این جا خانه دوم ماست

نویسنده


دیداری از مؤسسه نیکوکاری رعدالغدیر

پرواز هنر نیست، گرت بال و پری هست

با بال شکسته پر گشودن هنر است

در شلوغی شهر، در بین رفت و آمدهای سریع و بی تفاوت انسان­ها که هر کدام مشغول به کارهای روزمره خود هستند، با گذر از پل­ها، خیابان­ها، کوچه­ها و پستی و بلندی­های شهر ، به مؤسسه رعدالغدیر می­رویم، مؤسسه­ای با سر در (مجتمع نیکوکاری رعدالغدیر).

با مشاهده معلولین این مؤسسه به نظر می­رسد وارد دنیایی متفاوت با دنیای اطراف­مان شده­­ایم. تمام دیوارهای مؤسسه با آثار زیبای معلولین این مؤسسه پوشیده است و هر تازه واردی را محو زیبایی خود می­کند.

آقای «علیرضا آتشک» کارشناس علوم تربیتی و مدیر مؤسسه رعدالغدیر پس از معرفی کوتاهی از مؤسسه­اش در مورد نحوه­ی کار این NGO  چنین توضیح می­دهد.

·  این مؤسسه خیریه در سال 1380 در منطقه محروم بلوار خلیج فارس، منطقه هجده تهران تأسیس شد.

مؤسسه ما قالب آموزشی دارد و از سال اول تأسیس با سی یا چهل کارآموز کار خودش را شروع کرد و در حال حاضر در هر ترم صد و بیست نفر را پذیرش دارد و از اول تا به حال هشتصد و پنجاه نفر معلول جسمی و حرکتی از این امکانات به صورت رایگان استفاده می­کنند. مراجعین معلول ما از محدوده­ی سنی؛ بدو تولد تا چهارده سال در شعبه دیگر این مؤسسه خدمات توان بخشی و درمانگاه دندان­پزشکی را به صورت رایگان دریافت می­کنند و از چهارده تا سی و پنج سال در این مؤسسه خدمات آموزشی و توان بخشی می­بینند.

کدام ارگان و مؤسسه خاصی با این مجتمع همکاری می­کنند و هزینه­ها چگونه تأمین می­شود؟

·  این مؤسسه به صورت ویژه زیر نظر بهزیستی استان تهران است و خدمات مراجعین آن­ها به صورت رایگان انجام می­شود. به دلیل تنوع کارهای مؤسسه، از چند ارگان هم­چون، بهزیستی، به دلیل خدمات آموزش فنی  و حرفه­ای و ارائه مدرک این سازمان به کارآموزان، و از اداره­ی کار و وزارت کشور مجوز داشته و با آن­ها تعامل داریم. بهزیستی از نظر مالی فقط بیست درصد از هزینه­های ما را پرداخت می­کند و بقیه هزینه­ها از طریق کمک­های مردمی پرداخت می­شود. ارگان­هایی از جمله مؤسسه ولی­عصر که از وظایف­شان مناسب­سازی فضای منازل معلولین کودک است. نیز توانسته در همکاری با ما چهل خانوار را از نظر ویلچر، ویلچر حمام، واکر و ... پوشش بدهد.

کار آموزشی در رعدالغدیر به چه شیوه­ای است و چه فعالیت­های مضاعفی در این مجموعه انجام می­شود؟

·  اساس کار ما دو بخش دارد، توان بخشی و کارگاه­های مهارتی برای ایجاد شغل. هم­چنین فعالیت­های فوق برنامه­ای که این مؤسسه برای معلولین دارد، سفر زیارتی مشهد است که بخش عمده آن به وسیله افراد خیر تأمین هزینه می­شود و روابط عمومی هم یک سری اردوهای داخل و اطراف شهر تهران ، پارک و سینما، برای اعضا برنامه­ریزی می­کند. همه این اقدامات برای فراهم کردن اساسی­ترین کار این مؤسسه، آموزش منجر به اشتغال است ولی ظرفیت کاری ما محدود است و فقط توانسته­ایم تعدادی از افراد را معرفی به کار کنیم؛ مثلاً در حد توان خود توانسته­ایم چهل نفر از افراد معلول را در این انجمن مشغول کار کنیم که یازده نفر از این چهل نفر، پرسنل همین مؤسسه هستند.

اعضای مؤسسه با مدرکی که فنی و حرفه­ای در ازای گرفتن آزمون به آن­ها داده، در سه شاخه­ی اصلی، صنایع چوب، خیاطی و کامپیوتر و زیر شاخه­های آن که به بیست و نه رشته تقسیم می­شود. می­توانند وارد بازار کار شوند. و هر کدام به صورت مستقل مشغول به کاری در حرفه خودشان باشند.

شما که کارشناس علوم تربیتی هستید، رابطه مؤسسه را با خانواده­های معلولین به چه صورت می­بینید؟

·  قسمت توان بخشی معلولین مبحث بزرگی است که فقط یک مؤسسه نمی­تواند جواب­گوی این موضوع باشد و خانواده­ها نقش خیلی مهمی را در این زمینه ایفا می­کنند. ارتباط با خانواده­ها با ما به صورت جلسه­ایست که یک الی دو بار درسال برگزار می­شود، ولی بیش­ترین ارتباط ما با خانواده­ها به وسیله مددکار مؤسسه است مددکاران مشکلات خانواده­ها را در ارتباط با مددجویان با ما در میان می­گذار ند. ما هم فقط می­توانیم از طریق این ارتباطات شیوه درست برخورد کردن با معلولین را به خانواده­ها آموزش دهیم.

آقای «آتشک» از نظر شما مشکلاتی که مؤسسه با آن درگیر است چیست؟

·  در این هشت سالی که در این مؤسسه مشغول به کار هستیم خوش­بختانه مشکل مالی نداریم و سعی کردیم کارمان را براساس سه اصل اساسی که به آن اعتقاد داریم و به ما کمک می­کند ادامه دهیم.

اول «شفانیت»، سعی کنیم همیشه برای مردم شفاف باشیم و چیزی از آن­ها پنهان نکنیم. دوم «صداقت» که همان مکمل شفایت است؛ یعنی برای کسانی که حمایت­مان می­کنند اطلاع رسانی درستی داشته باشیم و بتوانیم کاری را که از ما انتظار دارند انجام دهیم و پولی را که به ما امانت می­دهند به طور صحیح استفاده کنیم؛ و سوم این­که «علمی و با کارایی» کار کنیم.

ما سعی کرده­ایم کارهایی را که در این مؤسسه انجام می­دهیم براساس علم و کاربرد باشد و به هیمن منظور تمام کارکنان این مؤسسه از افراد تحصیل کرده و کارآمد هستند ولی در حال حاضر مشکل اصلی ما فرهنگیست  یعنی عدم مناسب­سازی شهر برای معلولین و نداشتن زمینه مناسب برای ایجاد شغل است.

ما توانسته­ایم در بازارچه جنب ورودی مؤسسه دوازده نفر و در گارگاه خیاطی، بیست نفر را مشغول به کار کنیم؛ ولی این معلولین  عده­ای معدود هستند که زمینه­ی اشتغال­شان فراهم است، در حالی که عده­ای بسیار زیادی از معلولین در سطح شهر به دلیل فضای نامناسب شهر ، مشکل تردد دارند.

یکی از مهم­ترین مسائلی که مشکل جدی به حساب می­آید، نبود امکانات رفاهی شهری و نبود وسیله ایاب و ذهاب برای یک معلول جسمی و حرکتی است.

یک معلول با داشتن مدرکی که از این مؤسسه می­گیرد باید بتواند وارد جامعه شود و از آن استفاده کند؛ ولی به دلیل محدودیتی که با یک فرد عادی دارد، که آن هم در شیوه­ی حرکت است و نه در توانایش، مانعی برای رشد و تعالیش ایجاد شده و او نمی­تواند به کار دل­خواهش که توانایی انجام آن را دارد، برسد.

از نظر شما معلولین برای کار در جامعه چه مشکلی از نظر برخورد اجتماعی دارند؟

·  با توجه به تسهیلاتی که بهزیستی برای این افراد قرار داده، معلول اگر کارایی داشته باشد، کارفرما نباید به معلولیت فرد توجه کند و باید مشتاق به استخدام هم­چنین افرادی شود؛ ولی همیشه این اتفاق نمی­افتد. به هر حال با این شرایط اجتماعی امیدوارم این افراد بتوانند در جامعه فعال و مفید باشند و با نگاهی حاکی از ناتوانی یا عدم کارآیی، با آن­ها برخورد نشود.

·  آقای «آتشک» در مورد نحوه­ی اشتغال و این­که چطور می­شود وضعیت معلولان بهتر شود، توضیح دهید؟

·  باید یک بازنگری در سازمان­هایی که دخیل در کار معلولین هستند، انجام شود تا زمینه اشتغال­شان فراهم شود. سعی ما بیش­تر این است که بتوانیم کاری کنیم که یک معلول، نیازمند به دولت نباشد و از چتر اقتصادی دولتی خارج شود.

یک معلول از هفده سالگی تا آخر عمر می­تواند تسهیلاتی هر چند اندک از بهزیستی دریافت کند، در حالی که ما باید به این معلولین ماهی­گیری یاد دهیم تا بتوانند مستقل زندگی کنند. وظیفه ما این است که کاری کنیم کارها و خدمات سازمان بهزیستی خود به خود کم­تر شود و در عوض اعضای آن روز به روز مستقل شوند و شغلی خاص برای خود انتخاب کنند. به فرض مثال یک معلول ناشنوا می­تواند در یک کارگاه و یا کارخانه­ای که صدای زیادی دارد به راحتی کار کند بهترین خدمات را ارائه دهد و بهترین کارآیی را داشته باشد، یا یک فرد معلول می­تواند با صبر و حوصله و دقتش بهترین منشی یا یک اپراتور باشد. که متأسفانه در جامعه ما این دید کم­تر وجود دارد و معلول را یک فرد از کار افتاده می­بینند. از نظر من با استفاده درست از معلولین در کارهای متفاوت، می­توان چرخه اقتصادی را چرخاند، نه این­که این افراد، مانعی برای این چرخش شوند.

در ادامه پای صحبت­های خانم «نیکو» مدیر روابط عمومی می­نشینیم، وی در مورد اطلاع­رسانی و نحوه­ی مراجعه­ی علاقمندان می­گوید:

تقریباً هفتاد درصد مراجعین ما از طرف بهزیستی معرفی می­شوند و بقیه از طریق مجلات، تلویزیون، ارتباط رو در درو و ... ولی باز هم نیاز به اطلاع رسانی است، زیرا یک سری از افراد هنوز در خانه هستند و ارتباط­شان با افراد بیرون کم است.

ما در شهرهای کاشان و شیراز دو شعبه داریم. اما یازده مؤسسه دیگر مشابه مؤسسه ما، در شهرهای دیگر فعالیت می­کنند. ولی خدمات در آن مؤسسات محدودتر است و در آموزش و توان بخشی است، و نه در اشتغال­زایی.»

به هم­راه خانم «نیکو» به دیدار مؤسسه می­رویم. در کلاس خطاطی آقای «سیدپور» مربی خطاطی در جواب سؤال ما که آینده معلولین ر ا به چه صورت می­بینید و مشکلات­شان چیست؟ می­گوید:

از سال هشتاد و یک مشغول تدریس در این مؤسسه هستیم و می­توانیم به وضوح پیش­رفت این بچه­ها را ببینیم با دیدن این پیش­رفت آن­ها و داشتن یک ارتباط دوستی نه ترحم توانسته­ایم به این بچه­ها آموزش بدهم.

همین پیش­رفت آن­ها مرا به ذوق می­آورد چون با دیدن ا فراد سالم ولی بدون هیچ فعالیتی در جامعه به این­ها امیدوار می­شوم و فکر می­کنم تنها مشکل­شان این است که به دلیل شرایط خاص اجتماعی خودشان را قبول ندارند و باور نمی­کنند که اگر باور داشته باشند حتماً در کارشان پیش­رفت می­کنند و به موفقیت می­رسند. از نظر من کار به معنای این نیست که اگر کسی توان جسمی داشته باشد می­تواند کار کند بلکه اگر تبحر داشته باشد کار به دنبال او می­آید.

با دیدن کارهای زیبای خطاطی بر روی دیوارها و روی میزها، با دو کارآموز معلول از ناحیه پا که مشغول به کار خطاطی هستند، گفت و گویی کوتاه انجام می­دهیم. «پروانه طرمی» بیست و سه ساله و لیسانس جفرافیا، می­گوید:

یک سال پیش از طریق دوستانم با این مؤسسه آشنا شدم. در این یک سال، مؤسسه هم از نظر روحی و هم از نظر حرفه­ای خیلی به من کمک کرده و توانستم کارهای هنری را که تا به حال انجام نداده بودم، تجربه کنم، مثل کلاس معرق کاشی، خط، نقاشی، ساقه گندم و کامپیوتر. خانواده­ام با دیدن پیش­رفت در کارهایم خیلی با من هم­کاری کردند، خودم حس می­کنم از زمانی که وارد این کلاس­ها شدم ارتباطم با دیگران و روحیه­ام خیلی بهتر شده است؛

ولی به هر حال یک سری مشکلاتی مثل پیدا کردن کار و شغل مناسب برای ما وجود دارد که اصلی­ترین مسئله برای ما به حساب می­آید.

«مهران شادمان» هم اضافه می­کند:

«سه سال پیش وقتی متوجه شدم مؤسسه­ای برای معلولین هست که به صورت رایگان خدمات می­دهد، عضو شدم و در کلاس­های کامپیوتر ، خراش فلز، معرق و خط شرکت کردم و در رشته کامپیوتر هم مدرک گرفتم.

از زمانی که وارد این مؤسسه شدم کارهای هنری خیلی در روحیه­ام تأثیر مثبت گذاشت و شخصیت مرا زیر و رو کرده و از گوشه­گیری بیرون آورده است. البته وقتی ما این مدارک را می­گیریم و وارد جامعه می­شویم، مردم فکر می­کنند که کاری از دست ما برنمی­آید؛ ولی به هر حال من با شرکت در این کلاس­ها توانستم خودم را در جامعه پیدا کنم و این موضوع باعث خوش­حالی خانواده­ام شده است.»

خان «قیاسی» مربی ویترای شیشه، در پاسخ به سؤال ما که پیش­رفت کارآموزان و کلاس­ها را در چه مرحله­ای می­بیند، می­گوید:

«  کارآموزها از نظر من خیلی خوب و توان­مند هستند و می­توانند خیلی بهتر از افراد سالم کار و زندگی کنند و هیمن باعث می­شود در کارشان پیش­رفت کنند. تلاش من هم برای هدف­مند کردن کارهای بچه­ها است. آن­ها هم آثار خیلی خوبی را ارائه دادند که در نمایش­گاه همین مؤسسه به فروش می­رسد، ولی بعضی از خانواده­ها مانع پیش­رفت این بچه­ها می­شوند و فکر می­کنند اگر فرزندشان مشکل دارد، نمی­تواند کار کند و در جامعه دیده شود.»

در حین صحبت با خانم «قیاسی» متوجه کارهای زیبای کارآموزانی می­شویم که با دقت و زیبایی­ تمام انجام می­دهند.

«فرحناز حاجی آرش» متولد سال پنجاه و یک می­گوید:

در کلاس­های کامپیوتر، نقاشی روی چرم، شمع سازی، معرق و ویترای شیشه شرکت کردم که نمونه کارهایم را در نمایش­گاه موجود است. من احساس معلولیت ندارم و مشکلی که فکر می­کنم همه ما معلولین باشد، جامعه و شرایط اجتماع است، نه معلولیت ­مان.»

«رقیه رحیمی» در کارگاه خیاطی مؤسسه می­گوید: «از سال هشتاد از طریق یکی از دوستانم با این آموزش­گاه آشنا شدم و دو سال و نیم است که در کارگاه خیاطی مشغولم از نظر مالی هم تا حدی این کار توانسته کمکم کند به هر حال از محیط­های دیگر بهتر است. در جامعه با دیدن مشکل جسمانی­مان از ما ایراد می­گیرند.

شاید این مجموعه از نظر مالی ما را خیلی تأمین نکند، ولی در عوض پذیرش خوب است»

ما با حضور در این مؤسسه، از نظر روحی ارتباط­مان با محیط اطراف و دیگران خیلی بهتر شده است. از نظر کاری و هم از نظر تفریحی این­جا وقت مرا پر کرده، تا حدی که این­جا خانه دوم من به حساب می­آید.

بیرون از این­جا وقتی دنبال کار می­گشتم به محض دیدن شرایط جسمانی­ام، مرا قبول نمی­کردند؛ در صورتی که کارم را پذیرفته بودند.

مشکل اصلی ما اشتغال است. ما شغل و بیمه نداریم، آینده نداریم، تا زمانی که توانایی کار کردن داریم، تأمین هستیم و فردا اگر این توانایی را هم نداشته باشیم، باید منتظر کمک­های مردمی باشیم.»

«سکینه میرساطانی» که از پنج سال قبل توسط بهزیستی به این مؤسسه معرفی شده است، می­گوید:

«ما می­خواهیم مستقل باشیم هر چند اگر درآمدمان کم باشد. بیش­ترین کمکی که این کلاس­ها و این کارگاه به من کرده، از نظر روحی بوده من قبل از عضو شدن در مؤسسه، افسردگی شدید داشتم، ولی در حال حاضر در بهترین شرایط روحی به سر می­برم و ارتباطم با اطراف عالیست. تنها مشکل من و احتمالاً مشکل خیلی از معلولین در حال حاضر رفت و آمد شهری است، مخصوصاً در زمستان.»

در ادامه در محوطه بیرون مؤسسه به کارگاه قاب سازی و فروش­گاه آثار دستی مؤسسه می­رویم. دیوار فروش­گاه با قاب­ها، عروسک­ها و نقاشی­های زیبای کارآموزان مؤسسه پوشیده است و فضای گرم و صمیمی فروش­گاه حس خوبی را به ما منتقل می­کند.

خانم «احمدی» یک نفر از یازده نفری که در این فروش­گاه مشغول به کار است،     می­گوید:

از سال هشتاد و یک عضو این مؤسسه هستم و حضور در آن را برای قشر معلول مفید می­دانم.

نود درصد از آثار این فروشگاه متعلق به کارآموزان هیمن مؤسسه است که در معرض بازدید و خرید عموم قرار می­گیرد.

قشر معلول شاید فن بیانی خوبی داشته باشد، ولی با دیدن وضع ظاهریش در جامعه کم­تر قبول می­شود. اکثر معلولین فکر می­کنند فقط خودشان معلول هستند و همین باعث گوشه­گیری­شان می­شود، آن­ها باید وارد جامعه شوند و امثال خودشان را ببینند و یا حتی بدتر از خودشان را؛ آن وقت است که به خودشان سخت نمی­گیرند

و می­توانند به توانایی­های­شان پی ببرند.»

با دیدن آثار زیبای فروش­گاه لحظه ای به فکر فرو می­رویم اگر کمی اطراف­مان را نگاه کنیم، می­بینیم بعضی افراد سالم بدون هیچ هدف و انگیزه­ای زندگی می­کنند،

ولی این معلولین برخلاف خیلی از افراد سالم که نمی­توانند چنین آثار زیبایی خلق کنند، با انگیزه و امید به کار خود ادامه می­دهند و در اصل زندگی می­کنند، با مشکلاتی که شاید افراد سالم ما یک صدم آن را هم ندارند. مهم این است که این معلولین توانسته­اند به توانای­های­شان پی ببرند. و خودشان را باور کنند.  چنین مؤسسه­هایی نشان از آن دارند که توجه و حمایت از معلولین باعث شکوفایی آن­ها شده و دیگر مشکل جسمی مانع پیش­رفت­شان نیست. اگر خداوند چیزی از ما انسان­ها می­گیرد در مقابل آن شاید ده­ها نعمت دیگر به ما می­دهد که فقط باید آن­ها را ببنیم، درک کنیم، بها بدهیم و شکرگزار این نعمت­ها باشیم.