گزیده استفتاها از محضر امام خمینى 32


 

گزیده استفتاها از محضر امام خمینى (32)

احکام طلاق (2)

س: اینجانب با دخترى ازدواج نموده‏ام. حاصل این ازدواج سه فرزند مى‏باشد ولى متجاوز از ده سال است که عیالم فراش خود را از من جدا نموده است و بچه‏ها را علیه من تحریک مى‏کند و گذشته از این مدت پنج ماه است که تمکین نمى‏کند و از همه مهم‏تر اینکه در نماز خواندن سهل‏انگارى مى‏نماید. وظیفه من در این رابطه چیست؟
ج: اگر از وظیفه خود تخلف مى‏کند او را و لو با رجوع به محاکم صالحه مى‏توانید وادار به آن نمایید و اگر امکان ندارد، شما وظیفه‏اى نسبت به نفقه او ندارید و اختیار طلاق با شوهر است.

س: عیال اینجانب طبق تمایلات نفسى و هوس‏هاى جوانى از اینجانب درخواست طلاق داشت؛ چون با طلاق وى موافقت ننمودم، با اتهامات نارواى سیاسى مرا متهم کرده و درخواست طلاق نموده است. على‏رغم تکذیب این اتهامات و اثبات کذب بودن آن، شعبه دوم دادگاه مدنى خاص به استناد این اتهامات و بدون رضایت و موافقت من اقدام به صدور حکم طلاق براى عیالم نموده است و عیالم نیز به این حکم در محضر طلاق خود را مطلّقه کرده است.
1- اگر اتهامات سیاسى از دلایل طلاق نیست، ازدواج مجدد این زن چه صورتى خواهد داشت؟
2- از نظر مقررات شرع اسلام در صورت ازدواج بعدى، روابط زوجیت با زوج دوم در حکم زناى محصنه مى‏باشد یا خیر؟
3- اینجانب براى حفظ ناموس خود در صورتى که زوجه مى‏خواهد شوهر کند، چه تکلیف شرعى بر عهده دارم؟
ج: اختیار طلاق با شوهر است و اتهامات موجب اجبار بر طلاق نمى‏شود و هر گاه زن وکیل از طرف شوهر در طلاق خود نباشد و طلاق از طرف شوهر یا به اذن او نباشد، باطل است و زوجیت به قوت خود باقى است و چنانچه زن بعد از چنین طلاقى با توجه به حکم شرعى آن اقدام به تجدید ازدواج کند، ازدواج باطل است و مرد دوم بر او حرام مؤبّد مى‏شود و در صورتى که بعد از چنین ازدواجى نزدیکى انجام شود، حکم زناى محصنه دارد و شوهر شرعى سابق حق دارد از چنین ازدواجى ممانعت کند.

س: اینجانب عیالى اختیار نمودم. شش سال گذشت ولى بچه‏دار نشدیم. مخارج زیادى هم متحمل شدم ولى بیهوده بود. ناچار به خواستگارى دخترى رفتم اما آنان اظهار داشتند که تو زن دارى و من نیز شفاهاً گفتم زنم را طلاق مى‏دهم. با این حال، قبول کردند. بالاخره زن دوم را به خانه آوردم ولى اکنون او اصرار مى‏ورزد که باید زن اوّلت را طلاق بدهى در غیر این صورت خودم را آتش مى‏زنم و مى‏کُشم (و چندین بار دست به چنین کارى از قبیل قرص خوردن زده) و عیال اولم نیز حاضر به طلاق نیست و من نیز حاضر به طلاق وى نیستم. تکلیف من چیست و چه کنم؟
ج: کارهایى که از زن دوم نقل کرده‏اید خلاف است و مشروع نیست و شما در طلاق هر یک از آنها اختیار دارید و مى‏توانید هیچ یک را طلاق ندهید.

س: زن و شوهرى پس از گذشت مدتى از زندگى مشترک متوجه مى‏شوند که بچه‏دار نمى‏شوند.
1- آیا در صورتى که عیب از شوهر باشد، زن حق دارد تقاضاى طلاق نماید؟
2- آیا در صورتى که عیب از زن باشد، زن حق دارد تقاضاى طلاق نماید؟
ج: درخواست طلاق در هر صورت مانع ندارد ولى اختیار طلاق با شوهر است.

س: زن و مردى به ازدواج یکدیگر در آمده‏اند. پس از ازدواج فرزندى از آنان متولد نمى‏شود. در این رابطه مراجعات متعددى به دکترهاى متخصص مى‏نمایند ولى جواب تمام پزشکان منفى بوده و متذکر شده‏اند که عیب از جانب مرد است (در واقع شوهر نطفه ندارد) ولى زن به این امید که در آینده ممکن است فرزنددار شوند، مانده و به زندگى ادامه داده است؛ لیکن نتیجه مثبت مشاهده نشده است. در این رابطه چند سؤال مطرح است که تقاضامندیم جواب فرمایید:
1- آیا زن با توجه به مسائل فوق - خواه شوهر راضى باشد یا نباشد - مى‏تواند طلاق بگیرد یا خیر؟ و اگر با میل خود خواست طلاق بگیرد؛ مهریه او چگونه خواهد بود؟ آیا شوهر باید تمام آن را پرداخت کند یا نصف آن را؟
ج: طلاق بدون اذن شوهر باطل است و بعد از تحقق دخول، تمام مهر را باید بدهد.
2- آیا شوهر مى‏تواند (با اجازه زن) براى مدتى زنى را صیغه یا عقد نماید؟
ج: ازدواج زن دیگر - موقت یا دائم - جایز است و باید رعایت مقررات دولت اسلامى بشود.
3- اگر زن با میل خود خواست کما فى السابق به زندگى خود ادامه دهد، آیا مسئول و گنهکار است؟ با توجه به اینکه اگر طلاق بگیرد مى‏تواند از شوهر دیگر بچه‏دار شود.
ج: صبر زن با شوهر مذکور اشکال ندارد.

س: زنى شش سال پیش با مردى ازدواج نموده و بعد از عروسى معلوم شد که شوهرش تارک‏الصلاة و دائم‏الخمر است. او در حال مستى زنش را کتک مى‏زند و گاهى بطرى مشروب را به خانه مى‏آورد و اصرار دارد که زنش با او مشروب بخورد و نماز و روزه را ترک نماید و در صورت امتناع، زنش را مورد ضرب و شتم قرار مى‏دهد. این زن تا کنون نفقه‏اى هم از شوهر دریافت نکرده است لذا خواهشمند است تکلیف این زن را روشن فرمایید.

ج: اگر بودن زن در منزل شوهر مزبور حرج است، مى‏تواند از منزل او برود و در جاى دیگر زندگى کند ولى اختیار طلاق در دست شوهر است و تا او را طلاق نداده نمى‏تواند به دیگرى شوهر نماید.

س: در بعضى از بلاد مسلمین زن‏هاى شیعه را «سنّى» طلاق مى‏دهد. در صورتى که شرایط طلاق شیعه (مثل حضور عدلین و غیره) مراعات نمى‏شود. این طلاق‏ها چه صورتى دارد؟ و اگر زن احیاناً شوهر کرد (با جهل به مسئله) تکلیف چیست؟
ج: طلاق اگر با شرایط مقرره نباشد، باطل است و زوجیت به قوّت خود باقى است و چنانچه زن پس از چنین طلاقى شوهر کند، ازدواج دوم باطل و حرام است، باید فوراً از مرد دوم کناره‏گیرى کند.