پیامبر و رویارویى با مشکلات همسران

نویسنده


 

پیامبر(ص) و رویارویى با مشکلات همسران‏

احمد عابدینى‏

مشکلات همسران متعدد

امروزه وقتى مشکلات فردى را که دو همسر دارد، بررسى مى‏کنیم و جلو دیدگان خود مجسم مى‏نماییم، به راحتى مشکلات فردى را که نُه همسر دارد خواهیم فهمید. گاهى همسران با یکدیگر نزاع مى‏کنند، گاهى هر یک با شوهر خود به جنگ مى‏پردازد، گاه همسران با یکدیگر متّحد مى‏شوند و بر ضد شوهر توطئه‏چینى مى‏کنند، گاهى حسادت‏ها، دروغ‏پردازى‏ها و ... خانه و کاشانه را به آتش مى‏کشد و گاه سر و صداى حاصل از نزاع‏ها به بیرون از خانه درز مى‏کند و آبروى شوهر و خانواده را به خطر مى‏اندازد.
گاهى نزاع‏ها به دادگاه کشیده مى‏شود و تقاضاى طلاق، پرداخت یا خوددارى از پرداخت مهریه مطرح مى‏گردد و در این بین امورى از قبیل رعایت نکردن حق همسر، کتک زدن وى و ... مطرح مى‏شود.
شوهرانى که همسران متعدد دارند معمولاً این مشکلات را با شیوه‏هاى گوناگون حل مى‏کنند.
اما باید دید پیامبر(ص) که همسر، نُه همسر داشته، چه مشکلاتى داشته و براى حل آنها از چه راهکارهایى استفاده کرده است؟
مشکلات چند همسرى پیامبر(ص) از مشکلات چند همسرى زمان ما کمتر نبود. زیرا بین آن زنان، عایشه بود که بعدها جنگ جمل به فرماندهى خود برپا کرد که بزرگانى چون طلحه و زبیر و مروان از افراد آن بودند.
نیز از همسران، ام‏سلمه بود که به تنهایى با بچه کوچکش سوار بر شتر از مکه راهى مدینه شد(1) و اگر عثمان بن‏ابى‏طلحه پید0ا نمى‏شد، ام‏سلمه به تنهایى این مسیر را طى مى‏کرد و شجاعت کم نظیر خود را بر همگان آشکار مى‏نمود. همسر دیگر، جوریه دختر حارث، رئیس قبیله بنى‏المصطلق بود یا صفیه دختر حیّى بن‏اخطب و نیز حفصه دختر عمر بن‏خطاب که هر یک براى خود شخصیت و موقعیتى داشتند، بنابراین مشکلات پیامبر بیش از این است که بتوان آنها را برشمرد.

نزاع‏هاى همسران با یکدیگر

نقل‏هاى فراوانى حکایت از اختلاف و درگیرى همسران پیامبر(ص) با هم دارد، از جمله:
1- در شأن نزول آیات 1 تا 4 سوره تحریم گفته‏هاى متعددى نقل شده است، از جمله اینکه پیامبر اکرم پس از نماز صبح به حجره‏هاى همسرانش سر مى‏زد. نزد یکى از همسران (زینب، سوده، ام‏سلمه و حفصه را نام برده‏اند) ظرف عسلى بود که برایش هدیه آورده بودند. او براى پیامبر از آن عسل شربتى درست مى‏کرد. وقتى رسول خدا وارد مى‏شد تا سلام کند و برود، پیامبر را نگه مى‏داشت تا به او شربت بدهد.
عایشه حسادت کرد و به همسران دیگر پیامبر گفت: وقتى رسول اللَّه نزد شما آمد تا سلام کند، بینى خود را بگیرید و بگویید: دهانت بوى مغافیر مى‏دهد،(2) تا پیامبر از این کار دست بردارد و آن زن براى رسول خدا خودشیرینى نکند.
2 - در شأن نزول آیه یازده سوره حجرات که مؤمنان را از مسخره کردن یکدیگر باز مى‏دارد آمده است:
این آیه در مورد حفصه و عایشه نقل شده است که ام‏سلمه را مسخره کردند. او با پارچه سفیدى دو کشاله ران خود را مى‏بست و دو طرف پارچه از پشتش آویزان بود. عایشه گفت: ببینید چه چیزى مانند زبان سگ از پشت او آویزان است!(3)
نیز گفته شده که عایشه، ام‏سلمه را به خاطر کوتاهىِ قدش مسخره مى‏کرد!(4)
این دو نمونه از نزاع برخى همسران پیامبر با هم بود، و نمونه‏هاى متعدد دیگرى در تاریخ نقل شده است.
3 - ابن‏عباس در ذیل همین آیه نقل کرده است: روزى صفیه گریان نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: عایشه مرا سرزنش کرد و گفت: اى یهودى، فرزند یهودى.(5)
4 - در تفسیر قمى ذیل آیه 6 سوره حجرات آمده است: سبب نزولش این بود که عایشه به پیامبر(ص) گفت: ابراهیم فرزند تو نیست بلکه فرزند جریح مصرى است که هر روز نزد ماریه مى‏رود و ... .(6)
اختلافات و نزاع‏ها تا این حدّ بالا بوده است و پیامبر را تا این اندازه آزار مى‏دادند که فرزند او را به دیگرى منسوب مى‏کردند و خادمه حضرت را به روابط نامشروع متهم مى‏نمودند.
5 - روزى پیامبر(ص) در اتاق عایشه بود که خدمتگزار صفیه، ظرف غذایى را براى رسول خدا آورد، عایشه محکم بر دست خادم زد و کاسه افتاد و دو نیم شد و غذا بر زمین ریخت ... پیامبر کاسه سالمى از اتاق عایشه برداشت و به خدمتگزار داد.(7)
6 - در کافى از امام باقر(ع) نقل شده است که زنى از انصار نزد رسول اکرم آمد و عرض کرد: زن هیچ گاه به خواستگارى مرد نمى‏رود ولى من زن بى‏شوهرى هستم. آیا نیازى به من دارى؟... حفصه به آن زن گفت: چقدر بى‏حیایى! پیامبر فرمود: حفصه! بس کن، او بهتر از تو است! ...(8)
7 - در مورد همین زن که خودش را به پیامبر(ص) بخشید نقل شده که عایشه گفت: زنان را چه شده است که خود را بدون مهریه مى‏بخشند؟!(9)
8 - در یکى از سفرهاى حج که همسران پیامبر همراه وى بودند، در بین راه شتر صفیه از رفتن ایستاد و او شروع به گریه کرد ... وقتى صبحگاهان شد پیامبر به زینب دختر جحش گفت: خواهرت صفیه را بر شترت سوار مى‏کنى؟ زینب با تعجب گفت: من زن یهودى تو را میهمان کنم؟!(10)
اینکه یک زن حاضر نشود در سفر و در حال اضطرار به هووى خود کمک کند، حتى درخواست عاطفى پیامبر «آیا خواهرت را بر شترت سوار مى‏کنى» بر وى اثر نگذارد دلالت مى‏کند که نزاع‏هاى همسران پیامبر شدید بوده است. در موارد پیشین، بیشتر اسم عایشه مطرح بود و در تاریخ، او بیش از دیگران مطرح است. ممکن است تصور شود نزاع‏ها معمولاً بین عایشه و سایر زنان بوده ولى قصه زینب (که از زنان خوب پیامبر است) با صفیه که او نیز از زنان خوب و مهربان است، نشان مى‏دهد که نزاع‏ها عمیق‏تر از آن است که نقل شده، مى‏توان گفت برخى از آنان به خون دیگرى تشنه بودند!
ناسازگارى‏هاى زنان پیامبر گاهى به تهمت‏هاى شدید، گاه به شکستن ظرف یکدیگر، گاهى به زیر پا گذاشتن سخن پیامبر و آزردن شدید حضرت منجر مى‏شد.

نزاع‏هاى زنان پیامبر با حضرت‏

همسران پیامبر(ص) نه تنها با همدیگر بلکه با رسول خدا نیز نزاع مى‏کردند:
1 - رسول اکرم(ص) هر روز اوقات فراغت را نزد یکى از همسرانش مى‏گذراند تا رعایت عدالت بشود. روزى که نوبت حفصه بود، نزد او رفت، ولى حفصه اجازه خواست براى کارى نزد پدرش برود. در نبودِ او، حضرت، ماریه قبطیه - که مادر ابراهیم و خدمتگزار حضرت بود و به همین جهت روز مشخصى سهم نداشت - نزد خود خواند. حفصه برگشت و وقتى فهمید ماریه نزد پیامبر است بناى ناسازگارى گذاشت و گفت: در روز من و در حجره من و با غیر من؟! هرگز! ... .(11)
2 - رازى پیامبر با برخى همسرانش - حفصه یا عایشه - در میان گذاشت و خواست فاش نشود. از آنان تعهد گرفت سرّ را با کسى در میان نگذارند، ولى سرّ را فاش کردند و خداوند پیامبر را در جریان قرار داد.(12)
3 - هنگامى که پیامبر در غزوه خیبر پیروز شد و بر گنج‏هایى دست یافت، همسرانش - یا برخى از آنان - گفتند: از آنچه به دست آورده‏اى به ما بده. پیامبر فرمود: بین مسلمانان آن طورى که خداوند دستور داده بود تقسیم کردم. زنان غضبناک شدند و گفتند: شاید فکر مى‏کنى اگر ما را طلاق دهى، هم‏طرازهایى از قوم خود پیدا نمى‏کنیم که ما را به همسرى برگزینند؟(13)
4 - آیه چهارم سوره تحریم، مربوط به حفصه و عایشه است و به آنان مى‏گوید: «دل‏هایتان از حق بازگشته، اگر توبه کنید، برایتان بهتر است»؛ مفسران از قول ابن‏عباس داستان مفصلى را نقل کرده‏اند، که از عمر بن‏خطاب، پدر حفصه نقل مى‏کند: نزد حفصه رفتم و از او پرسیدم: آیا با سخن رسول اللَّه مخالفت مى‏نمایید و با او صبح تا شب قهر مى‏کنید؟ حفصه گفت: بله. گفتم: هر کسى چنین کند، در زیان و خسران است.(14)
ابن‏عباس نقل کرده است: روزى رسول اللَّه با حفصه نشسته بود، بین آنان نزاعى رخ داد، پیامبر فرمود: مى‏خواهى بین من و خودت، شخصى را داور قرار دهى؟ گفت: بله. حضرت به دنبال عُمر (پدر حفصه) فرستاد. وقتى عمر آمد، پیامبر به حفصه فرمود: سخن بگو. حفصه گفت: شما بگو، ولى حق را بگو. عمر دستش را بلند کرد و به صورت دخترش زد و دوباره دست بلند کرد و به صورت دخترش زد. پیامبر فرمود: اى عمر، دست نگه دار ... .(15)

نزاع‏هایى در بیت نبوت که به دیگران کشیده مى‏شد

براى طولانى نشدن بحث فقط به برخى حوادث که به بیرون از خانه پیامبر سرایت کرده است اشاره مى‏کنیم:
1- نزاع پیامبر و حفصه که حضرت، به دنبال عمر فرستاد تا بین آنان داورى کند و به کتک خوردن حفصه از دست پدرش انجامید.
2- ابن‏عباس در ذیل آیه 4 سوره تحریم داستان مفصلى را نقل مى‏کند. قسمتى از آن به نقل از عمر چنین است:
«منزل من در منطقه عوالى و همسایه‏ام مردى از انصار بود. به طور مرتب روزى او و روزى من خدمت پیامبر مى‏رفتیم تا از وحى و اخبار روز و ... آگاه شویم. در آن روزها منتظر حمله قبیله غسّان بودیم که با ما جنگ کنند. روزى همسایه، درِ خانه را زد، بیرون آمدم، گفت: اتفاق مهمى افتاده است. گفتم: قبیله غسّان آمده‏اند؟! گفت: مهم‏تر از آن ... پیامبر همسرانش را طلاق داده است!
پیش خود گفتم: حفصه زیان کرد. انتظار داشتم چنین اتفاقى بیفتد. پس از نماز آماده شدم و نزد حفصه رفتم، دیدم مى‏گرید. گفتم: پیامبر طلاق‏تان داده؟ گفت: نمى‏دانم. اکنون در مشربه ام‏ابراهیم است. حرکت کردم. به خدمتکار پیغمبر گفتم: براى من اجازه ورود بگیر. غلام بازگشت و گفت: پیامبر سکوت کرد و اجازه نداد. به مسجد آمدم. ناگهان افرادى را اطراف خود دیدم که همه مى‏گریند. من هم بین آنان نشستم. باز به سراغ غلام رفتم. اذن خواستم و او برگشت و گفت: پیامبر سکوت کرد و چیزى نفرمود. برگشتم. ناگهان غلام مرا خواند و گفت: وارد شو، اجازه داد. وارد شدم و حضرت را دیدم که بر حصیرى دراز کشیده بود، گفتم: زنانت را طلاق داده‏اى؟ فرمود: نه. گفتم: اللَّه اکبر: ...»(16)
بله. حادثه بسیار مهمى که از هجوم قبیله غسّان مهم‏تر است، رخداد مهمى که مسجدیان را گریان مى‏سازد، حادثه‏اى که عمر چند بار به خاطر آن اجازه ورود مى‏گیرد، پیشامدى که پیامبر رحمت و رأفت را چنان ناراحت مى‏کند که از همسران خود جدا مى‏شود، اوج نزاع‏هاى برخى زنان پیامبر با او را نشان مى‏دهد.

راهکارهاى پیامبر براى رویارویى با مشکلات همسران‏
مسلّم است پیامبر اکرم(ص) راهکارهاى منفى و خلاف اخلاق و انصافى را که امروزه بین برخى مردان متداول است به کار نمى‏برد. هیچ گاه براى رام ساختن همسران خویش، از زدن، آبرو بردن، مهریه را گرو گذاشتن، تهمت زدن و ... استفاده نمى‏کرد. حتى شنیده نشده که از مقام‏هاى ذاتى یا اعتبارى خویش استفاده کند، مثلاً هیچ گاه به یکى از همسران خود نگفت چون پیامبر هستم، مخالفت شما با من، مخالفت با پیامبر خداست، بنابراین به ارتداد منجر مى‏شود و احکام خاص مرتد را دارد یا هیچ گاه نگفت: چون حاکم مدینه هستم و در مدینه حکومت اسلامى تشکیل داده‏ام مخالفت شما مخالفت با حاکم اسلام است و حکمش محاربه با خدا و فساد روى زمین است یا هیچ گاه نفرمود چون داراى سن بیشتر و سابقه سیاسى اجتماعى بیشترى هستم یا فرشتگان بر من وحى مى‏آورند، از شما آگاه‏ترم و باید از گفته‏هاى من پیروى کنید یا چون پیامبر خدا و راستگو هستم، پس شک و شبهه در کار و سخن من، شک در صداقت و راستگویى من مى‏باشد.
پیامبر در این زمینه‏ها با همسر مانند دو انسان عادى با هم برخورد داشتند.
در مفاتیح‏الجنان در فضیلت شب نیمه ماه شعبان آمده است: حضرت صادق(ع) فرمود: شب نیمه شعبانى، رسول خدا نزد عایشه بود. نصف شب، حضرت از رختخواب برخاست و براى عبادت رفت. چون عایشه بیدار شد و فهمید که پیغمبر از رختخواب بیرون رفته، غیرت زنانگى، او را فرا گرفت و گمان کرد حضرت پیش یکى دیگر از زنانش رفته است. برخاست و چادر خود را به خود پیچید و رسول خدا را در حجره‏هاى زنان دیگرش جستجو مى‏کرد. ناگهان نظرش به حضرت افتاد که در سجده است و مثل تکه پارچه‏اى خود را به زمین چسبانده است. نزدیک حضرت شد و شنید که در سجده با خدا نجوا مى‏کند. همین که رسول خدا خواست برگردد، عایشه به سرعت خود را به اتاق رساند و خوابید. پیامبر که آمد، دید عایشه نفس نفس مى‏زند، فرمود: نفس نفس‏زدن براى چیست؟ آیا ندانسته‏اى که امشب چه شبى است؟ شب نیمه شعبان است که در آن روزى‏ها قسمت مى‏شود و اجل‏ها نوشته مى‏شود و روندگان به حج معلوم مى‏گردند و ... .
عایشه حتى وقتى حضرت را در سجده مى‏بیند، مطمئن نمى‏شود و مى‏ایستد سجده‏ها و مناجات‏هاى حضرت تمام شود اما نه پیامبر بدین سبب بر عایشه ایراد گرفتند و نه دیگران. بلکه با تحمل، مدارا، رفع شبهه نمودن با یک جمله (که امشب چه فضایلى دارد) و با چشم‏پوشى، زندگى خود را اداره مى‏کرد.
پیامبر از راهکارهاى مثبت کمال بهره‏بردارى را مى‏کرد. عطوفت و مهربانى پیامبر همراه با مدیریت خوب حضرت و نادیده گرفتن اشتباه همسران و گذشت، از ایشان موجودى ساخته بود که همه زنانش او را دوست مى‏داشتند، به گونه‏اى که وقتى از روى احساسات، طلاق را مطرح کردند و پیامبر موافقت کرد و آیه نازل شد، همه پشیمان شدند و ماندن در بیت ایشان را بر هر چیز دیگر ترجیح دادند. به نمونه‏هایى از این مهربانى‏ها و مدیریت‏ها توجه کنید:
1- آنگاه که شتر صفیه در راه حج از رفتن باز ایستاد و صفیه شروع به گریه کرد، پیامبر با دست خویش اشک‏هاى او را پاک کرد. گریه صفیه شدت یافت و حضرت او را دلدارى داد تا آرام شود. ولى بیشتر گریه کرد. حضرت فرمود که گریه نکند و به مردم دستور داد همان جا فرود آیند در حالى که تصمیم به فرود آمدن در آن مکان را نداشت.(17)
2- زمانى که حفصه و عایشه بر صفیه فخرفروشى کردند که ما دخترعموهاى پیامبر هستیم و از تو برتریم، حضرت به صفیه فرمود: چرا نگفتى چطور شما از من بهترید در حالى که من پدرم هارون، عمویم موسى و شوهرم محمد است؟!(18)
3- پس از اهانت زینب به صفیه و سوار نکردن صفیه بر شتر - که بیان شد - پیامبر به طور موقت با زینب قطع رابطه کرد تا تنبیه شود و به اشتباه خود پى ببرد اما پس از آن پیامبر به اتاق زینب رفت و آنجا را مرتب کرد و این گونه عطوفت و مهربانى خود را نشان داد.(19)
4- صفیه نقل کرده: تاکنون نیکوسیرت‏تر از رسول اللَّه نیافته‏ام. شبى مرا پشت سر خود روى شترش سوار کرده بود. داشتم خسته مى‏شدم. رسول خدا با دستش مرا گرفت تا نیفتم و آسیبى نبینم و گفت: مقدارى صبر کن، تحمل کن، کم کم مى‏رسیم.(20)
5- وقتى پس از فتح خیبر، بلال، صفیه و دخترعمویش را به اسارت گرفته بود، آنان را از کنار کشته‏هاى یهودیان عبور داد و چشم‏شان به جنازه‏ها افتاد. حضرت، بلال را توبیخ کرد و فرمود: اى بلال! آیا مهربانى از تو رفته است که دو زن را از کنار کشته‏هایشان عبور مى‏دهى؟!(21)
6- هنگامى که حفصه با پیامبر نزاع کرد و قرار بر داورى شد، رسول خدا به دنبال عمر فرستاد که بخشى از آن گذشت. عمر همین که اهانت و بى‏ادبى دخترش را دید، او را کتک زد! اما پیامبر(ص) عمر را از زدن نهى کرد. عمر رو به دخترش کرد و گفت: اى دشمن خدا! پیامبر، غیر حق نمى‏گوید، سوگند به کسى که او را مبعوث کرد، اگر مجلس او نبود و او مرا منع نمى‏کرد، آنقدر تو را مى‏زدم تا بمیرى!!(22)
عمر که پدر حفصه است و براى قضاوت آمده است، سخن ناپسند دخترش را تحمل نمى‏کند اما پیامبر چندین ساله، همه گفتارها، کنایه‏ها، بى‏ادبى‏هاى او و برخى دیگر از همسرانش را تحمل مى‏نماید!
«فبما رحمة مِن اللَّه لِنْتَ لهم و لو کنت فَظّاً غلیظ القلب لانفَضّوا مِنْ حولک؛(23)
پس به [برکت‏] رحمت الهى، با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى و اگر تندخو و سخت‏دل بودى، از پیرامون تو پراکنده مى‏شدند.»
این کار، از عهده هر کسى برنمى‏آید! توان بالاى بردبارى که بدى را با نیکویى پاسخ دهد، در حیطه قدرت افراد معمولى نیست: «و ما یلقّاها الّا الذین صبروا و ما یلقّاها الّا ذو حظ عظیم؛(24)
این خصلت را جز کسانى که شکیبا بوده‏اند نمى‏یابند و آن را جز «صاحب بهره‏اى بزرگ» (از ایمان و تقوا) نخواهد یافت.»
امید که اندکى از اخلاق پیامبر در وجود ما پیدا شود تا صف‏هاى طولانى نزاع و مرافعه در دادگاهها کاهش یابد و کمى طعم شیرین زندگى را بچشیم.

پى نوشت :
1) اسدالغابه، ج‏7، ص‏329.
2) ر.ک، مجمع‏البیان و الدرالمنثور، ذیل آیات اوّل سوره تحریم.
3) مجمع‏البیان و روح‏المعانى و تنویر المقباس از ابن‏عباس ذیل آیه.
4) همان.
5) مجمع‏البیان ذیل آیه؛ تفسیر قمى، ج‏2، ص‏321.
6) تفسیر قمى، ج‏2، ص‏318.
7) السنن‏الکبرى، بیهقى، ج‏6، ص‏96.
8) کافى، ج‏5، ص‏568.
9) مجمع‏البیان، ج‏8 - 7، ص‏365، ذیل آیه 51 سوره احزاب.
10) اسدالغابه، ج‏7، ص‏169؛ مسند احمد، ج‏6، ص‏338 و 337.
11) الدرالمنثور و روح‏المعانى، ذیل آیات اوّل سوره تحریم؛ بحارالانوار، ج‏22، ص‏229.
12) ر.ک: روح‏المعانى، ج‏15، ص‏224؛ تفسیر قمى، ج‏2، ص‏375؛ بحارالانوار، ج‏22، ص‏239.
13) تفاسیر شیعه و سنى، ذیل آیه‏هاى 29 و 28 سوره احزاب.
14) الدرالمنثور، ج‏6، ص‏243؛ ذیل آیه 4 سوره تحریم.
15) تفاسیر شیعه و سنى، ذیل آیات 28 تا 31 سوره احزاب.
16) الدرالمنثور، ج‏6، ص‏243، ذیل آیه 4 سوره تحریم.
17) مسند احمد حنبل، ج‏6، ص‏338 و 337؛ اسدالغابه، ج‏7، ص‏169.
18) اسدالغابه، ج‏7، ص‏169.
19) مسند احمد، ج‏6، ص‏338؛ اسدالغابه، ج‏7، ص‏169.
20) کنزالعمال، ج‏13، ص‏637، ح‏37609.
21) اسدالغابه، ج‏7، ص‏169. یا بلال! أ نُزِعتْ منکَ الرحمةُ حتى تمرّ بامرأتین على قتلاهما؟
22) مجمع‏البیان، روح‏المعانى، الدرالمنثور، ذیل آیه‏هاى 28 تا 31 سوره احزاب.
23) سوره آل‏عمران، آیه 160.
24) سوره فصلت، آیه 35.