رسول خدا(ص)، سیره و منش فردى
سیدمهدى موسوى کاشمرى
درآمد سخن
خداوند براى هدایت بشر پیامبرانى فرستاد. برخى از آنان تنها وظیفه ابلاغ و ارائه راه داشتند. و بعضى افزون بر آن عهدهدار حرکت دادن جامعه به سمت و سوى آن راه بودند و در این طریق، الگوى تمام نماى آن! اینان گذشته از مقام نبوت، منصب امامت را نیز دارا بودند.
قرآن کریم مىفرماید: «قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فى إِبراهیمَ و الذینَ مَعَهُ ...؛ براى شما سرمشق خوبى در زندگى ابراهیم و کسانى که با او بودند، وجود داشت ...»(1)
به گفته قرآن، حضرت ابراهیم گذشته از مقام نبوت، امام نیز بود که شأنى بالاتر از آن است.(2)
خداوند پیامبر(ص) را به عنوان الگوى انسانها معرفى کرده است:
«لَقَدْ کانَ لَکُمْ فى رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن کانَ یَرْجُو اللَّهَ وَ الیَوْمَ الَاخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیراً؛
قطعاً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نیکویى است، براى آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد مىکنند.»(3)
هر کسى سرمشق خود را در زندگى براساس هدف و مسیرى که برگزیده است، انتخاب مىکند. بر این اساس شیفتگان دنیا و پدیدههاى آن، هیچ گاه پیامبر خدا و پویندگان راه او را براى خود الگو نمىگیرند. حضرت براى کسانى نمونه است که راه و مقصد او را پسندیده و برگزیده باشد اما رسول خدا در چه زمینهاى الگو مىباشد؟ابعاد وجودى رسول خدا(ص)
1. ویژگىهاى مربوط به هویت فردى (سال تولد و ارتحال، محل ولادت و فوت، نام پدر و مادر و ...)
2. حوادث معمولى و طبیعى پیش آمده براى حضرت در دوران کودکى و جوانى و پس از آن، همچون شیرخوارگى، یتیمى، زندگى تحت سرپرستى جدّ و عمو، ازدواج با ویژگىهاى مربوط.
3. ویژگىهاى ارزشى و خدادادى آن بزرگوار مانند مراتب وجودى خاص او، مقام نبوت و رسالت، عصمت، معراج و ... .
وجود پیامبر(ص) در هیچ یک از جنبههاى برشمرده، قابلیت الگویى ندارد و هر یک از آنها ویژه حضرت است.
4. سلوک و مَنِش فردى، نوع کارکردها و شیوههاى مربوط به زندگى در جنبههایى که مشترک بین همه انسانهاست. مانند نظم در زندگى، نظافت و آراستگى، نوع پوشش، و چگونگى غذا خوردن.
5. سلوک اجتماعى و چگونگى برخوردها و مناسبات حضرت با دیگران، نظیر رعایت حقوق آنان، امانتدارى، صداقت و راستى، نرمخویى و مدارا.
سلوک فردى و اجتماعى پیامبر براى دیگران، سرمشق و قابل پیروى است. در این حوزه هر چند برخى مراتب، دور از دسترس انسانهاى عادى است، ولى بىتردید اصل آن در حدّ امکان و ظرفیت هر کس، عملى است که قرآن در همین گستره بدان سفارش کرده است.حیات بشرى پیامبر و خُردهگیرى مشرکان
یکى از نقاط خردهگیرى مشرکان بر رسول گرامى(ص) مسائل مربوط به سلوک و منش فردى او بود. براى آنان دشوار مىنمود پیامآور الهى همانند آنان زندگى عادى بشرى داشته باشد: بخورد، بیاشامد، در کوچه و بازار آمد و شد کند و به نیازمندىهاى شخصى رسیدگى نماید. به گفته قرآن، آنها بر این باور بودند که فرستاده خداوند باید از فرشتگان باشد تا شایسته مقام پیامبرى گردد.(4)
قرآن کریم در پاسخ آنان مىفرماید:
«وَ لَوْ جَعَلناهُ مَلَکاً لَجَعَلناهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسْنا عَلَیْهِم ما یَلْبِسُونَ؛
و اگر او (پیامبر) را فرشتهاى مقرر مىکردیم، او را به صورت مردى قرار مىدادیم و یقیناً کار را بر مردمان مشتبه مىساختیم، همچنان که اکنون در این اشتباهند.»(5)
اما همانندى با مردم بدان جهت است که آنها بتوانند با او تماس بگیرند و سخن خداوند را دریافت کنند، نیز سلوک و شیوههاى زندگى فردى و اجتماعى او بتواند سرمشقى براى آنان باشد.
در ادامه به نمونههایى از سلوک فردى حضرت مىپردازیم.1- نظم
امیر مؤمنان در وصیت خود به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام مىفرماید:
«اوصیکما و جمیع ولدى و اهلى و من بلغه کتابى بتقوى اللَّه و نظم امرکم؛
شما و همه فرزندانم و کسانم و آن کس را که نامه من به او برسد، به تقوا و آراستن کارتان سفارش مىکنم.»(6)
على علیهالسلام با همه تأکید و فراگیرى وصیت، ابتدا به تقوا سفارش مىکند، آن گاه از بینِ امور مهمى که شایسته توصیهاند، نظم را برگزیده است. اهمیت بسیار تقوا و پارسایى بر همگان روشن است، ولى ممکن است بیان نظم در پى آن (که نشان از اهتمام و عنایت بسیار بدان است) براى برخى پرسشبرانگیز باشد؛ گذشته از اینکه چه رابطهاى بین تقوا و نظم وجود دارد، که در یک ردیف بدانان سفارش شده است؟
شاید راز رابطه این باشد که رسیدن به تقوا (که عمل به وظایف و ترک گناهان است) بدون برقرارى سامان در کارها امکانپذیر نیست.
روى آوردن به وظایف و واجبات، بىتوجه به نظم، چه بسا شخص را به زیادهروى و یا سستى در انجام برخى وظایف و غفلت از برخى دیگر گرفتار سازد، که ضد تقوا و بر هم زننده آن است. از اینرو رابطهاى سازمانیافته و سازمند بین پارسایى و نظم برقرار است.
بسیارى در برابر این پرسش که چرا صله ارحام نمىکنید و یا چرا در مسجد حضور نمىیابید و یا به عبادات و وظایف دینى خود رسیدگى لازم نمىکنید، در پاسخ «کمبود وقت» را بهانه مىکنند، در حالى که مشکل «نبود فرصت» نیست، بلکه از بىنظمى و بىسامانى در کارهایشان حکایت دارد.
رویکرد جدى به نظم و برنامهریزى، به ویژه در زندگى پیشرفته کنونى، اهمیت فراوان دارد، زیرا وجود ابزارهایى چون اینترنت، کامپیوتر، تلویزیون با کانالها و برنامههاى متنوع و بسیار، گاهى تمام وقت مفید انسان را فرا مىگیرد و او را از رسیدگى به اساسىترین مسائل زندگى باز مىدارد. همه آشفتگىها از نبود نظم در زندگى است، در حالى که نگاهى گذرا به سیره رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله حاکمیت و برقرارى نظمى دقیق در حیات فردى و اجتماعى حضرت را به ما نشان مىدهد.
شیخ صدوق نقل مىکند که امام حسین علیهالسلام فرمود: از پدرم در خصوص برنامه پیامبر اکرم در زمان حضور در منزل پرسیدم، پاسخ داد: ... هر گاه به خانه مىرفت، وقت خود را سه قسمت مىکرد: بخشى را به عبادت مىپرداخت، پارهاى را به خانواده اختصاص مىداد و قسمتى هم ویژه خود بود، که این را هم دو بخش مىکرد: فرصتى را براى رسیدگى به امور شخصى برمىگزید و بقیه را صرف ملاقات با خواص و عموم مىکرد و از فرصتى که به آنان اختصاص داده بود، چیزى کم نمىگذاشت.»(7)
حضرت حتى در بهداشت و پوشش داراى نظم بود: لباسى داشت که تنها روز جمعه به تن مىکرد و همیشه در وقت وضو مسواک مىزد.(8)
رسول خدا زمانى که در مدینه بود، براى هر یک از امور خود ستونى از مسجد را اختصاص داد. در کنار ستون «سریر» برگهایى از نخل پهن مىکرد تا ایام اعتکاف به عنوان تختى بر آن استراحت کند. در کنار ستون «وفود» همواره سران قبایل و گروههاى مردم را براى ملاقات و مذاکره در باره مسائل سیاسى و یا آشنا کردن آنان به اسلام به حضور مىپذیرفت. على(ع) نیز در کنار ستون «حرس» (= نگهبانان) آماده مىنشست و از وجود مقدس پیغمبر نگهبانى مىکرد. براى خواندن نماز شب مکان ویژهاى در نظر گرفته بود که اکنون «محراب تهجّد» نام گرفته است.(9)
تأکید بر نظم و آرایش صفوف مسلمانان به حدى بود که حتى نامنظم بودن صفهاى نماز جماعت را برنمىتابید و مىفرمود:
«صفهایتان را آراسته کنید و دوش به دوش هم بایستید تا شیطان بر شما چیره نشود.»(10)
نظم در زندگى و رفتار رسول خدا، به شیوه عادت و نهادینه و راسخ بود، به گونهاى که تمام جوانب زندگى حضرت را شامل مىشد.2- آراستگى و زیبایى
از زمانهاى دور همواره کسانى بودند که گرایشهاى معنوى و عرفانى را ناهمگون با آراستن ظاهر مىپنداشتند و هر کس را با ظاهرى نیکو مىیافتند، در زهد و پارسایىاش، با دیده تردید مىنگریستند. خود نیز ژولیده و ناآراسته در بین مردم حضور پیدا مىکردند. اکنون نیز در برخى از دینداران ما همین اندیشه و تربیت نادرست وجود دارد و گاهى با ظاهرى زننده و نامناسب در کوچه و بازار ظاهر مىشوند!
وجود این گونه افراد در اجتماع، به طور ناخودآگاه این برداشت غلط را در ذهن نسل جوان مىپروراند که دینمدارى با آراستن و رسیدگى به خود منافات و ناهمخوانى دارد! همین پندار در کجروى و دورى جوانان از مسیر دینمدارى نقش مهمى دارد.
اما تمامى گزارشها مىگوید که رسول خدا(ص) در نهایت زیبایى و آراستگى در جمع یاران خود حضور مىیافت. حتى یک مورد گزارش از نامرتب بودن وضع ظاهرى حضرت در دست نیست، که نشان مىدهد رویکرد حضرت به آراستگى نه یک رفتار ساختگى و موقتى، بلکه ناشى از احساس وظیفه و اخلاق دینى بوده است که باید سرمشق پیروان او قرار گیرد.
در سیره پیامبر آمده است: خود را در آیینه مىنگریست و موهاى خود را مىآراست و شانه مىزد. اگر آیینه نبود، در آب نظر مىافکند. خویش را براى اهل خانه زینت مىکرد؛ براى ملاقات با اصحابش نیز خود را مرتب و زیبا مىساخت.
روزى عایشه دید رسول خدا خود را در ظرف آبى که در خانه بود، مىنگرد و موهاى خود را مىآراید. به حضرت گفت: پدر و مادرم فدایت! در جام آب مىنگرى و موى سر خود را مرتب مىکنى، در حالى که پیامبر خدا و بهترین آفریده اویى! رسول خدا فرمود: خداوند دوست دارد هر گاه بندهاش به سوى برادران - دینى - خود مىرود، خویش را براى دیدار با آنان بیاراید.(11)
در این گزارش نکاتى قابل توجه است:
أ) در این گزارش افزون بر اینکه سیره نبى اکرم(ص) مبنى بر رعایت آراستگى ظاهر در اجتماع بیان شده، به رعایت زیبایى و حُسن ظاهر حضرت در منزل (به منظور تحکیم پیوند زناشویى) نیز اشاره شده است. حتى از این نقل به دست مىآید توجه به آراستگى در محیط داخلى و براى اعضاى خانواده توسط آن بزرگوار بیشتر از محیط اجتماعى بوده است، زیرا اهتمام به آن در درون منزل، به عنوان پایه و یک امر مسلّم فرض شده، رعایت آن در بیرون و بین مردم، فرع بیان گردیده است. این نکته به جهت حفظ بنیان زناشویى و پیشگیرى از فساد، در روایات دیگر هم مورد توجه قرار گرفته، اهمیت آن مورد تأکید است.
امام باقر(ع) مىفرماید:
«زنان دوست دارند شوهران خود با همان آراستگى ببینند که مردان علاقه دارند همسران خویش را آن گونه بنگرند.»(12)
امام کاظم(ع) مىفرماید:
«زنان از اینرو پاکدامنى را کنار نهادند که شوهرانشان خود را براى آنان آماده و مرتب نمىساختند.»(13)
ب) این گزارش به خوبى نشان مىدهد که چگونه پیامبر به شأن و کرامت انسانها اهتمام مىورزیده و براى دیگران ارزش و احترام قائل بود. ایشان بلندمرتبگى و عظمت شخصیت خود را بهانهاى براى بىاعتنایى به آنان قرار نمىداد، حتى این منش و اصل را درون خانه و با نزدیکان و اهل خانه منظور مىداشت.
برخى وقتى به مقام و منصبى دست مىیازند، جز خود همه را به فراموشى مىسپرند و با همه چیز و همه کس با بىاعتنایى روبهرو مىشوند!
از مردمک چشم بباید آموخت
دیدن همه کس را و ندیدن خود را
ج) از گفتگوى عایشه با پیامبر بر مىآید که او با این تصور خطا که انسان بلندمرتبه نباید به آراستگى ظاهر خود اهتمام ورزد، یا رفعت معنوى با ساماندهى ظاهر سازگارى ندارد، به حضرت خرده گرفت و شأن ایشان را بالاتر دانست اما حضرت با معنوى دانستن کار خود، عایشه را متوجه اشتباه خویش کرد و به او فهماند که این کار نه تنها منافاتى با مقام نبوت ندارد، بلکه عملى است معنوى و پسندیده خدا و در نتیجه مایه تقرب و نزدیکى به پروردگار!
امام صادق(ع) از پیامبر نقل مىکند که فرمود:
«موى زیبا و آراسته از پوششهاى خدا است؛ آن را مهم بدانید و بدان رسیدگى کنید».(14)
رسول خدا مردى را دید که ریش خود را بلند گذاشته بود. فرمود: اگر ریش خود را مرتب مىکرد، چه زیانى مىدید؟ این سخن به گوش او رسید و محاسنش را مرتب و کوتاه کرد، سپس خدمت پیامبر رسید، وقتى حضرت او را دید، فرمود: این گونه عمل کنید.(15)3- نظافت و پاکى
پاکى بدن، گذشته از اینکه موجب انبساط خاطر و آرامش ذهن و اعصاب است، در بهبود و سالمسازى روابط و مناسبات اجتماعى نقش مؤثرى دارد.
بدن در اثر عرق کردن و دفع مواد زاید از طریق پوست دچار بدبویى مىشود، گاهى اطرافیان را به شدت آزار مىدهد. علاوه بر آن، ماندن مواد زاید بر بدن، آن را دچار مسمومیت و بیمارى مىکند و منافذ جذب اکسیژن از طریق پوست را (که در شادابى و طراوت جسم و جان نقش مؤثرى دارد) مىبندد و بر سلسله اعصاب تأثیر منفى مىگذارد.
پیامبران به مناسبت رسالتى که بر عهده دارند، اجتماعىترین مردمند، و باید بهترین ابزار و توان جذب را دارا باشند. بسیارى از این توانمندىها، معنوى و درونىاند؛ برخى نیز بیرونى و مربوط به ظاهرند. از مهمترین عوامل ظاهرى جذب دیگران، نظافت بدن و خوشبویى است.
حضرت رضا(ع) مىفرماید: «جزء اخلاق پیامبران نظافت و پاکیزگى است.»(16)
سخن حضرت جنبه الگویى و توصیهاى دارد و نظافت را اخلاق نبوى دانسته است.
رسول خدا به «اَنَس» (خدمتکار خود) فرمود: «همواره پاک باش تا خداوند عمرت را دراز کند.»(17) نیز امیر مؤمنان(ع) مىفرماید: «با آب خود را از بوى بدِ بدن پاکیزه کنید. خداوند چرکآلودگى بندگانش را خوش نمىدارد.»(18)
اینک به مواردى از نظافت جسمى در سیره رسول خدا اشاره مىکنیم:3 - 1. زدودن موهاى اضافه
یکى از موارد نظافت، زدودن مو از بدن است، به ویژه قسمتهایى که به سبب عرق کردن و نرسیدن هوا زودتر از دیگر نقاط بدن دچار آلودگى و بدبویى مىشود.
امیر مؤمنان(ع) مىفرماید: «زدودن موهاى زیر بغل، بوى بد را از بین مىبرد و باعث پاکیزگى است. پیامبر پاکیزه به انجام این کار فرمان داده است.»(19)
حذیفة بنمنصور مىگوید: از امام صادق شنیدم که فرمود: «پیامبر خدا در هر جمعه زیر ناف و بین پاها را نوره مىکشید.»(20)3 - 2. مسواک
بیمارىهاى دهان و دندان از شایعترین بیمارىهاست. شلوغى مراکز دندانپزشکى شاهدى بر این ادعاست. گذشته از اینکه سلامتى دندانها سهم بسیارى در هضم کامل غذا دارد، پزشکان معتقدند آلودگى دهان و دندان، منشأ اختلال در معده و دستگاه گوارش است. مطابق تحقیقاتى که اخیراً دانشمندان ژاپنى انجام دادهاند، رابطهاى نزدیک بین وضعیت دندانها و حافظه است، به گونهاى که کندن هر دندانى بر حافظه تأثیر منفى دارد و انسان را دچار ضعف حافظه مىکند.
علاوه بر آن آلودگى دندانها، دهان شخص را بدبو مىسازد و دیگران را از او گریزان مىکند.
رسول گرامى فرمود: «اگر بر امتم دشوار نبود، آنان را هنگام وضو گرفتن براى نماز، به مسواک زدن فرمان مىدادم.»(21)
از ظاهر حدیث پیداست که «امر و فرمان» به معناى وجوب است، زیرا اوّلاً:
فرمان مستحبى حضرت در باره مسواک زدن، در بیانات دیگر ایشان وارد شده است؛
ثانیاً: امر مستحبى مشقت و دشوارى ندارد، چون قابل ترک است.
امام باقر(ع) مىفرماید: «رسول خدا بسیار مسواک مىزد، در حالى که واجب نیست.»(22)
امام صادق از پیامبر نقل مىکند: «آن قدر جبرئیل به من سفارش مسواک زدن کرد [و من انجام دادم] که نسبت به ساییده شدن دندانهاى خود نگران شدم.»(23)
رسول خدا(ص) چند بار مسواک مىزد.(24)3 - 3. گرفتن ناخنها
از جاهایى که محل گرد آمدن میکروبهاست، زیر ناخنهاست.
امام صادق(ع) از پدران گرامىاش نقل مىکند که پیامبر فرمود: «هر کس روز جمعه ناخنهاى خود را بگیرد، خداوند درد را از انگشتان او بیرون کرده به جاى آن شفا وارد مىکند.»(25)
روشن است که مقصود از درد در روایت، عامل درد است، که مواد زیانبار و بیمارىزاست.
نیز نقل شده است: پیامبر هر جمعه پیش از آنکه براى برپایى نماز بیرون رود، ناخنهاى خود را کوتاه مىکرد و سبیل خود را مىگرفت.(26)4- بوى خوش
از ویژگىهاى رسول خدا(ص) استفاده بسیار انواع عطرها و بوى خوش است، به گونهاى که در بسیارى از موارد، آمدن حضرت را با بوى خوش او مىفهمیدند، حتى در شب تاریک وقتى از نقطهاى عبور مىکرد، پیش از اینکه حضرت را ببینند، بوى خوش او به مشام دیگران مىرسید و مىگفتند پیغمبر خداست که مىآید!(27)
5- بىآلایشى
معمولاً انسانهاى برجسته و صاحبان موقعیت اجتماعى، شئونى براى خود قایلاند که در سلوک فردى و اجتماعى آنان تأثیر مىگذارد، تا حدى که انجام کوچکترین امور مربوط به خویش را از اطرافیان انتظار دارند و رسیدگى به امور شخصى را منافى شأن و شخصیت خود مىپندارند!
این خوى، شاخهاى از عُجب (خودبرتربینى) و تکبر است اما در سیره رسول خدا(ص) آمده است:
«روى زمین مىنشست و بر آن مىخوابید و بر آن غذا مىخورد. به دست خود کفش و جامه خویش را پینه مىزد و مىدوخت، و در را به روى واردان مىگشود و از گوسفند و شتر شیر مىدوشید. هر گاه خدمتکار او از آسیاب کردن گندم خسته مىشد، به کمک او مىشتافت و آب وضوى خویش را خود تهیه مىکرد. موقع نشستن تکیه نمىداد و در کار خانه به همسرانش کمک مىکرد. دعوت هر بنده و آزادى را مىپذیرفت و هدیه را هر چند اندک بود، قبول مىکرد. بر هر مرکبى معمولى سوار مىشد و دیگرى را نیز پشت سر خود مىنشاند. بر مرکب بىزین هم مىنشست و پیاده و با پاى برهنه بدون بالاپوش و عمامه نیز راه مىرفت. جنازه را تشییع مىکرد و در دورترین نقطه مدینه به عیادت بیماران مىرفت و با فقیران و تنگدستان مىنشست و با آنان غذا مىخورد. در لباس و غذا خود را بر بردگان خویش برترى نمىداد ...»(28)
امام صادق(ع) فرمود:
«زنى بیابانى خدمت رسول خدا رسید، در حالى که حضرت روى زمین نشسته بود، زن گفت: اى رسول خدا! همچون بردگان روى زمین مىنشینى و همچون آنان غذا مىخورى! پیامبر فرمود: چه بندهاى از من بندهتر است؟»(29)
برخى داراى شخصیتى پیچیدهاند، احساسات و عواطفشان شفافیت و اعتدال لازم را ندارد. برخوردهاى دور از آداب و حتى عادى و صمیمى را برنمىتابند، حتى حاضر نیستند با کسى که به خیال خود در رتبهاى پایینتر قرار دارد، همسخن و همقدم شوند و از اینکه دیگران آنها را با مردمى فرودست ببینند، دلنگرانند. با این گونه افراد نمىتوان راحت به گفتگو نشست و ارتباط برقرار کرد، ولى انسانهاى بىآلایش، شخصیتى استوار، روان و معتدل دارند و از هرگفته و یا کارى رنجیده و آشفته نمىگردند.
رسول خدا(ص) فرمود: «پنج کار را تا دم مرگ رها نمىکنم: پوشیدن جامه پشمین، سوار شدن بر الاغ پالاندار، غذا خوردن با بردگان، تعمیر کفش خود با دستان خویش و سلام کردن بر کودکان».(30)
در آن دوران، بین انواع مرکبها، الاغ، پستترین نوع بود. روشن است آنچه باید سنت شود تا دیگران بدان عمل کنند، سادهزیستى است، که در هر دورهاى به گونهاى است.
البته حضرت گاهى بر بهترین مرکبها سوار مىشد،(31) ولى از آنچه پرهیز داشت، قید و بند و تشریفات بود.6- استراحت و خواب شبانه
از ضروریات حیات طبیعى نیاز به استراحت و خواب است. خداوند بر پایه رحمت خود، شب را آفرید تا جانداران در پناه تاریکى و آرامش آن بیاسایند و انسانها خستگى روزانه را برطرف کنند و نیروى تازه یابند.(32)
قرآن کریم به پیامبر دستور مىدهد: «شب را به جز بخش اندکى از آن به نماز به پاى دار.»(33)
شب همچنان که به علت ظلمت آن مناسبترین فرصت براى آرامیدن و تجدید قواست، بهترین موقعیت براى خلوت با خدا و راز و نیاز با اوست، زیرا در این زمان، انسان از مشاغل و کارهاى روزانه فارغ شده، زمینه براى رویکرد او به معنویات و ملکوت هستى فراهم مىشود.
هر یک از خواب و عبادت، سهمى از شب دارند که باید حق هر یک ادا شود. خداوند در این آیه به پیامبرش همین نکته را فرموده است، از اینرو رسول خدا(ص) خواب خود را به گونهاى سامان مىداد که مانع تهجد و شبانهزندهدارى او نشود:
زیرانداز رسول گرامى(ص) عبایى بود و متکایش از پوستى بود که از شاخههاى خرما پر شده بود. شبى آن عبا را دو لایه کرد و زیر خود انداخت. صبح که شد فرمود: این بستر، مرا از نماز بازداشت، سپس آن را یک لا، گستراند».(34)
در احوال ایشان آمده است:
«بر حصیر مىخوابید و چیز دیگرى را بر آن نمىافزود.(35)
حضرت باقر(ع) فرمود: «هر گاه پیامبر از خواب برمىخواست، بىفاصله در پیشگاه خدا به سجده مىافتاد».(36)
این رفتار درسى است براى کسانى که خواب شبانه خویش را پس از نشستها و دیدارها، شروع مىکنند، که چه بسا از فریضه صبح باز مىمانند.7- خوردن و آشامیدن
7 - 1. خوردنىها
از سیره حضرت به دست مىآید که به غذایى خاص عادت نداشت، بلکه هر خوردنى حلال را استفاده مىکرد،(37) البته برخى مواد خوراکى را به جهت خاصى نه از روى بىمیلى استفاده نمىکرد، مثلاً از خوردن سیر و پیاز و تره پرهیز داشت تا دهانش بو نگیرد و در گفت و شنود خود با دیگران آنان را نیازارد.(38)
در بین مواد خوراکى، گوشت، خرما، کدو، عسل، سرکه، روغن زیتون، و از بین میوهها انگور و خربزه، انار، را بهتر از همه مىپسندید.7 - 2. آداب خوردن
7 - 2 - 1. از زشتترین کارها بهرهورى از نعمتهاى خداوندى اما ناسپاسى است. انسان با تغذیه نیرو مىگیرد و بدن براى حرکت و عمل آماده مىشود.
اگر صاحب نعمت و آفریدگار از یاد برود و با فراموشى او تنها «مصرف» هدف شود، کمترین حاصل و برآیند، به گفته قرآن «حیوانگونه شدن» است!(39)
رسول خدا هنگام خوردن غذا نام خدا را بر زبان مىراند(40) و هر گاه لقمهاى را مىخورد مىگفت: «بارخدایا! حمد و ستایش از آنِ توست. تو به ما غذا دادى و سیراب کردى. حمد ویژه توست. بىآنکه ناسپاسى کنیم و تو را فراموش کنیم و از تو بىنیازى جوییم.»(41)
هنگام نوشیدن آب مىفرمود: «خداى را سپاس که آن را به واسطه گناهانمان تلخ نکرد و آن را به نعمت خود خوشگوار قرار داد.»(42)
7 - 2 - 2. از بارزترین کارهایى که نشان از نیاز و فقر ذاتى انسان دارد، خوردن است. موجود نیازمند براى ادامه حیات خود احتیاج به خوردن دارد و اگر به دیده دقت نظر شود، «نیاز» بیچارگى و درماندگى بشر را همچون آفتاب مىنمایاند، افزون بر آنکه تغذیه او را پس از مدتى به تخلیه وا مىدارد، تا نهایت پستى را ببیند و از سرکشىهاى خود بکاهد!
امام صادق(ع) فرمود: «رسول خدا از زمانى که به پیامبرى برانگیخته شد تا هنگام وفات خود، تکیه داده غذا نخورد، تا در برابر نعمت خداوند بزرگ تواضع کند.»(43)
نوع انسانها وقتى به مقامى مىرسند، حالات و روحیههاى پیشین خود را تغییر مىدهند. اگر بین آنها اندکى داراى اراده و روحى بزرگ باشند، حداکثر خواهند توانست رویه و احوال پیشین خود را نگه دارند، ولى اگر کسى پس از رسیدن به موقعیتى ممتاز تواضعش بیشتر شود و تواضع ریاکارانه نباشد، جز از انسانهاى فراعادى برنمىآید.
مقام نبوت، آن هم مرتبه خاتم آن، برترین مقامى است که خداوند در عالَم امکان به کسى مىدهد. رسول خدا هر چند پیش از نبوت فروتن و متواضع بود، ولى این حالت پس از بعثت شدت بیشترى یافت که بعد از آن حتى در حال غذا، هیچ گاه تکیه نزد.
7 - 2 - 3. از سنتهاى رسول خدا(ص) به اندازه مصرف کردن و سادگى در خوردن است. امیر مؤمنان(ع) در شب ضربت خوردن خود که مهمان دخترش امکلثوم بود و او براى پدر دو نوع خورش آورد، حضرت از خوردن دو خورش خوددارى کرد و فرمود: مىخواهم به برادر و پسرعموى خود (رسول اللَّه) اقتدا کنم که تا وقت فوت خود هیچ گاه در یک سینى دو غذا برایش نیاوردند.(44)
7 - 2 - 4. حضرت همواره غذا را با دیگران میل مىکرد و با اهل بیت و خدمتگزاران خود همسفره مىشد و محبوبترین غذا نزد حضرت، بر آن سفرهاى بود که تناولکنندگان زیاد باشند.(45)
هنگام غذا خوردن با دیگران رعایت حقوق و انصاف را مىکرد.
حضرت صادق فرمود:
«هر گاه پیامبر با گروهى غذا مىخورد، پیش از همه شروع مىکرد و آخرین نفر بود که دست از غذا مىکشید تا دیگران بخورند».(46) مسلمانانى که با پیامبر همغذا مىشدند، حریم حضرت را نگه مىداشتند و چه بسا هیبت آن بزرگوار مانع مىشد غذاى سیر بخورند اما این کار حضرت براى رفع خجالت و شرم دیگران بود.
هیچ گاه پُرخورى نکرد؛(47) و اگر سیر بود نمىخورد؛(48) دیگران را بر خود مقدّم مىداشت؛(49) ظرف غذا را خوب پاک مىکرد؛(50) دستان خود را پیش و پس از خوردن مىشست؛(51) دعوت هر مؤمنى را اجابت مىکرد؛(52)به غذاى داغ فوت نمىکرد؛(53) پس از خوردن دندانها را خلال مىکرد؛(54) در کیفیت و چگونگى غذا دقت نمىکرد؛(55)آب را به یک باره سر نمىکشید و آن را با دو یا سه نفس مىآشامید و در هر نفسى سپاس خدا مىکرد.(56)8- مسافرت
خداوند، امکانات طبیعى، استعدادهاى انسانى، عبرتها، آب و هوا و حتى مکانهاى قدسى و شریف را در نواحى مختلف زمین پراکنده ساخته، همه آن را در نقطهاى گرد نیاورده است. انسانى که طالب کمال مادى و معنوى است، بىنیاز از مسافرت نیست، به ویژه انسانى که داراى رسالت و اهداف والاى اجتماعى است، نمىتواند خود را از مسافرت کنار دارد و در منطقهاى خاص محصور بماند.
کمترین بهره انسان از مسافرت، خوشگذرانى و تغییر آب و هوا است که در تمدّد اعصاب و بهداشت روان بسیار مؤثر است.
پیامبر نیز سفرهاى متعدد داشت، هر چند تقریباً تمامى آنها در راستاى جهاد، دفاع، تبلیغ و یا تجارت (پیش از بعثت) و یا اهدافى والا بوده است.8 - 1. روز سفر
بر پایه آنچه پیش از این بیان شد (که رفتار و کردار حضرت از نظم و ترتیبى خاص پیروى مىکرد) مسافرتهاى حضرت سازمند بود و در ایام هفته روز پنجشنبه را براى این منظور برمىگزید. مطابق برخى روایات آن حضرت هر روز شنبه پیاده و یا سواره از مدینه به دهکده قبا مىآمده و در نخستین مسجدى که به دست آن حضرت بنا شد نماز مىگزارد و لذا همین نیز سنت شد و در دورههاى بعد، مسافرت در روز پنجشنبه از سوى برخى امامان علیهالسلام به همین عنوان سفارش شده است.
امام صادق(ع) به محمد بنابىالکرام فرمود: دوست دارم روز پنجشنبه به مسافرت بروى زیرا در این روز، پیامبر(ص) براى جنگ بیرون مىرفت.»(57)8 - 2. لوازم سفر
برخى مردم در مسافرت، برنامه عادى زندگى خود را کنار مىنهند و اگر اهل بهداشت و آراستگى باشند، در این چند روزه از آن غافل مىشوند اما در سیره رسول خدا آمده است:
همواره در سفرهاى خود این چیزها را همراه داشت: شیشه روغن سر، سرمهدان، قیچى، مسواک و شانه.(58)
روشن است وسایل بهداشتى و نظافت منظور است، که در هر زمان متفاوت است.8 - 3. یاد خدا در سفر
از ویژگىهاى سفر این است که وضع عادى دگرگون مىشود و آدمى با حوادث تازه، اشیا و اماکن جدید و چهرههاى نو روبهرو مىشود. همین امر ممکن است تا حدودى براى او غفلتآور باشد، از اینرو توصیه شده است مسافر از آغاز، سفر خود را با یاد خدا شروع کند و در طول مسافرت همواره به یاد او باشد.
رسول خدا مىفرماید: «هر گاه مسافرى سوار بر مرکب شد و نام و یاد خداوند را بر زبان راند، فرشتهاى کنار او مىنشیند و تا پیاده شود، نگهبان اوست، ولى اگر سوار شد و نام خداوند را نبرد، شیطانى در کنارش جاى مىگیرد و او را فریب مىدهد.»(59)
زمینه کار و فعالیت شیطان نسبت به مسافر، صحنههاى غفلتآور پیش گفته است، که یاد و نام خداوند را از او دور مىگرداند.
رسول خدا در طىّ سفر هر گاه در مسیر خود سرازیر مىشد، تسبیح و ستایش خداوند را مىکرد و هر گاه بر فراز مىرفت، تکبیر مىگفت!(60)8 - 4. خوشسفر
از آداب مسافرت و از سنتهاى رسول گرامى(ص) خوشسفرى است. نیز در سیره حضرت آمده است: دوست نمىداشت کسى بدون رفیق و همراه به سفر برود.(61)
از طرفى بر خوشسفر بودن و خوشرفتارى با همراهان تأکید مىورزید و در گزینش همسفر دقت به خرج مىداد. حضرت در یکى از مسافرتهاى خود فرمود: «هر کس به همسایهاش بدى مىکند، با ما همراه نشود.»(62)
کسى که همسایه را آزار مىدهد، همسفر را نیز آزار مىدهد!
با اینکه عبادت و ذکر خداوند در سفر بسیار مطلوب و مورد تأکید است، اگر این کار به حقوق همراهان صدمه وارد کند، پسندیده نیست. روزى یاران رسول خدا(ص) در محضر ایشان از مردى نام بردند و او را ستودند و در باره او گفتند: با ما در سفر حج بود، هر گاه در جایى منزل مىگزیدیم، تا زمانى که بار مىبستیم، پیوسته ذکر خدا مىگفت و وقتى کوچ مىکردیم تا هنگام استراحت بعدى، همچنان به ذکر الهى و عبادت مشغول بود، پیامبر پرسید: پس چه کسى چارپایش را علوفه مىداد و غذایش را آماده مىساخت؟ گفتند: بر عهده ما بود. حضرت فرمود: همه شما از او بهتر بودید.(63)
زمانى همراه برخى یاران در مسافرت بود، دستور داد گوسفندى را براى طعام آماده کنند. یکى گفت: من او را ذبح مىکنم، دیگرى گفت: آن را پوست مىکَنم، سومى گفت: آن را طبخ مىکنم. رسول خدا فرمود: من هیزم فراهم مىکنم. یاران گفتند: اى پیامبر! ما این کار را انجام مىدهیم. فرمود: مىدانم که این کار را مىکنید، ولى دوست ندارم با شما متفاوت باشم، زیرا خداوند چنین چیزى را دوست نمىدارد، سپس برخواست و به جمع هیزم پرداخت.(64)9- عبادت و دعا
هر چند در سیره و سلوک فردى رسول خدا آموزههایى بسیار است، ولى پایان نوشته را به نقل شمّهاى از احوال عبادى حضرت اختصاص مىدهیم.
براساس گزارش تاریخى، هر چند از آغاز حیات خود لحظهاى پرستش غیر خدا نکرد و یاد خدا و نام او را همواره بر دل و زبان داشت، ولى این کار پس از بعثت شدت بیشترى یافت و در این باره بر خود سخت مىگرفت.
حضرت پیش از نزول سوره «طه» شب را تا صبح به عبادت و نماز مىپرداخت و این کار پیوسته او بود.(65) این کار ده سال طول کشید، به گونهاى که پاهایش ورم کرد و چهرهاش زرد شد.(66)
رسول خدا پس از فتح مکه، خود را در عبادت الهى و شکر نعمتهاى او با طواف زیاد پیرامون کعبه، در زحمت و فشار مىافکند.(67)
نیز نقل شده است: حضرت در مکانى نمىنشست و برنمىخواست، مگر با یاد و نام خداوند.(68)9 - 1. پرستش عاشقانه
شبى پیامبر در منزل عایشه مشغول عبادت بود. وقتى عبادتهاى طولانى حضرت را دید، گفت: چرا این اندازه خود را در عبادت به زحمت مىاندازید، در حالى که خداوند گذشته و آینده شما را آمرزیده است! پیامبر فرمود: آیا بنده شکرگذارى نباشم؟!(69)
از دید عایشه عبادت را کسى باید انجام دهد که براى آمرزش گناهان خود به این کار اقدام مىکند، تا بدین وسیله خویش را از عذاب و انتقام الهى برهاند، ولى او نمىدانست که عبادت عاشقان، بسیار شورانگیزتر و دلنوازتر است، و هر چه انسان داراى خردى نیرومندتر باشد، هر گاه خود را در برابر نعمتهاى بىشمار الهى ببیند، نمىتواند سر بر آستان ولىّ نعمت خود نساید و به کرنش، ستایش و پرستش در پیشگاه او نپردازد.
بسیارى، نعمتها را مىنگرند و از آنها بهرهمندند، ولى رابطه آن را با آفریدگار در نظر ندارند. برخى نیز عبادت خداوند را براى خود و دیگران تکلیف مىبینند اما اگر دوزخ نبود، به سراغ پرستش نمىرفتند. اینان در اثر غلبه لذتهاى مادى، خوشى و لذت را تنها در ابعاد مادى و شهوانى آن مىپندارند، و وقتى مىشنوند عارفان در حال مناجات با پروردگار خویش بهترین و نابترین لذتها را مىبرند، از درک حقیقت آن عاجزند و چون خود لذت معنوى را در زندگى تجربه نکردهاند، تصورى از آن ندارند!
و هم اینان وقتى از زبان ایثارگران صحنههاى دفاع مقدس، نمونههایى از فداکارى، عشق به شهادت، صبر و رضا، دلدادگى به هدف و چشمپوشى از لذتهاى طبیعى را در عرصههاى پیکار و یا دوران اسارت مىشنوند، به حیرت و شگفتى مىافتند و در فهم آن، دچار مشکلاند.
رسول خدا(ص) نماز و یاد خدا را نه به انگیزه انجام تکلیف، بلکه از روى عشق انجام مىداد و مىفرمود: «روشنایى چشم من در نماز و روزه قرار داده شده است.»(70)
عایشه نقل مىکند: رسول خدا با ما سخن مىگفت و ما با او سخن مىگفتیم اما همین که وقت نماز فرا مىرسید، نه او ما را مىشناخت و نه ما او را مىشناختیم، و این بدان جهت بود که عظمت الهى وجود او را فرا مىگرفت.(71)
پیامبر گرامى فرا رسیدن وقت نماز را انتظار مىکشید و با اشتیاق شدید، زمان آن را لحظهشمارى مىکرد. هنگامى که وقت آن مىرسید، به بلال دستور مىداد اذان بگوید تا به نماز بپردازند و به او مىفرمود: اى بلال! ما را از کار دنیا راحت کن.(72)
همچنین نوشتهاند: هر گاه پیامبر به نماز مىایستاد، رنگ از چهره مبارکش مىپرید و صداى سوزناکى از سینه و درونش برمىخواست.(73)9 - 2. نمازهاى روزانه
با علاقهاى که رسول خدا به نماز و راز و نیاز با خدا داشت، اگر وظایف اجتماعى، خانوادگى و شخصى حضرت نبود، همه وقت خویش را به نماز و عبادت مىپرداخت.
امام صادق فرمود: «رسول خدا دو برابر نماز واجب، نماز مستحبى به جا مىآورد و دو برابر روزه واجب، روزه مستحبى مىگرفت.»(74)پى نوشت :
1) ممتحنه، آیه 4.
2) بقره، آیه 124.
3) احزاب، آیه 21.
4) فرقان، آیه 7.
5) انعام، آیه 9.
6) نهجالبلاغه، صبحى صالح، ن 47، ص421.
7) محمد بنعلى بنحسین بنبابویه قمى، معانى الاخبار، مؤسسه نشر اسلامى، قم، 1361، تصحیح، علىاکبر غفارى، ص81.
8) علامه محمدحسین طباطبایى، سنن النبى، انتشارات همگرا، قم، بهار 1385، ص125.
9) رسول جعفریان، آثار اسلامى مکه و مدینه، نشر مشعر، بهار 1382، ج دوم، ص229 - 223.
10) وسائل الشیعه، مکتبة الاسلامیه، تهران، ج5، ابواب صلاة الجماعة، ب 70، ح4، ص472.
11) محمد بنحسن فضل طبرسى، مکارم الاخلاق، مؤسسه اعلمى، بیروت، ص35 - 34.
12) همان، ص80.
13) همان، ص79.
14) همان، ص70.
15) همان، ص67.
16) تحف العقول، ج، ص.
17) مکارمالاخلاق، ص41.
18) همان.
19) سنن النبى، ص147.
20) همان، ص146.
21) مکارم الاخلاق، ص50.
22) همان، ص49.
23) وسائل الشیعة، ج1، ص351.
24) سنن النبى، ص274.
25) مکارم الاخلاق، ص64.
26) سنن النبى، ص158.
27) بحارالانوار، ج16، ص248.
28) کحل البصر، ص58؛ سنن النبى، ص125.
29) بحارالانوار، ج16، ص224 - 223.
30) همان، ص226 - 225.
31) همان، ص220- 219.
32) قصص، آیه 73.
33) مزمل، آیه 2.
34) مکارم الاخلاق، ص38.
35) سنن النبى، ص192، ح155.
36) همان، ص39.
37) بحارالانوار، ج16، ص241.
38) همان، ص245.
39) محمد، آیه 12.
40) مکارم الاخلاق، ص28.
41) سنن النبى، ص240.
42) همان، ص239.
43) کحل البصر، ص73.
44) سنن النبى، ص236.
45) مکارم الاخلاق، ص27.
46) سنن النبى، ص219.
47) همان، ص234، ح189.
48) همان، ص233، ح185.
49) همان، ص236، ح193.
50) همان، ص237، ح201.
51) همان، ص238، ح203.
52) همان، ص241، ح213.
53) همان، ص242، ح218.
54) همان، ص221، ح188.
55) همان، ص237، ح199.
56) همان، ص222، ح193 - 191.
57) سنن النبى، ص166.
58) سفینة البحار، ج1، ص626.
59) همان.
60) همان، ص627.
61) سنن النبى، ص166.
62) سفینة البحار، ج1، ص627.
63) همان.
64) کحل البصر، ص68.
65) شیخ طبرسى، مجمع البیان، بیروت، دار احیاء تراث عربى، ج7، ص2.
66) سفینة البحار، ج2، ص113.
67) همان.
68) بحارالانوار، ج16، ص152.
69) سفینة البحار، ج1، ص420.
70) مکارم الاخلاق، ص34.
71) محسن فیض کاشانى، مهجة البیضاء، تهران، مکتبة الصدوق، 1339، ج1، ص350.
72) سنن النبى، ص323.
73) همان، ص308.
74) وسائل الشیعه، ج3، ص32.