گسترش تفاهم در خانواده
نظام ارزشى هماهنگ میان پدر و مادر و فرزندان مىتواند یکى از مؤلفههاى اساسى تفاهم و توافق در خانوادهها باشد. آدمى براى دستیابى به ارزشهاى اجتماعى از وسایل و منابع در چارچوب فرهنگ و از طریق نهادهاى اجتماعى استفاده مىنماید. به عنوان مثال زمانى که والدین به بچه خود مىآموزند به بزرگترها احترام بگذارد و به آنان سلام کند، در واقع ارزشهاى اجتماعى را به آنها مىآموزد.
حقیقت آن است تمامى والدین مىتوانند به نحوى شایسته ارتباطى گرم و صمیمانه با بچههاى خود داشته باشند. باید دانست بچهها بسیار دوست دارند پدر و مادر و اطرافیان به آنان توجه داشته باشند. البته این نیاز به توجه داشتن خاص بچهها نیست بلکه یک نیاز روانى - اجتماعى بوده که در صورت عدم تأمین افراد (چه کوچک، چه بزرگ) دچار مشکلات اجتماعى و عاطفى خواهند شد.
نیاز به توجه و جلب توجه دیگران و بخصوص پدر و مادر، مىتواند در شکلهاى مختلفى و در حالات گوناگونى براى جوانان، نوجوانان و کودکان اتفاق بیفتد. از جمله برخى بچهها با کارهاى غلط سعى دارند توجه اطرافیان و بخصوص پدر و مادر را به خود معطوف دارند. مثلاً، چه بسا اتفاق بیفتد هر چه مادرى در رابطه با کار اشتباه فرزند خود عکسالعمل نشان دهد و یا سرش داد بکشد، او کار اشتباهش را باز تکرار کند. در این حالت آن مادر باید بداند تکرار کار اشتباه فرزندش صرفاً جهت جلب توجه وى مىباشد. از این موضوع مىتوان نتیجه گرفت که بسیارى از کارهاى نادرست و یا ناشایستى که از طرف نوجوانان و بچهها سر مىزند به معناى اعتراض به وضع موجود در خانواده یا مدرسه باشد و با این هدف که دیگران متوجه آنان شوند و با این حرکت حرفهاى خودشان را بزنند.
از طرف دیگر، باید توجه داشت چنانچه نگرانىها و مراقبتهاى پدر و مادر به فرزند خود نامعقول و زیاده از حد باشد، باعث خودخواهى و لوس شدن وى مىشود و اگر این توجه کمتر از حد مورد نیاز باشد، باعث خواهد شد که دختر یا پسر آن خانواده سرخورده شود و براى جلب توجه دیگران حتى دست به کارهاى خلاف عرف و عقل بزند. در هر حال همه افراد از سنین بچگى علاقهمندند توانایىهاى خود را به معرض نمایش گذارده و به این واسطه مورد توجه و محبت دیگران قرار داشته باشند.
بچههایى که ارتباط محبتآمیز و باعاطفهاى با والدین و اطرافیانشان ندارند، در مراحل آتى زندگى مضطرب، کجرو و بدون اعتماد به نفس بوده و بیشتر در معرض آسیبهاى اجتماعى قرار مىگیرند. چنانچه در خانوادهاى بچهها نتوانند ارتباط صمیمى با والدین برقرار نمایند، ممکن است دچار افسردگى شوند. این موضوع بیشتر براى نوجوانان صادق است که در این دوران حالت خلق و خوىشان تغییر مىکند. گاهى والدین به جاى اینکه به رفع مشکلات بچههایشان بپردازند آنان را تحقیر و سرزنش مىکنند در حالى که اگر آنان ویژگىهاى سنى فرزندان خود را بشناسند و طرز برخورد با مراحل مختلف دوره رشدى آنان را دریابند بهتر و بیشتر مىتوانند فرزندشان را درک کنند.
والدین براى تربیت بچههایشان از شیوههاى گوناگون و متنوعى سود مىجویند. اما بیشتر آنان جهت تربیت، تشویق و تنبیه فرزندان را برمىگزینند. پدران و مادران مىتوانند با تشویق بچهها آنان را به سمت استعداد و توانایىهایشان رهنمون سازند و با این شیوه این باور را در آنان تقویت نمایند که توانایىهاى بسیارى براى موفقیت و پیشرفت در وجود آنان سراغ دارند و حاضرند به آنان کمک کنند. والدین با این شیوه به فرزندان خود نزدیک شده و بسیارى از سوءتفاهمها، رنجشها و تنشها میان آنان و بچهها مرتفع مىگردد.
در زمانى که بچهها حرف مىزنند و مسائل و مشکلات، علایق و خواستههایشان را بیان مىکنند، پدر و مادر باید سکوت کرده و با این سکوت رابطهاى صمیمانه و پرمحبت با آنان برقرار نمایند. ضمن اینکه احساس اعتماد را در فرزندان خود به وجود آورده تا آنان حرفها و درد دلهایشان را بدون ترس و واهمه و اضطراب با آنان در میان بگذارند. این موضوع در ارتباط با دختران حساستر و جدىتر مىباشد. والدین باید تلاش نمایند تا رازدار خوبى براى بچههاى خود و بخصوص دختران جوان و نوجوانشان باشند و خواسته یا ناخواسته حرفهاى مگوى آنان را در جمع مطرح ننمایند چرا که در این حالت نوجوان حس اعتماد و اطمینان به پدر و مادر خود را از دست داده و همین امر سبب خواهد شد که وى حرفهاى خود را براى دیگران بازگو نماید. پدران و مادران باید آگاه باشند که بچهها تصویرخوانان بسیار متبحرى مىباشند. والدین باید مشارکت بچهها را در امور مختلف و سختىهاى زندگى جلب نموده و این موضوع را ارزشى جلوه بدارند. بچهها را باید متوجه کرد که نباید کارهاى خانه صرفاً بر دوش یک نفر باشد. یکى از مواردى که باعث خواهد شد پدر و مادر و فرزندان به یکدیگر نزدیکتر شده، تکلیف داشتن فرزندان در خانه است. در هر خانوادهاى و هر خانهاى لزوماً باید تقسیم وظایف وجود داشته باشد تا از این طریق بچهها براى زندگى آیندهشان نیز آماده شوند.