اعتماد به نفس
اگر اعتماد به نفس کافى داشته باشیم، کمتر کسى مىتواند رفتار بد و ناخوشایندى با ما داشته باشد چون ما به او چنین اجازهاى را نخواهیم داد.
همه افراد بارها و بارها در مورد اعتماد به نفس و فواید آن شنیدهاند اما به واقع چند نفر از ما معناى واقعى آن را مىدانیم؟ البته شنیدهایم این ویژگى به افراد خانواده اعم از مرد و زن یا بچهها کمک مىکند تا موفق باشند و در زندگى احساس خوب و خوشایندى داشته باشند؛ لکن از طرف دیگر باید دید روابط اشتباه و غلط تا چه حد مىتواند در تخریب این حس مؤثر باشد.
آیا شما هم جزو آن دسته از زنانى هستید که وقتى بچه بودید نمىتوانستید هیچ کارى را به درستى انجام دهید زیرا مادرتان مدام از شما ایراد مىگرفت و پدرتان مدام به این دلیل که برخى از نمراتتان کم شده، شما را مورد شماتت و سرزنش قرار مىداد و شما احساس شرمندگى مىکردید؟ در عوض، والدینتان همیشه از برادرتان تعریف و مکرر مىگفتند شما باید سعى کنید مثل او باشید و شما در این احساس وحشتناک دست و پا مىزنید و نمىدانید چکار کنید و چطور شرایط را عوض کنید؟
شاید شما هم پدر و مادرى دارید که شما را به خاطر وضع ظاهر، طرز فکر، نمرات درسى یا ... تحقیر مىکنند! البته این نوع رفتار بسیار غلط و اشتباه است و در واقع اعتماد به نفس، بزرگترین هدیهاى است که والدین مىتوانند به فرزندان خود بدهند. این وظیفه هر پدر و مادرى است که از فرزند خود حمایت کرده و به وى بگویند آنها را به هر شکلى و صورتى دوست دارند. بر عکس، اگر کودک از همان سالهاى نخست زندگى این پیامهاى محبتآمیز را دریافت نکند، تأثیر منفى بر ابعاد مختلف جسم و زندگىاش بر جاى گذاشته و عملکردش را در مدرسه، محیط کار و همچنین روابطش را با دوستان و همسن و سالان تحت تأثیر قرار خواهد داد. در واقع کمتر و یا هیچ مسئله و مشکل روانى وجود ندارد که با اعتماد به نفس پایین و ضعیف در ارتباط نباشد. افسردگى، اضطراب، ترس از موفق نشدن، خشونت و پرخاشگرى و ... همگى با کمبود این خصوصیت در ارتباطند.
در اینجا مىتوان اشاره داشت اعتماد به نفس از دو بخش تشکیل مىشود: احساس صلاحیت شخصى و احساس ارزشمندى. به بیان دیگر، تلفیق اعتماد به نفس و احترام گذاشتن به خود، اعتماد به نفس مثبت را به وجود مىآورد و این منعکسکننده همه کارهایى است که شخص انجام مىدهد. هنگامى که اعتماد به نفس فردى پایین است نه تنها در برخورد با بعضى از مسائل احساس ضعف و ضعیف بودن و در اشتباه بودن مىکند بلکه احساس مىکند به لحاظ شخصى و شخصیتى نیز در اشتباه است و مدام فکر مىکند عیب و نقصى در کارش وجود دارد.
از طرف دیگر، تعدادى از خانمها اعتماد به نفس خود را با توجه به عوامل بیرونى همانند وضع ظاهر، پول، موفقیتهاى مالى و دیگر عوامل زودگذر اما غیر قابل اطمینان قرار مىدهند لکن روشن است قادر نخواهند بود کنترل کاملى بر آنها داشته باشند.
این موضوع نیز قابل اعتناست که تعدادى از خانمها ریشه بدرفتارىهاى فعلى خود را به دوران کودکىشان ربط داده و مىگویند چون در دوران کودکى برخورد درست و محبتآمیزى با آنان نشده، بنابراین انعکاس آن در مقطع کنونى قابل مشاهده است و بدین ترتیب تمامى رفتارهاى خود را توجیه مىکنند اما این توجیهى منطقى نیست چرا که یک فرد بالغ اکنون خود حاکم بر سرنوشت خویش است و مىتواند به راحتى تصمیم بگیرد رفتارهاى خود را تغییر داده و بدرفتارىهایش را کنار بگذارد. برخورد با رفتارهاى بد شخصى، هر خانمى را در شرایطى قرار خواهد داد که به تغییرى صحیح و واقعى در رفتارهاى خود دست یازد و همین امر در بالا بردن اعتماد به نفس وى کمک شایان توجهى خواهد کرد.