گزارشى از رفتار پیامبر با حضرت فاطمه س

نویسنده


 

وَ والدٍ وَ ما وَلَدَ
گزارشى از رفتار پیامبر(ص) با حضرت فاطمه(س)

ابراهیم امیرى‏

مقدمه:

حضرت فاطمه زهرا(س) بانوى یگانه و الگوى انسانیت، در مکتب تربیتى اسلام و در محضر پیامبر اکرم(ص) پرورش یافت؛ سپس قله‏هاى ایمان، پارسایى، آگاهى، اخلاق و فضایل انسانى را درنوردید و به اوج کمالات معنوى و مقامات عالیه الهى رسید.
آن بانوى فرزانه، به یک معنا نزدیک‏ترین فرد به پیامبر خدا بود و میان آن دو رابطه‏اى ویژه و بى‏نظیر بر محور ایمان و دوستى و دشمنى الهى وجود داشت که قلم و بیان، از بیان آن ناتوان است. پیش از پرداختن به چگونگى رفتار پیامبر گرامى اسلام با دختر گرانقدرش فاطمه زهرا(س) و بیان علت و انگیزه آن، طرح چند نکته مقدماتى، مناسب است:

اوّل: تفاوت ارزش‏ها

ارزش‏ها و فضیلت‏ها در فرهنگ‏ها و جوامع گوناگون بشرى، متفاوت است. برخى، ارزش انسان را در ثروت و مال، و بعضى دیگر در برترى نژادى و قومى مى‏دانند و ... .
دین مقدس اسلام روى تمامى ارزش‏هاى کاذب و پندارى، خط بطلان کشیده و ارزش واقعى انسان را در داشتن ایمان، پارسایى، صفات و ارزش‏هاى والاى انسانى دانسته است.
قرآن کریم مى‏فرماید: «اِنَّ اکرمکم عند اللَّه اتقیکم؛(1) گرامى‏ترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست.»

دوم: ناهمگونى محبت‏

انگیزه و چرایىِ محبت و دوستى اولیاى الهى و مقربان درگاه خداوند نسبت به دیگران حتى فرزندان و نزدیکان، با محبت و علاقه انسان‏هاى عادى و معمولى متفاوت است.
محبت اولیاى الهى با انگیزه‏هاى نفسانى و شهوانى و عاطفى صرف نیست، بلکه محبت و ارادت‏شان خالص براى خداست. از این‏رو محبت غیر خدا را در دل راه نمى‏دهند و اگر به غیر خدا هم عشق مى‏ورزند، خاستگاه آن، محبت به خداوند است.

سوم: دوستى در راه خدا

پیامبر اسلام، رسول خدا و شخصیت الهىِ بى‏نظیرى است که گفتار، رفتار و تمامى برخوردهاى آن بزرگوار، الهام گرفته از خداوند است. داراى مقام عصمت بوده، معیار حق و باطل، میزان درستى و نادرستى اندیشه‏ها، گفتارها و عملکردهاست. داورى ایشان براساس عدالت و حق است، و رفتار او جز بر پایه واقع‏نگرى و واقع‏بینى استوار نمى‏باشد.
از این‏رو نباید سخنان حکیمانه و والاى پیامبر در باره بانوى نمونه اسلام و یا رفتارها و برخوردهاى بى‏نظیر و پر رمز و راز با او را برخاسته از عواطف و احساسات پدرى پنداشت، چرا که حضرت دختران دیگرى به جز فاطمه(س) داشت که بزرگ‏تر از ایشان بودند و آنها را نیز دوست مى‏داشت و به آنها محبت مى‏کرد، اما با هیچ یک از آنها چنین رفتار سراسر از مهر و احترام و پرعاطفه را نداشت.
نیز نباید سخنان و رفتار حضرت در باره دخت گرامى‏اش را تعریف و تمجیدهاى ساختگى و پر از زیاده‏گویى و مبالغه‏آمیز دانست، چرا که پیامبر، شخصیت والا و وارسته‏اى است که خداوند به صداقت و راست‏گفتارى‏اش گواهى مى‏دهد: «و ما یَنْطِقُ عن الهوى اِن هو الّا وحى یوحى؛(2) و از روى هوا و هوس سخن نمى‏گوید. آنچه که مى‏گوید، جز وحى که بر او نازل شده، نیست.»

چهارم: کمالات و شخصیت دخت پیامبر

روایاتى که در باره جایگاه والا و ارزشمند و ویژگى‏ها، نیز محبت و رابطه صمیمانه پیامبر با دخترش فاطمه(س) وارد شده است، هم در منابع مورد قبول و اعتماد شیعه به فراوانى وجود دارد و هم در کتاب‏هاى روایى معروف و مورد اطمینان و صحیح اهل سنّت، که نشانگر این نکته است که با وجود تمامى تبلیغات مسموم و فریبکارانه بر ضد خاندان پیامبر(ص) و به راه انداختن جوّ سانسور و حذف و جلوگیرى از انتشار و پخش روایات مربوط به مدح اهل بیت، نیز سرکوب شدید دوستداران و اندیشوران این خاندان، باز روایات زیادى در بیان جایگاه والا و باعظمت دخت گرانقدر پیامبر، نیز رفتار ملاطفت‏آمیز و دوستى خاص آن حضرت با حضرت زهرا در منابع روایى اهل سنّت وارد شده، به کتاب‏هاى معتبر و صحیح آنها راه یافته است.
خداوند اراده کرده است که با وجود همه دشمنى‏ها، لجاجت‏ها و روحیه انتقام‏گیرى، نام و بزرگى این خانه را ارج دهد. خدا به پیامبر گفته است: «و رفعنا لک ذکرک؛(3) نام و آوازه تو را بلند کردیم.»
* * *

میان عاشق و معشوق رمزى است‏

بدون تردید حضرت فاطمه زهرا(س) از جایگاه والایى نزد پیامبر(ص) برخوردار بود و رفتار حضرت با آن بانوى بزرگوار، به دور از برخوردهاى عادى مى‏باشد و نمى‏توان براى منزلت و قرب ایشان نزد رسول خدا، مرزى مشخص کرد.
حضرت عمیق‏ترین احساسات پدرانه خویش را تقدیم دخترش مى‏کرد. در منبر و محراب، نماز و دعا و مناجات، مکه و مدینه، داخل شهر و خارج آن، در هر کوى و برزن، در برابر آشنا و غریبه و در هر محفل و مجلسى، دخت گرامى‏اش را مورد تجلیل و احترام بسیار قرار مى‏داد. رابطه میان آن دو، گرم و صمیمانه و سرشار از مهر و احترام دوسویه و برخاسته از شناخت و آگاهى و بسیار بالاتر از علاقه‏ها و انگیزه‏هاى طبیعى بود. پیوند عمیق قلبى، عاطفى، انسانى و ریشه‏دار در ژرفاى جان و روح آنان رسوخ کرده بود.

چرایىِ محبت پیامبر(ص)

چرا پیامبر تا این مقدار نسبت به دخترش مهر و محبت و عشق مى‏ورزید؟ در محتواى احادیث، به چنین فرمایش‏هایى برمى‏خوریم: فاطمه بهشت من است؛ جواز بهشت من است؛ کوثر نورافشان؛ زهره فروزان؛ نور دیده و نشاطبخش قلب من است و ... .

علت رفتارها و گفتارها

ویژگى‏ها و کمالاتى در حضرت زهرا جلوه و ظهور کرد که زمینه‏هاى بروز چنین رفتارها و سخنانى را از پیامبر فراهم ساخت.
راز محبوبیت گسترده ایشان را باید در ایمان، تقوا، کمالات و گستردگى ابعاد وجودى او یافت. آن بانوى گرامى، نمونه کامل و جامع انسان خدایى و ملکوتى بود. پیامبر اسلام فرمود:
«لم یکمل من النّساء إلّا مریم و آسیة و خدیجة و فاطمة؛(4) از زنان فقط مریم و آسیه و خدیجه و فاطمه به عنوان زنان کامل مى‏باشند.»
پیامبر(ص) به دخترش به عنوان بانویى که سرشار از کمال، ادب، ارزش‏هاى والاى الهى، انسانى و اخلاقى است، مى‏نگریست. کسى که از چشمه‏سار او، فضایل و کرامت‏ها و نیکى‏ها سرازیر بود.
امام خمینى(ره) در باره شخصیت والا و کامل آن بانوى بزرگوار مى‏فرماید:
«تمام ابعادى که براى زن متصور است و براى یک انسان متصور است، در فاطمه زهرا(س) جلوه کرده بود. یک زن معمولى نبوده است. یک زن روحانى، یک زن ملکوتى، یک انسان به تمام معنا انسان، تمام نسخه انسانیت، تمام حقیقت زن، تمام حقیقت انسان. او زن معمولى نیست. او موجود ملکوتى است که در عالم به صورت انسان ظاهر شده است، بلکه موجود الهى جبروتى در صورت یک زن ظاهر شده است ... زنى که تمام خاصّه [و ویژگى‏]هاى انبیا در اوست. زنى که اگر مرد بود، نبى بود. زنى که اگر مرد بود، به جاى رسول اللَّه بود ... معنویات، جلوه‏هاى ملکوتى، جلوه‏هاى الهى، جلوه‏هاى جبروتى، جلوه‏هاى ملکى و ناسوتى همه در این موجود مجتمع است.»(5)
ویژگى‏هاى والا و الهى در وجود حضرت زهرا(س) بود که توانست گستره‏اى از قلب باصفا و پهناور محمد(ص) (برترین و والاترین سفیر و فرستاده الهى و هدایتگر جهانیان) را در قلمرو و مهر و عشق خویش قرار دهد، نیز مقام والا و ارزشمند و جایگاه ویژه‏اى را نزد آن محبوب الهى به خود اختصاص دهد.

ویژگى‏ها و امتیازات‏

در این بخش، به بیان مهم‏ترین برجستگى‏هاى شخصیت حضرت زهرا مى‏پردازیم:

1. نطفه بهشتى:

براساس روایاتى که اهل سنت و شیعه بر آن تأکید دارند، نطفه فاطمه زهرا(س) از میوه بهشتى بسته شد.
زمانى که پیامبر(ص) در شب معراج از بهشت عبور مى‏کرد، جبرئیل از میوه درخت طوبى‏ به حضرت داد. هنگامى که پیامبر به زمین بازگشت، نطفه فاطمه زهرا از آن میوه بهشتى بسته شد.
بدین ترتیب، آفرینش حضرت زهرا با خلقت دیگر انسان‏ها متفاوت است.

2. امانت الهى:

در دیدگاه پیامبر، فاطمه(س) امانت گرانبهاى خدا و رسول است که باید او را به بهترین و نیکوترین روش حفظ کرد.
پیامبر به على(ع) فرمود:
«یا اباالحسن! ودیعة اللَّه و ودیعة رسوله محمد عندک، فاحْفَظِ اللَّه و احفظنى فیها؛(6)
اى اباالحسن، دخترم، امانت خدا و پیامبر او محمد است که نزد تو مى‏گذارم، پس حرمت خدا و پیامبرش را در مورد این امانت پاس دار.»

3. ایمان کامل:

سراسر وجود فاطمه(س) را ایمان و اعتقاد به خداوند و روز جزا فرا گرفته بود. پیامبر فرمود:
«انّ ابنتى فاطمة ملأ اللَّه قلبها ایماناً و یقیناً؛(7)
دخترم فاطمه، کسى است که خداوند قلب او را از ایمان و یقین لبریز ساخته است.»
این نور ایمان و اعتقاد، در اثر عبادت‏ها و مناجات‏هاى خالصانه با خدا حاصل شد، به گونه‏اى که خداوند بر این حالت او، به فرشتگان خود فخر و مباهات مى‏کند. پیامبر در باره تهجّد و شب‏زنده‏دارى دخترش مى‏فرماید: فاطمه حوریه آدمى‏نسب است. هر گاه در محراب مقابل پروردگارش مى‏ایستد، نورش براى فرشتگان آسمان مى‏درخشد، چنان که نور ستارگان براى اهل زمین، و خدا به فرشتگان مى‏گوید: اى فرشتگان من! به بنده‏ام فاطمه بنگرید که چگونه در مقابل من ایستاده و اعضاى بدنش از ترس من مى‏لرزد! چگونه قلبش متوجه من است. شما را شاهد مى‏گیرم که او و پیروانش را از آتش ایمن کردم ... آنگاه همان طور که مریم را صدا زد، او را صدا مى‏زند و مى‏گوید: اى فاطمه، خدا تو را برگزیده و تطهیر کرده و بر زنان جهان برترى بخشیده است.(8)

4. برترین زنان جهان:

با توجه به ویژگى‏ها و ابعاد وجودى شخصیت حضرت زهرا و آراستگى ایشان به ملکات فاضله و علم و ایمان و تقوا، آن بزرگوار به عنوان والاترین و برترین زنان جهان معرفى شده است، به گونه‏اى که کسى یاراى همسان شدن با آن بانوى گرامى را ندارد.
پیامبر خطاب به دخترش فرمود: «انّکِ سیدة نساء العالمین! قالت: یا ابه، فأین مریم؟ قال: تلک سیدة نساء عالمها و أنتِ سیدة نساء عالمکِ اما و اللَّهِ لقد زوّجتکِ سیداً فى الدّنیا و الآخرة؛(9)
تو بهترین زنان جهان هستى. فاطمه گفت: اى پدر، پس جایگاه مریم کجاست؟ پیامبر فرمود: او سرور زنان عصر خویش است و تو سرور زنان تمامى جهان هستى. دخترم! به خدا سوگند! تو را به همسرى کسى در آوردم که سالار و سَرور دنیا و آخرت است.»
نیز در بزرگداشت دخترش به على(ع) فرمود:
«یا على! هذه سیدة نساء اهل الجنّة من الاولین و الآخرین، هذه و اللَّهِ مریم الکبرى‏؛(10) اى على! این بانوى تمامى زنان بهشت است و به خدا سوگند مریم بزرگ‏تر اوست.»
هنگامى که پیامبر در بیمارى وفاتش، بى‏تابى و ناراحتى دخترش را دید فرمود:
«یا فاطمة! اَلا ترضَیْنَ اَن تکونى سیدة نساء العالمین و نساء هذه الامة و سیدة نساء المؤمنین؛(11) اى فاطمه! آیا خشنود نیستى از اینکه برترین بانوى جهان و برترین بانوى این امت و برترین بانو در میان مؤمنان باشى؟»
بدین ترتیب فاطمه زهرا برترین و والاترین زن، میان تمامى زنان جهان معرفى شده است و این افتخارى بس بزرگ براى ایشان به شمار مى‏رود.

5. حوریه‏اى در سیماى انسان:

بانوى بزرگوار اسلام، با دوران کوتاه عمر خویش، چنان مسیر کمال و کسب فضایل الهى، انسانى، اخلاقى و نیز جلوه‏هاى معنوى و روحانى را سیر کرد، که حوریه‏اى در چهره انسان، معرفى شده است.
پیامبر اسلام(ص) فرمود:
«فاطمة حوراءٌ انسیة فکلّما اشتقتُ الى رائحة الجنّة شممت رائحة ابنتى فاطمة؛(12) فاطمه، حوریه‏اى در چهره انسان است. هر گاه مشتاق بوى بهشت مى‏شوم، بوى فاطمه را استشمام مى‏کنم.»
همچنین فرمود:
«ابنتى فاطمة حوراءٌ آدمیة؛(13) دخترم فاطمه، حوریه‏اى است در سیماى آدمیان.»
با توجه به ویژگى‏هاى بر شمرده، علت و انگیزه رفتار خاص پیامبر با دخترش روشن مى‏گردد. در اینجا مواردى از رفتار و برخورد ایشان با ریحانه خود را مطرح مى‏کنیم:
أ) عشق و محبت ویژه:
بدون تردید و به دور از هر گونه گزاف‏گویى، پیامبر اسلام، نسبت به دختر گرانقدرش، عشق و علاقه بى‏حدى نشان مى‏داد. گویا پیامبر در این باره وظیفه‏اى از سوى خداوند بر عهده داشت تا مردم زمان خویش را به این مهم توجه دهد. قرآن کریم، محبت و دوستى اهل بیت را در برابر مزد رسالت، لازم شمرده است:
«قل لا اسئلکم علیه اجراً الّا المودّة فى القربى؛(14) بگو: به ازاى آن [رسالت‏] پاداشى از شما خواستار نیستم مگر دوستى در باره خویشاوندانم.»
مودّت عبارت از محبت و دوستى شدید و علاقه‏اى است که قلب و سراسر وجود انسان را فرا گرفته باشد.
زمخشرى در کشاف مى‏گوید: وقتى این آیه نازل شد، پرسیدند: خویشان تو که مودّت‏شان بر ما واجب شده کیانند؟ حضرت فرمود: على، فاطمه، حسن و حسین.(15)
در دنباله برخى از شیوه‏هایى که پیامبر در محبت نسبت به دخترش ابراز مى‏کرد، بیان مى‏گردد:
* همواره دخترش را مى‏بوسید و مى‏بویید. عایشه نقل مى‏کند:
«زمانى که فاطمه بر پیامبر وارد مى‏شد، رسول خدا دست او را مى‏گرفت، پس او را مى‏بوسید و در جاى خود مى‏نشاند.»(16)
روزى عایشه بر این کار اشکال گرفت که چرا این همه دخترت را مى‏بوسى؟ پیامبر فرمود: هر زمان، فاطمه را مى‏بوسم، بوى بهشت برین را از او استشمام مى‏کنم.
آرى، فاطمه بهشت پیامبر بود و هر گاه شور و شوق بهشت در دل او پدیدار مى‏شد، گلوى فاطمه را مى‏بوسید:
«اذا اشتقتُ الى الجنّة قبّلتُ نحر فاطمة.»(17)
بارها بر دهان دخترش بوسه زد: «کان کثیراً ما یقبّلها فى فمها».(18)
* یکى از روش‏هاى گرامیداشت و احترام پیامبر در حقّ دخترش، دیدارها و سلام‏هاى پیاپى بود. پس از فرود آمدن آیه تطهیر، پیامبر تا چند ماه، هنگام بیرون رفتن از منزل براى برپایى نمازها، ابتدا به سوى خانه دخترش مى‏رفت و مى‏فرمود: «سلام بر شما اى اهل بیت.»(19)
* انس و علاقه و اشتیاق پیامبر به فاطمه(س) به گونه‏اى بود که هیچ گاه تحمل جدایى و دورى ریحانه‏اش را نداشت. هنگامى که قصد سفر داشت، آخرین دیدارش را با دخترش قرار مى‏داد و هنگام بازگشت از سفر، اولین دیدار با ایشان بود.
پس از ازدواج فاطمه(س) با على(ع) نیز پیامبر توان دورى و جدایى دخترش حتى براى مدت کم را نداشت.

ب) پاره تن پیامبر:

فاطمه، پاره‏اى از وجود پیامبر بود. این سخنى است که بارها از زبان رسول خدا گفته شد: «فاطمة بضعة منّى.»
این ارتباط و پیوستگى موجب شد که شادى فاطمه، بسان خوشحالى پیامبر باشد و اندوه و خشم ایشان موجب ناراحتى و ناخشنودى آن بزرگوار گردد:
«انّما فاطمة بضعة منّى یُؤذینى ما اذاها؛ فاطمه پاره وجود من است، مرا آزرده مى‏کند هر آنچه که او را آزار دهد.»
همچنین: «انّما فاطمة بضعة منّى یؤذینى ما آذاها و ینصبنى ما انصبها؛(20) فاطمه پاره وجود من است. مرا آزرده مى‏کند هر آنچه که او را آزار دهد.»
تمامى رفتار و گفتار و منش حضرت زهرا براى خدا بود و به جز رضایت خداوند و رسول، اقدامى انجام نداد و هر تلاش و فعالیتى که داشت، براى خداوند و به منظور کسب خشنودى بود. اگر نسبت به برخى، کینه و دشمنى داشت و اظهار مخالفت مى‏کرد و از گروهى خشمناک و غضبناک مى‏شد، آن هم براى خدا و در راه او بود.
پیامبر گرامى در کلام نورانى دیگر، دخترش فاطمه را چنین معرفى مى‏نماید:
«مَن عرف هذه فقد عرفها و مَن لم یعرفها بضعة منّى و روحى الّتى بین جنبى فمن اذاها فقد اذانى؛(21) هر کس این بانو را مى‏شناسد، که شناخت اما هر کس او را نشناخته، بداند که او پاره تن من و روح و قلب من است، از این‏رو هر کس او را آزار دهد، مرا آزار داده است.»
این همه تأکید و سفارش در معرفى فاطمه زهرا(س) به چه منظور انجام شد؟ چرا پیامبر تا این میزان در صدد معرفى چهره دخت بزرگوارش به مردم برآمد؟

ج) خطاب به پدر، نه رسول اللَّه!:

گروهى از مردم مدینه، پیامبر را مانند افراد دیگر خطاب مى‏کردند که گاهى موجب جسارت و بى‏احترامى به پیامبر بود اما سپس همگان موظف شدند پیامبر را با خطاب «یا رسول اللَّه» و یا «یا أیّها النّبى» صدا نمایند.
هنگامى که آیه «لا تجعلوا دعاء الرّسول بینکم کدعاء بعضکم بعضاً؛(22) صدا کردن پیامبر را میان خود، مانند صدا کردن بعضى توسط خودتان قرار ندهید» نازل شد، خداوند هشدار داد که پیامبرش را با عنوان و ادبِ مورد نظر خدا و هماهنگ با رسالت صدا زنند، نه با اسم تنها.
فاطمه(س) - که نمونه ادب کامل و پیشتاز در عمل به قرآن بود - مى‏گوید:
پس از فرود آمدن این آیه، دیگر جرئت نکردم پدرم را با عنوان «پدرجان» صدا کنم و هنگامى که خدمتش مى‏رسیدم، حضرت را با خطاب «یا رسول اللَّه» صدا مى‏کردم. یک بار نزد پدر، این خطاب را یک یا دو یا سه بار تکرار کردم. پدرم ناراحت شد و از من روى برگرداند اما سپس رو به من کرد و فرمود:
«اى فاطمه! این فرمان در باره تو و خاندان و نسل تو نازل نشده است. تو از من هستى و من از تو. این آیه در مورد جفاکاران و تندخویانِ بى‏ادب قریش نازل شده است. مرا پدر صدا بزن، که این گونه صداى تو، قلب مرا زنده و شاداب مى‏سازد و خداى را خشنود.»(23)

د) طهارت و پاکى:

روزى پیامبر(ص) وارد خانه دخترش شد و ایشان و همسرش على(ع) و نیز دو فرزندش حسن(ع) و حسین(ع) را نزد خویش گرد آورد.
هنگامى که آن چهار اختر تابناکِ عصمت و طهارت را کنار خود و زیر «کساء» قرار داد، فرشته وحى فرود آمد و این آیه را براى آنها هدیه آورد:
«انّما یرید اللَّه لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیراً؛(24) به درستى که خداوند مى‏خواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.»
با آمدن این موهبت و ارمغان ویژه الهى، حقیقت نورانى و سیماى الهى و چهره‏هاى ملکوتى آن گوهرهاى ناب و پاک، از جمله بانوى فضیلت و کرامت و تقوا آشکارتر شد، و روشن گردید که پاک‏ترین، ارزشمندترین و شریف‏ترین موجودات هستى، این پنج منبع نور و سرچشمه‏هاى هدایت هستند.
پس از فرود آمدن آیه، پیامبر اکرم، بارها در مناسبت‏هاى مختلف، این واقعیت را تصریح کرد که آیه تطهیر تنها در باره دخت گرامى‏اش(س) و همسرش على(ع) و دو فرزندش حسن(ع) و حسین(ع) و خودِ پیامبر(ص) نازل شده است.
پس از نزول آیه، پیامبر در حالى که خاندانش را گرد آورده بود و دست بر شانه امیر مؤمنان و فاطمه(ع) داشت، رو به آسمان کرد و عرضه داشت:
«الّلهم هؤلاء اهل بیتى و خاصّتى فاذهبْ عنهم الرّجس و طهّرکم تطهیراً؛(25) بارخدایا! اینان خاندان من هستند، پس پلیدى و ناپاکى را از آنان دور ساز و آنان را پاک و پاکیزه گردان.»
به جز مورد بالا، پیامبر(ص) براى بیشتر آشکار ساختن اینکه آیه در حق چه کسانى نازل شده است، تا پایان عمر، هر روز به هنگام طلوع فجر و سپیده سحر، در حالى که براى برپایى نماز به مسجد مى‏رفت، در برابر خانه فاطمه زهرا مى‏ایستاد و با صداى بلند به گونه‏اى که دیگران بشنوند، مى‏فرمود: «الصّلاة، الصّلاة، اهل البیت، انّما یرید اللَّه لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیراً».(26)
برخى این عمل حکیمانه و جالب پیامبر را به مدت شش ماه ناظر بوده و گزارش کرده‏اند؛ بعضى هشت تا نُه ماه، و بعضى که ساکن مدینه بودند، همیشه این صحنه را نظاره مى‏کردند تا رحلت حضرت.(27)
تکرار این مسئله به مدت شش یا هشت یا نُه ماه به طور پیوسته در کنار خانه «فاطمه» بدین منظور صورت گرفت که کاملاً موضوع را مشخص و استوار نماید تا براى مردم عصر پیامبر(ص) و همچنین پس از آن در زمان‏هاى مختلف، کمترین تردید و انکارى باقى نماند که آیه فقط در حق و شأن اهل بیت نازل شده است، بخصوص اینکه تنها خانه‏اى که درِ ورودى آن در مسجد پیامبر باز مى‏شد - پس از آنکه رسول خدا فرمان بستن درِ خانه‏هاى دیگران به سوى مسجد را صادر کرد - خانه «فاطمه» بود و به طور طبیعى گروهى از مردم به هنگام رفتن براى برپایى نماز جماعت، این سخن را از پیامبر مى‏شنیدند.

ه) ازدواج مبارک:

برنامه ازدواج فاطمه و برخورد پیامبر با این قضیه، از موضوعات مهم در زندگى حضرت بوده، دربردارنده نکات جالب توجه و درس‏آموز است.
زمانى که دختر گرامى پیامبر در آستانه ازدواج قرار گرفت، افراد مختلفى از بزرگان و شخصیت‏ها و چهره‏هاى سرشناس و نیز گروهى از ثروتمندان و زراندوزان مدینه از ایشان خواستگارى کردند و با ملاک‏هاى جاهلیت (که موقعیت اجتماعى و اقتصادى شوهر و ثروت زیاد و مهریه سنگین را علت برترى و افتخار مى‏دانستند) به خدمت پیامبر مى‏رسیدند و از ایشان درخواست مى‏کردند افتخار پیوند با خاندان رسالت را به آنها بدهد.
پیامبر به همه آنها جواب ردّ مى‏داد و در برابر خواسته آنها، این جمله را مى‏فرمود: «أمرها إلى ربّها؛ امر ازدواج فاطمه با پروردگار اوست، نه پدرش».(28)
گاهى نیز مى‏فرمود: «انّى انتظر بها القضاء؛ در این مورد در انتظار فرمان خدا هستم.» پیامبر در باره انتخاب همسر براى دخترش، مأموریتى الهى بر دوش داشت، چنان که فرمود:
«أتانى ملکٌ فقال: یا محمد، إنّ اللَّه یقرأ علیک السّلام و یقول لک: إنّى قد زوّجتُ ابنتک مِنْ علىّ بن‏ابى‏طالب فى الملأ الاعلى، فزوّجْها منه فى الارض؛(29)
فرشته‏اى از سوى خدا نزد من آمد و گفت: اى محمد! خداوند بر تو درود مى‏فرستد و مى‏گوید: من دخترت فاطمه را در آسمان‏ها به همسرى على بن‏ابى‏طالب در آوردم، تو در زمین او را به ازدواج وى در آور.»
از سوى دیگر پیامبر ملاک‏هایى را در انتخاب همسر دخترش در نظر داشت، که کسى جز على بن‏ابى‏طالب از آن ملاک‏ها و ویژگى‏ها برخوردار نبود، در حالى که حضرت از مال و ثروت دنیایى بهره‏اى نداشت اما در وجود و قلبش، ایمان و پاکى و ارزش‏هاى اسلامى موج مى‏زد.
امام صادق(ع) مى‏فرماید:
«لو لا انّ اللَّه تبارک و تعالى خلق امیرالمؤمنین(ع) لفاطمة ما کان لها کفوٌ على ظهر الارض مِنْ آدمَ و مِنْ دونه؛(30) اگر خدا امیرالمؤمنین را براى فاطمه خلق نکرده بود، براى او روى زمین، از آدم گرفته تا دیگران، همتایى وجود نداشت.»
هنگامى که على(ع) با چهره‏اى پر از مهر و صفا و با قلبى پر از ایمان و صداقت به خواستگارى فاطمه(س) به محضر پیامبر(ص)، شرفیاب شد، صورت مبارکش از شرم، گلگون شده بود و نتوانست مطلبى اظهار کند.
پیامبر(ص) با مشاهده او شاد و خندان شد و فرمود: على! براى چه نزد من آمده‏اى؟
على(ع) به خاطر ابُهت شخصیت پیامبر(ص) نتوانست خواسته خود را مطرح کند و نکرد.
پیامبر که از قصد على(ع) باخبر بود، فرمود: گویا به خواستگارى فاطمه آمده‏اى؟ عرض کرد: آرى براى همین منظور آمده‏ام.
پیامبر فرمود: اى على! پیش از تو مردان دیگرى نیز به خواستگارى فاطمه آمدند. هر گاه با فاطمه این مطالب را در میان مى‏نهادم، روى خوش نشان نمى‏داد. اکنون بگذار تا این سخن را نیز با او در میان بگذارم.
گرچه ازدواج حضرت زهرا با على(ع)، آسمانى و الهى است، اما شخصیت فاطمه(س) از سویى و احترام و آزادى زنان در انتخاب همسر از سوى دیگر، ایجاب مى‏کند که پیامبر بدون گفتگو با دخترش اقدام به این کار نکند. از این‏رو دخترش را در جریان قرار داد و حق انتخاب را براى او محفوظ داشت تا در باره همسرش، آزادانه و خردمندانه تصمیم‏گیرى نماید.
هنگامى که پیامبر(ص) فضایل و ویژگى‏هاى على(ع) را براى دخترش بیان کرد، فرمود: مى‏خواهم تو را به همسرى بهترین خلق خدا در آورم، نظر تو چیست؟ فاطمه که غرق در شرم و حیا بود، سر به زیر انداخت و سکوت کرد و مطلبى اظهار ننمود.
پس از آشکار شدن نشان رضایت و خشنودى به این ارتباط و ازدواج پیامبر این جمله را فرمود: «اللَّه اکبر! سکوتها اقرارها؛ خداوند بزرگ‏تر است. سکوت فاطمه دلیل بر قبول او است.»
در پى این ماجرا، فاطمه به شرحى که در تاریخ آمده، به همسرى امیر مؤمنان در آمد و روانه خانه شوهر شد.
اما مهر و محبت و عطوفت پیامبر نسبت به دخترش تا حدى بود که تحمل دورى او را ندارد، از این‏رو به سرعت در بامداد شب عروسى به دیدار ریحانه خویش شتافت. پیامبر در بامداد شب عروسى فاطمه با ظرفى از شیر به خانه دخترش رفت، شیر را به او داد و فرمود: بنوش! پدرت به قربانت!(31)
جمله «فداها ابوها» بارها از سوى پیامبر تکرار شد، از جمله هنگامى که فاطمه پرده خانه‏اش را به همراه دستبندهاى فرزندانش نزد پیامبر فرستاد تا در راه خدا انفاق کند.

و) تقسیم کار:

پس از ازدواج حضرت زهرا با حضرت على(ع)، آن دو بزرگوار در باره کارهاى خانه، از رسول خدا(ص)، درخواست راهنمایى کردند. حضرت وظیفه هر یک را بیان نمود.
امام صادق(ع) از پدر بزرگوارش امام باقر(ع) نقل مى‏کند:
تقاضى‏ علىٌّ و فاطمةُ إلى رسول اللَّه(ص) فى الخدمة، فقضى‏ على فاطمة بخدمة ما دون الباب و قضى على علىٍّ بما خَلْفَه. فقالتْ فاطمة: فلا یعلم ما داخَلَنى من السُّرور إلّا اللَّه بإکفائى رسول اللَّهِ تحمُّل رقاب الرّجال؛(32)
على و فاطمه در مورد کارهاى خانه درخواست نظر کردند. حضرت(ص) کارهاى داخل خانه را به عهده فاطمه گذاشت و کار بیرون را بر عهده على. پس از آن فاطمه فرمود: خدا مى‏داند چقدر از اینکه رسول خدا بارِ روبه‏رو شدن با مردان را از من برداشت خوشحال شدم.
حضرت زهرا تمامى تلاش و همت خویش را در فراهم ساختن محیط طاعت و بندگى خود، شوهر و فرزندانش به کار بست و در تقسیم کارى (که پیامبر براى آن دو بزرگوار کرده بود) به خوبى انجام وظیفه کرد.
انس بن‏مالک مى‏گوید: بلال براى نماز صبح، تأخیر کرد و از آن باز ماند. پیامبر از او پرسید: چه چیز مانع آمدنت شد؟ عرض کرد: به فاطمه(ع) برخوردم که درحال دستاس کردن بود و پسربچه‏اش گریه مى‏کرد. به او گفتم: اگر بخواهى به جاى شما عهده‏دار دستاس کردن مى‏شوم و شما عهده‏دار بچه‏دارى، یا اگر بخواهى، من بچه را نگه مى‏دارم و شما آسیاب کن. فاطمه فرمود: «من از تو به پسرم مهربان‏تر و مناسب ترم.» این کار، مرا از نماز اوّل وقت باز داشت. پیامبر فرمود: پس تو به فاطمه(ع) مهربانى کرد، خداوند تو را رحمت کند.

ز) پرداخت حق فاطمه:

پیامبران همچون افراد دیگر در صورت داشتن مال و ثروت، براى فرزندان و نزدیکان خود ارث به جاى مى‏گذارند. پیامبر اسلام از این قانون مستثنا نبود، از این‏رو هنگامى که وحى الهى بر پیامبر نازل شد که «و ات ذاالقربى‏ حقّه؛(33) حق خویشاوندان را بده» حضرت دخت گرامى‏اش را طلبید و فدک را به دخترش هدیه کرد.
فدک، منطقه آباد و سرسبز، در خارج از شهر مدینه قرار داشت که در سال هفتم هجرت بدون درگیرى و خونریزى، توسط یهودیان به حضرت هدیه شد و خداوند آن را به عنوان غنیمت به پیامبرش بخشید.
ابوسعید خدرى، یکى از یاران پیامبر نقل مى‏کند: هنگامى که آیه «و ات ذا القربى حقّه» نازل شد، پیامبر دختر گرانقدرش را طلبید و فرمود: «از این پس فدک از آنِ تو است.»(34)

ح) درس زندگى:

با آنکه فاطمه زهرا، کامل و وارسته و الگویى براى تمامى انسان‏هاست اما پیامبر در مناسبت‏هایى که پیش مى‏آمد، از تذکر و موعظه دخت خویش دریغ نمى‏کرد.
روزى پیامبر وارد خانه دخترش شد، در حالى که آن بزرگوار به کارهاى روزانه مشغول بود و وظایف و مسئولیت خویش را در نقش همسرى و مادرى و اداره امور خانه ایفا مى‏کرد:
از سویى فرزندش را شیر مى‏داد و از سوى دیگر با دست خویش، آسیاب را مى‏چرخاند، به گونه‏اى که آثار فشار کار و خستگى در چهره او نمایان بود.
در این حال اشک در چشمان پیامبر حلقه زد و جمله‏اى درس‏آموز و زندگى‏ساز به دخترش و تمامى زنان جهان فرمود:
«یا بنتاه! تعجَّلى مرارة الدّنیا بحلاوة الاخرة ...؛ اى دخترم، تلخى دنیا را در برابر شیرینى آخرت تحمل کن، چرا که خداوند بر من نازل کرده است: آنقدر پروردگارت به تو مى‏بخشد که راضى شوى.»(35)
فاطمه گفت: پدرجان! من خدا را بر نعمت‏هاى بیکران و بزرگش ستایش مى‏کنم و او را به خاطر مواهب و بخشش‏هاى بى‏شمارش سپاس مى‏گزارم.

ط) تذکرى با سکوت:

گرچه حضرت فاطمه، همواره تلاش مى‏کرد تا زندگى ساده و بى‏آلایش و به دور از تجملات داشته باشد، ولى نقل شده یک بار پیامبر در بازگشت از سفر - همانند سفرهاى دیگر - به دیدار دخترش رفت. پس از ورود به خانه‏اش، پرده‏اى زیبا و جدید را دید که دخترش به اطاق خویش آویزان کرده بود. نیز دو فرزندش حسن و حسین را دید که مادرشان براى هر کدام دستبندى خریده بود.
پیامبر، پس از دیدارى کوتاه از خانه فاطمه، بى‏آنکه ناراحتى خویش را از این دگرگونى ابراز کند، به خانه‏اش رفت اما دخت فهمیده و آگاه او، از نگاه و برخورد حکیمانه پدر، ناخشنودى ایشان را دریافت. از این‏رو بى‏درنگ فرزندانش را فرا خواند و با قانع ساختن آنان، دستبند را از دست‏شان باز کرد و پرده را نیز پایین آورد و آنها را براى پدر فرستاد و درخواست کرد در راه خدا به مصرف محرومان و نیازمندان برساند.
پیامبر بر او درود فرستاد و فرمود: «پدرش به قربانش باد! خاندان محمد را با دنیا و زر و زیور فناپذیر آن چه کار؟ آنان براى سراى جاودانه آخرت آفریده شده‏اند و دنیا براى آنان و به خاطر آنها خلق شده است.»(36)
جریان دیگر را «اسماء» یکى از تربیت‏یافتگان مکتب حضرت زهرا نقل مى‏کند: روزى در حضور ایشان بودم که پیامبر از راه رسید و پس از استقبال از سوى دختر ارجمندش در کنار او نشست. در آن روزها على(ع) با دسترنج خویش و با قناعت در زندگى ساده و بى‏آلایش خود، گردنبندى از طلا براى فاطمه تهیه کرده بود که آن را بر سینه داشت.
پیامبر با توجه به مشکلات و تنگناهاى معیشتى مردم، از دیدن گردنبند اهدایى خوشحال شد اما در ضمن فرمود: فاطمه‏جان! مبادا سخنان مردم که با بیانى گرم و پرشور، تو را به عنوان «دختر پیامبر» و یا جزء خاندان او ستایش مى‏کنند، آفت غرور را به سوى تو بیاورد و آنگاه با از یاد بردن موقعیت والاى معنوى و جایگاه رفیع خویش، به دور از درد و رنج مردم، زرق و برق و پوشش خودکامگان در نظرتان پسندیده و زیبا جلوه نماید.
پیامبر این جمله را به اشاره و به صورت کلى بیان فرمود اما در حقیقت به دخترش هشدار داد، سپس خداحافظى کرد و رفت.
اسماء ادامه مى‏دهد: پس از رفتن پیامبر دیدم فاطمه، گردنبند زیبا را که به خاطر هدیه دهنده‏اش بسیار دوست مى‏داشت، از گردنش در آورد و پس از چندى آن را به بهترین شیوه و در بهترین راه انفاق کرد و برده‏اى را در راه خدا آزاد ساخت.
جریان به گوش پیامبر رسید و موجب شادمانى حضرت شد و پس از دعاى بسیار در حق دخترش فرمود: پدرش فدایش باد که در اندیشه و عملکرد آن گونه است که خدا مى‏خواهد و مى‏پسندد.(37)

ى) همواره با پیامبر:

پیامبر، همچنان که تا پایان عمر، همراه و در کنار دخترش فاطمه بود، در بهشت نیز با او خواهد بود.
او اولین کسى است که در بهشت بر پیامبر وارد مى‏شود.
پیامبر فرمود: «انت یا علىّ معى فى قصرى فى الجنّة مع فاطمة ابنتى، ثم تلا: «اخواناً على سررٍ متقابلین؛ على، تو و دخترم فاطمه، در بهشت در قصرم همنشین من خواهید بود.» آنگاه این آیه را تلاوت فرمود: «بندگان خاص خدا و بهشت‏نشینان در اوج دوستى و مهر و برادرى بر تخت‏هاى بهشتى روبه‏روى هم مى‏نشینند.»
نیز فرمود: «أنا و فاطمة و على و الحسن و الحسین فى مکان واحد یوم القیامة؛ در روز قیامت، من و فاطمه و على و حسن و حسین در یک جا خواهیم بود.»(38)

پى نوشت :
1) سوره حجرات، آیه 13.
2) سوره نجم، آیه 3 و 4.
3) سوره انشراح، آیه 4.
4) مسند احمد، ج‏12، ص‏511.
5) تبیان، دفتر هشتم، ص‏18، 28/2/58.
6) عوالم، ج‏11، ص‏399.
7) مستدرک الصحیحین، ج‏2، ص‏498.
8) فرائد السمطین، ج‏2، ص‏35.
9) ذخایر العقبى، ص‏43.
10) بحارالانوار، ج‏22، ص‏484.
11) مستدرک الصحیحین، ج‏2، ص‏498.
12) بحارالانوار، ج‏43، ص‏4.
13) دلایل الامامة، ص‏52.
14) شورى، آیه 23.
15) تفسیر کشاف، ج‏6، ص‏522.
16) کشف الغمّة، ج‏1، ص‏453.
17) فضایل الخمسة، ج‏3، ص‏127.
18) فیض الغدیر، ج‏5، ص‏176.
19) بحارالانوار، ج‏43، ص‏53.
20) صحیح بخارى، ج‏5، ص‏36.
21) کشف الغمّة، ج‏2، ص‏92.
22) نور، آیه 63.
23) بحارالانوار، ج‏43، ص‏33.
24) احزاب، آیه 33.
25) شواهد التنزیل، ج‏2، ص‏32.
26) همان، ص‏11.
27) همان، ص‏29.
28) بحارالانوار، ج‏43، ص‏124.
29) ذخایر العقبى، ص‏31.
30) کافى، ج‏1، ص‏461.
31) بحارالانوار، ج‏43، ص‏142.
32) همان، ص‏81.
33) اسرا، آیه 46.
34) درّ المنثور، ج‏4، ص‏177.
35) مجمع البیان، ج‏10، ص‏505.
36) بحارالانوار، ج‏43، ص‏86.
37) همان، ص‏26.
38) سیما و سیره ریحانه پیامبر، ص‏236.