تساوى جنسیت در آموزش عالى؛ فرصت یا تهدید‏

نویسنده


 

تساوى جنسیت در آموزش عالى؛ فرصت یا تهدید

آتوسا ظرافت‏

[امکان دسترسى برابر به آموزش براى همه به ویژه دختران و زنان در ایران یکى از موفقیت‏هاى جمهورى اسلامى در دو دهه گذشته به شمار مى‏رود که به طور قابل ملاحظه‏اى موجب رشد نرخ باسوادى در زنان گشته حتى در سطح آموزش عالى باعث پیشى گرفتن دختران از پسران در ورود به دانشگاهها شده است. این امر با توجه به افزایش مطالبات آنان در کنار معضلاتى چون بیکارى و ازدواج که جامعه با آن درگیر مى‏باشد، چندى است این پرسش را در سطح کارشناسان مطرح ساخته که افزایش شمار دختران و زنان دانشجو و تحصیل‏کرده چه نقشى در روند توسعه کشور ایجاد کرده و با چه راهکارى مى‏توان این تهدید بالقوه را به فرصت تبدیل نمود؟ عده‏اى بر این اعتقادند که راه برون رفت از این مشکل سهمیه‏بندى جنسیتى در آموزش عالى برابر با نیازهاى بالفعل جامعه است و برخى نیز این امر را تبعیض دانسته، بر راهکارهاى دیگرى تأکید مى‏ورزند. این مقاله به اختصار خوانندگان را با دیدگاههاى مخالفان و موافقان آشنا مى‏سازد.]

انقلاب اسلامى، یکى از مهم‏ترین نمودهاى حضور اجتماعى زنان و از انقلاب‏هایى است که معیارها و نظریات جامعه‏شناسان را به هم ریخت و دگرگونى غیر قابل وصف پدید آورد. شرکت گسترده زنان در پیروزى انقلاب و در انتخابات متعدد، فرصت ایفاى نقش سازنده آنان را در ایجاد و استقرار ارکان مختلف نظام اسلامى فراهم آورد و موجب تأثیرات شگرف در استوارى و پایدارى انقلاب از آغاز تا امروز شد.
در دو دهه اخیر پس از حضور حماسى زنان در عرصه پاسدارى از کیان اسلام، انقلاب و ایران در دوران جنگ تحمیلى در ستادهاى مرکزى پشتیبانى جبهه و جنگ در دهه نخست، شاهد حضور آنان در عرصه‏هاى مشارکت اجتماعى، فرهنگى، سیاسى و اقتصادى هستیم. حضور گسترده زنان در عرصه‏هاى انقلاب سبب شد پس از برنامه اوّل توسعه اقتصادى و اجتماعى کشور که از زنان فقط به عنوان عامل مؤثر در کنترل جمعیت یادشده بود و یا در برنامه دوم که تنها به نیازهاى ورزشى، تفریحى و اوقات فراغت آنان توجه شد، در برنامه سوم با اختصاص ماده 158 قانون برنامه توسعه کشور، موارد متعددى از سیاست‏ها و راهکارهاى اجرایى در ابعاد مختلف، نیازها و ضرورت‏هاى مسائل زنان را مورد توجه قرار داد.
در این برنامه زمینه‏هاى حضور گسترده‏تر زنان در عرصه‏هاى جامعه گنجانده شد. مشارکت گسترده زنان در زمینه‏هاى تصمیم‏گیرى و مدیریتى، آموزش و افزایش توانمندى زنان در کسب پست‏هاى مدیریتى، ایجاد تشکل‏هاى غیر دولتى زنان، حضور بانوان در عرصه‏هاى انتخابات، از جمله دستاوردهاى این برنامه بود.
اجراى برنامه‏هاى اوّل، دوم و سوم توسعه سبب شد برنامه‏ریزان کلان کشور در برنامه چهارم از جنبه‏هاى مختلف به موضوع زنان بپردازند. این جنبه‏ها را مى‏توان در ده محور خلاصه کرد:
1- ارتقاى کیفیت آموزش و دستیابى به فرصت‏هاى برابر، استاندارد کردن فضاهاى آموزشى براى دختران دانش‏آموز، رفع محرومیت‏هاى آموزشى از دختران به شیوه‏هاى مختلف.
2- افزایش سطح کارآیى و ارتقاى شغلى از طریق آموزش‏هاى کوتاه‏مدت براى زنان.
3- تأمین بهداشت مدارس دخترانه، تأمین بیمه خاص زنان.
4- تقویت بنیان و نهاد خانواده بر اساس آموزه‏هاى معنوى، تشکیل شوراى عالى خانواده.
5- تدوین قوانین مربوط به تحکیم خانواده و توانمندسازى گروههاى در معرض آسیب، حمایت از حقوق زنان و برقرارى عدالت جنسیتى در ابعاد مختلف حقوقى، اجتماعى، اقتصادى و اجرایى.
6- رعایت حقوق بنیادین کار و رفع تبعیض در اشتغال و حرفه.
7- برابرى فرصت‏ها براى زنان و مردان.
8- برطرف کردن تبعیض در همه عرصه‏هاى اجتماعى و از بین بردن کلیه اَشکال خشونت علیه زنان.
9- توسعه و ارتقاى مشارکت زنان.
10- گسترش سازمان‏هاى غیر دولتى، نهادها و تشکل‏هاى زنان.

به نظر مى‏رسد امروزه ضرورت توجه به مسائل زنان و چگونگى مشارکت آنان در عرصه‏هاى اجتماع به دلیل رفع نابرابرى‏ها و استفاده مفید از فعالیت‏هاى زنان در دستیابى به توسعه همه‏جانبه است که البته از راهکارهاى مهم آن، آموزش است.
جامعه‏شناسان معتقدند آموزش زنان بخشى از راه حل رفع مشکلات اصلى جامعه از جمله فقر، بیکارى و فساد اجتماعى است و دسترسى برابر به آموزش براى همه و به ویژه دختران و زنان از اولویت زیربنایى برخوردار است.
بنابراین در روند توسعه نمى‏توان به آموزش بى‏توجه بود و نیمى از جمعیت جامعه یعنى زنان را نادیده گرفت. بى‏توجهى به این نیمه سبب رشد ناموزون جامعه مى‏شود که خود بحران در پى خواهد داشت. در این حال بسیارى معتقدند بحرانى که امروز پیش روى جامعه ایرانى در زمینه آموزش زنان به چشم مى‏خورد، افزایش زنان تحصیل‏کرده است.
بر اساس آمار ثبت شده در وزارت علوم، تحقیقات و فناورى در نخستین آزمون سراسرى پس از انقلاب فرهنگى که در سال 1362 برگزار شد در مجموع، 312 هزار و 685 نفر شرکت کردند که از این تعداد، 131 هزار و چهارصد و بیست و هفت نفر زن و 181 هزار و دویست و پنجاه و هشت نفر مرد بودند. در این سال از 42 درصد شرکت‏کنندگان زن فقط 32 درصد پذیرفته شدند و از 58 درصد کل شرکت‏کنندگان مرد، 68 درصد قبول شدند. درصد پذیرش قبولى زنان در این آزمون 8 درصد و براى مردان 2/12 درصد بود.
در سال‏هاى 71 - 1362، تعداد شرکت‏کنندگان مرد و زن تقریباً رشدى نداشت، ولى درصد پذیرش افزایش یافت.
اما آمارها در سال 1379 یعنى هشت سال بعد تغییر کرد و از نظر درصد شرکت‏کنندگان در آزمون سراسرى، فاصله قابل توجهى بین زنان و مردان ایجاد شد و درصد زنان بیش از مردان گشت، به گونه‏اى که تعداد متقاضیان زن براى ثبت نام و شرکت در کنکور در سال 82 - 81، 70/59 درصد و آمار مردان در همین سال‏ها 30/40 درصد بود.
این فاصله در بخش پذیرش دانشجو در دانشگاهها حفظ شد و زنان پذیرفته شده در دانشگاهها در دو سال گذشته 53 درصد و مردان 47 درصد بودند. آمارهاى منتشره سازمان ملل متحد نیز نشان مى‏دهد در برخى کشورها مانند کشورهاى آمریکاى لاتین چون شیلى، کلمبیا، کوبا، نیکاراگوئه، ونزوئلا و اروگوئه یا کشورهاى آسیایى مانند آذربایجان، لبنان، مالزى، جمهورى کره جنوبى و امارات درصد تعداد دختران دانشجو از پسران پیشى گرفته و نرخ ثبت نام پسران کاهش یافته است.
در آفریقاى جنوبى نیز فاصله دختران و پسران در مقاطع آموزش عمومى و متوسطه به نفع دختران بوده است.
نکته جالب توجه در آمار سازمان ملل متحد وضع تحصیلات عالى دختران نسبت به پسران در برخى از کشورهاى اروپایى است که با در نظر گرفتن توسعه‏یافتگى آنان درصد حضور دختران به پسران در آموزش عالى در کشورهایى مانند سوئیس، ژاپن و آلمان 80 به 100 است.
بنابراین حضور دختران در آموزش عالى پدیده‏اى جهانى است، ولى باید توجه داشت که چگونه مى‏توان از این حضور براى استوارى پایه‏هاى توسعه پایدار استفاده کرد.
همواره برنامه‏ریزان بر این نکته تأکید دارند که چنانچه این حرکت در مسیرى منطقى جریان نداشته باشد، بحران‏هایى را ایجاد مى‏کند. همین مسئله سبب شده تا این سؤال در ذهن بسیارى از کارشناسان و تصمیم‏گیرندگان برنامه‏هاى کلان اقتصادى، فرهنگى، اجتماعى و سیاسى شکل گیرد که آیا افزایش شمار دختران و زنان دانشجو و تحصیل‏کرده، به روند توسعه شتاب مى‏دهد یا تهدیدى است که نتیجه آن نبودِ تعادل جنسیتى در آموزش‏دیدگان جامعه است.
دکتر زهرا شجاعى، مشاور رئیس‏جمهور در امور زنان معتقد است: میزان تحولى که در دختران ما پس از انقلاب رخ داد به مراتب بیشتر از دگرگونى رخ داده در پسران بوده است.
وى دلیل اصلى و عمده این مسئله را همخوانى بین فرهنگ مردمى و فرهنگ حکومتى به وجود آمده مى‏داند که سبب تقویت، تعمیق و توسعه امنیت اجتماعى براى رشد و پیشرفت و مشارکت زنان و دختران شد.
به عبارتى، اقدام جدى دولت براى بالا رفتن میزان آگاهى و سواد دختران با پوشش 97 درصدى تحصیل آنان و افزایش ورودى آنان به دانشگاهها تا حدود 60% منجر شد.
شجاعى مى‏افزاید: حالا ما با نسل جدیدى از دختران مواجه هستیم که به لحاظ علمى و فرهنگى باسوادتر شده‏اند. آنها خودباورتر شده و با اعتماد به نفس بیشترى در جامعه حضور یافته‏اند و حتى معتقدند که با دنیاى بیرون و اطراف خود نسبت به گذشته بیشتر آشنا هستند، یعنى دنیاى دختران امروز ما با دنیاى 20 سال پیش مشابه نیست. بنابراین در حال حاضر با انرژى فعال شده و سرمایه انسانى عظیم و جوانى روبه‏رو هستیم که باید قدرت مدیریت و بهره‏مندى سریع و به کارگیرى مناسب آن را در فرآیند کار، توسعه و جلب مشارکت اجتماعى داشته باشیم. اگر نتوانیم این پدیده را به خوبى مدیریت کنیم باید نگران بحران‏هاى اجتماعى باشیم.
مشاور رئیس‏جمهور تصریح مى‏کند که افزایش شمار دانشجویان و فارغ‏التحصیلان زن از دانشگاهها پدیده مبارکى است به شرط آنکه آمادگى لازم براى جذب و جلب آنها را داشته باشیم.
نگرانى که مشاور رئیس‏جمهور به آن اشاره مى‏کند از جمله ناشى از مشکل بیکارى در کشور است. معضلى که سبب شده نیروهاى تحصیل‏کرده و متخصص دانشگاهى پس از فارغ‏التحصیلى به صورت نیروهاى بیکار در جامعه رها شوند.
شجاعى به افزایش خواسته‏هاى زنان تحصیل‏کرده اشاره دارد و مى‏گوید: این گروه از زنان، دنیاى بزرگ‏ترى براى خود مى‏بینند و ترسیم مى‏کنند در حالى که شغل و کار مناسبى ندارند و تمایل جدى و زیادى به ازدواج ندارند. بنابراین اگر آمادگى ایجاد فرصت‏هاى لازم را براى این گروه از زنان نداشته باشیم مى‏تواند به سیلى تبدیل شود و خرابى‏هایى را به بار آورد.
در اینجا لازم است اشاره‏اى داشته باشیم به نرخ اشتغال زنان فارغ‏التحصیل سال گذشته که 49 درصد نسبت به سال 80 - 79 رشد داشته است در حالى که نرخ اشتغال فقط 6 درصد رشد داشت و نرخ بیکارى نیز 6/34 درصد افزایش یافت.
این آمارها نشان مى‏دهد که درصد قابل توجهى از زنان فارغ‏التحصیل مانند فارغ‏التحصیلان مرد با مشکل بیکارى پس از تحصیل مواجه‏اند و جامعه در درجه اوّل با بیکارى دست و پنجه نرم مى‏کند.
حجت‏الاسلام و المسلمین مجید انصارى، معاون حقوقى و امور مجلس رئیس‏جمهور در این مورد معتقد است: ریشه بسیارى از عقب‏ماندگى‏ها و ظلم‏هایى که به خانم‏ها طى تاریخ شده، در جهل و بى‏سوادى آنها بوده است و هر گامى که در جهت ارتقاى دانش و معلومات آنها برداشته شود، در حقیقت گامى در مسیر برآوردن همه‏جانبه حقوق آنهاست. از سوى دیگر، بهبود کمّى و کیفى سطح دانش و سواد زنان موجبات راهیابى آنها را به عرصه‏هاى مختلف از جمله تحصیلات عالى و دانشگاهها فراهم مى‏کند.
وى مى‏افزاید: دانشگاهها منبع پشتیبانى و تأمین نیروهاى انسانى کشور هستند، ولى در حال حاضر نظام آموزش عالى کشور بدون در نظر گرفتن نیاز بازار کار، به تربیت نیروهایى مى‏پردازد که کوچک‏ترین تأثیرى در بازار اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى کشور ندارند.
وى اضافه مى‏کند: بنابراین بحث جنسیتى در فارغ‏التحصیلان مطرح نیست و فارغ‏التحصیلان خانم و آقا هر دو با معضل بیکارى مواجه‏اند.
وى معتقد است زنان باید در رشته‏هایى تحصیل کنند که امکان فعالیت در آن رشته تحصیلى در جامعه کنونى فراهم باشد، نه اینکه در رشته‏هایى تحصیل کنند که امکان اشتغال آنان تقریباً صفر است.
آقاى انصارى با تأکید بر اینکه مخالف تحصیل زنان در رشته‏هاى مختلف دانشگاهى نیستیم مى‏گوید: وقت و امکانات باید مصروف رشته‏اى شود که دستاوردى براى کشور به همراه داشته باشد، بنابراین باید تعداد پذیرفته‏شدگان براى گروههاى تحصیلى و رشته‏هاى خاص، سهمیه‏بندى شود تا خانم‏ها در رشته‏هایى تحصیل کنند که امکان اشتغال براى آنان فراهم است.
آقاى انصارى از مخالفان سهمیه‏بندى جنسیتى براى برخى رشته‏هاى تحصیلى دانشگاهى است و تأکید دارد که سهمیه‏بندى باید بر مبناى نیاز بازار کار کشور انجام شود، نه بر اساس جنسیت متقاضیان تحصیل در دانشگاهها.
خانم شجاعى، مشاور رئیس‏جمهور در امور زنان نیز بر این نکته تأکید دارد که این همه فارغ‏التحصیل رشته‏هاى جغرافیا، تاریخ، معارف اسلامى، فلسفه و ... که در دانشگاهها تربیت مى‏شوند در کدام سازمان، نهاد و مراکز تخصصى کشور کاربرد دارند و به آنها نیاز است؟ اینکه افراد فقط مدرک بگیرند، ولى تأثیرى در روند توسعه کشور نداشته باشند، مى‏تواند لطمه بزرگى به کشور و نیروهاى جوان وارد کند.
وى معتقد است: پذیرش دانشجو باید با برنامه‏ریزى و مدیریت آینده انجام شود و دختر یا پسر بودن آن مهم نیست.
در این میان، موافقان طرح سهمیه‏بندى جنسیتى براى داوطلبان ورود به دانشگاهها این اقدام را در جهت منافع زنان مى‏دانند و آن را براى کاهش آمار رو به رشد بیکارى زنان تحصیل‏کرده در آینده مفید مى‏شمرند. گرچه آمارهاى منتشره این نکته را ثابت مى‏کند که روند متقاضیان کار در بین زنان تحصیل‏کرده رو به افزایش است، ولى مخالفان این نظریه، بیکارى را معضل اصلى جامعه امروز مى‏دانند. آنها با اشاره به آمارهاى ارائه شده از سوى وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکى در زمینه درصد جویندگان کار در رشته‏هاى پزشکى در سال 81، معتقدند 75 درصد زنان فارغ‏التحصیل، جویاى اشتغال در زمینه پزشکى بودند، در حالى که این رقم در مردان 25 درصد بوده است.
این آمارها نشان‏دهنده شانس کمتر زنان تحصیل‏کرده در دستیابى به شغل مورد نظر است. به گونه‏اى که آمار فارغ‏التحصیلان رشته پزشکى در سال 81 نشان مى‏دهد در این سال 42 درصد فارغ‏التحصیلان زن و 58 درصد مرد بودند، بنابراین زنان شانس کمترى در اشتغال داشتند.
دکتر الهه کولایى، نماینده سابق مردم تهران در مجلس ششم شوراى اسلامى مى‏گوید: از نخستین افرادى بودم که نسبت به روند افزایش دختران در دانشگاهها هشدار دادم، ولى موافق سهمیه‏بندى جنسیتى نبوده و نیستم؛ بلکه تا زمانى که به ظرفیت‏هاى بازار کار کشور توجه نشود فرصت افزایش حضور بیشتر دختران در دانشگاهها به تهدیدى تبدیل مى‏شود که منظور از آن افزایش شمار فارغ‏التحصیلان بیکار است، نه اینکه دختران عامل محدودکننده فرصت اشتغال براى پسران تلقى شوند.
وى مانند بسیارى از مخالفان سهمیه‏بندى جنسیتى داوطلبان دانشگاهها بر این نکته تأکید دارد که افزایش حضور دختران در عرصه‏هاى تحصیلات دانشگاهى به معناى برنده شدن دختران در این مسابقه نیست، بلکه نشان‏دهنده این حقیقت است که صلاحیت و شایستگى علمى در بازار کار معناى خود را از دست داده و انقطاع دانشگاه و بازار کار که معمولاً توجهى به تخصص ندارد، بحران بیکارى را سبب شده است. در این حال، پسران میل کمترى به ادامه تحصیل در دانشگاه دارند و به این ترتیب عرصه براى حضور دختران گسترده‏تر مى‏شود.
این در حالى است که موافقان و طراحان نظریه سهمیه‏بندى جنسیتى براى داوطلبان ورود به دانشگاهها با طرح این نظریه معتقدند مى‏توان با کاهش سهمیه دختران براى تحصیل در برخى رشته‏هاى دانشگاهى، شکستن سدّ کنکور را براى پسران امکان‏پذیر کرد و شانس ورود آنان به دانشگاهها را افزایش داد.
این گروه از نظریه‏پردازان به ظهور برخى از پدیده‏هاى اجتماعى مانند افزایش سن ازدواج در زنان و بروز ناهنجارى‏هاى حاصل از نبود تعادل بین زن و شوهر از نظر مدارج تحصیلى اشاره دارند و معتقدند روند فعلى سبب بروز پدیده‏هاى نامبارک در آینده بسیار نزدیک مى‏شود، چنان که در جامعه فعلى نمونه‏هاى آن به چشم مى‏خورد.
خانم سهیلا جلودارزاده، عضو هیئت رئیسه مجلس ششم نیز با اشاره به اینکه افزایش شمار دختران تحصیل‏کرده دانشگاهى هم فرصت است و هم تهدید، معتقد است باید مشکل اشتغال پسران رفع شود و امکان آموزش‏هایى در اختیار دختران قرار گیرد که مناسب نیازها و توان آنان است. بنابراین مى‏توان بین دختران و پسران تعادل ایجاد کرد. وى تأکید دارد: ما با این نظریه که با افزایش آمار دختران فارغ‏التحصیل از دانشگاهها تعادل طبقاتى بین دختران و پسران به هم مى‏خورد موافق هستیم و مى‏دانیم با ادامه این روند، امکان ازدواج مناسب براى دختران که همسرانى هم‏زبان و هم‏کفو را انتخاب کنند محدود مى‏شود.
خانم جلودارزاده برنامه‏ریزى صحیح و ایجاد اشتغال را مهم‏ترین برنامه تصمیم‏گیرندگان مى‏داند و معتقد است در درجه اوّل باید معضل بیکارى رفع شود. متوقف شدن گسترش دامنه انتظارات زنان براى عهده‏دار شدن مسئولیت‏هاى اجتماعى و دستیابى به شغل مناسب از دیگر برنامه‏هاى طراحان سهمیه‏بندى جنسیتى داوطلبان ورود به دانشگاهها است در حالى که مخالفان این نظریه تأکید دارند که اوّلاً همه دختران فارغ‏التحصیل آموزش عالى متقاضى کار نیستند و اگر هم متقاضى باشند سطح توقعات آنان نسبت به پسران کمتر است و وارد مشاغلى مى‏شوند که پسران، داوطلب آن نیستند.
مخالفان در پیش‏بینى‏هاى آمارى معتقدند نتایج تحقیقات نشان مى‏دهد که رشد گرایش دختران به آموزش عالى در 5 تا 10 سال آینده به ثبات مى‏رسد و این مسئله باعث ایجاد تعادل در متقاضیان و داوطلبان زن و مرد خواهد شد.
از طرف دیگر، بر اساس آمارها در 25 سال گذشته 95 درصد افرادى که از سهمیه ورودى دانشگاهها استفاده مى‏کردند پسر و حدود 5 درصد آن دختران بودند، بنابراین در سال‏هاى گذشته پسرهاى بیشترى وارد دانشگاه شدند و حجم بیشترى از دختران پشت کنکور ماندند. اما از آنجا که پسران به علت‏هاى مختلف مانند ورود به سربازى و بازار کار چندان منتظر قبولى در کنکور نشدند، فرصتى در اختیار دختران قرار گرفت تا چند بار شانس خود را بیازمایند و وارد دانشگاه شوند.
آیت‏اللَّه موسوى بجنوردى نیز از جمله مخالفان طرح سهمیه‏بندى جنسیتى براى داوطلبان ورود به دانشگاههاست. وى معتقد است هر گونه تبعیض، ناشى از رسوبات فرهنگ جاهلیت است و موضوع محدود کردن ورود دختران به دانشگاهها به منزله نادیده گرفتن حقوق مسلّم افراد است.
گروه مخالفان نظریه ایجاد محدودیت سهمیه دختران براى ورود به دانشگاهها با تأکید بر نقش مادرى زنان و تربیت نسل‏هاى آینده معتقدند تربیت فرزندان به دست زنان تحصیل‏کرده بیکار بهتر از زنان کم‏سواد است، بنابراین نمى‏توان سلامت جامعه و نسل آینده را با زنان کم‏سواد تضمین کرد.
چه باید کرد؟ جامعه جهانى امروزه به سرعت در حال تبدیل شدن به جامعه‏اى اطلاعاتى است که با بهره‏گیرى از پدیده‏هاى نو، توسعه را در گرو بهره‏گیرى از فناورى‏هاى اطلاعاتى مى‏داند. در این جامعه اهمیت و برترى تفکر بر نیروى بدنى بیش از پیش نمایان شده است. بنابراین جامعه‏اى مى‏تواند به توسعه همه‏جانبه دست یابد که مبتنى بر دانش و دانایى است و در آن دسترسى به اطلاعات امکان‏پذیر است.
حال اگر قرار باشد افزایش شمار دختران و زنان فارغ‏التحصیل دانشگاهى را در کشور تهدید تلقى کنیم چگونه مى‏توانیم از فناورى‏هاى اطلاعاتى براى توسعه بهره‏مند شویم؟! وقتى نیمى از افراد کشور توانایى و سواد بهره‏گیرى از این امکانات را نداشته باشند و به عنوان مثال شکاف جنسیتى در زمینه ICT(فناورى اطلاعات توسعه‏اى) به وجود آید و دسترسى نیمى از افراد جامعه یعنى زنان به این اطلاعات امکان‏پذیر نباشد، چگونه مى‏توان به توسعه دست یافت؟
به نظر مى‏رسد بهترین اقدامى که برنامه‏ریزان به ویژه در بخش آموزش و آموزش عالى کشور باید به آن توجه کنند، ایجاد تعادل بین بازار کار و متقاضیان و داوطلبان تحصیل در دانشگاهها است. باید رشته‏هاى تحصیلى در دانشگاهها ایجاد شود که با بازار کار، صنعت و برنامه‏هاى اقتصادى کشور هماهنگ باشد. علاوه بر این، باید توجه کرد جهان به چه سمتى حرکت مى‏کند. مى‏توان با بهره‏گیرى از دانش، ابزارها و فناورى‏هاى نوین زمینه‏هاى ایجاد اشتغال را فراهم کرد تا جامعه تحصیل‏کرده را از بیکارى نجات داد و از توان متخصصان در پیشبرد اهداف توسعه سود جست.
این نکته را نباید فراموش کرد که براى توسعه باید تمام افراد جامعه آماده باشند.