تربیت بچهها
تربیت فرزندان و اصولاً پدر و مادر بودن، وظیفهاى بس دشوار و حساس. مثلاً هنگامى که بچه شما در برابر سادهترین درخواستها و معمولىترین حرفها حاضرجوابى مىکند، از سرِ لجبازى حرف نمىزند، با سر جواب منفى مىدهد و یا شانه بالا مىاندازد چکار مىکنید؟ آیا عصبانى نمىشوید؟
براستى علت گستاخى بچهها چیست؟ اغلب اوقات این کار را براى جلب توجه دیگران، محک زدن مهارت و یا تلاش جهت تسلط یافتن بر والدین، دوستان و یا معلم خود انجام مىدهند. استفاده از واژههایى که دیگران را عصبانى و یا ناراحت مىکند به بچهها احساس غرور مىبخشد. با این حال نباید تمامى رفتارهاى گستاخانه عملى از روى مبارزهطلبى تلقى شود. وقتى خواستههاى بچهها با نظر و اقتدار والدین تعارض پیدا مىکند، آنان احساس ناامیدى مىکنند. هنگامى که به فرزندانتان مىگویید کارى را انجام دهند و یا محدودیتهایى را براى آنان در نظر مىگیرید باید هم انتظار مقدارى غر و لند را داشته باشید.
زمانى که با بچهها مؤدبانه رفتار مىکنید، متقابلاً آنان نیز تمایل به احترام گذاشتن از خود نشان مىدهند. در عوض اگر همسر، فرزند و یا دوستتان را تحقیر و بىمقدار سازید، به فرزند خود یاد مىدهید که رنجاندن دیگران با کلمات آزاردهنده کار درست و خوبى است.
همین که کودکتان شروع به حرف زدن مىکند به او بیاموزید که بگوید: «لطفاً، متشکرم، متأسفم و یا معذرت مىخواهم.»
براى آنکه به بچههایتان تفاوت میان حرف بد و خوب را بیاموزید، از هر کدام مثال بزنید و نشان دهید که چگونه لحن صدا و صرف فعل مىتواند حتى خنثىترین عبارات را وارونه جلوه دهد.
یکى از مؤثرترین راهها براى آموختن رفتار درست به بچهها آن است که هر گاه بر طبق نظر شما حرف زدند و یا عمل کردند آنها را تشویق کنید. فرزندتان را به خاطر تعارف کردن، فروتنانه گوش دادن و یا گفتگوى مؤدبانهاش تحسین کنید و یا هنگامى که تلاش مىکند تا در شرایطى دشوار جلوى زبانش را بگیرد و رفتارش را کنترل نماید، با بیان جملاتى نظیر «من مىدانم از اینکه باید برویم ناراحت هستى و یا ممنونم که بدون غر غر کردن همکارى مىکنى» به او نشان دهید که قدردان تلاشش بوده و بىاعتنا نیستید.
بچهها وقتى عصبانى مىشوند و احساس مىکنند حقشان ضایع شده و یا نسبت به آنها بىاعتنا هستیم، پرخاشجو مىشوند. این نوع بروز احساسات دیرى نمىپاید. بنابراین هر چند کار دشوارى است اما حرفهاى او را به دل نگیرید. در عوض به او توضیح دهید اگر بدزبانى کند دیگران احساس مىکنند به حقوقشان تجاوز شده یا ناراحت شده و احساساتشان جریحهدار خواهد شد. تأثیرات منفى واژههایى را که کودکتان به شما نسبت داده به آرامى توضیح دهید. زیرا حتى یک کودک سه ساله نیز هنگامى که به او مىگویید احساسات شما را جریحهدار کرده، آن را درک مىکند.
اغلب پیش آمده والدین متوجه مىشوند فرزندشان به آنها دروغ مىگوید. این مسئلهاى عادى است و بسیار اتفاق مىافتد فرزندان به والدینشان دروغ بگویند. روشهاى سادهاى وجود دارند که مىتوان با توسل به آنها امکان دروغگویى را سلب نمود اما اغلب پدر و مادر طورى رفتار مىکنند که فرزندان تشویق به دروغگویى مىشوند. در اینجا به برخى از این روشها اشاره مىشود.
1- برخى از دروغهاى کوچک والدین الگوى ناپسند و بدى براى فرزندان است و به آنها یاد مىدهد که دروغگویى در برخى مواقع به دردبخور و قابل قبول است.
2- زمانى که مطمئنیم فرزندمان کار اشتباهى انجام داده، بار دیگر از خود او در مورد آن سؤال نپرسیم. این نوع سؤالها بر بچه فشار مىآورد تا به طور طبیعى با دروغ گفتن در مقابل آن عکسالعمل نشان بدهد.
3- زمانى که بچهها خطاهایشان را مىپذیرند و از آن شرمنده مىشوند، آنان را به سختى تنبیه نکنیم زیرا در این صورت آنها ناخودآگاه مىخواهند از تنبیه سخت فرار کرده، پس به ناچار دروغ مىگویند.
4- طبیعى است به چیزى شک کنیم یا بدبین شویم و چیزهایى در آن ارتباط از بچهها بپرسیم اما نباید زیاد عصبانى شویم. اگر فرزند ما خطایش را مىپذیرد، باید نشان دهیم از صداقتش خوشحالیم و او را تشویق کنیم که همیشه راستگو باشد.
5- بچهها باید یاد بگیرند دروغ گفتن باعث از بین رفتن احترام مردم نسبت به فرد دروغگو مىشود و محبوبیتش را کم و کمتر مىکند. به آنها بگوییم زندگى بدون حس اعتماد و اطمینان نسبت به کسانى که دوستشان داریم مأیوسکننده و خالى از محتواست و اگر مردم متوجه بشوند شخصى دروغگوست و دروغ مىگوید باید مدت زیادى بگذرد تا وى بتواند دوباره احترام و اعتماد اطرافیان را به دست آورد.
6- هرگز فرزندان خود را دروغگو خطاب نکنیم. ما نباید اجازه بدهیم دروغگویى قسمتى از وجود و شخصیت فرزندمان شود. این بسیار مهم است که عواقب دروغ گفتن را به فرزندمان خاطرنشان سازیم و یاد بدهیم.
7- مراقبتهاى خود را افزایش داده و از راست بودن گفتههاى فرزندانمان مطمئن شویم. فرزند ما باید متوجه باشد که ما نمىتوانیم و اجازه نمىدهیم او دروغ بگوید و از این حربه براى فریب ما استفاده کند. همچنین باید متوجهش سازیم اگر به ما دروغ بگوید سرانجام موضوع را خواهیم فهمید. با این حال نباید مانند یک کارآگاه و پلیس به صورت دائمى او را تحت نظر گیریم.
در این مورد باید توجه داشته باشیم بچههایمان و بخصوص نوجوانان به حد معینى نیاز به استقلال دارند بنابراین لازم نیست با کنجکاوىهاى خارج از حدّ و غیر معقولانه آنان را وادار به دروغگویى نماییم. بر عکس، بر والدین فرض است تا حدودى استقلال فرزندان خود را محترم شمرده و از بازخواست دائمىشان خوددارى ورزند.