گزیده استفتاها از محضر امام خمینى (35)
احکام عدّه و الحاق فرزند
س: در عقدنامهاى غیر از شروط چاپى مندرج حین العقد، شرط یا شروط دیگرى بین زوجین منعقد مىگردد از آن جمله شرط مىکنند: اگر زوج به زوجه ظرف شش ماه (از قرار ماهیانه یک هزار تومان) نفقه نپردازد، زوجه به وکالت بلاعزل مىتواند خود را مطلّقه نماید و این شرط محقق مىشود و طبق شرط مذکور زوجه از دادگاه رأى طلاق مىگیرد (حال یا با أخذ مهریه یا بدون آن) دادگاه هم طبق وکالت سابق با عدم رضایت فعلى زوج حکم طلاق را صادر مىکند و زوجه مطلّقه مىشود. آیا با این کیفیت زوج بدون رضایت زوجه حق رجوع به زوجه مطلّقه را دارد یا خیر؟
ج: اگر طلاق رجعى است، مىتواند رجوع کند.
س: اگر مردى در عدّه رجوع کند - در نیت - و کسى نفهمد، آیا زن مسئولیتى دارد در قبال زندگى آینده خود؟
ج: رجوع به مجرد نیت محقق نمىشود و در فرض مرقوم زن مسئولیتى ندارد.
س: زنهایى که عمل مىکنند و رحم آنها را بیرون مىآورند و امکان حامله شدن و یا حیض دیدن ندارند، اگر در سن «مَن تحیض» باشند باید عدّه طلاق نگه دارند یا نه؟
ج: باید عدّه نگه دارند.
س: آیا براى زنى که لولههاى رحم او را ببندند و یا اینکه رحم وى را بردارند، نگه داشتن عدّه طلاق واجب است؟
ج: واجب است.
س: مردى زنش را طلاق داده و زن پس از انقضاى عدّه طلاق، با مرد دیگرى ازدواج کرده، پس از ازدواج براى زن معلوم شده که شوهر سابقش در زمان عدّه طلاق فوت کرده. تکلیف این زن چیست؟
ج: ازدواج صحیح است و از زمان بلوغ خبر فوت شوهر اول زن باید عدّه وفات بگیرد.
س: خانم و آقایى دو بار از همدیگر طلاق مىگیرند و بعد از مدتى به خاطر علاقه به یکدیگر رجوع مىکنند ولى این خانم سه طلاقه مىشود که از نظر اسلام بر این مرد حرام است، یک نفر محلّل این خانم را عقد مىکند و پس از مدتى طلاقش مىدهد و این خانم بعد از مدتى به عقد شوهر اولى خود در مىآید. الان این آقاى محلّل، زن و بچه دارد و داراى چند پسر بزرگ بوده و این خانم هم داراى چند دختر بزرگ است. آیا امکان دارد که پسر بزرگ این آقاى محلل با دختر بزرگ این خانم ازدواج کند یا خیر؟
ج: در فرض مرقوم بین پسرهاى «واسطه» و دخترهاى زن محرمیت نیست و ازدواجشان اشکال ندارد.
س: شخصى بعد از ایام حیض پنج ماه از زوجه خود کنارهگیرى کرده (نزدیکى نکرده) بعد از مدت مزبور حمل ظاهر شده، حال زوج نفى ولد مىنماید (مدعى است که این ولد از او نیست) حکم شرعى را در این مورد بیان فرمایید.
ج: ولد ملحق به او است مگر نزد حاکم شرع بر وجه شرعى اثبات کند که ولد از او نیست.
س: مردى زنش را طلاق داده. زن در عدّه با مرد دیگرى که جاهل به قضیه بوده ازدواج کرده بعداً ولدى از این زن به دنیا آمده که صلاحیت دارد از اولى یا از دومى باشد. ولد به کدام یک از آنها ملحق است اولى یا دومى؟ اگر به دومى ملحق باشد با توجه به جهل زن به حکم، آیا بچه ولد شبهه است یا ولد زنا؟
ج: اگر در عدّه رجعیه بوده، مورد قرعه است و اگر در عدّه بائنه بوده ملحق به دوم است و با جهل ولد شبهه است.
س: اگر زن شوهردارى با مرد اجنبى تبانى کند و قبل از طلاق با آن مرد اجنبى مباشرت کند و چند اولاد بیاورد حکمش چیست؟
ج: اولاد ملحق به شوهر است مگر آنکه خلاف آن ثابت شود.
س: اینجانب همسرى داشتم که بعد از دوازده سال زندگى زناشویى و داشتن دو فرزند به من خیانت نموده است. به دادگسترى مراجعه و شکایتى تنظیم نمودم. دادگاه قبل از کیفرخواست و پس از بررسى مدارک و دلایل موجود (و اقرار همسرم به اینکه با شخصى روابط نامشروع داشته و نیز اقرار نموده که فرزند بعدى از این شخص به وجود آمده) حکم بر طلاق صادر نموده و زن دو فرزند اول را به من تحویل و پسر دیگر (سوم) را با خود برده و اعتراف نموده که فرزند سوم از اینجانب نیست (و من نیز با مدارک زیاد و دلایل قوى و نسخه پزشک و اینکه نامبرده مقدار زیادى به من کافور خورانیده و هنوز تحت مداوا مىباشم؛ یقین دارم که این پسر من نیست) ولى حالا دادگاه مىخواهد این پسر را به من تحمیل کند. لطفاً بفرمایید حکم این قضیه چگونه است؟
ج: به حسب ظاهر شرع، ولد ملحق به شوهر است.