شمیم یار

نویسنده


 

شمیم یار

نزهت بادى‏

«الهى! اَنْتَ الَّذى فَتَحْتَ لِعبادِکَ باباً اِلى عفوِکَ سَمَّیْتَه التَّوْبَة فَقُلْتَ تُوبوا اِلىَ اللَّه تَوْبَةً نَصوحاً؛
خدایا! تو خود براى بندگانت درى در عفو و بخشش گشودى و آن را توبه نام نهادى، پس فرمودى به سوى من باز گردید با توبه حقیقى.»
«مناجات خمس عشره / مناجات التائبین»

باید توبه کرد از سالى که سر آمد ولى حاصلى نداشت جز آنکه ریشه درخت وجودمان را در زمین خشک و عقیم گناه محکم‏تر ساخت؛ و از چنین درختى چگونه مى‏توان انتظار داشت در بهار معرفت به ثمر بنشیند و در هواى کمالات شاخ و برگ بگستراند، پس راهى نمى‏ماند مگر اینکه با تیشه‏اى ریشه تعلقات به گناه را برکند و چه تیشه‏اى بهتر از استغفار و ندامت به درگاه جود و کرمت؟
باید اظهار پشیمانى کرد از ماهى که گذشت و در آن قرص ماه ایمان‏مان رو به هلال رفت و کم‏فروغ‏تر شد. براى کسانى مثل ما که در زیر نور تابناک حضورت، پایمان به هر سنگ گناهى مى‏لغزد، در تاریکى جهل و تردید خویش قدم گذاشتن، برابر است با سرشکستگى التیام‏ناپذیر. پس چاره‏اى نیست که دل از کرم‏هاى شب‏تاب و فانوس‏هاى کم‏سو برید و دوباره ماه خویش را زیر نور ایمان آغاز کرد.
با ندامت باید به سویت بازگردیم از روزهایى که آمدند و رفتند. اما ما در این گردش خیال‏انگیز شب و روز، هیچ نکته معرفتى نیاموختیم و هیچ توشه زهدى نیندوختیم. گویى این خواب زمستانى که بر ما چیره گشته، با هیچ زنگ ساعتى به بیدارى نخواهد انجامید. لابد اگر کسى با زبان خوش از خوابِ غفلت برنخیزد، باید او را به روش دیگرى هوشیارى آموخت. این رخوت و تن‏پرورى جز به ضرب زور از وجودمان برنخواهد خاست. پس قبل از آنکه وقت از دست برود، ما را با چوب جباریتت از بستر ننگ‏آلود خواهش‏هاى نفسانى بیرون بیاور.
باید خاک تأسف بر سر دل ریخت از ساعاتى که از دست رفتند و به جاى آن هیچ به دست نیامد، جز آنکه به هر چرخش عقربه‏اى، خیال موهوم مرگ به واقعیت روشن خویش نزدیک‏تر شد. آیا نباید نگران باشد کسى که فاصله‏اش با مرگ کمتر از ساعتى زیستن است ولى هنوز خود را مهیاى مواجهه با خداى خویش نکرده است. این ساعات که رفتند، جز آبرویى ریخته و سرافکندگى هیچ ارمغان دیگرى نداشتند و به جز تو که با صفات حىّ و قیوم شناخته شده‏اى چه کسى مى‏تواند فرصت دوباره‏اى براى جبران مافات به ما بدهد؟
باید توبه کرد از عمرى که بدون رضاى تو مى‏گذرد و به خشنودى تو راه نمى‏یابد. چه بد عمرى کرده‏ایم در این زیستن چند روزه‏مان! خدایا! سببى ساز تا عمرمان اسباب تقرّب و وصل به تو باشد.