عوامل مؤثر در افت تحصیلی

نویسنده


عوامل مؤثر در افت تحصیلی

مهرنوش اکبری

پدیده­ی مردودی و تکرار پایه در نظام­های آموزش و پرورش از یک نظر به معنی ندیدن و به حساب نیاوردن نقش عوامل قدرت­مند دیگر در کاهش کارایی تحصیلی و یادیگیری کودک است. این یعنی که ما دانش­آموزان را می­بینیم ولی نظام را نمی­بینیم. تحقیقات وسیع و گسترده در جهان نشان داده است که عوامل بسیاری در افت تحصیلی یک دانش­آموز دخالت دارد واقع­بینانه آن است که به همه­ی این عوامل نظری افکنده شود.

پژوهشی که توسط (علی­اکبر دزفولیان، 1371) انجام گرفته، نشان می­دهد که افت تحصیلی با فقر اقتصادی خانواده، بی­سوادی والدین و دو زبانه بودن دانش­آموزان ارتباط دارد.

پژوهشی که در استان مرکزی صورت گرفته (نادری­نیا، 1371) عوامل زیر را در افت تحصیلی دخیل دانسته است:

1.      بی­سوادی والدین

2.      مشاجرات خانوادگی

3.      رونویسی زیاد

4.      تنبیه بدنی

5.      سنگینی محتوای دروس

6.      تراکم جمعیتی کلاس­ها

در مجموع عملاً دانش­آموز در جریان افت بی تقصیر است یا تقصیر و گناه وی بسیار اندک است، این مسئله به ویژه در دوره آموزش عمومی جدی­تر است زیرا کودک آگاهی و معرفت کامل به نتایج و عواقب تحصیل خود ندارد. پس به کدام دلیل انسانی و اخلاقی کودک بایستی تاوان این نقایص را بدهد و داغ ننگ مردودی را بر خود تحمل نماید! اما مشکل آن است که این شکست­ها عوارض گوناگون زیاد دیگری نیز برای کودک به هم­راه دارد.

عوارض روحی روانی مردودی

مردود شدن یک کودک موجب بهبود وضعیت پیش­رفت تحصیلی وی نمی­شود و از این نظر تا

حدود زیاد بی­فایده است اما در عوض، عوارضی برای کودک به دنبال دارد که قابل توجه است. یکی از عوارض جبران ناپذیر آن بر روی شخصیت کودک، کاهش عزت نفس یا خود پنداری مثبت است. کاهش اعتماد به نفس کودک حاصل این شکست­هاست که بزرگ­ترین عامل تعیین کننده روند آتی زندگی وی، خاصه زندگی تحصیلی اوست.

این شکست­ها نگرش­ها و اعتقادات وی را نسبت به مدرسه، معلم و دانش منفی می­سازد به گونه­ای که به مرور از علم و مدرسه روی­گردان می­شود تا جایی که به انتهای خط می­رسد و بالاخره ترک تحصیل می­کند.

آموزش و پرورش سنتی و جدید و دلالت­های آنان

در دوره­هایی که حجم دانش بشر محدود بود و سرعت تولید و توسعه­ی آن به همان سان اندک، مدرسه و محتوایی که مدرسه مسئول و متکفل انتقال آن به کودکان و نوجوانان بود، بسیار ارزش­مند تلقی می­گردید، به گونه­ای که عدم برخورداری از مدرسه نشانه­ی ضعف و نقصان در دانش و معرفت فرد محسوب می­شد.  مدرسه مغز اجتماع و مرکز اطلاع رسانی به حساب می­آمد نهاد و منبع دیگری که در این زمینه وظیفه و مسئولیتی داشته باشد بسیار اندک بود لذا توجه به مدرسه و محتوای مورد تدریس و یاد گرفتن آن­ها شرط ضروری برای ارتقای فکری بود اما در عصر انفجار اطلاعات که نیم عمر دانش به کم­تر از ده سال رسیده است در عصر گسترش رسانه­ها، خاصه رسانه­های الکترونیکی اینترنت، ماهواره، کامپیوتر و ... مدرسه جای­گاه و اقتدار قبلی خود را از دست داده است. لذا طلب می­نماید که نوعی گشودگی، پذیرندگی و آغوش باز در مدرسه باشد که بیش­تر جذب کند تا دفع. کودک در آن زندگی کند و اوقات رنج آوری را تجربه نکند.

امتحانات و عوارض آن

در این بخش ما به عوارض نامطلوبی می­پردازیم که ناشی از امتحان است . امتحانی که حساس و سرنوشت­ساز است. نکته­ی قابل ذکر این است که هر امتحانی چنین عوارضی را به هم­راه ندارد بلکه امتحانات حساسیت برانگیزی چون امتحانات نهایی و پایان سال که سرنوشت یک ساله و یا بیش­تر کودک به آن بستگی دارد از این دسته هستند. در زیر به برخی از آن­ها اشاره می­کنیم:

1.      اضطراب 2. ایجاد رقابت نامطلوب 3. ابزار تهدید و ارعاب دانش آموز 4. تقلب 5. خلاقیت زدایی 6. بازخوردهای منفی

اعتبار و توان امتحان

هدف شدن امتحان یکی از آسیب­های جدی امتحان است به گونه­ای که سایه­ی سنگین امتحان بر تمامی فعالیت­های تربیتی کلاس و مدرس افکنده شده است. در دوره­ی متوسطه به صورت کاملاً آشکار می­بینیم  فعالیتی نیست که  نیم نگاهی به کنکور نداشته باشد!! این وضعیت خطرناک به گونه­ای نهادینه شده که والدین و معلمان اعتقاد پیدا کرده­اند به این که امتحان محرک و برانگیزاننده دانش­آموز است. جان کلام این­که امتحان به طور کلی باید از این جای­گاه و مکانی که غصب کرده است بیرون رانده شود.

اعتبار امتحان

یکی از تردیدهای جدی که در مورد امتحان روا داشته شده است اعتبار امتحان برای سنجش تمامی اهداف است.

از آن­جا که اکثر قریب به اتفاق سئوالات امتحانی از نوع «معلم ساخته» است در این­که سؤالات اعتبار کافی داشته باشد،  تردید است. اکثر سؤالات امتحانی به سطوح پایین حیطه شناختی متوجه است یعنی عمدتاً حافظه و فهم را می­سنجد و مهارت­های عالی شناختی چون کاربرد تجزیه و تحلیل، ترکیب و ارزش­یابی کم­تر مورد توجه قرار می­گیرد.

لذا می­توان نتجیه گرفت علی رغم این ابهت و اقتدار نامشروع، امتحان قادر نیست به سطوحی بپردازد که اهداف عالی تعلیم و تربیت به آن مربوط می­شود.

ارزش­یابی مساوی با امتحان نیست

در این­جا جزء برابر کل گرفته شده است و تصور شده که امتحان همان ارزش­یابی است و با حذف امتحان، ارزش­یابی از فرایند تحصیل حذف می­شود. درحالی که هیچ­کس در لزوم وجود ارزشیابی در فرایند یاددهی یادگیری شکی ندارد. ارزشیابی جزء لوازم اساسی نظام برنامه ریزی درسی و فرآیند تدریس است. چرا که تدریس و یادگیری مدرسه­ای عمدتاً هدف­مند است لذا  ارزش­یابی به عنوان بخشی مهم برای آگاهی از میزانِ درستیِ کارِ اجزاء نظام آموزشی و حتی محصول و برون­داد آن، مورد نیاز است.

لذا مجدداً این مسئله مورد تأکید قرار می­گیرد که ارتقاء خود به خود و حذف امتحانات پایانی به منزله­ی حذف ارزش­یابی نیست بلکه ارزش­یابی با روی­کرد دیگری مورد ملاحظه قرار می­گیرد؛ رویکردی که اساساً معقتد است ارزش­یابی فرایندی برای دیده شدن واقعی دانش آموز، در کنار وی به سر بردن و ملاحظه­ی رشد اوست.

 

خسارت­های اقتصادی

یکی از ملاحظات مهمی که طرف­داران ارتقاء خود به خود به آن استناد کرده­اند، خسارت­های اقتصادی ناشی از افت تحصیلی است. با افزایش میزان تکرار پایه و ترک تحصیل، کارایی درونی نظام آموزشی کاهش می­یابد و این از نظر علمی و اقتصادی، خسارت غیر قابل جبرانی محسوب می­گردد. این موضوع در کشورهای دیگر بسیار مورد توجه است. برآوردهایی که از خسارت­های ناشی از تکرار پایه و ترک تحصیل به دست آمده بسیار چشم­گیر است. در یک بررسی از چهار کشور جنوب آسیا مشخص شده که اتلاف اقتصادی، در این زمینه بیش از یک سوم بودجه­ی مصرف شده در آموزش دبستانی است در برآوردی که در سال 1365 از هزینه­ی افت تحصیلی در ایران شده است میزان آن بسیار قابل توجه بوده است.