چشم‏اندازى بر برخى تربیت‏هاى دینى از سوى رسول اعظم(ص)

مریم معین‏الاسلام‏

مقدمه‏

تربیت دینى از جمله دغدغه‏هاى والدین دیندار به عنوان متولیان اصلى تربیت است. در سده حاضر، والدین براى تربیت دینى فرزندان خود با چالش‏هایى جدى روبه‏رو مى‏باشند، به طور مثال یکى از مهم‏ترین راهبردهاى تربیت دینى در گذشته، کنترل و دور نگه داشتن کودکان از محیطهاى نامطلوب بود، اما در قرن حاضر، ارتباطات تمامى مرزها را در هم نوردیده، کنترل را از دست متولیان تربیتى خارج کرده، امکان محدود ساختن کودکان را از والدین سلب نموده است.
اما به رغم تمامى این چالش‏ها ما برخوردار از نظام تربیتى هستیم که از آبشخور مبانى غنى و نابى سرچشمه مى‏گیرد که در هر عصر و زمانى پاسخگوى نیازهاى آن زمان خواهد بود. براساس گزارش هفته‏نامه «Life» - از پرتیراژترین هفته‏نامه امریکایى - رسول گرامى اسلام(ص) رتبه اول را در ایجاد دگرگونى و رساندن جامعه به تمدن در طول تاریخ دارند. این فرایند نشان مى‏دهد که برنامه‏هاى اسلام، تحول‏آفرین و حیات‏بخش است و در هر برهه‏اى از زمان مى‏تواند راهگشا باشد، به شرط آنکه رویکردى جدى و فرانگر به مسائل دینى داشته باشیم.
در امر تربیت دینى اگر والدین از آغاز به تمامى رهنمودهاى پیامبر اعظم(ص) عمل کنند، به توفیقات زیادى در تربیت یک نسل پاک، سالم و پویا دست خواهند یافت.
در این نوشتار سعى بر این است که با بهره‏گیرى از آموزه‏هاى تربیتى رسول گرامى اسلام در سال پیامبر اعظم(ص) به برخى از مسائل تربیت دینى توجه کنیم. به امید آنکه توانسته باشیم در حد توان خود، توشه‏اى از دریاى معارف نبوى را برگرفته باشیم.

تربیت دینى‏

امروزه در نوشته‏هاى غربى در باب تربیت دینى (Education -Reliyious ) بحث «القا و تلقین» (Indoctrination) را تداعى مى‏کنند و هر جا از «تحمیل و القاى ارزش» سخن به میان مى‏آید، ذهن خواننده را به بحث «تربیت دینى و اخلاقى» سوق مى‏دهند؛ گویا فرض این است که تربیت دینى به جز از طریق القاى کورکورانه میسور نیست و از آنجا که این القا ناعادلانه و غیر صحیح است، باید تربیت دینى را متوقف کرد! تربیت دینى جزء آن دسته از مفاهیمى است که به ظاهر بسیار روشن و بى‏نیاز از تحلیل و تفسیر مى‏نماید، ولى به همان اندازه از ابهام برخوردار است و بررسى دقیق و جامعى را مى‏طلبد.
در تعریف تربیت دینى مى‏توان گفت: «تربیت دینى به معنى فراگیر این است که کودک یا نوجوان به گونه‏اى آموزش ببیند و تربیت شود که کمال شخصیت او با اهداف دینىِ مطرح شده در قرآن و روایات همگونى داشته باشد و نهایتاً بتوان او را مسلمان واقعى دانست.»
در این اصطلاح، تربیت دینى محدود به مسائل اعتقادى، معنوى یا اخلاقى نمى‏شود، بلکه رفتار و اندیشه آدمى را در سایر ابعاد فرهنگى، سیاسى، اعتقادى، اجتماعى، عاطفى و هیجانى در بر مى‏گیرد و تمام شخصیت انسان را پوشش مى‏دهند.
اما تربیت دینى به معنى خاص، به تربیت ایمانى و معنوى تعریف مى‏شود، و سایر ابعاد تربیتى از این بحث خارج مى‏شود که به آن «تربیت ایمانى» هم مى‏گویند، به این که اوضاعى براى تربیت‏شونده فراهم آید، تا ایمان او تقویت شود و جایگاه خود را در کل مجموعه هستى باز یابد، به صورتى که نگرش او نسبت به جهان اطراف و آفریننده (براساس آنچه که خود مى‏یابد و فطرت او اقتضا مى‏کند) رشد کند و آنچه را لازمه پیمودن این مسیر است فرا گیرد.
با توجه به آنچه گذشت، تربیت دینى را مى‏توان «شکوفا کردن فطرت توحیدى انسان و نمود آن در کارکرد عبادى» تعریف کرد.(1)

اصول تربیت دینى‏

منظور از اصل در این موضوع، به دست آوردن قواعد کلى است که در تربیت دینى باید از آن بهره جست تا برایند و ثمره تربیت، انسان دیندار باشد. باید توجه داشت که پیدا کردن این اصول و قواعد، از ضرورت‏ها است. بر این اساس هنگامى که از اصول حاکم بر نظام تربیت دینى سخن مى‏گوییم، منظور قواعدى است که به منزله راهنماى عمل براى مربیان جهت رسیدن به مقاصد تربیتى مى‏باشد.
به بیان دیگر اصول تربیت دینى، مجموعه قواعدى خواهد بود که از مبانى تعلیم و تربیت گرفته شده، به عنوان نقشه و راهنماى عملى در اختیار متولیان تربیتى قرار مى‏گیرد. مربى با در دست داشتن آن مى‏تواند در رویارویى با اوضاع و با توجه به نیازهاى روز، به ابداع و آفرینش روش‏هاى تربیتى متناسب با اوضاع فعلى اقدام نماید.

اصل اوّل: تدریج‏

یکى از مهم‏ترین اصول در تربیت دینى، اصل تدریج است. در جهان هستى هر پدیده و رویداد داراى ضابطه و قانونى است. هر چیزى ظرفیت و اندازه‏اى خاص دارد. پرورش ابعاد روحانى انسان هم از ضابطه و قانون تدریج و تکامل پیروى مى‏کند. سنت تدریج در حوزه تربیت دینى یک اصل است. پرورش دینى باید با برنامه‏ریزى زمانبندى شده متوازن، همراه با تربیت بدن و به پیروى از عقل، مبتنى بر شناخت نیازها، علایق و قابلیت‏ها انجام گیرد.
آموزه‏هاى پیامبر اکرم(ص) در تربیت دینى این اصل را خاطرنشان مى‏سازد که پرورش باید در چرخه‏ها و دوره‏هاى رشد: - «رشد بدنى، ذهنى و عقلى» - و براساس یک سیر منظم صورت گیرد.
بر این اساس، پیامبر(ص) دوره‏هاى تربیتى را به سه دوره: سیادت، اطاعت و وزارت تقسیم مى‏کند و براى هر کدام با توجه به نیازهاى آن دوره دستور عمل‏هاى خاص بیان مى‏کند.
عدم توجه به اصل تدریج، مربیان را با مشکلات زیادى روبه‏رو مى‏گرداند؛ زیرا اگر کودک به یکباره بدون آمادگى تدریجى، در همان روز مقرر که مکلف مى‏گردد، با انبوهى از تکالیف روبه‏رو شود و خود را ملزم به رعایت همه آنها بداند، قطعاً شانه خالى مى‏کند و از عهده این همه وظیفه و مهم برنمى‏آید. اگر هم بپذیرد، تکلیف (که یک شرافت ارزشمند مى‏باشد) براى او خاطره‏اى شیرین و به یادماندنى نخواهد بود. مثل اینکه شخصى را بدون هیچ آمادگى به درون حوض آب سرد پرتاب و دچار شوک کنیم، در حالى که اگر آرام آرام بدن خود را داخل آب مى‏کرد، براى او هیچ مشکلى پیش نمى‏آمد.
کودکى که هیچ انسى با نماز نداشته، یک دفعه مکلف مى‏شود که شبانه‏روز هفده رکعت نماز بخواند و یا دختر خانمى که هیچ گونه پایبندى، گرچه اندک به پوشش نداشته، الان مجبور مى‏گردد حجاب را به طور کامل رعایت کند نماید! طبیعى است که دچار وحشت مى‏شود.
در بیان اهمیت اصل تدریج، ذکر روایتى از حضرت مناسب است. ایشان مى‏فرمایند:
والدین وظیفه دارند براى تربیت دینى فرزند، در سه سالگى کلمه توحید «لا اله الا اللَّه» را به طفل بیاموزند و در چهار سالگى «محمد رسول اللَّه» را به او یاد بدهند و در پنج سالگى رویش را به قبله کنند و به او بگویند که سر به سجده گزارد. در شش سالگى کامل رکوع و سجده صحیح را به او بیاموزند و در هفت سالگى به طفل بگویند دست و صورت را بشوى و نماز بگزار!(2)
در روایتى دیگر آمده است: «کودکان خود را در هفت سالگى وادار کنید نماز بگزارند»(3)

دوم: اصل احترام‏

انسان‏ها از نظر روانى، به احترام نیاز دارند و غالباً به افراد و پدیده‏هایى توجه مى‏کنند که نیاز آنها را تأمین نماید، بدین جهت یکى از اصول اساسى در تربیت دینى، توجه به «اصل احترام» است.
بدون احترام و گرامیداشت شخصیت کودک، توفیق چندانى در تربیت دینى نخواهد بود. به خاطر اهمیت این اصل، رسول اعظم(ص) به عنوان والاترین الگوى تربیتى و بزرگ‏ترین مربى انسان‏ها، اهتمام خاصى نسبت به گرامیداشت و احترام به کودکان داشتند. در برخورد با امام حسن و امام حسین علیهماالسلام توجه به این اصل را در سیره تربیتى حضرت رسول(ص) به خوبى مى‏بینیم. نقل مى‏کنند:
رسول اکرم نشسته بودند، حسن و حسین علیهماالسلام وارد شدند، حضرت به احترام آنها از جاى برخاست و به انتظار ایستاد. کودکان آرام مى‏آمدند، لحظاتى طول کشید، از این‏رو رسول اکرم(ص) خود به طرف کودکان پیش رفتند و از آنان استقبال کردند، بغل باز کردند و هر دو را در آغوش گرفتند.(4)
رسول اکرم(ص) براى امام حسن و امام حسین احترام ویژه‏اى قائل بودند و با عنایت خاص برخورد مى‏کردند، مَنِش و روش برخورد ایشان با کودکان دیگر نیز نشان از احترام به آنان داشت. سیره‏نویسان گزارش داده‏اند: هر وقت که رسول اکرم(ص) از سفرى برمى‏گشت، در راه با کودکان برخورد مى‏کرد و به احترام آنها مى‏ایستاد، سپس امر مى‏فرمود که کودکان را از زمین بلند کرده و به حضرت دهند. رسول(ص) بعضى را در بغل مى‏گرفتند و به اصحاب امر مى‏فرمود کودکان را بغل بگیرید. اطفال از این برخورد محبت‏آمیز، بى‏اندازه خوشحال مى‏شدند و این خاطرات شیرین را هرگز فراموش نمى‏کردند.(5) همین شیوه و روش را پیامبر(ص) به والدین توصیه مى‏کرد و مى‏فرمود:
«به فرزندان خود احترام بگذارید و با آداب و روش پسندیده با آنها برخورد کنید.»
احترام به کودکان در سیره رسول اعظم(ص) اهمیت داشت و گاهى اتفاق مى‏افتاد حضرت جهت رعایت حال کودکان، نماز خود را به سرعت پایان مى‏داد. امام صادق(ع) نقل مى‏کند که رسول اکرم(ص) نماز ظهر را با مردم به جماعت گزارد و دو رکعت آخر را به سرعت و با حذف مستحبات خواند. پس از نماز مردم گفتند: یا رسول اللَّه! آیا در نماز پیشامدى شد، حضرت فرمود: مگر صداى گریه کودک را نشنیدید؟(6)

سوم: اصل اعتدال‏

یکى دیگر از اصول تربیت اسلامى اصل اعتدال است. با توجه به ظرفیت‏هاى مختلف انسان‏ها، این اصل در تربیت دینى ضرورت جدى پیدا مى‏کند.
اعتدال است که انسان را به صراط مستقیم هدایت مى‏کند. سیره رسول اعظم(ص) در دعوت مردم به دین و دیندارى، براساس اعتدال و میانه‏روى بود. امیر مؤمنان(ع) فرمود: «سیره حضرت در زندگى اعتدال بود» و به صورت مؤکد امت را به اعتدال دعوت مى‏فرمود:
«من و پرهیزکاران امتم از تن دادن به کارهاى تحمیلى (که آمیخته به رفتار ساختگى و مایه ناراحتى و مشقت است) منزه و پیراسته هستیم.»(7)
مربى خردورز با بهره‏گیرى از شیوه‏هاى خردمندانه، توجه به اصل اعتدال را در تربیت دینى همیشه مورد توجه قرار مى‏دهد. عدم توجه به این اصل مهم و اساسى، همچون آفتى است بر سرزمین وجود تربیت‏شونده که ریشه دین و دیندارى و ایمان فطرى او را مى‏خشکاند. برون‏رفت از مسیر اعتدال در تربیت دینى بسیار آسیب‏زا است، از این‏رو در نظام تربیتى اسلام، توجه به اصل اعتدال همیشه مورد نظر بزرگان دینى قرار داشته، رمز موفقیت رسول اعظم(ص) در دعوت فراگیر و گسترده مردم، توجه به این اصل بوده است.

عوامل مؤثر در تربیت دینى‏

در این بخش به اختصار در باره عوامل مهمى که در تربیت دینى انسان به صورت مستقیم یا غیر مستقیم مؤثر است، صحبت مى‏کنیم.

1. خانواده‏

مهم‏ترین عامل در تربیت دینى، خانواده است. در خانواده، ساختار و چارچوب دینى فرزندان شکل مى‏گیرد. روایت معروف پیامبر اکرم(ص) بیانگر نقش خانواده در شکل‏دهى به شخصیت دینى فرزندان دارد:
«همه فرزندان براساس فطرت پاک الهى متولد مى‏شوند و تربیت خانواده است که فرزند را یهودى یا نصرانى مى‏گرداند.»
هر چه خانواده نسبت به مسائل دینى مقیدتر باشند، محصول و برایند تربیتى آنان هم از پاى‏بندى بیشترى برخوردار مى‏باشند. ارزش‏هاى دینى از طریق خانواده به فرزندان منتقل مى‏شود. مهاجمان فرهنگى در ارزیابى‏هاى خود به این نتیجه رسیده‏اند که اگر قرار است جامعه را از نظر فرهنگى استحاله و دگرگون کنند، باید خانواده را به نابودى بکشانند. «الوین تافلر» در کتاب «موج سوم» مى‏گوید: «براى گسترش فرهنگ غرب باید احساس گناه در مقابل کارهاى ناپسند را در بین نوجوانان از بین برد و براى موفقیت در این مسئله باید خانواده‏ها را به نابودى کشاند.»
والدین از زمان انتخاب همسر، اولین گام را براى تربیت دینى فرزندان برمى‏دارند، چرا که پدر و مادر اولین عاملان تربیتى کودک هستند. والدین از زمان انتخاب همسر، اقدام به پایه‏ریزى شخصیت دینى و مذهبى فرزندان‏شان مى‏کنند. اگر به حلال و حرام الهى پاى‏بند و افراد دیندارى باشند، مى‏توانند فرزندان صالح و شایسته را تربیت کنند. رسول اکرم(ص) به این مهم اشاره دارند و مى‏فرماید:
«ببینید نطفه خود را در چه محلى مستقر مى‏کنید (و از قانون وراثت غافل مباشید! توجه کنید زمینه پاکى باشد تا فرزندان شما وارث صفات ناپسند نباشند).»(8)
طبق روایات متعددى که در این زمینه وارد شده است، فرزندان شریف را باید در خاندان ریشه‏دار جستجو کرد. وراثت یکى از عوامل مهم تربیتى است که در دین هم مورد توجه قرار گرفته و بدان سفارش شده است. با خاندانى پیوند زناشویى ببندید که با فضیلت و داراى ریشه و اصیل باشند. رسول گرامى اسلام(ص) در باره انتخاب همسر فرمود:
«بپرهیز از «خضراء الدمن»! عرض شد: خضراء الدمن چیست؟ فرمود: زن زیبایى که از خاندان بد و پلید به وجود آمده است.»(9)
نتایج تحقیقات بیان مى‏دارد والدینى که از زمان انتخاب همسر توجه به تربیت دینى فرزندان خود داشته و سعى کرده‏اند همسرى را برگزینند که در آینده بتواند مربى خوب در تربیت دینى باشد و در همسرگزینى توجه به ملاک‏ها و معیارهاى دینى داشته‏اند، نیز در مرحله انعقاد نطفه، دوران باردارى، دوران شیردهى و بقیه مراحل دیگر سعى کرده‏اند فرزندان خود را براساس آموزه‏هاى دینى تربیت کنند، محصول و بازدهى تربیتى اینها مصون از هر گونه آسیب در جامعه مى‏باشند و کمترین تأثیرپذیرى را از محیط اطراف دارند و کمتر مورد تهاجم فرهنگى قرار مى‏گیرند.
توجه والدین آنها به امر تربیت دینى و اهتمام آنها در عمل به دستورهاى تربیتى از آغاز تا انتها موجب ثبات و پایدارى در دیندارى گردیده، نه تنها تحت تأثیر تهاجمات فرهنگى قرار نمى‏گیرند، بلکه در جامعه نقش رهبرى دینى را پایدار و ابقا مى‏کنند و سعى مى‏نمایند که دیگران را هم از آسیب‏هاى فرهنگى حفظ نمایند.
آن قدر عامل ریشه خانوادگى ارزش دارد که در عهدنامه امیر مؤمنان(ع) به مالک اشتر تصریح شده، به فرماندار مصر دستور مى‏دهد: لازم است در حوزه ادارى، همبستگى و پیوست تو با مردم مؤدب و بافضیلت باشد؛ مردمى که در خاندان‏هاى شریف به وجود آمده، با حُسن سابقه و نیکنامى زندگى کرده‏اند؛ کسانى که داراى رشادت، شجاعت، علم و سخاوت باشند. چنین مردمى کانون گرم و شاخه شجره نیکى و فضیلت هستند.
در باره انتخاب کارمند ادارى مى‏فرماید: مردان باتجربه و پاکدامنى که از خانواده شریف‏اند، انتخاب کن، زیرا اخلاقى کریم‏تر و روشى پسندیده‏تر دارند.(10)
از مجموع مقدماتى که مطرح شد، این نتیجه به دست مى‏آید که صفات ظاهرى و معنوى پدر و مادر و نیاکان و دهها عامل گوناگون وراثت مى‏تواند در شخصیت فرزندان تأثیر مفید یا زیانبار داشته باشد. اگر همه آن عوامل خوب و پسندیده باشد، فرزند در شکم مادر خوشبخت و سعادتمند است اما اگر همه عوامل بد و پلید باشد، فرزند در شکم مادر شقى و بدبخت است.(11) بدین جهت پیامبر(ص) مى‏فرماید:
«بدبخت کسى است که در زهدان مادر گرفتار شقاوت شود و خوشبخت کسى است که در شکم مادر سعادتمند باشد.»(12)

2. محیط

از جمله عوامل تأثیرگذار در تربیت انسان، عوامل محیطى (اعم از انسانى و غیر انسانى) است. بهترین عامل انسانى خانواده است که بحث آن گذشت. عوامل غیر انسانى چون وسایل ارتباط جمعى، مجلات، روزنامه‏ها و حتى محیط جغرافیایى در ساختار روحى و روانى انسان تأثیر شگرفى دارد. پیامبر اعظم(ص) در این باره مى‏فرماید:
«آدمى تحت تأثیر رفیق است و از سیره و روش او پیروى مى‏کند. هر یک از شما باید در انتخاب دوست دقت کند و ببیند با چه کسى طرح رفاقت و دوستى مى‏ریزد.»(13)
علاوه بر دوستان، عنصر قدرتمند دیگرى مثل گروههاى اجتماعى در عصر حاضر، از جمله عوامل بسیار مهم و فراگیر تأثیرگذار در تربیت انسان است.
عضویت در گروههاى اجتماعى با توجه به اهداف و فعالیت‏هاى آنها مى‏تواند در سرنوشت انسان مؤثر باشد. میزان پاى‏بندى به ارزش‏ها توسط گروههایى که آدمى در آنها عضویت دارد، در میزان دیندارى فرد مى‏تواند تأثیر ایجاد نماید. از این‏رو براى تربیت دینى فرزندان به این عوامل انسانى مهم تربیتى باید توجه گردد، چرا که انسان در حد غیر قابل تصورى تحت تأثیر دوستان و محیط پیرامون خود مى‏باشد.
از جمله عوامل غیر انسانى مؤثر در تربیت دینى کودکان، وسایل ارتباطى است، به ویژه در جامعه کنونى که وسایل ارتباطى چون تلویزیون، به عنوان عضو اصلى خانه قلمداد مى‏گردد و بیشترین وقت افراد صرف این وسیله مى‏شود.
اطلاعاتى را که کودکان از طریق وسایل ارتباط جمعى به دست مى‏آورند، در اعتقادات، شخصیت، ارزش‏ها و باورهاى آنان تأثیرگذار است. نکته قابل توجه در باره تلویزیون، کامپیوتر و ابزار الکترونیکى دیگر این است که ارتباط با آنها غالباً یک‏سویه است و به کودکان اجازه ارزیابى و تفکر انتقادى نمى‏دهد. از این‏رو خیلى سریع اعتقادات فرد تحت تأثیر قرار مى‏گیرد. به قول «پستمن» (1969) وقتى تلویزیون یا رادیو را روشن مى‏کنید، ارتباط یک‏طرفه‏اى را برقرار مى‏کند که اطلاعات را به مغز شما سرازیر مى‏کند، بدون آنکه منتظر پاسخ یا واکنش شما باشد، از این‏رو لازم است پدر و مادر براى حفظ بنیان‏هاى اعتقادى فرزندان خود، تفکر انتقادى در مورد رسانه‏هاى جمعى و ارزیابى نقادانه را به کودکان و نوجوانان یاد بدهند، تا با نگاه موشکافانه از میزان تأثیرپذیرى آنان کاسته شود.(14)
از جمله عوامل دیگرى که انسان را تحت تأثیر قرار مى‏دهد، محیط جغرافیایى و آموزه‏هاى برخاسته از آن است. از این‏رو در آموزه‏هاى دینى ما به اثرات محیط جغرافیایى در اخلاق انسان توجه شده است، و به همین دلیل آموزه‏هاى دین، توجه آدمى را به برخى ویژگى‏هاى جغرافیایى و فرهنگىِ محل زندگى جلب کرده است.

مراحل تربیت دینى‏

افراد در زندگى خود از دورانى به دوران دیگر مى‏رسند: نوزاد به کودکى، کودک به نوجوانى، نوجوان به بلوغ و کمال جسمى پا مى‏گذارد. هر دوره‏اى داراى ویژگى‏هایى مى‏باشد، که برنامه‏هاى تربیت در هر دوره‏اى با توجه به نیازها و مقدمات آن دوره مشخص مى‏شود. رسول گرامى(ص) دوران زندگى فرزند را به سه مرحله تقسیم مى‏کند:
مرحله اوّل را از بدو تولد تا هفت سالگى؛
مرحله دوم را از هفت تا چهارده سالگى؛
مرحله سوم از چهارده تا 21 سالگى. از شروع تولد تا 21 سالگى مهم‏ترین مرحله رشد و نمو انسان است و هر گونه برنامه و تدبیر تربیتى باید در این دوره صورت پذیرد. پیامبر(ص) مى‏فرماید:
«فرزند در هفت سال اول سید و آقاست؛ در هفت سال دوم بنده و فرمانبردار است و در هفت سال سوم مسئول و طرف شور است.»(15)
در این بخش سه مرحله اساسى تربیت را بررسى مى‏کنیم.

1. مرحله سیادت‏

این مرحله داراى چند ویژگى است که به برخى اشاره مى‏گردد:

أ) میل شدید به بازى‏

از جمله گرایش‏هایى که در کودک وجود دارد و باید به آن توجه و پاسخ مناسب داده شود، میل به بازى است. اولین توصیه تربیتى که رسول اکرم در این مرحله از زندگى کودک دارند، این است که: او را در هفت سال اول رها کنید. زیرا کودک در این دوره باید بازى کند.
نکته قابل توجه در توصیه پیامبر(ص)، استفاده از واژه «دَعْ» به معناى رها کردن کودک است. در جاى دیگر مى‏فرماید: «وامْهِلْ صبیک حتى یأتى له سِتّ؛(16) کودک را رها کرده و آزاد گذار تا به شش سالگى وارد شود.» اهتمام پیامبر(ص) به بازى کودکان نشانه اهمیت این فرایند است.
پیامبر(ص) از کنار کودکان عبور کرد. آنها مشغول خاکبازى بودند، بعضى از اصحاب آنان را از بازى نهى کردند، پیامبر فرمود:
«بگذارید بازى کنند. خاک بهار کودکان است.»(17)
بازى از ضروریات زندگى کودک است و تصور اینکه وقت بچه بیهوده مى‏گذرد، تصورى باطل است.
بازى در این دوره موجب رشد جسمى، ذهنى و روانى کودک گردیده، تمایلات و نیازهاى عاطفى از این طریق تعدیل و برطرف مى‏شود. بازى براى کودک مثل نفس کشیدن ضرورت دارد. نباید از شیطنت‏ها و بازى‏هاى کودکانه جلوگیرى شود. رسول گرامى اسلام(ص) وجود نشاط و فعالیت و جنب و جوش زیاد در کودکى را نمایانگر فزونى عقل و اندیشه در بزرگسالى دانسته و مى‏فرماید:
«شیطنت و لجاجت و ستیزه‏جویى کودک در خردسالى، نمایانگر فزونى عقل و اندیشه او در بزرگسالى است.»(18)
همچنین مى‏فرماید:
«یستحبُّ عرامَةُ الغلام فى صغره لیکون حلیماً فى کبره ثم قال: لا ینبغى إلا أنْ یکون هکذا؛(19) چه خوب است که فرزند انسان در خردسالى، بازیگوش و پرتلاطم باشد، تا از حالت طغیان‏آمیز او، شخصیتى در بزرگسالى، بردبار و خویشتن‏دار و پایدار ساخته شود ... سزاوار است که خردسال چنین باشد.»
مرحوم مجلسى در ذیل حدیث «عرامه» را به بداخلاقى و شیطنت و شدت علاقه طفل خردسال به بازى و فرار از مدرسه تفسیر کرده، اضافه مى‏کند وجود این حالت در کودکان نشانه عقل و استقامت آنها به هنگام بزرگسالى است، ولى اگر کودک مطیع، بدون جنب و جوش، ساکت و آرام باشد، در بزرگسالى از هوش استنباطى لازم برخوردار نمى‏باشد و این نکته به تجربه رسیده است.(20)

ب) فرماندهى و اداره دیگران‏

صفت دیگرى که پیامبر براى این دوره بیان مى‏فرماید، ویژگى بزرگى و فرماندهى است. حضرت لقب «سید» را در این دوره به کودک مى‏دهد.
بدیهى است که لازمه سیادت و بزرگ‏منشى در خردسالى، فرماندهى و ریاست است. بزرگ‏ترها باید خواسته خردسالان را پذیرفته، نسبت به آنان فرمانبردار باشند.(21)
سیر بازى کردن و حکمرانى و امیر خانه بودن در این دوره موجب شکل‏گیرى بنیان شخصیتى کودک مى‏گردد، از این‏رو هر گونه برخورد تحکم‏آمیز، آموزش‏هاى رسمى و اجبارى و جلوگیرى از تحرک و بازى و امر و نهى، به شخصیت کودک اختلال جدى به هنگام بزرگسالى وارد مى‏نماید.
با توجه به ویژگى‏هاى این دوره، نکته قابل توجه براى تربیت دینى کودکان این است که براى شکل‏گیرى شخصیت دینى کودکان، از هر گونه اجبار بچه‏ها براى انجام واجبات و امر و نهى‏هاى دینى یا وادار کردن آنان به صورت اجبارى به حفظ قرآن، خوددارى گردد. آموزش‏هاى رسمى دینى موجب اختلال جدى در فرآیند تربیت دینى کودک مى‏شود. همان طور که پیامبر(ص) فرمود کودک در این دوره باید آزاد و رها از هر گونه قیود و امر و نهى باشد، تا در آینده با بردبارى و استوارى و عقلانیت بسیار بتواند به تکالیف و وظایف دینى خود عمل کند. همان طور که به نقل از روایت ذکر شد، دستورهاى دینى و اهتمام به تربیت دینى در همان حدى که وارد شده بود، یعنى آموزش «لا اله الا اللَّه» و «محمد رسول اللَّه» گفتن. در همین حد بسیار اندک، متناسب با وضع بدنى، روانى و فکرى کودک است. تحقیقات مى‏گوید: بسیارى از وازدگى‏هاى نوجوانان نسبت به مسائل دینى، به سبب عدم توجه اصولى و کارشناسانه اولیا نسبت به این مهم مى‏باشد. فشار آوردن بیش از حد و خارج از توان کودک و تحمیل‏هاى نابجا در نوجوانان، آسیب‏هاى جدى در حوزه دیندارى کودکان وارد مى‏نماید.

2. مرحله اطاعت‏

پیامبر اعظم(ص) دومین دوره و مرحله زندگى کودک را که از هفت تا چهارده سالگى است، «دوره اطاعت» مى‏نامند.
در این دوره تغییرات قابل ملاحظه‏اى در رشد و روان کودک پدید مى‏آید:
جسمش قوى مى‏شود و درکش رشد مى‏کند. قدرت تشخیص خوب از بد را مى‏یابد، ولى از نظر عقلى رشد لازم را نکرده است و مى‏باید به طور کامل تحت کنترل و نظارت و اداره پدر و مادر باشد. با توجه به آنچه گذشت، این دوره ویژگى‏هایى دارد:

أ) ادب‏پذیرى:

ادب‏پذیرى و اطاعت، از جمله ویژگى‏هاى این دوره است. با توجه به این ویژگى، این دوره زمان آغاز تربیت رسمى کودکان است. از این‏رو حضرت مى‏فرماید «هفت سال بعد ادب آموخته شود»(22) چرا که از نظر جسمى و فکرى و عاطفى رشد لازم را جهت ادب‏پذیرى پیدا کرده است و مى‏تواند خوب و بد را تشخیص دهد. اطاعت‏پذیرى و قدرت تشخیص، از ابزار لازم تربیت مى‏باشد، که در این دوره هر دو ابزار را فرزند دارا مى‏باشد.

ب) آموزش‏پذیرى:

دومین ویژگى کودک در این دوره، آمادگى‏اش براى فراگیرى و آموزش است و این دوره آغاز تعلیم و آموزش رسمى کودک است. از این‏رو پیامبر اعظم(ص) مى‏فرماید:
«در هفت سال بعد به او کتاب خدا و حلال و حرام را آموزش دهند.»(23)
متأسفانه غفلت والدین از این مهم در دوره آخرالزمان، پدیده‏اى است که پیامبر در 1400 سال پیش طبق نقل هشدار داده و فرمود:
«واى به حال فرزندان آخرالزمان که پدران آنان هیچ گونه اقدام مؤثرى براى آموزش واجبات دینى به آنها ندارند.»
پدر و مادرى که اقدام به آموزش و ادب‏آموزى فرزندشان کنند، مشمول دعاى رسول خدا(ص) مى‏باشند که فرمود:
«رحمت خدا بر پدر و مادرى که در راه نیکى و نیکوکارى به فرزند خود کمک و به او احسان کنند.»(24)

3. مرحله وزارت‏

سومین مرحله از دوران زندگى انسان را حضرت رسول اعظم(ص) دوره وزارت نام مى‏نهند که هشت سال سوم زندگى فرد مى‏باشد، یعنى از چهارده تا بیست و یک سالگى که به آن دوره بلوغ هم مى‏گویند. بیشتر لغت‏شناسان، واژه «بلوغ» را به معنى «ادراک و رسیدن» معنى کرده‏اند. بلوغ مرحله حساسى است که در آن پاره‏اى تغییرات جسمى همراه با رشد عقلى و فکرى صورت مى‏گیرد. دوره بلوغ، دوره ناشناخته و اسرارآمیزى است. تحولات جسمانى، عاطفى و عقلانى در این دوره به حدى زیاد است که برخى روانشناسان آن را دوره طوفان، زلزله و بحران نامگذارى کرده‏اند. این دوره مثل دوره‏هاى دیگر از ویژگى‏هایى برخوردار است:

أ) رشد جَهشى احساسات:

ویژگى اول این دوره، رشد عواطف و احساسات به صورت سریع و جهشى است.
از جمله احساساتى که سریع شکفته مى‏شود، احساسات مذهبى است. تمایلات ایمانى در او ایجاد مى‏شود و به صورت فطرى گرایش به مذهب پیدا مى‏کند.

ب) گرایش به درستکارى:

ویژگى دیگر نوجوانان در این مرحله، تمایل فطرى و درونى به پاکى و فضیلت و عدل و انصاف و اَداى امانت و وفاى به عهد و راستى و درستى است. از این‏رو از هر گونه نادرستى و بداخلاقى دیگران رنج مى‏برند. تمایل فطرى به ایمان و اخلاق در این دوره، از بهترین و بزرگ‏ترین پایگاههاى تربیتى نسل جوان است.
مربیان باید از این تمایل فطرى و کشش روحانى استفاده کنند.

پ) شایستگى مشورت‏

ویژگى سوم این دوره براساس رهنمودهاى رسول اکرم(ص)، رسیدن به مقام وزارت و مشاورت است و لازمه آن همراهى با اوست. از این‏رو حضرت مى‏فرماید:
«پس او را در همه امور همراه خود قرار ده».
پیامبر(ص)، هم خود رفتارى بسیار نیکو و پسندیده با جوانان داشتند و هم دیگران را سفارش به رفتار نیکو با جوانان مى‏کرد و مى‏فرمود:
«به شما در باره جوانان به نیکى سفارش مى‏کنم که آنها دلى نازک‏تر و قلبى فضیلت‏پذیرتر دارند ... جوانان دعوت مرا پذیرفتند و به این پیمان عمل کردند، ولى دیگران از دعوتم سر باز زدند.»(25)
و نیز فرمود:
«سفارش مى‏کنم که با جوانان به نیکى رفتار کنید و شخصیت آنها را گرامى بدارید.»(26)
ت) ابراز وجود:
از ویژگى‏هاى دیگر جوانان، تشخص‏طلبى است. میل به نیرومندى و جلب توجه دیگران، او را شیفته کار قهرمانى مى‏کند. او به دنبال قهرمانان تاریخ مى‏گردد و آنها را الگو قرار مى‏دهد.

پى نوشت :
1) برگرفته از مقاله تربیت دینى، دکتر محمدجواد زارعان، مجله علمى تخصصى معرفت، ش‏33، ص‏11.
2) مکارم الاخلاق، ص‏110.
3) مستدرک، ج‏1، ص‏171.
4) بحارالانوار، ج‏1، ص‏8.
5) همان، ج‏22، ص‏114.
6) کافى، ج‏6، ص‏48.
7) احیاء العلوم، کتاب دوم، ص‏103.
8) بحارالانوار، ج‏2، ص‏218.
9) همان، ج‏2، ص‏54.
10) نهج‏البلاغه، عهدنامه مالک اشتر.
11) گفتار فلسفى، کودک از نظر وراثت و تربیت، ص‏82.
12) بحارالانوار، ج‏3، ص‏44.
13) مستدرک، ج‏2، ص‏62.
14) زنان و برنامه تربیتى اسلام، ص‏79.
15) بحارالانوار، ج‏101، ص‏95.
16) وسائل الشیعه، ج‏14، ص‏193.
17) مجمع‏الزوائد، ج‏8، ص‏159 (التراب ربیع الصبیان).
18) بحارالانوار، ج‏14، ص‏378.
19) همان، ص‏379.
20) همان، ص‏380.
21) اصول اساسى در بررسى اخلاق، احمد اسلامى، ص‏238.
22) مکارم‏الاخلاق، ص‏115.
23) فروع کافى، ج‏6، ص‏47.
24) جامع احادیث شیعه، ج‏21، ص‏408، ح‏7.
25) شباب قریش، ص‏1.
26) همان.