مقابله بچهها
شکى نیست خانواده شرایط همانندسازى سالم را براى کودک فراهم مىآورد و شکى نیست معمولاً اولین تجربه مهم کودک در این ارتباط با مادر است. هر چند با گذشت زمان بچهها با افراد دیگر خانواده مرتبط شده، روابط عاطفى و اجتماعىشان را گسترش مىدهند. در این زمان ساختمان اولیه شخصیت بچهها ساخته شده و جهانبینى و نگرش آنان نسبت به زندگى و دیگران به میزان زیادى مشخص مىشود. در خانوادههاى سنتى، چون محدوده ارتباطى وسیعتر و تنوع همانندسازى بچهها بیشتر است، اگر آنان حتى نتوانند با پدر و مادر خود ارتباط برقرار کنند، غالباً با دیگر اعضاى خانواده ارتباط برقرار کرده و عمده نیازهاى خود را از طریق آنان برآورده مىکنند. لکن در شهرهاى بزرگ و کلانشهرها که والدین بار سنگین زندگى را بر دوش دارند، بچهها از داشتن روابط عاطفى عالى و متنوع غالباً محرومند که این موضوع زمینهساز احساس ناامنى در آنها خواهد شد. این موضوع از آنجا حایز اهمیت است که شرایط اجتماعى افراد اگر مثبت باشد، خصوصیات مثبت در آنها تقویت مىشود و چنانچه شرایط اجتماعى منفى باشد، صفات و واکنشهاى منفى افراد را برمىانگیزاند.
بد نیست به این نکته توجه داشته باشیم مدرسه نیز همانند خانه اگر فضا و محیط مناسبى نداشته و زمینهساز رشد بچهها را فراهم ننماید (چه به دلیل کمّى یا به دلایل کیفى) بر افکار بچهها اثر منفى داشته و احساس حقارت و ناایمنى را در آنها تشدید مىنماید. اگر کودکى به علل مختلف و به طور مداوم و پیوسته مورد عدم توجه و مراقبت والدین یا اولیاى مدرسه قرار گیرد، یا در کوچه و خیابان یا مدرسه مورد اذیت و آزار، تحقیر و تهدید قرار گیرد، طولى نخواهد کشید دچار احساس اضطراب و ناایمنى شده یا اینکه درونگرا و منزوى مىشود. لازم به ذکر است تأثیرى که احساس ناامنى بر شخصیت افراد متظاهر مىسازد، ایجاد حالت تنش و برانگیختگى و عدم تعادل است. برخى از نشانههاى این احساس عبارتند از:
1- احساس طرد شدن و احساس عدم علاقه دیگران به خود؛ 2- احساس تنهایى؛ 3- دانستن دنیا به عنوان مکانى تاریک، خصمانه و خطرناک؛ 4- بدبینى به دیگران و برشمردن آنان به عنوان افرادى شیطانى و خودخواه؛ 5- احساس فشار، کشمکش درونى همراه با خستگى و بىحوصلگى، ناراحتى، کابوس و بىارادگى؛ 6- میل شدید براى دستیابى به امنیت به صورت یک هدف.
در برخى موارد بچهها این احساس ناخوشایند ناامنى را با پرخاشگرى جبران مىکنند. عدم توجه والدین و اولیاى مدرسه به بچهها و پرورش نادرست باعث مىشود که بسیارى از آنان بزهکار، دزد، قاتل، منحرف، بیمار روانى یا معتاد بار بیایند. لطمات شدید و جبرانناپذیرى که به شخصیت این گونه افراد در دوران کودکى وارد آمده، آنها را حقیر و ناایمن کرده، نتیجتاً آنها مىخواهند با ناسازگارى به مقابله دنیاى ناامن و نامهربان بپردازند. احساسى که از کودکى در آنها ریشه دوانیده و مهمترین دلیلش عدم توجه والدین و اولیاى مدرسه به بچههاى بىگناه بوده است.