نویسنده

 

قصه‏هاى شما(93)

مریم بصیرى‏

نى‏نواز - فکر باد
سمیه کلینى - تهران‏

زندگى من چگونه گذشت بر من‏
من چگونه پیدا شدم‏
عشق ناتمام‏
طاهره‏سادات میرعابدینى - قم‏

هیچ کس نمى‏تواند باور کند
مریم صفایى - قم‏

سیبى که گاز زدنش ممنوع بود
مجتبى رضایى - قم‏

خاطره‏ها
ابوالفضل صمدى رضایى - مشهد

سمیه کلینى - تهران‏

خواهر عزیز، از اظهار لطف شما نسبت به صفحه قصه‏هاى شما متشکریم. هر چند به قول خودتان رشته تحصیلى‏تان مدیریت بیمارستانى است و ارتباطى با داستان‏نویسى ندارد ولى آثارتان از یک انسجام نسبى برخوردارند.
«نى‏نواز»، بیشتر به یک قطعه شباهت دارد تا داستان. نثر ادبى و توصیفاتى که در اثرتان به کار برده‏اید به نظر نمى‏رسد که کاملاً در جهت پیشبرد حوادث باشد بلکه بیشتر به فضاسازى و ایجاد احساسات همسو با قهرمان مى‏پردازد.
دیالوگ، وظایف بسیارى در یک داستان دارد هر چند اجبارى به استفاده از گفتگو در هر داستانى نیست ولى در اثر شما جا داشت که با استفاده از دیالوگ کمى از سنگینى نثر و حال و هواى آن کاسته مى‏شد تا پیرمرد نى‏نواز و جوان تازه‏نفس، زمینى و این دنیایى شوند و خواننده بتواند با آنها ارتباط برقرار کند.
«فکر باد» هم هر چند بر خلاف اثر اول‏تان، ساده‏تر و دلنشین‏تر است و از لحاظ ساختارى یک داستان واقعى مى‏باشد اما مشکل بزرگى دارد که نداشتن مشکل است. دخترى در پى شناخت خوشبختى در کوچه و خیابان قدم مى‏زند و از حرف‏هاى جسته و گریخته مردم دنبال خوشبختى مى‏گردد.
اول از همه باید مشخص شود که مشاجره این دختر با والدینش بر سر چیست. این چه مشکلى است که نه تنها دختر بلکه والدینش هم بعد از گذشت یک شبانه‏روز هنوز دارند به آن فکر مى‏کنند و راه‏حلى برایش نمى‏یابند. عدم تفاهم بین نسل گذشته و جدید آنقدر در کارتان حس نمى‏شود که اعضاى این خانواده به خاطرش و براى یک مشکل غیر قابل لمس بخواهند براى زندگى فلسفه ببافند و دنبال خوشبختى بگردند.
به فرض اگر قرار بود دختر براى انتخاب رشته تحصیلى و یا فرد مورد نظر براى ازدواجش دچار تردید شود آن وقت این گشت و گذار با یک هدف معین و رسیدن به نتیجه‏اى روشن انجام مى‏شد ولى در حال
حاضر هیچ توجیهى براى شبگردى این دختر نیست و اصلاً معلوم نیست خانواده او با چه چیزى مشکل دارند و گمگشتگى دختر ناشى از چیست.
بعد از این سعى کنید با یک طرح روشن، قهرمان اثرتان را با یک مشکل روشن درگیر کنید و او را براى حل این مشکل به چالش وا دارید.
منتظر دیگر آثارتان هستیم.

طاهره‏سادات میرعابدینى - قم‏

خواهر گرامى، هر چند نوشته‏اید که به داستان‏هایى با موضوعات مرتبط به زنان و جوانان علاقه دارید و مى‏خواهید در این ارتباط قلم بزنید ولى متأسفانه در حال حاضر توانایى کافى را براى این کار ندارید.
آثار داستانى شما قبل از اینکه داستان باشند تنها یک روایت ساده هستند که از تخیل شما نشأت گرفته‏اند. در داستان عناصر زیادى به کمک هم مى‏آیند تا اثر شکل داستان به خود بگیرد اما آثار شما فقط روایت خاطره‏گونه سه دختر هستند که هر کدام در شروع با معرفى خود به ذکر قصه زندگى‏شان مى‏پردازند بدون اینکه شما در مقام نویسنده به حادثه، بحران، شخصیت‏پردازى، کشمکش و دیگر عناصر داستانى توجهى داشته باشید.
براى اینکه به آرزویتان برسید و یک نویسنده موفق شوید، باید مطالعات زیادى داشته باشید و با سبک داستان‏نویسى امروز آشنا شوید و تمام اطلاعات مورد نظر در مورد شخصیت‏هایتان را مستقیم و بدون هیچ تمهیدى در اختیار خواننده قرار ندهید.
در آثار شما دیگر چیزى براى کشف خواننده باقى نمانده است و خودتان دارید کم کم تمام اطلاعات را رو مى‏کنید، آن هم وقایعى بسیار ساده که خواننده حتى نیمه‏حرفه‏اى از همان آغاز مى‏تواند پى به وقوع آنها در پایان کار ببرد.
در داستان باید با معرفى اشخاص و با توجه به طرح داستان، چند حادثه مربوط به هم را ایجاد کرد و شخصیت را در کشاکش مبارزه با این وقایع به تصویر کشید تا اثر از یک خاطره‏گویى صرف فاصله پیدا کند. پس سعى کنید با مطالعه و نگارش مستمر داستان کوتاه، در عرصه نویسندگى تبحر بیشترى پیدا کنید تا موضوعات مورد علاقه‏تان را به صورت یک داستان ادبى و نه خاطره به مخاطبان خود ارائه دهید.
موفق باشید.

مریم صفایى - قم‏

خواهر عزیز، داشتن مواد خام به تنهایى براى خلق یک اثر ادبى کفایت نمى‏کند. علاوه بر اینکه باید فکر خوبى پشت کارتان باشد، باید بتوانید به درستى ایده‏ها و افکار خود را با هم ترکیب کرده و با یارى تکنیک به هدف مورد نظر خود برسید.
شروع داستان‏تان اصلاً زیبا نیست، هر چند توصیفات زیبایى آورده‏اید. چنین مقدمه‏اى براى داستان دیگر قدیمى شده است و تنها برخى از پاورقى‏هایى که از لحاظ ادبى فاقد ارزش مى‏باشند اقدام به نوشتن چنین آغازى براى اثرشان مى‏کنند. در ضمن توصیف بیش از حد یک موضوع باعث ضعف متن و ملال‏آور بودن آن مى‏شود.
شخصیت‏پردازى هم بسیار مستقیم است. اشخاص باید کم کم به خواننده معرفى شوند نه اینکه بخواهید از همان اول یکراست بروید سر اصل مطلب و بگویید فلانى چند ساله است و چه کاره و ... .
موضوع داستان و برخورد زن با اعتیاد و قاچاق مواد مخدر توسط همسر و پسرش، موضوع قابل بحثى است ولى متأسفانه این مواد خام داستان را خوب با هم ترکیب نکرده‏اید تا نثرتان دلنشین شود و حوادث با سیرى منطقى روایت شوند. معلوم نیست چرا پسرى که آنقدر به مادرش وابسته است و کاملاً منضبط تربیت شده ناگهان به سمت ناپدرى‏اش گرایش پیدا مى‏کند و معتاد مى‏شود، طورى که حتى حاضر نیست مادرش را ببیند.
از سویى دیگر معلوم نیست مرد قاچاق‏فروش به چه علتى مصمم به برگشتن همسرش به خانه است، چرا که بود و نبود او در خانه هیچ نفعى برایش ندارد و از سویى دیگر زن به او مشکوک شده است.
اما یادتان باشد که خواستن توانستن است. با افزایش توانایى‏هاى خود و اراده مصمم‏تان مى‏توانید موفق شوید و به آرزوهاى منطقى خود برسید. پس تلاش کنید تا موفق شوید و موفقیت چیزى نیست جز رسیدن انسان به چیزى که برایش تلاش مى‏کند. این موفقیت باعث شادى و آرامش ذهن مى‏شود.
به امید آنکه به زودى شاهد داستان‏هاى بهترى از شما باشیم.

مجتبى رضایى - قم‏

برادر گرامى، «سیبى که گاز زدنش ممنوع بود» با اینکه طولانى است ولى عنوان زیبایى براى یک داستان کوتاه است؛ اما متأسفانه این عنوان کارآیى چندانى در داستان ندارد.
هر چند موضوع حاضر شدن همسر یک جانباز بر سر مزار او و زنده کردن خاطرات گذشته و فکر کردن به فرزندى در آینده موضوع بکرى نیست اما باید یادمان باشد که آدم‏ها در شرایط مختلف زمانى و مکانى و ... با این سوژه درگیر مى‏شوند پس به جاى تکرارى بودن یا نبودن سوژه باید به این بیندیشیم که آیا شما در شکار لحظه‏هاى ناب زندگى موفق بوده‏اید یا نه؟ توجه به مردم و دقت در زندگى آنها یکى از ساده‏ترین راههاى ایده‏یابى و طرح یک داستان جدید و جذاب است. در اثر شما این تازگى و نگاه متفاوت به زندگى دیده نمى‏شود.
ورود به دنیاى درونى شخصیت‏هاى داستان هم یکى از مواردى است که از توجه به آن غافل بوده‏اید. قهرمان داستان با ذکر خاطرات گذشته و پرداختن به سطح وقایع به صورت گذرا، خاطرات مشترک خود را با همسر متوفایش روایت مى‏کند بدون اینکه شما به عمق ماجرا بروید و از احساسات و روحیات درونى قهرمان پرده بردارید.
شخصیت‏هاى یک داستان خوب، قوى هستند و مى‏دانند از زندگى چه مى‏خواهند. آنها با منطقى که دارند در مقابل همه مشکلات مى‏ایستند و تسلیم نمى‏شوند. در واقع قهرمانان خود سرانجام داستان را تعیین مى‏کنند و اجازه نمى‏دهند حوادث داستانى، سرنوشت اثر را مشخص کنند. همین اراده شخصیت‏هاست که باعث مى‏شود داستان با وجود اینکه از زندگى عادى گرفته شده برتر از زندگى عادى به نظر بیاید.
علاوه بر شخصیت‏پردازى قوى‏تر، نثر شما نیز مشکل دارد که مى‏توانید با یک بازنویسى بهتر و پس و پیش کردن افعال و کلمات، نثر داستان را روان‏تر و خوش‏آهنگ‏تر کنید. استفاده از کلمات بهتر و خیال‏انگیزتر را هم فراموش نکنید.
موفقیت همواره با شما باد.

ابوالفضل صمدى رضایى - مشهد

برادر محترم، تصاویرى که در داستان‏تان ارائه کرده‏اید آنقدر قوى است که اثرتان را به فیلمنامه نزدیک کرده است. تغییر فضا، تغییر شکل و شمایل افراد، دَوران در گذشته و حال و جنبه‏هاى تصویرى که در کارتان گنجانده‏اید بسیار زیاد کارتان را به هنر سینما نزدیک کرده است. البته از لحاظ داستانى هم داستان را خوب پرداخت کرده‏اید و شخصیت‏پردازى‏هاى زیبایى از قهرمان و گذشته او به تصویر کشیده‏اید.
هر چند به نظر مى‏رسد بهتر است این داستان نیمه‏بلند شما چند سکانس از یک فیلم سینمایى باشد و یا فصل آغازین یک داستان بلند. جا دارد که علاوه بر یک نگاه سطحى به گذشته و حال این شخصیت در مورد آن خانه قدیمى و بچه‏هایى که پنجاه سال پیش در آن زندگى مى‏کردند بیشتر بنویسید. طرح «خاطره‏ها» جا دارد که اصلاح و تکمیل شود و ایده یک کار بلند ادبى یا سینمایى بشود.
به دلیل طولانى بودن داستان و همچنین عدم تناسب محتوایى آن با مجله، از چاپ اثرتان معذوریم ولى چون گذشته منتظر دیگر آثارتان هستیم.