روزه بانوان در فقه اسلامى


 

روزه بانوان در فقه اسلامى‏

سیدضیاء مرتضوى(1)

روزه که به تعبیر صاحب جواهر از شریف‏ترین طاعت‏ها و برترین عبادت‏هاست،(2) روایات بسیارى را در فضیلت و جایگاه عبادى‏اش به خود اختصاص داده است، از ارکان پنج‏گانه‏اى مى‏باشد که اسلام را بر پا داشته است.(3)
روزه هر چند در مقایسه با نماز، آن تنوع و گستردگى را ندارد و مقدار واجب آن به زمان خاصى محدود شده اما در زمینه‏سازى براى قرب الهى و صفاى اندیشه و عقل و دستیابى به حکمت‏ها و کمالات معرفتى که بالاترین حالات نفس آدمى است، نمونه اعلاى یک عبادت است تا جایى که طبق یک روایت خداوند پاداش آن را مستقیماً به خود مربوط دانسته بلکه خود را پاداش آن قرار داده است. گویا نکته اصلى آن همان باشد که اهل معنا و از جمله صاحب جواهر به آن اشاره کرده و آن را پنهان بودن و دور ماندن از نگاه دیگران شمرده‏اند.(4)

ویژگى اصلى روزه از نظر ماهیت که آن را متمایز از دیگر عبادات مثل نماز و حج مى‏کند این است که تنها «ترک» و حداکثر خوددارى و «کفّ» نفس از مفطرات همراه با نیت است که آن نیز هر چند امرى وجودى است اما قلبى است. روزه جز ترک و یا بناگذارى بر ترک مفطرات همراه با قصد قربت و امتثال مشروط به شرط یا فعلى نیست؛ نه مانع کارى دیگر است، نه جاى خاصى مى‏خواهد، نه حرکت مخصوصى، نه ذکر ویژه‏اى، و نه حتى توجه و حضور ذهن. از این‏رو به جز امورى که در شرع به عنوان مبطلات آن شمرده شده، با تمام کارهاى دیگر قابل جمع است. در ارتباط با دیگران نیز به جز حق خاص زناشویى که یکى از مفطرات به شمار مى‏رود هیچ تزاحمى با حقوق و شئون آنان ندارد.
حضرت رضا(ع) در برشمارى علل وجوب قضاى روزه بر زن حائض، به خلاف نماز، از جمله به همین نکته مهم توجه مى‏دهد که روزه بر خلاف نماز، مانع خدمات زن به خود و همسرش و رسیدگى به امور خانه و زندگى‏اش نمى‏باشد.(5)
همچنان که روزه‏دارى امرى کاملاً فردى است و قوام آن به حضور در مکان یا جمعى خاص و قهراً بیرون رفتن از خانه و تبعاتى که این امر مى‏تواند در پى داشته باشد بستگى ندارد.
گویا همین ویژگى‏ها باعث شده تفاوت قابل توجهى را میان «تکلیف» به روزه‏دارى زن و مرد شاهد نباشیم. تنها تفاوت عمده همان مانعیت قاعدگى است که بانوان را در آن زمان از دایره این حکم بیرون مى‏آورد و مجاز به آن نیستند.
قرآن کریم در تمام مواردى که در باره تکلیف روزه سخن گفته، چه روزه ماه رمضان و چه روزه کفّاره، مردان و زنان مسلمان را یکسان خطاب کرده است.(6)
در جایى هم که در برشمارى اوصاف نیکان، روزه‏دارى را نیز ذکر کرده به صراحت، هم از مردان روزه‏دار نام برده است و هم زنان روزه‏دار.(7) فقط در برشمارى کفّاره «ظهار» آن را جریمه‏اى ویژه مردان شمرده چون ظهار گناهى است که تنها شوهران مرتکب مى‏شوند.(8) آرى در حاشیه مسئله روزه‏دارى ماه رمضان، خطاب به مردان مسئله حلّیت آمیزش با زنان را خاطرنشان ساخته است(9) که معلوم است این امر به ماهیت خودِ روزه برنمى‏گردد و امرى یکطرفه نیز نیست و جواز آن هم منوط به اقدام اولیه شوهر نمى‏باشد.
در روایات و متون فقهى نیز هیچ موردى را سراغ نداریم که اصل تکلیف روزه چه در سطح وجوب و چه به عنوان استحباب ویژه زنان یا مردان باشد. تفاوت‏هاى اندک تنها در شرایط و فروع روزه‏دارى مى‏باشد. این فرق‏ها برخى الزامى و برخى در سطح استحباب و کراهت است. کمى نیز مربوط به آثار وضعى مى‏باشد. این موارد را مى‏توان در دو بخش بررسى کرد: یکى آنچه به خود زن، صرف نظر از شئون زناشویى مربوط مى‏شود، و دیگرى نکاتى است که در روزه‏دارى زن در زندگى زناشویى و خانوادگى قابل توجه است.

1- ویژگى زن در روزه‏دارى‏

در بررسى روزه‏دارى زن صرف نظر از شئون زناشویى، مسئله عمده همان مانعیت قاعدگى است و گرنه قریب به اتفاق مسائل و فروع احکام روزه‏دارى میان زن و مرد یکسان است و در شرایط صحت روزه، مبطلات و مکروهات و آداب آن تفاوت قابل توجهى مشاهده نمى‏شود.
در باره قضاى روزه پدر و مادر که بر عهده پسر بزرگ‏تر یا فرزند بزرگ‏تر است، حکم نماز را دارد. نشستن زن روزه‏دار تا میانه خود در آب، هر چند در روایت موثق «حنّان بن‏سدیر» مورد نهى قرار گرفته است(10) اما چنان که روایات دیگر شاهد است و قریب به اتفاق فقیهان نیز گفته‏اند(11) منظور کراهت است و محقق حلّى نیز آن را در ردیف مکروهات برشمرده است.(12) سخن کسانى چون قاضى «ابن‏برّاج»(13) و «ابن‏زهره»(14) و «ابى‏الصلاح حلبى»(15) که آن را جزو مبطلات ویژه بانوان دانسته‏اند و برخى از آنان تا سر حدّ وجوب کفّاره نیز پیش رفته‏اند، مورد توجه و پذیرش فقهاى دیگر قرار نگرفته است. ضمناً شیخ مفید این حکم را به ایستادن زن در آب نیز سرایت داده است.(16) بنابراین تنها قاعدگى زنان مى‏باشد که شایسته است جداگانه مورد توجه قرار گیرد.

قاعدگى و روزه‏دارى‏

این از مسلّمات فقه اسلامى است که حیض و نفاس مانع نماز و روزه است؛ هم در شروع و هم در ادامه. استحاضه مانع وجوب روزه نیست و در حکم طهارت است ولى اگر به شرایط صحت روزه در آن عمل نشود، آن نیز در نگاه فقهاى ما مانند حیض مانع خواهد بود؛ هر چند در شرط یا شرایط آن فقها اختلاف نظر دارند. تفاوت اصلى روزه با نماز در این مسئله نیز همان قضاى آن است که بر خلاف نماز واجب است. روزه مانند نماز مشروط به طهارت نیست، اما وقوع عمدى جنابت و نیز شروع عمدى روزه با جنابت با شرایطى که در فقه گفته‏اند، مانع روزه‏دارى است؛ فرقى نمى‏کند زن باشد یا مرد. اما حیض و نفاس در هر شرایطى مانع درستى روزه مى‏باشد، چه در آغاز و چه حتى در لحظه‏هاى پایانى روزه. زن حائض و نَفْساء همان گونه که نباید نماز بگزارند، روزه هم نباید بگیرند. با این فرق که نماز چون داراى وقت وسیعى است اگر در لحظات پایانى وقت این مانع از میان برود، باید نماز را به جا آورد ولى روزه چه ادامه آن با مانع حیض مواجه شود و چه پس از آغاز، مانع حیض برطرف گردد، و چه تمام وقت حیض باقى باشد، نمى‏توان روزه داشت. آرى، چنان که در روایاتى چند آمده مستحب است زنى که در میان روز دچار حیض یا نفاس شده یا از آن پاک گشته، بقیه روز را از مبطلات روزه خوددارى کند، هر چند به حساب روزه آن روز نمى‏تواند بگذارد و باید بعداً قضا کند.(17)
برخى فقها این «امساک» را جزء روزه‏هاى «تأدیبى» شمرده‏اند که یک نوع احترام و ادب نسبت به ماه رمضان و روزه‏داران به شمار مى‏رود.(18)
پس از زوال حیض و نفاس، بقاى بر آن حالت و ورود به فجر بدون به جا آوردن غسل نیز همانند جنابت موجب بطلان روزه مى‏شود.(19)
اینها نشان مى‏دهد همان گونه که صاحب جواهر هم یادآور شده اساساً میان روزه و قاعدگى منافات کلى و مطلق هست و از این نظر وضعیتى شدیدتر از جنابت دارد.(20)
از سوى دیگر، اگر در نماز مستحب است حائض در اوقات آن به شرحى که گذشت وضو بگیرد و به آن اندازه ذکر بگوید، در باره ماه رمضان چیزى به عنوان جایگزین معرفى نشده است. ولى چنان که تمام فقهاى اسلامى به استناد روایات متعددى گفته‏اند، باید قضاى آن را به جا آورد و این نیز یک فرق اساسى میان نماز و روزه در زمان قاعدگى است. وقتى حسن یا حسین بن‏راشد از علت این تفاوت پرسید امام صادق(ع) پرسش او را با اشاره به اینکه با رویکرد «قیاس» سؤال کرده پاسخ نداد.(21) نیز این امر چنان قطعى است که وقتى امام(ع) در روایت معروف «ابان بن‏تغلب» که بر مبناى «قیاس» به گفتگوى با حضرت(ع) پرداخت و کاهش دیه زن در بیش از یک سوم به نصف را مورد انکار قرار داد، امام(ع) از جمله فرمود: «ان السنّة لا تقاس؛ ألا ترى ان المرأة تقضى صومها و لا تقضى صلاتها؟ سنّت را نباید قیاس کرد؛ آیا نمى‏بینى زن روزه‏اش را قضا مى‏کند و نمازش را نه؟»(22)
این استدلال قاطعى است که امام(ع) در بازداشتن «ابى‏حنیفه» نیز از قیاس، به آن استشهاد فرموده است، با این تعبیر که نماز برتر است یا روزه؟ ابوحنیفه گفت: نماز. امام فرمود: پس چرا حائض روزه را قضا مى‏کند اما نماز را نه!(23)
اما از سوى دیگر حضرت على بن‏موسى(ع) به جز نکته‏اى که در آغاز آوردیم، به این نکته نیز توجه داده که نماز هر روز هست و قضاى آن موجب دشوارى مى‏شود، اما روزه در سال فقط یک ماه است. این نکته‏اى است که در فقه اهل سنّت نیز به آن توجه و استناد شده است.(24)جالب است که همین نکته را خود حضرت صادق(ع) نیز در پاسخ به ابى‏بصیر که مشابه پرسش «ابن‏راشد» را کرد فرموده است.

2- روزه‏دارى و شئون زناشویى‏

نماز و حج هر چند جنبه‏هاى سلبى نیز در آنها لحاظ شده است و طى آنها باید از امورى خوددارى کرد اما وجهه اصلى آن دو، امورى وجودى است که باید به آن جامه عمل پوشید. اصل برگزارى مناسک حج هر چند امرى فردى است و بستگى به کار دیگرى ندارد، اما عملاً از آغاز تا انجام آن، شخص در میان جمع حج‏گزاران قرار مى‏گیرد و نیازهاى فردى نیز چاره‏اى جز پیوند خوردن با جمع باقى نمى‏گذارد. با این حال در طول عمر یک یا چند بار بیشتر واقع نمى‏شود. نماز، اما هم امرى دایمى است و هم به جز جنبه‏هاى فردى، چنان که دیدید، در بخشى از مصادیق خود ماهیتى جمعى دارد و تنها در میان جمع معنا پیدا مى‏کند. حضور در مسجد و مانند آن نیز عملاً آثار حضور اجتماعى را در پى دارد. مسئله خروج از خانه و حضور در جمع و تبعاتى که مى‏تواند در پى داشته باشد، هر چند تمام موضوع نیست اما یک نقطه محورى در مسئله نماز بانوان به شمار مى‏رود. حقوق زناشویى نیز نقطه محورى دیگرى است که در نگاه شارع اقدس و طبعاً فقها جنبه‏هایى از نماز را تحت تأثیر قرار داده است. اما روزه واجب، جنبه اجتماعى به معناى یاد شده ندارد و در امور خانوادگى و شئون زناشویى با توجه به زمان محدود آن در شبانه‏روز و در طول سال، محدودیت چندانى ایجاد نمى‏کند و تعارض اندکى با خواسته‏هاى زن و شوهر دارد. اگر محدودیتى نیز از جهت بهره‏مندى‏هاى زناشویى وجود دارد، امرى دو سویه است. تمتّعات جایز هر چند مکروه نیز، چنان که در برخى روایات تصریح شده شامل هر دو مى‏شود.(25) در حرمت روزه‏خوارى نیز فرقى میان زن و مرد یا زن و شوهر نیست. نادیده گرفتن محدودیتى که در امر آمیزش وجود دارد، مایه گناه و موجب قضا و کفاره و تعزیر براى هر کدام است که مقصر باشد، چه زن، چه شوهر و چه هر دو. اگر این امر از سر اجبار و «اکراه» باشد، در صورتى که اکراه از سوى شوهر صورت گیرد و زن بى‏تقصیر باشد، فقهاى شیعه همه براساس روایت «مفضل بن‏عمر»(26) پذیرفته‏اند وى باید علاوه برتحمل کفاره و تعزیر خود، عهده‏دار کفاره و تعزیر همسرش شود، از این‏رو دو کفاره و پنجاه ضربه شلاق متوجه او مى‏شود.(27) در حالى که اگر این اکراه از سوى زن باشد، هر چند معصیت کرده و خودش کفاره و تعزیر دارد اما مسئولیتى به خاطر روزه شوهر متوجه او نیست.(28)
با این حال روزه‏دارى زن در مواردى اندک با شئون خانوادگى او تلاقى پیدا مى‏کند که در یک محور آن فرزند قرار دارد و در محور دیگر شوهر.

روزه‏دارى و فرزنددارى‏

نفى عسر و حرج و نیز نفى ضرر در شریعت اسلامى به عنوان یک قاعده قطعى فقهى که علاوه بر قرآن از پشتوانه قوىّ سنت برخوردار است، در روزه نیز باعث شده نه تنها براى دسته‏هایى خاص، روزه، واجب نباشد بلکه گاه حرام هم باشد. آنچه به عنوان بیماران، سالخوردگان، زنان باردار و یا شیرده مطرح شده است، هر چند روایات و ادله خاص خود را نیز دارد اما زیر مجموعه دو قاعده یاد شده به شمار مى‏روند. برخى از این عناوین مشترک میان زن و مرد است، اما دشوارى و ضرر روزه‏دارى براى زنان باردار یا شیرده معلوم است که موضوعاً ویژه آنان است.
زنانى که باردارند و وضع حمل آنان نزدیک است، اگر روزه‏دارى براى خودشان یا جنین یا هر دو ضرر داشته باشد، نیز زنان شیرده که روزه‏دارى مایه کاهش شیر و ضرر به شیرخوار مى‏گردد، جزء صاحبان عذر به شمار مى‏روند و روزه بر آنان واجب نیست، هر چند هر صاحب عذرى، کراهت دارد بیش از نیاز بخورد و بیاشامد.(29)
مسئله قضا و کفاره تابع احکامى است که در متون فقهى آمده است. اما اصل موضوع در واقع همراهى با جایگاه مادرى زن و کمک به مسئولیت وى در پرورش فرزند و رشد جسمى کودک است. مسئله جویدن غذا براى کودک و یا چشیدن غذاى بدون فرو بردن توسط زن روزه‏دار که در برخى روایات آمده(30) با این نگاه نیز مى‏تواند مورد توجه قرار گیرد، هر چند امرى ویژه بانوان نیست، و در برخى از این احادیث تصریح به عمومیت شده است و صرف جویدن و چشیدن نیز مایه بطلان نمى‏باشد، هر چند مى‏تواند باعث کاهش ثواب باشد. اما وقتى براى کودک باشد یا به خاطر طبخ درست غذا، همین نقیصه و کاهش ثواب نیز وجود نخواهد داشت.

شوهر و روزه نذرى زن‏

زن اگر بخواهد با نذر یا عهد یا سوگند روزه‏اى را که در اصل بر او واجب نیست، بر خود لازم کند، یکى از مصداق‏هاى مسئله نذر و سوگند وى است که فقها نوعاً آن را مشروط به اذن شوهر شمرده‏اند. به هر حال اگر این امر را مطلق دانستیم، یعنى چه مانع حق شرعى شوهر باشد، چه نه، در این صورت زن بدون اذن همسر خود نمى‏تواند چنین تعهدى را براى خود ایجاد کند و اقدام او الزامى را متوجه وى نمى‏سازد. و اگر شرط اجازه همسر را محدود به جایى شمردیم که مانع حق زناشویى شوهر است، چنان که چندین نفر از فقها و مراجع عصر ملتزم به آن شده‏اند، آن وقت آزادى عمل بیشترى خواهد داشت. ولى نکته اصلى بحث این است که آیا زن بدون اجازه شوهر مى‏تواند روزه مستحبى بگیرد یا نه؟

شوهر و روزه استحبابى زن‏

تردیدى نیست زن و شوهر در انجام تکالیف شرعى واجب خود آزادند و عمل هیچ کدام مشروط به اجازه دیگرى نیست. روزه واجب هم چنین است. در ناحیه شوهر که اساساً هیچ شبهه‏اى نیست و در ناحیه زن هم برخى فقها بر این امر تأکید جسته‏اند که زن روزه واجب خود را بدون نیاز به اذن شوهر باید انجام دهد و شوهر جایز نیست مانع وى شود.(31) اما اگر روزه واجب، وقتى فراخ دارد و محدود به روز یا روزهایى خاص نیست، مانند روزه قضا که از سال‏هاى پیش مانده یا تا ماه رمضان بعد، فرصتى بیش از تعداد روزهاى قضا باقى باشد، اگر زن بخواهد پیش از تنگى وقت انجام دهد، آیا شوهر مى‏تواند مانع گردد؟
علامه حلّى با تردید و اشکال از آن گذشته است.(32) پیش از وى، شیخ مفید براى زن مکروه شمرده بدون اذن شوهر، روزه قضا بگیرد؛ البته شوهر را نیز مجاز ندانسته که مانع روزه قضاى زن شود مگر اینکه وقت به اندازه کافى باشد.(33) ولى میرزاى قمى حکم را مختص روزه مستحب دانسته و واجب را حتى اگر «موسّع» باشد از اذن شوهر بى‏نیاز شمرده است.(34) مى‏توان گفت فقهاى بسیارى که گفته‏اند زن در روزه «مستحبى» نمى‏تواند بدون «اذن» شوهر یا با «نهى» وى روزه بگیرد، حکم را ویژه آن مى‏دانسته‏اند و روزه واجب را کلاً از این بحث بیرون شمرده‏اند.
به هر روى، آنچه میان فقها شهرت عمده‏اى یافته و تا سر حدّ ادعاى اجماع نیز پیش رفته(35) این است که زن بدون اجازه شوهر نمى‏تواند روزه مستحبى بگیرد.(36) با این حال برخى قائل به کراهت شده‏اند. «سید مرتضى»،(37) «ابن‏حمزه»،(38) و «سلّار دیلمى»(39) از این گروهند. «سید بن‏زهره» مستحب دانسته زن اجازه بگیرد و حتى ادعاى اجماع بر این نظر کرده است.(40) برخى هم میان نهى شوهر و عدم آن فرق گذاشته تنها در صورت اول روزه زن را نادرست دانسته‏اند. شهید اول چنین نظرى داده است.(41) صاحب ریاض نیز امکان آن را مطرح کرده است و صورت قطعى را موردى دانسته که شوهر نهى مى‏کند و گرنه فقط کراهت خواهد داشت و خلاف احتیاط نیز خواهد بود.(42)
در این مسئله تفصیل دیگرى نیز، میان مزاحمت و عدم مزاحمت با حق شوهر وجود دارد. فقهاى معاصر به پیروى از فقیه یزدى، صاحب عروة الوثقى، نوعاً همین را قائل شده‏اند، هر چند احتیاط در آن دانسته‏اند که زن بدون اجازه روزه نگیرد و اگر شوهر از آن نهى کند حتى اگر مزاحم حق او نباشد، تأکید کرده‏اند احتیاط ترک نشود.(43)

مستند لزوم اجازه شوهر در روزه مستحب‏

مستند اصلى فقها در این حکم چند روایت است که روزه مستحبى را منوط به اذن شوهر کرده است؛ از جمله این روایت صحیح که حضرت باقر(ع) به نقل از پیامبر اکرم(ص) فرموده است: «لیس للمرأة أن تصوم تطوّعاً الّا باذن زوجها؛(44) زن حق ندارد بدون اذن همسرش روزه مستحبى بگیرد.»
در برابر این احادیث روایت صحیح دیگرى از موسى بن‏جعفر(ع) قرار دارد که وقتى برادرش على بن‏جعفر در باره روزه‏دارى استحبابى زن بى‏اذن شوهر مى‏پرسد، حضرت مى‏فرماید: «لا بأس؛(45) مانعى ندارد.» کسانى که قائل به کراهت شده‏اند همین را شاهد سخن خود گرفته‏اند، چرا که مقتضاى جمع فقهى میان آن روایت و این روایت، چنان که صاحب ریاض هم گفته، همین است. با این
حال بیشتر فقهاى گذشته به ظاهر احادیث اولیه از هر جهت استناد جسته‏اند؛ هم از این بابت که مقید به نهى شوهر یا مزاحمت با حق او نشده است. از این‏رو در برابر شافعى که این حق را مربوط به زمان حضور شوهر دانسته، برخى فقها تصریح کرده‏اند فرقى میان سفر و حضر نیست و شوهر حتى اگر در مسافرت باشد، زن بدون اذن قبلى او نمى‏تواند روزه استحبابى بگیرد.(46) و هم از این نظر که شامل زناشویى دایم و موقت، هر دو مى‏شود.(47)
این نشان مى‏دهد که اینان مفاد حدیث على بن‏جعفر را در برابر این احادیث نپذیرفته‏اند، به ویژه که ادعاى اجماع علیه آن شده و دست‏کم به تعبیر صاحب ریاض «شهرت عظیمه» بر خلاف آن است. محقق نراقى هم صدور آن را ثابت نمى‏داند و هم اطلاق آن را شامل روزه واجب مى‏شمارد و از این نظر توسط روایات یاد شده اولیه قابل تخصیص مى‏داند.(48)

مشکل وقتى افزوده مى‏گردد که برخى فقیهان در کنار روایات یاد شده به دلیل دیگرى نیز استناد کرده‏اند. و آن اینکه شوهر حق استمتاع دارد و مالک آن است؛ روزه‏دارى زن چه بسا مانع این حق باشد؛ از این‏رو باید با اجازه وى انجام شود. علامه حلى چنین استدلالى دارد و آن را دلیل اصلى خود قرار داده است.(49) استاد وى، محقق حلى، این را به عنوان «حکمت» احتمالى حکم شمرده است.(50)
اگر نکته یاد شده در حدّ «حکمت» حکم باشد معلوم است که باید به ظواهر روایات عمل کرد و نمى‏توان آنها را مقید به این نکته ساخت. ولى اگر آن را دلیلى مستقل براى حکم بشماریم، چنان که از سخن علامه حلى پر پیداست، قهراً اطلاق روایات را باید مقید ساخت یا منصرف به جایى دانست که روزه‏دارى مانع حق زناشویى شوهر است و یا دست‏کم شوهر از آن نهى مى‏کند، حتى اگر مزاحم حق او نباشد. از این‏رو در نبودِ شوهر، مانند اینکه در سفر یا زندان باشد، نیازى به اجازه او نیست. چه اینکه با حضور وى هم اگر روزه‏دارى زن مانع حق بهره‏مندى «زناشویى» او نباشد، نیازى به اذن قبلى نیست. به همین خاطر است که میرزاى قمى مسئله عدم فرق میان حضور و غیبت شوهر را با توجه به اطلاق روایات امرى درست مى‏شمارد اما به لحاظ «حکمت» یاد شده که موجب حکم شده «مشکل» مى‏بیند.(51)
به نظر مى‏رسد آنچه را نوع فقهاى معاصر گفته‏اند به واقع نزدیک‏تر است و با اعتبار عقلایى و عرفى هم سازگارتر. زیرا وقتى در چارچوب روابط زناشویى، محدودیتى مطرح مى‏شود آن را باید ناظر به اصل حقوق زناشویى گرفت؛ آن هم در باره حکمى چون روزه که یکى از محدودیت‏هاى آن، بهره‏مندى خاص است. اینکه وظیفه شرعى زن را در سطح استحباب اجازه خواستن یا کراهت روزه بدون اذن، محدود کنیم به این معنا خواهد بود که روزه او هر چند مانع حق زناشویى همسرش هست، مشروعیت دارد و در طول سال نیز محدودیتى براى وى نیست. یعنى براى یک امر غیر واجب، حق واجب شوهر نادیده گرفته شود. از سوى دیگر، ادعاى اینکه مفاد روایات یاد شده امرى کاملاً تعبّدى است و شارع مقدس در کنار حقوق دیگر، طبق این حدیث‏ها، این حق را نیز براى شوهر قائل شده که مى‏تواند مانع روزه‏دارى استحبابى همسرش شود حتى اگر مانع حق زناشویى او نباشد، امرى دشوار است و پذیرش آن راحت نیست. به ویژه که روایت على بن‏جعفر را نیز در برابر این روایات در دست داریم. حمل این روایت بر روزه واجب نیز چنان که در سخن برخى فقها مانند محقق نراقى آمده، دور از ذهن بلکه امرى خنک و بیرون از رسایى سخن است.
چگونه مى‏شود على بن‏جعفر بپرسد: آیا زن مى‏تواند روزه واجب را بى‏اذن شوهر بگیرد؟ و امام(ع) بفرماید: مانعى ندارد! مگر شبهه‏اى وجود داشته و مگر سابقه داشته که زنان در ماه رمضان براى روزه‏دارى از همسران‏شان اجازه بگیرند؟
بنابراین روایت را مى‏توان بلکه باید بر موردى بار کرد که روزه‏دارى مانع حق واجب شوهر نیست. و یا دست‏کم مربوط به موردى شمرد که شوهر «نهى» نکرده باشد. که در این صورت احتیاط و نیز حفظ مصالح خانوادگى اقتضا مى‏کند زن از روزه گرفتن خوددارى کند. نیز بهتر آن است که به خاطر همراهى با فقهاى زیادى که کلاً اجازه شوهر را شرط شمرده‏اند، بدون اجازه قبلى وى روزه مستحبى نگیرد و حتى اگر ضررى به حال شوهر نداشته باشد. نیز دیدیم که برخى فقها مانند شیخ مفید در روزه قضا که وقت آن هم وسیع است اذن را مطلوب شمرده‏اند.
به روایت امام باقر(ع)، بانویى پیش پیامبر(ص) آمد و گفت: اى رسول خدا(ص) حق شوهر بر زن چیست؟ فرمود: اینکه او را اطاعت کند و نافرمانى نکند، و از خانه وى تنها با اجازه او صدقه دهد، و تنها با اجازه او روزه مستحبى بگیرد، و او را از خود منع نکند هر چند بر پشت حیوانى باشد.(52)

پى‏نوشتها:
1) این مقاله بخشى از یک پژوهش گسترده در باره عبادات زن در فقه اسلامى است که مراحل پایانى خود را مى‏گذراند و در آینده تقدیم علاقه‏مندان خواهد شد. ان شاءاللَّه‏
2) نک: جواهرالکلام، ج‏16، ص‏181.
3) نک: وسائل الشیعه، (20 جلدى)، ج‏1، ص‏19 - 7.
4) جواهر الکلام، ج‏16، ص‏182.
5) نک: وسائل الشیعه، ج‏2، ص‏590.
6) نک: بقره، آیات 183 - 183 و 196؛ نساء، آیه 92؛ مائده، آیه 89.
7) نک: سوره احزاب، آیه 35.
8) نک: سوره مجادله، آیه 4.
9) نک: سوره بقره، آیه 187.
10) نک: وسائل الشیعه، ج‏7، ص‏23.
11) نک: جواهر الکلام، ج‏16، ص‏323.
12) شرایع الاسلام، ج‏1، ص‏195.
13) المهذب فى الفقه، ج‏1، ص‏192.
14) غنیة النزوع، در مجموعه «الینابیع الفقهیه»، ج‏6، ص‏227.
15) الکافى فى الفقه، ص‏183.
16) احکام النساء، ص‏30.
17) نک: وسائل الشیعه، ج‏7، ص‏167 - 165.
18) نک: منتهى المطلب، ج‏2، ص‏615؛ مستند الشیعه، ج‏10، ص‏505.
19) نک: جواهر الکلام، ج‏16، ص‏245.
20) همان.
21) نک: وسائل الشیعه، ج‏2، ص‏589.
22) همان، ص‏588.
23) همان، ص‏592 - 591.
24) نک: الفقه على المذاهب الاربعة، ج‏1، ص‏133.
25) نک: وسائل الشیعه، ج‏7، ص‏72 - 68.
26) نک: همان، ص‏37.
27) نک: جواهر الکلام، ج‏16، ص‏310 - 308.
28) العروة الوثقى، ج‏2، ص‏207.
29) المبسوط، ج‏1، ص‏285.
30) وسائل الشیعه، ج‏7، ص‏76 - 74.
31) نک: سرائر، ج‏1، ص‏420.
32) نک: تذکرة الفقهاء، ج‏6، ص‏202.
33) احکام النساء، ص‏30.
34) غنائم الایام، ج‏6، ص‏101.
35) محقق حلى آن را مورد اتفاق فقهاى ما و نظر اکثر علماى اسلام مى‏شمارد؛ المعتبر، ص‏317.
36) از جمله نک: احکام النساء، ص‏30؛ شرائع الاسلام، ج‏1، ص‏209؛ تذکرة الفقهاء، ج‏6، ص‏202؛ سرائر، ج‏1، ص‏420؛ مدارک الاحکام، ج‏6، ص‏283؛ الحدائق الناضرة، ج‏13، ص‏205؛ کشف الغطاء، ج‏4، ص‏55؛ غنائم الایام، ج‏6، ص‏101 - 99؛ مستند الشیعه، ج‏10، ص‏504؛ جواهر الکلام، ج‏17، ص‏130؛ صراط النجاة، ص‏193.
37) نک: رسائل الشریف المرتضى، ج‏3، ص‏59.
38) الینابیع الفقهیه، ج‏6، ص‏162.
39) همان، ص‏244.
40) همان، ص‏235.
41) همان، ص‏385.
42) ریاض المسائل، ج‏5، ص‏468.
43) نک: العروة الوثقى با حواشى مراجع، چاپ: المکتبة العلمیة الاسلامیة، ج‏2، ص‏244، و چاپ: مؤسسة النشر الاسلامى، ج‏3، ص‏663؛ تحریرالوسیله، ج‏1، ص‏304.
44) وسائل الشیعه، ج‏7، ص‏393.
45) همان، ص‏394.
46) از جمله: تذکرة الفقهاء، ج‏6، ص‏202؛ مدارک الاحکام، ج‏6، ص‏284؛ غنائم الایام، ج‏6، ص‏101؛ مستند الشیعه، ج‏10، ص‏505.
47) از جمله: مستند الشیعه، ج‏10، ص‏505.
48) همان.
49) نک: تذکرة الفقهاء، ج‏6، ص‏202؛ منتهى المطلب، ج‏2، ص‏614.
50) المعتبر، ص‏318.
51) نک: غنائم الایام، ج‏6، ص‏101.
52) وسائل الشیعه، ج‏7، ص‏393.