گزیده استفتاها از محضر امام خمینى سلام‏اللَّه علیه (31)

احکام طلاق‏

س: بین زن و شوهرى نزاع شد. اطرافیان اینها با هم زد و خورد کردند. کارشان به دادگاه کشیده شد تا به طلاق انجامید و چون بنا بود پدر و شوهر خواهر زن به زندان بروند، زن قسمتى از مهریه را گرفت و قسمتى از آن را بخشید. بعد از مجلس طلاق در بین راه شوهر گفت: «مردم شاهد باشید که من زنم را مى‏خواهم» اما زن بنا کرد به شوهر فحش دادن. لطفاً بفرمایید که این مهر و طلاق درست است یا خیر؟ و شرایط سه طلاق را شرح فرمایید.
ج: طلاق بدون اذن یا وکالت از شوهر باطل است و در صورت اذن اگر گذشت مقدارى از مهر در مقابل اصل طلاق نبوده طلاق رجعى است و با رجوع مرد در اثناء عده زوجیت به حال اول برمى‏گردد. و سه طلاق در یک مجلس بدون تخلل رجوع، حکم یک طلاق را دارد.

س: زن و شوهرى نمى‏توانند با هم سازش کنند و به زندگى مشترک ادامه دهند و شوهر حاضر به طلاق دادن زن نیست. زن با چه شرایطى مى‏تواند طلاق بگیرد؟
ج: اختیار طلاق با شوهر است.

س: اینجانب مدت بیست سال با شوهرم زندگى کرده‏ام، چهار ماه است که مرا از منزل بیرون کرده و بدون تأمین معاش در خانه برادرم به سر مى‏برم. با توجه به اینکه من به هیچ وجه حاضر به طلاق نیستم آیا اولاً شوهرم مى‏تواند بدون خواسته من مرا مطلّقه نماید؟ و آیا برابر مقررات تا زمانى که مرا طلاق نداده مى‏تواند مرا از منزل بیرون کند؟ و هیچ نوع مخارجى به من ندهد؟
ج: اختیار طلاق با شوهر است و تا زن را طلاق نداده در صورتى که زن حاضر به تمکین و اطاعت در حقوق او باشد باید نفقه او را بدهد.

س: زید زوجه خود را طلاق داده به شرط اینکه در حیات خود با هیچ کس ازدواج نکند. آیا این شرط جایز و طلاق صحیح است یا طلاق باطل است؟
ج: طلاق صحیح و شرط باطل است. و اگر تعلیق در طلاق باشد طلاق باطل است.

س: اگر زنى از شوهرش طلاق بگیرد و با فرد دیگرى ازدواج کند بعداً معلوم شود که شهود در طلاق عادل نبوده‏اند، آیا لازم است از همدیگر جدا شوند یا نه؟ و بچه‏هاى آن زن و مرد چه صورتى دارند؟
ج: در صورتى که فسق شهود معلوم شود، احتیاط لازم است و با جهل پدر و مادر به قضیه بچه‏ها حکم ولد حلال را دارند.

س: اگر کسى که دفتر طلاق و ازدواج دارد اهل علم باشد و در زمان طاغوت طلاقى را با شرایط انجام داده باشد آیا صحیح است یا خیر؟
ج: محکوم به صحت است مگر علم به بطلان حاصل شود.

س: مردى زن خود را رها کرده نه نفقه مى‏دهد و نه طلاق مى‏دهد آیا در این قضیه مى‏شود به وکیل جناب‏عالى مراجعه کرد؟ و اگر آن مرد از حضور امتناع نماید و نزد وکیل شما حاضر نشود آیا وکیل شما مى‏تواند در غیاب آن مرد حکم نماید؟
ج: اختیار طلاق با شوهر است و او را اجبار به طلاق نمى‏شود کرد ولى زن مى‏تواند - و لو با رجوع به محاکم - مرد را وادار کند که نفقه واجبه او را بپردازد.

س: حدود چهار ماه پیش آمادگى خود را در ازدواج دیدم. با دخترى ازدواج نمودم (البته تا حالا فقط عقد نموده‏ام) که در او ضعف‏هایى هست. به جاى اینکه با او انس و الفت پیدا کنم روز به روز بى‏علاقگى من به او بیشتر مى‏شود و به جایى رسیده که نمى‏توانم خود را به هیچ وجه قانع کنم. حالا مى‏خواهم نامزدم را طلاق دهم و مى‏دانم اگر با او ازدواج کنم آینده هر دوى ما جز بدبختى و شومى چیز دیگرى نیست. از شما مى‏خواهم با توجه به ضعف‏هاى ذیل بفرمایید طلاق دادن و جدا شدن من از نامزدم از نظر شرعى چگونه مى‏باشد؟ 1- ضعیف‏الجثه بودن بى‏اندازه. 2- نامتناسب بودن اندام‏ها بى‏اندازه. 3- ساده‏لوح بودن او. 4- قبل از انقلاب که سنّ او هفده یا هیجده سال بوده، بى‏حجاب به مدرسه مى‏رفته.
ج: اگر از جهات دینى اشکالى ندارید خوب است به زندگى مشترک ادامه دهید و به الطاف خداوند متعال امیدوار باشید و امور مزبوره شما را نسبت به آینده مأیوس نسازد. و در هر صورت اختیار طلاق با شوهر است.

س: زنى چند بار از شوهرش شکایت نموده و او را به زندان انداخته، و همچنین با مرد اجنبى گریخته و مدتى با او بوده است و آن مرد اجنبى به او قول داده که جبراً و اکراهاً طلاق وى را گرفته و او را به عقد خویش در آورد و چنین نیز نموده است. آیا این طلاق صحیح است؟
ج: طلاق بدون اذن شوهر باطل است.


س: حدود شش سال است ازدواج نموه‏ام و سال گذشته به علت پاره‏اى از مسائل جزئى همسرم را سه مرتبه طلاق دادم. طلاق سوم به این صورت انجام شد که قبل از اینکه پدر همسرم و خودش به دفتر محضر حاضر شوند من با سردفتر تماس گرفتم و به او گفتم: «من راضى نیستم که همسرم را طلاق بدهم. یک طورى قضیه را فیصله دهید تا پدر خانم و همسرم به خانه بروند» او هم گفت: «بسیار خوب» متأسفانه با مراجعه آنان به دفترخانه و پس از گفتگوى مختصر فوراً طلاق را در دفتر ثبت کردند و وقتى به امضا رسید گفتند: «تا امضا» نکرده‏اید با هم کنار بیایید و زندگى کنید» که خانم و بنده گفتیم «نه، دیگر نمى‏توانیم» بعد گفتند «پس اینجا را امضا کنید» و بنده و خانم هم امضا کردیم. بنده هنوز فکر مى‏کردم که سردفتر دارد خانم را به این نحو مى‏ترساند، ولى متأسفانه به حرف بنده اصلاً توجهى نکردند و طلاق را ثبت کردند و از خانم سؤال کرده بودند آیا پاک هستید یا نه؟ او هم گفته بود پاکم. بعد از مدتى که من از او پرسیدم گفت: من دروغ گفتم، پاک نبودم.
از امام تقاضا دارم ضمن بیان نظر شرع مقدس اسلام مرا از این ناراحتى نجات دهند. چون بنده در حال عادى نبودم. لازم به یادآورى است که شاهدینى که دفتر را امضا کردند دو نفر از خود آقایان محضرى‏ها بودند و پدر خانمم و یک نفر هم یکى از مغازه‏داران مجاور دفترخانه.
ج: در فرض مرقوم طلاق باطل است. در صحت طلاق شرط است از ابتدا با وکالت صحیح از طرف شوهر باشد. و زن پاک از حیض باشد و طلاق در حضور دو شاهد عادل انجام بگیرد.