسالارانه و ظالمانه، عمر خود را به اعتدال و انصاف و حاکمیت مقررات عادلانه انسانى و الهى مى‏دهد، و زن هم به حکم انسان بودن بسان مرد بر سرنوشت خویش حاکم مى‏شود و در گزینش راه درست و ادامه آن و ازدواج و طلاق و دیگر صحنه‏هاى حیات از حقوق و استقلال و آزادى و عدالت بهره‏مند مى‏شود.

زن و خانواده موفق‏

«ملک زاهدى» از اراک، خانواده آگاه بدون سلطه طرفین را خانواده‏اى موفق معرفى مى‏کند. خانمى از شهرکرد مى‏گوید: «زن موفق، زنى است که جایگاه خود را بشناسد و بر اساس وظیفه‏اش عمل کند، و خانواده موفق خانواده‏اى است که در آن هر کس بر اساس وظیفه عمل کند.»
«فیروزى» دانشجوى 28 ساله از ساوه، خانواده موفق را خانواده‏اى مى‏داند که همه اعضاى آن از آزادى و امنیت بالایى برخوردار باشند و زن موفق را زنى مى‏داند که بتواند به هویت اجتماعى و فرهنگى و اقتصادى مستقلى از پدر و همسر خود دست یابد و با کشف استعدادهاى خویش بتواند با امنیت و آزادى به شکوفایى استعدادهایش دست یابد.
«محمدزاده» از قائمشهر زن موفق را داراى ایمان، تعهد و مسئولیت‏پذیرى مى‏داند که خود را به علم و معرفت مجهز کرده باشد. «مقدم شهرکى» از شهرکرد ضمن تأیید صحبت‏هاى خانم «محمدزاده»، داشتن تفاهم با همسر را از دیگر ویژگى‏هاى زن موفق مى‏داند. از نظر «میرغنى‏زاده» در خانواده موفق هر کس در جایگاه خود ایفاى نقش مى‏کند و منزلت همه اعضا رعایت مى‏شود، چون اخلاق یعنى ادبِ هر مقام و منزلتى را رعایت کردن.

حجةالاسلام کرمى در توضیح و تکمیل پاسخ‏ها مى‏گوید: «انسان موفق در زندگى کسى است که وقتى به جایى رسید که بر سرنوشت خویش حاکم گردد، پیش از هر چیز به شناخت درست دنیاى وجود خویش بپردازد و با ژرف‏اندیشى و خردورزى با واقعیت جسمى و روحى خود آشنا گردد، نیز امکانات و توانمندى‏ها و نقاط قوّت خود را دریابد و موانع و لغزشگاهها و نقاط ضعف را باز شناسد، آنگاه به کمک اندیشه و مشاور به برنامه‏ریزى دقیق بپردازد و با تصمیم و هدفمندى گام‏هاى اساسى زیر را در راه موفقیت بردارد:
أ) به شکوفایى خرد و اندیشه خویش بسیار بها دهد و با پردازش آن، مدیریت دنیاى وجود خویش را به عقل و اندیشه خود بسپارد.
ب) عواطف و احساسات و کشش‏هاى جسمى را گرامى دارد و پس از به رسمیت شناختن هر کدام، با برنامه‏اى درست به تعدیل و اندازه‏گیرى اندیشمندانه آنها پرداخته و هر کدام را شاخه‏اى از درخت سعادت و موفقیت خویش در زندگى بنگرد؛ نیز به ارضاى صحیح آنها بیندیشد و هر کدام را پله‏اى از نردبان رشد و شکوفایى خویش تبدیل سازد.
ج) آنگاه بکوشد رابطه‏اش را با خود، خدا و همنوع و طبیعت، حکیمانه و آگاهانه تنظیم کند تا در جایگاه شایسته و بایسته‏اش قرار گیرد و به احساس سعادتمندى و مفید و مسئول بودن و داشتن نقش ارزشمند و هویت واقعى خویش دست یابد.
اینها اساس و چارچوب کلى موفقیت فرد و خانواده است. اگر چنین اساسى در زندگى بود ره‏آوردش این مى‏شود که زن به خودباورى مى‏رسد، اعتماد به نفس پیدا مى‏کند، جایگاه خود را مى‏یابد، به هویت اجتماعى و فرهنگى و معنوى خود راه مى‏گشاید و از اینکه در جهان آفرینش زن یا دختر است، احساس کوچکى و دلزدگى نمى‏کند. با این بیان زن یا انسان موفق کسى است که در برداشتن این چند گام توفیق یابد: خودشناسى، خودسازى، تنظیم رابطه درست و عادلانه با آفریدگار و خود و همنوعان و جهان پیرامون.

خانواده موفق آن است که:
1 - مولود خانه را، چه پسر و چه دختر، به عنوان انسان پیشواز کند.
2 - او را از نظر تغذیه جسمى با غذاى سالم و کامل و بهداشتى و حلال تغذیه کند.
3 - در نظر داشته باشد که افزون بر جسم، داراى روح لطیف و تعالى‏خواه انسانى است و روح او نیاز به مهر و محبت و تغذیه خالصانه عاطفى و انسانى دارد، به همین دلیل او را از مهر و محبت سیراب سازد.
4 - افزون بر اینها داراى سیستم اعصاب است و نیاز به آگاهى‏هاى متنوع و فرهنگ و ادب و اخلاق و تخصص و کارآیى و فراگرفتن راه درست زندگى و سبک پیمایش موفق آن را دارد. پس باید به خود، خرد علمى و تجربى بدهد.
اگر خانواده توانست این گام‏ها را جهت رشد و شکوفایى اعضا خویش بردارد و امکانات لازم را فراهم آورد، موفق است.»

وضعیت کنونى زن ایرانى‏

«طاهره محمدى» آموزگار از قم معتقد است زنان ایرانى در شرایط خوبى بخصوص در مشاغل دولتى به سر مى‏برند اما «فیروزى» مى‏گوید: «زنان، بردگان جنسى هستند» و «مقدم شهرکى» وضعیت زنان ایرانى را داراى پیشینه‏اى درخشان و رو در رو با آینده‏اى پر خطر و نامعلوم مى‏داند.
«مرضیه معمارى» از بروجرد عقیده دارد زنان ایرانى در چارچوب مقررات اسلامى زیر لواى اسلام ناب محمدى(ص) خوشبخت‏ترین زن دنیا مى‏باشند، ولى از نظر «ملک‏زاهدى» از اراک، وضعیت بانوان ایده‏آل نیست.
«میرغنى‏زاده» بر این باور است که زن ایرانى با توجه به هویت و توانایى‏هاى بى‏نظیرش مى‏خواهد رشد کند، اما همیشه دچار افراط و تفریطهایى مى‏شود و تا کنون نتوانسته آنچنان که شایسته است، زندگى کند.
«اعظم الله‏داد» از کرج، زن ایرانى را انسانى واقع‏گرا و صبور معرفى مى‏کند که زمانى مى‏تواند تمام معیارهاى موفقیت را داشته باشد که گام‏هایش را استوارتر بردارد، آن هم در جهت رسیدن به اهداف ارزشمند و عالى تربیت نسلى موفق.
«لیلا افضلى» استاد دانشگاه از زنجان مى‏گوید: «زن ایرانى در پیشرفت جامعه در عرصه‏هاى سیاسى، اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى پا به پاى مردان در حرکت است.»

راضى از زن بودن خود

«افضلى» ضمن ابراز رضایت از جنسیت خود، این گونه توضیح مى‏دهد که در دین مبین اسلام زنان داراى ارزش خاصى در پیشگاه الهى هستند، به طورى که مشمول «اَلْجنةُ تَحتَ اَقدامِ الاُمهات» مى‏باشند. به خاطر نقش حساس و محورى‏شان در خانه، امکان و توان پایه‏گذارى زیربناى جامعه‏اى صالح و سالم را از طریق تربیت فرزندان شایسته دارند.
«الله‏داد» مى‏گوید: «از زن بودن خود راضى هستم زیرا معتقدم زن با وجود داشتن احساسات قوى و کامل لازمه جنسیت و کارکردنش در خانواده از قوه عقل و درایت بالایى نیز بهره‏مند است.»
«فیروزى» مى‏گوید: «به خاطر امنیت و آزادى که در محیط خانواده دارم بله، هر چند از اینکه یک زن در یک جامعه مردسالار هستم بسیار متأسفم.»
«مرضیه معمارى» در توضیح عدم رضایتش از جنسیت خود مى‏گوید: «مردان در اجتماع از امنیت خاطر بیشترى برخوردارند.»
«مقدم شهرکى» نیز ضمن ابراز عدم رضایت از جنسیت خود، بر این موضوع تأکید مى‏کند که اگر مرد بود به علت داشتن آزادى بیشتر، مشکل خود و خانواده‏اش را بهتر حل مى‏کرد.
خانمى از شهرکرد میزان رضایت‏مندى‏اش را از جنسیت خود، محدود به شرایط خانوادگى‏اش مى‏داند و جداى از جامعه و دیدگاه و شرایط آن از زن بودن خود راضى است و معتقد است مهم انجام تکالیف انسانى است، چه زن و چه مرد.
«کارگران» و «محمدزاده» که تا حدودى از زن بودن خود راضى هستند، علت این مسئله را محدودیت‏هایى مى‏دانند که از سوى اجتماع و خانواده بر زنان تحمیل مى‏شود، در حالى که این محدودیت‏ها متوجه مردها نیست.
«میرغنى‏زاده» مى‏گوید: «بله از زن بودن خود راضى هستم، زیرا توانسته‏ام مصداق سخن امام باشم که از دامن زن، مرد به معراج مى‏رود؛ و از سوى دیگر جا افتادن این واقعیت در جامعه «همان طور که جهان بدون مرد، ناقص تلقى مى‏شود، جهان بدون زن نیز ناکامل خواهد بود» نشان از نگاه خوب به زنان است.»
«لیلا» فوق دیپلم و خیاط از اصفهان معتقد است که زن یک انسان کامل است و از این‏رو از زن بودن خود راضى است.
«ساداتى» نیز ضمن ابراز خرسندى و رضایت از زن بودن خود مى‏گوید: «به خودم و شخصیتم و به خدا و آفرینش او ایمان دارم.»

از حجت‏الاسلام کرمى فریدنى، پرسیدیم: اینکه اوّلاً درصد قابل توجهى از پرسش‏شونده‏ها نسبت به زن بودن خود احساس رضایت‏مندى ندارند، ثانیاً وجود این احساس را به جامعه نسبت مى‏دهند و نه به جنسیت خود، چگونه ارزیابى مى‏کنید؟
ناخشنودى تعداد زیادى از زنان و دختران جامعه از زن بودن خویش و عدم احساس رضایت آنان، نشانگر ناهنجارى فکرى و فرهنگى و رفتارى و حقوقى برخى خانواده‏ها و سطوحى از جامعه و یا فرهنگ ملى است و این به چند دلیل است:

1 - اندیشه و نگرش زن ستیز:

با وجود جایگاه شایسته زن در اساسى‏ترین اسناد دینى به عنوان یک انسان و بنده آفریدگار هستى و با وجود جایگاه انسانى او در بارگاه خدا، اندیشه عوام‏زده و بیگانه از روح دین، در برخى خانواده‏ها گرفته تا سطوحى از جامعه و تاریخ و حتى تا حوزه و دانشگاه رواج یافته است که زن را به عنوان انسان کامل نمى‏پذیرد و براى او حقوق، کرامت، استقلال و آزادى در تعیین حق سرنوشت را به رسمیت نمى‏شناسد و برنمى‏تابد؛ چنان که در جلوه‏هاى گوناگون حتى به نام خدا و دین او با دستاویز ساختن برخى داستان‏هاى خرافى و روایات ساختگى به اسارت و تحقیر زن مى‏اندیشند و در راه زن‏ستیزى مى‏کوشند. این اندیشه مخرّب از لحظه‏هاى ولادت کودک و پیش از آن تا دوران رشد و شکوفایى کودک و جوانى و میانسالى و سالخوردگى و حتى مرگ و پس از مرگ مى‏کوشد بر طبل برترى و والایى جنس مذکر و فروترى و حقارت زن بکوبند. نیز مرد را سرپرست و قیم و تصمیم‏ساز و همه کاره و صاحب اختیار زندگى بنگرد، و در برابر آن دختر را رام و فرمانبردار و تصمیم‏پذیر و تحمل‏گر سلطه مذکر و مطیع قیم‏سالارى او ببیند. چنان که مى‏کوشد دانسته و یا ندانسته راه سازندگى و برازندگى و رشد و شکوفایى علمى و عملى و اوج پیشرفت را روى زن ببندد اما به روى مرد بگشاید و امتیازات را به مرد بدهد و انزوا را به زن! این اندیشه را مى‏توان نخستین علت بروز احساس تلخ ناخشنودى زن از زن بودن خود در نظر گرفت.

2 - عملکرد منفى:

افزون بر این اندیشه و نگرش، رفتار خانواده‏ها و جامعه و حکومت نیز که ترجمان اندیشه و نگرش آنهاست گاه بر این مشکل مى‏افزاید و در صحنه‏هاى گوناگون رخ مى‏نماید و اثر تخریبى خود را بر روح و روان لطیف زن مى‏نهد و او را از جنس خود ناخشنود مى‏سازد. کار را به جایى مى‏رساند که برخى از آنها ژست مردانه مى‏گیرند، لباس مردانه بر تن مى‏کنند و مى‏کوشند خود را بدین وسیله انسان و برابر با مرد جلوه دهند.

3 - نابرابرى حقوقى و مناسبات ناعادلانه:

وجود برخى قوانین و مقررات ناعادلانه در مناسبات زن و مرد، نیز سوء استفاده و سوء برداشت در این مورد (که بسیارى قابل حل عادلانه و خردمندانه است) بر این مشکل مى‏افزاید. تا اصلاح اساسى اندیشه منفى و نابرابرى‏هاى حقوقى صورت نگیرد، ناهنجارى رو به گسترش خواهد بود و ضایعات آن رو به فزونى. در حالى که قرآن به صراحت به برابرى انسانى زن و مرد راهگشاست: «یا اَیها الناس اِنَّا خلقناکُم من ذَکَرٍ و انثى و جَعَلناکُم شُعوباً و قبائل لِتَعارَفوا إنّ اکْرَمَکُمْ عِنداللَّه اتقیکُمْ» و هر دو را شایسته زندگى پاک و پاکیزه و حیات طیبه مى‏نگرد، هم زن و هم مرد با ایمان و با اخلاص و پاک روش را. قرآن مى‏فرماید: «مَن عملَ صالحاً مِن ذکرٍ أو انثى لنحیینّهم حیاة طبیة» نیز مرد و زن را فرزند آدم و صاحب کرامت عنوان مى‏سازد و مى‏فرماید: «وَ لَقَد کَرَّمْنا بَنى آدَم» که هم زن را پوشش مى‏دهد و هم مرد را.
نگرش منفى و رفتار ناروا و تبعیضات حقوقى، در شرایطى است که پیامبر(ص) فرمود: «ما اَکْرَم النِّساءَ إلّا کریم و ما اهانَهُنَّ الّا لئیم»؛ انسان‏هاى بزرگ‏منش و با فهم، زنان را گرامى مى‏دارند و انسان به حساب مى‏آورند اما جز انسان‏ها و جریان‏هاى فرومایه و منحط، به زنان اهانت روا نمى‏دارند. با این بیان منشأ بروز نارضایتى زنان از جنسیت خود و همچنین راه درمان این ناهنجارى اجتماعى در گرو تحول فکرى و فرهنگى و اصلاح رفتارى و اخلاقى و برخى مقررات و قوانین مربوط به نظام خانه و خانواده است. دلیل این پیشنهاد آن است که این گروه از زنان راز ناخشنودى را نه به دستگاه حکیمانه آفرینش، که به جامعه و مناسبات ناهنجار آن در مورد زن نسبت مى‏دهند و براى رفع آن هماره در تلاش و کوشش‏اند.

پیشرفت زن ایرانى در 25 سال گذشته‏

افزایش حضور زنان در تحصیلات عالى خبرى است که به نظر «میرغنى‏زاده» در این سال‏ها باعث مسرت و امیدوارى بوده است.
«الله داد»، سفر دختر ایرانى با دوچرخه به دور دنیا را که با هدف شناساندن ایران و فرهنگ کشورمان به جهان انجام شد و با پیام صلح مردم ایران براى دنیا همراه بود، بهترین خبر مى‏داند.
«سعا جودى» و «فیروزى» جایزه صلح نوبل گرفتن «شیرین عبادى» را مهم‏ترین خبر در مورد زنان ایران در سال‏هاى اخیر عنوان مى‏کنند، و «ملک زاهدى» مى‏گوید: «طرح و قوانین تازه در زمینه حمایت از زنان خانه‏دار، بیمه زنان خانه‏دار و در نظر گرفتن اجرت‏المثل در خانه، بهترین و مفیدترین خبرها در مورد زنان مى‏باشد.»
«لیلا» از اصفهان نیز فعالیت اولین گروه شش‏نفره آتشنشان‏هاى زن در ایران را از رویدادهاى مهم در باره زنان مى‏داند که در اثبات توانمندى زنان در جامعه بسیار مؤثر است.
خانم «کارگران» موفقیت یک خانم استاد دانشگاه ایرانى در ابداع نوع جدیدى از لاستیک با استحکام بالا براى خودروها را، خبرى مى‏داند که ضمن جلب توجه همه جهانیان به تلاش و موفقیت خود، جایگاه و نقش مؤثر زنان را در جامعه به اثبات رسانده است.
خانم‏ها «معمارى» و «محمدزاده» معتقدند حضور زنان در عرصه‏هاى مختلف سیاسى و اجتماعى و فرهنگى مى‏تواند از بهترین خبرها باشد. خانم «تشنه‏لب» از بروجرد در پاسخ به این سؤال حضور زنان در مجلس و هئیت دولت را عنوان مى‏کند.

با توجه به عدم یکدستى و یکنواختى جامعه از نظر اقتصادى و توزیع امکانات رشد و رفاه و همچنین از نظر فرهنگى و وجود خرده‏فرهنگ‏ها و اقوام مختلف در کشورمان، بررسى «وضعیت زنان» و شناخت خواسته‏ها و انتظارات آنها به سادگى امکان‏پذیر نیست. اما روى هم رفته و با توجه به آراى مطرح شده در گزارش، مسائل و مشکلات زنان را مى‏توان در حوزه‏هاى اجتماعى و فرهنگى و حقوقى و اقتصادى به برقرار زیر عنوان کرد:
أ) اجتماعى - فرهنگى:
عدم توجه به جایگاه واقعى زنان متناسب با ارزش‏هاى اسلامى را مى‏توان به عنوان اصلى‏ترین مشکل فرهنگى - اجتماعى زنان به حساب آورد که غالباً برخاسته از حاکمیت نوعى نگرش مرد سالارانه بر جامعه است.
- فقدان تعریف مناسب از سطح مشارکت زنان در جامعه از یک سو و تعارض بین نقش‏هاى اجتماعى و خانوادگى زنان از سوى دیگر، از جمله مشکلات زنان، به ویژه زنان شاغل است.
- نقش کمرنگ زنان در عرصه‏هاى اجتماعى و فرهنگى.
- پایین بودن سطح آگاهى‏هاى عمومى، فرهنگى و اجتماعى و بخصوص حقوقى زنان که بستر مشکلات دیگرى چون به کارگیرى خشونت بر ضد زنان است.
- فقدان نهادها و مراکز حامى زنان بى‏سرپرست، بدسرپرست، سرپرست خانوار، زنان مطلّقه، خانه‏دار و همچنین دختران و زنان بزهکار.
ب) حقوقى:
عدم آگاهى عمومى جامعه نسبت به حقوق زنان از یک سو و عدم آگاهى مردان نسبت به تکالیف خود در برابر زنان از سوى دیگر، از بارزترین مشکلات حقوقى زنان به شمار مى‏رود.
همچنین سه عامل تبعیض در قوانین و حقوق کیفرى، ضعف قانون در حمایت از زنان و نداشتن ضمانت اجراى قوانین را مى‏توان به عنوان مهم‏ترین مشکلات حقوقى زنان عنوان کرد.
ج) اقتصادى:
عدم استقلال مالى زنان و بى‏توجهى و گاه بى‏مهرى جامعه به نقش مهم و کارکرد اساسى زنان در خانه و خانواده و کم‏اهمیت انگاشتن آن به تدریج باعث گردیده است که زنان ناگریز براى کسب احترام و شأن اجتماعى و منبع درآمد مالى، راه اجتماع و حضور در آن را برگزیند. متأسفانه برخى زنان این حضور را به هر بها و با هر پیامدى پذیرا مى‏شوند. همین امر بسیارى مواقع به سوء استفاده‏هاى اقتصادى از زنان منجر مى‏گردد.
- عدم وجود یا کمبود زمینه‏هاى مناسب اشتغال و حرفه‏آموزى زنان.
- پایین بودن درصد اشتغال زنان و محدودیت مشارکت صحیح آنها در فعالیت‏هاى اقتصادى.
- درآمد کافى نداشتن زنان سرپرست خانوار، مطلّقه، بیوه و بدسرپرست.

*

بدیهى است همان اندازه که شناخت و طرح مسائل و مشکلات زنان براى حل و رفع آنان مهم و ضرورى است، شناسایى عوامل زمینه‏ساز آنها نیز از ضرورت و اهمیت ویژه برخوردار است. چنانکه اگر مشکلى در پى شناسایى و برجسته‏نمایى، مورد توجه قرار گیرد و در نهایت حل و فصل گردد، اما عوامل و زمینه‏هاى به وجود آمدنش همچنان فراهم و موجود باشد، بار دیگر مثل غده‏اى سرطانى رشد کرده و بزرگ مى‏شود. به همین دلیل در کنار بررسى و توجه به مشکلات زنان، شناخت دلایل و عوامل زمینه‏ساز آنها در خانواده و جامعه ضرورى مى‏نماید. عواملى چون: عدم خودباورى زنان، عدم تناسب برخى قوانین موجود با جایگاه واقعى زن مسلمان، وجود نگرش‏هاى مردسالارانه و دیدگاه جنسیتى نسبت به زنان، همراه با فقدان نگرش‏هاى پویاى فقه شیعه در خصوص زنان و مسائل آنها.

*

از راهبردها و رویکردهاى اساسى براى حل مسائل زنان، مى‏توان به موارد زیر اشاره کرد:
1 - آگاهى‏دهى عمومى به جامعه و زنان نسبت به حقوق و جایگاه زن.
2 - اصلاح نگرش‏هاى منفى نسبت به بانوان و استعداد و توانایى‏هاى آنها.
3 - اصلاح برخى قوانین در خصوص زنان و مسائل مربوط به آنها.
4 - شناسایى راههاى احقاق حقوق بانوان در عرصه‏هاى مختلف که از وجاهت قانونى و ضمانت اجرایى بالا برخوردار باشند.
5 - شناسایى چالش‏ها و مشکلات زنان و انتقال آنها به مسئولان، علما و تصمیم‏سازان جامعه.
6 - توجه ویژه به اهمیت امنیت اقتصادى بانوان به ویژه زنان خانه‏دار جهت حفظ جایگاه و حرمت خانواده.