20 نکته

عبدالرحیم موگهی

روش تدریس استاد مطهری

هر استادی در تدریس خویش، دست کم باید از دو ویژگی مهم برخوردار باشد:

1.      علمی.

2.      اخلاقی.

ویژگی­های علمی و اخلاقی هر استادی لازم و ملزوم یک­دیگرند و هر یک بدون دیگری چندان نتیجه­بخش نیست و البته برخورداری تؤام از این دو ویژگی نیز چندان آسان نیست:

به هوس راست نیاید به تمنا نشود

کاندرین راه بسی خون جگر باید خورد

بدین منظور بر آن شدیم تا روش تدریس استاد مطهری را بیان و در این زمینه، نکته­هایی را گردآوری کنیم و از ویژگی­های علمی و اخلاقی آن استاد شهید در هنگام کلاس­داری و تدریس­های­شان بهره­مند شویم.

امید است که این نکته­ها مقبول­تان افتد و در تدریس و کلاس­داری به کارتان آید.

شایان توجه است تمامی این نکته­ها با اندکی ویرایش از کتاب «جلوه­های معلمی استاد مطهری» برگرفته شده­اند که شماره­ی صفحه­ی هر نکته، در پایان آن ذکر شده است و به جهت اختصار، از گویندگان آن نکته­ها که غالباً از شاگردان استاد بوده­اند- نامی برده نشده و فقط به گفته­ی وی اشاره شده است؛ اما گزینش، دسته­بندی و عنوان­گذاری این نکته­ها، از سوی نگارنده است که پیشاپیش، از مؤلف آن کتاب تشکر و قدردانی می­کند.

 

ویژگی­های علمی

1.      پختگی علمی و جذب با مطلب : از نظر عملی باید بگویم استاد مطهری قبل از آن­که مسئله­ای را برای شاگرد مطرح کنند، اول برای خودش پخته کرده بودند؛ یعنی هرگز مسئله­ای طرح نمی­شد که برای خود ایشان کاملاً روشن نشده باشد. به همین دلیل، هیچ گاه دربرابر هیچ پرسشی، ایشان دچار لکنت زبان نمی­شدند. (ص54) یکی از مهم­ترین تفاوت­هایی که میان استاد مطهری و بعضی دیگر از استادان بود، این بود که استاد با «مطلب» جذب می­کردند و دیگران با «بیان»؛ البته بیان مهم است، اما اگر فقط بیان باشد زود می­گذرد.(ص56)

2.      پیش مطالعه: ایشان پیش از حضور در کلاس، مقید بودند که به سبک همه­ی اسایتد حوزه در حدی که فرصت اجازه می­داد از پیش، مطالعه کنند و مطالب را در ذهن خود مرتب سازند.( 112)

3.      نو بودن مطالب: درس ایشان همیشه نو بود. استاد مطهری سعی می­کردند مطالعه را قطع نکنند. اگر درسی را می­خواستند مطرح کنند، به کتاب جدیدی که برخورد     می­کردند مطالعه می­نمودند. ایشان به مجلات مختلف رجوع می­کردند. مخصوصاً به اندیشه­های معاصرین، بسیار توجه داشتند و همین خصوصیت، درس ایشان را نو      می­ساخت. (ص97 -98)

4.      تاریخچه­ی بحث و توضیح مقدمات آن: ایشان قبل از ورود در اصل درس، یک مقدمه­ی تاریخی بیان می­کردند. با احاطه­ای که به اقوال گذشتگان داشتند، سیر تحول یک مفهوم را بیان می­کردند و ریشه و سابقه­ی مطلب را توضیح می­دادند تا شاگرد تصور نکند که این بحث، مانند قارچی از زمین بدون سابقه سبز شده؛ بلکه بفهمد که در طول روزگار، این بحث چه سرنوشت و سرگذشتی داشته است و از این طریق بتواند جای بحث را در تفکر امروزی مشخص کند.(ص96) استاد در آغاز درس، مقدمات را به خوبی توضیح می­دادند و مشخص می­کردند که مطلب بر چه مقدماتی مبتنی است و این خصوصیت باعث می­شد که هنگام تدریس، اشتباهاتی در ذهن شنونده پیش نیاید..

استاد مطهری می­کوشیدند چیزهایی را که موجب درهم آمیختگی فکری و اشتباه در مطلب می­شود، نخست توضیح دهند تا هنگام درس، استدلال به درستی جای­گیر شود.(ص68)

 

5.      دور نشدن از بحث: مرحوم مطهری در تدریس نیز هم­چون سایر جنبه­های زندگی­اش بسیار منظم و مقید به برنامه بودند؛ در طول کلاس، حتی المقدور از مطلب اصلی دور نمی­شدند و اگر احیاناً مطلبی را بر سبیل استطراد بر زبان می­آوردند، آن را به گونه­ای انتخاب می­کردند که با موضوع مورد بحث قرابت داشته باشد و در هر حال، رشته­ی اصلی بحث را رها نمی­ساختند و از ابتدا تا انتها آن را به خوبی دنبال می­کردند(ص112) ایشان بر معلومات خودشان مدیریت داشتند. این طور نبود که حافظه، مزاحم کار ایشان گردد  و مطلب غیر لازم وارد بحث شود. درس ایشان جنگ مانند و کشکول مانند نبود.(ص97)

6.      پاسخ به سؤالات : استاد اهل بحث بودند. در کلاس درس از اشکال و سؤال شاگرد استقبال می­کردند. هیچ وقت نمی­شد که بخواهد با هیمنه و غلبه­ی استاد بر شاگرد، جلوی سؤال و اشکال را بگیرند یا آن را متوقف کنند؛ بلکه به عکس، پا به­ پای شاگرد یا صاحب اشکال جلو می­رفتند. گاهی می­شد که در یک جلسه­ی درس، حدود یک­سوم یا بیش­تر از وقت به رفع اشکال و گفتن پاسخ می­گذشت.(ص169)

7.      مرور مطالب قبلی:  ایشان مقید بودند که در آغاز درس، مطالب عمده و اصلی بحث را که قبلاً مطرح شده بود، یادآوری کنند. این خود، باعث می­شد که ارتباط مطلب با گذشته حفظ شود و به علاوه، چارچوب روشنی از همه­ی بحث به خصوص در درس فلسفه - تصویر گردد و این، سبب بهره­دهی بیش­تر و بهتر درس ایشان                 می­شد.(ص176)

8.      استفاده از بیان­ها و قالب­های گوناگون: ایشان سعی می­کردند خیلی آسان و بی­تکلف، بهترین طرح و توجیه را در مطالب که بسیاری از آن­ها جنبه­ی ابتکاری داشت، بیان کنند از این رو، گاه بیانی را که خود در یک موضوع عنوان کرده بودند، نمی­پسندیدند و از نو، بیان دیگری را ارائه می­دادند از جمله به خاطر دارم که در درس عقاید (ایدئولوژی اسلامی) یک بار صریحاً گفتند: « آن­چه را در جلسه­ی گذشته بیان کردم، رها کنید و مطلب را به گونه­ای که اکنون می­گویم، به خاطر بسپارید.» (ص177) شهید مطهری این خصوصیت را داشتند که مطالب سنگین و بالا را می­توانستند به حدی تنزل دهند که به اندازه­ی فهم شنونده باشد.(ص181) استاد مطهری در تفهیم مطالب واقعاً استاد و بسیار ورزیده بودند و می­توانستند یک مطلب پیچیده را به صورت ساده بیان کنند. یکی از خصوصیات ایشان توانایی­شان به ساده­نویسی و ساده­گویی بود.(ص97) معمولاً در کلاس­های عمومی­تر، ایشان از امثله و حکایات و اشعار و داستان­های شیرین برای رفع خستگی احتمالی مستمعین بیش­تر سود می­جستند(ص112) استاد در تفهیم مطلب از مثال، بسیار استفاده می­نمودند و مثال­های بسیار مناسبی هم انتخاب می­کردند(ص97)

9.      محقق و نقاد بار آوردن: شهید مطهری ذهن شاگرد را نقاد بار می­آوردند؛ یعنی وقتی برای مطلبی استدلال می­کردند، استدلال را در کوچه­ی بن­بست رها نمی­ساختند؛ به این معنی که یک دلیل و برهان عرضه کنند و بعد هیچ، بلکه سلسله­ی استدلال را تا مبانی فلسفی و دینی آن تعقیب می­کردند و به شاگردش خط می­دادند، به طوری که شاگرد می­فهمید هر جا می­خواهد استدلال نماید، باید در استدلاش این زنجیره را رعایت کند. (ص56)

ب. ویژگی­های اخلاقی

10. با وضو و متعبد بودن: استاد، خود همواره با وضو در کلاس حضور می­یافت و حضورش آن­چنان روحانیتی به مجلس می­بخشید که مستمع با تمام وجود، معنویت  و قداست آن را درمی­یافت و به نسبت آمادگی­اش، در جذبه­های الهی آن مستغرق می­شد(ص114) ایشان بسیار متعبد بودند که نظر قرآن و روایات را اصل بدانند ... هیچ وقت حاضر نمی­شدند در نوشته یا درس و یا سخنرانی خود، کوچک­ترین، تجاوزی از احکام شرعی، یعنی همان احکامی که فلسفه­ی آن­ها روشن نیست، داشته باشند(ص60 و 65)

11. احترام به استادان خود: ایشان در ضمن درس، به استادان خودشان بسیار احترام می­گذاشتند. به نام «علامه طباطبایی» که می­رسیدند، از ایشان با «روحی له الفداء/ جانم فدای او باد» یاد می­کردند.(ص98)

12. توجه به شاگردان: ایشان گاهی لطف می­کردند به تنهایی و گاهی هم­راه با خانواده­ به منزل ما تشریف می­آوردند.(ص94) استاد مطهری هرگز به شاگردش نظر تحقیر­آمیز نداشتند؛ یعنی حرف شاگرد را می­شنیدند و به این وسیله، به شاگردش اجازه­ی عقده گشایی می­دادند. (ص55) برخورد ایشان با شاگردان­شان مانند برخورد دو رفیق بود. خیلی با محبت بودند و با حرارت و شور برخورد می­کردند.(ص71)

13. رابطه­ی معنوی با شاگردان: سلوک ایشان به گونه­ای بود که در دل شاگردان­ نسبت به ایشان محبت ایجاد می­شد. ما در همان وقت که در درس ایشان حاضر می­شدیم در درس استادان دیگر دانش­گاه هم شرکت می­کردیم و به خوبی محسوس بود که رابطه­ی شاگردان استاد مطهری با ایشان با رابطه­ی دیگر دانش­جویان دانش­گاه با استادان خود متفاوت است؛ زیرا که رابطه­ی آنان با استاد مطهری رابطه­ی رسمی و اداری نبود ، بلکه توأم با عشق و شوق بود.(ص94)

14. شکوفا سازی استعداد شاگردان و تشویق آنان: ایشان اگر شاگرد با استعدادی می­دیدند، خوش­حال می­شدند و به او کمک می­کردند که استعداد وی پرورش پیدا بکند. مثل یک پرنده که بال زدن را یاد جوجه­های خود می­دهد ایشان شاگردان خوش استعداد خودشان را تشویق و تشجیع می­کردند و مثل برزگری که برای آینده بذرافشانی می­کند، در ذهن شاگردان خودشان بذرافشانی می­نمودند و با صرف وقت، برای آینده­ سرمایه­گذاری          می­کردند.(94 -95) استاد، شاگردان خوش قریحه را مورد تشویق قرار می­دادند و به شکل های مختلف، آنان را به کار و انجام دادن تحقیقات و مطالعات بیش­تر توصیه می­کردند(ص112)

15. رابطه­ی صمیمی با شاگردان: مرحوم مطهری با شاگردان­شان به اندازه­ای مهربان بودند که حتی اجازه می­دادند آن­ها مسائل خصوصی و شخصی­شان را با ایشان مطرح کنند و در انتخاب راه و مسیر آینده، با ایشان مشورت نمایند، حتی ایشان به اندازه­ای به آنان نزدیک می­شدند که در مجالسی مانند عروسی شاگردان­شان در صورت دعوت شرکت        می­کردند(ص94)

16. سادگی: به یاد دارم که در درس فلسفه (متن شفای بوعلی) که در آغاز در «مدرسه­ی مروی» برگزار می­شد، گاه در و یا هر جا که ممکن بود تدریس می­کردند و یک بار که صاحبان این حجره­ها غایب بودند و حجره­ای برای تدریس باز نبود، ایشان به سادگی و بدون از دست دادن فرصت، در ایوان کوچکی جلوی یکی از حجره­های بسته، به روی زمین نشستند  و برای حاضرین، درس را بیان داشتند و علاوه بر درس فلسفه، درس اخلاق نیز آموختند(ص177)

17. بخل نورزیدن: استاد، یادداشت­ها و نوشته­های خودشان را به شاگردان­شان می­دادند که در تحقیق، از آن­ها استفاده بکنند. به یاد دارم وقتی خدمت­شان گفتم که در مسائل مربوط به «انسان»، علاقه به مطالعه دارم و طرحی را از این مبحث که در ذهن داشتم، خدمت­شان عرض کردم، ایشان مجموعه­ای از رساله­های خطی چاپ نشده­ی علامه طباطبایی را که در اختیار داشتند، به بنده دادند تا استفاده کنم.(ص100)

18. اصلاح اشتباهات: مرحوم استاد مطهری از آن جایی که خداوند، هوش فوق­العاده­ای به ایشان عطا کرده بود و از جبنه­ی علمی بسیار قوی بودند، کم­تر می­شد که در هنگام درس اشتباه کنند؛ اما اگر اتفاق می­افتاد که در نکته­ای اشتباه نمایند و فی­المثل یکی از شاگردان آن اشتباه را یادآور می­شد، می­پذیرفتند. هیچ گاه سراغ ندارم که ایشان پافشاری در اشتباه خود کنند و مطلب را به زور، تحمیل نمایند. اصولاً ایشان در مقابل حق خاضع بودند و آن­چه را حق می­یافتند می­پذیرفتند.( ص67)

19. توجه نکردن به تعداد شاگردان: ایشان هر گاه تدریس درسی را لازم می­دیدند، آن را می­پذیرفتند و به کم و کیف افراد و چند و چون جلسه­ی درس مقید نبودند و هرجا که میسر می­شد، درس را برقرار می­کردند و به تدریس و توضیح کامل مطلب می­پرداختند، هر چند تعداد افراد شرکت­کننده­ اندک بود.(ص177)

20 . عصبانی نشدن: در مدت دوازده سالی که خدمت­شان شاگردی کردم، یک دفعه هم ندیدم که در درس، جواب کسی را با عصبانیت بدهند.(ص68)

بیش از این در نامه نتوانم نوشت

این حکایت را بباید دفتری