نویسنده

 

نگاهى به تصویرگرى کتاب‏هاى قدیمى با مضامین دینى‏

منیژه آرمین‏

«بسم‏اللَّه الرحمن الرحیم، نام خداوندى است که تا او نخواهد صبا پرده گل نشکفاند و باد، گیسوى شمشاد نجنباند و بى‏حکم او زمرّد غنچه بى‏جاده نشود و بى‏صنع او لاله پر ژاله نگردد.
نام ملکى است که به دست عمله صبا قامت سرو پیراسته است و زیر سر زلف شاخ چهره گل آراسته است. نام ذوالجلالیست که طیران ملکى و دوران فلکى بى‏خواست او نیست. جنبش ریشه و گردش پشه بى‏حکم او نیست. هر دیده‏اى که بر جمال این نام نگردد دوخته باد و هر دل که نه در محنت این نام قرار گیرد سوخته باد و هر قدمى که نه در موافقت حق پوید به تیغ قطعیت پى کرده باد.»(1)
سعدى را به نام «استاد سخن» مى‏شناسیم اما در متن بالا او را در کسوت یک نقاش مى‏بینیم. نقاشى که با الهام از نور الهى تابلویى بدیع از آفرینش را در برابر ما نهاده است.
همچنین نمونه‏هاى بسیار در اشعار نظامى و عطار و فردوسى را با همین مضمون مى‏خوانیم:
تویى کافریدى ز یک قطره آب‏
گهرهاى روشن‏تر از آفتاب‏
تو آوردى از لطف، جوهر پدید
به جوهرفروشان تو دادى کلید
جواهر تو بخشى دل سنگ را
تو در روى جوهر کِشى رنگ را(2)
یا
نور او چون اصل موجودات بود
ذات او چون معطى هر ذات بود(3)
یا
ز نام و نشان و گمان برتر است‏
نگارنده بر شده گوهر است(4)
... و مثنوى مولوى که سراسر حکایت پیامبران است و طرح مسئله انسان در نبرد میان خیرّ و شرّ که از انگیزه‏هاى دینى نشأت گرفته است.
در هنر نیز ما به نمونه‏هاى بسیار که از تفکر دینى انسان‏ها سرچشمه گرفته، برمى‏خوریم.
اوّلین نشانه‏هاى پرستش را در انسان ماقبل تاریخ، در نقشى بر روى سفال مى‏بینیم که جمعى از آدم‏ها را در نیایش نشان مى‏دهد. این نقش و دیگر نقوش از این دست، اشاره‏اى است به همزاد بودن هنر و دین در نزد انسان.
در ایران قدیم نیز، هر جا سنگ‏نگاره‏اى یا نوشته‏اى وجود دارد، حضور اهورایى و فرشتگان اهورایى را در کنار رویدادها مى‏بینیم.
معناى واقعى هنر که از ترکیب دو کلمه «هِو» و «نر» به معناى «انسان خوب» به وجود آمده است، به ما مى‏گوید که آنچه نیک است زیبا است و آنچه زیبا است، نیک است. بیهوده نیست که تنها کتاب آسمانى که از گزند زمانه محفوظ مانده علاوه بر هدایت دینى و اجتماعى انسان، شامل ناب‏ترین ارزش‏ها و مبانى زیبایى‏شناسى است.
خداوند با زبان قرآن با انسان سخن گفته ولى شاید هنرمندان بهترین مخاطب نداى الهى باشند.
قرآن، زیباترین گردش قلم را به خوشنویسان عطا فرمود و خطوط جادویى تذهیب و نگارگرى را معنا و مفهوم بخشید و راز و رمزى شگفت در معمارى اسلام نهاده. بناهایى چون مسجد جامع اصفهان و مسجد شیخ لطف‏اللَّه و مسجد امام اصفهان، گوشه‏هایى هستند از تجلّى الهامات الهى در معمارى و کاشیکارى ایران که انسان را لحظاتى به خویشتنِ خویش یادآور مى‏شود و خشوع و خضوع در برابر خداوند مى‏آموزد.
یکى از جلوه‏هاى ناب هنرهاى اسلامى، نگارگرى ایرانى است که بعد از تهذیب و اسلیمى و نقوش انتزاعى به وجود آمد. بخشى مهم از نگارگرى ایران، انعکاسى از باورهاى مذهبى اسلامى در نزد هنرمندان است که به گوشه‏هایى از آن اشاره مى‏شود.
این آثار غالباً تعلق به هنرمندانى بى‏نام و نشان دارد که علاقه‏اى به ذکر نام خود نداشته‏اند.
عشق به اهل بیت(ع) یکى از باورهایى است که بخصوص در نگارگرى تجلّى یافته است.
در کتاب «خاوران‏نامه» تألیف ابن‏حسام که در قرن نهم هجرى قمرى سروده شده، به تابلوهایى از این گونه برمى‏خوریم. نقاش این آثار به احتمال قوى فرهاد شیرازى است.(5)
تابلو شماره 1: در آمدن جبرئیل به میدانگاه نبرد
یک سو لشکر کفر است و یک سو لشکر اسلام. پیامبر(ص) با هاله‏اى از نور از دیگران متمایز مى‏شود. کافر به روى پیامبر شمشیر کشیده ولى پیامبر با آرامش به نصیحت کافر پرداخته است. از طرف خداوند جبرائیل به صحنه آمده تا مانع تأثیر تیغ بر پیامبر شود.
بکوشید بسیار و تندى نمود
که تیغش ز بالا نیامد فرود
نجنبید باز و تیغش ز جاى‏
نشد کارگر بر تنش دست و پاى‏
دو دستش ز پیکار بیکار گشت‏
سر از خواب پندار بیدار گشت‏
در این اثر به غیر از زیبایى در طرح و رنگ و فرم، سه مسئله اساسى وجود دارد. یکى انعکاس حالات عاطفى در چهره دو طرف «آرامش در پیغمبر» و تهاجم «در طرف مقابل». این عاطفه حتى در صورت اسب‏ها نیز پیداست. مسئله دیگر وجود امدادهاى غیبى است با حضور جبرائیل و سوم خشک شدن دست کافر و هدایت وى.

تابلو شماره 2: خاوران‏نامه، ص‏79، 892 - 886ه.ق، کاخ گلستان‏
حضرت امیر(ع) در نبرد با اژدها
تقریباً همان ترکیب‏بندى تابلو اوّل را دارد. سپاه کفر و سپاه اسلام در پشت تپه، روبه‏روى هم قرار گرفته‏اند و حضرت على(ع) با شمشیر دو دمِ خود بر اژدها حمله مى‏آورد.
نقاش با تیغ دو دَم، هویت حضرت را بر بیننده آشکار مى‏سازد و ترس دشمنان را از این واقعه در چهره‏هاى حیرت‏زده آنها نشان مى‏دهد:
چو شیر خدا اژدها را بکشت‏
به یکبار لشکر بدادند پشت‏

تابلو شماره 3 و 4:

همچنان حضرت على را در نبرد با موجودات افسانه‏اى نشان مى‏دهد.
نقاش موجودات شرّ را در زمینه‏اى از تیرگى قرار داده و صورت‏هایى زشت به آنها بخشیده است.
دُلْدُل، اسب یادگارى که یادگارى از پیغمبر به على است، نیز در نبرد با شیر پیروزى مى‏یابد.
نقاش، پیروزى نیروى خیر را بر نیروى شرّ که به شکل‏هاى گوناگون ظاهر مى‏شوند را نمایانده است. البته بعضى از افسانه‏ها را از پهلوان رستم در شاهنامه گرفته و در وجود حضرت على(ع) تجلّى بخشیده ولى آنچه در ذهنیت نقاش وجود دارد همان باورهاى مذهبى است.

تابلو شماره 5:

در این تابلو حضرت موسى بر حضرت على ظاهر مى‏شود و از وجود پیامبر در زمان خود خبر مى‏دهد. در اینجا موسى در کسوت پیرى سالخورده و حضرت على در شکل جوانى سوار بر اسب ظاهر شده است.
یکى از مضامین برگزیده توسط هنرمندان، معراج پیغمبر است. این واقعه که در سوره «اسرى» به اشاره‏اى از آن یاد شده و بعدها در معراجنامه به شکل تفصیلى آمده، دستمایه آثار ادبى و هنرى بوده است. این واقعه به غیر از زیبایى‏هاى معنوى و محتوایى از لحاظ تصویرى نیز داراى ابعاد زیباشناسى است. از جمله شب - ستارگان، کعبه - اسب - وجود پیامبر و فرشتگان. تضاد میان نور و تاریکى که غالباً با رنگ‏هاى مکمّل نشان داده شده است.

تابلو شماره 6:

معراج حضرت محمد(ص)، هنرمند: نامعلوم، برگى از خمسه نظامى، 956ه.ق‏
هنرمند در این اثر از خواص رنگ‏هاى مکمّل استفاده کرده و بخصوص رنگ بنفش و زرد را به عنوان تیرگى و روشنایى به کار برده است.
کلّیت اثر از بال فرشتگان گرفته که تفصیل از نقش‏هاى اسلیمى است. و ابرها و براق و حتى حالت پیامبر داراى حرکت است که در نمونه‏هاى دیگر معراج، همه چیز در حال حرکت است اما خودِ پیامبر حالتى ساکن دارد. به نظر مى‏رسد که وجود این حرکات و رنگ‏هاى متنوع با الهام از اشعار نظامى شکل گرفته است.
چون محمّد برفصّ‏هاى براق‏
در نوشتن صحیفه اوراق‏
مى‏برید از منازل فلکى‏
شاهراهى به شهپر ملکى‏
راه دروازه جهان برداشت‏
دورى از دور آسمان برداشت‏
زهره را از فروغ مهتابى‏
بر سر رقعه کرد سیمابى‏
کرد رامش به ترکتاز سپهر
تاج زرّین نهاد بر سر مهر

تابلو شماره 7:

معراج از کتاب حبیب‏السیّر، تألیف خواندمیر جلد اوّل - کتابخانه موزه کاخ گلستان، نسخه شماره 2237
در این اثر پیامبر و براق به طور کامل در نور قرار گرفته‏اند و حدود نور را فرشته‏اى که مائده آسمانى را به سوى آنها مى‏برد مى‏شکند. در این اثر فرشتگان و ابرها همگى در سرور و شادى‏اند؛ اما پیامبر و حتى براق ساکن به نظر مى‏رسند. پیامبر تسبیحى در دست دارد، که نشانه عبادت اوست.
در اینجا هنرمند به مقام خاص انسان در نزد خداوند که ذکر الهى است اشاره دارد.

تابلو شماره 8:

کَندن درِ خیبر توسط حضرت امیر(ع)، هنرمند: نامعلوم، اوایل سده 11ه.ق، کاخ گلستان‏
حضرت على(ع) با صورت پوشیده و نورى در اطراف سر، از سپاهیان دیگر ممتاز است.
دو سپاه در برابر هم قرار دارند. سپاه اولیا با صورت‏هایى آرام و با عمامه‏هایى شبیه عمامه حضرت على(ع) و سپاه کفر در بالاى خیبر. نشان پهلوانى امام در بلند کردن درِ سنگین خیبر است با یک دست. در گوشه تابلو سه نفر ناظر وجود دارند که آنها نیز از اولیاى حق هستند.
در بالاى کار صخره‏ها، گل‏ها، ابرها و آسمان بیشتر فضاى ملکوتى و غیبى دارند.

تابلو شماره 9:
زنده کردن مردگان به وسیله حضرت عیسى(ع)، هنرمند: نامعلوم، حبیب‏السیر (جلد اوّل)
هنرمند از عناصر مختلف بصرى مثل اشکال هندسى براى مقابر و معمارى خاص نگارگرى که پرسپکتیو در آن نقشى ندارد و نیز صخره و آسمان ترکیبى بدیع ارائه داده. این کار به نسبت کارهاى قبلى از ظرافت بیشترى برخوردار است بخصوص آدم‏ها از تناسب بیشترى برخوردارند.
وجود حضرت عیسى(ع) در اینجا با وجود هاله نورانى دور سر که وجه ثابت انبیا و معصومان است، با نشان دادن صورت ترسیم شده است. در اینجا نیز از طبیعت به شکل ماورایى استفاده شده است.

تابلو شماره 10:

سجده فرشتگان بر حضرت آدم(ع)، هنرمند: نامعلوم، حبیب‏السیر جلد اوّل، ص‏28، اوایل سده 11ه.ق، کاخ گلستان‏
فضایى ملکوتى بر تابلو حاکم است. سجده فرشتگان در سمت راست تابلو و وجود حضرت آدم با مشخصاتى شبیه تابلوى قبلى، بیانگر آیات قرآنى در این موضوع است.
به نظر مى‏آید تابلو شماره 9 و 10 کار یک هنرمند باشد؛ چون هر دو از خصوصیات مشترکى در ظرافت و قلم‏گیرى برخوردارند.

تابلو شماره 11:

اعجاز حضرت موسى(ع)، هنرمند: نامعلوم، حبیب‏السیر، جلد اوّل، ص‏124، اوایل سده 11ه.ق.
بیانگر داستان قرآنى ید بیضا است. در این تابلو نیروهاى شرور در قسمت پایین قرار دارند و حضرت موسى(ع) با ید بیضاى خود حیرت کفار را برانگیخته است.
این اثر نیز با ویژگى‏هاى قبلى و با نشان دادن صورت پیامبر تصویر شده است. آنچه در این اثر جالب است، وجود تنوع موجودات شرور است که با ویژگى‏ها و رنگ‏هاى مختلف قسمتى از تابلو را پر کرده‏اند. در قسمت بالاى تابلو، همان فضاى ملکوتى سایر تابلوها دیده مى‏شود.

تابلو شماره 12:

حضرت نوح در حال نظارت بر ساختن کشتى، هنرمند: نامعلوم، حبیب‏السیّر جلد اوّل، ص‏44، اوایل سده 11ه.ق، کاخ گلستان‏
حضرت نوح بر قالیچه نشسته است ولى گویا حضرت و قالیچه اثیرى هستند و به اندازه‏اى سبک است که یک زن آن را به دست گرفته است. چوب‏ها و سایر وسایل، نمونه‏اى است از ابزار و آلات ساختن کشتى که به شکل هندسى نقاشى شده. گوشه‏اى از یک تابلو و رنگ آبى زمینه، ذهنیت نقاش است از سیل و تجسم آب.

تابلو شماره 13:

در بیان محبت، شجاعت، علم و سخاوت حضرت على(ع)، هنرمند: نامعلوم، حبیب‏السیر جلد 2، کاخ گلستان‏
در این تابلو حضرت على با یکى از حسنین دیده مى‏شوند. امام در حال بخشش به اطرافیان است و حالت او بیانگر محبت نسبت به اطرافیان مى‏باشد و این عاطفه را ما در انعکاس عاطفى صورت‏هایى که در اطراف او قرار دارند حس مى‏کنیم. گویى صدایى به گوش ما مى‏رسد که روایت سیره حضرت على(ع) است.
سادگى معمارى و ترکیبات با نقوش تزئینى تابلوهاى دیگر نگارگرى کاملاً متفاوت است که بیانگر احادیث در مورد زندگى ساده معصومین است. این سادگى در حالت‏ها و نیز قلم‏گیرى نیز وجود دارد.
از کتاب «احسن‏الکبار» ابن‏عربشاه نیز چند تابلو در این زمینه مى‏بینیم. کتاب «احسن‏الکبار فى معرفة الائمه الاطهار» تألیف «ابن‏عربشاه محمد بن‏ابى‏زید العلوى ورامینى» از علماى شیعه مى‏باشد. این کتاب به سال 827ه.ق تألیف شده است. این کتاب به وقایعى چون غدیر خم و خفتن حضرت على(ع) در بستر پیامبر، خواستگارى حضرت على(ع) از حضرت فاطمه(س) و جنگ جمل آراسته شده است.
نگاره‏هاى این نسخه که به نظر مى‏آید تفاوت‏هایى در شیوه کار دارند به وسیله نقاشان نامعلوم کار شده است.

تابلو شماره 14:

غدیر خم‏

در این اثر سادگى فرم‏ها به نحوى که به شکل‏هاى هندسى در آمده‏اند مانند چیدمان چند کیسه بر روى هم و نیز در آغوش گرفتن حضرت على(ع) توسط پیامبر که با حرکتى بسیار ساده صورت گرفته بیشتر شباهت به نقاشى‏هاى مدرن قرون معاصر دارد اما دو هاله نورانى و نقوش گل و بته بر روى زمین و آدم‏ها و سایر عوامل همچنان به شیوه نگارگرى وفادار مانده است.

تابلو شماره 15:

در این تابلو آرمیدن حضرت على(ع) به جاى پیامبر با همین ویژگى‏ها روبه‏رو هستیم. نقوش در و دیوار و پنجره‏ها و سایر فضاهاى تابلو از انواع نقوش کاشى و آجر آورده شده است.
شیوه این تابلو با تابلوى قبل (غدیر خم) یکسان است و به نظر مى‏آید اثر یک نقاش باشد.

تابلو شماره 17:

در خواستگارى حضرت با همان فضاهاى قبلى روبه‏رو هستیم اما نمایش نخل‏ها از میان پنجره‏هاى باز و آزادى آنها در بالاى تابلو عنصر تازه‏اى هستند که فضایى شاد به تابلو داده‏اند. همچنین فرشى که فقط دو معصوم بر آن نشسته‏اند و به نظر مى‏آید ایرانى باشد، فضایى متفاوت از سایر آدم‏ها ایجاد کرده است.

تابلو شماره 18:

مسخّر کردن جنّیان توسط امیرالمؤمنین از کتاب احسن‏الکبار، این اثر با سایر تابلوهاى کتاب متفاوت است و از ظرافت نسبى در خط و رنگ برخوردار است. همچنین در بیان دو نیروى خیر و شرّ، هنرمند از فضاهایى خاص استفاده کرده. نیروهاى شرّ در شکل دایره‏اى امام را محدود کرده‏اند و امام که با تیغ دودَمِ خود مشخص شده در مرکز تابلو با آن نیروها مبارزه مى‏کند.
نکته جالب اینکه جنّى‏ها با شکل‏هاى گوناگون و نیز ابزار و سلاح‏هاى مختلف نشان داده شده‏اند و نشان از تنوع این نیروها دارد. به کارگیرى هوشمندانه از رنگ‏هاى گرم و سرد و نیز حرکت در آدم‏ها از دیگر ویژگى‏هاى این تابلو است.

تابلو شماره 19:

بر تخت نشستن سلیمان، هنرمند: نامعلوم، شاهنامه قوام در موزه رضا عباسى‏
در این اثر جرئیات و ریزه‏کارى در به تصویر کشیدن عناصر مختلف تابلو از قبیل انواع حیوانات و عوامل طبیعى همچون کوه و گیاهان و گل‏ها، از فضایى پرتجمل حکایت مى‏کند. حضرت سلیمان نیز بر روى تختى مجلل نشسته اما حالت عاطفى او از نوعى وقار و حکمت پیامبرانه حکایت مى‏کند.
همچنین موجودات افسانه‏اى مثل سیمرغ و دیو را در بالاى تابلو مشاهده مى‏کنیم.

تابلو شماره 20:

حج اسکندر، شاهنامه قوام، سال 1000 هجرى، هنرمند، نامعلوم، در موزه رضا عباسى‏
اگر چه محتوا و مضمون این تابلو مشکوک به نظر مى‏رسد اما از نظر طراحى و اجرا از تازگى و غناى خاصى برخوردار است که بیشتر مربوط به خودِ مضمون حج است. وجود خانه خدا، معمارى خاص اطراف آن، فضاى ملکوتى بالاى تابلو و طواف آدم‏ها به دور کعبه با حرکتى از رنگ‏هاى سفید، زیبایى خاصى به اثر بخشیده است. همچنین وجود مشعل‏ها در اطراف کعبه نشان مى‏دهد که زمان عبادت شب است. نقاش، اسکندر و اصحاب او را با لباس‏هایى غیر از لباس احرام مشخص کرده است. شاید از به تصویر کشیدن اسکندر با سر تراشیده و لباسى غیر از احرام و با توجه به اینکه این لباس براى مردان واجب است، منظورى داشته است.

تابلو شماره 21:

دیدار حضرت مریم(س) و روح‏القدس، هنرمند: نامعلوم، 1018ه.ق، کتابخانه موزه کاخ گلستان‏
این تابلو داراى دو بخش است. در بخشى از تابلو حضرت مریم در فضایى زمینى قرار دارد و تنها با هاله نورانى، قدسیّت او مشخص مى‏شود و روح‏القدس که از غیب آمده. در این اثر نیز از معمارى و کاشیکارى با توجه به معمارى هنرى استفاده شده است. سادگى و بى‏پیرایگى فرم‏ها و لباس‏ها نیز به روحانیت این فضا کمک کرده است.

پى نوشت :
1) نقل از مجلس پنجم سعدى.
2) خمسه نظامى.
3) عطار.
4) فردوسى.
5) کتابخانه موزه کاخ گلستان، نقل از کتاب شاهکارهاى نگارگرى ایران، ص‏78.