ازدواج به شرط ایرانى بودن نقد فیلم

نویسنده


 

ازدواج به شرط ایرانى بودن‏

نزهت بادى‏

نام فیلم: ازدواج به سبک ایرانى‏
نویسنده: مینو فرشچى‏
کارگردان: حسن فتحى‏
بازیگران: داریوش ارجمند، فاطمه گودرزى، شیلا خداداد و ...

خلاصه فیلم:

«شیرین» دختر جوانى است که خانواده‏اى سنتى و پدرى متعصب و سختگیر دارد. دایى «شیرین» که مدیر یک آژانس هواپیمایى است، با کمک خواهرش سعى مى‏کند «حاج‏ابراهیم سرپولکى» پدر «شیرین» را متقاعد کند تا دخترش به سر کار برود. جوانى امریکایى به نام «دیوید هاوارد» به محض ورود به آژانس، با دیدن «شیرین» که صورتى شبیه به مینیاتورهاى ایرانى مورد علاقه «دیوید» دارد، دل به او مى‏بازد. از طرفى رقیب «حاج‏ابراهیم» در بازار فرش مى‏خواهد با وصلت پسرش با «شیرین»، زمینه منافع مالى خودش را فراهم کند و وقتى از تماس‏هاى «شیرین» و «دیوید» باخبر مى‏شود، به «حاج‏ابراهیم» خبر مى‏دهد و او هم براى مدتى «شیرین» را محدودتر مى‏کند. اما به اصرار دایى و مادر، راضى مى‏شود تا «دیوید» به خواستگارى «شیرین» بیاید. «حاج‏ابراهیم» هم شرط مى‏گذارد در صورتى عروسى سر مى‏گیرد که دیوید مسلمان شود و همه چیز او ایرانى باشد. اما توطئه‏هاى بعدى رقیب «حاج‏ابراهیم» که سوابق ناجورى براى «دیوید» جعل مى‏کنند، عروسى را در آستانه به هم خوردن قرار مى‏دهد تا بالاخره با روشن شدن حقیقت توسط دایى، عروسى سر مى‏گیرد.
*
«حسن فتحى» فعالیت خود را در تئاتر با نگارش یا کارگردانى نمایش‏هایى نظیر «مضحکه پهلوان و پرى» و «در خیابان‏هاى سرد شب» آغاز کرد و پس از یک دوره فعالیت مطبوعاتى که با نوشتن نقد تئاتر و فیلم براى مجلات «سروش»، «نمایش» و «دنیاى تصویر» همراه بود، تعدادى نمایش تلویزیونى را همچون «ملکه‏هاى فرانسه»، «معماى یک قتل»، «تله موش» و «سوء تفاهم» کارگردانى کرد که همگى حاصل اقتباس‏هاى او از نمایشنامه‏هاى معروف جهان به شمار مى‏آیند. او پیش از این مجموعه‏هاى تلویزیونى «همسایه‏ها»، «پهلوانان نمى‏میرند»، «فردا دیر است» و «روشن‏تر از خاموشى» را کارگردانى کرده است. هم‏اکنون با مدرک کارشناسى در رشته روانشناسى و کارشناسى ارشد در زمینه کارگردانى تئاتر، اولین فیلم بلند سینمایى خود به نام «ازدواج به سبک ایرانى» را بر پرده سینماها در حال اکران عمومى دارد.
«ازدواج به سبک ایرانى»، همان طور که از عنوانش بر مى‏آید، بیش از هر چیزى مى‏خواهد ایرانى باشد و یک فیلم وطنى به حساب آید؛ پس به سراغ مؤلفه‏هایى مى‏رود که فیلم را در پیوند با هویت ملى ایرانى قرار دهد. پیش از این «حسن فتحى» در مصاحبه‏اى به بهانه چگونگى تولید «شب دهم» گفته بود: «من نوستالژى عمیقى نسبت به گذشته دارم که هیچ وقت آن را پنهان نمى‏کنم.»
«فتحى» براى پرداختن به نوستالژى مورد علاقه‏اش و عناصرى که ریشه‏دار بودن هویت و تاریخ ملى ما را نشان مى‏دهد، از تمهید درستى بهره مى‏جوید و آن، ورود یک جوان خارجى به زندگى یک خانواده سنتى ایرانى است که به واسطه عدم قرابت و آشنایى او با ایران، به راحتى مى‏توان به آداب و سنت‏ها، خلق و خوها و فضاهاى ایرانى پرداخت.
در کل، فیلم سرشار از اِلمان‏هایى است که احساسات نوستالژیک مخاطب را تحریک مى‏کند و حس دور افتادن از گذشته و اصالت خویش را دامن مى‏زند مثل تخت جمشید، حافظیه مینیاتورهاى قدیمى، رفتن به درکه یا دربند، مشاعره با سروده‏هاى فارسى، مراسم اصلاح کردن ابروى عروس، حنابندان، رقص جاهل مسلکى و ... اما آنچه باعث نقص در پیشبرد روایت مى‏شود این است که این موضوع على‏رغم جذابیت ذاتى‏اش، باعث بروز یک خط پر تنش دراماتیک نمى‏شود یعنى در رویارویى یک مرد خارجى با یک خانواده سنتى ایرانى هیچ تقابل و کششى رخ نمى‏دهد و همه چیز به سادگى و بدون عمق و غناى کافى پیش مى‏رود تا به یک پایان خوش برسد. برخلاف اینکه مخاطب دوست دارد در گیر و دار دست و پنجه نرم کردن مرد خارجى براى به دست آوردن دختر ایرانى، با بخشى از آداب و سنت‏هاى ملى خود روبه‏رو شود، نه اینکه کل ماجرا با چند واکنش مخالفت‏آمیز پدر خانواده و شربت‏درمانى مادر به خوبى و خوشى ختم شود. به طورى که حتى رقیب «حاج‏ابراهیم» نیز در نقش آنتاگونیست قصه، آنقدر قوى و مؤثر نیست که توطئه‏هایش بتواند خط روایت را دچار فراز و فرود نماید.
مهم‏ترین تم فیلم که عشق ازلى یک مرد غربى به یک دختر شرقى است، در چند نگاه و کلام و قرار ملاقات ساده خلاصه مى‏شود و در سطحى‏ترین و ابتدایى‏ترین حد خود به مخاطب عرضه مى‏شود. «دیوید» به «شیرین» مى‏گوید: «براساس روایت عهد عتیق، خلقت همه آدم‏ها به صورت جفت بوده است، بعد در ماجراى رانده شدن آدم و حوا و هبوط بشر، آدم‏ها جفت‏شان را گم مى‏کنند به خاطر همین است که همه دنبال جفت خود مى‏گردند.» ظاهراً عشق پاک و فرامرزى او از تصویر یک دختر مینیاتورى شروع شده است که بعد از مواجهه او با «شیرین» در سیماى وى عینیت مى‏یابد و فیلمساز انتظار دارد که همین پیش‏زمینه مختصر، اصرار و پافشارى «دیوید» براى ازدواج با «شیرین» را توجیه کند تا آنجا که شرایط دشوار «حاج‏ابراهیم» را بپذیرد.
ضمن اینکه در رفتار شخصیت «شیرین» به عنوان نماد دختر ایرانى هیچ نکته خاصى وجود ندارد که باعث بروز این عشق عجیب و غریب شود و او تقریباً دخترى است مثل هزاران دختر دیگر که به قول دایى با دیدن یک مرد خارجىِ موبور و چشم‏آبى که با دهان باز، چشم‏هاى خمار و نفس‏هاى به شماره افتاده و یک دسته گل بزرگ اظهار عشق مى‏کند، سست مى‏شوند و «بله» را مى‏گویند.
«شیرین» فیلمِ «ازدواج به سبک ایرانى» را با «شاهزاده خانم» در سریال «شب دهم» مقایسه کنید تا بفهمید چگونه «حسن فتحى» نیز بر خلاف دیدگاهش در بحث عشق، در دام کلیشه‏هاى رایج سینما افتاده است و جمله او را به یاد بیاورید که چقدر در باره شخصیت‏هاى فیلم خودش مقیاس پیدا کرده است: «امروز نسل معاصر جامعه ما با استنباطى که از عشق دارد، چقدر از تعریف اجداد ما دور افتاده است.»
به هر حال اگر چه ظاهراً این عشق باعث تعالى و کمال شخصیت‏ها مى‏شود، اما به دلیل ساده‏انگارى فیلمساز، تصنعى جلوه مى‏کند و باورپذیرى خود را از دست مى‏دهد، به طورى که تشرف «دیوید» به اسلام در کنار امامزاده آنقدر پیش پا افتاده رخ مى‏دهد که انگار هیچ اتفاق مهمى نیفتاده است و مخاطب به جاى آنکه در لذت این صحنه غرق شود، احساس جدایى از آن مى‏کند زیرا فیلمساز هیچ روند پرپیچ و خمى را در نظر نگرفته تا «دیوید» براى رسیدن به این لحظه حساس آن را پشت سر بگذارد، حتى مخالفت ابتدایى «دیوید» براى ختنه شدن در مقایسه با مسلمان شدن بسیار بیشتر است. به همین دلیل بیننده احساس مى‏کند اگر همه امریکایى‏ها با دیدن یک جفت چشم و ابروى ایرانى دل مى‏باختند و مسلمان مى‏شدند که الان اوضاع جهان بهتر از این بود و همین شخصیت‏پردازى‏هاى ناقص و عقیم، خط ضعیف دراماتیک و کنش‏هاى بدون واکنش مقابل، باعث ایجاد فاصله‏گذارى میان بیننده و فیلم مى‏شود و اگر فیلم از طنز نسبتاً خوبى برخوردار نبود، در خیلى از قسمت‏ها، فیلم به خاطر افت ریتم خود، تماشاگرش را از دست مى‏داد.
به طور کلى یکى از مضامین اصلى فیلم، تقابل سنت و مدرنیته است و فیلم بیش از هر چیزى بر سنتى بودن یک خانواده ایرانى تأکید دارد.
یکى از نکات مثبت فیلم، پرداخت قوى به روابط پدر و مادر در چنین خانواده سنتى است، على‏رغم پدرسالارى شدید در چنین خانواده‏هایى، در لحظات بحران‏زده، مادر خانواده با روش‏هاى سنتى خود، گره‏گشایى مى‏کند. مخالفت «حاج‏ابراهیم» با کار کردن «شیرین» را به خاطر بیاورید که چگونه با قربان صدقه‏ها و شربت‏درمانى مادر به موافقت تبدیل مى‏شود. برخلاف بسیارى از فیلم‏هاى اخیر که در آنان با نقش کلیشه‏اى و تکرارى مادر خانواده مواجه هستیم، که بود و نبودش در فیلم یکسان است. در فیلم «ازدواج به سبک ایرانى»، مادر در جایگاه سنتى خود، نقش سمپاتیک و تأثیرگذارى دارد و حذف او به بدنه روایت ضربه مى‏زند.
«فاطمه گودرزى» که بسیار عالى در نقش مادر ظاهر شده، توانسته است تصویر درستى از یک زن دلسوز، وفادار، مهربان و فهمیده را ارائه دهد که به خوبى مى‏داند در هر زمان براى رفع مشکل پیش آمده چه تدبیرى بیندیشد و چه دلبرى به کار بندد.
زن دیگر قصه خانم «فروزان» ده سال است که در انتظار ازدواج با دایى «شیرین» سر کار مانده است. او بر خلاف مادر «شیرین» براى تسلط بر مرد مورد علاقه‏اش از روش قهر و گلایه بهره مى‏جوید و شاید همین بى‏وفایى و سستى دایى در ازدواج با او، باعث شده تا او نگرش مثبت و اعتماد خود را نسبت به همه مردها از دست دهد، طورى که به «شیرین» بگوید: «هیچ مردى شیر پاک خورده نیست، چه شرقى، چه غربى.» اما همین زن نیز به سبب ایرانى بودن خویش در هنگام بروز مشکلات و حوادث ناگوار به کمک دایى مى‏شتابد و او را تنها نمى‏گذارد و این موضوع ریشه در وفادارى و اطاعت‏پذیرى زن ایرانى از شوهرش دارد.
در کل، فیلم «ازدواج به سبک ایرانى» مى‏توانست در قالب یک ملودرام مفرّح، خیلى بهتر از این باشد، اگر فیلمساز به بعضى از مسائل با عمق و غناى بیشترى نگریسته بود.