قرآن چراغ زندگى است


 

قرآن چراغ زندگى است‏
گفتگو با خانم طیبه سلطانى مؤسس مرکز بیت‏الزهرا(س)

مهم این است که انسان با توجه به ناملایمات بسیار زندگى صبور باشد و فشارهاى روحى و جسمى، او را به کفرگویى وادار نکند. مهم این است که انسان با وجود هر چه سختى است بر زندگى لبخند بزند و در مسیر سیر الى اللَّه قدم بردارد و قدم‏هاى دیگران را هم به همان سو بکشاند.
خانم «طیبه سلطانى» مصداق این صبورى است. وى با توجه به بیمارى‏هاى جسمى فراوانى که هر کدام زبان هر انسان را به شکوه و گلایه مى‏گشاید، توانسته با تکیه بر اراده خود و اینکه خواستن توانستن است، در اوج بیمارى، مرکز بیت‏الزهرا(س) را در شهر زادگاهش آران و بیدگل تأسیس کند.
او در مورد اولین گام‏هایى که در راه علم برداشته، مى‏گوید: «مادربزرگى داشتم که هر وقت اسم امام حسین(ع) را مى‏بردند، اشکش سرازیر مى‏شد. او از همان بچگى مرا همراه خودش به مراسم مذهبى مى‏برد و من جذب سخنانى مى‏شدم که در آنجا مى‏شنیدم و با همان تصورات کودکى خود ساعت‏ها روى آنها فکر مى‏کردم بدون اینکه کسى تشویقم کند. بسیار به کتابخوانى علاقه‏مند بودم و یادگیرى‏ام بسیار خوب بود. پول توجیبى‏هایم را به بزرگ‏ترهایى مى‏دادم که حاضر بودند چیزى به من یاد بدهند. به شدت به قرآن و کلام اهل بیت(ع) علاقه‏مند بودم تا اینکه به مدرسه رفتم اما تا سوم ابتدایى بیشتر نخوانده بودم که از ادامه تحصیل منع شدم ولى آرزویى جز ادامه تحصیل نداشتم با اینکه در خانه قالى مى‏بافتم ولى حواسم به مدرسه بود تا اینکه بالاخره با توسل و توکل توانستم با وجود مخالفت‏هاى اطرافیان به صورت مخفیانه و متفرقه درس بخوانم. تنها مادرم مى‏دانست که من در خانه درس مى‏خوانم و امتحان مى‏دهم. کم کم دیگران هم متوجه این موضوع شدند ولى من جرئتى پیدا کرده بودم که دیگر از چیزى نمى‏ترسیدم.
مادربزرگم سواد قرآنى داشت و دلش مى‏خواست من هم باسواد شوم. در واقع در آن زمان که آران و بیدگل شهر کوچکى بود، برخى ارزش‏ها ضد ارزش قلمداد مى‏شد و درس خواندن دختران از جمله آنها بود اما من با وجود اینکه مى‏دانستم نمى‏توانم ادامه تحصیل بدهم، تلاش مى‏کردم که درس بخوانم و خواندم.
در همان سن کم فعالیت‏هاى اجتماعى‏ام را هم شروع کردم و با اینکه خودم در مقطع راهنمایى درس مى‏خواندم، معلم نهضت سوادآموزى بودم و با بسیج و کمیته فرهنگى جهاد کشاورزى هم همکارى مى‏کردم. فکرش را بکنید دوازده ساله بودم که از سوى بسیج کلاس آموزش نظامى مى‏گذاشتم. در مدرسه کارهاى پرورشى مى‏کردم، درس مى‏دادم، با ستاد اقامه نماز جمعه و ستاد پشتیبانى جبهه و جنگ همکارى داشتم و در همان سن نوجوانى مجالس موعظه و خطابه مى‏گذاشتم. تمام اینها هم به آن برمى‏گشت که علاقه عجیبى به مطالعه در زندگى بزرگان و آشنایى با بُعد عرفانى و علمى اساتید دینى داشتم و مى‏خواستم به دیگران کمک کنم. در ضمن به کسى هم اجازه نمى‏دادم به من بى‏احترامى کند؛ البته کسى هم فکر نمى‏کرد که سنم کم است چون مثل بزرگ‏ترها صحبت مى‏کردم. طورى شده بود که همان دخترى که پنهانى در پاى دار قالى درس مى‏خواند، از صبح تا شب هر روز در پى کسب علم و علم‏آموزى به دیگران بود و به آرزوى کودکى‏اش رسیده بود و مثل بازى‏هاى کودکانه‏اش که همیشه معلم مى‏شد، در کار تعلیم و تعلم افتاده بود. کم کم با حوزه‏هاى دروس دینى آشنا شدم و فهمیدم مى‏توانم در قم تحصیلات حوزوى داشته باشم. چهارده سالم بود که به قم آمدم و با وجود اینکه هنوز در مقطع سوم راهنمایى بودم توانستم در امتحانات ورودى حوزه با رتبه خوبى قبول شوم و در خوابگاه دختران بمانم. در کنار دروس حوزوى، دیپلم هم گرفتم و تا سطح سه حوزه به تحصیلاتم ادامه دادم. هر چند علاقه‏مند بودم از طریق دانشگاه هم ادامه تحصیل بدهم ولى به خاطر بیمارى‏هاى پى در پى که داشتم نتوانستم. در حال حاضر بعد از اتمام امتحاناتم مدرک معادل کارشناسى ارشد را خواهم داشت ولى از مدرک‏گرایى بخصوص در حوزه مخالفم چرا که علم آنقدر ارزش دارد که نمى‏شود روى آن با مدرک ارزشگذارى کرد. الان هنوز هم از تحصیل دست نکشیده‏ام و هیچ چیز مثل علم‏آموزى مرا ارضا نمى‏کند.

خانم سلطانى، در حال حاضر به چه کارى مشغول هستید؟

تدریس و تبلیغ، مهم‏ترین کار من است و اختصاصى به بیت‏الزهرا هم ندارد. در مدارس، دانشگاهها و جلسات عمومى در تمامى رشته‏هاى علوم قرآنى تدریس دارم. معتقدم که در حال حاضر جایگاه واقعى قرآن در بین عموم مردم مشخص نیست. بیشترین توجه در زمینه قرآن هم روى کمیّت است و کمتر به کیفیت آن توجه مى‏شود و برخى براى شهرت و قدرت به سراغ قرآن مى‏روند.

در مورد مرکزى که راه‏اندازى کرده‏اید برایمان بگویید. اینکه چه شد بیت‏الزهرا(س) شکل گرفت؟

با توجه به وضعیت زنان شهرم که مى‏دیدم از حقوق خود به اندازه کافى اطلاعات ندارند، براى ارتقاى بنیه علمى فرهنگى و قرآنى آنان در سال 1359 این مرکز را که بیست و سومین مرکز ثبت شده در کل کشور است تأسیس کردم. بیت‏الزهرا یک انجمن غیر دولتى است و در کنارش با مجوزى که از اداره تعاون گرفتم، تعاونى هنرى هم به همین اسم راه‏اندازى کرده و به امر آموزش پرداختم.
در طول این سال‏ها مى‏توانم بگویم هزاران نفر در رشته‏هاى علوم قرآنى این مرکز شرکت کرده‏اند که همه‏اش به لطف الهى و اعتمادى بود که زنان آران و بیدگل نسبت به ما داشتند. ما در مقابل یک دقیقه وقت مردم هم مسئولیم و وظیفه خودمان مى‏دانیم که در جلسات مختلف علاوه بر از بین بردن فرهنگ‏هاى غلط، به اصلاح فرهنگ‏ها هم بپردازیم. از آن موقع هم تا به حال بعد از چندین جابه‏جایى مکان بالاخره موفق شدیم با کمک‏هاى مردمى و کمک خیّرین، ساختمانى خریدارى کنیم. در حال حاضر بیت‏الزهرا بخش‏هاى مختلفى هم مانند کتابخانه معصومیه و نوارخانه دارد که کارشان کاملاً مستقل و در مکانى نزدیک بیت‏الزهرا مى‏باشد.
کلاس‏هاى معارف و علوم قرآنى بیت‏الزهرا شامل قواعد، روخوانى، تجوید مقدماتى و تکمیلى، حفظ، ترتیل، آشنایى با واژه‏ها و مفاهیم قرآنى، روش ترجمه قرآن، قصص قرآنى، تفسیر موضوعى قرآن و اخلاق در قرآن است.
آموزش مداحى، روش فن خطابه، آموزش احکام، فن سخنورى و کلاس‏دارى، آموزش نهج‏البلاغه و تفسیر زیارت عاشورا نیز از جمله کلاس‏هایى است که مرتب برگزار مى‏کنیم.
در بخش آموزشى هم که با مجوز اداره تعاون فعالیت مى‏کند، با توجه به نیازهاى مردمى، کلاس‏هاى هنرهاى دستى داریم و آموزش کامپیوتر، ماشین‏نویسى، عکاسى، فیلمبردارى، کمک‏هاى اولیه، کتابدارى، حسابدارى و ... .
البته در کل، مخالف برگزارى هر گونه کلاس‏هاى سطحى هستم و تلاشم این است که کلاس‏ها در همه رشته‏ها جامع و مفید باشند.
بخش فرهنگى مرکز هم مسئول برگزارى مراسم و اعیاد دینى و ملى است. مثلاً امسال روز جمهورى اسلامى را جشن گرفتیم و براى جوانان جالب بود که بدانند فلسفه آن روز چه بوده است.
در طول هفته این بخش با برنامه‏هایش خوراکى قوى براى علاقه‏مندان دارد. در ضمن نیروهایمان را هم آموزش مى‏دهیم تا جلسات از لحاظ بار علمى غنى باشند. گرامیداشت شهداى منطقه، برگزارى مجالس ختم قرآن، دعاخوانى و برگزارى مسابقات فرهنگى و قرآنى در چندین سطح جهت بالا بردن اطلاعات قرآنى و توجه جوانان به بطن قرآن و برپایى اردوهاى فرهنگى، تبلیغى و زیارتى از دیگر کارهاى بخش فرهنگى است.
در بخش مشاوره، جوانان به ما اعتماد مى‏کنند و براى مشاوره تحصیلى، اخلاقى، خانوادگى و ... به بیت‏الزهرا مى‏آیند. در واقع توانسته‏ایم فرهنگ مشاوره را در آران و بیدگل احیا کنیم. حتى طورى شد که رئیس دادگاه وقت شهرمان در سال 68 که بخش مشاوره را راه‏اندازى کرده بودیم، از ما تقاضا کرد که در موارد مشاوره‏هاى خانوادگى با دادگاه مدنى همکارى کنیم.
در واحد تربیت و اعزام مبلّغ هم با این هدف که اساس دین اسلام بر روى تبلیغات کیفى است نیرو تربیت کرده و در مراسم تبلیغى و سخنرانى در شهر خودمان و دیگر شهرها شرکت مى‏کنیم.
اجراى نمایش و تعزیه، تشکیل گروه سرود و تواشیح، نمایشگاه دفاع مقدس، برگزارى جلسات مختلف و تشویق مردمى و آگاهى‏دهى براى شرکت در انتخابات بدون جهت‏گیرى سیاسى و برگزارى تجمعات سمبلیک براى رأى‏گیرى و شرکت در نماز جمعه از دیگر کارهایمان است.
در بخش خدمات هم به نیازمندان واقعى کمک مى‏کنیم و معتقدیم آبروى بنده خدا، آبروى خداست پس با ایجاد فرهنگ عزت نفس و توجه به کرامت و شخصیت افراد از تکدى‏گرى جلوگیرى مى‏کنیم. در طول سال یک دوره پوشاک و دو دوره ارزاق عمومى به خانواده‏هاى تحت پوشش مى‏دهیم و بچه‏هاى آنها را هم از لحاظ لوازم‏التحریر تأمین مى‏کنیم.
در حال حاضر 900 نفر نیازمند از آران و بیدگل و برخى شهرهاى دیگر را پوشش داده‏ایم. ایجاد اشتغال و رساندن آنان به مرز خودکفایى هم یکى دیگر از اهداف ما بوده و با خارج شدن یک نیازمند از چرخه حمایت بیت‏الزهرا، نیازمند دیگرى را جایگزین کرده‏ایم.
یک فروشگاه هم در بخش خدمات راه‏اندازى شده که سود فروش از لوازم آن به همین خانواده‏هاى بى‏بضاعت مى‏رسد.

با این حساب بیت‏الزهرا کاملاً فعال است و در بخش‏هاى مختلف مشغول خدمات‏دهى به مردم منطقه است؟

بله و من همه اینها را از خدا دارم. در طول این چندین سال، حمایت‏هاى مردمى هم خیلى زیاد شده است ولى با این وجود هنوز از مردم کمک مى‏خواهیم تا بیت‏الزهرا را براى کارهاى بیشتر و بهتر همراهى کنند. اساتید با حق‏الزحمه بسیار کمى با ما همکارى مى‏کنند. کارمندان هم همه به صورت افتخارى کار مى‏کنند و نظرشان این است که بیت‏الزهرا به آنها احتیاج ندارد و آنها هستند که به بیت‏الزهرا احتیاج دارند. ما آنقدر روى تربیت نیروهاى خود کوشا هستیم که زبده‏ترین خانم‏هاى شاغل در ادارات منطقه همگى در بیت‏الزهرا آموزش‏هایى دیده‏اند.

با توجه به اینکه مهم‏ترین فعالیت بیت‏الزهرا، کار روى مفاهیم قرآنى و آموزش آن است، به نظرتان چگونه باید جوانان امروزى را بیشتر با قرآن آشنا کرد؟

اول باید راه ورود به دل جوانان را پیدا کنیم و تشنگى روح آنها را درک کنیم. متأسفانه برخى جوان‏ها و حتى افراد میانسال اصلاً نیازى به انس با قرآن در خودشان حس نمى‏کنند و معتقدند همین که سالم باشند و دل‏شان با خدا، کافى است و خطرى آنها را تهدید نمى‏کند. اما باید بدانند همان طور که هر تولیدکننده‏اى از کم و کیف تولیدات خود اطلاعات کاملى دارد، خداوند نیز به بنده خود اشراف دارد و مى‏داند مثلاً پیچ و مهره شهوت کجاست و چطور باید جلویش را گرفت پس با علم به این موضوع روش زندگانى براى ما را در قرآن آورده است.
در دانشگاههاى غربى، محیط دانشگاه فقط محیط علم‏آموزى است و آن وقت مى‏بینیم در کشور اسلامى ما به جاى اینکه برخى دانشجویان با مفاهیم قرآنى آشنا شوند، نه تنها با علم آشنا نمى‏شوند بلکه اهداف دیگرى را در دانشگاه دنبال مى‏کنند.
اما در همان قرآن تعلیم بسیار مهم است و خداوند خودش معلم قرآن است. در سوره «الرحمن» ابتدا از قرآن، سپس انسان و بعد بیان سخن به میان مى‏آید. پس بزرگ‏ترین و اولین رحمت خداوندى، قرآن است. و حتى مرکّب علما با خون شهدا قیاس مى‏شود و حتى بالاتر از آن، باید به تمام علوم قرآنى که همه‏شان ریشه در بطن قرآن دارند بیشتر توجه کرد و علاقه به علوم دینى را در جوانان ایجاد کرد. طبق نقل حضرت على(ع) مى‏فرمایند: علم و دین با هم توأم هستند و اگر یکى از آن دیگرى جدا شود، جرقه ایجاد مى‏شود. پس در کنار علم تجربى در دانشگاهها، باید علم دین هم تقویت شود. غربى‏ها با وجود داشتن تمام علوم روز چون دیندار نیستند با مشکل روبه‏رو شده‏اند.
قرآن باید در بطن زندگى همه باشد و همه احساس نیاز به آموزش بیشتر قرآن داشته باشیم نه اینکه خود را بى‏نیاز بدانیم و یا اینکه در سطحى ندانیم که بخواهیم سر از مفاهیم در آوریم، لذا خودمان را کنار بکشیم. کسى که بهترین تلاوت قرآنى را دارد، کارش صواب است ولى این قرآن‏آموزى به چه درد زندگى او مى‏خورد؟ یکى از راههاى عملى کردن آموزه‏هاى قرآنى در زندگى جوانان، آشنایى آنان با قصص قرآنى است. مثلاً وقتى داستان خلقت آدم را از میان آیه‏ها و سوره‏هاى مختلف دنبال کنند و کم کم قدرت درک و استخراج پیدا کنند و به تفکر بپردازند، تحولات بزرگى در آنان روى خواهد داد.
مشکل فعلى ما این است که کمتر به اخلاق قرآنى توجه مى‏کنیم پس وقتى اعتقادات بر اساس این اخلاق شکل نگیرد، زود زمینه لغزش و خطا ایجاد مى‏شود.
به طور مثال یکى از کارهاى ما در بیت‏الزهرا این است که حتى افراد بى‏سواد را با بیان ساده با عمق معناى قرآن آشنا مى‏کنیم و آنان مثلاً مى‏توانند قواى اربعه عقلیه، وهمیه، غضبیه و شهویه را شناسایى کنند و تعالیم قرآن را به صورت کاربردى در زندگى‏شان به کار ببندند.
صوت خوش و قرائت تنها مثل این است که فقط تصوراتى از بهشت و نعماتش داریم ولى کلید ورود به آن را نداریم و کلید درک مفاهیم، قرآن است. غفلت از نماز شب یکى از چیزهایى است که باعث مى‏شود خودمان راه سعادت را به روى خود ببندیم. اگر کسى قرار باشد به ملاقات خصوصى با فرد مهمى برود، چقدر شوق و علاقه از خود نشان مى‏دهد حال ما باید سعادت پیدا کنیم با نماز شب کارت دعوت ملاقات خصوصى با خالق‏مان را پیدا کنیم و از خدا شاکر باشیم که سعادت بیدار شدن از خواب و وضو گرفتن و نماز خواندن را به ما داده تا در خلوت شب با او راز و نیاز کنیم.
وظیفه ما مبلّغان بسیار سنگین است. ما باید راه رفاقت و دوستى الهى را در دل جوانان پایه‏ریزى کنیم. راه هم توسط قرآن به ما تفهیم شده ولى متأسفانه توجهى به این دریاى معرفت نداریم. روش باز کردن آن قفل را باید به جوان‏ها یاد داد تا قرآن به صورت کاربردى وارد زندگى شود. والدین تکلیف دارند که فرزندان‏شان را بر اساس تعالیم قرآنى تربیت کنند و مسئولان فرهنگى هم به عنوان والدین رده دوم باید با یک بسیج همگانى براى درک مفاهیم قرآنى و به کار بستن آن به جوانان کمک کنند.

نقش زنان در تربیت قرآنى و هویت‏بخشى اسلامى به جوانان چیست؟

ممکن است والدین به خاطر گناه بچه‏هایشان به جهنم بروند در صورتى که خود افراد بسیار مؤمنى باشند. هر چند وظیفه پدر و مادر در این امر یکسان است ولى چون مادر بیشتر با فرزندش دمخور است باید هم خودش را در این زمینه تقویت کند و هم همسر و فرزندانش را.
برخى خانم‏ها مى‏گویند که همسران آنها اجازه نمى‏دهند آنان به مراسم مذهبى بروند. این دو حالت دارد یا اینکه مردان واقعاً نمى‏دانند زنان به کجا مى‏روند و یا اینکه نمى‏دانند چه برنامه‏هایى در این مراسم تبلیغ مى‏شود. تنها راه این است که خانم‏ها پس از شرکت در جلسات دینى و آموزشى آنچه را یاد مى‏گیرند به دیگر افراد خانواده هم بیاموزند.
قرآن نورى است که کافى است به آن دست بزنیم، شعاع آن به قدرى وسیع است که دیگر هرگز آن نور از ما جدا نمى‏شود. مادران اگر اصلى‏ترین محور تربیت فرزندان خود را قرآن قرار دهند، همیشه در پرتو این نور خواهند بود. چون خانواده و جامعه با اهل بیت(ع) و قرآن هماهنگى کامل ندارند پس نمى‏توانیم براى جوانان فرهنگ‏سازى لازم را انجام دهیم و قرآن را براى آنان الگو قرار دهیم.
به طور مثال زنان بى‏سوادى که به بیت‏الزهرا مى‏آیند با آموزش قرآن ناگهان توانایى و شهامت پیدا مى‏کنند و مى‏توانند در جلسات قرآنى شرکت کنند و با اعتماد به نفس و لهجه درست عربى، قرآن بخوانند و آن را ترجمه کنند.
تمام زنان کم‏سواد مى‏توانند با باور توانایى‏هاى خود و علم‏آموزى، قرآن را سرمنشأ همه امور خانه و خانواده قرار دهند.
قرآن ظاهر و باطن دارد و ما فقط به ظواهر آن مى‏پردازیم در حالى که باید به عمق آن برسیم و قرآن را الگوى رفتارهاى خانوادگى و اجتماعى خود قرار دهیم در آن صورت اعجازهاى قرآن را هم خواهیم دید.

این اعجاز چگونه در زندگى روزمره ما قابل رؤیت است؟

باور کنید اگر جوان با تربیت قرآنى بزرگ شود معجزه مى‏شود و این همه مشکل نخواهیم داشت.
به فرض خودِ من با توجه به بیمارى سختى که دارم بارها شده هنگام سخنرانى ناگهان تمام بیمارى‏ام از بین مى‏رود و با سلامت صحبت مى‏کنم در صورتى که درست قبل از سخنرانى از شدت درد اصلاً نمى‏توانستم صحبت کنم. در بدترین شرایط جسمى هیچ برنامه تبلیغى را رها نمى‏کنم و با احساس وظیفه و توکل به خدا پیش مى‏روم.
هر وقت من براى کسب نظر از آیت‏اللَّه گلپایگانى براى کارهاى بیت‏الزهرا به نزدشان مى‏رفتم تا اسم مرکز را مى‏شنیدند اشک‏شان جارى مى‏شد و مى‏گفتند: «مادرم زهرا» و چشم‏شان را با دستمالى پاک مى‏کردند. روزى از ایشان درخواست کردم آن دستمال را که اشک‏هایشان براى اهل‏بیت(ع) را با آن پاک کرده‏اند به من بدهند. دستمال چنان بوى عطرى داشت که در چندین سالى که همراهم بود همه مى‏گفتند بوى عطر عجیبى مى‏دهى، این بوى چیست؟
با توجه به اینکه به هفته زن نزدیک هستیم چه باید بکنیم تا دختران ما بتوانند به طور عملى حضرت زهرا(س) را الگوى خود قرار دهند نه اینکه فقط شعار بدهیم هفته زن است و زنان ما از حضرت زهرا(س) و حضرت زینب(س) الگو مى‏گیرند؟
در شعار دادن کم نمى‏آوریم بلکه در ارائه حقیقت‏ها به صورت یک برنامه کاربردى به جوانان کمبود داریم. ما چقدر از دیدگاه قرآن با حضرت فاطمه(س) آشنا هستیم و ایشان را به عنوان الگوى عملى از تمامى ابعاد مى‏شناسیم تا به دیگران بشناسانیم.
ابتدا باید تفکرات غلط را از اذهان زدود و بعد شروع به الگودهى کرد. تفاوت زن و مرد به نقل از قرآن در ابعاد روحى و معنوى نیست تنها در بُعد جسمانى است. خداوند مى‏فرمایند که زن و مرد را از یک نفس واحده خلق کرده‏اند. جنس زن از همان جنس مرد است، نه از باقى‏مانده وجود او.
زن و مرد از بُعد انسانیت با هم هیچ فرقى ندارند پس تزکیه و تعلیمى که براى روح است، هم براى زن است و هم براى مرد و کسى نمى‏تواند ادعا کند که مثلاً مردان به درجات بالاترى از لحاظ معنوى مى‏رسند و زنان نمى‏توانند خود را به آن کمالات برسانند. این غربى‏ها هستند که فقط تفاوت‏هاى جسمى را مى‏بینند و از دید مادى به همه چیز نگاه مى‏کنند ولى ما باید بدانیم تعلیم و تزکیه و تربیت، خاص روح انسان است. تعلیم و تعلم در قرآن هم براى تزکیه و تهذیب روح انسان سفارش شده است و نه جسمش؛ اما جسم هم در راه تعالیم روحى هدفمند شده و در مسیر درست حرکت مى‏کند.
زن در خانه محور است و رحمانیتى که در وجود اوست، پایه و اساس تربیت مى‏شود در نتیجه همسر و بچه‏ها و سپس جامعه بزرگ‏ترى اصلاح مى‏شود.

با توجه به بحث‏هاى مختلفى که در مورد حجاب و نوع پوشش وجود دارد و در هفته زن روى آن مانور بیشترى داده مى‏شود، چه نظرى دارید؟

اول باید بگویم عفاف و حجاب، خاص خانم‏ها نیست فقط شکل آن در دو جنسیت فرق مى‏کند. متأسفانه اکثریت فکر مى‏کنند فقط خانم‏ها باید حجاب داشته باشند. همیشه بحث در مورد اشکال حجاب بوده ولى به نظر من اینها فرع است و بحث بر سر فلسفه خودِ حجاب باید باشد. چرا برخى مى‏گویند دختران از دین زده شده و به همین دلیل حجاب را رعایت نمى‏کنند. این فریب دادن خودمان است که بخواهیم همه تقصیرات را بر سر دین بیندازیم. هر چند بخشى از قرآن به ما تکلیف مى‏کند که مواردى را به اجبار رعایت کنیم ولى همان قرآن ادله مى‏آورد و استدلال مى‏کند که آن راه براى ما بهتر است. مثل این مى‏ماند که بیمارى نزد پزشک برود و بگوید نمى‏توانم دارو بخورم و برایم سخت است که پرهیز غذایى داشته باشم. پزشک هم مى‏گوید همه چیز به خاطر حفظ سلامتى تو است و رعایت آن باعث مى‏شود که نه تنها این بیمارى‏ات خوب شود بلکه از بیمارى‏هایى که در آینده به خاطر این مشکل ممکن است ایجاد شود پیشگیرى شود. الان حجاب هم حکم همان دارو را دارد و براى سلامت زن و مرد ما لازم است. حجاب، احترام به زن است، سختگیرى نیست؛ حجاب براى این است که زن در جامعه راحت باشد و اصلاً وجود حجاب خود دلیلى براى حضور زن در اجتماع است.
زمانى که حضرت زینب(س) به بیرون از منزل مى‏رفتند، برادرهایشان ایشان را همراهى مى‏کردند. برخى اعتراضاتى داشتند ولى نمى‏دانستند که وجود برادران به دلیل احترام خاص به حضرت زینب(س) است و اینکه دیگران در خدمت ایشان و همراه‏شان باشند نه اینکه محدودیتى باشد و نتوانند به تنهایى بیرون بروند.
خودِ من هرگز دخترانم را مجبور به حفظ حجاب نکردم بلکه از روش تشویق استفاده کرده‏ام. همان طور که خانواده‏ها به شیرین‏کارى‏هاى بچه‏هایشان در نزد جمع افتخار مى‏کنند، باید محجبه شدن آنها را هم در نزد دیگران مورد تشویق قرار دهند. اگر بچه‏ها را رها کنیم دیگر نمى‏توانیم ناگهان در مقطعى جلوى آنها را بگیریم. برخى خانم‏ها هم خودشان هنوز به لزوم و فلسفه حجاب پى نبرده‏اند که بخواهند آن را درست به بچه‏هایشان یاد دهند. حتى گاه دیده شده که مردان به دلیل تفکرات خاصى که دارند زن را جزو مایملک خود مى‏دانند و در مورد پوشش او حساسیت نشان مى‏دهند ولى به دختران‏شان کارى ندارند. اشتباه‏ها هم از همین افراط و تفریطهاست.
متأسفانه با فرهنگ‏سازى غلط، دین خشک نشان داده شده است و بیشتر مردم حضرت زهرا(س) را موجودى دست‏نیافتنى تصور مى‏کنند که فقط عبادت مى‏کرده در صورتى که ایشان در جنگ‏هاى بسیارى همراه پیامبر(ص) بودند و بعد از رحلت رسول اکرم(ص) وحى از خانه حضرت زهرا(س) قطع نشد. بُعد علمى و دانش حضرت زهرا(س) براى دختران و زنان امروزى روشن نشده است. ساده‏زیستى و قناعت حضرت فراموش شده و همه حواس‏شان به ظواهر دنیوى است. در صورتى که والدین باید راه درست زندگى و الگوهاى دینى را به بچه‏هایشان یاد بدهند و گرنه هنر نکرده‏اند که بخواهند تمام امکانات مادى را در اختیار آنان بگذارند تا مثلاً موفق شوند. آیا کسانى که هیچ امکان رفاهى نداشتند موفق نشده‏اند؟ آیا الگوى ما کسى است که در آسایش زندگى کرده و توانسته مدارجى را طى کند؟ باید در عمل به جوان الگودهى دهیم و او را به حجاب دعوت کنیم نه اینکه شعار بدهیم. حضرت فاطمه(س) باحجاب بودند و شما باید مثل ایشان باشید.
در اینجا مى‏خواهم بحث عفاف را به تلویزیون هم بکشم. صدا و سیما عوض اینکه فرهنگ‏سازى دینى کند، نه تنها ارتباط بین زن و مرد را راحت نشان مى‏دهد و به طور غیر مستقیم جوانان را به سوى چنین ارتباطهایى سوق مى‏دهد و احساس شهوانى را در آنها زنده مى‏کند؛ بلکه از سوى دیگر با برنامه‏هاى طولانى خود تا نیمه‏شب مردم را بیدار نگه مى‏دارد و از فیض صبحگاهى محروم مى‏کند. الان تلویزیون مثل یک دانشگاه ملى شده است و برخى از مردم حرف‏هایى را که از تلویزیون مى‏شنوند بدون توجه به درست و غلط بودن مثل آیه الهى قبول مى‏کنند چرا همین تلویزیون در زمینه الگوسازى‏ها و فرهنگ‏سازى براى حجاب کارى نمى‏کند.
متأسفانه دشمن با تحریم اقتصادى و جنگ نتوانست مردم ایران را از پاى در آورد ولى با تهاجم فرهنگى جوانان ما را نشانه گرفته و تا حدود زیادى موفق شده است. یادمان باشد که چراغ اصلى زندگى ما قرآن است و ما باید با نور آن حرکت کنیم تا راهمان را گم نکنیم. من معتقدم اگر کارى کنیم که هر روز لااقل یک گناه در دنیا کمتر شود، موفقیم. فقط این نیست که مردم را به مستحبات تشویق کنیم بلکه باید با انجام کار فرهنگى جلوى وقوع افعال گناه را هم بگیریم.
اگر جوان تضادها را در خانواده و جامعه ببیند و والدین هم زحمتى براى گفتگو و ایجاد تعادل خانوادگى و اجتماعى نداشته باشند، جوان سردرگم شده و خیلى زود جذب جاذبه‏هاى غربى مى‏شود.

به عنوان آخرین سؤال اینکه آیا تکریم مقام مادر و زن به صورت نمادین در یک روز و هفته کافى است؟

معمار انقلاب با رهبرى دینى و جامع‏نگرى خود هویت واقعى زن مسلمان را به او برگرداندند و زن را پرورش‏دهنده زنان و مردان دانستند. دامن زن را محل تربیت بزرگ‏مردان و بزرگ‏زنان دانستند و گفتند زن مربى جامعه است و از دامن زن مرد به معراج مى‏رود. اما متأسفانه در حال حاضر دچار شعارزدگى شده‏ایم هر چند تقدیر از مقام زن جاى تشکر دارد ولى این احترام و تکریم نباید به روز خاصى منحصر شود بلکه باید تمام لحظات و ایام روى این مسئله توجه داشت.
این توجهات باعث مى‏شود بسترى براى خودباورى زنان ایجاد شود. امام خمینى هم خود اولین کسى بودند که این راه را براى زنان باز کردند. در ضمن توجه ویژه به زنان باعث مى‏شود علل انفعال آنان که خود عامل مهمى در تضعیف زنان است بررسى شود. همچنین حس مسئولیت‏پذیرى و تعهد در آنان افزایش مى‏یابد. خانواده‏اى سالم با توجه به هویت اسلامى تشکیل مى‏شود و حتى انتخاب همسر به صورت صحیحى صورت مى‏پذیرد.

با تشکر از شما که با وجود ناراحتى جسمى درخواست ما را پذیرفتید. امیدواریم هر چه زودتر لباس عافیت بپوشید و در راه اسلام و قرآن موفق باشید.

من هم بسیار از مجله و تمامى مسئولان آن و الطافى که نسبت به بیت‏الزهرا(س) دارند سپاسگزارم.