گزیده استفتاها از محضر امام خمینى (34)
احکام طلاق (3)
س: در مواردى که دادگاه زندگى زوجین را غیر ممکن تشخیص مىدهد و بدون رضایت زوج حکم طلاق را صادر مىکند، آیا طلاق مزبور رجعى است یا خلعى؟
ج: تابع این است که چه شرایطى موجود باشد و چه قسم طلاقى واقع شود.
س: مردى با زن مطلّقهاى ازدواج نموده و پس از چندین سال متوجه شده که طلاق زوجه به دستور دادگاه بوده و مطابق با موازین شرعى نبوده و زوجه هم مىگوید شوهر اول من راضى به طلاق نبوده و پدرم با توسل به دادگاه و اجباراً طلاق مرا گرفته است و حتى فعلاً نیز اگر از شوهرم سؤال شود، مىگوید که من راضى به طلاق نبودم. ولى پدر زوجه (که مورد وثوق نیست) ادعا مىکند که من پس از اجراى طلاق به دستور دادگاه و توسط محضر، از زوج اجازه گرفته و صیغه طلاق را جارى نمودهام. آیا این زن و شوهر به یکدیگر حرام مؤبّد بوده و باید جدا شوند؟ یا با اعتماد به قول پدر زوجه مىتوانند به زندگى خود ادامه دهند؟
ج: زن تا به طریق شرعى دعواى خود را که بطلان طلاق است اثبات نکند، حرمت ابدیه بر مرد ثابت نیست و زن باید به آنچه بین خود و خدا علم دارد عمل نماید.
س: اگر مردى از پرداخت نفقه و سایر حقوق زن امتناع ورزد و او را مورد اذیت و آزار قرار دهد و حاضر به طلاق هم نباشد حتى به طلاق خلع، آیا حاکم شرع حق اجبار او را به طلاق و یا اجراى آن را دارد؟
ج: اختیار طلاق به دست شوهر است و حاکم شرع مىتواند در صورت مطالبه زوجه، شوهر را وا دارد که حقوق زن را ادا نماید و در بعض موارد حاکم شرع مىتواند طلاق بدهد.
س: طلاقهایى که در زمان رژیم گذشته توسط دادگاههاى حمایت از خانواده با حکم عدم سازش انجام گرفته است چه حکمى دارد؟
ج: اگر طلاق از روى اکراه زوج واقع شده یا بدون اذن او بوده، صحیح نیست.
س: زنى بدون خواسته و رضایت مرد و با استفاده از نفوذ خود در دادگاههاى زمان طاغوت، (با اجیر نمودن وکیل زبردست در آن دادگاهها) در غیاب شوهرش حکم طلاق گرفته. اولاً: پس گرفتن مهریه نامبرده با توجه به نکات فوق و معیل بودن مرد به چه نحو و صورتى خواهد بود؟ و ثانیاً: آیا صدور حکم طلاق بدون حضور و رضایت مرد صحیح است؟
ج: مهریه ملک زن است و شوهر نمىتواند دوباره آن را به خود برگرداند ولى طلاقى که بدون اذن شوهر و بدون مجوز شرعى انجام گرفته، باطل است.
س: همسر اینجانب بعد از وضع حمل در بیمارستان فرزندمان را تحویل بنده داده و مهریه خود را نیز بخشیده و درخواست طلاق نمود و یک ماه بعد از تولد بچه طبق خواستهاش از بنده طلاق خلع گرفت. اکنون پس از دو ماه و اندى که از آغاز عدّهاش گذشته رجوع کرده و درخواست مهریه کرده است. لیکن اینجانب به علت عدم توافق اخلاقى قادر به زندگى با او نمىباشم. آیا نامبرده مىتواند مهریه خود را که بخشیده مطالبه نماید؟
ج: حق رجوع در مهر دارد ولى حق ندارد شما را به رجوع در زوجیت وادار نماید و اختیار رجوع در زوجیت با خودِ شما است، ولى قبل از رجوع او در مهر شما حقِّ رجوع در زوجیت ندارید.
س: همسرم به علل زیادى در زندگى زناشویى به طلاق خلع رسید و در محضر طلاق از مهریهاش گذشت ولى بعد از حدود دو ماه و نیم براى سومین بار برایش پیام فرستادم که اگر پشیمان باشى حاضرم با احترام زیاد دوباره تو را به همسرى خود برگزینم ولى او قبول نکرد و در ضمن حلالم هم نکرد.
اکنون روحم از عذاب و آتش الهى ترسناک است و تسکینى براى وجدانم نیست تا مرا از ناراحتى روحى نجات دهد!
ج: در صورتى که با رضایت زن طلاق خلعى داده شده صحیح است و چیزى بر شما نیست.
س: شرط حق طلاق از طرف زن در حین عقد (به صورت مطلق یا مشروط) چطور است؟
ج: اگر شرط وکالت در طلاق باشد صحیح است.
س: در عقدنامهاى شرط ضمن العقد شده که «اگر زوج بدون رضایت زوجه همسر دیگرى اختیار نماید، زوجه وکیل - و وکیل در توکیل غیر - بلاعزل باشد که خود را مطلّقه نماید» حال اگر زوجه بدون عذر موجه از زوج تمکین ننماید و موضوع عدم تمکین در دادگاه به اثبات برسد و دادنامه قطعى بر عدم تمکین و نشوز زوجه صادر گردد و زوج بخواهد به علت عدم تمکین و نشوز زوجه ازدواج مجدد نماید (و یا به علت مذکور ازدواج مجدد هم کرده باشد) آیا زوجه مىتواند با وکالت مأخوذه ضمن العقد خود را مطلقه نماید؟ یا اینکه ازدواج مجدد زوج به علت عدم تمکین زوجه از وکالت مأخوذه مستثنا مىباشد؟
ج: اگر به نحو مطلق شرط توکیل در طلاق شده، استثنا نمىشود.
س: آیا زوجه مىتواند هنگام عقد ازدواج با شوهر شرط کند که در مواردى خاص طلاق به دست او باشد؟
ج: اگر در ضمن عقد شرط کنند که زن از طرف شوهر وکیل باشد که در موارد خاصى خود را طلاق دهد، صحیح است.
س: اگر کسى به زن خودش بگوید: تو مثل مادر من یا خواهر من هستى، زنش بر او حرام مىشود؟
ج: مجرد گفتن این جمله موجب حرمت نمىشود.