توبه از تردامنى

نویسنده


 

توبه از تردامنى‏

احمد حیدرى‏

عفت و پاکدامنى از برترین فضایل انسانى است که فرد را در ردیف ملائکه قرار مى‏دهد:
«لَکاد العفیف أنْ یکون مَلَکاً مِن الملائکة».(1)
این فضیلت اثر استواربخشىِ بى‏نظیرى در پیوند زناشویى دارد و عشق و علاقه زن و شوهر به یکدیگر را صدچندان مى‏کند اما تردامنى، از گناهان بزرگ و هولناک است که در ردیف شرک به خدا و قتل نفس قرار گرفته،(2) پروردگار با تأکید فراوان از آن نهى کرده است:
«لا تقربوا الزنا إنّه کان فاحشة و ساء سبیلاً؛(3)
به زنا نزدیک نشوید که آن فحشا و راهى بد است.»
ارتکاب این گناه کبیره از همه کس، وحشتناک و از زنان و مردان همسردار، زشت‏تر و هولناک‏تر است؛ از این‏رو کیفر اجتماعى آن هم شدیدتر مى‏باشد.
اجراى کیفر گرچه لازم است، ولى مهم‏تر از آن، آگاه شدن، توبه کردن و هدایت یافتن است. اگر تردامن و خطاکار، آگاه گردد و به گناه عظیم خود توجه کند، چنان ترس و خوف از کیفر پروردگار بر او چیره مى‏گردد که خاضعانه و فروتنانه از حاکم شرع تقاضاى اجراى حدّ الهى مى‏کند، بدان امید که پاک شود و از عذاب آخرت نجات یابد!
در طول تاریخ برخى زنان و مردان بوده‏اند که پس از ارتکاب فاحشه، پشیمان شده، عاجزانه از قاضى تقاضاى اجراى حد کرده‏اند و یادآورى سرگذشت توبه صادقانه آنان، بسیار درس‏آموز و عبرت‏زاست. در ادامه به توبه صادقانه مردى تردامن توجه مى‏کنیم، بدان امید که بیم و خوف از عذاب خداوند در وجود ما جوانه بزند و اسباب پاک شدن ما از پلیدى و پلشتى گناهان و بازگشت پاکى‏جویانه ما به درگاه پروردگار گردد. امام صادق(ع) جریان توبه مرد گناهکارى را چنین بیان مى‏فرماید:
امیر مؤمنان در جمع یارانش نشسته بود که مردى مشرّف شد و عرض کرد: با جوانى، عمل قوم لوط را مرتکب شده‏ام، مرا پاک کن. امام فرمود: اى مرد! برو شاید جنونى بر تو عارض شده [که چنین به عمل زشت و سهمگینى اعتراف مى‏کنى‏].
روز بعد آن مرد دوباره به خدمت حضرت رسید و اعتراف روز گذشته را تکرار کرد و امام همان جواب را داد. اعتراف و جواب در روز سوم هم تکرار شد، بالاخره روز بعد مرد براى چهارمین بار اعتراف کرد. پس از چهارمین اعتراف [که اجراى حد واجب گشت‏] امام به او فرمود: اى مرد! رسول خدا در رخدادى مانند جریان تو سه حکم کرد؛ هر کدام از آن سه را مى‏خواهى برگزین.
مرد پرسید: آن سه کیفر چه بودند؟
امام فرمود: ضربه‏اى به گردن تو بزنند که هر چه شد، بشود یا تو را دست و پا بسته، از کوه به پایین پرت کنند یا در آتش بسوزانند.
مرد پرسید: کدامین سخت‏تر است؟
امام فرمود: سوزاندن در آتش.
مرد [که از عمل زشت و سهمگین خود به شدت پشیمان شده و جویاى طهارت یقینى بود ]عرض کرد: کیفر سخت‏تر را مى‏خواهم!
امام فرمود: پس خود را آماده کن.
مرد برخاست و دو رکعت نماز گزارد و پس از تشهد نماز به درگاه حق تعالى عرض کرد: خدایا! گناهى مرتکب شده‏ام که تو بدان آگاهى و من از آن بیمناکم؛ از آن‏رو به محضر جانشین پیامبر و پسرعموى آن حضرت مشرف شده، از ایشان تقاضا کردم مرا پاک گرداند. او مرا بین سه کیفر مخیر فرمود و من سخت‏ترین آنها را اختیار کردم و از محضرت تقاضا دارم سخت‏ترین کیفر را کفاره گناهم قرار دهى و در آخرت به آتش قهرت مرا نسوزانى!
آن گاه در حالى که گریان بود، برخاست و در حفره‏اى که براى سوزاندن او آماده شده بود، نشست، در حالى که آتش پیرامون حفره شعله‏ور بود، توبه صادقانه و اقدام فروتنانه مرد گناهکار، امام و همه یارانش را به گریه انداخت. پس امیر مؤمنان به مرد پشیمان فرمود: برخیز که فرشتگان آسمان و ملائکه زمین را به گریه انداختى و خداوند توبه تو را پذیرفت و گناهت را بخشید. برخیز و دیگر چنین عملى را که مرتکب شدى، تکرار مکن!(4)

توبه، راه بخشش و آمرزش‏

آرى، این مرد با توبه راستین و انتخاب آگاهانه سخت‏ترین کیفر و آماده شدن متضرعانه براى اجراى کیفر، صداقت در توبه، پشیمانى، پاک‏جویى، و حق‏خواهى را به نمایش گذارد. وى با پشیمانى و اقدام توبه‏گرانه، پاک شدن خود از پلیدى گناه و پلشتى شیطانى را اثبات کرد، سپس امام پذیرش توبه صادقانه او در درگاه حق تعالى را اعلام نمود و اجراى کیفر را لازم ندید، و این فرجام پشیمانى راستین است که برترین کیمیاى جهان است.
در موردى دیگر وقتى مرد تردامنى نزد حضرت امیر(ع) چهار بار آگاهانه اقرار کرد، امام حد را بر او جارى کرد و خودش و امام حسن و امام حسین علیهم‏السلام وى را سنگباران کردند. مرد توبه‏گر با این کیفر جان داد. حضرت دستور داد وى را از زیر سنگ‏ها بیرون کشیدند، سپس بر بدن وى نماز گزارد و دستور داد او را بدون غسل، دفن کنند. در جواب یارانش که علت عدم نیاز به غسل میت را پرسیدند، فرمود:
«او به آبى [= آب توبه و پشیمانى‏] غسل کرده که در اثر آن تا قیامت پاک خواهد ماند.»(5)
اگر کسى به پلیدى سهمگین گناه تردامنى توجه کند، چنان وحشت از قهر خداوند بر وى چیره مى‏گردد که او را به اعتراف نزد قاضى و تقاضاى کیفر، آن هم شدیدترین مجازات وا مى‏دارد، حتى ترس از بى‏آبرو شدن نزد عام و خاص و خویشاوند و بیگانه نمى‏تواند مانع اعتراف او شود. ضمن ستایش و تمجید فراوان از چنین پشیمانى‏هایى، چند نکته را که در روایات مورد تأکید قرار گرفته، یادآورى مى‏کنیم:

حق‏اللَّه و حق‏الناس‏

1. گناهان یا مربوط به حقوق خداوند هستند یا بندگان. کسى که شرک ورزیده یا عبادت نکرده یا گناهانى بزرگ مرتکب شده، به حقوق خداوند تجاوز کرده اما کسى که مال دیگرى را دزدیده یا به دیگرى ظلم کرده، به حق مردم تجاوز نموده است.
بعضى گناهان نیز از وجهى حق اللَّه و از وجهى حق الناس هستند.

چگونگى جبران حق الناس و حق اللَّه‏

2. در مورد گناهانى که مربوط به حقوق مردم هستند، گاه اعتراف و اقرار به ظلم و گناه نزد مظلوم و ستمدیده، سبب ایجاد الفت و محبت مى‏گردد و علاوه بر کسب رضایت او، التیام درد دل وى نیز مى‏شود و کدورت و نفرت و کینه‏اى هم حاصل نمى‏گردد اما گاه اقرار و اعتراف سبب ایجاد کینه، نفرت و کدورت مى‏گردد.
وقتى به کسى ظلم کرده و به قهر و زور به او سیلى زده یا مال او را دزدیده باشد، اقرار و اعتراف و آماده شدن براى قصاص و پس دادن مالى که از او ربوده، سبب کسب رضایت مظلوم شده، ایجاد محبت و علاقه مى‏نماید و هیچ پیامد منفى و کینه و کدورتى حاصل نمى‏گرداند. اما اگر نسبت به فردى غیبت کرده باشیم و او از آن آگاه نشده و خبردار نگردیده، توبه ما، به پشیمانى و جبران آن از راه خوب‏گویى از فرد غیبت‏شده نزد کسانى است که غیبت را شنیده‏اند و جایگاه غیبت‏شونده نزد آنان خدشه‏دار شده است.
اگر افزون بر پشیمانى و ندامت و سعى در جبران، به او اطلاع دادیم که از تو غیبت کرده و آبرویت را نزد فلان جمع ریخته‏ام و حالا تقاضاى رضایت و بخشش دارم، با این اقدام، غیبت‏شونده را به جریانى که از آن اطلاع نداشته، آگاه کرده، کینه و نفرت او را نسبت به خود برانگیخته‏ایم. در چنین مواردى لازم نیست فرد نزد ستمدیده به گناه خود اعتراف کند و از او طلب رضایت نماید، بلکه باید علاوه بر پشیمانى و جبران پیامدهاى نامطلوب گناهش در جامعه، تلاش کند براى مظلوم طلب آمرزش و رحمت نماید و ثواب کارهاى خیرى را به او اهدا کند تا در قیامت اسباب رضایتش فراهم شود.
در مورد گناهانى که حق اللَّه هستند، باید توبه‏کننده به اصلاح رابطه خود با خداوند همت کند و از مسیر گناه بازگردد و بندگى پیشه کند و جبران گذشته نماید. در این مورد، لازم نیست توبه در ملأ عام و پیش چشم مردمان صورت گیرد، زیرا خداوند نمى‏خواهد و دوست ندارد بنده‏اش پیش دیگر بندگان زبون و سرشکسته و بى‏آبرو شود.
علاوه بر آن نسبت به گناهانى که به عفت عمومى مربوط مى‏شود، مثل زنا و فحشا، پنهان بودن توبه بیشتر توصیه مى‏گردد. توبه آشکار در مرحله اقرار و اعتراف، اقدامى در جهت کم شدن قبح و زشتى این گناهان است و هر عاملى که قبح چنین گناهانى را کم کند یا احتمال آن رَوَد، ناپسند است.
در روایاتى که بیانگر چنین توبه‏هایى است، معصومان(ع) با زبان نکوهش و توبیخ، از چنین توبه‏هایى نهى کرده‏اند. در مورد مرد تردامن فوق، در بار اوّل و دوم و سوم امام سعى داشت با احتمال جنون و وا گذاشتن اقرار بعدى به روز یا فرصت آینده، زمینه‏اى ایجاد کند که توبه‏کننده از اقرار در ملأ عام، پشیمان شده و به اصلاح رابطه خود با خدا به گونه مخفیانه بپردازد و توبه او آشکار و پیش چشم همگان نباشد. رسول خدا پس از اجراى حدّ نسبت به زنى که چهار بار اقرار به زنا کرد، فرمود:

«اگر گناه خود را پنهان مى‏داشت و بین خود و خدایش توبه مى‏کرد، براى او بهتر بود.»(6)
همین بیان را حضرت راجع به مردى که چهار بار اقرار به زنا کرد و حد در باره‏اش اجرا شد، فرمود.(7) امام على(ع) فرمود:
«چقدر زشت است که فردى مرتکب بعضى از اعمال زشت گردد و پس از آن خود را نزد عموم مردم رسوا سازد! آیا نمى‏توانست در منزل و خلوت خودش توبه کند؟! به خدا قسم! توبه او در خلوت با خدا بهتر از اقرارهاى توبه‏گرانه در ملأ عام و اجراى حد، توسط من بر آنان است.»(8)
در یک مورد، خانمى شوهردار و حامله نزد امام به زنا اعتراف کرد. امام اقرار دوم او را به پس از زایمان موکول کرد. زن پس از زایمان آمد و دوباره اعتراف کرد. امام در ظاهر نشان داد که گویا از اقرار اوّل خبر ندارد، خود را به غفلت زده و شنیده‏هاى پیشین را نشنیده گرفته، جزئیات را پرسید تا زن بتواند طورى اقرار کند که زناى محصنه ثابت نشود، ولى زن مطالب بار اوّل را تکرار کرد. امام اقرار سوم او را به بعد از دو سال شیر دادن طفلش موکول کرد.
زن پس از دو سال آمد و براى بار سوم اعتراف کرد، این بار نیز امام خود را به غفلت زد و به او فرمود: حالا برو و طفلت را سرپرستى کن تا از کودکى در آید. زن که خوف خدا و این که مبادا پیش از پاک شدن بمیرد، بر او چیره بود، گریان از محضر امام بیرون رفت. یکى از اصحاب که زن را براى
پاک‏جویى خدمت امام دیده بود و اکنون گریه دلخراش وى را مى‏دید، از او علت را پرسید، وقتى سبب ناراحتى بسیار زن را فهمید، به او گفت: سرپرستى فرزندت را عهده‏دار مى‏شوم! پس با خیال راحت خدمت امام بازگرد و از ایشان اجراى حد را درخواست کن. وقتى زن بازگشت و جریان را به اطلاع امام رساند و براى چهارمین بار اقرار کرد و درخواست اجراى حد نمود، حضرت از اقدام آن مرد، به گونه‏اى خشمگین شد و چهره‏اش برافروخته گردید گویا آب انار در صورت حضرت ریخته باشند!(9)
آرى، خداوند خواهان توبه و بازگشت محترمانه بندگانش است اما دوست ندارد حرمت آنان نزد دیگران ریخته شود. در مورد گناه عظیم تردامنى، باید از پیامد هولناک آن بیم داشت و فرصت را از دست نداد و به شتاب توبه کرد و پشیمان شد، چنان که باید از تکرار آن خوددارى ورزید و با انجام عبادت و اطاعتِ حق تعالى، آثار شوم آن را زدود.

پى‏نوشتها: -
1) نهج‏البلاغه، حکمت 474.
2) فرقان، آیه 68؛ ممتحنه، آیه 12.
3) اسراء، آیه 32.
4) بحارالانوار، ج‏40، ص‏297.
5) همان، ج‏36، ص‏76. زنانى هم بوده که چنین صادقانه توبه کرده، آزادانه اجراى کیفر را خواستار شده، خود را در معرض کیفر دردناک قرار داده‏اند تا در قیامت پاک محشور گردند. ر.ک: مستدرک الوسایل، ج‏18، ص‏54؛ وسایل، ج‏28، ص‏105.
6) مستدرک الوسایل، ج‏18، ص‏54.
7) وسایل، ج‏28، ص‏102.
8) بحارالانوار، ج‏40، ص‏293.
9) وسایل، ج‏28، ص‏105.