نویسنده

 

چشم‏تنگى‏

احمد حیدرى‏

چشم تنگ دنیادوست را
یا قناعت پر کند یا خاک گور!

از خصلت‏ها و اخلاق ناپسند «چشم‏تنگى» و بُخل (خسیس بودن) است. خسیس و «چشم‏تنگ» کسى است که دارایى خود را پنهان کرده و آن را محکم گرفته و حقوق واجب آن را نمى‏پردازد و آن را در راه رفاه، آسایش و آباد کردن دنیا و آخرت خود و خانواده‏اش هزینه نمى‏کند. این اخلاق شیطانى و ناپسند (که از میوه‏هاى تلخ درخت خبیث شرک مى‏باشد) از آن‏رو در فرد پیدا مى‏گردد و رسوخ مى‏کند که دارایى را فقط نتیجه کار، کوشش و تدبیر خود دانسته، براى مال و ثروت اهمیت بسیار پنداشته، به حدى که حفظ آن را نهایت همت خود قرار مى‏دهد. وى گمانش بر این است که اگر بخواهد آن را براى خود و خانواده‏اش هزینه کند، تمام مى‏شود یا کم مى‏گردد و چه بسا دیو هولناک فقر و ندارى بر او سایه افکند، پس لازم مى‏بیند در حفظ دارایى‏اش نهایت تلاش را کرده، از خرج کردن آن چه براى پرداختن حقوق واجب و شرعى و چه براى تأمین هزینه زندگى خود و خانواده، حتى براى ایجاد رفاه نسبى - خوددارى ورزد اما همه پندار او دوگانه‏پرستى و کفر است، زیرا:
اوّل، اموال فقط محصول کار، کوشش و تدبیر او نیست، گرچه زحمت کشیدن، تلاش و دوراندیشى از عامل‏هاى دارایى مى‏باشد اما اموال بخشش و دَهِش خداوند است، زیرا بسیارى دیگر از او کوشاترند، نیز دوراندیشى آنان دقیق‏تر و سنجیده‏تر است، ولى کوشش‏شان نتیجه نداده، به بهره وافرى نرسیده‏اند، افزون بر اینکه خِرَد، تدبیر و تلاش هم عطاى خداوند است، پس همه اموال دَهِش پروردگار است و ما با توسل به اسباب خداوندى و به اراده او به دارایى رسیده‏ایم، بدین جهت نباید خود را مالک واقعى دانسته و اختیاردار مطلق بشماریم، بلکه همان گونه که قرآن فرموده باید خود را جانشین موقت خداوند در این اموال دانسته،(1) در مدت کوتاه جانشینى و جمعدار اموال بودن، کمال استفاده را برده، با هزینه صحیح اموال براى تأمین آسایش و رفاه دنیا و خوشبختى آخرت خود و خانواده و اطرافیان اقدام کنیم، زیرا فرصت بسیار کوتاه است و اجل نزدیک! با رسیدن اجل و مرگ، اموال از ما گرفته شده و به دیگران سپرده مى‏گردد و التماس‏هاى ما براى به دست آوردن فرصتى کوتاه دیگر جهت خرج درست، به جایى نخواهد رسید؛ خواهش‏هایى که خداوند نمونه آن بیان فرموده:
«رَبِّ ارجِعونِ لَعَلّى أَعْمَلُ صالحاً فیما تَرَکْتُ؛(2)
پروردگارا! مرا بازگردان؛ امید است در میراثم تصرف صحیح و ارزشمندى انجام دهم!»
خداوند هشدار داده که پیش از رسیدن اجل، از سرمایه امانتى و عاریه‏اى کمال استفاده را ببرید:
«وَ أَنفِقوا مِمّا رَزَقْناکُم مِنْ قَبلِ أنْ یَأْتِىَ أَحَدَکُمُ المَوتُ فَیَقولَ رَبِّ لَو لا أخَّرْتَنى إلى أَجَلٍ قَریبٍ فَأَصَّدَّقَ و أَکُن مِن الصَّالِحین؛(3)
از آنچه به شما روزى دادیم - براى آبادى دنیا و آخرت خود - هزینه کنید، پیش از آنکه مرگ شما فرا برسد و بگویید: کاش اجل مرا تأخیر مى‏انداختى تا براى رضاى تو هزینه کنم و از صالحان باشم.»
دوم، مال و ثروت ارزش ذاتى ندارد و نباید همت انسان فقط به دست آوردن و جمع مال باشد، بلکه دارایى و ثروت، وسیله خوبى براى آباد کردن دنیا و آخرت است. اگر نگاه فرد به مال، باور به وسیله باشد، به دست آوردن وسیله و نگهدارى آن هدف نمى‏شود، بلکه وسیله را براى استفاده کردن به دست مى‏آورند.
دارایى از بهترین وسیله‏ها براى رسیدن به خوشبختى دنیا و آخرت است و انسان خردمند و فهمیده، توان و تلاش خود را در راه کسب مال از راه مشروع و پسندیده صرف مى‏کند، نیز مال به دست آمده را به طور صحیح براى برآوردن نیازهاى زندگى دنیایى و کسب خشنودى و رضاى خدا و رستگارى آخرت هزینه مى‏نماید.
یکى از بهترین راههاى هزینه مال (که رضایت خداوند را در پى دارد) پس از اداى حقوق واجب، مصرف کردن آن براى رفاه و آسایش معقول خانواده و خویشاوندان مى‏باشد؛ به همین جهت، مطابق بیان پیشوایان دین، کسى که براى تأمین هزینه زندگى و رفاه خانواده‏اش تلاش مى‏کند، مانند جهادگرى است که براى رضاى خدا و سرکوب دشمنان خدا شمشیر مى‏زند!(4)
سوم، خداوند (که راستگوتر از آن ذات مقدس نیست)(5) در قرآن مجید وعده داده که اگر صاحب مال، آن را در جهت معقول و مشروع و به دست آوردن خشنودى خدا و اداى حقوق واجب و مستحب هزینه کند، خداوند هزینه‏هایى را که کرده، جبران نموده و جایگزین مى‏گرداند. هزینه کردن براى رفاه و آسایش خانواده، پس از اداى حقوق واجب، از بهترین هزینه‏هاى شرعى و پسندیده است و وعده جایگزینى خداوند آن را در بر مى‏گیرد:
«وَ ما أنْفَقْتُم مِنْ شى‏ءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ و هو خَیرُ الرَّازقین؛(6)
آنچه براى کسب رضاى خدا هزینه کنید، خداوند آن را جایگزین گرداند و او بهترین روزى‏دهندگان است.»
پروردگار تصریح کرده که وعده‏اش تخلف نمى‏شود(7) و ایمان به درستى وعده خدا و یقین بر اجرا و تحقق آن، انسان را از چشم‏تنگى رهانده و گشاده‏دست مى‏گرداند(8) و براى خود، خانواده، اطرافیان و جامعه‏اش پربرکت و مفید مى‏سازد.
چهارم، دنیا یا به فرد رو کرده یا از او رو گردانده است. اگر به کسى رو کرده باشد، با هزینه کردن، کاستى بر آن وارد نمى‏شود اما اگر از کسى رو گردانده باشد، با خوددارى از هزینه کردن نمى‏توان آن را نگه داشت. این بیان امام حسین(ع) است:
«اگر دنیا به تو رو آورد و سفره خود را براى تو پهن کرد، تو هم از آن به دیگران بخشش کن، پیش از اینکه اختیار آن را از دست بدهى، زیرا اگر دنیا به تو رو آورده باشد، با بخشش تمام نمى‏شود و اگر از تو رو گردانده باشد، با چشم‏تنگى و بخل نمى‏توانى آن را نگه دارى.»(9)
بنا به سنت خداوند و قانونى که قرار داده، گشاده‏دستى باعث دوام و پایدارى نعمت شده اما چشم‏تنگى نعمت را از بین مى‏برد. رسول خدا(ص) فرمود: «خداوند بندگانى را به نعمت مادى اختصاص مى‏دهد تا وقتى که به گشاده‏دستى از آن براى مردم - اعم از خانواده، اطرافیان و عموم نیازمندان - هزینه مى‏کنند، آن را پایدار مى‏سازد اما هر گاه از هزینه کردن صحیح آن دست بکشند و راه بهره‏مندى دیگران را از آن ببندند، نعمت‏ها را از آنان به سوى دیگران روانه مى‏سازد.»
بنابراین هزینه کردن درست دارایى نه تنها آن را کم نمى‏کند، بلکه مانایى و دوام آن را تضمین مى‏نماید، ولى دست کشیدن از هزینه صحیح آن، ندارى و خوارى را جایگزینش مى‏نماید.

پیامدهاى ناگوار چشم‏تنگى‏

بخل و خسیس بودن علاوه بر اینکه حکایتگر شرک و کفر درونى و میوه ناپاک و گندیده بدبینى به خدا،(10) نیز دروغ پنداشتن وعده اوست و بدبختى آخرت را در پى دارد، در دنیا نیز پیامدهاى شومى به بار مى‏آورد، از جمله:
1- خوارى و خفت؛ دنیادوست با خوددارى از هزینه کردن اموالش براى برطرف کردن نیازهاى خود، خانواده، اطرافیان و نیازمندان، حرمتش را نزد آنان از دست مى‏دهد و به عنوان فردى پست و فرومایه معرفى مى‏گردد و در خانواده و اجتماع جایگاهى نخواهد داشت. کسى که امکان بخشش نداشته باشد، از نگاه دیگران معذور است و هیچ کس او را نکوهش نمى‏کند و خوار نمى‏نماید، ولى کسى که ثروت دارد اما از هزینه کردن صحیح آن خوددارى مى‏ورزد، نزد همه به پستى و رذلى محکوم مى‏باشد. ثروت و سرمایه‏اى که مى‏تواند عزتمندى، حرمت و شخصیت او را بالا ببرد، مایه ذلت و خوارى‏اش مى‏گردد. متأسفانه بعضى افراد فقط نقش خزاندار را براى ورثه خود ایفا مى‏کنند و اموالى را که مى‏توان با هزینه کردن آنها هم دنیاى خود، خانواده و اطرافیان را آباد کرد و هم مقدمات سعادت آخرت را فراهم کرد، نیز صمیمیت و دلبستگى افراد خانواده به هم را با آن استوارى بخشید؛ در گنجینه‏ها، پستوها و بانک‏ها دور از دسترس همه حتى خودشان نگه مى‏دارند! اینان خود و اطرافیان‏شان در سختى و تنگى زندگى مى‏کنند، به طورى که اهل و عیال‏شان صبح و شام آرزوى مرگ آنها را دارند. پس از مرگ هم در حالى که مورد کینه و نفرت و نفرین وارث‏ها مى‏باشند، خزانه‏هاى سرشارى را به وارثان سپرده، خود با کیفر و عذاب ناگوار آن در حسابرسى قیامت، دست و پنجه نرم مى‏کنند! این رفتارها برخاسته از بى‏عقلى و حماقت بسیار است.

2- آشکار شدن عیب‏ها؛ طبیعى است هر انسانى عیب و ایرادهایى دارد. آن که دستش به بخشش باز است و خویشاوند و بیگانه از سفره و خوان کَرَمش همیشه یا گهگاه بهره‏مندند، مورد علاقه اطرافیان قرار مى‏گیرد. علاقه و محبت آنان سبب مى‏شود بر عیب‏ها و زشتکارى‏هاى احتمالى‏اش سرپوشى بگذارند و مانع رسوایى او گردند؛ ولى آن که بخیل است و دیگران را از دستگیرى و کَرَم خود محروم مى‏کند، مورد خشم و کینه و نفرت اعضاى خانواده، خویشاوندان و دیگران است. کینه و نفرت آنان سبب مى‏شود نه تنها عیب‏ها و زشتکارى‏هایش را نپوشند، بلکه آنها را آشکار ساخته و اسباب رسوایى‏اش را فراهم کنند! امام على(ع) فرمود: «بخشش نگهبان آبروهاست.»(11)
- «چشم‏تنگى مرد، او را منفور فرزندانش مى‏سازد.»(12)
- «گشاده‏دستى زشتکارى‏ها را محو کرده و محبت‏ها را جلب مى‏کند.»(13)
- «گشاده‏دستى، پوششى بر زشتکارى‏ها و عیب‏هاست.»(14)

3- افتادن به چاله هزینه‏هاى ناخواسته؛ زندگى هزینه دارد و تأمین هزینه خوراک، پوشاک، آموزش و پرورش، بهداشت و تفریح در حد توان و در وقت نیاز، سلامت زندگى را تضمین کرده، شادابى، نشاط، پایدارى و پویایى خانواده و اجتماع را فراهم مى‏کند اما کسى که با داشتن توانایى مالى، از هزینه کردن به موقع و لازم براى موارد برشمرده خوددارى مى‏ورزد و بُخل پیشه مى‏کند، با پیامدهاى ناگوارى روبه‏رو مى‏گردد که مجبور به هزینه‏هاى گزاف براى از بین بردن آنها مى‏شود.
بسیارى هستند که براى نشاط و شادابى افراد خانواده حاضر به هزینه کردن نیستند، ولى وقتى با بیمارى روحى - روانى اهل و عیال روبه‏رو شدند، چاره‏اى جز هزینه کردن ندارند و مجبور مى‏شوند هزینه‏هایى به مراتب بیشتر از آنچه براى تأمین نشاط و شادابى لازم بود، صرف کنند تا فسردگى و روان‏پریشى به وجود آمده را برطرف نمایند. از این بدتر آنجاست که این افراد مورد قهر و خشم خدا قرار مى‏گیرند و پروردگار از آنان رو گردانده، عنایت خود را از ایشان دریغ مى‏کند، در نتیجه هواى نفس و شیطان‏هاى جِنّى و آدمى بر آنان چیره شده، به انواع اعتیادها و گناهان مبتلا مى‏گرداند! اینان ثروتى را که مى‏توانستند در راه صحیح و براى رفاه و آسایش خود و خانواده و به دست آوردن رضاى خدا مصرف کنند، در راه فساد و گناه و کجروى هزینه مى‏نمایند. امام باقر(ع) فرمود:
«هر بنده‏اى از هزینه کردن مال در راههاى صحیح و مورد رضاى خدا بخل ورزد، به هزینه کردن چند برابر آن در مسیرهاى مورد غضب خدا، گرفتار مى‏گردد!»

شکرانه دارایى‏

گشاده‏دستى، شکر عملى و چشم‏تنگى کتمان نعمت خداست؛ آنچه داریم، از خدا است و او دستور داده و دوست دارد بندگانش نعمت‏هایى را که به آنان داده، به زبان آرند:
«و أمّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ؛
از نعمت پروردگارت سخن بگو.»(15)
همچنان که پنهان‏کنندگان و پوشانندگان نعمت‏ها را تهدید کرده و به عذاب نوید مى‏دهد:
«یَکْتُمُونَ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ أَعْتَدْنا لِلْکافِرینَ عَذاباً مُّهیناً؛(16)
آنچه خدا از فضل خویش بدانان بخشیده، مى‏پوشانند و پنهان مى‏کنند و ما براى کافران عذابى دردناک تهیه دیده‏ایم.»
کسى که نعمت مادى دارد، باید اثر توانمندى‏اش در خوراک، پوشاک، مسکن و امکانات رفاهى خود و خانواده‏اش آشکار گردد، که با هزینه کردن دارایى امکان‏پذیر مى‏شود.
کسى که از نعمت و توانمندى اهدایى خداوند هزینه نمى‏کند و رفاه و آسایش را براى خود و خانواده‏اش فراهم نمى‏آورد، نعمت خدا را پنهان کرده، کتمان نعمت، شاخه‏اى از کفر است و عذاب و کیفر شدید آخرت را در پى دارد. خدا، پیامبر و امامان کتمان‏کنندگان نعمت را به شدت نکوهش کرده و آنان را به آشکار کردن نعمت‏ها با هزینه کردن صحیح سفارش کرده‏اند:
راوى گوید: خدمت رسول خدا رسیدم، در حالى که جامه‏اى کم‏ارزش و پایین‏تر از شأن و توان خود در بر داشتم. پیامبر از من پرسید: آیا مال دارى؟ عرض کردم: آرى. فرمود: «هر گاه خداوند به تو مال عطا کرده، دوست دارد اثر و نشانه و ارزشمندى آن را در زندگى تو ببیند.»(17)
«ربیع بن‏زیاد» زهد افراطى پیشه کرده و بهره‏مندى از نعمت‏هاى مادى را بر خود و خانواده‏اش حرام کرده و موجبات اندوه و نابسامانى خود را فراهم نموده بود. وى این عمل را رهبانیت و زهد و وسیله نزدیک شدن به خدا مى‏پنداشت. امام على(ع) به او فرمود:
«آیا از خانواده‏ات حیا نمى‏کنى؟ آیا به فرزندانت رحم ندارى؟ آیا گمان مى‏کنى خداوند پاکیزه‏ها را بر تو حلال کرده، ولى دوست ندارد از آنها بهره‏مند شوى؟!»(18)
امام صادق(ع) فرمود:
«خداوند زیبایى و تجمّل [در حد معقول و متعادل‏] را دوست دارد و از در هم ریختگى و شلختگى بیزار است و مى‏خواهد اثر نعمتى که به بنده‏اش داده، آشکار باشد. آشکار شدن آن به نظافت لباس، خوشبو کردن خود، گچکارى منزل، جارو کردن فضاى باز منزل [و مانند آن ]است.»(19)

نکته نهایى‏

چشم‏تنگى از همه کس ناپسند و گشاده‏دستى از همه کس پسندیده است، البته باید بین گشاده‏دستى معقول و متعادل و پسندیده، با اسراف و ولخرجى، ریخت و پاش بیهوده و از بین بردن اموال فرق گذاشت؛ اما ناپسندى چشم‏تنگى و پسندیدگى گشاده‏دستىِ مرد (سرپرست خانوار که عهده‏دارِ تأمین هزینه آنان و تعیین‏کننده
میزان هزینه است) پررنگ‏تر مى‏باشد، زیرا با چشم‏تنگى‏اش هم خود را خوار و ذلیل مى‏کند و هم اعضاى خانواده‏اش را به زحمت مى‏اندازد، همچنان که گشاده‏دستى‏اش سبب رشد، پیشرفت و خوشبختى خود و اعضاى خانواده‏اش مى‏گردد. بر مردان و نان‏آوران خانواده لازم است در مَنِش اقتصادى خود توجه بیشتر داشته باشند تا از در افتادن به وادى چشم‏تنگى در امان باشند. اینان مى‏باید با گشاده‏دستى معقول و پسندیده، موجبات خوشبختى، رفاه و آسایش خود و دیگران را در دنیا و رحمت در آخرت را فراهم آورند.

پی نوشت :
1) و أنْفِقوا مِمّا جَعَلَکُم مُسْتَخْلَفین فیه؛ و از اموالى که خدا شما را در آنها جانشین خود قرار داده، انفاق و هزینه کنید.» سوره حدید، آیه 7.
2) سوره مؤمنون، آیه 100 - 99.
3) سوره منافقون، آیه 10.
4) الکادّ لعیاله کالمجاهد فى سبیل‏اللَّه.» ر.ک:
5) و مَن أَصدَقُ مِنَ اللَّهِ حدیثاً؛ و چه کسى از خداوند در سخن گفتن راستگوتر است؟» سوره نساء، آیه 87.
6) سوره سبا، آیه 39.
7) سوره‏هاى بقره، آیه 80؛ آل‏عمران، آیه 9؛ رعد، آیه 31؛ حج، آیه 47؛ روم، آیه 6؛ زمر، آیه 20.
8) میزان‏الحکمه (چهار جلدى)، ج‏1، ص‏233.
امام على(ع) فرمود: «مَن أیقنَ بالخلف جادّ بالعطیه؛ هر کس یقین به وعده جایگزینى داشته باشد، به بخشش گشاده‏دست مى‏گردد.»
9) همان، ص‏484.
10) همان، ص‏232، حدیث 1585.
11) همان، ص‏482.
12) همان.
13) همان، ج‏2، ص‏1277.
14) همان.
15) سوره ضحى، آیه 11.
16) سوره نساء، آیه 37.
17) میزان‏الحکمه، ح‏4، ص‏3316.
18) همان، ح‏1، ص‏3317.
19) همان.