خانواده ؛ جوان و مسئولیت پذیرى

نویسنده


 

خانواده، جوان و مسئولیت‏پذیرى‏

احمد لقمانى‏

هر کسى را وظیفه و عملى است‏
رشته‏اى پود و رشته‏اى تار است‏
وقت پرواز بال و پر باید
که نه این کار چنگ و منقار است(1)

روزها و لحظه‏هاى جوانى لبریز از زیبایى، هیجان، نشاط، احساسات و لذت‏هاى متنوع از تفریح و شادى، شیک‏پوشى و آراستگى، میهمانى‏هاى پر خاطره و مسافرت‏هاى شیرین و لذت‏بخش است.
در بیشتر جوانان، احساسات مبناى اراده کارها قرار مى‏گیرد و تنها لذت و خوشى هر روز نخستین هدف مى‏شود، بى‏آنکه به فردا و فرداهاى زندگى توجه شود و یا کارى براى روز نیاز و احتیاج انجام شود. از این‏رو «راحتى»، «تنوع‏طلبى»، «سنّت‏شکنى» و «بى‏توجهى به هنجارهاى خانواده و جامعه» به دور از «بکن و نکن» و «باید و نباید» مطلوب و محبوب نسل جوان است. جوانان روى خوش نسبت به «تکلیف»، «وظیفه» یا «مسئولیت» در زندگى نشان نمى‏دهند و از هر گونه گفتار و رفتار یا بینش و روش محدودکننده‏اى گریزان هستند.
در بسیارى از عرصه‏ها «ممنوعیت»ها را محترم نمى‏شمرند و «خط قرمز» براى خواسته‏هاى خود نمى‏دانند. نسبت به واژه‏هایى همچون «حرام»، «نباید»، «صحیح نیست» و ... واکنش نشان مى‏دهند و دوست دارند جوانى خود را که سرشار از غرور، قدرت، آرزو و رؤیاست همسو با خواسته‏هاى خود سپرى کنند، گرچه به شکافتن مرزهاى «باید و نباید» مرسوم در فرهنگ ملى بینجامد و بسیارى را در دستیابى به خواسته‏هاى خود برنجاند.(2)
اما چندى نمى‏پاید که با «شناخت»، «شعور» و «بینش روشنى» که نسبت به «هست‏ها و نیست‏ها» و «حقایق هستى» مى‏یابند، تفاهم عقلانى و گفتگویى منطقى و مستدل با انسان‏هاى اندیشمند و آگاه برقرار مى‏کنند و تمامى بایدها و نبایدها را باعث «مصونیت» و نشان «انسانیت انسان» و تمایز خود با «حیوان» مى‏بینند. بدین خاطر وظیفه و مسئولیت یا تکلیف و تعهد را هدیه‏اى الهى به انسان مى‏بینند آن هم انسانى عاقل و خردمند و بالغ و اختیارگرا که مسیرى سعادت‏آفرین براى امروز و فرداى خود فراهم مى‏سازد و با رشد و رشادتِ هر چه تمام مى‏گوید:
«به تمام کسانى که به من «نه» گفتند مراتب سپاسگزارى خود را اعلام مى‏کنم زیرا آنها باعث شدند که من خودم مسئولیت‏هایم را به عهده بگیرم.»(3)
و گاه زمزمه‏اى اینچنین با خویش مى‏نماید:
به روزگار جوانى خوش است کوشیدن‏
چرا که خوش‏تر ازین وقت روزگارى نیست‏
تو قدر خرمى نوبهار عمر بدان‏
خزان گلشن ما را دگر بهارى نیست(4)

جلوه‏هاى مسئولیت و پیامدهاى مسئولیت‏پذیرى جوانان‏

مسئولیت در سه جلوه همچون ضلع‏هاى مثلث رخ مى‏نماید و حاصل آن مسئولیت فردى، مسئولیت اجتماعى و مسئولیت الهى است که به ترتیب در قبال خود، خلق و خدا معنا مى‏یابد. منظور از مسئولیت فردى یا مسئولیت در قبال خود، آن است که آدمى حدود توانایى خویش را به درستى بشناسد، آنها را از نظر اصلى و فرعى از یکدیگر تمییز دهد و تا سرحد امکان، به پرورش و شکوفایى هر یک اقدام نماید و به تعبیرى دیگر حق خویشتن را بر خود ادا کند. به یقین هر گاه خط سیر زندگى او از چنین مراحلى عبور کند، موفقیت‏ها و کامیابى‏هایى که نصیب وى مى‏شود، فصل درخشان و ارزنده‏اى از هویتش تکوین مى‏یابد.(5)

آثار مسئولیت‏پذیرى و انجام وظیفه در نسل جوان بسیار است. برخى از پیامدهاى برجسته آن عبارت است از:

1. تقویت حس کفایت و لیاقت در زندگى‏

زمانى که والدین با نگاهى آکنده از لطف و محبت فرزند سه ساله خویش را به جمع‏آورى وسایل بازى خود ترغیب و تشویق مى‏کنند و کودک با دستان کوچکش آنها را در جاى خویش قرار مى‏دهد، اولین درس «مسئولیت‏پذیرى» با تمام زیبایى‏اش در کانون خانواده آموخته مى‏شود و نخستین لذت «خودکفایى» و به تعبیر صحیح «خودبسندگى» در کام وجود کودک شکل مى‏گیرد. سالیان بعد، همان کودکِ دیروز، در ایّام جوانى به خوبى مى‏داند مسئولیت‏پذیرى یعنى هر کس کارى را که به او سپرده‏اند، به خوبى و شایستگى انجام دهد. تقویت حس کفایت و لیاقت زمانى پدید مى‏آید که هر یک از ما احساس مى‏کنیم لیاقت ذاتى خویش را به ظهور رسانده‏ایم و با قبول تعهد و مسئولیت به قله افتخار «خودباورى» دست یافته‏ایم.

2. احساس نشاط پایدار درونى و شادابى معنوى‏

ور به مکتب وظیفه نشناسى‏
اوستاد و خلیفه نشناسى‏
نه وظیفه شناخته نه عمل‏
گول و نادان و مست ولایعقل‏
نه امانت نه حس ملیت
نه وظیفه نه پاکى نیت(6)
استقبال از «مسئولیت» و توجه به «تعهد» و «تکلیف» به ویژه در عرصه ارتباط با پروردگار و آفریده‏هاى الهى بیانگر گستره شخصیت انسان و تفاوت او با جمادات، نباتات و حیوانات است.
پاسخ به نداى «یا ایها الذین آمنوا» و «یا ایها الناس» یعنى قبول مسئولیت بندگى و عبودیت، یادآور این حقیقت درخشان و دلرباست که انسان داراى «احساس و عاطفه» و «اندیشه و شناخت» است، خردمندانه مى‏بیند، اندیشمندانه تصمیم مى‏گیرد و آگاهانه انجام مى‏دهد و با انجام وظیفه خویش گاه برتر از فرشتگان و ملائک، به مقام خلیفه الهى بار مى‏یابد.
مسئولیت و تعهد در لحظه لحظه‏هاى زندگى، حقیقتى غیر قابل انکار است که آیات قرآن با صراحت بسیار به آن اشاره دارد و با سخن از رستاخیز انسان‏ها و لحظات پاسخگویى افراد، امر الهى را بازگو مى‏نماید که:
«وَقِفُوهُم انّهم مسؤولون؛(7)
بازداشت‏شان کنید که آنها [نسبت به خود و دیگران‏] مسئولند و باید پاسخگو باشند.»
رسول گرامى اسلام(ص) نیز با اشاره به این آیه نورآفرین فرمود:
«در روز قیامت هیچ بنده‏اى قدمى از قدم برنمى‏دارد مگر اینکه چهار چیز از او سؤال مى‏شود:
1. از لباس او که [چگونه و در چه راهى ]مندرس و فرسوده شده است؟
2. از [یگانه سرمایه هستى او یعنى ]عمر وى که [در چه راهى ]و چگونه صرف کرده و به پایان رسانده است؟
3. از دارایى و ثروتش که چگونه جمع‏آورى نموده و در چه راهى خرج کرده است؟
4. از حب و دوستى ما اهل بیت(8) که [چه مقدار معرفت و شناخت و محبت نسبت به ما پیدا نموده است؟]
بى‏دلیل نیست که پیشوایان پاک‏اندیش ما از خداوند در راه انجام رسالت و مسئولیت خویش در زندگى درخواست کمک مى‏نموده‏اند، همان طورى که امیر مؤمنان على(ع) مى‏فرماید:
«اَستَعینُه على وظایف حقوقه؛(9)
مدد مى‏جوییم از او براى انجام وظایف الهى و اداى حقوق و تکالیف عبادى.»
گرچه در انجام وظایف بندگى سختى وجود دارد اما شیرینى و دلنشینى روحى و رضایت خاطر درونى انسان یکایک ناهموارى‏ها را هموار و محبوب مى‏سازد.
این بینش موجب آن شده است که برخى از صاحب‏نظران به این باور دست یابند:
* راهى که به بهشت منتهى مى‏شود، انجام وظیفه است.(10)
* وظیفه، جاده کوهستانى است به سوى خدا.(11)
* انجام وظیفه و پذیرش مسئولیت و تعهد عالى‏ترین مقصد و منظور زندگى و اخلاق است و زندگى انسان در مرکز دایره وظایف عمومى قرار گرفته است.(12)
* هر کس با عزم و اراده متین سعى در انجام وظیفه نماید، مقصد و منظور اصلى خلقت خویش را به انجام رسانده و شالوده یک اخلاق عالى مردانه‏اى را در نفس خویش استوار ساخته است.(13)

3. ایجاد و افزایش حس قدرشناسى از زندگى‏

«قدرشناسى» یا «شکر نعمت‏ها» صفات کریمان(14) و بزرگواران است که سنجیده مى‏بینند، سنجیده مى‏پوشند و سنجیده مى‏نوشند؛ لطفى پیدا و پنهان است که پیشوایان روشن‏اندیش ما براى دستیابى بدان افزون بر عزم و جزم، از خداوند مهربان و رحیم درخواست توفیق کرده‏اند و بهترین سپاس را اجتناب از گناه و تمام شکر را جمله «الحمدللَّه ربِّ العالمین» معرفى کرده‏اند.(15)
آثار سیل‏آسا و برکات بى‏نظیر شکر و سپاس نعمت‏هاى الهى به گونه‏اى رفیع و عظیم است که پیامبر اسلام(ص) با اشاره به آن فرمود:
«ما فتح الله على عبد باب شکر فخزن عنه باب الزیادة»؛(16)
باب شکر و سپاس به روى بنده‏اى گشوده نمى‏شود مگر اینکه خداوند در پى آن، باب افزایش نعمت و لطف خود را به روى او مى‏گشاید.»
در یک نگاه مسئولیت‏پذیرى و تعهد و توجه به وظایف خویش در زندگى، حس قدرشناسى به انسان مى‏بخشد، زیرا آنان که با زحمت و تلاش و سختکوشى و قبول مسئولیت به زندگى خود رشد و بالندگى بخشیده‏اند، بیش از دیگران شاکر نعمت‏ها و قدرشناس الطاف الهى هستند.

4. آمادگى براى ایفاى مسئولیت‏هاى بزرگ‏

انجام هر وظیفه و مسئولیتى، رضایت درونى به انسان مى‏بخشد و افزون بر آن بر اعتماد به نفس جوانان مى‏افزاید و آنها را براى قبول مسئولیت‏هاى عظیم‏تر و گسترده‏تر آماده و مطمئن مى‏سازد. جامعه را بهره‏مند از مدیران متعهد و خدمتگزاران شایسته مى‏کند و نیز روند نوسازى و توسعه اجتماعى را بهبود چشمگیر مى‏بخشد. «برایتون» جلال و افتخار حقیقى در زندگى را این‏گونه ترسیم مى‏کند:
«بزرگى و عظمت واقعى انسان در آن نیست که شخصى در طلب آسایش و لذت یا کسب مقام و شهرت براى نفس خود باشد، بلکه جلال و افتخار حقیقى هر کس عبارت از آن است که وظایف و تکالیف شخصى خویش را به درستى انجام دهد.»
و «اپیلکتوس» هم براى حس قدرشناسى آثارى اینچنین بیان مى‏نماید:
«حس وظیفه‏شناسى براى مردمان دلیر و شجاع به منزله حافظ و پشتیبان است و آنها را سرفراز و پابرجا نگاه داشته، به آنان قوّت و قدرت [براى کارهاى بزرگ و سترگ ]مى‏بخشد.»(17)

عوامل پرهیز جوانان از پذیرش مسئولیت‏

موانع متفاوتى باعث روى گرداندن نسل جوان از استقبال یا قبول مسئولیت در عرصه‏هاى فردى، خانوادگى و اجتماعى مى‏شود که شناخت این عوامل - به ویژه از سوى پدران، مادران، معلّمان و مربیان - زمینه‏ساز محو این موانع و جایگزین‏سازى عوامل مثبت و سازنده مى‏شود.
با هم یکایک این ناهنجارى‏ها را مرور مى‏کنیم:
1. کم‏خبرى یا بى‏خبرى از ارزش احساس مسئولیّت در زندگى
تفاوت برجسته انسان با دیگر موجودات در «عقل و خرد» یا «شناخت و معرفت» است. آنان که خود را در گستره هستى «انسان» مى‏دانند و انسان را به معناى موجودى مسئول نسبت به خود، خلقت و خداوند و در جلوه‏هاى مادى و معنوى یا دنیوى و اخروى تفسیر مى‏کنند، بى‏شک، پس از ایّام کودکى و با ورود به روزهاى نوجوانى، آمادگى درک و دریافت مسئولیت‏هاى کوچک و بزرگ را در خود ایجاد مى‏کنند. گرچه از یک نظر زمینه این مهم در آغاز باید از سوى اطرافیان بخصوص والدین صورت پذیرد، امّا فراهم ساختن اندیشه مسئولیت‏پذیرى از سوى جوانان، انگیزه پاسخگویى و مسئولیت‏طلبى را به گونه‏اى سهل و آسان فراهم مى‏سازد.
با نگاهى به آموزه‏هاى دینى جدّى گرفتن این احساس به طور جامع و فراگیر همه پیروان پاک‏اندیش را بیدارى شایانى مى‏بخشد؛ از سخن خالق حکیم به عیسى بن‏مریم(ع) این است:
«یا عیسى! اِنَّک مسؤول فارحم الضعیف کرحمتى ایّاک و لاتقهر الیتیم؛(18)
اى عیسى! همانا تو مسئول هستى، پس به ضعیف مهربانى کن مثل رحمت من به تو و از یتیم روى مگردان و با او قهر مکن.»
نیز رسول گرامى اسلام(ص) فرمود:
«مرد، راعى و سرپرست خانواده خود است و هر سرپرستى مسئول نسبت به افراد خویش است و زن نیز مسئول در باره مالِ همسر است و از او در باره دارایى شوهر سؤال مى‏شود.»(19)
سپس آن حضرت اصلى کلّى و مبنایى نسبت به تمامى داده‏هاى الهى ارائه فرمود:
«کُلُّ نعیم مسؤول عنه یوم القیامة الّا ما کان فى سبیل اللّه تعالى؛(20)
تمامى نعمت‏ها مورد سؤال و بازخواست در روز قیامت قرار مى‏گیرد، مگر آنچه در راه خدا داده شده است.»
این بینش بالنده زمینه‏ساز سخن حکیمانه‏اى گردیده که: همه ما به فقر و غنا، سلامتى و مرض، غربت و قدرت و علم و جهل مبتلا هستیم و در باره داده‏ها و نداده‏ها مورد امتحان قرار مى‏گیریم.(21)
به یقین باخبرى نسل جوانِ ما از چنین بصیرت و بینایى معنوى، روشنى راه، رفع تردید و دودلى و نگرانى، به هرز نرفتن سرمایه‏هاى انسانى و استفاده شایسته و بایسته از فرصت‏هاى ارزنده زندگانى را به همراه خواهد داشت تا به تعبیر قرآن از روز نخست با قوت و قدرت به مسئولیت خویش رو کنند (خُذِ الکِتابَ بِقُوَّةٍ)(22) و هرگز دچار روزمرّگى و بیهودگى یا سردرگمى و دودلى نگردند و عاقبتى زیانبار در سخن معصومان(علیهم السلام) در انتظار آنان نباشد، که فرمودند:
«آن کس که بدون بینایى و آگاهى لازم، عمل مى‏کند، همانند کسى است که در غیر مسیر مورد نظر حرکت مى‏نماید که پیامد حرکت یعنى سرعت، چیزى جز دورى بیشتر نخواهد بود.»(23)[ او ]«همانند درازگوش چشم‏بسته آسیاب است که ره به جایى نمى‏برد و پیوسته به گرد خویش مى‏چرخد.»(24)

2. ترس و هراس از زندگى‏

خودکم‏بینى، خودباختگى، تلقین‏هاى منفى، تحقیرهاى بیرونى و کم‏آگاهى ناهنجارى ترس و بیم را تقویت مى‏کند و به موازات آن انسان را دچار بى‏ارادگى، مسئولیت‏گریزى، راحت‏طلبى و سست‏عنصرى مى‏نماید. از این‏رو در معارف آسمانى از وجود ترس در ساحت وجود به خدا پناه برده مى‏شود (اللّهم انى اعوذ بک من ... الجبن)(25) سپس درباره جُبن یا ترس چنین مى‏خوانیم:
«الجبنُ شینٌ ... ذُلٌّ ظاهرٌ ... عارٌ و منقصةٌ ... آفةٌ؛(26)
ترس باعث شکست و سرافکندگى، ذلّت و زبونى ظاهرى، زشتى و نقص و کاستى و آفت [براى فضایل و ارزش‏هاى زیباى زندگى ]است.» در رهنمودهاى دینى افزون بر معرفى پدیده ترس به عنوان یک ناهنجارى شخصیّتى، دستورالعملى نیز براى پالایش شخصیت انسانى از این آفت بیان شده است و آن سخن امیر مؤمنان على(ع) است که فرمود:
«هرگاه از چیزى بیم داشتى خود را در متن آن قرار ده؛ چرا که خودنگه‏دارى شدید تو از آن، بزرگ‏تر از خودِ آن چیزى است که از آن خوف دارى.»(27)

3. سستى، تنبلى و بى‏حالى‏

ملک ایران یکى گلستان است‏
ما گل سرخ این گلستانیم‏
کار ما ورزش است و خواندن درس‏
همه از تنبلى گریزانیم‏
سستى و کارهاى بى‏معنى‏
کار ما نیست زان که انسانیم(28)
سستى، تنبلى و بى‏حالى (توانى) آفتى جدّى براى کمال شخصیت همگان بخصوص نسل جوان به حساب مى‏آید و عزم و جزم، بهترین داروى درمان این درد خواهد بود.
اگر این واقعیت والا پذیرفته شود که زندگى دنیا، میدان آزمون و امتحان و به تعبیرى رساتر، میدان مسابقه است که افزون بر حرکت، سرعت (سارعوا الى ...)(29) و برتر از سرعت، سبقت (سابقوا الى ...)(30) مطرح است، هرگز ناهنجارى سستى، مسامحه و بى‏حالى جسم و جان را اسیر وِلِش‏بازى، بى‏خیالى، و یا بازیچه گرفتن تمامى حقایق زندگى نمى‏کند تا با امروز و فردا کردن از مسئولیت‏هاى جدى روى گردانده شود، که رهبران آسمانى فرموده‏اند:
«لا تجتمع عزیمةٌ و ولیمةٌ ... ما اَنْقَضَ النّوم لِعَزائِمِ الیَومِ؛(31)
عزم و همّت [براى کارهاى شایسته و چشمگیر] با ولیمه و سورچرانى جمع نمى‏شود و چه بسیار خواب‏هایى که عزم و جزم انسان را در انجام امور نقض کرده است [و ساعات او را پوچ و هیچ ساخته است‏].»
بى‏دلیل نیست که آنان نخست از حالت ویرانگر سستى و بى‏حالى به خدا پناه برده‏اند و گفته‏اند:
«اللّهم اِنّى اعوذ بک من الکسل و الفشل؛(32)
پروردگارا! همانا به تو پناه مى‏برم از کسالت و بى‏حالى و سستى و بى‏توجهى [به حقایق پایدار زندگى‏].»
سپس آثار زیانبار تنبلى و بى‏حالى را این‏گونه ترسیم کرده‏اند:
«توانى یا تنبلى و سستى در زندگى دنیا باعث ضایع ساختن سرمایه حیات، پشیمانى و ندامت و در آخرت سبب خسران و حسرت مى‏شود، این حالت، ویژگى احمقان و بى‏خردان است که با آن حقوق خود و دیگران را پایمال مى‏کنند.»(33) در مقابل امام على(ع) شیوه شایسته مبارزه با این بیمارى روحى را اینچنین مى‏فرماید:
«ضادّوا التوانى بالعزم؛(34)
با تصمیم و عزم قاطع به مبارزه با سستى برخیزید.»

4. نداشتن صبر و ثبات در زندگى‏

باور این حقیقت گرانبها که بهشت شیدایى، افتخار و سربلندى با سختى‏ها و تلخى‏هاى بسیارى همراه است و پیمودن این مسیر سنگلاخ جز با صبر و بردبارى میسّر نمى‏شود، تمامى سختى‏ها را سهل و تلخى‏ها را شیرین مى‏سازد و دستیابى به قلّه بزرگى و بزرگوارى را آسان مى‏نماید.
آنان که به خوبى دریافته‏اند «تکلیف» که مرز امتیاز انسان و حیوان است، از «کُلْفَت» و «سختى» است و با «مسئولیت» انسان بودن همراه است، مى‏دانند که دستاوردهاى زیبا و زرّینى از رشد و رویش و کمال و تکامل با خود دارد، از این‏رو شروع این فصل جدید را با «جشن» آغاز مى‏کنند و «مسئولیت» را نه تنها «محدودیت» نمى‏شمرند بلکه «مصونیت» از سقوط از بلنداى انسانیت به قعر گمراهى و حیوانیت مى‏نگرند. بدین خاطر در راه انجام وظیفه خویش، صبر و استقامت و ثبات و بردبارى نشان مى‏دهند و در راه دستیابى به ارزش‏هاى والاى الهى هرگز احساس خستگى و خمودى یا سستى و کاستى نمى‏کنند.
چه زیبا امام(ع) فرمود:
«کسى که براى خود صبر و بردبارى در برابر سختى‏ها و ناگوارى‏هاى روزگار را فراهم نکند، ناتوان خواهد ماند.»(35)
چنان که فرمود:
«فردى که بر مرکب راهوار صبر جا مى‏گیرد، به میدان پیروزى راه یافته است.»(36)
آثار و برکاتى اینچنین موجب گردیده که واژه «اِصْبِرْ؛ صبر و بردبارى نما» به طور زیاد در توصیه‏هاى سبز و آسمانى معصومان(علیهم‏السلام) به اصحاب خود دیده شود تا پس از گذر از چنین معبر سنگلاخ به پیروزى دست یابند:
«اصبر حتّى تأتیک دولتک ... اصبر تظفر ... اصبر تنل؛(37)
صبر و استقامت داشته باش تا دولت [و توانمندى‏] براى تو فراهم شود ... بردبار باش تا پیروز و سربلند شوى ... ثبات قدم داشته باش تا به اهداف خود نایل شوى.»

5. تلقین‏هاى منفى و خودکم‏بینى‏

احساس خود کم‏بینى، کمرویى، عواطف منفى، گریز از موقعیت‏هاى نگران‏زا و نومیدى، مجموعه عواملى است که در وجود هر یک از ما به ویژه نسل جوان باعث ضعف اعتماد به نفس مى‏شود و آدمى را از پذیرش مسئولیت‏هاى کوچک و بزرگ دور مى‏سازد.
شناخت شایسته از خود، فراموشى گذشته ناموفق، بى‏توجهى به سخنان تحقیرآمیز اطرافیان بى‏خرد، به‏یادسپارى آینده‏اى سرشار از موفقیت، مثبت ارزیابى کردن خویشتن، کاستن از خواهش‏هاى بى‏شمار و گاه خارج از توان و قدرت، تقویت ارتباط به خداوند و نشست و برخاست با انسان‏هاى موفق، پرامید و با نشاط، باعث طلوع نوید و افشانده شدن بذر امید در زندگى مى‏شود و پس از چندى نگاهى تازه و فضایى روشن از مثبت‏نگرى و شادکامى براى فرد فراهم مى‏نماید.
یکى از تمرینات معروفى که روانشناسان بر آن تأکید مى‏ورزند، «پالایش افکار» است، که آغاز راه موفقیت، مسئولیت‏پذیرى و سربلندى در زندگى است. در این مرحله، اعتقادات و باورهاى رسوخ کرده در عمق جان خویش را درباره ماهیت خود و مردم به باورهاى مثبت تبدیل و طبق آن عمل مى‏شود. پس از این مرحله هرگز جایى براى واژه‏هاى، «نمى‏توانم»، «نمى‏خواهم»، «مى‏ترسم»، «بدبخت‏ترین آدمم»، «خیلى بدشانس هستم»، «من براى این کار کوچکم»، «گفته‏اند نمى‏توانم» و ... یافت نمى‏شود.(38)
این شیوه ناشایست که در معارف دینى «فال بد زدن» یا «طیره» نام گرفته است به معناى نادیده انگاشتن افکار و افعال یا تصمیم و تلاش افراد و بى‏تأثیرى خواست خداوند در عرصه‏هاى مختلف زندگى است.
امام صادق(ع) فرمود:
«طیره و فال بد زدن بر اساس همان چیزى است که آن را قرار مى‏دهى؛ اگر راحت گرفتى، راحت است و اگر سخت گرفتى سخت است و اگر نادیده گرفتى، چیزى نخواهد بود.»(39)
این رهنمود روشن ما را به این حقیقت مى‏رساند که تفأل، گمانه‏زنى و امثال آن در فرهنگ‏ها به گونه‏اى است که مى‏تواند منشأ اثر باشد اما آنچه در واقع عامل این تأثیر است، نوع ارزیابى، بینش، حرکت و کوشش فرد است و چیزى خارج از وجود او نیست.(40) پس بکوشیم مثبت بیندیشیم، مثبت بنگریم و مثبت عمل کنیم که این شیوه، آغاز فرخنده‏اى در حیات ما خواهد بود.

شیوه‏هاى تشویق و ترغیب جوانان به مسئولیت‏پذیرى‏

بهره مندى از شیوه‏ها و سلیقه‏هاى ناب و تازه و به کارگیرى راهکارهاى غیر مستقیم نسبت به ایفاى وظایف نسل جوان و تشویق آنان به پذیرش مسئولیت و انجام تعهد تأثیرى بسیار در گرایش آنان به این مهم دارد. برخى از این شیوه‏ها عبارتند از:
1. آگاه کردن والدین به وظیفه آنان در تعویض مسئولیت‏هاى مناسب به فرزندان از دوران کودکى و به دنبال آن در ایام نوجوانى و جوانى. چنان که روزى امام صادق(ع)، پیشواى پاک‏نهاد و پاک‏سخن شیعیان رو به فرزندان خویش کرد و فرمود:
«بر شما باد دورى از بى‏نشاطى، کاهلى، سستى و کاستى از انجام وظایف که باعث محرومیت از لذت دنیا و تهیدستى در آخرت مى‏شود.»(41)
2. آشنا ساختن مربیان و معلمان با نقشى که مسئولیت‏هاى درون مدرسه در سازندگى جامعه دارد، با حوصله، دقت و سازگارى در خور، مسئولیت‏هایى به دانش‏آموزان واگذار کنند تا با تمرین بسیار خود را براى مسابقه جدى مسئولیت‏پذیرى در جامعه آماده سازند. به قول «لاکوردر»:
«کارهاى بزرگ جهان بر حسب امرى است که از حلقوم وظیفه خارج شده است و ناشایسته‏ترین آنها آن است که با صداى هوس انجام یافته است.»
3. تفهیم این واقعیت به نسل جوان که لیاقت‏هاى آنان بیش از کلام در عمل آنها تجلى مى‏یابد، چنان که برخى از صاحب‏نظران گفته‏اند:
«خوشبخت کسى است که طعم وظیفه و مسئولیت را چشیده و هر روز با رضایت خاطر براى انجام بهتر آن تلاش مى‏کند.»(42)
4. توجیه نسل جوان در زمینه آثار ارزشمند فردى و اجتماعى مسئولیت‏پذیرى و ارائه تحلیل‏هاى منطقى و روانشناختى در زمینه ارتباط میان مسئولیت‏پذیرى و رشد اعتماد به نفس و ابراز وجود آثارى گرانبها همچون:
الف) ثبات شخصیت و پایدارى و استقامت در برابر دشوارى‏ها و تنگناهاى زندگى.
ب) جلب اعتماد دیگران به خویشتن.
ج) بروز خلاقیت‏ها و ظرفیت‏هاى درونى و خدادادى.
د) خوش‏بینى، مثبت‏نگرى، امید در امروز و طلایى دیدن افق فرداهاى زندگى.

5. ترغیب جوانان به قبول مسئولیت‏هاى شخصى و خانوادگى در راستاى دستیابى به تجربیات قابل قبول براى مسئولیت‏هاى اجتماعى و حتى جهانى؛ به قول شکسپیر:
«کارى که وظیفه و صمیمیت در آن دخالت دارد، خلل‏پذیر نیست و موفقیت‏آمیز است.»
6. آشنایى نسل نو با زندگینامه شخصیت‏هاى خودساخته و وارسته و بزرگان عرصه اندیشه و اخلاق براى تشویق جوانان به کوشش آگاهانه و تفکّر خَلاّق.
این روش به گونه‏اى دلپذیر، روح و روان نسل جوان را به اوج ارزش‏هاى انسانى پرواز مى‏بخشد، مقام بلند انسانیت را نمایان مى‏سازد و موفقیت و سربلندى حقیقى را در نگاه آنان تجلى مى‏دهد تا هرگز در پى آب، سراب نجویند و حقایق حیات را با چشم دل ببینند و بیابند و هماره به خود بگویند:
اى تو را کرده خداوند خداى متعال‏
داده جان و خرد و جاه و جوانى و جمال‏
بنده را نیست غم جان و جوانى و جهان‏
غم آنست که بیهوده در افتى به وبال (43)
7. تشویق جوانان در جهت دانش‏افزایى عمومى و گسترش اطلاعات کلى زندگى به منظور پذیرش آگاهانه مسئولیت و ایفاى موفقیت‏آمیز آنها.
تأثیر دانش و دانایى در نوع بینش افراد نسبت به مسئولیت‏پذیرى در زندگى این‏گونه نمایان است:
* لفظ وظیفه در نظر من بزرگ‏ترین کلمات دنیاست.(44)
* خوابیدم و خواب دیدم زندگى جمال و زیبایى است، بیدار شدم و فهمیدم زندگى عبارت است از: «وظیفه‏شناسى»(45)
* هر مسئولیتى را که فراموش کنیم، پرده‏اى به روى حقیقتى که مى‏بایست بدانیم کشیده مى‏شود.(46)
8. تفهیم این واقعیت روانشناختى که هر فرد از دو «سن تقویمى و عقلانى» برخوردار است. منظور از سن تقویمى همان سن شناسنامه‏اى است و مراد از سن عقلانى، میزان پختگى و تدبیر زندگى است و تأکید بر این مطلب که سن عقلانى با مسئولیت‏پذیرى مناسب و ایفاى نقش مثبت در این عرصه افزایش مى‏یابد و هرگاه فردى از سن عقلانى بالاترى نسبت به سن تقویمى برخوردار گردید، موقعیت قابل احترام و قابل اعتمادى در جامعه کسب مى‏کند. همان‏گونه که با تجربه، افزایش دانش، تهذیب نفس، نشست و برخاست با خردمندان و اندیشمندان و افزایش معنویت و نور بصیرت، سن عقلانى جوان قابل افزایش چشمگیرى است.
بدون تردید توجه دادن به نسل جوان که آنها در همه حال در محضر خداى متعال هستند و هرگونه مسئولیتى را که بپذیرند، پروردگار شاهد و ناظر آنهاست، زمینه‏ساز رشد وجدان اخلاقى جوانان در عرصه‏هاى قبول و انجام مسئولیت‏ها مى‏شود(47) و بر این امتیاز ارزشمند در زندگى مى‏افزاید تا بر آن باشند، «مراقبت از نفس» و «یاد خدا» را در عرصه‏هاى مختلف حفظ کنند تا خود نیز محفوظ مانند و به شناختى اینچنین دست یابند:
خوشا آنان که الله یارشان بى‏
به حمد و قل هو الله کارشان بى‏
خوشا آنان که دایم در نمازند
بهشت جاودان بازارشان بى(48)
پایان‏

پى‏نوشتها:
1) پروین اعتصامى.
2) شیوه‏هاى جذب جوانان در تبلیغ، احمد لقمانى، ص 40 - 36.
3) دکتر وین دایر، ر.ک: اندیشه‏هاى بشرى و فرهنگ توسعه، رحیم عربیان، ص 250، 251.
4) پروین اعتصامى.
5) جوان و بحران هویت، ص 44.
6) ملک‏الشعراى بهار.
7) صافات، آیه 24.
8) بحارالانوار، ج 44، ص 12؛ ر.ک: بشارةالمصطفى، ص 144؛ علل الشرایع، ج 1، ص‏218.
9) شرح نهج‏البلاغه ابن‏ابى‏الحدید. ج 13، ص‏110.
10) پستانورى.
11) لاید ژونس.
12) اسمایلز.
13) اسمایلز.
14) امام على(ع))؛ الکافى، ج 4، ص 28.
15) امام صادق(ع))؛ همان، ص 95.
16) الکافى، ج 2، ص 94.
17) چکیده اندیشه‏ها، ج 2، ص 276 و 277.
18) الکافى، ج 8، ص 131.
19) مستدرک الوسائل، ج 15، ص 168.
20) بحارالانوار، ج 97، ص 15.
21) حضرت آیت‏اللَّه جوادى آملى.
22) مریم، آیه 12.
23) امام صادق(ع))؛ الکافى، ج 1، ص 43.
24) امام على(ع))؛ الاختصاص؛ ص 245.
25) الکافى، ج 2، ص 585.
26) غررالحکم، ص 263 و 333.
27) نهج‏البلاغه، حکمت 175، ص 501.
28) ملک الشعراى بهار.
29) سارعوا إِلى مَغْفِرةٍ مِن رَبِّکم و جَنَّةٍ...)؛ آل‏عمران، آیه 133.
30) سابقوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِن رَبِّکم و جَنَّةٍ...)؛ حدید، آیه 21.
31) شرح نهج‏البلاغه، ج 11، ص 142.
32) مصباح المتهجد، ص 597.
33) مستدرک الوسائل، ج 12، ص 66 و 67؛ غررالحکم، ص 463.
34) غررالحکم؛ ص 476.
35) امام باقر(ع) یا امام صادق(ع))؛ الکافى، ج 2ص 93.
36) امام على(ع))؛ بحارالانوار، ج 68، ص 96.
37) امام على(ع))؛ غررالحکم، ص 139 و 283.
38) جوانان، پرسش و پاسخ‏ها، احمد لقمانى، ج‏1، ص 109 و 190.
39) الکافى، ج 8، ص 197.
40) درآمدى بر شکل‏گیرى شخصیت جوان، سیدضیاء مرتضوى، ص 71 - 57.
41) الکافى، ج 5، ص 85.
42) پرلوت.
43) انورى ابیورى.
44) ویلسون.
45) کانت.
46) روسکین.
47) جوان و نیروى چهارم زندگى، ص 146 - 143.
48) بابا طاهر.