پوشش زن ایرانى و راههاى نرفته
حمیرا حیدریان
پیشگفتار:
حجاب و نوع پوشش همچنان یکى از مهمترین مباحث فرهنگى جامعه زنان کشور است که گاه به دلایلى در صدر موضوعات، بحث شده، گاه به دلایل دیگرى به ردههاى میانى مباحث روز افول مىکند؛ اما طى سالهایى که به یاد داریم، هرگز در انتها و در زمره کماهمیتترینها واقع نشده است.
در این حال حساسیت و اهمیت موضوع به مطلوبیت پوشش و حجاب زن ایرانى منجر نشده، مشکلات و ناهنجارىها همواره رو به افزایش داشته است.
صاحبنظران و جامعهشناسان عوامل مختلفى را در این مورد مؤثر مىدانند که از جمله توجه به تفاوتهاى فرهنگى و سلیقهاى براى بازگشت به هویت ملى و بومى و پاسخگویى به تفاوتهاى نسلى، همچنین توجه به روندهاى تاریخى و جهانى است.
جامعه ایرانى، جامعه متنوعى است که در کند و کاو پدیدههاى مثبت فرهنگى و هنجارهاى اجتماعى باید به این «چندفرهنگى» توجه کرد. تنوعى که در گروهها و اقوام مختلف در روندهاى زمانى بر یکدیگر تأثیر دارند و نظر به گسترش ارتباطات این تأثیرات، روزافزون خواهد بود.
بنابراین اگر تا به حال با کمتوجهى به این ویژگى در مسیر دور افتادن از هویت ملى حرکت کردهایم، اقتضا مىکند اینک با واقعبینى دوچندان در راهى نو قدم برداریم.
گزارش حاضر ادعاى چنین کار بزرگى را ندارد و تنها در حد طرح موضوع، بخشى از نکات قابل بررسى و توجه را عنوان کرده است. این گزارش را از جمله به انگیزه همراهى با تلاشهایى منتشر مىکنیم که اخیراً مسئولان محترم فرهنگى و اجتماعى جهت کاهش ناهنجارىها و وضعیت کاملاً نامطلوب موجود در پوشش به ویژه از سوى برخى دختران و بانوان آغاز شده است. به آن امید که این تلاشها و تدبیرها دستکم بتواند مانع از این تلقى شود که این وضع به عنوان یک فرهنگ یا واقعیت از سوى جامعه و دستاندرکاران محترم امرى پذیرفته شده است. هر چند همه اذعان داریم پدیدههاى اجتماعى فرهنگى از این دست معلول مجموعهاى از عوامل و زمینههاست ولى به هر حال ارشاد و دعوت به خیر و نهى از منکر نیز وظیفهاى است که نباید از کنار آن گذشت.* *
آنان که از حجاب مىگویند
کیوان 25 ساله و فروشنده مىگوید: بعضى خیابانها در شهرهاى بزرگ شبیه ژورنال شده، یک دسته رد مىشوند و چند مد جدید مىبینى، صفحه ورق مىخورد و یک دسته دیگر ... و مدلهاى جدیدتر.
مىگوید: تناقضها را مىبینى، [منظورش تفاوتها در نوع پوشش است ]بعضى معتقدند باید صبر کرد. گرایش بعضى جوانان به این جور لباسها گذار است و بعضى دیگر ... .
او همچنان که حرف مىزند، مانتوها را روى ویترین جابهجا مىکند. دست آخر یکى از مانتوها را نشان مىدهد: راستش نمىدانم چطور چنین طرحها و مدلهایى را مىپوشند.
«هیجانانگیز»، توصیف بهاره 17 ساله از حس پوشیدن مانتوى تنگ نارنجى است. احتمالاً طیفى از عوامل روى این حس تأثیر گذاشته است: عقب نماندن از قافله مد تا اثبات وجود به واسطه حق انتخاب ... تا نوع برخوردها و ... .
پروانه 22 ساله دانشجوى معمارى نیز از خریدن و پوشیدن این گونه مانتوها احساس رضایت مىکند و آن را نوعى حق انتخاب هر فرد به شمار مىآورد و مىگوید: به عقیده من پوشش ارتباط مستقیمى با مد دارد. اگر در مدلهایى که سالانه بازار پوشاک را اشغال مىکنند طراحان داخلى، طرحى که هم از لحاظ پوشش و هم از نظر زیبایى و قیمت مناسب باشد، ارائه دهند فکر مىکنم دختران ایرانى از آنها بیشتر استفاده مىکنند تا مدلهاى خارجى که از فرهنگ ما بسیار فاصله دارد.
سوسن 27 ساله مىگوید: در یک کلام با چادر راحتترم و احساس مىکنم از نگاه نامحرم مصون هستم. تا حد ممکن هم سعى مىکنم در مهمانىهایى که به صورت مختلط هستند شرکت نکنم هر چند که با پوشش کامل مىروم ولى حس مىکنم هم من و هم میزبان و نیز دیگر مهمانان معذب مىشوند. در مهمانىهایى که فقط مختص زنان است، پوششم کاملاً متفاوت است و راحت و آزاد لباس مىپوشم، چون احساس آزادى مىکنم و از چشم نامحرم دورم.
سوسن اضافه مىکند: نوع پوشش یعنى چادر را مدت ده سال است که انتخاب کردهام و در این کار هیچ گونه اجبار و یا پیروى از سنت خانوادگى مطرح نبوده است، بلکه با توجه به نگاهم به جامعه این نوع از پوشش را برگزیدم. البته منظورم این نیست که سایر پوششها مثل مانتو و روسرى حجاب کامل محسوب نمىشود، بلکه نگاه افراد به حجاب در انتخاب مؤثر است.
مریم 29 ساله کارشناس جامعهشناسى مىگوید: سالها به اجبار خانوادهام و بر اساس سنت، چادر سرم کردهام، اما مدت یک سال است آن را کنار گذاشتهام چون اصولاً به این گونه حجاب اعتقادى ندارم! با پوشیدن مانتو و روسرى هم مىتوان پوشش کامل داشت. معتقدم برخى در انتخاب نوع پوشش دچار افراط یا تفریط مىشوند.
وى مىافزاید: یکى از دلایل نبود الگوى مناسب در نوع پوشش زنان در کشور ما، فراموش شدن نوع پوشش سنتى طى زمان و ادوار تاریخى است که هم از نظر زیباشناختى و هم از لحاظ پوشش کامل، اشکالى در آن نیست.
مریم در مورد نوع پوشش زنان در مهمانىها و تفاوت آشکار با آنچه در جامعه نمود دارد اظهار مىکند:
در مهمانىها و مراسم زنانه پوششى کاملاً متفاوت با آنچه در جامعه استفاده مىکنم دارم، چرا که در آن محیط یا جامعه کوچک، از آزادى عملى بیشترى برخوردارم. ضمن آنکه آن را در تضاد با شرع نمىدانم.
نکته دیگر اینکه انسان ذاتاً زیبایى را دوست دارد و نوع پوشش زیبا و آراستن، فرد را از لحاظ روحى راضى مىکند. به نظرم نیاز درونى است.
به اعتقاد وى پوشش کامل داشتن مهمتر از نوع آن است.
فرشته کارشناس ارتباطات نیز که از چادر به عنوان پوشش استفاده مىکند معتقد است:
در حال حاضر چادر گاه به صورت یک عادت و گاه به صورت بهرهمندى از یک موقعیت مورد استفاده قرار مىگیرد، به همین علت بسیارى از کسانى که چادر به سر دارند از فلسفه، جایگاه و حرمت آن بىاطلاع هستند.
وى در خصوص پوشش متمایز زنان در جامعه و مهمانىها مىگوید: تا کنون لباس سنتى زیبایى که براى مهمانى مناسب باشد ندیدهام؛ البته به تازگى اقداماتى در زمینه طراحى لباسهاى سنتى صورت گرفته که هزینه سفارش و دوخت آن بالاست و خارج از توان مالى من است.
از طرف دیگر در مورد نوع لباسها در مهمانىها و تفاوت آن با آنچه در بیرون توسط زنان استفاده مىشود، باید گفت طبیعى است که تفاوت وجود داشته باشد. کسى که با لباس کار به مراسم رسمى یا مهمانى نمىرود، زنان هم براى شرکت در مناسبتهاى مختلف از لباسهاى درخور مناسبت استفاده مىکنند. ضمن آنکه لزومى ندارد در مجلس زنانه فرد از لباس کاملاً پوشیده استفاده کند چون در شرع اسلام چنین موضوعى مطرح نشده است.
در این حال یک حقوقدان در مورد نوع پوشش معتقد است: همه افراد در انتخاب نوع لباس آزاد هستند اما قیودى وجود دارد که زن و مرد مسلمان باید آن را رعایت کنند.
او به این نکته اشاره دارد که در حجاب میزان و اندازه پوشش شرط است، نه نوع پوشش.
دکتر غلامعباس توسلى، جامعهشناس و استاد دانشگاه در این خصوص مىگوید: لباس پوشیدن در تمام جوامع از تنوع و ذوق مایه مىگیرد، اما در همه آنها محدودیتهایى وجود دارد که رعایت آن به عهده افراد جامعه است. آنان باید به لحاظ فرهنگى طورى آموزش دیده باشند که انتخابشان خارج از محدوده نباشد.
وى اظهار مىکند: بین روشهاى سنتى و مدرن کشاکشى وجود دارد اما در هر صورت افراط و تفریط صحیح نیست.
آیتاللَّه بجنوردى نیز پیشتر در این خصوص اظهار کرده: اصل این است که پوشش زن و مرد خلاف عفت عمومى نباشد. باید با پوششى بیرون رفت که اسلام تعیین کرده اما کیفیت آن دست خود فرد است.
به اعتقاد وى، در این زمینه جامعه نیاز به الگو دارد. الگویى که باید بر اساس نظریات کارشناسى افراد متخصص از جمله فقها، ضابطان قانون، جامعهشناسان، روانشناسان و ... تهیه و ارائه شود.
حجاب امروزه ضمن اینکه یک مقوله مهم اسلامى است، از مباحث درخور توجه اجتماعى به شمار مىرود که به گفته متخصصان علوم قرآنى و اجتماعى، جایگاهى ویژه در موضوع «بررسى ارکان سلامت یک جامعه» دارد؛ از اینرو هر گونه یکسونگرى و تحمیل دیدگاههاى افراطى و تفریطى در این مقوله مهم دینى و اجتماعى، خطرناک و مردود، توصیف گردیده و حتى به عنوان عامل تهدیدکننده تلقى مىشود.
گذشته از این، گستردگى ابعاد قابل بررسى «حجاب» مىطلبد ضمن توجه به «مرزها و فلسفه وجودى انکارناپذیر و ارزشمند حجاب» سایر زمینههاى آن مانند رنگ حجاب کند و کاو شود. مرزهاى حجاب را دین مبین تشریع مىکند؛ اما عرف جامعه داراى تأثیر انکارناپذیر در نوع و رنگ پوشش است. در کشورهاى اسلامى رنگهاى متنوع پوشش توسط زنان مسلمان استفاده مىشود. در ایران چادر و پوشش مشکى به عنوان رنگ رسمى حجاب پذیرفته شده است؛ در عین آنکه در روستاها و عشایر، پوشش رنگى بیشتر دیده مىشود. حال این موضوع قابل بررسى است که با توجه به شرایط آب و هوایى ایران و تأثیر روانى تفاوت رنگها، مىتوان با حفظ مرزهاى حجاب و تمکین عرف، بهرهگیرى از رنگهاى دیگر را نیز بررسى کرد؟
دکتر محمدعلى فقیهى، استاد دانشگاه، هدف از خلقت را «پیدایش انسان برتر» عنوان کرده، با اشاره به تشریح حجاب در قرآن مىگوید:
اولین هدف قرآن از حجاب، پاکى زنان و مردان است. حجاب محدود به چادر نیست و هدف قرآن مستور بودن انسان از نگاههاى آلوده است.
وى در خصوص رنگ پوشش و حجاب مىگوید: پرسشها در باره رنگ حجاب نیز باید با توجه به بحث قرآن باشد. در الجزایر، سفید رنگ حجاب است و اگر کسى با رنگ سیاه در جمع حاضر شود جلب توجه مىکند؛ چرا که پوشش سفید تبدیل به عرف در آن جامعه شده است.
این استاد دانشگاه بیان مىکند: هدف قرآن و اسلام از طرح حجاب، پوشیده بودن زن و مرد است، اما اشارهاى به رنگ حجاب نشده، هدف مستور بودن زنان، براى پاکى دلها و هدایت افراد به سوى «انسان برتر» است.
دکتر اعظم راورد راد جامعهشناس، بحث پوشش و حجاب را نوعى یکدستى، یکسانى و سادگى در پوشش و رفتار مىداند و بیان مىکند: هدف از حجاب پوشاندن بدن، خودنمایى نکردن و ایجاد جامعهاى سالم براى انجام فعالیتهاى اجتماعى است. اینکه پوشش و حجاب باید چه رنگى داشته باشد و آیا باید تیره و سیاه باشد یا روشن، دیگر به حجاب مربوط نمىشود.
وى اعتقاد دارد در اصل بحث حجاب، آموزه و فرمان دین مطرح مىشود، اما زمانى که صحبت از رنگ حجاب مىشود، پاى فرهنگ کشورها به میان مىآید؛ چرا که انتخاب رنگ پوشش تحت تأثیر فرهنگ جوامع و نه دین آنها صورت مىگیرد.
این جامعهشناس با بیان اینکه در هر یک از جوامع مسلمانان، زنان تقریباً داراى پوشش همانندى هستند اما رنگ، مدل لباسها و مسائلى از این قبیل در میان آنان متفاوت است، تصریح مىکند: برخى از کشورها براى پوشش خود رنگهاى شادى همچون قرمز، زرد، سفید و ... را برگزیده، برخى دیگر از رنگهاى تیره استفاده مىکنند.
دکتر فقیهى استاد دانشگاه مىگوید: برخى رنگها خوب هستند اما حجاب و رنگ آن باید هدف تشریع حجاب یعنى پوشیده بودن و جلب توجه نکردن را تأمین کند.
دکتر راورد راد، جامعهشناس معتقد است که باید بحث رنگ حجاب را از معناى دینى آن جدا کرده و به آن صبغه و جنبه فرهنگى داد؛ زیرا عرف جامعه ما متوجه است که رنگ لباس و پوشش زنان حتى اگر روشن است باید سنگین باشد.
همچنین خانم منیره نوبخت، رئیس شوراى فرهنگى اجتماعى زنان، در باره حق آزادى انتخاب رنگ حجاب خاطرنشان مىکند: با توجه به اینکه هیچ تأکیدى بر پوشیدن رنگهاى تیره نیست، مىتوان گفت آزادى وجود دارد.
وى مىگوید: هیچ دستهبندى در رنگها از نظر علمى وجود ندارد و اینکه به رنگ خاصى عنوان زننده بودن داده مىشود، به دلیل ناآشنایى آن رنگ با چشم است؛ چرا که چشم، آن رنگ را کمتر در جامعه دیده و به آن عادت نکرده است و این به معنا و تعبیر منفى نیست، چنان که اکنون در فروشگاهها هر رنگ مانتویى وجود دارد.
دکتر افروغ، رئیس کمیسیون فرهنگى مجلس شوراى اسلامى معتقد است: یکى از خلاقیتها در لباس و حجاب، استفاده از چادر رنگى متناسب با شئون مختلف به همراه پوشش مناسب است.
به گفته وى، در حجاب، مهم پوشش است. بنابراین به تناسب فصول مىتوان از رنگهاى مختلف براى چادر که هم عفت را تداعى کند و هم موجب آرامش بیشتر شود، استفاده کرد.
به گفته وى، از لحاظ پوشش و حجاب و همچنین با توجه به عرف و اقتضاى جامعه، وقار و سنگینى که چادر مشکى ایجاد کرده سبب علاقهمندى بیشتر زنان به آن شده است.آنچه بر پوشش زن ایرانى گذشته
سالها پیش وقتى زینت جهانشاه، پس از بازگشت از فرنگ، اولین نمایش مد لباس را بر اساس آنچه در طول سفرهایش آموخته بود، در خیاطخانه خود افتتاح کرد، شاید کسى گمان نمىکرد روزى گرایش به تغییر و تنوع و نوآورى در لباس زنان ایرانى، به تقلید خام و بىمهارتى از فرهنگ بیگانه بینجامد. اگر چه در آن سالها، لباسهاى طراحى شده توسط جهانشاه نه تقلیدى صرف از لباس غربى، بلکه آمیزهاى از طرحهاى آن دیار و دید شخصى او بود؛ نیز وى بر این باور بود که نباید چشمبسته از مُد پیروى کرد، اما توفیق تمدن غربى در نتیجه پیروزىهایش در زمینه علم و فناورى و جریانهاى داخلى حامى این فرهنگ، مجال را براى نگریستن به فرهنگ خودى باز ستانده و هر حرکتى را در این زمینه متوقف ساخت.
بىشک مباحث فرهنگى از این دست بخشى از هویت جامعه را تشکیل مىدهد و پوشش زنان ما در جریان تغییر و تحولات خواسته و ناخواسته دهههاى گذشته متأسفانه به انکار ارزشها و زیبایىهاى خود پرداخت، به گونهاى که اینک جز یادگارى غبار گرفته در تاریخ از آن باقى نمانده است.
اما پیش از آنکه رویکرد به الگوهاى غربى ستوده گردد و تکیه بر داشتههاى ملى دینى، عقبماندگى معنا شود، اوضاع چگونه بود؟
بیش از هفتاد سال است که در ایران پوشاندن یا نپوشاندن رو و موى زنان به صورت یک مسئله اجتماعى مطرح شده است. پیش از آن این دو موضوع امرى مسلّم و بدیهى بود که از سوى زنان یا از طرف جامعه چالش و مشکل تلقى نمىشد.
نوع پوشش زنان در همه جاى جهان از جمله ایران بىارتباط با وضع جغرافیایى و نوع معیشت ساکنان بومى هر منطقه نیست. هر چند نیاز به داشتن پوشش به واسطه اصل کلى حفاظت بدن از سرما، گرما، آسیبهاى برخاسته از ناهنجارىها و تأمین سلامتى تعریف مىشود.
پوشش ساکنان مناطق کشاورزى و کشاورزان (که معیشتى بىواسطه و از طریق رابطه مستقیم بین آنان و زمین است) با پوششى که صنعتگران شاغل در معادن سنگ و آهن و شیشه یا کارخانجات دارند متفاوت بوده است. در این حال بحث لباس با تاریخ ظهور انسان هوشمند و متفکر تقدم و تأخر چندانى ندارد.
جرجى زیدان مىنویسد: «اگر مقصود از حجاب پوشانیدن تن و بدن است، این وضع پیش از اسلام و حتى پیش از ظهور دیانت مسیح معمول بوده و دیانت مسیح هم تغییرى در آن نداده و تا اواخر قرون وسطى در اروپا معمول بوده و آثار آن هنوز در خود اروپا باقى مانده است.»
پوشاندن موى سر از دیرباز در همه ادیان رواج داشته و زن و مرد کم و بیش از آن پیروى مىکنند. در آیین یهود، مردان با کلاه کوچک سیاهرنگى موى را مىپوشانند. در باب 14 از سِفْر پیدایش مىخوانیم:
«چون «ریوقا» (زن آینده او) از آمدن اسحاق به وسیله غلام خود آگاهى یافت، برقع (روبند) برگرفته خود را بپوشاندى» زنان موى و روى از مرد بیگانه پنهان مىکردند.
میان رومیان و یونانیان باستان، زنان بایستى با لباسهاى بلند و موى پوشیده در روسرى در اجتماع دیده مىشدند.
در عصر هخامنشى و رسمیت یافتن دین زرتشت، در طبقه اشراف محصور شدن زن در حجاب علامت نجابت و عفت بود، به طورى که در برخى مناطق «مغها» زنان را وادار به پوشیدن و بر سر کردن نوعى چادر کوتاه به رنگ روشن مىکردند. در آن دوران زن اشرافى همانند طبقات زحمتکش جامعه کار نمىکرد، اما زنان طبقات پایین چون در کار گلهدارى و کشاورزى و تولید به نحوى سهیم بودند، پوشش آزادانهترى داشته و این کار موضوعى عادى و نوعى هنجار محسوب مىشد.
از اینرو رفته رفته، حجاب میان زنان طبقات فرادست و اشراف نوعى مایه برترى بر زنان عادى به شمار آمد. اما این باور در دوران پس از اسلام کاملاً تغییر کرد و تودههاى زنان نیز به استفاده از حجاب دعوت و ترغیب شدند.
شاید بتوان گفت از عواملى که پذیرش اسلام توسط ایرانیان را آسان کرد، نزدیکى فرهنگ حجاب و پوشیدگى زنان ایرانى با زنان مسلمان بود. اما طى قرون بعدى حجاب زن ایرانى دستخوش تغییر و تحولات زیادى شد که چون امکان طرح آن در این مقاله نیست تنها به نکاتى چند از این روند اشاره مىشود.
راوندى مىنویسد: در حدود 1880م (1298ه) چادرهاى زنان رنگارنگ و بسیار زیبا بود. در این وقت، سیاحان و جهانگردان فرنگى که به اسلامبول مىآمدند، از زنان مسلمانى که این چادرها را به سر داشتند، عکسبردارى مىکردند. در قرن سیزدهم هجرى در ایران خصوصاً تهران هر زن در خانه و محل خود با چادر و «روبند»(1) و کفش و «چاقچور»(2) و جورابى خاص شناخته مىشد. در آن زمان تغییر فرم و لباس در هر روز و براى هر ساعت و هر حال و هر مجلس و مهمانى مطرح نبود و تا چادر و کفش و جوراب غیر قابل استفاده نمىشد آن را عوض نمىکردند. از همینرو زنان تا زمانى که پوشش ظاهرى خود شامل چادر، روبند و چاقچور را عوض نمىکردند به آن شناخته مىشدند، مثلاً چادر عبایى، چادر کمرى یا چادر چرخى و پوشش صورت از نقاب، پوشیه یا پیچه و به همین صورت چاقچور یا جوراب و کفش که براى هر زن مشخص و معلوم بود و همه او را با آن نشانهها مىشناختند.
اما ساختار طبیعى فلات ایران در طول اعصار تاریخى این مرز و بوم و مرکزیتى که به دلیل داشتن پل ارتباطى بین شرق و غرب عالم داشت، باعث شد این سرزمین سالیان سال در معرض یورش و تهاجمات اقوام و ملل گوناگون قرار گیرد. بدیهى است یورشها
توسط اقوامى که داراى فرهنگ و اعتقادات متفاوت بودند، شدیدترین فشارها را بر فرهنگ بومى و سنتى جامعه وارد مىآورد.
بدین گونه ایرانیان که از اعصار گذشته به پوشیدگى و مستورى زن اعتقاد داشتند و با قبول دین اسلام و تأیید این دین بیش از پیش بر پوشیدگى زنان تأکید مىکردند، تحت فشارهاى گوناگون قرار گرفتند. هجوم مغول نمونهاى از فشارها مبنى بر حضور زن بدون پوشش در مجامع عمومى بود که پس از قدرت گرفتن حکومتهاى شیعى مذهبى چون سربداران و صفویان زدوده شد.
به روایت تاریخ، تغییر در پوشش مردان ایرانى متعدد و نزدیک به تعداد سلسلههاى پادشاهى است. اما زنان در انواع پوششهاى سراپا پوشیده خود اغلب پشت دیوارهاى خانهها ماندند تا دوران قاجاریه که سوغاتىهاى فرنگ از راه رسید!
دوران قاجاریه به عنوان نخستین دوران نزدیکى با غرب با اهمیت بود. اوّلین بار ناصرالدین شاه قاجار با هدیههایى که از سفر اروپا براى حرمسراى خود آورد، تغییرى نه
اجبارى به پوشش طبقات بالاى جامعه داد. بدین صورت تغییر لباس از میان زنان اندرون قصر آغاز شد و به تدریج از حرمسراى شاهى به خانه اعیان و سایر اقشار جامعه سرایت کرد. اما پوشش زنان در بیرون از خانه تا دوره مشروطیت و مدتى پس از آن به شکل سنتى چادر، چاقچور و روبنده باقى بود.
تحولات سیاسى ایران پس از انقلاب مشروطه نیز در جامعه زنان بىتأثیر نبود، به ویژه آنکه احزاب سیاسى و گروههاى متعدد مسئله تعلیم و تربیت زنان و اصلاح وضع آنان را در رأس برنامه خود قرار داده بودند. برخى از رهبران این جریان یکى از عوامل اصلى متمدن بودن را حضور زنان در عرصه اجتماع مىدانستند و مانع اصلى حضور را در سبک و شیوه زیستى و سنتى جامعه و نوع پوشاک جستجو مىکردند! بنابراین به دنبال یک سرى انتقادات نسبت به حضور زنان در اندرونى با بیان آزادى زن از اسارت، جریانى بین تجددخواهان بروز کرد و اینان خواستار حضور زن در عرصه اجتماعى شدند.
چندى بعد با روى کار آمدن رضاخان کسانى که ترک سنت و پیروى از فرهنگ غربى را مهمترین عامل پیشرفت مىدانستند، در پستهاى کلیدى کشور قرار گرفته و مسئولیتهاى حساسى را برعهده گرفتند. اینان سیاست «مدرن» کردن کشور را در زمینههاى ادارى، اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى مد نظر قرار دادند.
در اولین مرحله سیاست نوسازى فرهنگى، پوشاک مردان مورد توجه قرار گرفته و با وضع قانون در سال 1307ش جز طبقه روحانیون، تمامى اتباع ذکور ایرانى موظف شدند به لباس متحدالشکل در آمده، کلاهى با نام کلاه پهلوى بر سر بگذارند. به عبارتى کت و شلوار و کمربند غربى جایگزین تنپوشهاى سنتى مانند شال، قبا، سردارى و لباده شد.
با سفر رضاخان به ترکیه در خرداد سال 1313ش نسخه برنامههاى «کمال آتاتورک» براى به اصطلاح مدرنیزه کردن جامعه پیش روى او قرار گرفت و اثر عمیقى بر نگرش او نسبت به میزان استفاده از پوشاک غربى و دیگر الگوهاى غربى گذاشت، به طورى که مصمم شد ایرانیان همچون اروپایىها لباس بپوشند. او از همان ترکیه دستورى خطاب به نخستوزیر وقت صادر کرد که از آن پس تمام کارگران ایرانى کلاههاى لبهدار به سبک اروپایى به نام کلاه شاپو بر سر بگذارند. توجیه رضاخان این بود که لبه پهن کلاه، کارگرانى را که در هواى آزاد کار مىکردند از آفتابسوختگى حفظ مىکند.
در 16 تیر 1314 به حکم کابینه به سر گذاشتن این کلاه براى تمام مردان اجبارى شد و به این ترتیب جاى کلاه پهلوى را گرفت.
سپس در فاصله سالهاى 1313ش تا 1314ش به منظور آماده ساختن افکار عمومى جهت کشف حجاب، اقدامات وسیع تبلیغاتى صورت پذیرفت و کم کم در مدارس و جشنهاى فرهنگیان استفاده از حجاب ممنوع شد.
به دنبال این سیاست، رضاخان در اوایل خرداد 1314ش به کلیه وزرا، مدیران، رؤسا و کارمندان دولت دستور داد هفتهاى یک شب با زنان خود در کلوپ ایران حضور یابند. وى به حکمت وزیر فرهنگ امر کرد معلمان و دختران در مدارس زنانه مىبایست بدون حجاب باشند و اگر زن یا دخترى سرپیچى کرد او را به مدارس راه ندهند.
از سوى دیگر، به تعدادى از فرهنگیان دستور داده شد جمعیتى تشکیل داده و با حمایت دولت، پیشقدم نهضت آزادى زنان شوند. این جمعیت بعدها «کانون بانوان» نامگذارى شد. با این تمهیدات در آبان 1314ش، هنگامى که رضاخان پس از بازگشت از سفر مازندران، از میزان موفقیت و پیشرفت بىحجابى بانوان سؤال کرد، وزیر معارف پاسخ داد:
«اکنون دختران خردسال با روى گشاده به مدرسه مىروند، ولى نسبت به زنان تنها اقدام معارف کافى نیست. باید در خانوادههاى عالى مملکت یک عمل جدى به ظهور برسد. اگر شخص اعلیحضرت پیشقدم شوند، مردم هم تأسى خواهند کرد.»
به این ترتیب 17 دى 1314ش در عمارت دانشسراى عالى تهران با حضور شاه و خانوادهاش جشنى بر پا شد تا دیپلم فارغالتحصیلان به آنان اعطا شود. در این مراسم رؤساى مدارس و همسران صاحبمنصبان عالىرتبه و همسر و دختران شاه بدون حجاب ظاهر شدند و این روز به نام روز آزادى زن و «کشف حجاب» نامگذارى شد. از آن پس جشنهاى متعددى برگزار شد و مقامات عالىرتبه مملکتى و نظامى، رؤساى ادارات و کارمندان با زنان بىحجاب خود شرکت مىکردند. از سوى دیگر در یک اقدام خشونتآمیز پلیس مأمور شد در سراسر کشور چادر زنان را از سر آنان به زور بردارد.
پیش از واقعه گوهرشاد، رضاخان براى تغییر لباس زنان، الزام و اجبارى اعلام نکرده بود، اما برخى از اعضاى دربار که در خارج تحصیل کرده بودند و با زدودن کامل حجاب موافق بودند، زمینه چنین اقداماتى را فراهم آوردند. یکى از حامیان چنین دیدگاهى، وزیر وقت دربار عبدالحسین تیمورتاش بود که در جلسه کابینه در سال 1312 واردات کلاههاى زنانه از خارج را قانونى کرد.
هر چند رفته رفته مقاومت مردم بر زور حکومت چیره آمد، اما سه چهار سال آخر سلطنت رضاخان، زنان با لباسهاى بلند ساده، جورابهاى کلفت و کلاههاى حصیرى لبهپهن در اجتماع ظاهر مىشدند. در برخى روستاها و شهرهاى کوچک، زنان از خانههایشان بیرون نیامدند تا اینکه در شهریور 1320 رضاخان مجبور به کنارهگیرى از سلطنت شد.
به هر حال کشف حجاب رضاخانى سبب تغییرات عمدهاى در شیوه پوشش زنان شد و بیش از هر زمانى در دورى پوشش آنان از مدلهاى بومى و ملى ایرانى مؤثر افتاد. اما این روند با ظهور انقلاب اسلامى رویکرد متفاوتى یافت.
با انقلاب اسلامى در سال 1357 حجاب، جایگاه و ارزش واقعى خود را در جامعه کسب کرد و پوشش زن مسلمان ایرانى، لباس رزم و حضور اجتماعى و سیاسى، نیز شاخص هویت و شخصیت استقلالطلبانه و آزادىخواهانه وى شد.
با این حال باید اعتراف کرد گذشت زمان و عوامل گوناگون بر این پدیده افتخارآفرین اثر گذاشته، تا آنجا که چندى است اکثر علاقهمندان به موضوع با توجه به همه جهات بر این نکته تأکید دارند که مىبایست مدلهایى با بهره گرفتن از فرهنگ اسلامى و ملى طراحى گردد و به عنوان لباس ملى عرضه شود؛ شاید از این باب صدمات وارده بر پدیده فرهنگى پوشش زن ایرانى کاهش یابد.
بىتوجهى به طراحى مدلهاى ملى مىتواند به نوعى پاک کردن صورت مسئله به شمار آید. این فرایند واقعیتى است که باید به آن پرداخت و سلیقههاى مختلف دختران و زنان کشور را با مدلهاى مناسب پاسخ گفت.طراحان
با اینکه ایران در زمره تمدنهاى کهن است و طبق مستندات تاریخى در 550 سال پیش از میلاد در ایران باستان پوشش زیبا با طرحهاى متنوع وجود داشته است، اما امروزه اثرى پایدار از طرحهاى ملى دیده نمىشود.
روحانگیز حمیدى از استادان سابق دانشگاه الزهراست. وى در سال 1349 فارغالتحصیل شد و در همان سال لباسى را در آکادمى هنر برلین در رشته مد و طراحى لباس زنان عرضه کرد که مورد توجه استادان آکادمى قرار گرفت، به طورى که از طرح او تابلویى دو مترى به همراه الگوى لباس در یکى از بزرگترین فروشگاههاى برلین به نمایش گذاشتند.
لباسى که وى براى پوشش زنان طراحى کرد شامل یک پیراهن و یک مقنعه تا روى شانهها بود که از فرق سر زیپ داشت و در مواقعى که هوا خوب بود مىشد آن را باز کرد تا چون شنلى شانهها را بپوشاند. اگر چه وى در آلمان درس مىخواند و مىتوانست براى پایاننامه خود هر نوع لباسى را طراحى کند، اما طرحش را که از سجاده مادربزرگش الهام گرفته بود با مختصات نزدیک به فرهنگ ملى
ارائه کرد. این اتفاق در سال 49 زمانى رخ داد که ایران در سایه سیاستهاى پهلوى هر چه بیشتر از داشتههاى ملى و بومى دور مىشد.
حمیدى معتقد است براى رسیدن به پاسخى مطلوب براى پوشش زنان باید کارشناسان و متخصصان رشتههاى گوناگون دور هم جمع شوند و زوایاى مختلف و متفاوت پدیده را بسنجند و با آگاهى و شناخت نسبت به این زمینه اقدام کنند.
وى تحقق این مهم را امرى مفید براى ابراز هویت ایرانى ارزیابى مىکند و معتقد است اگر این طراحى درست و اصولى صورت بگیرد، در شناساندن و تفکیک ما از دیگر همسایگان خاورمیانهاى بسیار با اهمیت است.
حمیدى تأکید مىکند: باید لباسى خاص زن ایرانى داشته باشیم.
فتانه جنابى دیگر طراح پوشش و حجاب زنان است که پس از مطرح شدن بحث لباس ملى و طراحى پوششى همخوان با فرهنگ و هنر ایرانى به فکر طراحى چادر براى بانوان ایرانى افتاد.
وى با طراحى چادر ایرانى تلاش مىکند به جامعه زنان ثابت کند زن مىتواند با حفظ حجاب برتر خود در فعالیتهاى اجتماعى به راحتى حضور یابد.
چادرى که جنابى طراحى کرده و نام «چادر ایرانى» را بر آن نهاده، به حرکت سریع و راحت صاحب آن کمک مىکند. این چادر با آستینهاى بلند و درزى در قسمت جلو که با دکمه بسته مىشود، مانند مانتویى است که سرپوش داشته باشد.
وى مىگوید: مدتها بود که به فکر طراحى لباس و چادرى متناسب با طرحهاى ایرانى بودم. مطرح شدن «طرح لباس ملى»، فرصتى شد براى پیگیرى جدى خواستهام. چادرى که طراحى کردهام، ایرانى است و نه ملى؛ یعنى ممکن است صدها مدل دیگر نیز طراحى شود. در واقع این، تنها نوعى از چادر ایرانى است.
جنابى در خصوص اینکه چادر تا چه حد پوشش ایرانى شمرده مىشود اظهار مىکند: در این باره تحقیق مفصلى انجام دادهام. از زمانى که چهار تمدن در دنیا وجود داشت و بر اساس نقوش به جا مانده بر سفالینهها و حتى فرشهاى ایرانى، زن ایرانزمین همواره سرپوش داشته، پوشش پر از رنگ و طرح بوده است. پس از ورود اسلام به ایران همین سرانداز شکل حجاب به خود گرفته، چادر امروزى سرانداز قدیمى است که رفته رفته تکمیل شده است. ناگفته نماند همین پوشش در برخى مقاطع تاریخى به افراط و در برخى مقاطع به تفریط کشیده شده است.
جنابى در خصوص رنگ غالب سراندازهاى زنان ایرانى در بیشتر مناطق به ویژه شهرهاى بزرگ همچون تهران که سیاه است عنوان مىکند:
بیشتر سراندازهاى زنان ایرانى در مناطق مختلف رنگین و طرحدار بوده است. اما هماکنون اغلب مناطق از رنگ مشکى براى پوشش استفاده مىکنند. این موضوع در شهر بزرگى چون تهران ریشههاى عمیقى دارد. در این خصوص کار تحقیقاتى در سطح دبیرستانها انجام دادیم و از دختران دانشآموز خواستیم بگویند به چه رنگى تمایل دارند. نتیجه به دست آمده از تحقیق نشان داد 98 درصد آنان رنگ مشکى را انتخاب کردند و در توجیه این انتخاب عنوان کردهاند که «دیگر بزرگ شدهاند». از سوى دیگر آلودگىهاى محیطى موجب شده تمایل به سمت رنگهاى تیره بیشتر باشد.
وى در خصوص چادر طراحى شده خود و تفاوت آن با چادر عربى مىگوید: به لحاظ الگویى، چادر عربى کاملاً مستطیلشکل است و به همین دلیل آستین آن کوتاه مىشود و از وسط سر پوشیده مىشود. اما «چادر ایرانى» یک نیمدایره کامل است، هیچ درزى در اطراف نمىخورد و به همین دلیل آستینها بلند است و شروع آن هم از جلوى سر است. ضمن اینکه چینهاى عمودى زیر آستینها دارد و کلوش بودن پایین آن، امکان حرکت راحتتر و سریعتر را به خوبى فراهم مىکند.
وى مىافزاید: 23 خیاط با من همکارى دارند و در جاهاى مختلف براى کسانى که ابراز تمایل مىکنند چادر مىدوزند. در ضمن، ترتیبى دادهایم چادرهاى فعلى بانوان با یک تغییر به چادر ایرانى تبدیل شود. همچنین سازمان حج و اوقاف و امور خیریه، از این چادرها براى زنانى که به خانه خدا عازم مىشوند استفاده مىکند.
مهلا زمانى، طراح لباس که در سال 1353 از رشته طراحى فارغالتحصیل شد و از همان زمان با فروش 172 تابلوى شخصى خود اقدام به طراحى لباس زنان با طرح سنتى کرده است نیز اعتقاد دارد ایرانیان باید لباس ملى داشته باشند. البته منظور وى از لباس ملى یک لباس متحد نیست، بلکه طراحى هزاران لباس خصوصاً براى زنان با توجه به فرهنگ ایرانى و بدون اجبار به پوشیدن است.
به بیان وى تنوع بسیار زیادى در پوشاک ایرانى دیده مىشود. در ایران هر قومى براى خود لباس محلى جداگانهاى دارد و این قابل قیاس با هیچ کشورى نیست. اما در عین حال در حضور جهانى و خارج از مرز خود فاقد لباسى است که او را ایرانى معرفى کند. اگر با مقنعه و مانتو یا چادر در دنیا حاضر شویم نمىتوانیم بگوییم ایرانى هستیم چرا که ممکن است یک زن عرب نیز به همین شکل لباس بپوشد.
مهلا زمانى تأکید مىکند: تمدنها و ملل پیشرفته براى حفظ فرهنگ و هویت بومى خود تلاش کردهاند و لباس ملى یکى از آنهاست؛ لباسى که در مجامع بینالمللى نمادى از فرهنگ هر کشور است. سارى زنان هندى، کیمونوى زنان ژاپنى، چادر زنان عرب و ... در هر جایى از جهان حضور این مردمان را متمایز مىکند. اما پوشش و حجاب زن ایرانى همچنان با گذشت قرنها دستخوش دگرگونى است.پىنوشتها: -
1) پارچهاى سیاه یا سفید دراز از سر تا نزدیک شکم با شبکهاى در جلوى چشم براى دیدن که جلوى صورت آویخته، رخساره در زیر آن پنهان مىگردید.
2) جورابى چکمهمانند و گشاد که در مچ پا چین خورده به طرف بالا فراخ مىشد.