دختران فرارى، زنان رها، چرا و چه باید کرد؟

نویسنده


 

دختران فرارى، زنان رها، چرا و چه باید کرد؟

زهره دهخدا با همکارى محمدکاظم اطمینان‏

[افزایش روزافزون فرار دختران از کانون گرم خانواده و پیامدهاى مخرب آن بر فرد، خانواده و جامعه یکى از آسیب‏هاى اجتماعى جدى است که طى سال‏هاى گذشته گریبانگیر جامعه ایرانى شده است. اگر چه عوامل متعدد و مختلف اقتصادى، فرهنگى و اجتماعى موجبات خانه‏گریزى دختران را فراهم مى‏آورد اما برخورد ناصحیح متولیان امر و عدم برنامه‏ریزى درست و منسجم در این زمینه را نباید نادیده انگاشت. پدیده زنان ویژه و خیابانى نیز از جمله یکى از مهم‏ترین پیامدهاى دختران فرارى است که در همین راستا قابل تحلیل است.
این نوشتار کوشش دارد از زبان کارشناسان و آمارهاى موجود ریشه‏ها و عوامل این پدیده شوم را شناخته، پیامدهاى ناشى از آن را گوشزد کند.]

پیشگفتار

در فرهنگ ما و در خانه مرد ایرانى، زنان و دختران، داراى حرمتى ویژه‏اند؛ که اگر زیر پا گذاشته شود، حرمت خانه و مرد نیز از بین مى‏رود. زنان و مردان ما قرن‏ها با این فرهنگ زندگى کرده‏اند و این باور با آنان همراه بوده است. در سال‏هاى سیاه حکومت پهلوى بویژه در سالهاى پایانى آن، این فرهنگ دستخوش آفت شده بود. انقلاب اسلامى نویدبخش حیات دوباره آن بود اما اکنون در جامعه ما برخى دختران و زنان از این فرهنگ روى‏گردان شده‏اند و به هر دلیل تحمل و برتافتن مشکلات آن را در خود نمى‏بینند. اینان براى رها شدن از چالش‏ها از خانه مى‏گریزند و ایده‏آل‏هاى بى‏حد و مرز زندگى‏شان را که فرسنگ‏ها با واقعیت فاصله دارد، در خیابان‏ها جستجو مى‏کنند. اینان هر چند اندک باشند اما نمى‏توان نگران این پدیده نبود بویژه اگر شاهد گسترش این ناهنجار باشیم.
اینان شاید نمى‏دانند «دخترى» که در چنین «فرهنگى» و «جامعه‏اى» زندگى مى‏کند، پس از فرار، به سرنوشت خوشایندى نمى‏رسد و گریزشان به سقوط در غرقاب فساد و تباهى مى‏انجامد. اى‏بسا نمى‏دانند که پس از فرار، هر فرد سودجو و فرصت‏طلبى مى‏کوشد به گونه‏اى از جسم و روح‏شان بهره‏گیرد و آنها را به انواع کارهاى غیر اخلاقى مجبور کند.
گویا نمى‏دانند با کار نادرست خود، جداى از گرفتارى‏هاى شخصى و مشکلات عاطفى، به گسترش روزافزون ناهنجارى‏ها کمک مى‏کنند و با شیوع بیمارى‏هایى مانند ایدز، سلامت جامعه را به خطر مى‏اندازند.
شاید نمى‏دانند که فرهنگ زشت فرار، روز به روز، باورهاى مذهبى، شرم، حیا و متانت مثال‏زدنى دختران و پسران کشور اسلامى‏مان را به سوى تباهى، بى‏بندوبارى، بى‏دینى و بى‏غیرتى مى‏کشاند. گویا نمى‏دانند که فرار و پیامدهاى ناشى از آن، جامعه اسلامى را مورد هجوم و یورش دشمنان و آویزه دست مخالفان قرار مى‏دهد، جامعه‏اى که با خون هزاران شهید آبیارى شده است. اى‏بسا نمى‏دانند که ....
در این گزارش قصد داریم با استفاده از نظر کارشناسان به بررسى پدیده «دختران فرارى» و سپس «زنان رها» بپردازیم و عوامل، ریشه‏ها و پیامدهاى ناشى از آن را در جامعه اسلامى مطرح کنیم.

تاوان یک اعتماد

دختران از خانه مى‏گریزند، گرچه مى‏دانند گریز سرآغاز لغزیدن در سراب است؛ سرابى که رفتن در پى آن، غلتیدن در چاه تباهى را به همراه دارد. اما آنها به خاطر احساس ناامنى در خانه، روابط نامهربانانه پدر و مادر یا ناپدرى و نامادرى، احساس نیاز به محبت و عواطف، وجود پدر فقیر و معتاد، فقر فرهنگى و اقتصادى خانواده، گاه آزارهاى جسمى و جنسى برخى اعضاى خانواده، عشق و عاشقى و جوانى و ناپختگى، به دست آوردن وضعى بهتر و مطلوب براى زندگى، طلاق و جدایى والدین و ... از خانه مى‏گریزند، تا به خیال خویش از ناملایمات گریخته باشند!
اما اندکى پس از فرار، از چشم شکارچیانِ حرمت انسانى دور نمانده و گرفتار دام آنها مى‏شوند و پس از آنکه کار از کار گذشت، دیگر روى بازگشت به خانه را ندارند و آرام آرام تن به غرق شدن و آلودگى بیشتر مى‏سپارند و گرفتار باندهاى فساد مى‏شوند و همچون زنان خیابانى، ضیافت در گنداب را تجربه مى‏کنند. پسران هرزه، اولین شکارچیانى که گاه و بیگاه و مخصوصاً شب‏ها در پارک‏ها به امید یافتن این‏گونه دختران، پرسه مى‏زنند، چنانچه با دخترى که به هر دلیل از خانه خارج شده باشد روبه‏رو شوند، از آن طعمه نخواهند گذشت. نیز شکارچیان حرفه‏اى، از این دختران به راحتى نخواهند گذشت. هر دختر براى آنها میلیونها ریال مى‏ارزد، پس چرا از او بگذرند؟
یک تعارف، احوالپرسى و گاه دعوت به یک شام ... چقدر مى‏ارزد؟ در برابر تعارف و احوالپرسى و شام، طعمه‏اى به چنگ مى‏افتد که مى‏توان حداقل چندین سال از جسم و روح او کار کشید و میلیون‏ها تومان و هزاران دلار استفاده کرد.
دخترى که به خاطر اعتماد، به چنین سرابى کشیده شد، دیگر در خانه جایگاهى نخواهد داشت. جاى او در پارک‏ها و خیابان‏ها است، او مانند بره‏اى مطیع کار مى‏کند، براى او فقط جاى خواب و قوت بخور و نمیر کافى است.

محقق و پژوهشگر/ مسائل دینى و مذهبى باید به نوجوانان تفهیم شود

حجت‏الاسلام «رضا مهکام» داراى تحصیلات حوزوى و دانشجوى کارشناسى ارشد روانشناسى بالینى است که کتاب «خانه گریزى دختران» از ایشان اخیراً چاپ شده است.
با ایشان به گفتگو مى‏نشینیم تا نظریات وى را درباره ریشه‏ها و پیامدهاى فرار دختران بعد از انقلاب اسلامى جویا شویم.

بحث فرار دختران از خانه از چه زمانى در جامعه مطرح شد؟

فرار دختران از خانه را نمى‏شود به مقطع و زمان خاصى نسبت داد. این پدیده هم قبل از انقلاب مطرح بوده و هم بعد از انقلاب، و تا کنون هم در جامعه ما به عنوان یک مشکل مطرح است. پیش از انقلاب بنا به دلایلى و پس از انقلاب هم تا سال 72 الى 73 تقریباً در جامعه کمرنگ بود اما بعد از این سال‏ها جهش گرفت. پررنگ شدن بیش از حد این قضیه مى‏شود گفت سیاسى بود، یعنى بعضى مى‏خواستند با مطرح کردن این‏گونه آسیب‏ها در جامعه، نظام و عملکرد مسئولان را زیر سؤال ببرند و دل‏شان به حال دختران فرارى نسوخته بود.

پدیده فرار دختران قبل از انقلاب هم وجود داشته و در حال حاضر نیز وجود دارد، ولى چرا الان بحث فرار دختران به این شدت در جامعه مطرح است؟ چرا آمار فرار دختران نسبت به قبل از انقلاب افزایش داشته است؟

البته نمى‏شود آمار الان را با پیش از انقلاب مقایسه کرد چرا که اوّلاً قبل از انقلاب اگر آمارى داده مى‏شد، دقیق نبود. از طرفى مؤسساتى که متولى و مسئول رسیدگى به این قضیه (نگهدارى دختران فرارى و ساماندهى آنان) بودند، مثل الان وجود نداشت. نتیجه اینکه بعد از انقلاب بروز و ظهورش بیشتر بوده است. علتش به متولیان امور فرهنگى و سیاسى جامعه برمى‏گردد. کشمکش‏هاى سیاسى که در جامعه هست و کشور را به غرقاب سیاسى مى‏کشاند، باعث مى‏شود متولیان جامعه بیشتر درگیر مسائل سیاسى باشند. بسیارى از مسائل جامعه در حاشیه و اثرپذیرنده از سیاست هستند. سیاست آنقدر در بعضى مسائل ریشه دوانیده که باعث شده بسیارى وظیفه اصلى‏شان را از یاد ببرند. عدم توجه کافى مسئولان به جوانان و نوجوانان و خانواده‏ها باعث شدت گرفتن این قضیه شده است. خانه‏گریزى دختران، محصول چند سال اخیر نیست. اگر بخواهیم ریشه‏اى بررسى کنیم باید بگوییم به رغم آنکه انقلاب صورت گرفت و کشور ما اسلامى شد اما متأسفانه فرهنگ‏سازى علمى و دقیق روى خانواده‏ها کار نشد تا جلوى خیلى از مسائل گرفته شود. درگیرى کشور و مسئولان با جنگ، منافقین و ... اینها همه باعث شد که خیلى از مسائل مورد غفلت واقع شود. از طرفى عملاً بعد از جنگ و شروع دوران سازندگى نسبت به فرهنگ‏سازى، ضعف و بى‏مهرى ملاحظه شد و فرهنگ‏سازى، هنجارسازى و اطلاع‏رسانى صحیح در مورد مشکلات جوانان و خانواده‏ها صورت نگرفت. حتى درباره آسیب‏ها و ناهنجارى‏ها، بعضى فقط با نوشتن مقالاتى کوتاه و ... سعى کردند وجدان خود را راحت کنند و این طور وانمود کنند که در جامعه خبرى نیست. از یک طرف صدا و سیما که مى‏توانست با سریال‏هاى پرمحتوا و هدفدار در این زمینه به خانواده‏ها آموزش بدهد، متأسفانه با الگودهى غلط به نوجوانان (و حتى در مواردى) باعث ایجاد انگیزه فرار دختران از خانه مى‏شد.

دین و مذهب تا چه حد مى‏تواند در پیشگیرى از فرار دختران مؤثر باشد؟

به جرئت مى‏توان گفت که بیشتر دختران فرارى، در خانواده‏هاى کاملاً بى‏دین یا در سطح پایین مذهبى زندگى مى‏کنند. دختران فرارى، از آموزه‏هاى دینى آگاهى ضعیفى دارند و اعتقاد چندانى به معارف دینى ندارند. یکى از عواملى که در افزایش فرار، تأثیر داشته است و دارد، بى‏اطلاعى و ناآگاهى از دین و مسائل دینى در خانواده‏ها و خودِ فرد است. خانواده‏هاى دین‏مدار و آشنا به معارف اسلامى، کمتر در معرض خطر فرار دختران قرار دارند. خطر فرار، خانواده‏هاى بى‏دین و ناآگاه از مسائل دینى را بیشتر تهدید مى‏کند.

با توجه به مطالعات و تحقیقاتى که داشتید نقش مطبوعات و صدا و سیما را پس از پیروزى انقلاب اسلامى تا کنون در پیشگیرى فرار دختران از خانه به چه صورت مى‏بینید؟

مطبوعات با بالا بردن اطلاعات و آگاهى‏ها، خانواده‏ها را به سمت تربیت بهتر فرزندان راهنمایى مى‏کنند و با آموزشِ ملاک‏هاى درست ازدواج، سن ازدواج، مسائل زناشویى، اعتیاد و ... آموزش‏هاى لازم را به خانواده مى‏دهند و از بروز نابسامانى‏ها و از هم پاشیدگى خانواده مى‏کاهند.
اما متأسفانه بعضى از مطبوعات جامعه را به سوى فرهنگى نادرست ولى به ظاهر جذاب مى‏کشانند. تعدادى از مجله‏ها و روزنامه‏ها، خواسته یا ناخواسته، براى بالا بردن شمارگان خود و جذب مخاطب، مقاله‏هایى را چاپ و منتشر مى‏کنند که با هویت ملى و فرهنگ دینى ما در تضاد است. آیا چنین مجلاتى که با چاپ مقالات مختلف و به ظاهر جذاب، زمینه فرار نوجوان را از خانه فراهم مى‏کنند، مى‏توانند ادعا کنند که با چاپ یک مقاله کوچک در زمینه پیشگیرى از فرار، به صورت گزارش کوتاه، رسالت خود را انجام داده‏اند یا این عمل سرپوشى است براى فعالیت‏هاى مغرضانه یا ناآگاهانه برخى نشریه‏ها؟
صدا و سیما و به ویژه تلویزیون جزو وسایل و رسانه‏هایى هستند که بیشترین تعامل و گسترده‏ترین ارتباط را با نوجوان و جوان دارند و شاید تأثیرگذارترین عامل پس از خانواده بر ذهن و روح نوجوانان باشند.
اما سطح زندگى افراد را در سریال‏ها و فیلم‏هاى تلویزیونى در نظر بگیرید. دختر و پسر جوانى که تازه ازدواج کرده‏اند و شوهر مثلاً روزنامه‏نگار تازه‏کارى است، در یک آپارتمان بزرگ با پرده‏هاى آنچنانى با مبلمان شیک و یخچال فریزر و بهترین وسائل زندگى مى‏کنند، آیا این وضع با واقعیت جامعه سازگار است؟
چند درصد جوانان در ابتداى زندگى همه امکانات لازم را در اختیار دارند؟ آیا سریال‏هایى از این دست توقع و انتظار عمومى جوانان را بالا نمى‏برد که باید در ابتداى زندگى همه امکانات را داشته باشند؟ آیا نتیجه آن تأخیر در ازدواج نخواهد بود و هزاران آیا و چرا و پیامدهاى سوء دیگر؟!
بنابراین بى‏توجهى به مسایل فرهنگى، روان‏شناختى و تربیتى در ساخت فیلم‏ها و سریال‏ها، آثار مخربى بر روان نوجوان مى‏گذارد و مى‏تواند او را به سوى ناهنجارى‏هاى گوناگون بکشاند که یکى از آنها، فرار است.

چه راهکارهایى از سوى متولیان امر و جامعه در پیشگیرى از فرار دختران به کار گرفته شده و پیشگیرى بهتر نیازمند چه اقداماتى است؟

در حال حاضر قانونى‏ترین متولى نگهدارى دختران، بهزیستى است که با پوشش دادن این دختران در مراکز، مداخله در بحران، خانه‏هاى سلامت، مراکز بازپرورى و ... سعى مى‏کنند به این افراد که مشکل روحى و روانى دارند کمک کند. اما با این حال امکانات جا و بودجه کافى ندارد. حتى در بعضى از این مراکز کادر و نیروى کافى وجود ندارد. وظیفه متولیان امر است که علاوه بر گسترش چنین مراکزى، مراکزى را هم که در حال حاضر وجود دارد، از نظر امکانات و تأمین نیرو حمایت کنند.
براى پیشگیرى بهتر و بیشتر هم، جامعه باید در سطح کلان فعالیت کند. مطبوعات، صدا و سیما، خانواده‏ها و مدرسه با توجه به تأثیر تربیتى که روى نوجوانان دارند، مى‏توانند در پیشگیرى از ناهنجارى‏ها بسیار مؤثر باشند. همچنین رسانه‏ها و مطبوعات و حوزه‏هاى علمیه در شهرهاى مختلف باید روى دیندارى خانواده‏ها کار کنند. آمار نشان مى‏دهد بیش از 90% دختران فرارى از خانواده‏هاى کم‏مذهب یا کاملاً بى‏مذهب هستند. این وضع نشان مى‏دهد که اصول مذهب درست به خانواده‏ها آموزش داده نشده و خانواده‏ها نتوانسته‏اند اصول مذهبى و اخلاقى را درست به فرزندان انتقال دهند. متولیان امور فرهنگى، وزارت ارشاد اسلامى، رسانه‏هاى جمعى و ... باید روى این زمینه کار کنند و گرنه بیم تباهى و فساد جامعه مى‏رود.

* * *
چه کسى مسئول پدیده فرار است؟

در سال‏هاى اخیر حرکت رو به افزایش این فرایند، بر نگرانى‏هاى خانواده و جامعه افزوده است و پیامدهاى منفى آن تأثیر بسیار نامطلوبى را براى خانواده و جامعه ایجاد کرده است که به سختى جبران مى‏شود و یا هرگز قابل جبران نخواهد بود. اما به این موضوع درست اندیشه نشده که چرا جوانان از خانه مى‏گریزند؟ در حالى که مدام از افزایش و عواقب دردناک این پدیده سخن گفته مى‏شود، شخصى یا نهادى پاسخگوى این پرسش نبوده که چه کسى مسئول این پدیده است؛ خانواده، جامعه، ارگان‏ها، افراد مسئول، مربیان یا مراجع مسئول؟

نقش خانواده‏

خانواده پیکره اصلى جامعه است و نقش مهمى در پرورش فرزندان دارد. والدین باید با ایجاد روابط سالم و دوستانه با فرزندان و پاى‏بندى عملى به آموزه‏هاى اسلامى و بها دادن به فرزندان‏شان آنها را از لحاظ شخصیتى و روانى، متعادل و سالم بار بیاورند.
پدر و مادر باید به نیازهاى جسمانى و روانى فرزندشان توجه داشته باشند و آنها را درک کنند. وقتى در خانواده به جاى توجه به این مسائل و نیازها، فقر فرهنگى و تربیتى و رفتارى و اقتصادى حاکم شد، دختران خانه را ترک مى‏کنند. آنها به پندار خود مى‏روند تا به یک زندگى بهتر و با وضعى مطلوب‏تر برسند و آرامش و محبت را تجربه کنند، اما خواسته و ناخواسته دچار انحرافات اجتماعى مثل اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الکلى، توزیع مواد مخدر، سرقت، تشکیل خانه‏هاى فساد، مى‏شوند و نهایتاً برچسب زنان خیابانى را یدک مى‏کشند.

تأثیر جامعه بر روند فرار

جامعه هم مسئول است. بدون شک ایجاد محیط براى رشد فضایل اخلاقى بر اساس ایمان و تقوا، رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه براى همه در تمام زمینه‏هاى مادى و معنوى طبق ضوابط اسلامى، جهت ایجاد رفاه و برطرف ساختن هر نوع محرومیت، جز با فراهم آوردن شرایط ظهور و بروز اقتصادى سالم و پویا که از مهم‏ترین وظایف حکومت اسلامى است فراهم نخواهد شد. گذرى هر چند مختصر بر تاریخچه 25 ساله انقلاب اسلامى و تحلیل سبب پیدایش بحران‏ها و معضلاتى همچون فرار دختران از خانه، زنان ویژه، طلاق، اعتیاد و ... گویاى کاستى‏هایى است که در سیاستگذارى‏هاى فرهنگى، اقتصادى، سیاسى و اجتماعى کشور ملاحظه مى‏شود.
جوانانى که با طلوع خورشید انقلاب اسلامى پاى به عرصه وجود گذاشته‏اند، اکنون 25 ساله هستند، با تمامى خواسته‏ها و گرایش‏هاى مادى و معنوى که حداقل آن دستیابى به شغل شرافتمندانه و مناسب شأن خویش، ازدواج راحت و آسان و در اختیار داشتن مسکن است که در آن بیاسایند و جز به تشکیل خانواده‏اى خوشبخت و سعادتمند که زمینه اعتلاى انسانى و سعادت معنوى ایشان را فراهم نماید فکر نکنند. اما این شرایط براى همه آنان فراهم نیست.
اکنون جوان که در سال‏هاى آغازین عمر و در عنفوان شادابى و نشاط (که سرشار از شور دانستن و فهمیدن است و در رویارویى با مناسبات ناعادلانه و دست و پاگیر اجتماعى) از برآوردن عقلانى‏ترین خواسته‏ها و منطقى‏ترین نیازهاى مادى و معنوى زندگى بازمانده است. عصیان و آشوب و بروز رفتارهاى نابهنجار اجتماعى همچون فرار از خانه، پناه بردن به اعتیاد، قاچاق مواد مخدر، سرقت، عدم فرمانبرى از مقررات و قواعدى که خود را قربانى آن مى‏بیند، ایراد خدشه و آسیب بر مناسبات و چارچوب‏هایى که در پیله آن گرفتار آمده، از شیوه‏هاى اعتراض‏گونه غیر مسالمت‏آمیز اوست.

پیامد فقر و ندارى‏

امیرالمؤمنین(ع) مى‏فرماید: «گاه فقر به کفر مى‏انجامد.»
باید برنامه‏ها و راهکارهاى خود را براى حل معضلات و مشکلاتى که گریبان خانواده‏ها و جامعه را گرفته‏اند، بازبینى کنیم و با ارائه راهکارهایى که بتواند آسیب‏هایى همچون دختران فرارى و در سطحى بالاتر، زنان ویژه را کاهش دهد، مسئولیت خویش را در بهسازى جامعه انجام دهیم.
معاونت و کارشناس امور اجتماعى/ ننگ بزرگان و مرگ فقیران، صدا ندارد!
آقاى «محمود محمدزاده» معاونت امور اجتماعى بهزیستى استان اصفهان، حضور ما را براى مصاحبه - به رغم عدم هماهنگى قبلى - به گرمى پذیرا مى‏شود و با وجود تلفن‏ها و مراجعات مکرر در میان مصاحبه، سؤالات‏مان را با حوصله، پاسخ مى‏دهد.
در ابتدا از آقاى محمدزاده مى‏خواهیم درباره عوامل گریز دختران از خانه پس از پیروزى انقلاب اسلامى تاکنون توضیح دهد.
رشد این ناهنجارى پس از پیروزى انقلاب اسلامى مخصوصاً در دهه اخیر برمى‏گردد به رشد سایر آسیب‏هاى اجتماعى.
فقر اقتصادى در خانواده‏ها، یکى از عوامل مهم گریز دختران از خانه محسوب مى‏گردد. دخترى که در خانواده‏اى است که امکانات مالى و تفریحى ندارد، حتى گاهى خانواده‏اش به نان شب محتاج است، فکر مى‏کند که با فرار مى‏تواند به یک سرى آرزوها و آنچه در خانه برایش دست‏نیافتنى بوده، برسد.
از فقر اقتصادى که بگذریم، فقر فرهنگى نیز عامل بسیارى از آسیب‏هاى اجتماعى و از جمله فرار دختران محسوب مى‏شود. پدر و مادرى که صبح از خانه بیرون مى‏روند دنبال کارشان و شب به خانه برمى‏گردند و نمى‏توانند به خاطر درگیرى‏هاى کارى به فرزندان محبت کنند، سبب مى‏شود که محبت را در بیرون از خانه جستجو کنند. چون فرزندان در این خانواده‏ها محبت ندیده‏اند، به امید کوچک‏ترین محبت، به بیرون کشیده مى‏شوند. در کنار درگیرى پدر و مادر، سوء استفاده بعضى از فرزندان از درگیرى کارى پدر و مادر، به بهانه‏هایى همچون رفتن به جشن تولد دوستان، کلاس‏هاى تقویتى و ... باعث مى‏شود کم‏کم با فرار از خانه و انجام بزه آشنا و در ادامه آلوده شوند.
طلاق و جدایى والدین هم یکى از عوامل فرار دختران محسوب مى‏شود. بچه ناپدرى دارد یا نامادرى و به حدى محیط خانواده متشنج است که نمى‏تواند نیازهاى روحى و روانى بچه را ارضا کند. به همین علت از خانه بیرون مى‏زند تا این نیازها را برآورده کند و خودش را از استرس و فشارهاى خانه رها کند.
در کنار این عوامل، اعتیاد پدر و مادر و اکنون اعتیاد پدر و مادر با هم، علتى دیگر براى فرار فرزندان از خانه محسوب مى‏شود. در خانواده‏اى که اعتیاد هست، فرزند احساس امنیت نمى‏کند، چون هر فردى بخواهد در خانه را باز مى‏کند و داخل مى‏شود!

دختران پس از فرار با چه مشکلاتى رو به‏رو هستند و سازمان بهزیستى براى مقابله با مشکلات اینان چه اقداماتى را انجام داده است؟

مشکلات پس از فرار، اقدامات بهزیستى‏

فرهنگ اسلامى جامعه، اصلاً فرار را قبول ندارد، چون فرار با ضریب 99% همراه با آسیب است. دخترى که از خانه فرار مى‏کند با خیلى از مسائل و بزه‏ها آشنا مى‏شود. از طرفى تصورش بر این است که پل‏هاى پشت سرش خراب شده و راهى براى بازگشت به خانواده ندارد. اینجاست که آسیب‏پذیرى دختر زیاد مى‏شود. دختر خود را در شهرى مى‏یابد که پناهگاهى ندارد و از این مسئله هم خبر ندارد که بهزیستى پناهگاهى براى آنها دارد. در این مرحله افراد سودجو و دلال که ممکن است مرد هم نباشند و زنان دلال و دختران آسیب‏پذیرند، به دختران فرارى پناه مى‏دهند و ناخودآگاه دختر در بستر فروش مواد مخدر، روابط نامشروع و ... مى‏افتد.
بهزیستى براى مقابله با مشکلات، در کنار 19 طرح (از جمله در زمینه مشاوره و کاهش طلاق، خانه امن و سلامت، بازپرورى زنان آسیب‏دیده، تلفن حقوق کودک، ساماندهى دختران فرارى و ... که خاص آسیب‏هاى اجتماعى است) براى شناسایى دختران فرارى، مددکار مستقر در ترمینال‏هاى مسافرتى و مددکارى سیار در گوشه و کنار شهر دارد تا بتواند این دختران را شناسایى کند، اگر چه در بعضى موارد متأسفانه شیادان و افراد سودجو زودتر از عوامل ما دختران فرارى را شناسایى مى‏کنند. پس از شناسایى اینان و جذب اعتماد، آنها را عامل خرید و فروش مواد مخدر مى‏کنند یا وارد باندهاى فساد و فحشا مى‏نمایند.

دختران فرارى از چه قشرى هستند، مرفه یا فقیر؟

دختران فرارى را از تمام خانواده‏ها داریم. اما از میان خانواده‏هاى فقیر و کم‏درآمد بیشتر داریم. از طرفى در خانه‏هاى مرفه خیلى از آسیب‏ها و فسادها معلوم نمى‏شود و به قول معروف «ننگ بزرگان و مرگ فقیران، صدا ندارد.»
با این حال فقر در خانواده دلیل بر عدم برخورد درست با دختران نیست، چرا که خیلى خانواده‏هاى فقیر هست که بسیار محترمانه و آبرومند زندگى مى‏کنند و به قول معروف صورت‏شان را با سیلى سرخ نگه مى‏دارند. فرزندان و دختران آنها با وجود فقر اقتصادى خیلى عاقلانه‏تر با مسائل برخورد مى‏کنند. این وضع بیانگر آن است که در برخورد با مسائل و مشکلات جامعه، فقر فرهنگى نقش منفى بیشترى دارد. خانواده‏اى با وجود فقر مالى، به لحاظ توکل و ایمانى که به خدا دارد و ثروتمند و فقیر بودن را خواست و اراده خدا مى‏داند، با مشکلات عاقلانه برخورد مى‏کند، در صورتى که ممکن است خانواده‏اى به رغم امکانات مالى، در صورت روبه‏رو شدن با کوچک‏ترین مشکلى، نادرست برخورد کند.

چرا بعضى از آسیب‏هاى اجتماعى از جمله فرار دختران از خانه در دهه کنونى نسبت به دهه اوّل انقلاب گسترش یافته است؟

متأسفانه سعى نکردیم نوجوانان و جوانان‏مان را براى بعد از خود تربیت کنیم، یعنى اینکه بیاییم تا حدى انتظارات خود را از زمان سنى مشابه خودمان با فرزندان کاهش بدهیم. چون این کار را نکردیم، موجب ایجاد فاصله میان این نسل و نسل قبلى شده‏ایم. نوجوانان این فاصله را هم در مدرسه احساس مى‏کنند و هم در خانواده و هم در جامعه. از طرفى نسل انقلاب هم نتوانستند نسل جدید را به صورت صد در صد معتقد به حفظ دستاوردهاى نظام و انقلاب پرورش دهند. در کنار فاصله ایجاد شده بین نسل جدید و نسل قبلى و عدم انتقال ارزش‏ها به گونه درست به نسل جدید، سرعت انتقالات فرهنگى با توجه به رسانه‏ها و امکانات متعدد از جمله ویدئو و ماهواره و اینترنت، خلأیى را براى نوجوان ایجاد کرده، بسیارى از مسائل ضد فرهنگى را که محصول فکر و برنامه‏ریزى دشمنان انقلاب است به راحتى پذیرا مى‏شوند. پذیرش فرهنگ غربى، زمینه آسیب‏هاى بسیارى را براى نوجوان آماده مى‏کند، که فرار یکى از آسیب‏ها است.

* * *

دختران فرار، اقدامات و سیاست‏ها

زمانى که تعداد دختران فرارى از خانه - براى آینده‏اى بهتر یا از دست پدر و مادر معتاد یا برادر به شدت غیرتمند - آنقدر زیاد شد و آنقدر اینجا و آنجا به چشم هر بیننده‏اى آمد که دیگر مسئولان نتوانستند انکار کنند، همه به فکر چاره‏جویى افتادند و اقدامات متعددى براى ساماندهى و نگهدارى دختران فرار انجام دادند.
تا پیش از سال 1376 و اوایل سال 77 بحث جدایى دختران فرارى و آسیب‏دیده از یکدیگر مطرح نبود و در سطح کشور تنها 5 مرکز جهت نگهدارى از این افراد دایر شده بود.
در دى 1377 بر اساس توافق‏نامه دادگسترى، نیروى انتظامى، استاندارى، کانون اصلاح و تربیت، دادگاه اطفال و سازمان بهزیستى، کار جمع‏آورى، طبقه‏بندى و نگهدارى کودکان خیابانى و نوجوانان فرارى به شکل آزمایشى (دوره سه ماهه) به شهردارى داده شد و در این رابطه شهردارى اقدام به تشکیل «خانه سبز» و «خانه ریحانه» نمود.
پس از پایان دوره آزمایشى، دستگاههاى مسئول، موافقت‏نامه را به مدت یک سال تمدید کردند، اما پس از مدت کوتاهى در اجراى طرح، خلل ایجاد شد و به دنبال اختلاف‏هاى به وجود آمده، شوراى عالى ادارى در خرداد 1378، وظیفه جمع‏آورى و نگهدارى آسیب‏دیدگان اجتماعى را به عهده سازمان بهزیستى کشور گذاشت و خانه سبز شهردارى را فاقد وجاهت قانونى تشخیص داد.
بهزیستى، به دلیل بودجه‏اى که در این زمینه داشت فعالیت مى‏کرد تا اینکه بعد از اختلافاتى که میان شوراى فرهنگى اجتماعى زنان و وزارت کشور در اردیبهشت 1381 ایجاد شد، بار دیگر شهردارى تهران، مسئول سازماندهى کودکان خیابانى دانسته شد و دور جدید فعالیت‏هاى خانه سبز آغاز گشت. تنها به فاصله سه ماه و به دلیل نبود برنامه‏ریزى کافى در خانه‏هاى سبز و ریحانه و همچنین به علت هزینه‏هاى سرسام‏آور این مکان‏ها، کارکرد واقعى یعنى حمایت و نگهدارى کودکان خیابانى، در خانه‏هاى مزبور به فراموشى سپرده شد.
دفتر امور آسیب‏دیدگان اجتماعى در این باره دو طرح بازپرورى و خانه سلامت را اجرا کرد. جمعیت مورد پوشش خانه‏هاى سلامت که از سال 1378 به اجرا در آمد، دختران و زنانى بود که مورد آسیب واقع نشده و از سلامت جسمى - جنسى برخوردار بودند.
دختران فرارى بیشتر در این طرح ساماندهى مى‏شدند. این طرح همچون خانه‏هاى عادى است که دختران در صورت همخوانى با شرایط طرح، در این خانه‏ها جایگزین مى‏شدند و به تحصیل، کارآموزى و زندگى عادى خود مى‏پرداختند و هدف، مستقل کردن آنها بود.
مرکز مداخله در بحران‏هاى اجتماعى نیز در سازمان بهزیستى از ابتداى سال 1378 راه‏اندازى شد و بعد از آن این مراکز به تدریج توسعه پیدا کرد، به طورى که در حال حاضر حدود 50 مرکز در کشور در حال فعالیت مى‏باشند. در مراکز بحران، بخشى به نام قرنطینه وجود دارد که به طور شبانه‏روزى تا 20 روز دختران فرارى را در آن مکان نگه مى‏دارند تا تکلیف آنها مشخص شود.
مراکز مداخله در بحران داراى زیرمجموعه‏هاى خانه سلامت، مرکز بحران، کاهش طلاق و ... مى‏باشد که در آنجا کارهاى خدمات مشاوره‏اى انجام مى‏شود.
در خانه‏هاى سلامت، عوامل و مددکاران سازمان بهزیستى مشکلات دخترانى را که به این مرکز معرفى مى‏شوند، بررسى مى‏کنند و آنها را به خانواده‏هایشان باز مى‏گردانند. در صورتى که نتوان آنها را به خانواده‏هایشان بازگرداند، در خانه‏هاى سلامت مورد مراقبت قرار مى‏گیرند و به مسائل تحصیلى و رفاهى آنها رسیدگى مى‏شود و سعى مى‏گردد آنها را در برابر مشکلات مقاوم کنند تا کم‏کم روى پاى خود بایستند.
در خصوص دختران فرارى آسیب دیده و زنان خیابانى و رها نیز بهزیستى آنها را در مراکز بازپرورى آسیب‏دیدگان اجتماعى نگهدارى مى‏کند. مددکاران آنان را توانمندسازى کرده و براى بازگشت به جامعه آماده مى‏سازند و زمینه‏هاى لازم را براى ازدواج‏شان فراهم مى‏کنند.
اما امکانات موجود در این مراکز پاسخگوى حجم کارى نیست و به امکانات و بودجه بیشترى جهت بازدهى بهتر نیاز دارند.

تحقیقات و آمار

تحقیقى با عنوان «علل فرار دختران از خانه» توسط سرهنگ «داوود جشان» از معاونت پژوهشى دانشگاه علوم انتظامى در مورد 120 دختر فرارى در تهران انجام شده که این آمارها به دست آمده است:
سن دختران فرارى عمدتاً بین 11 تا 21 بوده است که بیشترین آنها در 11 تا 13 سالگى از خانه فرار کرده‏اند.
5/42% از دختران فرارى محور اصلى انگیزه فرار خود را دوست پسر داشتن معرفى کرده‏اند.
55% پس از فرار از کار خود پشیمان شده‏اند.
5/82% از پیامد کارى که انجام داده‏اند بى‏خبر بوده و از روى غفلت دست به چنین کارى زده‏اند.
96% موقعیت خوبى نداشته‏اند و با این کار مى‏خواستند به آرزوى خود برسند.
70% از دختران فرارى از فرارشان نتیجه مثبتى نگرفته‏اند و 52% از آنها ترک تحصیل کرده‏اند.
تحقیق دیگرى تحت عنوان «دختران فرارى، علل و راهکارها» توسط دکتر انور صمدى‏راد از دانشگاه علامه طباطبایى انجام شده که نتایج آن به این شرح است:
52% دختران فرارى پیش از فرار از منزل در تهران سکونت داشته‏اند و باقى در شهرستان‏ها ساکن بوده‏اند.
36% ترک تحصیل کرده بودند. 74% مجرد بوده و 25% از مجردین، اغفال شده‏اند.
نیمى از دختران فرارى سابقه فرار داشته‏اند. 76% از دختران فرارى قبلاً توسط نیروى انتظامى دستگیر شده‏اند.
64% از دختران فرارى توسط نیروى انتظامى به مراکز ارجاع شده‏اند.
در خصوص علل فرار، 36% دختران فرارى، اختلاف با پدر و کتک خوردن از وى، 5% اختلاف با برادر و کتک خوردن از او، 15% اختلاف با مادر و 3% ازدواج اجبارى را ذکر کرده‏اند.
78% دختران فرارى والدین معتاد داشته و 85% از آنها داراى خانواده‏هایى هستند که حداقل یک نفر از آنها به جرم سرقت به زندان رفته است.
عوامل دیگرى همچون: تبعیض در خانواده (88%)، کنترل شدید والدین (82%)، اختلاف خانوادگى و احساس طردشدگى از خانواده (84%) از دلایل دیگر فرار است.
نتایج مطالعات، افزایش این پدیده را در سطح جامعه نشان مى‏دهد، چنان که در فاصله سال‏هاى 78 - 65 شیوع این پدیده 20 برابر شده است. میانگین سن دختران فرارى 16 سال است و میانگین سن دختران فرارى در سال 1379، 14 سال بوده است. همچنین بر اساس گزارش خبرگزارى جمهورى اسلامى ایران در طول سال 1380، تنها 4 هزار و 73 نوجوان فرارى توسط مرکز ساماندهى کودکان و نوجوانان خیابانى معاونت امور اجتماعى و فرهنگى شهردارى تهران در خیابان‏ها شناسایى شده‏اند که بیش از نیمى از آنها دختر هستند. از این تعداد 59% قبلاً ازدواج کرده و 41% مجرد بودند. براساس آمار نیروى انتظامى در چهار ماه آخر سال 1380، 6 هزار و 156 دختر فرارى توسط این مرکز دستگیر شده‏اند و این در حالى است که به دلیل زندگى پنهانى دختران فرارى و جابجایى سریع آنها، دستیابى به آمار دقیق غیر ممکن است.

***

این واژه غریب نیست‏

واژه «زنان ویژه»، غریب نیست. زنان ویژه هم غریب نیستند. آنها را مى‏شود خیلى جاها دید. کنار خیابان‏ها، سر چهارراهها، داخل پارک‏ها، در خانه‏هایى که همسرآزارى موج مى‏زند، در منزل‏هایى که درد بى‏سرپرستى و یتیمى، زنان را مچاله مى‏کند، در خانه‏هایى که اعتیاد و فقر بیداد مى‏کند، در جامعه‏اى که از زنان مطلّقه هیچ حمایتى نمى‏شود، در اجتماعى که زنان بیوه به فراموشى سپرده مى‏شوند و ... فقط باید واقع‏بینانه به اطراف‏مان نگاه کنیم، آن وقت خواهیم فهمید مشکلى به نام زنان ویژه، رها و خیابانى وجود دارد، معضلى که از کنار آن چه‏بسا بى‏خیال مى‏گذریم. در بخش پایانى مقاله به پدیده زنان رها و خیابانى - که یکى از مهم‏ترین پیامدهاى فرار دختران از خانه مى‏باشد - مى‏پردازیم.

زنان ویژه، محلّه ویژه!

آغاز داستان زنان ویژه به خیلى پیش برمى‏گردد. پیشتر از پیروزى انقلاب اسلامى مخصوصاً در تهران روسپیگرى روندى روبه رشد داشت. در زمان ناصرالدین‏شاه تصمیم گرفته شد مانند برخى کشورها در یک محل متمرکز شوند.
در دوران رژیم پهلوى هر چند چنین زنان فاسدى در سطح شهر نیز حضور داشتند اما بیشتر در محله‏اى در جنوب شهر مستقر شده بودند تا تحت کنترل باشند.
عربده کشى، لات‏بازى و توسل به راههاى غیر اخلاقى، از رویدادهاى عادى این محله بدنام بود. بحمداللَّه با پیروزى انقلاب اسلامى، این بساط برچیده شد و برخى از عوامل اصلى آن به دست قانون سپرده شدند و در سال 1364 این محل به وسیله بلدوزرهاى شهردارى از میان رفت. گفته مى‏شود محله «خاک سفید» تهران که در سال 1379 توسط مأموران نیروى انتظامى تخریب گردید، مأمن بسیارى از این‏گونه زنان و محل فروش مواد مخدر و تکدى‏گرى و انجام امور خلاف دیگر توسط آنها بود.
اینک هر چند محله‏اى خاص براى این زنان وجود ندارد، ولى متأسفانه به صورت پیدا و پنهان، به رغم برخى اقدامات بازدارنده، رواج یافته و در سال‏هاى اخیر گسترش پیدا کرده است.
نگاهى کلى به انحراف و کجروى این زنان در دوران پیش و پس از انقلاب اسلامى مشخص مى‏کند که مهم‏ترین دلیل انحراف و روى آوردن به روسپیگرى، در عوامل فردى، خانوادگى و اجتماعى خلاصه مى‏شود.
اما در سال‏هاى اخیر این پدیده بیشتر معلول عوامل زیر است: تغییرات فرهنگى و دگرگونى‏هاى اقتصادى ناشى از برخى سیاست‏هاى نادرست، افزایش طلاق در جامعه، دختران فرارى، نبودن قوانین حمایتى از زنان بى‏سرپرست، زمینه‏هاى رو به رشد سردرگمى و ناامیدى براى زنان مطلّقه، بیکارى، فقر و اعتیاد و ...

عذر بدتر از گناه‏

در بسیارى از کشورهاى غربى روسپیگرى و فحشا به صورت یک شغل رسمى در آمده است که حتى دولت‏ها از آن، مالیات دریافت مى‏کنند! اگر چه شیوع این ارتباط ناسالم و اثرات و پیامدهاى آن را هیچ انسان عاقلى نمى‏تواند بپذیرد و باید براى آن به دنبال راه حلى بود، ولى راه حلى که غربیان براى این مشکل ارائه کرده‏اند، بى‏شباهت به مثل مشهور: «عذر بدتر از گناه» و «فرار از دهان مار به کام اژدها» نیست. در این جوامع، روسپیگرى به عنوان یک شغل رسمى و نیمه رسمى شناخته شده است. رسمیت دادن به این عمل بسیار زشت راه حلى است که تمدن جدید ارائه مى‏کند و مى‏گوید: وجود این‏گونه مراکز رسمى تنها راه فرونشاندن شهوت‏هایى است که به طور مداوم و گسترده در سطح جامعه تحریک شده، باعث مى‏شود که جلوى بسیارى از مصیبت‏ها، جنگ‏ها، جدال‏ها و تهاجم‏ها به نوامیس مردم گرفته شود! به همین جهت تن‏فروشى که در تمام طول تاریخ به صورت یک انحراف و ضد ارزش تلقى مى‏شد، در تمدن غربى به عنوان یک شغل رسمى و بدون سرافکندگى به عنوان لازمه تمدن مطرح مى‏شود.
«برتراند راسل» که تردیدى در افکار و اخلاق انحرافى وى نیست، به دفاع از این شغل مى‏پردازد و در کتاب «زناشویى و اخلاق» ضمن دفاع از این حرفه، آن را تضمین‏کننده سلامت ازدواج‏ها و حفظ خانواده‏ها مى‏داند و مى‏گوید:
«اگر قائل باشیم که باید سلامت خانواده و ازدواج را حفظ کرد، روسپیگرى تضمین‏کننده این سلامت است و ...».
بر خلاف پیش‏بینى‏ها، افزایش تعداد این مراکز و رواج روسپیگرى در غرب نه تنها به خانواده‏ها امنیت از دست رفته را برنگرداند و این گونه مراکز نه تنها محلى براى تخلیه شهوات تحریک شده نگردید، بلکه همراه با افزایش این مراکز و مشاغل، آمار جرم و جنایت و زناى به عنف و انحرافات جنسى به طور وحشتناکى سیر صعودى را طى کرد.
برداشته شدن قیدهاى اخلاقى و امکان ارتباط آزاد نه تنها فحشا را از بین نبرد، بلکه به صورت بسیار زشت‏تر و ظالمانه‏ترى در آمد تا آنجا که تبدیل به یک تجارت بین‏المللى و برده‏دارى نوین در مورد زنان و دختران گردید.

وکیل دادگسترى/ عینک همیشه مقصر بودن زن را کنار بگذاریم!

دفتر وکالت خانم «مریم‏السادات محقق» روى همه زنان دردمندى که خطرهاى زندگى را تجربه مى‏کنند، باز است. ایشان با صبر و حوصله زنانى را که از ظلم خانواده و جامعه به او پناه آورده‏اند جواب مى‏دهد و آنها را راهنمایى مى‏کند. وقتى مى‏فهمد براى پرداختن به موضوع و مشکلات زنان ویژه، نزدش رفته‏ایم، ضمن اظهار اینکه جامعه شرایط بروز این پدیده را فراهم کرده است، به سؤالات‏مان با خوشرویى پاسخ مى‏دهد.

دیدگاه و تعریف شما نسبت به زنان خیابانى چیست؟

پیش از هر چیز جا دارد گلایه کنم از خانواده‏ها، بعضى از مسئولان، نویسندگان و ... که چه بى‏دغدغه صفت خیابانى و بدکاره را به عده‏اى زن نسبت مى‏دهند، همان طور که در ماجراى «سعید حنایى» بدون تحقیق کارشناسانه از ابتدا صفت «خیابانى» را به زنانى که حق حیات از آنان سلب شده بود، ضمیمه کردند. مى‏خواهم بدانم: آیا «زن»، جزء افراد مسلمان محسوب نمى‏شود؟ آیا «قذف» و «حد» آن را که مصداق ماده 139 و 140 قانون مجازات اسلامى است، فراموش کرده‏ایم؟ آیا از آیات سوره نور، که مسلمانان را از غلبه گمان منع مى‏کند، غافل شده‏ایم؟!
مقدمه را به قصد این نتیجه خدمت‏تان عرض کردم که بگویم انتساب بى‏دلیل بدکاره، خیابانى و هرزه، خودآگاه یا ناخودآگاه، زشتى این واژه را زدودن، بزرگ‏ترین عامل ایجاد چنین گروههایى است. اما به طور کلى وجود زنان خیابانى از عواقب رابطه جنسى خارج از نکاح و خانواده است. هر چند که در قانون بعضى از کشورها جرم نیست اما چون عواقب این رابطه براى زن و مرد و فرزندان ناشى از این رابطه، خالى از خطر نیست، قانون همه کشورها با نظرى مشوش بدان مى‏نگرند و همین تشویش، دلیلى بر تقبیح ضمنى این رابطه است.
«هانرى ژولى» عضو انستیتوى فرانسه در کتاب معروف خود به نام «حقوق زن» مى‏نویسد:
«قانون، رویه قضایى و اجراى ادارى آنها باید بدین حقیقت ایمان آورد که زن براى ازدواج ساخته شده، نه براى وصلت آزاد یا به عبارت دیگر رابطه جنسى خارج از نکاح».

زنان خیابانى بیشتر از چه گروهها و اقشارى هستند؟

قسمت اعظم زنان خیابانى متشکل از چند گروه است:
دختران فرارى، زنان مطلّقه و زنان شوهردار.
متأسفانه در بحث دختران فرارى، علت فرار مجدد دختران و پناه بردن به فساد اخلاقى و ناهنجارى‏هاى دیگر، انتساب سریع عمل خلاف به آنان بدون تعمق و ریشه‏یابى خصوصاً توسط خانواده و خویشاوندان است.
چندى پیش با دخترى برخورد کردم که از یک خانواده پاکدامن و آبرودار بود و به وسیله شگرد مردى حیوان‏صفت و داراى‏نفوذ مورد تعرض قرار گرفته بود. بعد از این قضیه خانواده، او را مقصر مى‏دانست، به جاى اینکه مرد متظاهر به مذهب را مقصر بدانند، این مسئله باعث شده بود که دختر از همه جا رانده و مانده بشود و این بار خود را در اختیار مردان دیگر قرار بدهد.
در بسیارى موارد اگر خانواده و جامعه به جاى آنکه انگشت اتهام را فقط به طرف دختر نشانه رَوَند، به طرف مرد هم نشانه مى‏گرفتند، خیلى از مسائل بعدى اتفاق نمى‏افتاد.
اى کاش روزى مى‏رسید که عینک همیشه مقصر بودن زن را کنار مى‏گذاشتیم و واقع‏بین مى‏شدیم. حتى مى‏بینیم این فکر در طرح زنان نماینده مجلس براى رفع مسئله زنان خیابانى نیز بازتاب دارد، زیرا در این طرح، نقش مخرّب مردان که از این زنان سوء استفاده مى‏کنند و زیرکانه به دلایلى فرصت فرار از دام مجازات دارند، نشانى ندارد.
زنان مطلّقه هم دسته‏اى دیگر از زنان خیابانى را تشکیل مى‏دهند. پس از طلاق، زن در خلأ عاطفى و روحى شدید و مشکلات مادى و اقتصادى قرار مى‏گیرد. نیاز عاطفى و مادى گاهى به وسیله خانواده زن از جمله پدر و مادر، برادر و ... تأمین مى‏گردد، یعنى در زنان مطلقه‏اى که از خانواده غنى و سرشار از دین و فرهنگ و تعهد برخوردار هستند، درصد کمترى از انحراف مشاهده مى‏شود، اما اگر نیاز عاطفى و مادى زن برطرف نگردد، روابط خارج از نکاح صحیح، بسترى است مناسب براى اشباع نیاز عاطفى و روحى و مالى و اقتصادى زن. در صورتى که اگر زمینه‏هاى قانونى و اجتماعى به گونه‏اى فراهم شود که زن بتواند به حقوق مالى خویش دست یابد، تا حدى خلأ مادى مى‏تواند جبران شود.
متأسفانه در دادگاهها هر روز شاهد هستیم زنان مظلومى نمى‏توانند سوء معاشرت مرد، اعتیاد مضر و ... را ثابت کنند و با بذل مهریه، خود را رها مى‏سازند و بعد در جامعه‏اى که هیچ پشتوانه مالى ندارند قرار مى‏گیرند، در نتیجه گرفتار اوضاع ناخوشایند و دردناکى مى‏شوند!
حتى اجرت‏المثل سال‏ها کار و زحمت و هدر دادن جوانى آنها در خانه مردى ناجوانمرد به یغما مى‏رود و هنگام پرداخت آن، مرد هزاران دلیل بدتر از گناه مى‏آورد. این زنان در جامعه فقط سنگینى نگاه، رفتار، حرکات و برخوردهاى دیگران را به خاطر مطلقه بودن‏شان به جان مى‏خرند.
اگر بخواهیم در بخشى جلوى پدیده زنان خیابانى را بگیریم، باید پس از طلاق، نیاز زنان مطلّقه را از لحاظ مادى و عاطفى تأمین کنیم.
البته طرح‏هاى فراکسیون زنان مجلس در خصوص بازنگرى قانون پرداخت اجرت‏المثل و بیمه تأمین اجتماعى زنان خانه‏دار و تحت پوشش قرار دادن زنان و دختران مطلقه و بیوه در سال‏هاى اخیر در کشورمان گام مثبتى در این زمینه بوده و نیازمند حمایتى جدى و همه‏جانبه است.
علاوه بر تأمین مادى زنان پس از طلاق، پرکردن خلأ عاطفى آنها مى‏تواند کمک بزرگى به زنان مطلّقه کند. این وظیفه خطیر به عهده پدر، مادر، خویشاوندان و دوستان است که متعهدانه و مسئولانه در پوشش اوقات او به گونه صحیح و ارزشى از جمله تحصیل و کار مناسب بکوشند.
سومین دسته از زنان خیابانى را با کمال تأسف بعضى از زنان شوهردار تشکیل مى‏دهند. بعضى از آنان حتى به وسیله شوهران که اغلب معتاد یا گردانندگان باندهاى فحشا هستند، اغفال شده و به این کار تن مى‏دهند. دو عامل، نیاز مالى و عاطفى همچنان سبب انحراف این دسته از زنان است.

با توجه به اینکه گسترش روزافزون این پدیده در کشورمان پیامدهاى ناهنجارى را به دنبال دارد، به عنوان یک وکیل چه راههایى را براى پیشگیرى پیشنهاد مى‏کنید؟

در کشور ما نقش فعال زنان تیره‏بختى که قربانى امیال مردان هوس‏باز شده‏اند و هر لحظه و هر ثانیه دختران بى‏گناه و ساده‏لوح را جذب باندهاى فساد و فحشا مى‏کنند، هشدارى است که در پیشگیرى از این مسئله بکوشیم.
مسلّماً قانون به تنهایى قادر نیست حقوق افراد را حفظ کند و آنان را به تکالیف متقابل آشنا نماید. تا وقتى که جوانان به موازات سایر موازین علمى به وظایف خانوادگى و زناشویى آشنا نشوند، هیچ‏گاه نمى‏توان امیدوار بود که در جوامع متلاطم، فریبنده و پرخطر امروزى از خطر تباهى حفظ بشوند.
براى جلوگیرى و پیشگیرى از بسیارى آسیب‏هاى اجتماعى و ناهنجارى‏هایى که امروزه در جامعه ما وجود دارد، باید در درجه اوّل کانون خانواده حفظ شود. براى حفظ این کانون لازم است حقوق و تکالیف افراد به دختران و پسران جوان یاد داده شود و با اجبارى کردن آموزش‏هاى مربوطه و روابط سالم اجتماعى، خانواده را از خطرهایى که در کمین زندگى است، برحذر داشت. علاوه بر تصویب قوانین و اجراى صحیح آن و آشنا کردن افراد جامعه با حقوق‏شان، فراهم ساختن امکانات مادى، رفاه نسبى افراد جامعه، فراهم آوردن امکانات جهت آموزش و تجهیز افکار جوانان براى مقابله با مشکلات مسائل زندگى، از مهم‏ترین راههاى پیشگیرى این پدیده و بسیارى از آسیب‏هاى اجتماعى دیگر است.
مهم‏تر از همه اینکه براى سالم‏سازى خانواده، جامعه و به جود آوردن محیطى امن و سرشار از آرامش، باید از طریق گسترش مذهب صحیح و پویا و تقویت باورهاى دینى، دل‏هاى جوانان را پر از پاکى و اخلاق کنیم.

این زنان کیستند؟

در سال‏هاى اخیر ناهنجارى‏هاى اجتماعى در کشورمان رو به افزایش نهاده است. مسائلى که گریبان جوامع در حال گذار را مى‏گیرد و بحران‏هایى که جوامع در دوران پس از جنگ تجربه مى‏کنند؛ سراغ جامعه ما آمده است و از آنجا که مانند خیلى از مشکلات دیگر پیش‏بینى نشده بودند، توانستند جامعه را گرفتار مشکلات کنند. تنزل نظام خانواده، وجود شکاف‏هاى عمیق بین نسل‏ها، مسئله زنان ویژه و رها، وجود دختران فرارى و گریزان از خانواده و فقر و اعتیاد از مهم‏ترین مسائل هستند. اما آنچه که از واقعیت مسئله زنان رها برمى‏آید این است که جامعه این پدیده را هیچ‏گاه درست نشناخته و با آن روبه‏رو نشده است.
اگر چه این قضیه در کشور ما به صورت یک پدیده غیر قابل انکار در آمده است اما جامعه هنوز مى‏کوشد بر این موضوع سرپوش بگذارد چرا که معتقد است فرهنگ ما باید با مستورى و پوشیدگى، استوار و همراه باشد. اما باید توجه داشت که این سکوت، رشد ناهنجارى‏ها، نیز طرح سطحى مسائل و باز شدن فضا براى سوداگران و سوء استفاده کنندگان، محروم ماندن جامعه از فرآیند اصلاح را به همراه داشته است.
شاید فقط پس از دستگیرى و محاکمه «سعید حنایى» قاتل 16 زن خیابانى در مشهد بود که موضوع زنان ویژه و خیابانى به مسئله‏اى عام و فراگیر تبدیل شد و در مطبوعات نیز بازتاب پیدا کرد. اما با این حال پس از طرح این مسئله به آن صورت و حتى پس از اعدام سعید حنایى، هنوز زنان خیابانى و مسائل آنان وجود دارد. اما این زنان کیستند و چرا خیابانى شده‏اند؟ اینان نوعاً زنانى هستند که هیچ پشتوانه‏اى ندارند و جامعه نیز به وظیفه خود در برابر نیازهاى آنها عمل نکرده است و آنها ناگزیر براى گذران زندگى تن به فحشا مى‏دهند.
به عقیده متخصصان علوم اجتماعى اگر چه دسته‏اى از این زنان به علت ضعف اخلاقى و ارزشى به دنبال هواهاى نفسانى هستند، اما عواملى همچون فقر، بیکارى، اعتیاد و آشفتگى‏هاى روحى و روانى و اجتماعى از جمله عوامل رشد فحشا میان این زنان است. از سویى، افزایش سن ازدواج، طلاق، بیوگى، همسرآزارى و بى‏سرپرستى، از جمله مواردى است که آمار زنان روسپى را افزایش مى‏دهد.
در بیشتر آمار و تحقیقات به عمل آمده، مشخص شده که 75% روسپیگرى، معلول عوامل اقتصادى است. اهمیت این مسئله در اینجاست که مشخص مى‏شود روسپى‏ها در پى بهره‏مندى از لذایذ جسمانى و غریزى نیستند و اغلب اوضاع اجتماع و اقتصاد آنان را به این مسیر سوق داده است.

یک دنیا معلولیت‏

زنان خیابانى دنیایى از معلولیت هستند. معلولیتى که ناشى از عذاب‏هاى جسمانى و روانى مى‏باشد. آنها خواسته و ناخواسته در فضاى نادرست یک معامله و شراکت مردان متقاضى غوطه مى‏خورند و شاید هم مرگ را خرید و فروش کنند.
این زنان آرزو دارند یک زندگى به دور از روسپیگرى داشته باشند. خودشان مى‏گویند نه براى کسب لذت به این کار دست مى‏زنند و نه امکان دارد از فساد فرار کنند.
در این معامله آنچه براى آنها مى‏ماند، فروختن خود است و این جز ویرانى براى آنها نیست و ... دردهاى جسمانى و روحى و اخلاقى آنقدر عمیق هستند که قلب آنها را براى همیشه جریحه‏دار کند.
این زنان همیشه مى‏ترسند و نگرانند. ترس از مواجه شدن با زندگى، از نگاه به گذشته و فکر آینده، ترس از ماندن و رفتن، بیم از مشتریان، هراس از پلیس و شناخته شدن، ترس از اینکه شاید در یکى از این معامله‏ها تکه‏تکه شوند و لجنزارها تکه‏تکه‏هاى جسدشان را لابه‏لاى تعفن خود پذیرا شود.

به مردان خیابانى هم بیندیشید

وقتى که انگشت اتهام به طرف زنان خیابانى نشانه رفته است کمتر کسى بیماران خیابانى را مى‏شناسد و زوایاى تاریک زندگى آنها را مى‏گشاید. کسى نمى‏داند کمترین مجازات این زنان، سنگین‏ترین نگاهها و طرد آنها از زندگى عادى و روزمره است. گویا هیچ کس نمى‏داند اینها به ایستگاه آخر درماندگى و بى‏بند و بارى رسیده‏اند.
همه انزجارشان را از این زنان اعلام مى‏کنند. حق هم دارند اما کمتر کسى به این موضوع مى‏اندیشد که راستى چه مردانى با این‏گونه زنان ارتباط دارند و مردان خواستار ارتباط با این زنان کیستند؟
گویا چشم‏هاى همه به دیدن این مردان عادت کرده و یا زشتى خیابانى بودن براى آنها کمرنگ است. مردانى که با افزایش تقاضاهایشان زنان بیشترى را تشویق به تن‏فروشى مى‏کنند اما خود به راحتى به زندگى ادامه مى‏دهند. نه متعلق به طبقه خاصى مى‏شوند، نه نام ویژه‏اى مى‏گیرند و نه از حقوقى محروم مى‏شوند. حتى گاه در خانواده نقش پدرى مهربان و دلسوز و همسرى فداکار را ایفا مى‏کنند!
باید به این نیز اندیشید که اگر مشکل زنان خیابانى حل شود، مشکل مردان خیابانى هم حل خواهد شد؟

کارشناس و مددکار اجتماعى/ بیماران اجتماعى را درمان کنیم‏

خانم «افسانه میرزاییان»، سرپرست مرکز مداخله در بحران‏هاى اجتماعى استان اصفهان، با مهربانى و خوشرویى حضور ما را براى مصاحبه مى‏پذیرد و با متانت و حوصله به سؤالات‏مان پاسخ مى‏دهد. خانم میرزاییان پیش از این به عنوان مددکار توانبخشى بهزیستى، معاونت مرکز بازپرورى زنان و دختران «ارشاد» اصفهان، ریاست مرکز بازپرورى مذکور و ... فعالیت داشته است.

آیا ارتباط بین پدیده دختران فرارى و زنان خیابانى وجود دارد؟

مسلّماً بین این دو پدیده ارتباط وجود دارد، اگر چه دسته‏اى از زنان خیابانى ممکن است زنان مطلقه یا زن شوهردار و یا سرپرست خانوار باشند که به خاطر فقر و ندارى دست به این کار مى‏زنند، اما دسته‏اى از آنها دخترانى هستند که به خاطر کمبود شدید عاطفى و محبتى که در خانه از آنها دریغ شده، از آن جا فرار مى‏کنند و محبت را در بیرون از خانه جستجو مى‏کنند. وقتى چنین دخترى با این شرایط و یا به خاطر فقر اقتصادى و مسائل و مشکلات خانواده از خانه گریخت، با سرزنش و تحقیر و توهین اطرافیان روبه‏رو مى‏شود. چنین دخترى دیگر در خانواده و جامعه جایگاهى ندارد. همین امر او را به وادى بیشتر و عمیق‏تر مسائل غیر اخلاقى مى‏کشاند تا جایى که پس از چندى، از روسپیان حرفه‏اى و جزو باندهاى فساد مى‏شود.

دیدگاه جامعه نسبت به زنان خیابانى چیست؟

این زنان کسانى هستند که در جامعه و حتى در خانواده جایگاهى ندارند. جامعه و خانواده این افراد را نمى‏پذیرد. عدم پذیرش باعث مشکلات و آسیب‏هاى جدى‏ترى براى آنها مى‏شود. واقعیت آن است که باید به این‏گونه زنان به عنوان بیمار اجتماعى نگاه کنیم، نه به عنوان زنان فاسد و اصطلاحى که عوام به کار مى‏گیرند. پدیده‏هاى انسانى را باید با برخوردها و رفتارهاى انسانى حل کرد؛ یعنى در درجه اوّل باید این زنان را به عنوان انسان بپذیریم و بعد با دید تخصصى و کارشناسى، مسائل و مشکلات‏شان را بررسى کنیم. متأسفانه در جامعه در مورد پدیده زنان خیابانى به جاى مبارزه با علت، با معلول برخورد مى‏شود و همین باعث شده تا این مسئله هر روز ابعاد وسیع‏ترى به خود گیرد.

امروزه شاهد بروز و رشد روزافزون زنان ویژه یا خیابانى هستیم، نظر شما در این خصوص چیست؟

عوامل متعددى در به وجود آمدن آسیب‏هاى اجتماعى دخیل است اما در مورد زنان ویژه، جداى از عوامل دیگر، عاملى که بسیار حسّى و مشهود است، فقر اقتصادى مى‏باشد که متأسفانه توسط دولت و جامعه اقدامى اساسى در حل آن صورت نگرفته است. تا زمانى که در کشور ما براى بهبود وضع زنان سرپرست خانوار و بى‏سرپرست، فرزندان طلاق، دختران و زنان فرارى، معتادان و خانواده‏هاى آنها، مهاجران و افراد بى‏خانمان اقدامى جدى و عملى صورت نگیرد، همچنان بحث زنان خیابانى و بسیارى از آسیب‏هاى اجتماعى دیگر را خواهیم داشت. یعنى تا زمانى که فقر مادى در خانواده‏ها و جامعه حاکم باشد، مشکل حل نخواهد شد. مقام معظم رهبرى بارها بر این موضوع تأکید داشتند. ایشان از سال‏هاى اوّل انقلاب این دغدغه فکرى را داشتند و در خطبه‏هاى نماز جمعه سال 1358 گفتند: «باید طرحى ریخته شود که در مملکت اسلامى و در نظام اسلامى و قرآنى، فقر نباشد. آنجا که فقر هست و نظام فقرپرور و فقرآفرین وجود دارد، آنجا اسلام وجود ندارد. فقط همین که قرآن و اسلام و نماز جمعه در میان مردم رایج است، بس نیست. باید اسلام در زندگى مردم پیاده شود و نخستین قدم، برداشتن فقر و مکنت است.» نیز افزودند: «به خیال شما این همه مراکز فساد و فحشا و زنا را جنبه شهوانى ایجاد کرده؟ خیلى‏اش به واسطه فقر است که آن بیچاره‏ها در لجنزار فساد مى‏افتند ...»

شما در صحبت‏هاى‏تان اشاره به فقر مادى زنان خیابانى کردید، به نظر شما آیا فقر فرهنگى و تهاجم فرهنگى مخصوصاً پس از دوران جنگ در به وجود آمدن این‏گونه زنان نقش داشته است؟

مسلماً ضعف فرهنگى و تضعیف باورها و اعتقادات فرهنگى هم در این زمینه نقش داشته است. در سال‏هاى پس از جنگ با شبیخون فرهنگى بیگانگان روبه‏رو شدیم. متأسفانه در چند سال اخیر شبیخون و تهاجم فرهنگى بیگانگان در داخل کشور توسط برخى همراهى شد و ناهنجارى‏هاى فرهنگى با پوشش سیاسى در کشور رشد پیدا کرد.
در کنار تهاجم فرهنگى، رسانه‏هاى ارتباطى همچون ماهواره، اینترنت و حتى بعضى از فیلم‏هاى سینمایى و سریال‏هاى تلویزیونى، الگوى منفى و نامناسب را به جامعه ارائه مى‏کنند. ارائه رفتارها و الگوهاى منفى باعث رشد مسائل آسیب‏زا در کشور مى‏شوند. در حالى که اگر تمام دستگاههاى فرهنگى و رسانه‏ها و مطبوعات در کشور با اعتقاد به هدایت فرهنگى، هنجارهاى مورد وفاق جامعه و فرهنگ اسلامى و دینى را در برنامه‏ها و اهداف و فیلم‏ها و سریال‏هاى تولیدى مى‏گنجاندند، شاید بسیارى از مشکلاتى را که امروز با آن روبه‏رو هستیم، نداشتیم.

کاهش پدیده زنان خیابانى در جامعه نیازمند چه اقداماتى است؟ آیا با توجه به آنکه برخى برخوردهاى قاطع را در این زمینه کارساز مى‏دانند مى‏توان آن راه را براى کاهش بزهکارى مناسب دانست؟

آسیب‏هاى اجتماعى تأثیرى کمتر از جنگ ندارند. هر اندازه جامعه به سوى آرامش پیش رود، این مسائل ساماندهى بیشترى مى‏یابند. براى پاکسازى اخلاقى، جامعه و دولت و ملت باید همفکر و همراه باشند و بکوشند.
اما وجود زنان خیابانى معلول یک سرى عوامل اجتماعى است که باید با ریشه‏یابى عوامل و برطرف کردن آنها و فراهم کردن بستر اجتماعى مطلوب، مانع ورود این گروه به اجتماع شد. متأسفانه گاه به حذف ظاهرى بسنده مى‏کنیم که این برخورد چندان تأثیرگذار نیست.
وقتى زندگى زنان خیابانى را بررسى مى‏کنیم متوجه مى‏شویم که اکثر آنها به لحاظ خانوادگى دچار نابسامانى هستند، یعنى والدین معتاد دارند یا فرزندان طلاق هستند. کسى که بتواند از آنها دلسوزانه در برابر آسیب‏هاى اجتماعى مراقبت کند، وجود ندارد. تا زمانى که خانواده سامان نیابد، برخورد قاطع با این گروه از زنان تأثیر مطلوبى نخواهد داشت، زیرا با حبس و حذف یک آسیب‏دیده اجتماعى، تعداد دیگرى جایگزین مى‏شوند. بنابراین براى حل و ساماندهى تمام آسیب‏هاى اجتماعى موجود، نیازمند فرهنگ‏سازى همه‏جانبه هستیم، زیرا فقط یک مرکز و نهاد خاص قادر به انجام این کار عظیم نیست.
از طرفى صرفاً با برخورد قانونى و قوه قهریه هم نمى‏توان این مشکل را حل کرد. تا زمانى که تسهیلات کافى براى زندگى سالم تمامى زنان فراهم نشود، توسل به قانون و قوه قهریه امکان گرایش به انحراف و خطا را براى این زنان بیشتر مى‏کند.

سیاستى که ناکام ماند

با پیروزى انقلاب و استقرار جمهورى اسلامى، مسئولان جامعه شروع به مبارزه با هر گونه رابطه خارج از ازدواج (روابط غیر شرعى و نامشروع) کردند.
پس از دوران جنگ تحمیلى گسترش فاصله طبقاتى از یک سو و رشد فقر در بسیارى از خانواده‏ها از سوى دیگر، آسیب‏هاى اجتماعى بسیارى از جمله افزایش زنان ویژه را به دنبال داشت. افزایش روزافزون این پدیده مخصوصاً در سال‏هاى اخیر، افراد و نهادها را بر آن داشت تا براى رفع مشکل این زنان و حذف آنان به برخوردها ضربتى همچون جمع‏آورى و رویارویى قانونى متوسل شوند. اما این برخوردها نتیجه چندان مطلوب و مثبتى نداشت و تعداد این زنان همچنان رو به افزایش بود و لزوم رسیدگى به وضعیت آنان بیشتر احساس مى‏شد. پس از قتل 16 زن در مشهد توسط «سعید حنایى» که گفته مى‏شد بیشتر آنها روسپى بودند، لزوم رسیدگى به وضعیت این زنان بیش از پیش احساس شد. نمایندگان زن، چپ و راست از اشتغال‏زایى و ارائه خدمات توسط بهزیستى به زنان خیابانى سخن مى‏گفتند و مقامات نیروى انتظامى هم مى‏گفتند که آماده‏اند در طرحى دیگر به صورت جدى‏تر تعداد زیادى از این زنان را جمع‏آورى کنند.
در کنار این اقدامات و برخوردها، گروهى خیراندیش و دلسوز، طرح خانه‏هاى عفاف را مطرح کردند که به موجب آن روسپیان پس از شناسایى و انجام معاینات و آزمایش‏هاى پزشکى، یک کارت بهداشتى دریافت کنند و با نشان دادن آن بتوانند ضمن رعایت تمامى قوانین شرعى، بدون نگرانى تعقیب توسط نیروهاى انتظامى، از خدمات کلیه اماکن عمومى مثل پارک‏ها، مهمان‏پذیرها و هتل‏ها برخوردار شوند. بسیارى از موافقان طرح حتى ابراز داشتند این طرح نه تنها مشکل زنان خیابانى را حل مى‏کند، بلکه یک راهکار عقلانى بوده و مانع ارتکاب گناه مى‏شود.
طراحان قصد داشتند زنان ویژه را از گوشه و کنار خیابان جمع کنند و مراکزى ایجاد نمایند تا تحت نظارت قانون و با ثبت و ربطى شرعى و قانونى عمل کنند که نیازى به بازگویى جزئیات آن نیست.
اما این طرح با موج اعتراض افراد و محافل و مراکز مختلف روبه‏رو شد.
رسانه‏هاى بیگانه نیز بهانه‏اى دیگر براى محکوم ساختن نظام جمهورى اسلامى ایران یافتند و جار و جنجال سردادند که اینان براى زن هیچ حرمتى قائل نیستند و او را تنها کالایى براى ارضاى تمایلات جنسى مرد مى‏پندارند. اینان مى‏خواهند با دلالى محبت، وسیله دیگرى براى پر کردن کیسه‏هاى خود فراهم کنند و ... .
اما آنچه از پیش‏نویس طرح خانه‏هاى عفاف برمى‏آید، این بود که این طرح چیزى شبیه «طرح ضربتى نیروى انتظامى براى مبارزه با مفاسد اجتماعى» بود. پیش‏نویسى که طراح آن، خواهان ساماندهى ظاهرى به حجم وجود قربانیان فحشا و فساد در جامعه بود. غافل از اینکه گرفتارى قربانیانِ فحشا و فساد، ناشى از اوضاعى بود که ساختارهاى ناهنجار و چرخه‏هاى معیوب کلان اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى جامعه به وجود آورده بود و تا زمانى که این ساختارها و عوامل همچنان در جامعه باقى است، این طرح و طرح‏هاى مشابه آن دردى را درمان نخواهد کرد.

رئیس انجمن علمى مددکاران اجتماعى/ زنان در جامعه ما باخته‏اند

دکتر «مصطفى اقلیما»، رئیس انجمن علمى مددکاران اجتماعى ایران و عضو هیئت علمى دانشگاه علوم بهزیستى و توانبخشى است. وى بانى رشته مددکارى اجتماعى در ایران و بازرس مجمع انجمن‏هاى علمى گروه پزشکى است. از جمله تحقیقات دکتر اقلیما «بررسى عوامل مؤثر در بازگشت مجدد زنان و دختران آسیب‏دیده اجتماعى به مراکز بازپرورى سازمان بهزیستى» است. با وى در زمینه مسائل زنان ویژه و خیابانى به گفتگو مى‏نشینیم و دیدگاه ایشان را در این مورد جویا مى‏شویم.

چه عواملى باعث بروز پدیده زنان رها و خیابانى در کشور ما پس از پیروزى انقلاب اسلامى تاکنون شده است؟

شاید پدیده زنان خیابانى و حتى دختران فرارى را در سال‏هاى اوّل انقلاب به این شکل نداشتیم، اگر هم داشتیم مثل اعتیاد که در سال‏هاى اوّل انقلاب خواستیم آن را با سکوت حل کنیم، سعى کردیم این پدیده را هم با سکوت و سرپوش گذاشتن حل کنیم. کم‏کم این پدیده آن قدر زیاد شد که امروز وقتى صحبت از فرار و زنان ویژه به میان مى‏آید، متوجه مى‏شویم اعتیاد هم در آن هست. وقتى بررسى مى‏کنیم، مى‏بینیم پدران این دختران و یا همسران این زنان، معتاد بوده‏اند و اعتیاد آنها را به سوى فساد، فرار و انحراف سوق داده است. خانواده‏هایى که اعتیاد در آن به طرز وحشتناکى وجود دارد، اعضاى خانواده به سختى زندگى مى‏کنند.
در جامعه‏اى که قوانین، کامل نیست و بعضى از قوانین آسیب‏ها را افزایش مى‏دهد، این زنان چگونه باید زندگى کنند؟ دین ما بر اساس بخشش و گذشت استوار است اما روحیه بخشش در جامعه وجود ندارد. اگر یک نفر در جامعه جرمى انجام داد، طبق قانون چند ماه براى او حبس تعیین مى‏کنند. چند ماه که تمام شد ظاهراً حکم در مورد او اجرا و تمام شده است. اما محکومیت فرد و خانواده‏اش از اینجا در جامعه شروع مى‏شود، یعنى هر جا بخواهد استخدام شود مى‏گویند سابقه داشته و زندان رفته است. به گونه‏اى زن و فرزند این مرد هم مادام‏العمر محکوم مى‏شوند. از طرفى، نوع نگاه جامعه به زن و فرزند این مرد، نگاهى دیگر است. جامعه و اطرافیان، در مدرسه و ... به زن و بچه این مرد هم اعتماد ندارند. همه این مسائل دست به دست هم مى‏دهد و فرزندان فرارى مى‏شوند و زن هم طلاق مى‏گیرد و یا خیابانى مى‏شود. یعنى فقر و ندارى از یک طرف و فشار و تحقیرها از طرف دیگر، خانواده این فرد را سرخورده مى‏کند و به سوى فساد و فحشا مى‏کشاند. این یک نمونه از قوانینى است که گفتم، در حالى که خیلى از قوانین جامعه نیاز به اصلاح دارند.
ازدواج اجبارى هم یکى از مسائلى مى‏باشد که آسیب‏هاى اجتماعى زیادى همچون طلاق، دختران فرارى و زنان خیابانى را به همراه داشته است. البته ازدواج‏هاى اجبارى پیش از انقلاب هم وجود داشته، ولى چون آن زمان بافت جامعه نسبت به الان سنتى‏تر بود و زنان نسبت به حق و حقوق خود آگاهى نداشتند، ازدواج‏هاى تحمیلى را مى‏پذیرفتند و تن به طلاق نمى‏دادند. اما اکنون جوانان و زنان، ازدواج‏هاى این‏گونه را نمى‏پذیرند. وقتى جوان اعم از پسر و دختر به اجبار خانواده و فامیل ازدواج مى‏کند، فکر مى‏کنید چند ماه مى‏تواند در زندگى دوام بیاورد؟ وقتى آمار طلاق را نگاه مى‏کنیم متوجه مى‏شویم متأسفانه رشد ازدواج و طلاق در کشور دارد برابر مى‏شود. با این وضعیت تکلیف زنان مطلقه در جامعه چه مى‏شود؟ یک زن پس از طلاق کدام پشتوانه و حامى را دارد؟ اگر بخواهد جایى برود کار کند، به او کار نمى‏دهند. در برخى شرکت‏هاى خصوصى اگر بخواهد کار کند، مى‏خواهند چندمنظوره از او استفاده کنند! دوستان و اطرافیان مثل قبل او را پذیرا نمى‏شوند. کسى به او خانه اجاره نمى‏دهد. حتى اگر کسى بخواهد به او خانه اجاره بدهد، قصد و نظرى نسبت به او پیدا مى‏کند. چنین زنى به طرف فحشا مى‏رود. در بسیارى موارد به این امر راضى نیست و حتى با اکراه، خود را در اختیار مردان قرار مى‏دهد اما به خاطر نان شبش تن به این کار مى‏دهد.
همچنین تورم اقتصادى و فقرى که بر بسیارى از خانواده‏ها حاکم است خیلى مسائل را ایجاد کرده است. با 200 هزار تومان حقوق که به کارمند مى‏دهند (در حد بالا) در برابر هزینه‏هایى همچون اجاره، آب، برق، تلفن و سایر نیازمندى‏هاى زندگى چه باید کرد؟
مردم انقلاب کردند تا فقر و ظلم موجود در جامعه را از بین ببرند. امام هم فرمود: «جنگ ما، جنگ فقر و غنا است». مردم با انقلابى که کردند خواستار این بودند ظلمى را که به آنها مى‏شد، نابود کنند و از بین ببرند. اما در حال حاضر وضعیت زندگى مردم به همان حالت برگشته است. 10% از مرم داراى برج‏ها، خانه‏ها و ماشین‏هاى آنچنانى و 90% مردم از طبقه متوسط و ضعیف هستند.
اگر در سطح کلان بخواهیم جلوى خیلى از مفاسد را بگیریم، باید تورم اقتصادى را حل کنیم و وضعیت اقتصادى مردم را بهبود بخشیم. بخش عظیمى از مفاسد، جرایم، جنایت‏ها و ... به واسطه فقر موجود در جامعه است. باید واقعیت‏هاى موجود در جامعه را ببینیم و مسائل را حل کنیم. شعار دادن مشکلى را حل نمى‏کند. پدر و سرپرست خانواده که فوت مى‏کند، زن و فرزند او با تورم اقتصادى چه باید بکنند؟! زنى که بعد از فوت شوهرش یا به واسطه طلاق، سرپرست خانواده مى‏شود، چگونه باید فرزندان را تأمین کند؟ چه قانونى و چه کسانى از آنان حمایت مى‏کند؟!
پس وقتى مسئله‏اى را با عنوان دختران فرارى و زنان ویژه مطرح مى‏کنیم، باید بدانیم که معلول فقر، بى‏سرپرستى، طلاق، اعتیاد و دیگر مسائل است. همه عوامل زنجیروار به هم پیوسته‏اند و مى‏توانند هر یک علت دیگرى باشند. از طرفى، این پدیده یک‏شبه به وجود نیامده بلکه در طول 20 تا 30 سال این مسائل به وجود آمده است و حالا براى حل آن دو نسل آسیب مى‏پذیرد. همچنین با چند طرح سطحى نمى‏توان پدیده زنان خیابانى را از سطح جامعه محو ساخت. باید به جاى پاک کردن صورت مسئله با رفع علت‏هاى زیربنایى، معلول را که زنان ویژه است، بر طرف کنیم، در غیر این صورت، با حذف هر گروه زنان خیابانى، روز دیگر جمعى به این مجموعه اضافه مى‏شود و آسیب اجتماعى یاد شده همچنان با تمام پیامدهاى شوم خود ادامه دارد.

به نظر شما ازدواج موقت تا چه حد مى‏تواند مشکل را در جامعه ما حل کند؟

وقتى که در جامعه از ازدواج موقت بحث شد، با آن مخالف بودم. چون ازدواج موقتى که اکنون در جامعه ما مطرح است، با آن که مد نظر اسلام بوده، بسیار فرق دارد. در کشور ما مردان به خاطر نیازهاى غریزى و جنسى‏شان ازدواج موقت مى‏کنند، اما همین مردان براى ازدواج دایم، دختر یا زنى را که ازدواج موقت کرده، به عنوان همسرى قبول ندارند. با این وضع به زنان ستم مى‏شود. حتى این مردان تا چندین بار ازدواج موقت دارند اما زنانى را که یک بار ازدواج موقت کرده‏اند، به عنوان همسرى قبول ندارند.
بنابراین بحث ازدواج موقت را باید وقتى مطرح بکنیم که فرهنگ، شعور و درک اجتماعى توان پذیرش این قضیه را داشته باشد. یعنى اگر مى‏خواهم با زنى ازدواج کنم نیایم به این فکر کنم که قبلاً نامزد داشته و به هم خورده، یا ازدواج موقت داشته و ... پس مناسب نیست.
به نظر من این مسئله براى فرهنگ ایران هنوز جایى ندارد، چون مردها که هیچ مشکلى ندارند حتى اگر صد تا ازدواج موقت داشته باشند، براى ازدواج دایم مشکلى ندارند اما زن‏ها در این بین ضربه مى‏خورند. مرد سى یا چهل ساله‏اى که ممکن است چندین مورد ازدواج موقت داشته باشد، وقتى بخواهد ازدواج دایم بکند، طرف دختر 18 یا 20 ساله‏اى مى‏رود که هیچ مردى او را ندیده باشد. این فرهنگ کشور ما است و ازدواج موقت براى چنین فرهنگى با این درک اجتماعى قابل قبول نیست.

به هر صورت باید مشکل زنان ویژه حل شود. جمع‏آورى و برخورد قهریه تا چه حد مى‏تواند در حل مشکل مؤثر باشد؟

جاى تأسف است که بگویند این زنان را جمع‏آورى کنیم. اگر این زن‏ها را جمع‏آورى کنیم و کنار بگذاریم همه چیز درست مى‏شود و دیگر زن روسپى و ویژه جایگزین نمى‏شود؟ متأسفانه چشمان‏مان را به روى واقعیت‏هاى موجود جامعه بسته‏ایم و به جاى اینکه بیندیشیم چه عوامل اقتصادى و اجتماعى موجب پدید آمدن فساد و خودفروشى میان زنان شده و چرا زنان این‏گونه به اعتیاد، توزیع مواد مخدر و فساد آلوده شده‏اند، شعارهایى همچون جمع‏آورى سر مى‏دهیم.
اگر این زنان جمع‏آورى شوند، مردان متقاضى هم جمع‏آورى مى‏شوند؟ اگر متقاضیان مرد وجود نداشته باشد، ممکن است عرضه کنندگان زن به وجود بیایند؟ چرا ازدیاد پدیده فساد و زنان خیابانى را ناشى از زیاد بودن تقاضاى مشترى‏هاى مذکر نمى‏دانیم؟
باید ریشه‏ها را بررسى کنیم و عوامل را بیابیم و رفع کنیم. جمع‏آورى، پاک کردن صورت مسئله است، باید مسئله را حل کنیم. این زنان نیاز به حمایت دارند؛ حمایت مالى، مادى، عاطفى و روحى. باید در این زمینه فرهنگ‏سازى شود و با دیده انسانى به این زنان نگریسته شود.
برخورد قهریه و خشونت‏آمیز با این زنان نه تنها مشکلى را حل نمى‏کند بلکه آنها را نسبت به انجام اعمال خلاف، گستاخ‏تر مى‏کند. متأسفانه بسیارى وقت‏ها برخورد با این‏گونه زنان، غیر اخلاقى و توهین‏آمیز است. در صورتى که این زنان هم انسانند و یک سرى شرایط و ناکامى‏ها آنها را به منجلاب فساد کشانده است.
گرفتن این زنان با برخوردهاى خشونت‏آمیز و حبس کردن آنها براى یک ماه، دو ماه، شش ماه و ... تا چقدر مى‏تواند مؤثر باشد؟! اکثر این زنان اظهار مى‏کنند که به خاطر فقر و ندارى دست به این کار مى‏زنند. برخى شعار مى‏دهند که باید با فقر و ندارى، با توکل به خدا ساخت اما همین افراد خود، ماشین بنز و خانه‏هاى آن چنانى دارند در صورتى که 80% این زنان به نان شب محتاج هستند. پس چگونه باید با فقر و ندارى بسازند؟
کسانى که این شعارها را مى‏دهند و طرح‏هایى مثل جمع‏آورى و ... را مطرح مى‏کنند، مى‏دانند که چنین راه حلى عملى نیست و اینها فقط شعار دهان پرکن است.
در زمینه زنان خیابانى مسئله خیلى عمیق‏تر و ریشه‏دارتر از این حرف‏ها است. مسائلى است که پیش از انقلاب وجود داشته و پس از انقلاب همچنان ادامه یافته و این زنان با آن درگیر بوده‏اند. قسمت عمده فشارها و مسائل روى زنان سرپرست خانوار، بیوه، مطلقه و ... وارد مى‏شود و کسى این واقعیت‏ها را نمى‏بیند. همه شعار مى‏دهند.

بین پدیده‏هاى دختران فرارى، زنان خیابانى، فقر و بى‏توجهى به دین و ارزش‏هاى دینى در خانواده‏ها تا چه حد ارتباط وجود دارد؟

آسیب‏هاى اجتماعى اگر نگوییم صددرصد ولى تا حدود زیادى به هم مربوط هستند. خانمى که طلاق مى‏گیرد و پس از طلاق درآمدى ندارد، اى‏بسا به سوى انحراف رود. ضمن روسپیگرى با اعتیاد آشنا مى‏شود و پس از معتاد شدن براى فراهم کردن مواد ... به طرف دزدى و بقیه مسائل مى‏رود. این مسائل و آسیب‏ها به هم مربوطند و همه به هم قابل برگشت هستند. البته در خانواده‏هاى مذهبى این‏گونه مسائل کمتر است و به لحاظ توکل و اعتقادى که به خدا دارند کمتر دچار آسیب‏هاى اجتماعى مى‏شوند ولى بزرگان ما گفته‏اند: فقر منجر به بى‏دینى و کفر مى‏شود، یعنى فقر ریشه انسان را مى‏سوزاند. زنان ویژه و دختران فرارى از روز اوّل فرارى و خیابانى نبودند. اگر زندگى آنها را بررسى کنیم مى‏بینیم پدر و مادر نداشتند، یا والدین معتاد داشتند، یا فقر اقتصادى دخیل بود و .... اینها خلاف کوچک انجام دادند، آنها را گرفتند و بردند زندان، یا مراکز و آنجا از افراد سابقه‏دار خیلى مسائل را یاد گرفتند! وقتى از مراکز یا زندان‏ها بیرون آمدند، به راههاى خلاف بزرگ‏تر کشیده شدند. دخترى که امروز از خانه به لحاظ اوضاع بد اقتصادى، اعتیاد والدین، ازدواج اجبارى و ... فرار مى‏کند، وقتى با سرزنش و تحقیر و تهدید والدین روبه‏رو شد و جامعه هم به جاى حل و پرداختن به مشکل، او را انگشت نما کرد، مسلّماً زن خیابانى، معتاد، دزد و حرفه‏اى سابقه‏دار مى‏شود. پس همه آسیب‏ها با هم ربط دارند.

با توجه به اینکه کشور ما اسلامى است و پدیده‏هایى چون زنان خیابانى، دختران فرارى و ... براى کشور آسیب ملى محسوب مى‏شود، برخورد دیگر جوامع را با این پدیده در کشورمان چگونه مى‏بینید؟

شورهاى غربى در باره اصل این قضیه چیزى نمى‏گویند بلکه خودمان در کشور بیشتر راجع به این قضیه شلوغ مى‏کنیم. به نظر آنها بیرون آمدن دختران از خانه و ارتباط زنان با مردان، یک امر طبیعى و عادى است. آنها بیشتر از این بُعد به مسئله مى‏پردازند که فقر اقتصادى در ایران بیداد مى‏کند و مسائلى چون اعتیاد و طلاق را به وجود آورده است. آنها در تحلیل این مسائل به اقتصاد کشورمان مى‏نگرند و مى‏گویند فقر و ندارى در ایران پس از انقلاب خیلى از مسائل و مشکلات را ایجاد کرده است؛ اما متأسفانه ما در کشور به جاى پرداختن به این قضیه، از بُعد اجتماعى و روانشناسى و حل کردن آن، بیشتر رنگ و لعاب سیاسى به آن مى‏دهیم و از درمان آن غافل مى‏شویم.

چه راهها و اقداماتى از سوى جامعه و خانواده مى‏تواند در پیشگیرى از آسیب‏هایى همچون زنان خیابانى و دختران فرارى مؤثر باشد؟

کشور ما یک کشور اسلامى است که در چنین کشورى سعى مى‏کنیم بر اساس ایدئولوژى‏هاى اسلام حرکت و زندگى کنیم. دین ما، آئین گذشت و راستى و مساوات است. اما متأسفانه افراد بسیار کمى این حقیقت دین را فهمیدند و عمل کردند. تضاد آشکارى که بین قشر فقیر و غنى در حال حاضر در جامعه ما وجود دارد نشان مى‏دهد اسلام را درست نشناختیم، و تا زمانى که اختلافات طبقاتى بین مردم وجود داشته باشد، همچنان این مشکلات را خواهیم داشت.
از طرفى، وضعیت اقتصادى مردم مى‏تواند عامل بسیار مهم و اساسى در انحراف و روى آوردن به گناه باشد؛ پیامدى که اسلام هم به آن اشاره کرده است. در موقعیتى که طى 10سال اخیر بودجه تمام اداره‏ها به صفر رسیده و در برابر تورم، افزایش نداشته است، مسلّماً با فقر روبه‏رو مى‏شویم. دولت باید این مسئله را به گونه‏اى حل کند. وقتى افزایش حقوق کارمندان در برابر افزایش تورم ناچیز است، مسلّماً خانواده‏ها آسیب مى‏بینند و آسیب هم مى‏رسانند. پس دولت باید در سطح وسیعى جلوى این مسائل و تورم‏هاى کمرشکن را بگیرد.
خانواده هم نقش بسیار مهمى در پیشگیرى از آسیب‏هاى اجتماعى دارد. ریشه هر جامعه سالم و پویایى در خانواده است. اما وقتى خانواده‏هاى ناپایدار و متزلزل داریم، جامعه‏اى متزلزل و ناپایدار خواهیم داشت. براى داشتن خانواده سالم باید زیربناى خانواده متکى بر اصل ارضاى نیازهاى روحى، روانى، عاطفى و مالى فرزندان و سازگار کردن آنها با زندگى عادى اجتماعى باشد. اگر خانواده‏ها در جامعه درست ظهور پیدا نکنند، همچنان مشکلات کودکان خیابانى، زنان ویژه، دختران فرارى و ... را خواهیم داشت. خانواده‏ها باید در کنار ارضاى نیازهاى عاطفى و مادى فرزندان، روى مسائل دینى و تربیتى آنها هم کار کنند. خانواده‏اى که از لحاظ اعتقاداتى ضعیف است و مثلاً به پسر فشار مى‏آورد که با دختر فلانى ازدواج کن به خاطر اینکه پولدار است و در آینده ثروتش به تو مى‏رسد، این خانواده هم به خودش و هم به فرزندش آسیب مى‏رساند و آسیب‏ها نه تنها در خانواده که در جامعه نیز بروز پیدا مى‏کند.

زنان ویژه در نگاه آمار و تحقیقات‏

تحقیقى با عنوان «بررسى علل، عوامل و انگیزه‏هاى فرار زنان از خانه» توسط اداره کل مطالعات و برنامه‏ریزى معاونت مبارزه با مفاسد اجتماعى نیروى انتظامى انجام شده که در آن از مصاحبه با 53 زن فرارى و ویژه این نتایج به دست آمده است:
72% از زنان در گستره سنى 16 الى 25 سالگى مى‏باشند. به عبارتى بیشتر نوجوان و جوان هستند.
محل تولد 98% از زنان فرارى، شهرها و مراکز استان‏هاست.
70% از زنان فرارى به لحاظ تحصیلات، بى‏سواد هستند یا سوادى در حد ابتدایى دارند.
59% از زنان فرارى حداقل یک بار ازدواج کرده‏اند که در حال حاضر مطلقه‏اند یا متارکه کرده‏اند.
66% این زنان بیکارند یا شغل معلوم و مشخصى ندارند.
64% از زنان فرارى از رفتار مادر یا جانشین وى رضایت ندارند و 5/41%، از رفتار پدران خود ناراضى هستند.
62% از آنها اعتقاد دارند که نیازهاى اساسى آنان از طرف والدین‏شان برآورده نمى‏شود.
اختلالات شخصیتى همسران این زنان عبارت است از اعتیاد، (39%)، دعواى شدید (29%)، مردم‏آزارى شدید (13%) و دزدى (10%).
55% از این زنان داراى فرزندان زیر ده سال هستند که اکثر آنان بین یک تا پنج سال دارند.
تحقیق دیگرى تحت عنوان «عوامل زمینه‏ساز تن دادن زنان به روسپیگرى» توسط دکتر شهین علیانى‏زند از دانشگاه علامه طباطبایى انجام شده که در آن با 147 زن روسپى مصاحبه شده و این نتایج به دست آمده است:
بیش از 60% زنان روسپى در سنین نوجوانى وارد این جریان مى‏شوند.
62% روسپى‏ها با پدر و مادر زندگى مى‏کنند، 22% با خویشاوندان و 2% در بهزیستى.
روسپى‏ها در خصوص رابطه با والدین ذکر کرده‏اند که تشنه یک جرعه محبت والدین هستند.
دوسوم روسپى‏ها پیش یا پس از آن که معتاد شده‏اند، پدران آنها معمولاً معتاد بوده‏اند و خودشان اغلب با کسى ازدواج کرده‏اند که معتاد بوده است.
6% از روسپى‏ها توسط شوهران‏شان وادار به روسپیگرى شده‏اند. همچنین این افراد مورد سوء استفاده جنسى در منزل خودشان توسط پدر، برادر، دایى و ... قرار گرفته‏اند و حریم آنان قبل از ورود به اجتماع شکسته شده است، یعنى 22% در زمان کودکى مورد سوء استفاده قرار گرفته‏اند.
یک تحقیق دانشجویى دیگر آمار قابل توجه‏اى از روسپیگرى ارائه مى‏دهد. تحقیق علمى مذکور که روى 100 نفر از روسپى‏هاى تهران انجام شده نشان مى‏دهد که 78 نفر از این افراد قبل از فحشا، ازدواج کرده و 22 نفر مجرد بوده‏اند. بنابراین 99% این افراد، احتمال ازدواج ناموفق‏شان بالا بوده است. از 78 نفر ذکر شده، 49 نفر قبل از فحشا طلاق گرفته‏اند و 29 نفر طلاق نگرفته بودند و فحشا عامل جدایى‏شان شده است.
همچنین 57 نفر پیش از فحشا والدین معتاد داشته‏اند و 31 نفر، والدین‏شان در اثر طلاق یا عوامل دیگر جدا زندگى مى‏کردند.
درآمد 43 نفر بسیار ضعیف و بد بوده، 37 نفر وضع متوسطى داشته و تنها 12 نفرشان درآمد خوبى داشته‏اند؛ بنابراین درآمد کم و فقر اقتصادى و کمبود محبت خانواده و والدین، عامل مهم گرایش آنها به روسپیگرى و فحشا شده است.
به طور کلى تحقیقات انجام شده درباره پدیده «زنان خیابانى، رها، ویژه و روسپیگرى» نشان مى‏دهد کم‏توجهى والدین به مسائل مادى و معنوى فرزندان، کاهش حس مسئولیت پدران و مادران در مورد کودکان و نوجوانان، اعتیاد و فقر والدین، رشد روزافزون طلاق، فقر فرهنگى و معنوى خانواده و ... از جمله عوامل سرخوردگى دختران و زنان و در نهایت به وجود آمدن مسائل ناهنجار اجتماعى، نظیر فساد و فحشا است.
طبق آمار به دست آمده از مراکز معتبر و رسمى و همچنین مراکز غیر رسمى، پدیده زنان خیابانى در چند سال اخیر افزایش چشمگیرى داشته است. اغلب این زنان به یک خانه فساد وابسته‏اند و به صورت پراکنده در سطح شهرها و مخصوصاً تهران به فعالیت مشغولند، حتى زنان و دختران بسیارى را جذب مى‏کنند و از طریق باندها به خارج از کشور منتقل مى‏نمایند. فاجعه بیشتر زمانى رخ مى‏دهد که دختران فرارى امروز که از سرِ ناآگاهى و یا اختلافات جزیى با والدین از خانواده مى‏گریزند، بعدها به صورت حرفه‏اى وارد این‏گونه خانه‏ها و باندها مى‏شوند و فعالیت مى‏کنند.

در نهایت‏

آنچه در آمارها، حرف‏ها، درددل‏ها و نظریات نهفته، این است که هیچ یک از دختران جامعه ما دوست ندارند فضاى خانه را با همه سختى‏ها و مشکلاتش رها کرده و با «فرار» در منجلابى از فساد و تباهى بیفتند.
هیچ یک از زنان دوست ندارند «زندگى» در «سراب» را تجربه کنند و ساکنان شهر تنهایى بشوند. اما یک سرى شرایط و عوامل در جامعه و خانواده آنها را به این ناخواسته‏ها سوق مى‏دهد. گفتگو با کارشناسان مسائل اجتماعى، مددکاران و ... در این گزارش نشان مى‏دهد طلاق، اعتیاد، نابسامانى‏هاى خانوادگى، کمبودهاى عاطفى، ازدواج‏هاى تحمیلى، فقر فرهنگى در خانواده و فقر فرهنگى و اقتصادى تاکنون از عوامل اصلى فرار دختران و زنان از منزل و گرایش آنان به انحرافات اخلاقى به ویژه فحشا بوده است.
استوارى و تحکیم کانون مقدس خانواده، سهم عمده‏اى در سلامت جامعه دارد. افزایش توان مالى و فرهنگى خانواده و ایجاد جاذبه‏هاى قوى در آن، راه انحراف را به میزان زیادى مى‏بندد. اما تحکیم و حفاظت از این کانون، قوانین پویا و فرهنگ‏سازى همه‏جانبه را مى‏طلبد. در این حال حمایت از حقوق اجتماعى زنان به عنوان قشرى که ضریب آسیب‏پذیرى آنان بالاتر از مردان است، به شدت احساس مى‏شود.
همچنین اشتغال سالم و مناسب براى زنان و دخترانى که دوره بازپرورى را در مراکز بازپرورى سپرى کرده‏اند، از اهمیت ویژه‏اى برخوردار است، زیرا این‏گونه افراد از خانواده خود طرد شده‏اند و بازگشت آنان به کانون خانواده مشکل است. چنانچه این افراد پس از بازپرورى از طرف خانواده طرد شوند و در جامعه نیز رها گردند، گرچه مایل به ادامه زندگى نکبت‏بار نباشند، نیازهاى مادى، آنان را مجدداً به سوى انحراف و فساد سوق مى‏دهد. بحث اشتغال این زنان و دختران متناسب با میزان سواد آنها نقش مؤثرى در پیشگیرى از انحراف دوباره دارد. همچنین ضرورت دارد دستگاهها و سازمان‏هاى فرهنگى و اجتماعى، با بهره‏گیرى از کارشناسان فرهنگى، آموزشى، قضایى، روانشناسان، جامعه‏شناسان، فقها و مددکاران اجتماعى، عوامل و ریشه‏هاى بروز دختران فرارى و زنان خیابانى را مورد بررسى قرار داده و راهکارهایى اساسى جهت جلوگیرى از گسترش چنین فجایعى ارائه دهند.
به امید روزى که مشکلى به نام «فحشا» و پدیده‏هایى همچون «دختران فرار» و «زنان ویژه» در کشور اسلامى‏مان نداشته باشیم.

منابع: -

1- فرار دختران، صادق برزگر، نشر جمال.
2- خانه‏گریزى دختران، ریشه‏ها و پیامدها، رضا مهکام، انتشارات مرکز پژوهش‏هاى اسلامى صدا و سیما.
3- بررسى آسیب‏هاى اجتماعى زنان در دهه (1380 - 1370)، زهرا محمدى، انتشارات روابط عمومى شوراى فرهنگى اجتماعى زنان.
4- بزهکارى اطفال و نوجوانان، دکتر هوشنگ شامبیاتى، مؤسسه انتشاراتى ویستار.
5- بررسى عوامل مؤثر در بازگشت زنان و دختران آسیب‏دیده اجتماعى به مرکز بازپرورى، دکتر مصطفى اقلیما.
6- فساد، سلاح تهاجم فرهنگى، محمود بجستانى، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
7- خشونت در خانواده، فرج‏اللَّه هدایت‏نیا، انتشارات وثوق.
8- نشریه ایران‏دخت، شماره دوم، آبان 1380.