مشارکت اعضاى خانواده در تصمیمگیرىها
برنامههاى موفق و سرافرازانه زندگى مىتواند بر اساس و حول «برنامههاى مشارکت اعضاى خانواده» در تصمیمگیرىها شکل گیرد. این گونه برنامهها به دلیل حضور و دخالت اعضاى خانواده و بخصوص فرزندان در تصمیمگیرىها و بیان نظریات، موجب جلب و افزایش مشارکت آنان در پیشبرد امور زندگى و شکستن موانع و سختىها خواهد شد.
بر اساس این دیدگاه، در برنامهریزى براى فعالیتهاى موفق و مؤثر گامهاى متوالى ذیل مىتواند مورد نظر باشد و به اجرا در بیاید:
گام اول: شناسایى نیاز
در این گام نیازهاى اساسى و معضلات و گرههاى اصلى زندگى و یا اعضاى خانواده شناسایى مىشوند. این نیازها در واقع دادههاى اولیه و خمیرمایه اصلى برنامههاى زندگى خانوادگى خواهند بود.
گام دوم: تعیین هدف
در گام دوم و بر پایه نیازهایى که قبلاً شناسایى شده، هدفهاى برنامهها با همفکرى و مشارکت پدر، مادر و بچهها جهت پاسخگویى به نیازها تدوین خواهد شد.
گام سوم: تحلیل وضعیت و امکانات خانواده
در این مرحله براى نیل به هدفهاى تدوین شده، وضعیت و امکانات موجود خانواده مورد بررسى و تحلیل قرار خواهد گرفت و در نهایت وضعیتى مناسب جهت طراحى «برنامه زندگى» انتخاب مىشود.
گام چهارم: طرحریزى برنامه
در این گام با توجه به نوع و موضوع هدف، شرایط و امکانات، درآمد و هزینههاى خانواده، برنامهاى مناسب و متناسب طرحریزى مىشود.
گام پنجم: اجرا
در این مرحله برنامه تهیه شده با نظارت و همکارى پدر، مادر و فرزندان به اجرا در آمده تا خود از نزدیک شاهد مزایاى یک برنامهریزى جمعى موفق باشند. لازم به توضیح است که در همه مراحل برنامهریزى، نیازها، آرا و نظرات و همفکرى افراد خانواده محور کار قرار مىگیرد.
به طور کلى هر چه مشارکت افراد خانواده در تصمیمگیرىها بیشتر باشد فرآیند تنظیم و اجراى برنامههاى زندگى توسعهیافتهتر خواهد بود. عموماً «مشارکت» و «رضایتمندى» والدین و فرزندان از فعالیتها رابطه مستقیمى با هم دارد؛ چرا که هر چه میزان مشارکت در برنامهریزىهاى خانوادگى بیشتر باشد، افراد خانواده از تصمیمهاى گرفته شده، خشنودتر خواهند بود زیرا:
1) اگر هر عضو خانواده در یابد که همه یا بیشتر افراد خانواده در تصمیمگیرى دخالت داشتهاند، به پذیرش تصمیمهاى گرفته شده تمایل بیشترى نشان مىدهد. از اینرو اگر عضوى در تصمیمگیرى مشارکت کند، ضمن آگاهى از توافقات به عمل آمده در فرآیند تصمیمگیرى، احتمال خشنودى و رضایتمندى او نیز افزایش خواهد یافت.
2) تصمیمگیرى براى قبول نوآورى هنگامى صورت مىگیرد که با نیازهاى خانواده و بچهها تناسب داشته باشد. گاهى اتفاق مىافتد که نوجوانان و جوانان خانواده بهتر از والدین نیاز خود را تشخیص دهند. بنابراین در قبال تصمیم گرفته شده در خود احساس تعهد خواهند کرد که این امر خشنودى آنان را به همراه خواهد داشت.
3) مشارکت افراد خانواده در تصمیمگیرى به پدر و مادر فرصت خواهد داد تا از موقعیت بهتر و محکمترى برخوردار باشند و بچهها تشویق مىشوند تا نسبت به تصمیم اتخاذ شده تعهد لازم را داشته باشند.
با این تفاصیل نبود یا ضعف مشارکت افراد خانواده در تصمیمگیرىها موجب ایجاد فاصله میان والدین و فرزندان خواهد شد و برنامهریزىهاى زندگى را از اساس سست و بىبنیان خواهد نمود. از نظر اصول و فلسفه تشکیل خانواده، دلیلى براى عدم مشارکت افراد در تصمیمگیرىها وجود ندارد زیرا اساساً انتظار از یک خانواده موفق این است که همه افراد خانواده در برنامهریزىها و تصمیمگیرىها شرکت داشته باشند. با این حال ممکن است در مواردى فردى از اعضاى خانواده و بخصوص بچهها به دلیلى از مشارکت رویگردان شود (هر چند که براى این امتناع دلایل قانعکنندهاى هم براى خود داشته باشد) از اینرو درست نیست که گناه ضعف مشارکت بچهها صرفاً به گردن والدین انداخته شود. ضمن آنکه باید ترتیبى اتخاذ گردد که این مشکل بررسى و علل آن شناسایى و در صدد رفع آن بر آمد. در ادامه فهرستى از برخى از موانع عمده ضعف مشارکت افراد خانواده در تصمیمگیرىها مىآید:
1) اختلافات خانوادگى: بیشتر پیش مىآید که افراد خانواده به علت اختلاف در برداشت، بینش، سلیقه و یا دیگر تنشهاى خانوادگى در تضاد و کشمکش باشند بنابراین یکى یا بیشتر از آنان مانند پدر، مادر و فرزندان از مشارکت در تصمیمگیرى امتناع ورزیده و به اصطلاح قهر مىباشند.
2) برداشت نامناسب: گاهى احتمال دارد افراد خانواده و بخصوص فرزندان نسبت به تصمیمگیرىهاى قبلى معترض و یا دید نامناسبى داشته باشند. در واقع، ممکن است این سوء برداشت در آنها ایجاد شده باشد که طلب مشارکت از آنان در تصمیمگیرى براى حل مسائل و مشکلات خانوادگى نوعى گول زدن مىباشد و والدین در هر صورت بدون توجه به نظر سایرین کار خود را انجام خواهند داد.
3) اهداف نامناسب: روشن است هر چه هدفهاى مطرح شده با نیازها و درخواستهاى افراد خانواده ارتباط بیشترى داشته باشد، آنان با انگیزه بیشترى در تصمیمگیرى مشارکت و جدیت خواهند نمود.
4) عدم رعایت اصول اخلاقى: ممکن است فردى از اعضاى خانواده از تصمیمگیرىهاى گذشته خاطره خوشى نداشته باشد چرا که نظریاتش توسط برخى دیگر به باد تمسخر گرفته شده، یا به او بىاحترامى و انتقاد شده است. در این صورت وى در تصمیمگیرىها مشارکت فعالانه و مسئولانه نخواهد داشت.
در هر صورت مشارکت در موضوعات زندگى و تصمیمگیرى جهت رفع معضلات و مشکلات به صورت جمعى، فرآیندى است که مىتواند به استحکام بنیانهاى خانوادگى و روابط عاطفى - اجتماعى اعضاى خانواده کمک شایان توجهى نموده و از طرف دیگر بچهها را از ابتدا در کوران فراز و نشیبهاى زندگى قرار داده تا بخصوص آنان بیشتر با مشکلات و مضیقههاى پدر و مادر خود آشنایى داشته باشند.