رسول خدا(ص)، سیره و منش فردى‏

سیدمهدى موسوى کاشمرى‏

درآمد سخن‏

خداوند براى هدایت بشر پیامبرانى فرستاد. برخى از آنان تنها وظیفه ابلاغ و ارائه راه داشتند. و بعضى افزون بر آن عهده‏دار حرکت دادن جامعه به سمت و سوى آن راه بودند و در این طریق، الگوى تمام نماى آن! اینان گذشته از مقام نبوت، منصب امامت را نیز دارا بودند.
قرآن کریم مى‏فرماید: «قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فى إِبراهیمَ و الذینَ مَعَهُ ...؛ براى شما سرمشق خوبى در زندگى ابراهیم و کسانى که با او بودند، وجود داشت ...»(1)
به گفته قرآن، حضرت ابراهیم گذشته از مقام نبوت، امام نیز بود که شأنى بالاتر از آن است.(2)
خداوند پیامبر(ص) را به عنوان الگوى انسان‏ها معرفى کرده است:
«لَقَدْ کانَ لَکُمْ فى رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن کانَ یَرْجُو اللَّهَ وَ الیَوْمَ الَاخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیراً؛
قطعاً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نیکویى است، براى آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد مى‏کنند.»(3)
هر کسى سرمشق خود را در زندگى براساس هدف و مسیرى که برگزیده است، انتخاب مى‏کند. بر این اساس شیفتگان دنیا و پدیده‏هاى آن، هیچ گاه پیامبر خدا و پویندگان راه او را براى خود الگو نمى‏گیرند. حضرت براى کسانى نمونه است که راه و مقصد او را پسندیده و برگزیده باشد اما رسول خدا در چه زمینه‏اى الگو مى‏باشد؟

ابعاد وجودى رسول خدا(ص)

1. ویژگى‏هاى مربوط به هویت فردى (سال تولد و ارتحال، محل ولادت و فوت، نام پدر و مادر و ...)
2. حوادث معمولى و طبیعى پیش آمده براى حضرت در دوران کودکى و جوانى و پس از آن، همچون شیرخوارگى، یتیمى، زندگى تحت سرپرستى جدّ و عمو، ازدواج با ویژگى‏هاى مربوط.
3. ویژگى‏هاى ارزشى و خدادادى آن بزرگوار مانند مراتب وجودى خاص او، مقام نبوت و رسالت، عصمت، معراج و ... .
وجود پیامبر(ص) در هیچ یک از جنبه‏هاى برشمرده، قابلیت الگویى ندارد و هر یک از آنها ویژه حضرت است.
4. سلوک و مَنِش فردى، نوع کارکردها و شیوه‏هاى مربوط به زندگى در جنبه‏هایى که مشترک بین همه انسان‏هاست. مانند نظم در زندگى، نظافت و آراستگى، نوع پوشش، و چگونگى غذا خوردن.
5. سلوک اجتماعى و چگونگى برخوردها و مناسبات حضرت با دیگران، نظیر رعایت حقوق آنان، امانت‏دارى، صداقت و راستى، نرم‏خویى و مدارا.
سلوک فردى و اجتماعى پیامبر براى دیگران، سرمشق و قابل پیروى است. در این حوزه هر چند برخى مراتب، دور از دسترس انسان‏هاى عادى است، ولى بى‏تردید اصل آن در حدّ امکان و ظرفیت هر کس، عملى است که قرآن در همین گستره بدان سفارش کرده است.

حیات بشرى پیامبر و خُرده‏گیرى مشرکان‏

یکى از نقاط خرده‏گیرى مشرکان بر رسول گرامى(ص) مسائل مربوط به سلوک و منش فردى او بود. براى آنان دشوار مى‏نمود پیام‏آور الهى همانند آنان زندگى عادى بشرى داشته باشد: بخورد، بیاشامد، در کوچه و بازار آمد و شد کند و به نیازمندى‏هاى شخصى رسیدگى نماید. به گفته قرآن، آنها بر این باور بودند که فرستاده خداوند باید از فرشتگان باشد تا شایسته مقام پیامبرى گردد.(4)
قرآن کریم در پاسخ آنان مى‏فرماید:
«وَ لَوْ جَعَلناهُ مَلَکاً لَجَعَلناهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسْنا عَلَیْهِم ما یَلْبِسُونَ؛
و اگر او (پیامبر) را فرشته‏اى مقرر مى‏کردیم، او را به صورت مردى قرار مى‏دادیم و یقیناً کار را بر مردمان مشتبه مى‏ساختیم، همچنان که اکنون در این اشتباهند.»(5)
اما همانندى با مردم بدان جهت است که آنها بتوانند با او تماس بگیرند و سخن خداوند را دریافت کنند، نیز سلوک و شیوه‏هاى زندگى فردى و اجتماعى او بتواند سرمشقى براى آنان باشد.
در ادامه به نمونه‏هایى از سلوک فردى حضرت مى‏پردازیم.

1- نظم‏

امیر مؤمنان در وصیت خود به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام مى‏فرماید:
«اوصیکما و جمیع ولدى و اهلى و من بلغه کتابى بتقوى اللَّه و نظم امرکم؛
شما و همه فرزندانم و کسانم و آن کس را که نامه من به او برسد، به تقوا و آراستن کارتان سفارش مى‏کنم.»(6)
على علیه‏السلام با همه تأکید و فراگیرى وصیت، ابتدا به تقوا سفارش مى‏کند، آن گاه از بینِ امور مهمى که شایسته توصیه‏اند، نظم را برگزیده است. اهمیت بسیار تقوا و پارسایى بر همگان روشن است، ولى ممکن است بیان نظم در پى آن (که نشان از اهتمام و عنایت بسیار بدان است) براى برخى پرسش‏برانگیز باشد؛ گذشته از اینکه چه رابطه‏اى بین تقوا و نظم وجود دارد، که در یک ردیف بدانان سفارش شده است؟
شاید راز رابطه این باشد که رسیدن به تقوا (که عمل به وظایف و ترک گناهان است) بدون برقرارى سامان در کارها امکان‏پذیر نیست.
روى آوردن به وظایف و واجبات، بى‏توجه به نظم، چه بسا شخص را به زیاده‏روى و یا سستى در انجام برخى وظایف و غفلت از برخى دیگر گرفتار سازد، که ضد تقوا و بر هم زننده آن است. از این‏رو رابطه‏اى سازمان‏یافته و سازمند بین پارسایى و نظم برقرار است.
بسیارى در برابر این پرسش که چرا صله ارحام نمى‏کنید و یا چرا در مسجد حضور نمى‏یابید و یا به عبادات و وظایف دینى خود رسیدگى لازم نمى‏کنید، در پاسخ «کمبود وقت» را بهانه مى‏کنند، در حالى که مشکل «نبود فرصت» نیست، بلکه از بى‏نظمى و بى‏سامانى در کارهایشان حکایت دارد.
رویکرد جدى به نظم و برنامه‏ریزى، به ویژه در زندگى پیشرفته کنونى، اهمیت فراوان دارد، زیرا وجود ابزارهایى چون اینترنت، کامپیوتر، تلویزیون با کانال‏ها و برنامه‏هاى متنوع و بسیار، گاهى تمام وقت مفید انسان را فرا مى‏گیرد و او را از رسیدگى به اساسى‏ترین مسائل زندگى باز مى‏دارد. همه آشفتگى‏ها از نبود نظم در زندگى است، در حالى که نگاهى گذرا به سیره رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله حاکمیت و برقرارى نظمى دقیق در حیات فردى و اجتماعى حضرت را به ما نشان مى‏دهد.
شیخ صدوق نقل مى‏کند که امام حسین علیه‏السلام فرمود: از پدرم در خصوص برنامه پیامبر اکرم در زمان حضور در منزل پرسیدم، پاسخ داد: ... هر گاه به خانه مى‏رفت، وقت خود را سه قسمت مى‏کرد: بخشى را به عبادت مى‏پرداخت، پاره‏اى را به خانواده اختصاص مى‏داد و قسمتى هم ویژه خود بود، که این را هم دو بخش مى‏کرد: فرصتى را براى رسیدگى به امور شخصى برمى‏گزید و بقیه را صرف ملاقات با خواص و عموم مى‏کرد و از فرصتى که به آنان اختصاص داده بود، چیزى کم نمى‏گذاشت.»(7)
حضرت حتى در بهداشت و پوشش داراى نظم بود: لباسى داشت که تنها روز جمعه به تن مى‏کرد و همیشه در وقت وضو مسواک مى‏زد.(8)
رسول خدا زمانى که در مدینه بود، براى هر یک از امور خود ستونى از مسجد را اختصاص داد. در کنار ستون «سریر» برگ‏هایى از نخل پهن مى‏کرد تا ایام اعتکاف به عنوان تختى بر آن استراحت کند. در کنار ستون «وفود» همواره سران قبایل و گروههاى مردم را براى ملاقات و مذاکره در باره مسائل سیاسى و یا آشنا کردن آنان به اسلام به حضور مى‏پذیرفت. على(ع) نیز در کنار ستون «حرس» (= نگهبانان) آماده مى‏نشست و از وجود مقدس پیغمبر نگهبانى مى‏کرد. براى خواندن نماز شب مکان ویژه‏اى در نظر گرفته بود که اکنون «محراب تهجّد» نام گرفته است.(9)
تأکید بر نظم و آرایش صفوف مسلمانان به حدى بود که حتى نامنظم بودن صف‏هاى نماز جماعت را برنمى‏تابید و مى‏فرمود:
«صف‏هایتان را آراسته کنید و دوش به دوش هم بایستید تا شیطان بر شما چیره نشود.»(10)
نظم در زندگى و رفتار رسول خدا، به شیوه عادت و نهادینه و راسخ بود، به گونه‏اى که تمام جوانب زندگى حضرت را شامل مى‏شد.

2- آراستگى و زیبایى‏

از زمان‏هاى دور همواره کسانى بودند که گرایش‏هاى معنوى و عرفانى را ناهمگون با آراستن ظاهر مى‏پنداشتند و هر کس را با ظاهرى نیکو مى‏یافتند، در زهد و پارسایى‏اش، با دیده تردید مى‏نگریستند. خود نیز ژولیده و ناآراسته در بین مردم حضور پیدا مى‏کردند. اکنون نیز در برخى از دینداران ما همین اندیشه و تربیت نادرست وجود دارد و گاهى با ظاهرى زننده و نامناسب در کوچه و بازار ظاهر مى‏شوند!
وجود این گونه افراد در اجتماع، به طور ناخودآگاه این برداشت غلط را در ذهن نسل جوان مى‏پروراند که دین‏مدارى با آراستن و رسیدگى به خود منافات و ناهمخوانى دارد! همین پندار در کجروى و دورى جوانان از مسیر دین‏مدارى نقش مهمى دارد.
اما تمامى گزارش‏ها مى‏گوید که رسول خدا(ص) در نهایت زیبایى و آراستگى در جمع یاران خود حضور مى‏یافت. حتى یک مورد گزارش از نامرتب بودن وضع ظاهرى حضرت در دست نیست، که نشان مى‏دهد رویکرد حضرت به آراستگى نه یک رفتار ساختگى و موقتى، بلکه ناشى از احساس وظیفه و اخلاق دینى بوده است که باید سرمشق پیروان او قرار گیرد.
در سیره پیامبر آمده است: خود را در آیینه مى‏نگریست و موهاى خود را مى‏آراست و شانه مى‏زد. اگر آیینه نبود، در آب نظر مى‏افکند. خویش را براى اهل خانه زینت مى‏کرد؛ براى ملاقات با اصحابش نیز خود را مرتب و زیبا مى‏ساخت.
روزى عایشه دید رسول خدا خود را در ظرف آبى که در خانه بود، مى‏نگرد و موهاى خود را مى‏آراید. به حضرت گفت: پدر و مادرم فدایت! در جام آب مى‏نگرى و موى سر خود را مرتب مى‏کنى، در حالى که پیامبر خدا و بهترین آفریده اویى! رسول خدا فرمود: خداوند دوست دارد هر گاه بنده‏اش به سوى برادران - دینى - خود مى‏رود، خویش را براى دیدار با آنان بیاراید.(11)
در این گزارش نکاتى قابل توجه است:
أ) در این گزارش افزون بر اینکه سیره نبى اکرم(ص) مبنى بر رعایت آراستگى ظاهر در اجتماع بیان شده، به رعایت زیبایى و حُسن ظاهر حضرت در منزل (به منظور تحکیم پیوند زناشویى) نیز اشاره شده است. حتى از این نقل به دست مى‏آید توجه به آراستگى در محیط داخلى و براى اعضاى خانواده توسط آن بزرگوار بیشتر از محیط اجتماعى بوده است، زیرا اهتمام به آن در درون منزل، به عنوان پایه و یک امر مسلّم فرض شده، رعایت آن در بیرون و بین مردم، فرع بیان گردیده است. این نکته به جهت حفظ بنیان زناشویى و پیشگیرى از فساد، در روایات دیگر هم مورد توجه قرار گرفته، اهمیت آن مورد تأکید است.
امام باقر(ع) مى‏فرماید:
«زنان دوست دارند شوهران خود با همان آراستگى ببینند که مردان علاقه دارند همسران خویش را آن گونه بنگرند.»(12)
امام کاظم(ع) مى‏فرماید:
«زنان از این‏رو پاکدامنى را کنار نهادند که شوهران‏شان خود را براى آنان آماده و مرتب نمى‏ساختند.»(13)
ب) این گزارش به خوبى نشان مى‏دهد که چگونه پیامبر به شأن و کرامت انسان‏ها اهتمام مى‏ورزیده و براى دیگران ارزش و احترام قائل بود. ایشان بلندمرتبگى و عظمت شخصیت خود را بهانه‏اى براى بى‏اعتنایى به آنان قرار نمى‏داد، حتى این منش و اصل را درون خانه و با نزدیکان و اهل خانه منظور مى‏داشت.
برخى وقتى به مقام و منصبى دست مى‏یازند، جز خود همه را به فراموشى مى‏سپرند و با همه چیز و همه کس با بى‏اعتنایى روبه‏رو مى‏شوند!
از مردمک چشم بباید آموخت‏
دیدن همه کس را و ندیدن خود را
ج) از گفتگوى عایشه با پیامبر بر مى‏آید که او با این تصور خطا که انسان بلندمرتبه نباید به آراستگى ظاهر خود اهتمام ورزد، یا رفعت معنوى با سامان‏دهى ظاهر سازگارى ندارد، به حضرت خرده گرفت و شأن ایشان را بالاتر دانست اما حضرت با معنوى دانستن کار خود، عایشه را متوجه اشتباه خویش کرد و به او فهماند که این کار نه تنها منافاتى با مقام نبوت ندارد، بلکه عملى است معنوى و پسندیده خدا و در نتیجه مایه تقرب و نزدیکى به پروردگار!
امام صادق(ع) از پیامبر نقل مى‏کند که فرمود:
«موى زیبا و آراسته از پوشش‏هاى خدا است؛ آن را مهم بدانید و بدان رسیدگى کنید».(14)
رسول خدا مردى را دید که ریش خود را بلند گذاشته بود. فرمود: اگر ریش خود را مرتب مى‏کرد، چه زیانى مى‏دید؟ این سخن به گوش او رسید و محاسنش را مرتب و کوتاه کرد، سپس خدمت پیامبر رسید، وقتى حضرت او را دید، فرمود: این گونه عمل کنید.(15)

3- نظافت و پاکى‏

پاکى بدن، گذشته از اینکه موجب انبساط خاطر و آرامش ذهن و اعصاب است، در بهبود و سالمسازى روابط و مناسبات اجتماعى نقش مؤثرى دارد.
بدن در اثر عرق کردن و دفع مواد زاید از طریق پوست دچار بدبویى مى‏شود، گاهى اطرافیان را به شدت آزار مى‏دهد. علاوه بر آن، ماندن مواد زاید بر بدن، آن را دچار مسمومیت و بیمارى مى‏کند و منافذ جذب اکسیژن از طریق پوست را (که در شادابى و طراوت جسم و جان نقش مؤثرى دارد) مى‏بندد و بر سلسله اعصاب تأثیر منفى مى‏گذارد.
پیامبران به مناسبت رسالتى که بر عهده دارند، اجتماعى‏ترین مردمند، و باید بهترین ابزار و توان جذب را دارا باشند. بسیارى از این توانمندى‏ها، معنوى و درونى‏اند؛ برخى نیز بیرونى و مربوط به ظاهرند. از مهم‏ترین عوامل ظاهرى جذب دیگران، نظافت بدن و خوشبویى است.
حضرت رضا(ع) مى‏فرماید: «جزء اخلاق پیامبران نظافت و پاکیزگى است.»(16)
سخن حضرت جنبه الگویى و توصیه‏اى دارد و نظافت را اخلاق نبوى دانسته است.
رسول خدا به «اَنَس» (خدمتکار خود) فرمود: «همواره پاک باش تا خداوند عمرت را دراز کند.»(17) نیز امیر مؤمنان(ع) مى‏فرماید: «با آب خود را از بوى بدِ بدن پاکیزه کنید. خداوند چرک‏آلودگى بندگانش را خوش نمى‏دارد.»(18)
اینک به مواردى از نظافت جسمى در سیره رسول خدا اشاره مى‏کنیم:

3 - 1. زدودن موهاى اضافه‏

یکى از موارد نظافت، زدودن مو از بدن است، به ویژه قسمت‏هایى که به سبب عرق کردن و نرسیدن هوا زودتر از دیگر نقاط بدن دچار آلودگى و بدبویى مى‏شود.
امیر مؤمنان(ع) مى‏فرماید: «زدودن موهاى زیر بغل، بوى بد را از بین مى‏برد و باعث پاکیزگى است. پیامبر پاکیزه به انجام این کار فرمان داده است.»(19)
حذیفة بن‏منصور مى‏گوید: از امام صادق شنیدم که فرمود: «پیامبر خدا در هر جمعه زیر ناف و بین پاها را نوره مى‏کشید.»(20)

3 - 2. مسواک‏

بیمارى‏هاى دهان و دندان از شایع‏ترین بیمارى‏هاست. شلوغى مراکز دندانپزشکى شاهدى بر این ادعاست. گذشته از اینکه سلامتى دندان‏ها سهم بسیارى در هضم کامل غذا دارد، پزشکان معتقدند آلودگى دهان و دندان، منشأ اختلال در معده و دستگاه گوارش است. مطابق تحقیقاتى که اخیراً دانشمندان ژاپنى انجام داده‏اند، رابطه‏اى نزدیک بین وضعیت دندان‏ها و حافظه است، به گونه‏اى که کندن هر دندانى بر حافظه تأثیر منفى دارد و انسان را دچار ضعف حافظه مى‏کند.
علاوه بر آن آلودگى دندان‏ها، دهان شخص را بدبو مى‏سازد و دیگران را از او گریزان مى‏کند.
رسول گرامى فرمود: «اگر بر امتم دشوار نبود، آنان را هنگام وضو گرفتن براى نماز، به مسواک زدن فرمان مى‏دادم.»(21)
از ظاهر حدیث پیداست که «امر و فرمان» به معناى وجوب است، زیرا اوّلاً:
فرمان مستحبى حضرت در باره مسواک زدن، در بیانات دیگر ایشان وارد شده است؛
ثانیاً: امر مستحبى مشقت و دشوارى ندارد، چون قابل ترک است.
امام باقر(ع) مى‏فرماید: «رسول خدا بسیار مسواک مى‏زد، در حالى که واجب نیست.»(22)
امام صادق از پیامبر نقل مى‏کند: «آن قدر جبرئیل به من سفارش مسواک زدن کرد [و من انجام دادم‏] که نسبت به ساییده شدن دندان‏هاى خود نگران شدم.»(23)
رسول خدا(ص) چند بار مسواک مى‏زد.(24)

3 - 3. گرفتن ناخن‏ها

از جاهایى که محل گرد آمدن میکروب‏هاست، زیر ناخن‏هاست.
امام صادق(ع) از پدران گرامى‏اش نقل مى‏کند که پیامبر فرمود: «هر کس روز جمعه ناخن‏هاى خود را بگیرد، خداوند درد را از انگشتان او بیرون کرده به جاى آن شفا وارد مى‏کند.»(25)
روشن است که مقصود از درد در روایت، عامل درد است، که مواد زیانبار و بیمارى‏زاست.
نیز نقل شده است: پیامبر هر جمعه پیش از آنکه براى برپایى نماز بیرون رود، ناخن‏هاى خود را کوتاه مى‏کرد و سبیل خود را مى‏گرفت.(26)

4- بوى خوش‏

از ویژگى‏هاى رسول خدا(ص) استفاده بسیار انواع عطرها و بوى خوش است، به گونه‏اى که در بسیارى از موارد، آمدن حضرت را با بوى خوش او مى‏فهمیدند، حتى در شب تاریک وقتى از نقطه‏اى عبور مى‏کرد، پیش از اینکه حضرت را ببینند، بوى خوش او به مشام دیگران مى‏رسید و مى‏گفتند پیغمبر خداست که مى‏آید!(27)

5- بى‏آلایشى‏

معمولاً انسان‏هاى برجسته و صاحبان موقعیت اجتماعى، شئونى براى خود قایل‏اند که در سلوک فردى و اجتماعى آنان تأثیر مى‏گذارد، تا حدى که انجام کوچک‏ترین امور مربوط به خویش را از اطرافیان انتظار دارند و رسیدگى به امور شخصى را منافى شأن و شخصیت خود مى‏پندارند!
این خوى، شاخه‏اى از عُجب (خودبرتربینى) و تکبر است اما در سیره رسول خدا(ص) آمده است:
«روى زمین مى‏نشست و بر آن مى‏خوابید و بر آن غذا مى‏خورد. به دست خود کفش و جامه خویش را پینه مى‏زد و مى‏دوخت، و در را به روى واردان مى‏گشود و از گوسفند و شتر شیر مى‏دوشید. هر گاه خدمتکار او از آسیاب کردن گندم خسته مى‏شد، به کمک او مى‏شتافت و آب وضوى خویش را خود تهیه مى‏کرد. موقع نشستن تکیه نمى‏داد و در کار خانه به همسرانش کمک مى‏کرد. دعوت هر بنده و آزادى را مى‏پذیرفت و هدیه را هر چند اندک بود، قبول مى‏کرد. بر هر مرکبى معمولى سوار مى‏شد و دیگرى را نیز پشت سر خود مى‏نشاند. بر مرکب بى‏زین هم مى‏نشست و پیاده و با پاى برهنه بدون بالاپوش و عمامه نیز راه مى‏رفت. جنازه را تشییع مى‏کرد و در دورترین نقطه مدینه به عیادت بیماران مى‏رفت و با فقیران و تنگدستان مى‏نشست و با آنان غذا مى‏خورد. در لباس و غذا خود را بر بردگان خویش برترى نمى‏داد ...»(28)
امام صادق(ع) فرمود:
«زنى بیابانى خدمت رسول خدا رسید، در حالى که حضرت روى زمین نشسته بود، زن گفت: اى رسول خدا! همچون بردگان روى زمین مى‏نشینى و همچون آنان غذا مى‏خورى! پیامبر فرمود: چه بنده‏اى از من بنده‏تر است؟»(29)
برخى داراى شخصیتى پیچیده‏اند، احساسات و عواطف‏شان شفافیت و اعتدال لازم را ندارد. برخوردهاى دور از آداب و حتى عادى و صمیمى را برنمى‏تابند، حتى حاضر نیستند با کسى که به خیال خود در رتبه‏اى پایین‏تر قرار دارد، هم‏سخن و هم‏قدم شوند و از اینکه دیگران آنها را با مردمى فرودست ببینند، دل‏نگرانند. با این گونه افراد نمى‏توان راحت به گفتگو نشست و ارتباط برقرار کرد، ولى انسان‏هاى بى‏آلایش، شخصیتى استوار، روان و معتدل دارند و از هرگفته و یا کارى رنجیده و آشفته نمى‏گردند.
رسول خدا(ص) فرمود: «پنج کار را تا دم مرگ رها نمى‏کنم: پوشیدن جامه پشمین، سوار شدن بر الاغ پالان‏دار، غذا خوردن با بردگان، تعمیر کفش خود با دستان خویش و سلام کردن بر کودکان».(30)
در آن دوران، بین انواع مرکب‏ها، الاغ، پست‏ترین نوع بود. روشن است آنچه باید سنت شود تا دیگران بدان عمل کنند، ساده‏زیستى است، که در هر دوره‏اى به گونه‏اى است.
البته حضرت گاهى بر بهترین مرکب‏ها سوار مى‏شد،(31) ولى از آنچه پرهیز داشت، قید و بند و تشریفات بود.

6- استراحت و خواب شبانه‏

از ضروریات حیات طبیعى نیاز به استراحت و خواب است. خداوند بر پایه رحمت خود، شب را آفرید تا جانداران در پناه تاریکى و آرامش آن بیاسایند و انسان‏ها خستگى روزانه را برطرف کنند و نیروى تازه یابند.(32)
قرآن کریم به پیامبر دستور مى‏دهد: «شب را به جز بخش اندکى از آن به نماز به پاى دار.»(33)
شب همچنان که به علت ظلمت آن مناسب‏ترین فرصت براى آرامیدن و تجدید قواست، بهترین موقعیت براى خلوت با خدا و راز و نیاز با اوست، زیرا در این زمان، انسان از مشاغل و کارهاى روزانه فارغ شده، زمینه براى رویکرد او به معنویات و ملکوت هستى فراهم مى‏شود.
هر یک از خواب و عبادت، سهمى از شب دارند که باید حق هر یک ادا شود. خداوند در این آیه به پیامبرش همین نکته را فرموده است، از این‏رو رسول خدا(ص) خواب خود را به گونه‏اى سامان مى‏داد که مانع تهجد و شبانه‏زنده‏دارى او نشود:
زیرانداز رسول گرامى(ص) عبایى بود و متکایش از پوستى بود که از شاخه‏هاى خرما پر شده بود. شبى آن عبا را دو لایه کرد و زیر خود انداخت. صبح که شد فرمود: این بستر، مرا از نماز بازداشت، سپس آن را یک لا، گستراند».(34)
در احوال ایشان آمده است:
«بر حصیر مى‏خوابید و چیز دیگرى را بر آن نمى‏افزود.(35)
حضرت باقر(ع) فرمود: «هر گاه پیامبر از خواب برمى‏خواست، بى‏فاصله در پیشگاه خدا به سجده مى‏افتاد».(36)
این رفتار درسى است براى کسانى که خواب شبانه خویش را پس از نشست‏ها و دیدارها، شروع مى‏کنند، که چه بسا از فریضه صبح باز مى‏مانند.

7- خوردن و آشامیدن‏

7 - 1. خوردنى‏ها

از سیره حضرت به دست مى‏آید که به غذایى خاص عادت نداشت، بلکه هر خوردنى حلال را استفاده مى‏کرد،(37) البته برخى مواد خوراکى را به جهت خاصى نه از روى بى‏میلى استفاده نمى‏کرد، مثلاً از خوردن سیر و پیاز و تره پرهیز داشت تا دهانش بو نگیرد و در گفت و شنود خود با دیگران آنان را نیازارد.(38)
در بین مواد خوراکى، گوشت، خرما، کدو، عسل، سرکه، روغن زیتون، و از بین میوه‏ها انگور و خربزه، انار، را بهتر از همه مى‏پسندید.

7 - 2. آداب خوردن‏

7 - 2 - 1. از زشت‏ترین کارها بهره‏ورى از نعمت‏هاى خداوندى اما ناسپاسى است. انسان با تغذیه نیرو مى‏گیرد و بدن براى حرکت و عمل آماده مى‏شود.
اگر صاحب نعمت و آفریدگار از یاد برود و با فراموشى او تنها «مصرف» هدف شود، کمترین حاصل و برآیند، به گفته قرآن «حیوان‏گونه شدن» است!(39)
رسول خدا هنگام خوردن غذا نام خدا را بر زبان مى‏راند(40) و هر گاه لقمه‏اى را مى‏خورد مى‏گفت: «بارخدایا! حمد و ستایش از آنِ توست. تو به ما غذا دادى و سیراب کردى. حمد ویژه توست. بى‏آنکه ناسپاسى کنیم و تو را فراموش کنیم و از تو بى‏نیازى جوییم.»(41)
هنگام نوشیدن آب مى‏فرمود: «خداى را سپاس که آن را به واسطه گناهان‏مان تلخ نکرد و آن را به نعمت خود خوش‏گوار قرار داد.»(42)

7 - 2 - 2. از بارزترین کارهایى که نشان از نیاز و فقر ذاتى انسان دارد، خوردن است. موجود نیازمند براى ادامه حیات خود احتیاج به خوردن دارد و اگر به دیده دقت نظر شود، «نیاز» بیچارگى و درماندگى بشر را همچون آفتاب مى‏نمایاند، افزون بر آنکه تغذیه او را پس از مدتى به تخلیه وا مى‏دارد، تا نهایت پستى را ببیند و از سرکشى‏هاى خود بکاهد!
امام صادق(ع) فرمود: «رسول خدا از زمانى که به پیامبرى برانگیخته شد تا هنگام وفات خود، تکیه داده غذا نخورد، تا در برابر نعمت خداوند بزرگ تواضع کند.»(43)
نوع انسان‏ها وقتى به مقامى مى‏رسند، حالات و روحیه‏هاى پیشین خود را تغییر مى‏دهند. اگر بین آنها اندکى داراى اراده و روحى بزرگ باشند، حداکثر خواهند توانست رویه و احوال پیشین خود را نگه دارند، ولى اگر کسى پس از رسیدن به موقعیتى ممتاز تواضعش بیشتر شود و تواضع ریاکارانه نباشد، جز از انسان‏هاى فراعادى برنمى‏آید.
مقام نبوت، آن هم مرتبه خاتم آن، برترین مقامى است که خداوند در عالَم امکان به کسى مى‏دهد. رسول خدا هر چند پیش از نبوت فروتن و متواضع بود، ولى این حالت پس از بعثت شدت بیشترى یافت که بعد از آن حتى در حال غذا، هیچ گاه تکیه نزد.

7 - 2 - 3. از سنت‏هاى رسول خدا(ص) به اندازه مصرف کردن و سادگى در خوردن است. امیر مؤمنان(ع) در شب ضربت خوردن خود که مهمان دخترش ام‏کلثوم بود و او براى پدر دو نوع خورش آورد، حضرت از خوردن دو خورش خوددارى کرد و فرمود: مى‏خواهم به برادر و پسرعموى خود (رسول اللَّه) اقتدا کنم که تا وقت فوت خود هیچ گاه در یک سینى دو غذا برایش نیاوردند.(44)

7 - 2 - 4. حضرت همواره غذا را با دیگران میل مى‏کرد و با اهل بیت و خدمتگزاران خود هم‏سفره مى‏شد و محبوب‏ترین غذا نزد حضرت، بر آن سفره‏اى بود که تناول‏کنندگان زیاد باشند.(45)
هنگام غذا خوردن با دیگران رعایت حقوق و انصاف را مى‏کرد.
حضرت صادق فرمود:
«هر گاه پیامبر با گروهى غذا مى‏خورد، پیش از همه شروع مى‏کرد و آخرین نفر بود که دست از غذا مى‏کشید تا دیگران بخورند».(46) مسلمانانى که با پیامبر هم‏غذا مى‏شدند، حریم حضرت را نگه مى‏داشتند و چه بسا هیبت آن بزرگوار مانع مى‏شد غذاى سیر بخورند اما این کار حضرت براى رفع خجالت و شرم دیگران بود.
هیچ گاه پُرخورى نکرد؛(47) و اگر سیر بود نمى‏خورد؛(48) دیگران را بر خود مقدّم مى‏داشت؛(49) ظرف غذا را خوب پاک مى‏کرد؛(50) دستان خود را پیش و پس از خوردن مى‏شست؛(51) دعوت هر مؤمنى را اجابت مى‏کرد؛(52)به غذاى داغ فوت نمى‏کرد؛(53) پس از خوردن دندان‏ها را خلال مى‏کرد؛(54) در کیفیت و چگونگى غذا دقت نمى‏کرد؛(55)آب را به یک باره سر نمى‏کشید و آن را با دو یا سه نفس مى‏آشامید و در هر نفسى سپاس خدا مى‏کرد.(56)

8- مسافرت‏

خداوند، امکانات طبیعى، استعدادهاى انسانى، عبرت‏ها، آب و هوا و حتى مکان‏هاى قدسى و شریف را در نواحى مختلف زمین پراکنده ساخته، همه آن را در نقطه‏اى گرد نیاورده است. انسانى که طالب کمال مادى و معنوى است، بى‏نیاز از مسافرت نیست، به ویژه انسانى که داراى رسالت و اهداف والاى اجتماعى است، نمى‏تواند خود را از مسافرت کنار دارد و در منطقه‏اى خاص محصور بماند.
کمترین بهره انسان از مسافرت، خوشگذرانى و تغییر آب و هوا است که در تمدّد اعصاب و بهداشت روان بسیار مؤثر است.
پیامبر نیز سفرهاى متعدد داشت، هر چند تقریباً تمامى آنها در راستاى جهاد، دفاع، تبلیغ و یا تجارت (پیش از بعثت) و یا اهدافى والا بوده است.

8 - 1. روز سفر

بر پایه آنچه پیش از این بیان شد (که رفتار و کردار حضرت از نظم و ترتیبى خاص پیروى مى‏کرد) مسافرت‏هاى حضرت سازمند بود و در ایام هفته روز پنج‏شنبه را براى این منظور برمى‏گزید. مطابق برخى روایات آن حضرت هر روز شنبه پیاده و یا سواره از مدینه به دهکده قبا مى‏آمده و در نخستین مسجدى که به دست آن حضرت بنا شد نماز مى‏گزارد و لذا همین نیز سنت شد و در دوره‏هاى بعد، مسافرت در روز پنج‏شنبه از سوى برخى امامان علیه‏السلام به همین عنوان سفارش شده است.
امام صادق(ع) به محمد بن‏ابى‏الکرام فرمود: دوست دارم روز پنج‏شنبه به مسافرت بروى زیرا در این روز، پیامبر(ص) براى جنگ بیرون مى‏رفت.»(57)

8 - 2. لوازم سفر

برخى مردم در مسافرت، برنامه عادى زندگى خود را کنار مى‏نهند و اگر اهل بهداشت و آراستگى باشند، در این چند روزه از آن غافل مى‏شوند اما در سیره رسول خدا آمده است:
همواره در سفرهاى خود این چیزها را همراه داشت: شیشه روغن سر، سرمه‏دان، قیچى، مسواک و شانه.(58)
روشن است وسایل بهداشتى و نظافت منظور است، که در هر زمان متفاوت است.

8 - 3. یاد خدا در سفر

از ویژگى‏هاى سفر این است که وضع عادى دگرگون مى‏شود و آدمى با حوادث تازه، اشیا و اماکن جدید و چهره‏هاى نو روبه‏رو مى‏شود. همین امر ممکن است تا حدودى براى او غفلت‏آور باشد، از این‏رو توصیه شده است مسافر از آغاز، سفر خود را با یاد خدا شروع کند و در طول مسافرت همواره به یاد او باشد.
رسول خدا مى‏فرماید: «هر گاه مسافرى سوار بر مرکب شد و نام و یاد خداوند را بر زبان راند، فرشته‏اى کنار او مى‏نشیند و تا پیاده شود، نگهبان اوست، ولى اگر سوار شد و نام خداوند را نبرد، شیطانى در کنارش جاى مى‏گیرد و او را فریب مى‏دهد.»(59)
زمینه کار و فعالیت شیطان نسبت به مسافر، صحنه‏هاى غفلت‏آور پیش گفته است، که یاد و نام خداوند را از او دور مى‏گرداند.
رسول خدا در طىّ سفر هر گاه در مسیر خود سرازیر مى‏شد، تسبیح و ستایش خداوند را مى‏کرد و هر گاه بر فراز مى‏رفت، تکبیر مى‏گفت!(60)

8 - 4. خوش‏سفر

از آداب مسافرت و از سنت‏هاى رسول گرامى(ص) خوش‏سفرى است. نیز در سیره حضرت آمده است: دوست نمى‏داشت کسى بدون رفیق و همراه به سفر برود.(61)
از طرفى بر خوش‏سفر بودن و خوشرفتارى با همراهان تأکید مى‏ورزید و در گزینش همسفر دقت به خرج مى‏داد. حضرت در یکى از مسافرت‏هاى خود فرمود: «هر کس به همسایه‏اش بدى مى‏کند، با ما همراه نشود.»(62)
کسى که همسایه را آزار مى‏دهد، همسفر را نیز آزار مى‏دهد!
با اینکه عبادت و ذکر خداوند در سفر بسیار مطلوب و مورد تأکید است، اگر این کار به حقوق همراهان صدمه وارد کند، پسندیده نیست. روزى یاران رسول خدا(ص) در محضر ایشان از مردى نام بردند و او را ستودند و در باره او گفتند: با ما در سفر حج بود، هر گاه در جایى منزل مى‏گزیدیم، تا زمانى که بار مى‏بستیم، پیوسته ذکر خدا مى‏گفت و وقتى کوچ مى‏کردیم تا هنگام استراحت بعدى، همچنان به ذکر الهى و عبادت مشغول بود، پیامبر پرسید: پس چه کسى چارپایش را علوفه مى‏داد و غذایش را آماده مى‏ساخت؟ گفتند: بر عهده ما بود. حضرت فرمود: همه شما از او بهتر بودید.(63)
زمانى همراه برخى یاران در مسافرت بود، دستور داد گوسفندى را براى طعام آماده کنند. یکى گفت: من او را ذبح مى‏کنم، دیگرى گفت: آن را پوست مى‏کَنم، سومى گفت: آن را طبخ مى‏کنم. رسول خدا فرمود: من هیزم فراهم مى‏کنم. یاران گفتند: اى پیامبر! ما این کار را انجام مى‏دهیم. فرمود: مى‏دانم که این کار را مى‏کنید، ولى دوست ندارم با شما متفاوت باشم، زیرا خداوند چنین چیزى را دوست نمى‏دارد، سپس برخواست و به جمع هیزم پرداخت.(64)

9- عبادت و دعا

هر چند در سیره و سلوک فردى رسول خدا آموزه‏هایى بسیار است، ولى پایان نوشته را به نقل شمّه‏اى از احوال عبادى حضرت اختصاص مى‏دهیم.
براساس گزارش تاریخى، هر چند از آغاز حیات خود لحظه‏اى پرستش غیر خدا نکرد و یاد خدا و نام او را همواره بر دل و زبان داشت، ولى این کار پس از بعثت شدت بیشترى یافت و در این باره بر خود سخت مى‏گرفت.
حضرت پیش از نزول سوره «طه» شب را تا صبح به عبادت و نماز مى‏پرداخت و این کار پیوسته او بود.(65) این کار ده سال طول کشید، به گونه‏اى که پاهایش ورم کرد و چهره‏اش زرد شد.(66)
رسول خدا پس از فتح مکه، خود را در عبادت الهى و شکر نعمت‏هاى او با طواف زیاد پیرامون کعبه، در زحمت و فشار مى‏افکند.(67)
نیز نقل شده است: حضرت در مکانى نمى‏نشست و برنمى‏خواست، مگر با یاد و نام خداوند.(68)

9 - 1. پرستش عاشقانه‏

شبى پیامبر در منزل عایشه مشغول عبادت بود. وقتى عبادت‏هاى طولانى حضرت را دید، گفت: چرا این اندازه خود را در عبادت به زحمت مى‏اندازید، در حالى که خداوند گذشته و آینده شما را آمرزیده است! پیامبر فرمود: آیا بنده شکرگذارى نباشم؟!(69)
از دید عایشه عبادت را کسى باید انجام دهد که براى آمرزش گناهان خود به این کار اقدام مى‏کند، تا بدین وسیله خویش را از عذاب و انتقام الهى برهاند، ولى او نمى‏دانست که عبادت عاشقان، بسیار شورانگیزتر و دلنوازتر است، و هر چه انسان داراى خردى نیرومندتر باشد، هر گاه خود را در برابر نعمت‏هاى بى‏شمار الهى ببیند، نمى‏تواند سر بر آستان ولىّ نعمت خود نساید و به کرنش، ستایش و پرستش در پیشگاه او نپردازد.
بسیارى، نعمت‏ها را مى‏نگرند و از آنها بهره‏مندند، ولى رابطه آن را با آفریدگار در نظر ندارند. برخى نیز عبادت خداوند را براى خود و دیگران تکلیف مى‏بینند اما اگر دوزخ نبود، به سراغ پرستش نمى‏رفتند. اینان در اثر غلبه لذت‏هاى مادى، خوشى و لذت را تنها در ابعاد مادى و شهوانى آن مى‏پندارند، و وقتى مى‏شنوند عارفان در حال مناجات با پروردگار خویش بهترین و ناب‏ترین لذت‏ها را مى‏برند، از درک حقیقت آن عاجزند و چون خود لذت معنوى را در زندگى تجربه نکرده‏اند، تصورى از آن ندارند!
و هم اینان وقتى از زبان ایثارگران صحنه‏هاى دفاع مقدس، نمونه‏هایى از فداکارى، عشق به شهادت، صبر و رضا، دلدادگى به هدف و چشم‏پوشى از لذت‏هاى طبیعى را در عرصه‏هاى پیکار و یا دوران اسارت مى‏شنوند، به حیرت و شگفتى مى‏افتند و در فهم آن، دچار مشکل‏اند.
رسول خدا(ص) نماز و یاد خدا را نه به انگیزه انجام تکلیف، بلکه از روى عشق انجام مى‏داد و مى‏فرمود: «روشنایى چشم من در نماز و روزه قرار داده شده است.»(70)
عایشه نقل مى‏کند: رسول خدا با ما سخن مى‏گفت و ما با او سخن مى‏گفتیم اما همین که وقت نماز فرا مى‏رسید، نه او ما را مى‏شناخت و نه ما او را مى‏شناختیم، و این بدان جهت بود که عظمت الهى وجود او را فرا مى‏گرفت.(71)
پیامبر گرامى فرا رسیدن وقت نماز را انتظار مى‏کشید و با اشتیاق شدید، زمان آن را لحظه‏شمارى مى‏کرد. هنگامى که وقت آن مى‏رسید، به بلال دستور مى‏داد اذان بگوید تا به نماز بپردازند و به او مى‏فرمود: اى بلال! ما را از کار دنیا راحت کن.(72)
همچنین نوشته‏اند: هر گاه پیامبر به نماز مى‏ایستاد، رنگ از چهره مبارکش مى‏پرید و صداى سوزناکى از سینه و درونش برمى‏خواست.(73)

9 - 2. نمازهاى روزانه‏

با علاقه‏اى که رسول خدا به نماز و راز و نیاز با خدا داشت، اگر وظایف اجتماعى، خانوادگى و شخصى حضرت نبود، همه وقت خویش را به نماز و عبادت مى‏پرداخت.
امام صادق فرمود: «رسول خدا دو برابر نماز واجب، نماز مستحبى به جا مى‏آورد و دو برابر روزه واجب، روزه مستحبى مى‏گرفت.»(74)

پى نوشت :
1) ممتحنه، آیه 4.
2) بقره، آیه 124.
3) احزاب، آیه 21.
4) فرقان، آیه 7.
5) انعام، آیه 9.
6) نهج‏البلاغه، صبحى صالح، ن 47، ص‏421.
7) محمد بن‏على بن‏حسین بن‏بابویه قمى، معانى الاخبار، مؤسسه نشر اسلامى، قم، 1361، تصحیح، على‏اکبر غفارى، ص‏81.
8) علامه محمدحسین طباطبایى، سنن النبى، انتشارات همگرا، قم، بهار 1385، ص‏125.
9) رسول جعفریان، آثار اسلامى مکه و مدینه، نشر مشعر، بهار 1382، ج دوم، ص‏229 - 223.
10) وسائل الشیعه، مکتبة الاسلامیه، تهران، ج‏5، ابواب صلاة الجماعة، ب 70، ح‏4، ص‏472.
11) محمد بن‏حسن فضل طبرسى، مکارم الاخلاق، مؤسسه اعلمى، بیروت، ص‏35 - 34.
12) همان، ص‏80.
13) همان، ص‏79.
14) همان، ص‏70.
15) همان، ص‏67.
16) تحف العقول، ج، ص.
17) مکارم‏الاخلاق، ص‏41.
18) همان.
19) سنن النبى، ص‏147.
20) همان، ص‏146.
21) مکارم الاخلاق، ص‏50.
22) همان، ص‏49.
23) وسائل الشیعة، ج‏1، ص‏351.
24) سنن النبى، ص‏274.
25) مکارم الاخلاق، ص‏64.
26) سنن النبى، ص‏158.
27) بحارالانوار، ج‏16، ص‏248.
28) کحل البصر، ص‏58؛ سنن النبى، ص‏125.
29) بحارالانوار، ج‏16، ص‏224 - 223.
30) همان، ص‏226 - 225.
31) همان، ص‏220- 219.
32) قصص، آیه 73.
33) مزمل، آیه 2.
34) مکارم الاخلاق، ص‏38.
35) سنن النبى، ص‏192، ح‏155.
36) همان، ص‏39.
37) بحارالانوار، ج‏16، ص‏241.
38) همان، ص‏245.
39) محمد، آیه 12.
40) مکارم الاخلاق، ص‏28.
41) سنن النبى، ص‏240.
42) همان، ص‏239.
43) کحل البصر، ص‏73.
44) سنن النبى، ص‏236.
45) مکارم الاخلاق، ص‏27.
46) سنن النبى، ص‏219.
47) همان، ص‏234، ح‏189.
48) همان، ص‏233، ح‏185.
49) همان، ص‏236، ح‏193.
50) همان، ص‏237، ح‏201.
51) همان، ص‏238، ح‏203.
52) همان، ص‏241، ح‏213.
53) همان، ص‏242، ح‏218.
54) همان، ص‏221، ح‏188.
55) همان، ص‏237، ح‏199.
56) همان، ص‏222، ح‏193 - 191.
57) سنن النبى، ص‏166.
58) سفینة البحار، ج‏1، ص‏626.
59) همان.
60) همان، ص‏627.
61) سنن النبى، ص‏166.
62) سفینة البحار، ج‏1، ص‏627.
63) همان.
64) کحل البصر، ص‏68.
65) شیخ طبرسى، مجمع البیان، بیروت، دار احیاء تراث عربى، ج‏7، ص‏2.
66) سفینة البحار، ج‏2، ص‏113.
67) همان.
68) بحارالانوار، ج‏16، ص‏152.
69) سفینة البحار، ج‏1، ص‏420.
70) مکارم الاخلاق، ص‏34.
71) محسن فیض کاشانى، مهجة البیضاء، تهران، مکتبة الصدوق، 1339، ج‏1، ص‏350.
72) سنن النبى، ص‏323.
73) همان، ص‏308.
74) وسائل الشیعه، ج‏3، ص‏32.