بازخوانى تاریخى عملکرد بانوان در امور سیاسى و کشوردارى ایران‏
اقتدار بانوان در عصر ناصرى‏

غلامرضا گلى‏زواره‏

شراره‏هاى جاه‏طلبى‏

پس از مرگ فتحعلى‏شاه، نوه‏اش میرزامحمد به سلطنت رسید. همسر محمدشاه، ملک‏جهان‏خانم، ملقّب به مهد عُلیا و مشهور به نوّاب عِلیّه، دختر امیرمحمدقاسم‏خان قاجار قویونلو (ظهیرالدوله) و بیگم‏جان‏خانم، دختر دوم خاقان مى‏باشد. مهد علیا در شانزده سالگى ازدواج کرد و در 27 سالگى ناصرالدین شاه را به دنیا آورد و در سى سالگى صاحب دخترى به نام «عزت‏الدوله» گردید. مهد علیا که از جمال و سیماى ظاهرى بهره‏اى نداشت، قواعد زبان و ادبیات عرب، نیز ادبیات فارسى را نیک مى‏دانست و خط درشت و ریز را خوش مى‏نوشت. این زن باهوش و تجمل‏دوست و رفاه‏طلب، در مکرهاى زنانه مهارت داشت و منش او را قدرت‏پرستى تشکیل مى‏داد. خانم «لیدى شل» در خاطرات خود یادآور مى‏شود:
«او خیلى باهوش است و در اغلب امور مملکتى دخالت دارد. در تاریخ معاصر ایران هیچ زنى به اندازه این بانو در حکومت ایران تأثیرگذار نبوده است.»(1)
مهد علیا بعد از مرگ شوهرش (محمدشاه) تا رسیدن ولیعهد از تبریز به تهران، با قدرت کامل به ساماندهى، نظارت و اداره امور سیاسى پرداخت. هر روز در تالار قلعه محمدیه واقع در شمال غربى باغ تجریش، رجال دولتى و کارگزاران حکومتى را براى شنیدن گزارش، به حضور مى‏پذیرفت، نیز با این افراد در خصوص اوضاع کشور، در غیاب شاه جدید، به مذاکره مى‏پرداخت. با استقرار ناصرالدین شاه بر اریکه قدرت، او همچنان به عنوان رکنى مهم در مسائل سیاسى و کشوردارى باقى ماند. همزمان با صدارت امیرکبیر و تلاش وى براى مهار قدرت شاه، به نفع کشور و مخالفت وى با زرق و برق بیهوده دربار و میهمانى‏هاى پرخرج و گزاف مهد علیا، این زن با حمایت انگلستان، سرسختانه در مقابل امیرکبیر ایستاد. وى با تلقین و اعمال نفوذ مداوم در شاه جوان و سوق دادن هر چه بیشتر شاه در هوسرانى، نیز وارد آوردن اتهام به امیر مبنى بر تصاحب تاج و تخت قاجار، زمینه قتل این قهرمان مبارزه با استعمار و استبداد را فراهم ساخت.
یکى از مورخان معاصر مى‏نویسد:
اسناد معتبرى، چند مطلب عمده را آشکار مى‏کند: مهد علیا از همان آغاز صدارت امیر، به توطئه‏چینى پرداخت اما امیر نه تنها راه مدارا را پیش گرفت، بلکه تقاضاهاى این زن را در حد مجاز برآورده مى‏ساخت تا خصومت او شدت نیابد. شاه مادرش را به دربار خود راه نمى‏داد و از وى دورى مى‏جست اما امیر در دلجویى شاه از مهد علیا کوشید. با این وصف مهد علیا که مى‏خواست صدر اعظم کشور، تابع او باشد، هرگز دلش با دامادش (امیرکبیر) یکى نشد و بعد از آنکه ناصرالدین شاه بر خلاف میل مادرش، یگانه خواهر تنى خود، «عزت‏الدوله»، را به عقد نکاح امیر در آورد، دشمنى مهد علیا با این صدر اعظمِ باکفایت شدت یافت.(2)
در گزارش «فرانت» نماینده سیاسى انگلیس در ایران به «پالمرستون» (وزیر خارجه انگلستان) آمده است:
مهد علیا با این ازدواج به شدت مخالفت کرد، براى اینکه خوف داشت از این رهگذر به نفوذ امیرکبیر بیفزاید و این امرى طبیعى بود، اما شاه به حرف مادرش اعتنایى نکرد و در این مورد اصرار ورزید و مى‏گفت: سعادت سلطنتش به وجود امیرکبیر وابسته است. افراد خاندان حکومتى در اندرون مضمون طعن‏آمیزى کوک کرده بودند که پسر نوکر قائم‏مقام را با خواهر شاه کنونى و دختر شاه سابق دست به دست داده‏اند!
امیر پس از ازدواج با عزت‏الدوله، بیش از پیش در دلجویى از مادرزن خود کوشید، ولى مهد علیا که از داماد خود توقع اطاعت بى‏چون و چرا و نوکرى داشت، به ادب و احترام و محبت زبانى امیر قانع نمى‏گردید. تا آنکه امیر ناگزیر گشت در برابر تحریکات و سعایت و بدگویى‏هاى وى روش سرسختانه‏اى پیش گیرد. مهد علیا هم بر خشونت و آشوب‏طلبى خود افزود تا جایى که به تدریج و با استفاده از تمام عواملى که در اختیار داشت، بذرهاى بدگمانى نسبت به امیر را در دل شاه کاشت و در مدتى کوتاه موجبات عزل، تبعید و قتل امیر را فراهم ساخت!(3)

نیرنگى شوم‏

منابع تاریخى مهد علیا را از طرفداران سرسخت انگلیس معرفى کرده و افزوده‏اند: وى که نفوذ فوق‏العاده‏اى در دربار داشت، از این قدرت در راه حفظ منافع و خواسته‏هاى بریتانیا استفاده کرد. اگر چه امکان دارد تصور شود مهد علیا این برنامه‏ها را به منظور جلب حمایت انگلستان براى حفظ فرمانروایى قاجارها انجام داده، ولى در نهایت وجود چنین زنى در دربار (که خاستگاه و مرکز تمام قدرت‏ها و تصمیم‏گیرى‏هاى مهم کشورى و لشکرى است) ناهمگون با مصالح ملى واستقلال ایران به شمار مى‏آمده است. سفیر انگلیس در گزارشى به وزارت خارجه انگلستان نوشته است:
در ملاقات خصوصى و محرمانه که با مهد علیا نمودم، او به من اطمینان داد که دایم به شاه تلقین خواهد کرد تا نظارت و سیاست‏هاى انگلستان را قبول کند.
امیرکبیر از همان اوایل فهمید که این زن با خارج سر و سرّى دارد و مایل بود دست وى را از کارهاى حساس کوتاه نماید، ولى ناگزیر گردید مهد علیا را بپذیرد و گرچه تا حدودى او را تحت کنترل در آورده بود، ولى همچنان از قدرت و دخالت‏هاى خود بهره‏بردارى مى‏کرد. این زن به خوبى احساس نمود امیرکبیر اگر فرصت مناسبى به دست آورد، دستش را به طور کامل از امور کشورى کوتاه مى‏کند، از این روى به فکر حفظ موقعیت خود بود و براى تأمین منافع خویش از هیچ فرصت‏سازى و حادثه‏آفرینى و به وجود آوردن جنجال‏هاى دروغین تبلیغاتى و سیاسى دریغ نداشت.(4)
نکته دیگر اینکه، مهد علیا مشکلات اخلاقى داشت و این موضوعِ خلاف عرف و شرع توسط کارآگاهان دقیق براى امیر آفتابى گردید. تحمل این وضع در خاندان حکومت و مادرزنِ صدر اعظم دشوار بود. وى این موضوع را محرمانه با شاه در میان نهاد. ناصرالدین شاه از خودِ امیر، چاره‏جویى کرد. او پیشنهاد داد شاه به عنوان شکار، مهد علیا را هدف بگیرد، به گونه‏اى که صورت خطا داشته باشد. در واقع با یک گلوله این ننگ را از دامان قاجاریه پاک کند، شاه پذیرفت اما به طریقى این طرح به گوش میرزاآقاخان نورى (که ارتباط تنگاتنگى با مهد علیا داشت) رسید و او هم بلافاصله ماجرا را با ملکه مادر در میان نهاد. سرانجام از آن حربه‏اى کارى علیه امیر ساختند و به کار بردند. بر حسب اتفاق زمینه مساعدى در اثر سعایت‏هاى قبلىِ بدخواهان امیر، براى بهره‏گیرى از این دستاویز موجود بود، زیرا از مدت‏ها پیش به شاه تلقین کرده بودند که امیر در صدد است وسایل زمامدارى برادر او (عباس میرزا) را فراهم کند و از این راه ناصرالدین شاه را از میان بردارد.
در این میان میرزاآقاخان نورى، محرمانه خود را به شاه رسانید و به او چنین تفهیم کرد که امیر مى‏خواهد اوّل دست شاه را به خون مادرش آلوده کند، سپس به بهانه اینکه چنین شخصى لیاقت فرمانروایى ندارد، او را عزل نماید، حتى احتمال مى‏رود کارآگاهان با نقشه امیر دامان پاک مادرش را آلوده کرده‏اند تا وسیله‏اى براى کشتن او (که بهترین حامى شاه است) و در نتیجه برکنارى پادشاه فراهم آورند.
این وسوسه تأثیر منفى خود را در شاه بروز داد و از آن پس وى نسبت به امیرکبیر بدبین گردید. بدین گونه حربه‏اى را که صدر اعظمِ کاردان ناصرالدین شاه، براى درهم کوبیدن دشمنان در دست داشت، بر ضد خودش به کار گرفتند. امیر وقتى متوجه گشت روش شاه در برخورد با او، عوض شده است، به نیرنگ میرزاآقاخان پى برد، از این‏رو بى‏درنگ او را از سِمَت معاونت خود و وزارت لشکر عزل کرد و مقدمات اعدامش را فراهم ساخت اما سفارت انگلستان که اجراى این نقشه را به ضرر خود مى‏دید، وارد معرکه گردید و طى مذاکراتى از امیر، سند کتبى گرفت که به جان میرزاآقاخان نورى آسیبى وارد نیاید! امیر در حالى که تعهدنامه را امضا مى‏کرد، با قیافه‏اى جدى و گرفته خطاب به «کلنل شیل»، وزیر مختار انگلستان گفت: «شما به این ترتیب مى‏خواهید سند قتل مرا بگیرید.»
سرانجام امیر از کشتن نورى و مهد علیا منصرف و ناامید شد و به تبعید میرزاآقاخان به کاشان اکتفا کرد. از آن سو مخالفان نقشه‏هاى شوم خود را تا بیرون کردن امیر از میدان سیاست و زمینه‏سازى قتل او، پیش بردند و در این راه موفق شدند.(5)
پس از امیر به سفارش «مهد علیا» میرزاآقاخان نورى به صدارت رسید. وى برگه تحت‏الحمایگى انگلستان را در دست داشت و به آن مى‏بالید، در حالى که به جرم جاسوسى به دستور محمدشاه دویست ضربه شلاق خورده و به کاشان تبعید شده بود! با این وصف به دلیل حمایت مهد علیا از وى، توانست در پست وزارت کشور و معاونت صدر اعظم بماند و با سقوط امیر، مقام عالى نخست‏وزیرى را به جاى آن انسان بالیاقت، به خود اختصاص دهد!(6)
تا پایان صدارت میرزاآقاخان نورى، که حدود هفت سال طول کشید، مهد علیا نقش مؤثرى در امور کشوردارى داشت. مقاصد پلید خود را به دست صدر اعظم خیانت‏پیشه عملى مى‏ساخت. تا پایان عُمر نفوذ و قدرت مهد علیا در دستگاه دولت و دربار کم و بیش ادامه یافت.(7) البته در امور سیاسى از خود توانایى نشان مى‏داد، ولى این ویژگى در جهت باطل به کار مى‏رفت. نگارنده ناسخ‏التواریخ مى‏نویسد:
به تدبیرى که هیچ وزیر کارآگاه تصور آن نتوان نمود و حکمتى که هیچ عاقل دانا به وصول آن توانا نتواند بود، به حفظ حوزه مملکت پرداخت و به صلاحدید او، تمامى بزرگان درگاه را چنان با هم داشت که هیچ خاطرى را خطر نیفتاد. نوشته‏اند: وزراى روس و انگلیس که براى امر مهمى به نزد مهد علیا رفتند، چنان در امور سیاسى از وى پاسخ شنیدند که اظهار داشتند: ما چهارده سال است که در ایران مى‏باشیم و تا کنون از هیچ مردى سخن بدین صورت نشنیده‏ایم!(8)
پس از پایان صدارت میرزاآقاخان، مهد علیا نقش مهمى در امور سیاسى نداشت و دیگر منزوى و فراموش شد. گفته‏اند: مردم تهران طى تظاهراتى به دفاع از امیرکبیر و مخالفت با وى برخاستند. در این حرکتِ اعتراض‏آمیز فراگیر، زنان حضورى فعال و درخشان داشتند. مهد علیا در سال 1290 هجرى در تهران مُرد و در قم، در مقبره محمدشاه قاجار، دفن شد.(9)

حرمسرا، مرکز تصمیم‏گیرى‏هاى مهم!

ناصرالدین شاه گاه هفته‏ها از حرمخانه بیرون نمى‏آمد! بدون شک تماس و ارتباطى که با زنان حرمسرا داشت، به مراتب افزون‏تر از ارتباطش با رجال مهم کشور بود! «پولاک» با توجه به نفوذ بسیارى از جمله زنان، در ذهن و فکر ناصرالدین شاه قدرت وى را محدود مى‏داند:
به این خیال واهى دل خوش دارد که فرمانرواى منحصر به فرد مملکت است، در حالى که همچون توپ بازى در دست دیگران است که ممکن است مادر یا همسران او باشند.(10)
پاره‏اى از زنان حرمسراى وى حتى زودتر از صدر اعظم از تصمیم‏گیرى‏هاى شاه در خصوص مسائل جارى کشور آگاه مى‏شدند، زیرا وى پیش از اقدام به هر کارى، یادداشت‏هایى از کارهاى مورد نظر خویش را مى‏نوشت و نزد زنان امین حرمسرا نگاه مى‏داشت. وقتى مصمم به صدور فرمانى مى‏شد، نگارش آن را به زنان باسواد حرم واگذار مى‏کرد!(11) برخى از این زنان توان خود را صرف استوار کردن موقعیت خود و خویشاوندان مى‏کردند.
واگذارى مناصبى چون ریاست دیوان‏خانه عدلیه، حکومت دهخوارقان به نصرت‏السلطنه، به دلیل برادرى وى با شکوه‏السلطنه (از همسران اصلى شاه) بود. نصرت‏اللَّه‏خان از رهگذر توجه شمس‏الدوله (عمّه شاه) از منصب غلام‏بچگى در دربار تا امیر اعظمى ترقى کرد! پدر جیران‏خانم (زن سوگلى شاه) به حکمرانى یکى از ولایت منصوب شد و یکى از خویشاوندان نزدیکش که حتى سواد خواندن و نوشتن نمى‏دانست، سِمتى مهم در دربار به دست آورد. «امینه قدس» از زنان بانفوذ ناصرالدین شاه، برادر خویش را حاکم قم کرد و برادرزاده خود را (که لقب ملیجک داشت) وارد دربار نمود! دسته او به حمایت این زن بر بسیارى از مناصب و مشاغل مهم عهد ناصرى دست یافتند.
قدرت زنان سوگلى به حدى گسترش یافت که محل اقامت آنان در اماکن مقدس و دیگر مراکز بست‏نشینى، پناهگاهى براى متخلفان و گناهکاران به حساب مى‏آمد!(12)
موقعى که فرزندان فروغ‏السلطنه (از همسران شاه) به دلیل بیمارى مُردند، او با اصرار زیاد آقاخان نورى را متهم به مسموم کردن آنان کرد و سرانجام سبب گردید وى و بستگانش که به مقامات مهمى رسیده بودند، معزول، شکنجه و تبعید گردند. با فشار زنان حرمسرا و ناله و زارى آنان «امین‏الدوله» از منصب صدارت عظمى در عهد ناصرى برکنار شد. در سال 1303ه.ق، که «نصرت‏پاشا» سردار عثمانى به حضور ناصرالدین شاه رسید، حامل نشان امتیاز براى شاه و نشان شفق براى امینه قدس بود.(13)

بانویى کاردان و نیکوکار

«فاطمه» (انیس‏الدوله) از زنان کاردان و خیّر و دختر نورمحمد مى‏باشد. وى از گرجیانى بود که در زمان صفویه اجدادش را از گرجستان کوچانیده و در مازندران سکونت داده بودند. او توسط عمه‏اش به حرمخانه ناصرالدین شاه راه یافت. جیران‏خانم (که در آن زمان سوگلى شاه بود) وى را به خدمت خود نگاه داشت. پس از مرگ جیران‏خانم، شاه وى را به نکاح موقت خود در آورد اما به دلیل لیاقت، کاردانى و آداب‏دانى مورد توجه و علاقه شاه قرار گرفت و میان زنان عقدى و صیغه‏اى شاه، جایگاه و مقام مهمى به دست آورد. شاه چندین بار خواست او را به عقد دائم خود در آورد، ولى انیس‏الدوله نپذیرفت.
این زن در اندرون، دستگاه جداگانه، آشپزخانه مخصوص و مواجب معیّن داشت. پس از مرگ مهد علیا (مادر شاه) همسران سفیران خارجى و رجال دولتى را به حضور مى‏پذیرفت. در این ملاقات‏ها و ضیافت‏ها مبالغ هنگفتى هزینه صرف مى‏کرد. در سال 1311 هجرى، اعتمادالسلطنه، از سوى انیس‏الدوله مأمور گردید به سبب مرگ امپراتور روس، «الکساندر سوم»، پیام تسلیتى به سفیر روس ابلاغ کند.
از عوامل مهم برکنارى میرزاحسین‏خان سپهسالار، انیس‏الدوله مى‏باشد. براى رسیدن به این مقصد، یکى از سفراى دولت‏هاى اروپایى را به یارى طلبید. با اعمال نفوذ وى، نظام‏السلطنه مافى از حکومت فارس عزل شد و رکن‏الدوله به جایش منصوب گردید.
برادران همین زن به رغم عدم لیاقت، چند سالى حکمران قم و کاشان بودند. محل اقامت انیس‏الدوله چه در سفر و چه در حَضَر، محل بست و مکان امنى براى مجرمان و محکومان به شمار مى‏آمد.
انیس‏الدوله به علماى شیعه بسیار احترام مى‏گذاشت. در زمان تحریم تنباکو به فتواى میرزاى شیرازى، ناصرالدین شاه به خادم خویش دستور داد قلیانى آماده سازد. چون شاه خواست قلیان بکشد، انیس‏الدوله با شتاب از محل اقامت خویش آمد و قلیان را از پیش شاه برداشت و چنان آن را بر زمین کوبید که تمام تکه‏هایش شکست! در این حال به شاه گفت: شما حاکم سرزمینى اسلامى مى‏باشى. اگر به این فعل حرام اقدام کنى، مردم هم پیروى مى‏کنند و چنین وضعى صورت خوشى نخواهد داشت. شاه گفت: چه کسى آن را قدغن کرده است. گفت: کسى که مرا بر تو حلال و مَحْرم شرعى نموده است. شاه تسلیم گردید و در مقابل اعتراض و خشونت انیس‏الدوله لب فرو بست و چیزى نگفت.
انیس‏الدوله به مقام اهل بیت عصمت و طهارت ارادت ویژه‏اى داشت و بخش قابل توجهى از دارایى خویش را به آستانه‏هاى مقدسه در عتبات عراق، مشهد و قم اختصاص داد، از جمله تهیه ضریح نقره‏اى براى شهداى کربلا؛ تاج الماس براى بارگاه حضرت على(ع)؛ پرده‏اى مروارید براى آستان حسینى؛ نیم‏تاج الماس هدیه به آستان قدس رضوى؛ تعمیر درِ نقره‏اى طلاکوب مسجد گوهرشاد؛ وقف ده باب مغازه براى روضه‏خوانى و مجالس سوگوارى خاندان عترت؛ وقف روستاى کاشانک براى امامزاده شاهزاده حسین؛ بناى پل در ناصرآباد؛ چاپ و توزیع رایگان کتاب «ناسخ‏التواریخ» جلد حضرت فاطمه زهرا(س) به دستور او؛ چنان که رساله عملیه فارسى «زینةالعباد» از شیخ زین‏العابدین مازندرانى حائرى در تهران چاپ شد و در اختیار علاقه‏مندان قرار گرفت.
انیس‏الدوله در تهران درگذشت، پیکرش را به نجف انتقال دادند و در مقبره مخصوص زنان ناصرالدین شاه در ایوان صحن امیر مؤمنان(ع) دفن کردند. سیدمحسن امین، دانشور و مورخ لبنانى در کتاب معروف اعیان‏الشیعه، انیس‏الدوله را زنى فاضل، پرهیزگار، اهل نیکوکارى و داراى اخلاق خوب معرفى کرده، در منابع دیگر کفایت و کاردانى، نیز تلاش‏هاى او براى احیا و آبادانى اماکن مقدس و زیارتى ستوده شده است.(14)

از حریم سلطنت تا سفارت انگلیس‏

«پروین‏خانم»، خواهر گلین‏خانم، نخستین زن عقدى ناصرالدین شاه، در مسیر تاریخ معاصر ایران اثرگذار بوده، ولى با وجود تلاش‏هاى سیاسى، گمنام مانده است. وى دختر احمدعلى میرزا فرزند نوزدهم فتحعلى‏شاه است که با میرزاهاشم نورى ازدواج کرد. میرزاهاشم در زمان صدارت میرزاتقى‏خان امیرکبیر، مورد توجه وى بود. با عزل و قتل او، به دلیل اختلاف با صدر اعظم جدید، از ادامه خدمت در دولت سرپیچى کرد و به سِمت منشى سفارت انگلیس استخدام شد که میرزاآقاخان نورى با این برنامه مخالفت کرد. میرزاهاشم پس از این برنامه به عنوان اینکه جانش در خطر است، در سفارت مزبور به بست نشست و همسرش را نیز با خود برد.
«تامسون»، کاردار سفارت انگلیس، در مقابل اعتراض و اصرار میرزاآقاخان براى خروج میرزاهاشم و همسرش اعلام کرد: اگر دولت ایران در باره تأمین جانى این دو اطمینان بدهد، و آنان را راضى به ترک سفارت نماید، اشکالى ندارد، ولى نمى‏تواند وى و همسرش را ناگزیر به خروج از بست‏نشینى کند.
«مستر موراى»، وزیر مختار جدید خانه‏اى براى میرزاهاشم و زنش در حوالى سفارت اجاره کرد. چون حکم میرزاهاشم براى شیراز صادر شد و مقرر گردید پروین‏خانم در همین مکان بماند، این ماجرا سلطان حسین میرزا، برادر گلین‏خانم و پروین‏خانم، را سخت آزار داد و خواهرش را به میهمانى دعوت کرد. در همان جا مأموران دولت وى را دستگیر کرده و در یکى از اتاق‏هاى دربار زندانى کردند.
خبر ربوده شدن پروین‏خانم، وزیر مختار انگلیس را به شدت خشمگین ساخت. وى طى نامه‏اى به صدر اعظم ایران اولتیماتوم داد که اگر ظرف مدت 48 ساعت وى را تحویل شوهرش در سفارت ندهد، با دولت ایران قطع رابطه مى‏کند. این ماجرا همراه اختلافات ایران و انگلستان بر سر افغانستان دست به دست هم داد و به تجاوز نظامى انگلیس به جزایر ایرانى خلیج فارس انجامید. نامه‏نگارى بین صدر اعظم ایران و وزیر مختار انگلستان، ناصرالدین شاه را به سختى عصبانى کرد. سرانجام در 15 ربیع‏الاول 1272 هجرى یعنى یک هفته پس از قطع روابط بین ایران و انگلستان، ضمن دست‏خطى به وزیر خارجه، او را از گفتگو با وزیر مختار انگلیس منع کرد. شاه در آخرین نامه‏اش مى‏نویسد:
اولیاى دولت انگلیس همیشه طالب این بودند که استقلال ایران استحکام پذیرد ... ولى شگفت آنکه حتى مى‏خواهند قدرت و اختیار ما را از خانه و عیال مخصوص ما هم سلب کنند. یک روز فرهاد میرزا، عموى ما را حمایت و تقویت مى‏نمایند که از ما بیگانه شود و امروز هم خواهرزن ما را «مستر موره» به زور خودش مطالبه مى‏کند و مقصودش این است که این کار را انجام بدهد اما حکم ما این است که زیر بار این خفت نمى‏رویم و تن به آن نخواهیم داد.
سرانجام ماجراى پروین‏خانم منتفى‏گردید و ناصرالدین شاه با دادن مقامى مهم به شوهرش میرزاهاشم، او را از هوس خدمت در سفارت انگلیس منصرف کرد. پروین هم در حریم خاندان سلطنت از توجه ویژه شاه برخوردار بود و در مجالس بزم شاهانه مجلس‏آرایى مى‏کرد!(15)

عزت‏الدوله‏

عزت‏الدوله خواهر تنى ناصرالدین شاه بود که در دوازده سالگى به عقد ازدواج امیرکبیر در آمد. او از همسرش دو دختر آورد که یکى با مظفرالدین‏شاه و دیگرى با ظل‏السلطان پیمان زناشویى بست. پس از قتل امیر، شاه عزت‏الدوله را ناگزیر کرد به عقد کاظم‏خان، پسر صدر اعظم جدید (میرزاآقاخان نورى) در آید. با عزل وى، به دستور شاه این زن از همسرش طلاق گرفت و همسر شیرخان عین‏الملک، یحیى‏خان مشیرالدوله و میرزانصراللَّه‏خان منشى سپهسالار گشت.(16)

فرمانروایى زنان در عصر ناصرى‏

در عهد ناصرى زنان علاوه بر اینکه در امور سیاسى دخالت مى‏کردند و در عزل و نصب حکّام ولایات و برخى مقامات دربارى تأثیرگذار بودند، خود نیز حکمرانى کرده‏اند. «لیدى شل» همسر وزیر مختار انگلیس در اوایل سلطنت ناصرالدین شاه به جاى شوهرش در «اسک» (که حاکم‏نشین ناحیه کوهستانى لاریجان مازندران است) این گونه گزارش مى‏دهد:
در موقع اقامت ما در منطقه لاریجان به دلیل غیبت عباس‏قلى‏خان لاریجانى، زنش، زمام امور این ناحیه را به دست گرفت. در باره‏اش باید گفت: این زن در میان اهالى محل از شهرت بسیار خوبى برخوردار بود،
علاوه بر اینکه بر قلمرو شوهرش به عالى‏ترین وجه حکومت مى‏کرد، بانویى بسیار زیرک و مورد قبول و احترام اهالى محل به شمار مى‏آمد.
در طول اقامت‏مان در «اسک» چندین بار با او ملاقات کردم و در طى گفتگوهایى متوجه شدم زن‏هاى مازندرانى همانند اغلب زنان ایلاتى به خاطر نقش مؤثرى که در زندگى ایفا مى‏کنند، از توجه و تکریم فراوانى بهره‏مندند.
همسر اوّل عباسقلى‏خان که او را «خانم» مى‏نامیدند، با وجود اینکه در زندگى زن خوشبختى بود، دو موضوع وى را رنج مى‏داد:
یکى اینکه تا آن زمان سه سال بود که شوهرش را ندیده بود، زیرا وى مأموریت داشت در لشکر شیراز خدمت کند و او آرزویى جز این در ذهن خود پرورش نمى‏داد که به ملاقات همسرش نایل گردد.

دیگر اینکه شنیده بود شوهرش در این چند سال دو زن دیگر هم اختیار نموده است؛ ولى معلوم نبود چگونه خواهد توانست به این خواسته نایل شود و امور حکومتى لاریجان را بدون اجازه رها کند و به ملاقات شویش بشتابد. براى حل این قضیه تنها راهى که به نظرش رسید این بود که از من تقاضا کند در مراجعت به تهران، از خان بخواهد که «خانم» را براى دیدار به تهران دعوت نماید. من هم قبول کردم، بعدها در بازگشت به قلهک پیامى براى عباسقلى‏خان فرستادم و در آن تقاضاى «خانم» را مطرح کردم که البته جوابش مساعد بود. با این وجود «خانم» مصلحت ندید به این کار اقدام نماید و عقیده خود را عوض کرد، زیرا تصور مى‏نمود طرد دو تن از رقیبان (یعنى همسرانى که شوهرش اختیار کرده بود) ارزش آن را ندارد که حکومت «اسک و آمل» را رها کند و قدرت خود را همراه با کلید انبارهاى مملو از کالاهاى گوناگون، به دست یکى دیگر از همسران شوهرش که با او زندگى مى‏کرد، بسپارد.
لیدى شل در ادامه اضافه مى‏کند:
این بانوى فرمانرواى بخشى از شمال کشور ایران، به رغم انزوا و اقامت در شهرى دور افتاده، زنى دانا و داراى افکارى روشن بود که وظایف اداره امور شهر نیز به بصیرت او افزوده بود. اصولاً زنان ایلاتى و کُرد چنین کفایتى را دارند، که دلیلش به خاطر اهمیت نقش مهمى است که آنان کم و بیش در امور داخلى خانواده و مسائل قبیله‏اى بر عهده مى‏گیرند.
لیدى شل خاطرنشان مى‏کند:
«خانم» که خیلى علاقه‏مند به تمجید از قلمرو حکومتش بود، عقیده داشت این خطه کمى از بهشت ندارد و در کجاى دنیا مى‏توان منطقه‏اى شبیه مازندران یافت که در یک سویش دریایى به این زیبایى قرار داشته باشد و در آن انواع و اقسام ماهى‏ها را بتوان صید کرد و در طرف دیگرش کوهستانى این چنین سر به فلک کشیده بتوان مشاهده کرد که در تابستان مأمن ییلاقى باشد و جنگل‏هاى انبوه دامنه‏اش را در زمستان به عنوان قشلاق بتوان مورد استفاده قرار داد.(17)

پى‏نوشتها: -
1) مشارکت سیاسى زنان در ایران، ص‏101.
2) زن در دوره قاجار، ص‏220.
3) زن بر سریر قدرت، محمود طلوعى، ص‏14.
4) امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار، اکبر هاشمى رفسنجانى، ص‏180 و 304.
5) همان، ص‏305 - 304؛ میرزاتقى‏خان امیرکبیر، حسین مکّى، ص‏355 - 351؛ زنان نامدار تاریخ (مهد علیا)، فریبرز بختیارى اصل، ص‏45 - 43.
6) میراث‏خوار استعمار، دکتر مهدى بهار، ص‏487.
7) زن بر سریر قدرت، ص‏14؛ مشاهیر زنان ...، ص‏229 - 228.
8) ریاحین‏الشریعة، ج‏4، ص‏135.
9) مشارکت سیاسى زنان در ایران، ص‏108.
10) سفرنامه پولاک، ص‏294.
11) روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، ص‏209.
12) زن در دوره قاجار، ص‏220 - 218.
13) ریاحین‏الشریعه، ج‏3، ص‏458.
14) همان، ج‏3، ص‏418؛ زن در دوره قاجار، ص‏85.
15) از طاووس تا فرح، ص‏117 - 103.
16) مهد علیا مادر ناصرالدین شاه، ص‏94 - 93.
17) خاطرات لیدى شل، ص‏247 - 242.