نویسنده

 

قصه‏هاى شما (104)

مریم بصیرى‏

سراب غم - تلخى زندگى‏
نرگس جمالى - قم‏

میدان شهیاد - آب‏
بیابان - قلم‏دوش‏
نجمه جوادى - قم‏

سیما - نفرین‏
؟ - قم‏

نرگس جمالى - قم‏

خواهر گرامى، علاقه و استعداد به داستان‏نویسى بسیار خوب است به شرطى که در کنارش آموزش هم ببینید تا بتوانید تجربیات خوبى در این عرصه داشته باشید.
هر دو داستان شما تنها نشانگر علاقه‏تان به نوشتن است چرا که خبرى از رعایت اصول داستان‏نویسى در آن نیست. البته با توجه به سن کم شما و اینکه مطالعات تخصصى در زمینه داستان ندارید، باید امیدوار بود که با این تخیل‏تان در صورت ادامه کار، یک داستان‏نویس حرفه‏اى شوید.
در داستان‏هایتان سعى مى‏کنید فقط قصه زندگى آدم‏ها را پشت سر هم مثل خاطره‏اى تعریف کنید بدون اینکه روى شخصیت‏ها کار کنید و گره‏هاى داستانى براى آنان خلق کرده و سپس گره‏ها را هنرمندانه باز کنید.
آدم‏هاى هر دو داستان مدت‏ها در خارج از کشور زندگى کرده‏اند و کسى نظارت خاصى روى زندگى آنها نداشته ولى همین که به ایران برمى‏گردند، براى برخوردى بسیار کوچک با مردى که بسته‏اى برایشان آورده، بازخواست مى‏شوند. همین یک نکته به ظاهر کوچک نشان مى‏دهد که چقدر کم آدم‏هاى اثرتان را مى‏شناسید و آنها با وجود اینکه دنیا دیده هستند، چقدر رفتارشان کودکانه و گاه پر از محدودیت و ... است و مهم‏تر از همه اینکه چگونه خانواده آن دختران از زندگى آزاد فرزندان‏شان در آمریکا پرس و جو نمى‏کنند ولى براى ملاقاتى بسیار عادى دختران مجبورند جواب پس بدهند.
شخصیت هر کس در اثر روابط خانوادگى و اجتماعى و محیط زندگى‏اش شکل مى‏گیرد ولى آدم‏هاى شما از این امر مستثنا هستند و بیشتر حال و هواى نوجوانى را دارند که هیچ چیز از دنیا نمى‏دانند.
در ضمن براى اینکه اثر شما واقعى باشد، باید از نزدیک کشورهاى مورد نظرتان و یا دادگاه و بیمارستان را دیده و یا اینکه اطلاعات کافى در مورد آنها داشته باشید تا توصیف‏تان قابل قبول باشد.
سعى کنید به جاى اینکه داستان شما پر از گفتگوى میان اشخاص باشد، کمى هم با توصیف و فضاسازى و روایت، بار گفتگوهاى طولانى را از داستان کم کنید تا اثرتان کم کم از قطب خاطره به قطب داستان میل پیدا کند.
موفق باشید.

نجمه جوادى - قم‏

دوست عزیز، همچون گذشته آثارتان نشان از شور و هیجان درونى شما براى نگارش داستان دارد.
«قلم‏دوش» بیش از آنکه داستان باشد یک فضاسازى صرف است. توصیف زمان و مکان و ایجاد زمینه‏اى براى وقوع یک حادثه؛ چیزى که خواننده منتظر است تازه در آن شرایط اتفاق بیفتد که نمى‏افتد. شما ذهن مخاطب را درگیر فضا و آدم‏ها مى‏کنید ولى عوامل را دست به دست هم نمى‏دهید تا داستان به سوى اوج برود.
«بیابان» نیز بیشتر به یک قطعه ادبى شباهت دارد تا داستان؛ البته قطعه‏اى که با زبان داستانى نوشته شده است. حکایت واقعه کربلا با نثرى ادبى و فخیم بسیار زیباست ولى نمى‏توان نام داستان براى آن گذاشت. در «بیابان» هدف شما بیشتر بازى با زبان و بیان است و بهره‏گیرى از اطلاعات خواننده از وقایع کربلا، در صورتى که شما باید به گونه‏اى عناصر داستان را پیش ببرید که حتى با وجود اطلاع مخاطب از کل ماجرا، همه چیز برایش تازگى داشته باشد و این بار از زبان شما و از دیدگاه یک نویسنده آن وقایع را در ذهنش بازسازى کند.
«آب»، داستان کاملى است. با اینکه به احتمال زیاد به جبهه نرفته‏اید ولى خوب توانسته‏اید مانند داستان «قلم‏دوش» فضاسازى کنید. شخصیت اصلى شما که در پى یافتن آب است صمیمى و قابل باور از کار در آمده است؛ اما اشکال اصلى این اثر مشکل جمله‏بندى و تطابق افعال جملات است، مشکلى که در اغلب کارهاى شما دیده مى‏شود و در این کار بسیار به اثرتان لطمه زده است.
در «میدان شهیاد» هم شخصیت‏پردازى کاملى از قهرمان ارائه نمى‏دهید. علاقه وى به همسر و فرزند گمشده‏اش اصلاً در کار درنمى‏آید و ناگهان در پایان ماجرا مرد با وجود قرائن بسیارى که موجود است به آنها توجه نمى‏کند؛ همسرش را مى‏یابد ولى پسرش مرده، آن هم در صورتى که هر دو بى‏خبر از همدیگر پنج سال دوست یکدیگر بوده‏اند.

اتفاقاتى که در داستان مى‏افتند خیلى از قانون علت و معلول پیروى نمى‏کنند. مرد با یک حرف قید زن و بچه‏اش را مى‏زند و فکر مى‏کند آنها مرده‏اند سپس سال‏ها سکوت اختیار مى‏کند و منزوى مى‏شود و بعد ناگهان با پسرى دوست مى‏شود که اتفاقاً پسرش است و وقتى قرار مى‏شود دوستى‏شان عمق بیشترى پیدا کند، پسر فوت مى‏کند.
از آنجایى که سوژه این داستان خانوادگى است و در صورت انجام اصلاحات لازم مناسب چاپ در مجله مى‏باشد، خوب است که بازنگرى عمیق‏ترى در محتواى داستان داشته باشید و پس از بازنویسى اثرتان را برایمان ارسال کنید.
موفق باشید.

؟ - قم‏

خواهر ارجمند، دو اثر طولانى از شما به دست‏مان رسید. تصورات شما در مورد عالم ارواح در داستان «سیما» بسیار پیش پا افتاده است. وقتى قهرمان شما مى‏میرد، در برزخ خیالى شما تنها به دنبال قوم و خویش‏هایش مى‏گردد و به یاد خاطرات گذشته مى‏افتد! هدف شما از مرگ قهرمان و رویارویى وى با اقوام در گذشته چیست؟ حال اگر راوى اثر شما با یکى از آشنایان مشکلى داشت و آن فرد فوت مى‏کرد و به دنبالش خود راوى مى‏مرد و در آن دنیا با هم درگیر مى‏شدند، باز حرفى بود.
«نفرین» نیز شروع داستانى خوبى دارد ولى ناگهان به دیالوگ‏گویى صرف منتهى مى‏شود و به مرافعه‏هاى خانوادگى، بدون اینکه در این دعواهاى معمولى، بحران و کشمکش قوى بگذارید تا خواننده دست‏کم به خاطر آن یک مسئله درگیر داستان شود و آن را ادامه دهد.
با توجه به اینکه کارشناس ادبیات هستید و مطالعات تخصصى در مورد رمان و ادبیات دارید، انتظار داریم که آثار بعدى شما قابل قبول‏تر باشند.
موفقیت همواره با شما باد.