سبز آسمونى
مرد هزاره دوم
مرد هزاره دوم
بلندقامت تاریخ
در روشناى برج زمان ایستادهاى
با عطر دیرپاى جمالت
در گوشه گوشه این عالم شگفت
اى خواهش مسلّم انسان
حتى خیال و خواب تو
رمزى است از حضور
و یادگار سبز قدمهایت
در کوچههاى سرخ تظلّم
بر جاى مانده است
تو زحمت مداوم انسان را
بر دوش مىکشى
و حجت خداى محمد(ص)
در راستاى نام تو تفسیر مىشود
تو مرد برگزیده اعصارى
و ارتباط روح تو با خالق بزرگ
در محتواى عشق نمىگنجد
در خشکىِ مقدر دریا
موسایى
در شعلههاى سرکش نُمرد
ابراهیم
اى باور بزرگ زمان بىکرانهاى
عشقى
حماسهاى
فضیلت نورى
در وادى تو خیل خرابان روانهاند
آن گونه بىقرار که بىخویشند
بیمارند
درویشند
آخر تو اى امید مکرّر
کجاست معبر پنهانت
تاریخ در غیاب تو بىتاب است
آشفته خواب و خسته
به بیراهه مىرود
هر برگ سرخ این کتاب پریشان روز
در خاک مىتپد
اما تو سرفراز و شکیبا
بر تارک بلند جهان ایستادهاى
و خلق بىقرار قرون
در پى تو شعر رهایى را
تکرار مىکنند
اى آیت عدالت موعود
اى عمق انتظار
در گیر و دار حادثه
دریاب عاشقان حضورت راناهید یوسفى